کد خبر: ۳۴۵۱۰۸
تاریخ انتشار:
ناگزیری ایران در اتخاذ رویکرد «سر ریز قدرت» در دیپلماسی

شاخصه‌های دیپلماسی پیشرفت درون‌زا چیست؟

بدیهی است که دیپلماسی پیشرفت درون‌زا نیازمند هنجارآفرینی و بازسازی هنجاری است که بتواند با مشروعیت و قدرتمندی لازم به ایفای نقش بپردازد. لازمۀ این هنجارآفرینی و بازآفرینی هنجاری، افزایش توان اقناع‌سازی به‌عنوان یکی از مؤلفه‌های قدرت نرم جمهوری اسلامی در سطح منطقه‌ای و بین‌المللی است.
گروه بین الملل-دکتر رضا سیمبر*پیشرفت درون‌زا رویکرد و راهکاری است که رهبر انقلاب برای پیشبرد جایگاه ملی و بین‌المللی ایران در طی چند سال گذشته به‌کرات بیان فرموده‌اند. ایدۀ اصلی در دیپلماسی پیشرفت درون‌زا آن است که پیشرفت واقعی متکی به توانایی‌های درونی یک ملت است. به اعتبار دیگر، توان‌سنجی راستین ملت-کشورها وابسته به درون‌زایی پیشرفت است و این امر برای آن‌ها اعتباربخش و ارزش‌آفرین است. در این نوشتار، پیوند دیپلماسی و پیشرفت درون‌زا مورد مطالعه و بررسی قرار می‌گیرد. در اینجا فرض بر این است که بین دیپلماسی سکولار و دیپلماسی پیشرفت درون‌زا (که اصالتاً هویتی است)، تفاوت بنیادین وجود دارد. بحثی که در این یادداشت بیشتر باز خواهد شد نیز این است که چگونه این دو نوع دیپلماسی به‌طور ماهوی از لحاظ معرفت‌شناسی و هستی‌شناسی با یکدیگر متفاوت هستند.
 
معرفت‌شناسی مقایسه‌ای دیپلماسی پیشرفت درون‌زا
 
نکته این است که در هر ایدۀ پیشرفتی، حتماً یک نوع معرفت‌شناسی، هستی‌شناسی و نگاه به انسان وجود دارد که می‌تواند در هر مکتبی منحصربه‌فرد باشد. پیشرفت یک مفهوم است و هر مفهومی در نزد اربابان و حلقه‌های معرفت، دیدگاه خاص خود را داراست. به عبارت دیگر، در ورای هر ادعای پیشرفتی، یک فلسفه، یک نگرش ویژه و یک ایدۀ هنجاری نهفته است. پیشرفت به‌مانند سایر مفاهیم علوم انسانی، مانند عدالت، برابری، و آزادی، دارای برداشت‌های مختلفی است. یعنی ممکن است «یک عده امری را پیشرفت بدانند و در مقابل، عدۀ دیگری آن را پسرفت بنامند.» حتی چگونگی کسب پیشرفت هم با هنجارها و ارزش‌ها ارتباط پیدا می‌کند.
 
به‌عنوان نمونه، خیلی‌ها پیشرفت مادی غرب را استعماری و نامشروع معرفی می‌کنند، درحالی‌که خود غرب نه‌تنها به استعارۀ استعمار معتقد نیست، که معتقد است پیشرفت کنونی کشورهایی که قبلاً مستعمره بوده‌اند مرهون تلاش‌های آبادگرانۀ آنان (غربیان) است. همیشه در خصوص استعارۀ «پیشرفت» سؤالات گوناگونی ذهن اندیشمندان را درگیر کرده است، از جمله اینکه پیشرفت در چه چیزی؟ پیشرفت از چه جنسی (اقتصادی یا سیاسی)؟ چگونه پیشرفتی؟ و... در عین حال، پیشرفت نه به‌معنی یک امر رابطه‌ای، بلکه به‌مثابۀ یک «امر توصیفی» و «به‌منزلۀ صفت» نیز می‌تواند مطرح باشد و از این منظر، پتانسیل صفت‌های مختلفی را دارد؛ مانند پیشرفت واقعی، پیشرفت راستین و غیره.
 
با بهره جستن از دو بحث فوق، «پیشرفت در و برای جمهوری اسلامی» باور به «پیشرفت در پارادایم انقلاب اسلامی» است. طبق این تعریف، پیشرفت جمهوری اسلامی ایران نمی‌تواند منفک و جدای از سازوارۀ هنجاری و هویتی انقلاب اسلامی باشد. در این بستر فکری، رسیدن به درآمد و تولید ناخالص ملی به هر قیمتی، مطلوب نیست. درست به‌مانند منافع ملی که معنا و جایگاه خود را در مجموعۀ ارزشی انقلاب اسلامی داراست.
 
در مجموعۀ ارزشی انقلاب اسلامی نیز پیشرفت، وابسته به مدلول‌های دیگری از جمله «اتکای به خود» و «استقلال‌خواهی» است که دستاوردهای این گفتمان فکری-سیاسی محسوب می‌شوند. این منظومۀ فکری توسعۀ برون‌زا که همواره طرفداران جدی خود را، هم قبل از انقلاب و هم تاکنون داشته است، الگوی پیشرفت محسوب نمی‌شود. همان‌طور که گفته شد، این مدل از پیشرفت نیز البته طرفدارانی در کشور داشته است که پیشرفت را مترادف با توسعه، یک الگوی واحد برشمرده‌اند و نوعی قومیت‌گرایی «همه‌چیز شبیه به هم» را مطمح نظر قرار داده‌اند و آن‌هم جذب شدن در نظام مسلط اقتصاد بین‌الملل ساخته‌شده توسط نهادهای اقتصادی بین‌المللی است.
 
در رهیافت سیاست خارجی می‌توان به دو گونه برخورد کرد که اتخاذ هریک از این رفتارها در سیاست خارجی متناسب به الگوریتم قدرتی است که یک کشور در محیط داخلی، منطقه‌ای و بین‌المللی از آن بهره می‌برد: نخست رویکرد دنباله‌روی و دوم رویکرد قدرت‌محور.
 
دو رهیافت از قدرت و مسئلۀ مقاومت
 
در اینجا برای بسط ایدۀ خود، به تباین دو رویکرد در زمینۀ کنشگری دولت در عرصۀ بین‌المللی که ارتباط وثیقی نیز با سیاست خارجی و دیپلماسی آن پیدا می‌کند، اشاره می‌کنیم. نخست کنشگری «دنباله‌روی» است و دوم کنشگری براساس رویکرد «سرریز قدرت». براساس همین تقسیم‌بندی است که مفهوم مقاومت را نیز در این فضا بررسی خواهیم کرد.
کنشگری دنباله‌روی (Bandwagoning) که در آرای استفان والت نمایان است، در مواردی است که یک دولت به‌دلیل ضعف موقعیت قدرت خود و برای اینکه بیم آن دارد که مورد تهدید واقع شود (به‌خصوص در شرایط جنگ)، به‌سمت دولت پیروزمند و قدرتمند می‌رود و اصطلاحاً سیاست دنباله‌روی (Bandwagoning) را در پیش می‌گیرد (رک: آثار استفان والت).
اما این نگاه تدافعی کمتر عنصر قدرت را محور و مبنای کنشگری در محیط بین‌المللی برمی‌شمرد و تأکیدش بیشتر بر برداشت‌ها و تصورات نخبگان سیاسی است. همچنین این رویکرد، نگاه کشورهای تجدیدنظرطلب در نظام بین‌الملل را کمتر مورد توجه قرار می‌دهد.
 
در اینجاست که «مقاومت، تجدیدنظرطلبی و رفتار هویتی» دارای اهمیت است. برخلاف معتقدان به توسعۀ برون‌زا که آن را می‌توان با رویکرد اول مطابقت داد و بر «لزوم هماهنگی با قدرت‌های بزرگ» اصرار می‌ورزند، در این بستر فکری، مقاومت نه‌تنها مذموم نیست، که امری اجتناب‌ناپذیر است. در این بستر، حمایت از سوریه و لبنان (ایدۀ مقاومت) ملازم با منافع و امنیت ایرانی تصویر می‌شود. در اینجا رابطۀ دوسویۀ مقاومت و تعامل برقرار است؛ از ایدۀ مقاومت عبور نمی‌کند و در عین حال در عرصۀ تجارت جهانی فعال است.
 


از منظر دنباله‌روی یا همان «لزوم هماهنگی»، مبارزۀ چند دهۀ انقلاب اسلامی ایران با رژیم صهیونیستی و آمریکا و مخالفت با ساختار جهانی غرب، خواسته‌ای غلط و پرهزینه است و بحث بر این است که «اگر فردا ما با تل‌آویو و واشنگتن دوست شویم و حرفی علیه آنان نزنیم، اوضاع خوب خواهد شد و منافع ملی ما نیز ارتقا پیدا خواهد کرد.» گفتمان «هماهنگی» در ایران، تاریخی به‌درازای عصر قاجاریه تا انتهای پهلوی دوم دارد و نظر بر این است که هرچه میزان ذوب شدن ایران در دنیای غرب ارتقا یابد، میزان پیشرفت آن نیز بیشتر خواهد شد.
 
اما رویکردی دیگر که هم قدرت را معیار و مبنای کنشگری در محیط بین‌المللی برمی‌شمرد و هم بیشتر مورد استفاده برای کشورهای تجدیدنظرطلب در نظام بین‌الملل است، رویکرد «قدرت‌محور» یا سرریز شدن قدرت داخلی به عرصۀ بین‌المللی است.
 
در اینجا سیاست خارجی و دیپلماسی‌ای مورد بحث است که تأکید بر «ارتقای قدرت داخلی» داشته باشد. بحث بر تز اصلی «سرریز قدرت» است؛ به‌تعبیری افزایش قدرت داخلی و سرازیر شدن آن در محیط بین‌المللی دولت. اکثر تئوری‌ها و تئوریسین‌های واقع‌گرایانه در روابط بین‌الملل (والتز، مرشایمر، مورگنتاو و...) متکی به چنین برداشتی از قدرت هستند. همچنین در این گفتمان، نه دنباله‌روی و نه سلطۀ غرب، ممکن نیست که البته به‌معنی مذموم بودن دستاوردهای قدرت خارجی نیز نیست.
 
در این تز دیپلماسی پیشرفت درون‌زا، اقتدار نیز صرفاً فیزیکی، سخت و نظامی تعبیر نمی‌شود. اقتدار در جلوه‌های متفاوت، رشد علمی ایران به‌منظور مرجعیت علمی، اقتصاد دانش‌بنیان، مدیریت جهادی و ثروت‌آفرینی، به‌صورت توأمان معیار و ملاک است.
 
جایگاه منطقه‌ای و بین‌المللی ایران با موقعیت منحصربه‌فرد ژئوپلیتیک
 
ایران از لحاظ موقعیت ژئوپلیتیک، جایگاه بسیار ویژه‌ای دارد که به این کشور موقعیتی منحصربه‌فرد در عرصۀ بین‌المللی اعطا کرده و می‌کند. هم از این‌روست که برای کشورهای غربی نیز بسیار جاذبه دارد و به این‌ ترتیب، می‌توان استدلال کرد که طبیعی است که در این شرایط، دولت آمریکا به‌شدت خواهان ایجاد رابطه با ایران باشد. ایران تنها کشوری است که دارای اقتدار نظامی منحصربه‌فردی در منطقه است که قابل مقایسه با هیچ‌کدام از کشورهای منطقه، حتی ترکیه نیست. استناد روشن این اقتدار، جنگ 33روزه در لبنان و حمله به غزه، مسئلۀ سوریه، عراق و یمن و نگرانی‌های برخی از کشورهای عرب در منطقۀ خلیج فارس است. از این منظر، طبیعی است که ایران مقتدر، شریک راهبردی قدرتمند در درازمدت برای غرب باشد.
 
ایران یک کشور کاملاً استثنایی است که ظرفیت‌های اقتصادی، انسانی و منابع منحصر‌به‌فردی دارد و همۀ این‌ها به‌دلیل موقعیت قدرت این کشور است که همان‌طور که در ادامه گفته خواهد شد، به‌دلیل ویژگی‌های نظام بین‌المللی، این مزیت نسبی را رها نکرده است. به‌علاوه موقعیت ژئوپلیتیک و استراتژیک استثنایی به‌همراه ترانزیت‌های شمال و جنوب و شرق و غرب را در اختیار دارد که هرکدام از این‌ها می‌تواند منبع قدرت عمده‌ای باشد. امید دنیای غرب برای بهبود روابط با ایران با هدف فعال‌سازی این ظرفیت‌های اقتصادی است که فرصت‌های بسیار بزرگی را برای اقتصاد جهانی و اقتصاد ایران به وجود می‌آورند.
 
با توجه و تمرکز بر این موقعیت منطقه‌ای و بین‌المللی ایران، طبیعتاً دیپلماسی این کشور منفعل و «در انتظار مراودۀ بین‌المللی» تصویر نمی‌شود، بلکه دیپلماسی این کشور، فعال و متکی بر قدرت درونی خود است. قدرتی که به‌قدر کفایت از وجاهت و جذابیت برای نظام بین‌الملل برخوردار است تا «مورد شناسایی قرار گیرد». البته این مهم، نیازمند شرایط بین‌المللی خاصی است که به آن اشاره خواهد شد.
 
 ویژگی‌های نظام بین‌الملل کنونی
 
اول) از جهانی شدن تا ناکارآمدی دیپلماسی سنتی
 
اما قطعاً سؤال بنیادین، دربارۀ چیستی الزامات، راهکارها، اقدامات و بایسته‌های دیپلماسی پیشرفت درون‌زا و چگونگی دستیابی و تحقق آن است. باید دقت داشته باشیم که تغییرات و تحولات اخیر نظام بین‌الملل و از جمله جریان شتابان جهانی شدن، دیپلماسی سنتی را به ابزاری ناکارآمد و ناکافی برای ارتقا و پیشبرد منافع ملی کشورها تبدیل کرده و با تطبیق شرایط نوین، شیوه‌های نو و ابزارهای کارآمدتر، از جمله دیپلماسی اقتصادی، به‌عنوان بخشی از مؤلفه‌های سیاست خارجی موفق و ابزاری مهم و اساسی برای دولت‌ها و دیپلمات‌های حرفه‌ای تبدیل شده است. بنابراین در پارادایم فعلی جهان که عصر چیرگی ارتباطات و اطلاعات است، کوشش دولت‌ها برای دستیابی به موقعیت بهتر در اقتصاد ملی و جهانی، مستلزم بهره‌گیری مناسب از فن دیپلماسی برای افزایش و ارتقای فرصت‌ها در زمینۀ جذب سرمایه‌های خارجی، انتقال فناوری، صدور خدمات و گسترش تجارت خارجی است.
 
دوم) اقتصادی شدن هنر دیپلماسی
 
طرح برخی از شاخصه‌ها و پدیده‌ها، مانند ایجاد شبکه‌های تأمین، تولید و توزیع جهانی، فراگیر شدن شرکت‌های چندملیتی و نظایر آن، مأموریت بسیار مهمی را متوجه دستگاه دیپلماسی کشورها و رایزنی‌های اقتصادی می‌کند تا در راستای تحقق اهداف کلان اقتصاد ملی، بتوانند از تعاملات و مبادلات اقتصادی خارجی برای رفع خلأهای داخلی اقتصاد، به بهترین وجه بهره‌برداری کنند و ضمن رونق بخشیدن به فضای کسب‌وکار داخلی، عرصه و مجال مناسبی برای کارآفرین در عرصه‌های گوناگون منطقه‌ای و بین‌المللی فراهم آورند. از این دیدگاه، اهداف اصلی دیپلماسی اقتصادی را می‌توان در دسترسی به بازارهای جهانی تولید، تجارت و کسب سهم از آن‌ها، جذب سرمایه‌گذاری‌های مستقیم و غیرمستقیم خارجی و نگه ‌داشتن اقتصاد ملی در مقابل چالش‌های اقتصاد جهانی دانست.
 
با توجه به شرایط ایران در عرصۀ منطقه‌ای، اتخاذ رویکرد دنباله‌روی، عایدی جز هزینه‌های سیاست خارجی و انفعال در دیپلماسی را به‌همراه نخواهد داشت. جمهوری اسلامی ناگزیر به اتخاذ رویکرد قدرت‌محور و اتکا به قدرت و عناصر و مؤلفه‌های آن است.
 
راهکارها و رویکردهای دیپلماسی مبتنی بر قدرت و پیشرفت درون‌زا
 
اول) ایران و شرایط تحدید قدرت
 
پرسش اساس دربارۀ چیستی الزامات، راهکارها، اقدامات و بایسته‌های دیپلماسی اقتصادی کارآفرین و چگونگی دستیابی و تحقق آن‌هاست. در شرایط فعلی ملی که تحریم‌های اقتصادی و محدودیت‌های مالی، صادراتی و وارداتی و مبادلات ارزی بر کشور اعمال می‌شود، دیپلماسی پیشرفت درونزا در بی‌اثر کردن تحریم‌ها و گردش اقتصادی کشور، به‌ویژه گشایش مسیر کارآفرینی در عرصه‌های ملی، منطقه‌ای و بین‌الملل، ضروری، مؤثر و نقش‌آفرین خواهد بود و نتایج چشمگیری در اختیار تصمیم‌سازان و فرصت‌سازان اقتصادی قرار خواهد داد.
 
دوم) اتخاذ دیپلماسی اقتصادی
 
لذا به‌لحاظ مبانی و مفاهیم، دیپلماسی پیشرفت درون‌زا به دیپلماسی اقتصادی، توسعۀ اقتصادی، اقتصاد سیاسی و دیپلماسی کارآفرین مربوط است. این امر به تعبیر نخبگان سیاسی کشور، سخت به مدیریت جهادی مرتبط است و باید ویژگی‌های مؤثر یک «حکمرانی خوب» به‌معنای اخص کلمه در آن رعایت شود. دیپلماسی پیشرفت درون‌زا مبتنی بر یک اقتصاد ریاضتی یا اقتصاد منفعل و تدافعی نیست. پایۀ اصلی پیشبرد دیپلماسی پیشرفت درون‌زا، اقتصاد متکی بر منابع داخلی است که متشکل از ظرفیت‌های نیروی انسانی، دانش موجود در کشور و امکاناتی است که می‌تواند نهایتاً منجر به پیشرفت درون‌زا شود. این نوع از اقتصاد صرفاً منحصر و محدود به دوران جنگ نیست، بلکه اقتصاد مقاومتی قدم اول را در ساخت درونی تقویت می‌کند و نیاز عمدۀ کشور را در زمینۀ محصول، مصرف و اشتغال برآورده می‌سازد که قدم بعدی آن حرکت به‌سمت به دست آوردن بازارهای خارجی است.
 
در چرخۀ دیپلماسی پیشرفت درون‌زا، حلقه‌های مختلفی از جمله حمایت مردم از تولیدات داخلی، حمایت قدرتمند دولت از صنایع داخلی، تغییر الگوی مصرف و تنزیل مصرف کالا، ایجاد شرکت‌های دانش‌بنیان به بنگاه‌های تجاری و تولید بیشتر قرار دارد. در چنین مدلی، باید که با تمشیت و تدبیر برای برون‌رفت از الگوی اقتصاد تک‌محصولی برنامه‌ریزی کرد و قطعاً اقتصاد مبتنی بر فروش نفت یا خام‌فروشی نمی‌تواند کارآمدی لازم را در چنین نظام اقتصادی‌ای داشته باشد. ایجاد ارزش‌ افزوده، هم به رشد اقتصاد داخلی کمک می‌نماید، هم کشور را در برابر کالاهای مصرفی وارداتی بیمه می‌کند و هم سطح اشتغال را در جامعه افزایش می‌دهد.
 
سوم) ارتقای سرمایۀ اجتماعی؛ پیوند دیپلماسی عمومی و لزوم همکاری سرمایه‌گذارانه
 
در دیپلماسی پیشرفت درون‌زا به «ارتقای سرمایۀ اجتماعی» نیز تأکید زیادی می‌شود. در همین حال، اگرچه اهمیت روابط با کشورهای پولدار صنعتی نادیده گرفته نمی‌شود، اما دیپلماسی پیشرفت درون‌زا به سایر پتانسیل‌ها و توانایی‌هایی که برای همکاری مشترک سرمایه‌گذاری ایران در آسیا، آفریقا و آمریکای لاتین نیز وجود دارد، سخت اهمیت می‌دهد. این بعد از دیپلماسی پیشرفت درون‌زا، ارتباط وثیقی با ابعاد جدید دیپلماسی عمومی برقرار می‌کند. دستگاه دیپلماسی، موشکافانه به‌دنبال شناسایی، ایجاد ارتباط و اجرایی کردن این توانایی‌ها در ژئوپلیتیک بین‌الملل است.
 
چهارم) فعال کردن قدرت نرم؛ هنجارآفرینی و بازآفرینی هنجاری
 
بدیهی است که دیپلماسی پیشرفت درون‌زا نیازمند هنجارآفرینی و بازسازی هنجاری است که بتواند با مشروعیت و قدرتمندی لازم به ایفای نقش بپردازد. لازمۀ این هنجارآفرینی و بازآفرینی هنجاری، افزایش توان اقناع‌سازی به‌عنوان یکی از مؤلفه‌های قدرت نرم جمهوری اسلامی در سطح منطقه‌ای و بین‌المللی است.
 
پنجم) سیاست خارجی به‌عنوان کاتالیزور قدرت داخلی و نه منبع قدرت داخلی
 
یکی از فصول تز دیپلماسی پیشرفت درون‌زا، گذار مسیر پیشرفت ایران از «درون مرزهای کشور» است. انقلاب اسلامی برای اثبات کارآمدی، مدلی از پیشرفت را در دستور کار قرار داده است که درونزا باشد و نه متکی به یک سیاست خارجی که در آن درصد بسیار بالایی از وابستگی وجود دارد که باعث میشود ما تا حد غیرقابل قبولی وابسته به تحولات خارج از کشور بشویم.
 
فرجام بحث
 
از آنجایی که اندیشۀ دیپلماسی پیشرفت درون‌زا مبتنی بر قدرت داخلی، توانایی‌های ملی و عناصر تشکیل‌دهندۀ آن به‌علاوۀ عناصر هنجاری و ارزشی است، بنابراین برای بقا و استمرار خود، صرفاً به «دنباله‌روی» و «لزوم هماهنگی با بیرون» تمرکز ندارد. در این بستر، تجدیدنظرطلبی با نگرش انقلابی و اسلامی قابل عملیاتی شدن است. در اینجا گزارۀ استقلال‌خواهی پرمعنا می‌شود و هویت‌یابی پررنگ‌تر.
 
 همان‌طور که اشاره شد، با توجه به ویژگی‌های نظام بین‌الملل در عصر جهانی شدن و با معیار قرار دادن ورود عنصر اقتصاد به هنر دیپلماسی، در دیپلماسی پیشرفت درون‌زا، تأکید بر ارتقای توانایی‌های درونی از طریق ارتباط‌های بیرونی در نظام بین‌الملل است. در شرایط موجود و تحولات «پساجنگ سرد»، ما شاهد روند بسیار شتابان جهانی شدن در موضوعات مختلف علمی، صنعتی، فناوری و اختراعات و ابتکارات هستیم. در این راستا، دستیابی به موقعیت بهتر در اقتصاد جهانی، مستلزم بهره‌گیری مناسب از فن دیپلماسی برای افزایش فرصت‌ها در زمینۀ جذب سرمایه‌های خارجی، انتقال فناوری، صدور خدمات و گسترش تجارت خارجی با هدف رفع خلأهای و برطرف نمودن چالش‌های اقتصاد ملی و رونق بخشیدن به فضای کسب‌وکار داخلی و کارآفرینی در عرصه‌های گوناگون منطقه‌ای و بین‌المللی است.
 
در این بستر، جمهوری اسلامی ایران ناگزیر از طراحی دیپلماسی اقتصادی نوین براساس درک مناسب از تحولات جهانی است تا به‌طور هم‌زمان هدف ترکیبی دیپلماسی پیشرفت درون‌زا را بتواند تأمین کند. درک مناسب از تحولات جهانی هم در عین حال منوط به درک توانمندی‌های درونی و به حداکثر رساندن استفاده از آن‌ها در چانه‌زنی‌های بیرونی است. اعتمادبه‌نفس و شناسایی پتانسیل‌های داخلی لازمۀ دیپلماسی ایرانی است که در آن الهام‌گیری از ایده‌های اصلی انقلاب اسلامی، چراغ راه در مسیر تطور و پیشرفت است. در دیپلماسی پیشرفت درون‌زا، قطعاً تأکید عمده‌ای بر توانمندی‌های داخلی وجود دارد و تلاش این است که با بهره‌برداری بهینه از آن‌ها، راه برای تأمین حداکثری منافع ملی در نظام بین‌الملل فراهم آید. اگر سیاست‌های مدبرانه و قدرتمند در داخل شکل بگیرد، قدرت مانور ما در صحنه‌های مختلف منطقه‌ای و بین‌المللی نیز افزایش پیدا خواهد کرد.

دکتر رضا سیمبر*

منبع:برهان

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین