*اصلا از کجا شروع شد؟چطور شد که شما به عنوان سرپرست و مترجم در کنار تیم هایی که به ایران می آیند انتخاب شدید.
همه چیز از اردوی تیم ملی نوجوانان شروع شد که به عنوان بازیکن در زمان سرمربی گری آقای "ست کویچ "حضور داشتم.من آن زمان با ایشان به زبان انگلیسی حرف می زدم.بعد از تمام شدن اردو همزمان شد با بازی های جوانان آسیا. به یاد دارم که آن زمان آقای کارخانه هدایت تیم ملی را بر عهده داشتند.فکر می کنم سال 2008.نخستین تیمی هم که کار را با آنها شروع کردم سریلانکا بود.
*تا به حال با چه تیم هایی همکاری داشتید؟
سریلانکا 2 بار؛هند،اندونزی،چین 2 بار، استرالیا 2 بار، صربستان،آلمان،ایتالیا،برزیل،لهستان 2 بار ،آمریکا و روسیه.
*تجربه بودن کنار کدام تیم برای تو جذاب بوده است؟
خودم تیم ملی برزیل را خیلی دوست داشتم.آنها از بهترین های جهان هستند و هیجان زیادی داشتم که تیمشان را ببینم.دوست داشتم ببینم بهترین تیم دنیا چطور تمرین می کند.شما رزنده سرمربی این تیم را شاید از نزدیک ندیده باشید و شاید با او برخورد نداشته اید من می توانم به صراحت بگویم که او یکی از آرام ترین و متواضع ترین افرادی است که در زندگی ام دیده ام.برزیلی ها می گویند رزنده مثل دستگاهی است که با سوت داور در بازی روشن می شود و رفتارهای خاص خودش را دارد و بعد از بازی خاموش به همان حالت اولیه.
*تیم هایی که به ایران می آیند معمولا چه چیزهایی درخواست می کنند؟
بیشتر آنها از وقتی که وارد ایران می شوند می خواهند زعفران و پسته بخرند و درخواست زمانی مشخص برای خرید آن ها را دارند.
*درخواست عجیب چطور؟
فکر می کنم عجیب ترین درخواست را تا به حال تیم ملی لهستان از من کرده است.همان ماجرای فوتبال بازی کردن در ساعت 6 صبح که من را هم دعوت به بازی کردند.البته خیلی خشن بازی می کردند.من اولش آمدم آرام بازی کنم دیدم که نمی شود.شدم مثل خودشان و سفت و محکم بازی کردم.
*آمریکایی ها در کوران مذاکرات هسته ای به ایران آمدند.آنها درباره ایران از تو سوال نمی کردند؟
سوالات متعددی درباره ی ایران پرسیدند ولی نکته ی جالب اینجا بود که هیچ شناختی نسبت به ایران نداشتند.آمریکایی ها زمانی که به ایران آمدند باورشان نمی شد اینجا تا این اندازه امن باشد.سرمربی آمریکا ناراحت بود که چرا رسانه های خودشان تا این اندازه ایران را برعکس نشان داده اند و در پایان سفرش در ایران به همه اعلام کرد که دوست دارد در آینده سفری دوباره به این کشور داشته باشد.
*یعنی درباره سیاست هیچ سوالی نمی کردند؟
آنها فقط می دانستند که در منطقه خاورمیانه یکی سری اتفاقاتی افتاده است.اینکه در ایران چه خبر است را دقیق نمی دانستند.
*عکس العمل آنها وقتی که ایران را دیدن چطور بود.
ما از قسمت "سی آی پی"از آنها استقبال کردیم و از اتوبان در نیمه شب به هتل رسیدند.ابتدا شهر را ندیدند.فردای آن روز با آنها در رابطه با برنامه ی گشت شهری صحبت کردیم و با همکاری جناب باقری و جعفری آن ها را به برج میلاد بردیم.در طول مسیر باور نمی کردند که شهر تهران این قدر امن و آرام باشد.
*روزی که به درکه رفتید چطور؟برخورد مردم با آنها چطور بود؟
ما با هماهنگیه اعضای حراست وزارت ورزش و جوانان به یکی از رستوران ها در درکه رفتیم.آمریکایی ها به گوشت قرمز علاقه زیادی دارند و خودشان استیک های خوبی دارند اما وقتی شیشلیک ما را خوردند نظرشان عوض شده بود.
*در درکه قدم نزدند؟
آنها تمرین داشتند و خیلی زود برگشتند.نکته جالب این بود که وقتی دوغ آوردند بعضی از آنها این تصور را داشتند که باید آن را روی سالاد ریخت .به آنها گفتم که دوغ نوشیدنی ایران است.خوردند و خیلی هم خوششان آمد.یکی از بازیکنان داشت زیاد می خورد که به او گفتم برادر زیاد نخور،خواب آور است.او نگاهی به پارچ و لیوانش کردو به مزاح گفت،برادر دیر گفتی ...و لیوانش را سر کشید.
*از تهران خرید نکردند؟
چرا صنایع دستی ایران را دوست داشتند و مقداری خرید کردند.
*تا به حال شده که تیم ها با شما برخورد بدی داشته باشند.مثلا بگویند شما ایرانی هستند و اطلاعات تیم ما را به تیم خودتان می دهید؟
خوشبختانه خیر..در واقع من از روز اول برای استقبال از تیم به فرودگاه می روم و خودم را به عنوان مترجم و راهنمای تیمشان معرفی کنم. در این رابطه یک مطلب جالب از بازی با آمریکا برایتان بگویم.در بازی اول آقای داگبیل رییس فدراسیون والیبال آمریکا زمانی که جو سالن آزادی را همراه با این همه تماشاگر پرشور ایرانی دید به سمت من آمد و به مزاح گفت:حال که در طرف تیم ما نشسته ای لطفا از جایت تکان نخور.او می گفت تو تنها کسی هستی که امروز با مایی.
*بعد از اینکه تیم ها می روند این ارتباط شما با آنها وجود دارد؟
بله البته.با بسیاری از بازیکنان و مربیان از طریق ایمیل و شبکه های اجتماعی در تماس هستم.حتی ناظر بازی ایران و آمریکا آقای کین تانا که اسپانیایی هستند و یکی از دوستان صمیمی من.از یک هفته قبل از ورود ایشان با هم در تماس بودیم.
*راستی شغل اصلی شما همین مترجمی است یا...
در واقع مترجمی را به صورت موقت و فقط برای ورزش والیبال انجام داده ام .من در مجتمع کشت و صنعت و شرکت بازرگانی ای که متعلق به پدرم است فعالیت می کنم.
*تا به حال شده که از تیم ها یادگاری بگیری یا به آنها یک هدیه ویژه ای بدهید؟
تقریبا تمام تیم ها یادگاری از تیم خود به من داده اند که برایم باارزشند.و من هم متقابلا به رسم یادبود هدایایی به آنها داده ام.
*بازیکنی بوده که روی شما تاثیر خاصی گذاشته باشد؟
دیوید لی،کاپیتان تیم ملی آمریکا.آدمی خاص،بسیار متواضع و منطقی.از او خیلی خاطره دارم.او بارها به عنوان بازیکن ذخیره در بازی ها بود و در عین حال کمک رسان به هم تیمی هایش در هر شرایطی.من از دیوید لی چیزهای زیادی یاد گرفتم.
*برخورد بچه های تیم ملی با شما چطور است؟به شوخی نمی گویند که اطلاعت تیم را به خارجی ها می دهی و ...
نه.در والیبال این طور نیست.اطلاعات هر تیم را آنالیزورهای تیم ها به آن می پردازند.و در اختیار تیم ها قرار می دهند.
*تا به حال شده که تیم ها از دست شما ناراحت شوند.دیر به کارهای آنها رسیدگی کنی.برنامه ای را فراموش کنی و ..
همیشه به موقع بوده ام.قبل از اینکه تیم ها بخواهند جایی بروند من پیشتر منتظرشان هستم.اما یک بار درخاطرم هست که در شروع کار تجربه بدی داشتم.
*چه تحربه ای؟
با یکی از تیمها بودم که یک اشتباه پیش آمد.فکر می کنم تیم چین بود.قبل از بازی با ایران ساعت ها را با مدیر تیم به اشتباه هماهنگ کرده بودیم که بسیار خاطره ی تلخی بود.به خصوص اینکه بازی آنها مقابل ایران بود و شرایط بسیار حساس.ولی خوشبختانه توانستیم به موقع به بازی برسیم.
*دستمزدی که به شما می دهند به چه صورت است؟
در واقع اهمیتی برایم ندارد.بودن در کنار تیم های بزرگ جهان و استفاده کردن از نکته های بیشمار آنها برایم مهم تر است. در بیست روزی که ایران میزبان بازی های لیگ جهانی بود شرایط طوری ایجاب می کرد که یکی دو بار بیشتر به خانه نرفتم.اینها همه به خاطر عشق به والیبال است.
*گفتی که خودت والیبالیست بودی.تا به حال شده که از خودت بپرسی که چرا این رشته ورزشی را تا سطح ملی ادامه ندادی؟
خوشبختانه والیبال در ایران پیشرفت بسیار زیادی کرده است و طبیعتا رسیدن به سطوح بالاتر سخت تر خواهد بود به هر حال بازیکن تیم ملی بودن افتخار بزرگی است که شرایط خاص خودش را می طلبد.البته این یک افتخار است که بازیکنان ملی پوش حال حاضر ما جزو بهترین بازیکنان جهان می باشند.به خاطر دارم که حدود 5 سال پیش مترجم یکی از تیم های آسیایی بودم که مربی آنها به من پیشنهاد داد که در تمرین تیمشان شرکت کنم.وقتی بازی کردم او به من گفت اگر در کشور ما بودی الان در تیم ملی ما بازی می کردی.این موضوع نشاندهده ی سطح بسیار بالای والیبال در ایران است.
*پیشرفت والیبال ایران از نظر شما به چه عواملی بر می گردد؟
خوب این برمی گردد به کشف استعدادهای این رشته ی ورزشی که فدراسیون والیبال تمرکز خاصی روی این موضوع داشته و شکوفایی این استعدادها که توسط افراد زحمتکش این رشته انجام شده و همچنین مدیریت شخص آقای داورزنی و زحمات ایشان برای رشد بیشتر این رشته که باعث شده تا در زمان حال به این نقطه برسیم.ورزش والیبال و همینطور فدراسیون والیبال برای بقیه ی رشته های ورزشی مثال زدنی شده که باعث افتخار همه ی ماست.
*دوست دارید این سرپرستی و مترجم بودن را ادامه بدهید؟
در سال های آینده قطع به یقین شاهد بازی های زیباتری خواهیم بود و انگیزه ی من را چند برابر می کند.
*لهستانی ها پس از شکست دادن ایران در رختکن چیزی نمی گفتند؟
من به آنها احترام می گذارم و سعی می کنم پس از بازی ها در رختکن نباشم.روزی هم که ایران را بردند خیلی خوشحال بودند.می گفتند این بازی برایشان خیلی مهم بوده.این همه فشار و سختی را تحمل کرده اند و نتیجه ی خوبی گرفتند.
*سختی این کار به نظر خودت چه چیزی است؟
هرکاری سختی های خودش را دارد و باید با آن کنار آمد.شاید می توان گفت که عدم استراحت کافی یکی از سختی های این کار است چرا که اکثر تیم ها در نیمه ی شب ورود می کنند و بعضی از آنها از صبح فردا تمرین خود را آغاز می کنند.حتی به یاد دارم که در لیگ امسال زمانی که آمریکایی ها از ایران رفتند 5 دقیقه پس از رفتن آنها تیم ملی لهستان را تحویل گرفتم.
*کدام تیم خسته ات کرده.منظورمان این است که بیشتر اذیت شده ای.
در لیگ جهانی هیچ کدام.اما در بازی های آسیایی بعضی از تیم ها درخواست هایی دارند که بیش تر از منطق است.درخواست هایی که تیم های حاضر در لیگ جهانی هم ندارند.
*دوست نداشتی مترجم تیم ملی ایران باشی؟ولاسکو،کواچ و...
معمولا مترجم های سرمربیان ایران به عنوان مربی در کنار تیم هستند.البته من دارم مربیگری را شروع می کنم.امیدوارم روزی همین افتخار نصیب من شود.
*راستی برخود آلمان ها چطور بود؟خیلی ها می گویند که آنها آدم هایی سرد هستند.
بر خلاف تصور خونگرم بودند."شاپس" کاپیتان آنها بودوآنقدر خوش اخلاق بود که باورم نمی شد.
*یک چیزی که خیلی ها دوست دارند درباره اش بدانند ماجرای آب نخوردن آمریکایی ها در ماه مبارک رمضان است.
قبل از شروع بازی اول ایران و آمریکا صدای اذان می آمد که همه ی تماشاچیان ساکت شدند.آنها از من پرسیدند که چرا همه ساکت شدند.البته می دانستند اذان چیست اما دلیل سکوت کردن را نمی دانستند.من به آنها گفتم که ماه رمضان است و به احترام اذان سکوت رعایت می شود.مسلمانان ایران تا قبل از اذان روزه هستند.برایشان کاملا همه چیز را توضیح دادم که آنها گفتند حتی آب هم نباید بخورید که جواب من مثبت بود.باورشان نمی شد که دراین گرما مردم ایران آب نمی خورند.هیچ کسی به آنها چیزی نگفته بود.در بازی دوم خودشان رعایت کردند و آب ننوشیدند.آنها عقیده داشتند که وقتی مردم ایران روزه هستند نباید مقابل چشم آنها آب بخورند.این اتفاقی بود که در فضای مجازی هم واکنش های زیادی را داشت و افرادی از آنها تشکر کردند.
*غذاها چطور؟به نظر خیلی راضی بودند.
برنامه های غذایی مطابق با استانداردهای فدراسیون جهانی برایشان در نظر گرفته شده بود و تمام تیم ها رضایت کامل را از شرایط میزبانی ما داشتند.صراحتا ما در این زمینه هیچ مشکلی نداریم.می توانیم بگوییم بهترین میزبانی دنیا را داریم.حتی آمریکایی ها هم خودشان گفتند که یکی از بهترین جاهایی که سفر کرده ایم ایران بوده است.به خصوص اینکه تمامی تیم ها از شرایط هتل و نزدیکی آن به سالن مسابقات بسیار خشنود بودند.
*درباره بانوان وعدم ورود آنها به سالن از شما سوال نکردند.
چرا. می پرسیدند اما جواب من این بود که فدراسیون والیبال تلاش زیادی کرده تا بتواند این مشکل را حل کند.
*حرف خاصی مانده که بخواهید درباره اش حرف بزنید؟
تشکر می کنم از تمام اعضای خانواده ی والیبال که همواره زحمات بسیاری کشیده اند و مردم دوست داشتنی ایران که همیشه حامی ورزش والیبال هستند.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com