انتشار آن خبر از یک طرف مواجه شد با کامنتهای بسیاری از مخاطبان که میخواستند از هویت فرد محکوم که نام و نامخانوادگی احتمالیاش در شبکه های اجتماعی منتشر شده بود اطمینان پیدا کنند و از طرف دیگر نیز برخی مخاطبان به طرح پرسش درباره آنچه فریب دختر جوان قلمداد شده بود پرداخته بودند.
سوال این مخاطبان این بود که چطور می شود دختری جوان و دانشجو آن هم در روزگار ما به راحتی این چنین به سبک داستان پاورقی های دهههای پیش فریب داده شود؟! برای رسیدن به پاسخ این سوال به سراغ این دختر جوان رفتیم.
به گزارش بولتن نیوز، این دختر شاکیه که از اینجا به بعد وی را "ع.” مینامیم در جواب سوال ما که از ناباوری مخاطبانمان حکایت داشت کوشید با اشاره به خاستگاه خانوادگیش و البته چگونگی آشنایی با فرد موردنظر، به این پرسش پاسخ دهد.
یک دهه هفتادی هستموی گفت: من یک دهه هفتادی هستم و متولد ۱۳۷۴ در یکی از شهرهای جنوبی کشور. پدرم مردی معتقد است و خانواده ای مذهبی دارم که همواره ما را به رعایت اصول اخلاقی تشویق کرده اند. به دلیل شغل پدرم و به دلیل سکنی گزیدن در یک مجتمع ارگانی حتی در خانه پدری ام ماهواره هم نداشتیم.
وی ادامه داد: من از نوجوانی با فضای هنر و ادبیات مأنوس بودم و بعد از آن که در سال ۹۳ در رشته حسابداری در دانشگاه آزاد شهری حوالی تهران پذیرفته شدم در خوابگاه دانشجویی مستقر شدم و در کنار تحصیل بد ندیدم علاقه خودم به بازیگری را هم از طریق آکادمیک دنبال کنم.
پدرم بعد از تحقیق در آموزشگاههای مختلف مرا در آموزشگاه آقای بازیگر ثبت نام کرداین دختر جوان با اشاره به عدم موافقت ابتدایی پدرش با تحصیل بازیگری اش بیان کرد: به هر حال نگاه خانواده من طوری بود که در ابتدا موافق حضور من در این حیطه نبودند اما بعد از مدتها گفتگو با پدرم بالاخره ایشان را راضی کردم و ایشان هم بعد از آمدن به تهران و تحقیق در میان آموزشگاههای مختلف به سراغ آموزشگاه آقای بازیگر رفت و در آنجا ثبت نام کردیم؛{منظور از آقای بازیگر همان بازیگر برخی از آثار تاریخی سالهای ابتدای انقلاب و آثار مناسبتی سالهای اخیر است}
هنگام اجرای یک تئاتر در آموزشگاه موردنظر سروکله ی فرد موردنظر پیدا شد"ع” درباره آشنایی خود با کارگردان موردنظر اظهار داشت: در این آموزشگاه سه ترم تحصیل کردم. ترم آخر تحصیل در آموزشگاه که مقارن ابتدای سال ۹۴ بود مشغول اجرای تئاتری بودم که آن فرد برای دیدن اجرا ی ما آمد و بعد از تماشای اجرا گفت برای بازی در پروژه جدیدش که "قو” نام داشت قصد دارد از من استفاده کند و این ابتدای آشنایی ما بود.
استادمان در آموزشگاه این کارگردان را تأیید کردوقتی از این دختر جوان پرسیدیم که آیا درباره این کارگردان با مدیر آموزشگاهش یعنی همان آقای بازیگر مشورت نکرده وی گفت: اتفاقا هم با مشاور ایشان در آموزشگاه و هم با استادمان در آموزشگاه که یکی از چهره های بنام تئاتر است درباره این فرد صحبت کردم و هر دو ایشان را تأیید کردند و مرا تشویق کردند به همکاری وگرنه من هم که آدمی نبودم بی تحقیق درباره سوابق کارگردان پاسخ مثبت دهم.
برای صحبت درباره فیلمنامه مرتب در جلسات مختلف حضور داشتماو سپس با بیان مراودات بعدی خود با این فرد اظهار داشت: به واسطه فیلمنامه "قو” که ایشان بنا بود با مضمون میزان امنیت در ایران آن را بسازد مرتب در جلسات مختلفی حضور داشتم که به غیر از وی بازیگران دیگری هم در آن حضور داشتند از جمله فرزند یکی از کارگردانان شناخته شده ژانر تاریخی.
وی ادامه داد: مرتب به بهانه آشنایی با کاراکتر و دورخوانی فیلمنامه دور هم جمع می شدیم و در این مدت ایشان مرتب مرا به عنوان بازیگر اصلی فیلم "قو” معرفی می کرد؛ فیلمی که طبق ادعای ایشان بنا بود با سرمایه گذاری یک آلمانی تولید شود! در نهایت نیز به بهانه یکی از همین جلسات کاری، آن اتفاق برایم رقم خورد.
تولید فیلمنامه ای که وجود امنیت در ایران را زیر سوال می برد با سرمایه گذاری یک آلمانی!"ع” با اشاره به اینکه فیلمنامه "قو” درباره دختر جوانی بوده که از آلمان به ایران می آید و در این بین کشمکشی صورت میگیرد میان وی و نامزدی که بزرگ شده ایران است درباره میزان امنیت در داخل کشور گفت: فیلمنامه این کار ماهیتی ضدایرانی داشت و در طول فیلمنامه سعی می شد القاء شود زنان در ایران امنیت ندارند. شاید یکی از دلایلی که فیلم سرمایه گذار ایرانی پیدا نکرده بود همین بود و البته دلیل دیگرش به سوابق این کارگردان در تولید دو فیلم توقیفی قبلی بازمی گشت.
از او پرسیدیم که آیا همین مضمون شما را به نگرفتن پروانه ساخت توسط وی مشکوک نکرده بود، او اظهار داشت: در ابتدا که مرتب میگفت ظرف روزهای آینده پروانه ساخت خواهیم گرفت ولی در نهایت هم پروانه ساخت نگرفت.
من در خانواده معتقدی بزرگ شده بودم"ع” درباره ماجراهای پس از آن حادثه بیان داشت: من در خانواده معتقدی بزرگ شده بودم و برای همین از هر گونه رابطه قبل از ازدواج پرهیز می کردم و فعلی که از ایشان رخ داد مصداق بارز تعرض بود. ضمن اینکه پیگیری قضایی هم از طریق پزشکی قانونی و هم آزمایش دی.ان.ای تأیید این امر بود.
"ع” با اشاره به وضعیت روحی خرابش در روزهای بعد از آن اتفاق گفت: بعد از آن اتفاق حدودا ده روزی طول کشید تا از ایشان شکایت کنم؛ دلیل اش هم این بود که در شوک روحی بدی به سر می بردم و واقعا قدرت تحلیل این شرایط را نداشتم. بعد از آن اما خیلی زود از ایشان شکایت کردم و وی هم بلافاصله بعد از تأییدیه پزشکی قانونی احضار شد اما منکر قضیه شد و به دنبال آن دستور انجام آزمایش دی.ان.ای صادر شد. انجام این آزمایش حدودا ۶ ماه طول کشید و در این مدت ایشان مرتب برای من پیغام می فرستاد.
او در ادامه گفت: ابتدا پیغام ها از جنس تطمیع بود و وعده های مالی و ازدواج اما بعد کار به پیغامهای تهدیدآمیز رسید که همین مرا در پیگیری قضیه راسختر کرد.
در روز دادگاه ادعا کرد من صیغهاش بودهاموی افزود: در نهایت اواخر دی ماه به دادگاه رفتیم و نتیجه آزمایش دی.ان.ای که علیه ایشان بود به او ابلاغ شد. یادم میآید در آن جلسه به ایشان تأکید شد که اگر صادقانه برخورد کند به ایشان تخفیف مجازات میخورد اما ایشان باز هم ماجرا را کتمان کرد و وقتی نتیجه دی.ان.ای به او ابلاغ شد ادعا که من همسر صیغهای اش بودهام! اینجا بود که به ایشان تأکید شد دوشیزه بدون اذن پدر نمیتواند حتی صیغه کسی شود که مجددا وی سفسطه کرد و از این گفت که مرا صیغه کرده بود تا حین همکاری به گناه نیفتم که البته هیچ کدام از این گفته ها هم کارگر نیفتد و در نهایت همان روز دادگاه ایشان را بازداشت کردند.
صفحه اجتماعیاش را از طریق برادرش بهروز می کرد که کسی شک نکند در زندان است"ع” خاطرنشان ساخت: از اواخر دی ماه تا اواخر بهمن ماه که حکم صادر شود فرد موردنظر در بازداشت موقت به سر می برد اما سعی میکرد صفحه اجتماعی اش را از طریق برادرش به روزکند تاکسی متوجه ماجرای محکومیتش نشود.
اعتراض کردم چون فکر میکردم آسیبی که ایشان به من زده به شدت بالاتر از حکم استاو درباره چرایی اعتراضش به حکم صادره که ۱۰۰ ضربه شلاق و دو سال محرومیت از فعالیتهای هنری است گفت: اعتراض کردم چون فکر می کردم آسیبی که ایشان به من زده به شدت بالاتر است. ایشان نه تنها با آبروی من بازی کرد که با آبروی پدر و خانواده ام هم بازی کرد. حتی در خوابگاه دانشجویی هم از آزارهای ایشان در امان نبودم. این را بگذارید کنار تهدیدات مختلفی که از جانب ایشان حین آغاز پیگیری قضایی شکل گرفت.
"ع” تأکید کرد: من به لحاظ روحی به شدت آسیب دیده ام و این آسیب دیدگی حالا حالاها با من است پس نباید به من خرده بگیرند که چرا در پیگیری شکایتم این قدر راسخ هستم.
یک کارگردان زن صاحبنام از جسارتم تشکر کرداو درباره برخورد اهالی هنر با این ماجرا هم روایت جالبی را ارائه داده است. وی گفت: اخیرا تماسی با یکی از کارگردانان زن صاحب نام که در همین سالهای اخیر فیلمی درباره تجاوز به دختران ساخته است داشتم و ایشان به شدت از من تشکر کرد که جسارت به خرج داده ام و جلوی این اتفاق ایستاده ام. وی صراحتا به من گفت راهم درست است. با این حال بودند برخی چهره های نه چندان مطرح هم که مرا از عاقبت پیگیری قضایی ترساندند که خوشبختانه حرفهای آنها خللی در اراده من ایجاد نکرد.
لابد مطمئن شدید که او به ازدواج با شما تن در نمیدهد. داستانش مثل آدامس خریدن است چه راحت از همه چیزش گذشته.
تا حدودی با نظر جنابعالی موافقم ولی در هر حال از عمل کثیف کارگردان بانفوذ و ثروتمند و صاحب نام نمی توان غافل شد که البته در برابر همه هستی یک دختر حکم بسیار ناچیزی براش بریدند.
خداوند در قرآن کریم به کسانی که حدود الهی را در زمین اجرا نمی کنند وعده عذابهای خوار کننده و سخت داده است. و اما آن قاضی که چنین حکمی را برای شخص متجاوز در نظر گرفته اگر شخصی چنین بلایی سر دختر خودش آورده بود حکم سنگسارش را صادر نمی کرد؟ در حدیثی گرانقدری آمده است در روز قیامت چنان حساب سختی از قاضی دادگر می کشند که آرزو می کند ای کاش درباره هسته خرمایی میان دو نفر هم قضاوت نکرده بود.
آفرين به اين دختر پاك كه با همه قضاوت ها و تنهايى خودش باز اين حيوان را فاش كرده.
اين نشان دهنده.انزجار شديدش به مسئله پيش آمده است.
آقاى قاضى هم كه جاى حضرت على نشسته با حكم جالبشان همه ايرانيان و جهان اسلام را سر افراز كردند.
لذا
نه اون خوبه نه ایشون خطا کردند دوتا شون
آی تاکسی!!
فکر کردید محلات ایران هم سرای زفاف گروهکهاست و یا دیسکوهای مختلط اربیل؟