رونمايي از فيلمنامه «كوروش كبير» به نويسندگي مسعود جعفري جوزاني، بار ديگر صحبتهايي را درباره چرايي و علت ساخت يك فيلم سينمايي با محوريت اين شخصيت بر سر زبانها انداخت.
به گزارش بولتن نیوز به نقل از روزنامه جوان، سالهاي زيادي است كه هاليوود با رويكرد و خوانشي كه تأمينكننده انتفاع تفكر و متجانس با سياستهاي اربابان حاكم بر آن باشد به بازتعريف و بازنمايي تمدن و چهره ملل مختلف جهان دست ميزند.
از سوي ديگر اگر ملت و كشوري در مقابل دستورات و اشارات چشم و ابروي تنها موجودات فهيم، عاقل، منطقي، قوي و رويين تن دنيا كه همان امريكاييهاي مو بور چشم آبي هستند، كُرنش نكنند و بخواهند قد راست كنند؛ آن وقت همين كارخانه مولد ابرقهرمان و شكستناپذير از آنها و تمدنشان چهرهاي در قواره كاراكترهاي فيلم سخيف و بلاهتآميز «300» و يا قدري متمدنانهتر، از آنها انقلابيوني سرشار از عصبيت و بربريت همانند كاراكترهاي فيلم متوهمانه «آرگو» به جهانيان معرفي ميكنند.
آنقدر به سانسور اخبار و واقعيات جاري در بطن آن جامعه با چاشني تصويرسازي اغراق آميز و مجعول ميپردازند كه برخي گمان كنند در كشور ما هنوز مردم سوار بر شتر و الاغ هستند و به دليل مسلمان بودنشان ظاهري همچون اعراب باديهنشين دارند! شايد ساخت و توليد فيلم سريالهايي همانند همين فيلم «كوروش كبير» كه جعفري جوزاني فيلمنامه آن را نوشته و از آن رونمايي كرده بتواند تا حدودي چهره واقعي امروز و حقيقت تمدن ديروز ايران و ايراني را به غربيهاي خودپسند و متكبر معرفي كند و نمايش دهد.
شايد اظهارات مسعود جعفري جوزاني كه پيشتر با ساخت آثاري همچون فيلم سينمايي «شير سنگي» و يا سريال پر مخاطب و جذاب «در چشم باد» پس داده بهتر و گوياتر باشد براي لزوم و چرايي ساخت اين فيلم كه ميگويد: «ملت بزرگ ايران نشان داده است كه هيچ گاه نااميد نميشود، زماني كه درباره كوروش حرف ميزنيم هرچند مستندات ناقصي درباره او در تاريخ وجود دارد، اما ميتوانيم با تمام وجود اين شخصيت را حس كنيم.
زماني كه ساخت اين پروژه آغاز شود، دو كتاب بعدي اين مجموعه نيز منتشر ميشود. كوروش به فرهنگ و زبان مردم احترام ميگذاشت. او هرگز شمشميرزن خوبي نبود و اين كاملاً برعكس شخصيتي مانند اسكندر است. كوروش هيچگاه به فكر جهانگشايي نبود و اين مردم بابل بودند كه دروازههاي اين شهر را روي او باز كردند، او به پيروان تمام اديان آزادي داد.»