کد خبر: ۳۳۴۰۴۵
تاریخ انتشار:
خداحافظ سینماگر انقلابی

سلحشور معلمي كه از اهالي امروز بود

تلخي خبر وفات حاج فرج سلحشور چون زهر هلاهل است، گويي جواني بيست و اندي ساله و ناكام از جهان زندگان رخت بربسته است. والله اين واژه ناكام در فرهنگ ما كاربرد درستي ندارد كه براي هر جواني كه در ايام سبز زندگي با دارفاني وداع مي‌كند به كار برده مي‌شود.
گروه سینما و تلویزیون - براي هر هنرمندي چون حاج فرج كه كوله ساخت سريال موسي (ع) را بر زمين گذاشت و رفت، هر سن و سالي مصداق جواني است. جواني هر هنرمندي زماني است كه كوله و توشه‌اش براي به ثمر رسيدن فراهم است، اما به مقصد و ثمر نمي‌رسد، مثل علي حاتمي که  پهلوان تختي‌اش به ثمر نرسيد. 

به گزارش بولتن نیوز به نقل از روزنامه جوان، حاج فرج ناكام با كلي كار ناتمام رفت و مخاطبان ايراني و مسلمان خود را در سراسر خاورميانه از بازروايي راستين قصص قرآني‌اش مسرور مي‌شدند، ناكام گذاشت، زهر اين ناكامي، همچون تيغه دو سويه است، نيمي از آن او و نيمي از آن ما. 

حاج فرج مأموريت تعريف شده‌اي براي خودش در حوزه سينما داشت. قصد و مقصدش مشخص بود مي‌خواست با كشف و شهود صداقت قرآني‌اش سريال و فيلم بسازد، اما من از قبل از هر برخوردي با او گارد داشتم. از سريال يوسف پيامبر لذت برده بودم، كارهايش را دوست داشتم، اما سؤالي در دل داشتم كه در يك بزنگاه درست و دقيق تاريخي از او پرسيدم. براي اين مرد بزرگ در جشنواره فيلم كيش بزرگداشتي برگزار كرده بودند و او را كه اهل اين حرف‌ها هم نبود به جزيره كيش آورده بودند.  در لابي هتل تنها نشسته بود و من با هزاران سؤال نپرسيده سراغش رفتم.  روبه‌رويش نشستم و به رسم ادب مطلب و موضوعم را با ايشان به صراحت در ميان گذاشتم. من اين سؤال را زماني مي‌پرسيدم كه آن مردي كه رفته و ما هزاران ساعت و روز برايش هزينه داده بوديم، در خانه نشسته بود و قلب ما را زخمي كرده بود.

از حاج فرج سلحشور پرسيدم «حاجي جان چرا بچه مسلمان‌هاي سينما گير داده‌اند به ساختن قصص قوم يهود و عيسي؟!» چرا همه پروژه‌هاي جاه‌طلبانه شما بچه مسلمان‌ها در مورد قوم موساي نبي و عيساي نبي است؟چرا يك سريال تاريخي حسابي در مورد دانشمند تشيع حضرت صادق(ع) نمي‌سازيد. نگاهي به من كرد كه زخمي در آن بود. من نفهميدم... براي اولين و آخرين بار اقرار مي‌كنم از كم‌سوادي و  كم فهمي من بود، بعداً از او حلاليت گرفتم. گفت: اگر نسازم چنان مي‌سازنند و چنان به مردم القا مي‌كنند كه پيامبران را نعوذبالله خدا نفرستاده و آنان گلادياتور‌هايي بودند كه خودسرانه تصميم گرفتند بشوند منجي بشر. 

پسرم! مي‌داني كه در شرايطي زندگي مي‌كنيم كه مثل قوم موساي نبي گرفتار فتنه‌هاي مختلفي خواهيم بود، فرقي نمي‌كند كه اين فتنه اصغر باشد يا فتنه اكبر. فكر نكن كه همه چيز تمام شده، سال 88 سرآغاز حركت گوساله‌هاي سامري است كه باطل بودن آنان براي ما هنوز محرز نشده است، من مي‌خواهم قصه موساي نبي را بسازم تا در همين كشور برخي متوجه شوند كه جهل سياسي و سقوط چگونه رخ مي‌دهد، موساي زمان كيست و فرعون زمان. 

همين جهل خانه‌نشيني آن بنده خدا، به تبعيت مردان انحرافي، حاصل تبعيت از گوساله سامري است كه در قامت رجل سياسي درآمده است و حالا مرد خانه‌نشين سياست، فرق موسي و فرعون را نمي‌داند، ضمن اينكه رفتار شناسي قومي دارد شبيه بني اسرائيل مي‌شود... واي بر ما... . واي بر ما... 

هر زمان كه ديگر رفتار و كردارمان بني اسرائيلي نبود و قوت قلب يافتم كه سلوك قومي ما همانند آنان نخواهد شد، آستين بالا مي‌زنم و در مورد بزرگان شيعي فيلم و سريال مي‌سازم. 

حالا هر كلمه و سطرش را با اشك و گريه مي‌نويسم. خيلي احساس خفگي و شرمندگي و بي‌سوادي در مقابل حاج فرج سلحشور مي‌كردم و اين احساس به من دست داد كه بصيرت و سواد چنداني در خورجين من نيست. خدايش قرين رحمتش دار اين مرد بزرگ را كه جز خدمت به قرآن و شريعت، كار ديگر نكرد و آموخت كه ايمان فقط كافي نيست، بصيرت است كه موجب ارزش ايمان مي‌شود. 
منبع: جوان آنلاین

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین