به گزارش بولتن نیوز،افروغ در ابتدای این مراسم با اشاره به اینکه این آثار ثمره عمرش را تشکیل داده و 24 سال است که در انتظار این روز نشسته، گفت: بنده زمانی با رئالیسم انتقادی آشنا شدم که دانشجوی دکتری بوده و پایان نامهام نیز تا حدودی بر این اساس شکل گرفت.
وی در ادامه افزود: البته مباحث دیالکتیک روی بسکار و کل بحث دیالکتیک یک فاز دیگری هم دارد که امروز قصدم بیشتر رونمایی از این فاز است، آن هم مقایسه حرکت و عرفان ملاصدرا و بسکار است که کلیدش را زدهام و قول می دهم به زودی به نتیجه برسانم. رئالیسم انتقادی دارای فازهای اولیه و دیالکتیک و چرخش معنوی است، فاز نخست آن بیشتر بخش شناخت شناسی را شامل می شود.
افروغ با تأکید بر اینکه زمانی در دانشگاه احساس کردم که مباحث همه به سمت پوزیتیویسم و پست مدرنیسم و پسامدرنیسم سوق مییابد، افزود: بنابراین تصمیم گرفتم کار جدیدی انجام دهم که البته هزینه زیادی برایم داشت هرچند با تفکر دیالکتیکی هزینه کردن طبیعی است. رئالیسم اولیه دارای چند مفهوم است نخست ناگزارایی وجودی بدین معنا که اشیاء قابلیت فعلیت دارند و این نقد رئالیسم منسوب هیوم است.
وی در ادامه افزود: بحث دیگر نیز نسبیت معرفت شناسی
است، معتقدان بدان به ادراک مطابق واقع معتقد نیستند اما معرفت ما به این
دلیل که از تاریخ و اجتماع می گذرد نمیتواند ادعای دال واقع داشته باشد،
این نسبیت معرفت شناسی به هیچ وجه معنای نسبیت داوری نیست. عظمت رئالیسم
انتقادی در مفهوم غیاب است و سهم عالم درباره غیاب یک قطره کوچک در برابر
دریا است این به معنای داشتن امید و نفی استقرا، دوری از پوچی و نفی بسته
بودن عالم است.
افروغ درباره دیگر مفاهیم رئالیسم انتقادی گفت: یکی از اینها مغالطه معرفت شناسی است یعنی آنچه می دانیم نسبت به آنچه که هست نسبت دهیم، همه این مفاهیم مقدمه ای بر دیالکتیک روی بسکار است، بنده با اینکه سال ها با تفکرات بسکار آشنا بودم بازهم کار ترجمه این آثار سخت بود و فهمیدم که کار بنده نیست و حتی کسانی که رئالیست انگلیسی کار کرده اند! بنابراین متوجه شدم شرحی از خود بسکار براین کتاب نوشته شده بنده نیز تصمیم به ترجمه آن شرح کردم.
وی با اشاره به اینکه به تنهایی این اثر را خوانده و ویرایش کرده و به مرحله ترجمه رسانده گفت: امیدوارم افرادی که در این مسیر مرا یاری کردند از من دلخور نشده باشند چرا که شاید دهها بار با حساسیت مباحث را تغییر دادهام.
افروغ با اشاره به اینکه دیالکتیک دارای چهار مقطع است درست در مقابل دیالکتیک هگل که سه مقطع دارد، گفت: نا این همانی در برابر این همانی، نفی و غیاب و شدن و کلیت و بالاخره برخلاف هگل که به انسان همه چیز را ختم می کند مرحله آخر کنش دگرگون ساز است که در انسان اتفاق افتاده و انسان باید به بالندگی و رهایی در این مسیر برسد و این درگه و اتصال با خدا است. دیالکتیک بسکار اصلا! این همانی هگل را نمی پذیرد.
وی با طرح چند پرسش به این شرح که چرا بین نظر و عمل ما فاصله است و چرا فلسفه نباید به کمک ما در دنیا بیاید و منبع رهایی بخش ما باشد، گفت: فلسفه ابتدا خاستگاه زمینی داشته اما بعد مخدوم شده درحالیکه باید بدانیم فلسفه خادم ماست، همه علوم خادم تعالی و رهایی بخشی انسان هستند نه در خدمت اسارت انسان! بسکار معتقد است که از یک زمانی به بعد دیگر به فلسفه نقد وارد است زمانی که به شدن و تغییر و قیام توجه نکرده و مترصد شرایط سیاسی شده است.
وی با تشریح اشکال هفتگانه آزادی انسان گفت: در نهایت باید گفت که انسان باید آزاد باشد قرائت بسکار از آزادی با قرائت های دیگر او شبیه نیست آزادی های او استقلال، بهروزی، بالندگی، جامعه سعادتمند، اعتماد، همبستگی و ... است اینها جایگاه ویژه ای دارند.
افروغ با اشاره به اینکه در صورتی آثار بسکار را مطالعه کنیم به منبع معنویتی که خودش از آخرین مرحله دیالکتیک همان چرخش معنوی نامیده، اشاره کرده است، افزود: از منابع او سلوک نفس بیرون آمده است وی دوازده وام درباره بهشت مطرح کرده است، آقای بسکار سه ـ چهار ماه پیش فوت کرد. بنده در زمان حیاتش با او مکاتبه داشتم و قرار بود کار دیگری در مقایسه او و ملاصدرا صورت دهیم، وی هم ابراز تمایل و امیدواری در این باره کرد که دیگر عمر او مجال مشاهده نداد.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com