5 سال پیش، در ساعتی از انتهای شب، خولیو ولاسکو، سرمربی مشهور آرژانتینیالاصل و ایتالیایی تیم ملی والیبال و کارلوس کروش، سرمربی مشهور موزامبیکیالاصل و پرتغالی، با هم وارد فرودگاه بینالمللی امام (ره) شدند.
به گزارش بولتن نیوز؛دو مربی بزرگ کنار هم نوید روزهای خوب را برای ورزش ما میدادند.
هر دو كار خود را خوب آغاز كردند و هر دو به موفقيتهايي رسيدند. يكي ما را به ليگ جهاني واليبال كه آرزويش را داشتيم رساند و ديگري هم ما را به جام جهاني فوتبال اما گذشت روزها، نشان داد وضعيت اين دو نفر چقدر با هم متفاوت است. ولاسكو كاملاً زير چتر حمايتي فدراسيون واليبال قرار داشت و دقيقاً طبق برنامه عمل ميكرد اما كروش خيلي زود فهميد بايد گليمش را خودش از آب بيرون بكشد و در اين وادي كاملاً تنهاست. اين موضوع را اما طرفداران فوتبال سنتي در ايران، با كمي مكث دانستند؛ پس از گذشت حدود دو سال. آنها دانستند كه هر بار به كروش بتازند يا حتي به او تهمت بزنند و توهين كنند، كسي نيست كه از او دفاع كند. فدراسيون فوتبال در اين جنگ آخر كه دبير فدراسيون و مدير فني تيم اميد با هم و حسابشده به كروش تاختند، فقط به كروش گفت ممنوعالمصاحبهاي! فدراسيون اما براي مقابله با منتقدان كروش، البته هيچ سپري نداشت. اتفاقاً رئيس فدراسيون به جاي آنكه سرمربي تيم ملي را در پناه خود بگيرد، بارها و بارها پشت كروش پنهان شد تا احياناً تيري به سمت رئيس فدراسيون نيايد!
اين وضعيت گيجكننده در نهايت به اين منجر شد كه كروش رودررو با اهالي فوتبال ايران قرار گرفت. آنها كه دوست داشتند تفكر فوتبال سنتي و بيدانش در ايران از بين برود و جاي خود را به تفكرات روز و مدرن بدهد، كنار كروش قرار گرفتند و مدافعان فوتبال سنتي هم دقيقاً مقابل كروش ايستادند. اين جنگ محدود به اهالي فوتبال نبود و بين رسانهها هم اختلاف افتاد. به اين دليل كه دشمنان كروش، سياه به اين ماجرا نگاه ميكردند، نگاه معتدلانه از بين رفت و مدافعان كروش هم صفر و صدي مقابله كردند. ثمره اين درگيري و مقابله و جنگ (كه متأسفانه به دليل نبود تدبير، تا جلسات وزارت ورزش هم كشيده شد و الفاظي از زبان وزير درباره كروش گفته شد) همين است كه ميبينيم. فوتبال ايران به دو نيم تقسيم شده كه مدافعان و دشمنان كروش در هر بخش قرار گرفتهاند.
البته تعداد مدافعان به مراتب بيشتر است اما آيا ادامه اين جنگ به سود فوتبال ماست؟ فدراسيون فوتبال كه بايد از روز اول اين ماجرا را مديريت ميكرد و محدوده عملكرد و ميزان مرخصيها و شيوه برنامهريزي سرمربي تيم ملي ايران را به او يادآور ميشد (دقيقاً مانند همان كاري كه محمدرضا داورزني، رئيس موفق فدراسيون واليبال، انجام داد)، تا چه زماني ميخواهد كروش را در ميان اهالي فوتبال رها بگذارد و از اين جنگ و خونريزي به نفع خود سود ببرد؟ فدراسيون كه بايد پناه سرمربي تيم ملي ايران باشد، تا چه زماني ميخواهد پشت او پناه بگيرد؟ آيا در واليبال، جنگهاي خونين مدافعان و دشمنان ولاسكو شكل گرفت؟ آيا در زمان كواچ اين را ديديم؟ چرا در فوتبال، كروش با همه دشمنانش، رخ به رخ ايستاده؟
فدراسيون تا چه زماني ميخواهد به اين سياست اشتباه خود ادامه دهد؟ كروش كه ميبيند فدراسيون فوتبال برابر همه خواستهها و نيازهاي تيم ملي بيتفاوت است، مجبور است به صورت مستقيم وارد عمل شود و عدهاي اين كار را دخالت در همه امور تعبير كردهاند. كروش با وزير ورزش، با دشمنان سنتياش و حتي با بدنه فدراسيون كه مخالف حضور او هستند به صورت مستقيم ميجنگد. پس در اين ميان، رئيس فدراسيون چه كاره است؟ اصولاً دود اين جنگ به چشم چه كسي ميرود؟ مردم. دشمنان كروش مدافعان تيم اميد بودند. آيا دود حذف تيم اميد، به چشم دشمنان كروش رفت؟!
منبع:خبرورزشی