کد خبر: ۳۲۲۶۵۶
تعداد نظرات: ۴ نظر
تاریخ انتشار:
مزدور سعودی و از وابستگان رژیم شاه از کوره در رفت

خشم علیرضا نوری زاده از اقدام نظامی ایران در دستگیری ملوانان آمریکایی +فیلم

علیرضا نوری‌زاده مزدور سعودی و از وابستگان رژیم شاه که پس از انقلاب اسلامی به جرگۀ اپوزیسیون خارج‌نشین پیوست در آخرین برنامه ویدیویی اش عصبانیت شدید خود از دستگیری ملوانان آمریکایی توسط نیروهای نظامی ایران را ابراز داشت.

گروه سیاسی-علیرضا نوری‌زاده مزدور سعودی و از وابستگان رژیم شاه که پس از انقلاب اسلامی به جرگۀ اپوزیسیون خارج‌نشین پیوست و به ضدیت با نظام جمهوری اسلامی از طریق فعالیتهای رسانه‌ای دست زد در آخرین برنامه ویدیویی اش عصبانیت شدید خود از دستگیری ملوانان آمریکایی توسط نیروهای نظامی ایران را ابراز داشت.

به گزارش بولتن نیوز،ویدیوی زیر به خوبی خشم نوری زاده از اقتدار نظامیان جمهوری اسلامی در پاسداری از آبهای مرزی ایران را نشان می دهد:

علیرضا نوری‌زاده که با رژیم صدام در جنگ با ایران همراهی و همکاری داشته  پس از جنگ نیز به فعالیت علیه نظام ادامه داده است.

برابر اخبار منتشره در رابطه با این مزدور سعودی، نوری‌زاده از سال 84 بر شدت موضعگیری و دروغپراکنی علیه نظام افزود و در فتنه 88 آشکارا با براندازان همراهی کرد و خواستار تداوم فتنه تا سقوط جمهوری اسلامی شد.

وی ارتباطات نزدیکی با دستگاههای اطلاعاتی عربی دارد و در زمان رژیم مبارک در مصر نیز در خدمت استخبارات آن کشور بوده است، مواضع وی علیه تشیع شباهت زیادی به مواضع وهابی‌ها داشته و اگرچه خود فردی بیدین و ضد اسلام است، اما بر اساس مواضع وهابی‌ها به نظام جمهوری اسلامی حمله می‌کند.

نوری‌زاده به شدت پول‌پرست است و برای پول هر کاری می‌کند. او فردی زنباره و الکلی است و روزگارش را با دریافت پول از حکام عرب می‌گذراند.

 

*** تا قبل از انقلاب اسلامی

علیرضا نوری‌زاده در سال 1328 هجری شمسی در محله دروازه قزوین تهران به دنیا آمد. پدر نوری‌زاده در آن زمان ملبس به رد‌ای روحانیت بود و در مدرسه علمیه فیلسوف الدوله در حوالی مولوی درس می‌خواند و شهریه می‌گرفت و با کمک بازاریان و مقرری که از عده‌ای خیر می‌گرفت گذران عمر می‌کرد. در حوالی سال 1340 شمسی نوری‌زاده همراه پدر و خانوادهاش به نجف اشرف مهاجرت کرد.

 خشم علیرضا نوری زاده از اقتدلر نظامی ایران در دستگیری ملوانان آمریکایی + کلیپ

علیرضا نوری زاده

پدر نوری‌زاده قصد داشت در نجف به ادامه تحصیلات حوزوی بپردازد، اما به دلیل کند ذهنی موفق نشد به مدارج علمی نایل شود و پس از حدود پنج سال اقامت در نجف با سرخوردگی این شهر مقدس را ترک گفت و به ایران بازگشت.

پدر نوری‌زاده پس از بازگشت به تهران در دفترخانه اسناد رسمی (محضر) که متعلق به شمس قنات‌آبادی، نماینده مجلس شور‌ای ملی (از طرفداران کودتای 28 مرداد سال 1332) بود به عنوان ‌اندیکاتور نویس استخدام شد و پس از مدتی کارهای مربوط به عقد و عروسی را هم انجام می‌داد و به عنوان عاقد به مجالس عقد و عروسی اعزام می‌شد.

حاصل پنج سال اقامت در نجف برای علیرضای نوجوان، فراگیری زبان عربی (با لهجه عراقی) بود که بعد‌ها در زندگی او نقش اساسی ایفا کرد. پدر نوری‌زاده پس از چندی به تبعیت از کارفرمای خود (شمس قنات‌آبادی) که از کسوت روحانیت خارج شده بود، مکلا شد و کت و شلوار پوشید و کراوات زد و هرگز معلوم نشد چطور یک دفترنویس ساده و کم درآمد ناگهان پول دار شد و از گمرک امیریه در جنوب تهران به محله نوساز و گرانقیمت آپادانا (که آن زمان شمال تهران محسوب می‌شد) کوچید.

 

*** از شعر دزدی تا برگزاری مجالس رقص و اعتیاد به الکل

 علیرضا نوری‌زاده پس از اخذ دیپلم متوسطه بر‌ای ادامه تحصیل در رشته علوم قضایی وارد دانشکده حقوق دانشگاه تهران شد و در سال 1347 برای نخستین بار نام وی در صفحه شعر مجله هفتگی فردوسی به سردبیری «عباس پهلوان» به چاپ رسید. یکی از حقه بازیهای نوری‌زاده این بود که با توجه به آشنایی که به زبان عربی داشت اشعار و قطعات ادبی متعلق به شعرا و ادبای جهان عرب را ترجمه و به نام خود به نشریاتی چون فردوسی، خوشه، بامشاد، تهران مصور و امید ایران می‌داد!

همکاری با نشریات و درج نام علیرضا نوری‌زاده سبب توجه رئیس دانشکده حقوق دانشگاه تهران به این دانشجو شد. در آن زمان ریاست دانشکده حقوق را منوچهر گنجی، از عوامل معروف سازمان اطلاعاتی آمریکا به عهده داشت و‌ این اتفاق به ظاهر ساده سرنوشت نوری‌زاده را عوض کرد. منوچهر گنجی، علیرضا نوریزاده را به همکاران خود در ساواک معرفی کرد و از طریق ساواک نوری‌زاده با محافل فرهنگی و دانشجویی از جمله کاخ‌های جوانان متعلق به شهرداری تهران مرتبط شد و با همکاری شعرای علاقه‌مند به رژیم پهلوی به برپایی شب‌های شعر در کاخهای جوانان پرداخت و به جوانانی که اشعاری در مدح شاه و اعضای خانواده پهلوی و انقلاب به اصطلاح سفید می‌سرودند جوایز چشمگیری اهدا می‌کرد.

 در آن دوران با گسترش موج بیداری در میان مردم و جوانان، به ویژه پس از قیام پانزدهم خرداد سال 1342، هسته‌های مبارزه با رژیم شاه در دانشگاه‌ها و در میان جوانان شکل گرفته بود و رژیم می‌کوشید با تأسیس کاخ‌های جوانان و برگزاری مجالس رقص و لهو و لعب جوانان را از مبارزات سیاسی ضدرژ یم به مجالس بی‌خبری و عیش و عشرت بکشاند و در این رهگذر نیاز به افرادی مانند علیرضا نوریزاده داشت.

نوری‌زاده در پی رفت و آمد با افراد دین‌ستیزی مانند عباس پهلوان، سردبیر مجله فردوسی و اسماعیل نوری‌علا و جمشید چالنگی (از نویسندگان مجله تماشا) به الکل اعتیاد پیدا کرد و تا قبل از پایان تحصیلش یک الکلی تمام عیار شد که پاتوق هر روزش بار هتل مرمر (متعلق به باقرزاده) بود و می‌گفتند از املاک ساواک است و خود باقرزاده فقط مدیریت آن را دارد.

 

 

علیرضا نوری زاده

*** نوری‌زاده چگونه به خدمت ساواک درآمد؟

بار و رستوران هتل مرمر در آن زمان از روزنامه‌ نگاران با بهای ارزان و بسیار نازل (در حد مجانی) پذیرایی می‌کرد و به یک پاتوق غیررسمی بر‌ای روزنامه نگاران رژیم طاغوت تبدیل شده بود تا ساواک بتواند با استفاده از عواملی مانند علیرضا نوری‌زاده و جمشید چالنگی در میان آن‌ها جاسوسی کند.

 در آن ایام مسئله اعراب و اسرائیل در پی جنگ شش روزه در دنیای اسلام بسیار مطرح بود و در ایران نیز اگرچه رژیم وابسته پهلوی از همپیمانان اسرائیل محسوب می‌شد، اما قلب مردم با فلسطینی‌ها بود و مردم مطبوعات و نویسندگان را تحت فشار می‌گذاشتند تا مطالبی پیرامون حقانیت مبارزه فلسطینی‌ها چاپ کنند. رژیم برای آنکه احساسات عمومی را کنترل کند به مطبوعات اجازه می‌داد فقط مطالب ادبی و اشعار غیرسیاسی به ویژه غیراحساسی و به دور از تبلیغات انقلابی به چاپ رسانند. به همین سبب به افراد مطمئنی مانند نوری‌زاده مأموریت داده شد تا اشعار ادبی و عشقی شعرای فلسطینی را ترجمه و پس از هماهنگی با وزارت اطلاعات و جهانگردی در مطبوعات به چاپ رسانند.

نوری‌زاده از این رهگذر با بعضی شعرا و نویسندگان عرب و فلسطینی ارتباط برقرار کرد که بعد‌ها معلوم شد با هدایت «ساواک» بوده است. از این طریق نوری‌زاده با توجه به تسلطش بر زبان عربی با بعضی روشنفکران فلسطینی و عرب به ویژه در مصر مرتبط شد و چاپ چند مصاحبه نوری‌زاده با نویسندگان و شعرای عرب و فلسطینی در مجله تماشا (نشریه ویژه سازمان رادیو و تلویزیون شاهنشاهی) وی را با سرهنگ سابق شهربانی، محمود جعفریان که جزو سازمان افسری حزب توده ایران بود و پس از کودتای آمریکایی 28 مرداد سال 32 جزو توابین حزب توده به حکومت شاه پیوست، مربوط ساخت.

 در آن زمان محمود جعفریان از نظریه پردازان برجسته ساواک و از نویسندگان بولتن‌های محرمانه وزارت امور خارجه و ادارة دوم ارتش (اطلاعات و ضداطلاعات) و استاد دانشکده‌های نظامی بود (همزمان معاونت تلویزیون ملی ایران را هم عهده دار بود) و مجله تماشا هم از زیرمجموعه‌های تحت مد یریت وی به شمار می‌رفت.

محمود جعفریان خود کار‌شناس جهان عرب و مسائل خاورمیانه محسوب می‌شد و با پرویز نیکخواه و ایرج گرگین (مدیر شبکه دوم تلویزیون ملی‌ایران) مثلثی را تشکیل می‌داد که در میان کارکنان تلویزیون آن زمان به مثلث «جنا» معروف بود، «محمود جعفریان» نوری‌زاده را نزد خود آورد و پس از آنکه مطمئن شد نوری‌زاده متعهد به رژیم شاهنشاهی است با همکاری ساواک بورسی مطالعاتی از سوی تلویزیون در اختیار وی قرارداد و نوری‌زاده در ظاهر بر‌ای مطالعه درباره مصر و گذراندن دورة مصر‌شناسی و در باطن بر‌ای جاسوسی به مصر فرستاده شد.

 

محمود جعفریان

نوری‌زاده در دوران اقامت یک ساله در مصر زیر پوشش بازدید از اردوگاههای فلسطینی صبرا و شتیلا و نهرالبارد مستقر در لبنان به این کشور رفت و چند روز پس از ورود به لبنان از اسرائیل سر در آورد!

وی در اسرائیل وارد مؤسسه آموزشهای وزارت خارجه اسرائیل شد و دوره جمع آوری خبر و تحلیل اوضاع عربی خاورمیانه را گذراند. در این مدت دوست و همراه وی «منوشه امیر» نویسنده سابق روزنامه اطلاعات و از صهیونیست‌های افراطی عضو «آژانس یهود» بود که سال‌ها در سرویس سیاسی روزنامه اطلاعات کار می‌کرد و در اواخر دهه 1340 به اسرائیل رفت و بخش فارسی رادیو اسرائیل را راه انداخت که در دوران حکومت شاه وظیفه‌اش تشویق یهودیان ایران بر‌ای مهاجرت به اسرائیل بود.

 علیرضا نوری‌زاده در دوران اقامت در اسرائیل چندین گزارش مصور تهیه و بر‌ای تلویزیون ملی‌ایران فرستاد. در آن زمان همکاران و دوستان نوری‌زاده با تعجب سؤال می‌کردند چطور نوری‌زاده که بر‌ای مأموریت به مصر فرستاده شده است در اسرائیل اقامت دارد و از‌ این کشور گزارش می‌فرستد؟! ‌

این مأموریت و بورس مطالعاتی پیوند و دوستی عمیقی میان نوری‌زاده و «شائول بختاش» (اسرا ئیلی دیگری که در روزنامه اطلاعات آن زمان کار می‌کرد) و «منوشه امیر» به وجود آورد و تا امروز ادامه دارد.

خود نوری‌زاده در بیان خاطراتش در روزنامه کیهان لندن (مورخ 24 دیماه 1375) می‌گوید:

 در سازمان رادیو تلویزیون ملی‌ ایران هرگز دو تن را فراموش نمی‌کنم. یکی مرحوم جعفریان را به خاطر آنکه همه امکانات را به من داد و دوم ایرج گرگین را!... من تنها کسی بودم که در اجرای برنامه زنده رادیویی تحت هیچ گونه نظارت و ممیزی نبودم.

 این مطلب می‌رساند که نوری‌زاده کاملاً مورد اعتماد ساواک بوده است.

 

***از ارتباط گیری با بستگان درجه اول ساواک و بهائیت تا پرسه‌های نیمه‌مست در کاباره میامی و باکارا!

ساواک که در آن زمان علاوه بر دستچین کردن روزنامه‌نگاران و خبرنگاران رأساً سردبیران مورد نظر خود را در مطبوعات مستقر می‌کرد و حتی در چاپخانه‌ها ناظر مستقیم چاپ داشت و تمام برنامه‌های رادیو تلویزیونی را قبل از پخش بازبینی می‌کرد چرا باید دست نوریزاده را این چنین باز گذاشته باشد!؟

نوری‌زاده در مصاحبه‌ای با شبکه تلویزیونی صدای آمریکا به تاریخ 6/6/1371 می‌گوید:

در این زمان کلیه اوقاتم در رادیو تلویزیون گذشت و معاشر افرادی چون منوچهر آزمون، محمود جعفریان، جواد منصور، حسن شهباز، حمید رهنما، پرویز نیکخواه و بیژن صفاری بودم.

نگاهی به سوابق‌ این افراد نشان می‌دهد که جملگی از وابستگان درجه اول ساواک و جامعه بهائیت و آژانس بین المللی یهود بوده‌اند.

در آن زمان اوضاع مالی نوری‌زاده بسیار خوب بود. وی بعدازظهر‌ها با پژو قرمزرنگ 504 صفر کیلومتری که خریده بود، به کافه وایت‌هاوس اطراف میدان فردوسی یا هتل مرمر و تهران پالاس پرسه می‌زد و اواخر شب نیمه‌مست خود را به کاباره‌های میامی یا باکارا در خیابان پهلوی می‌رساند.

نوری‌زاده فردی بسیار عیاش و زنباره بود و علاقه عجیبی به زنان رقاصه و معروفه تهران آن زمان داشت. موقعی که در اواسط سال 1356 سروکله‌اش در روزنامه اطلاعات پیدا شد صالح‌یار، سردبیر وقت روزنامه اطلاعات، چندین بار درباره رعایت موارد اخلاقی به وی تذکر داد و از او خواست که در مواقع مستی به روزنامه نیاید و از آوردن زنان بدنامی که با آن‌ها دوست است به محل روزنامه خودداری کند!

 آمدن نوری‌زاده به روزنامه اطلاعات در اواسط سال 1356 هم از نکات قابل توجه تاریخی است. وی بار‌ها و بار‌ها در مصاحبه‌های خود در شبکه تلویزیونی صدای آمریکا مدعی شده که دبیر سرویس سیاسی روزنامه اطلاعات بوده است. این مطلب مانند ادعای داشتن دکتر‌ای وی کذب محض است. علیرضا نوری‌زاده برحسب سوابق موجود در دانشکده حقوق دانشگاه تهران حتی موفق به پایان بردن دوره لیسانس هم نشد و پس از دو سال تحصیل نا‌تمام این دانشکده را ترک گفت (این تار یخ مصادف با زمان رفتن او به مصر است).

در حوالی شروع انقلاب شکوه‌مند اسلامی که بعضی از نویسندگان و خبرنگاران کما بیش رگه‌هایی از حقایق و انتقادات (ولو پیش پا افتاده) را در مطالبشان می‌آوردند، ناگهان سروکله علیرضا نوری‌زاده در روزنامه اطلاعات پیدا شد.

وی در صفحات ادبی‌ این روزنامه ترجمه‌هایی از اشعار کوتاه شعرای معروف را چاپ می‌کرد و آن طور که رویه‌اش بود اشعار بعضی از شعرای عرب را هم که در ایران کسی آن‌ها را نمی‌شناخت به فارسی برگردانده و به نام خود به چاپ می‌رساند که در این‌مورد چند بار نویسندگان عرب زبان مجله «الاخاء» (نشریه عربی مؤسسه اطلاعات) مچ او را گرفتند و موضوع را به مسعودی، مدیر روزنامه اطلاعات، گفتند. امامسعودی با نوری‌زاده برخورد نکرد.

 

 *** نقش آفرینی نوری‌زاده برای انحراف افکار عمومی از امواج انقلاب اسلامی

با بالا گرفتن موج انقلاب، نقش نوری‌زاده در روزنامه اطلاعات برای نویسندگان و خبرنگاران روزنامه اطلاعات مشخص شد. نوری‌زاده به پادوی مطبوعاتی چهره‌های سیاسی نظیر علی امینی و جعفر شریف امامی و کسانی که دربار پهلوی می‌کوشید با مطرح کردن آن‌ها مسیر انقلاب را منحرف کند، تبدیل شده بود.

در دوران اوج انقلاب زمانی که مطبوعات و رادیو و تلویزیون در اعتصاب به سر می‌بردند، رژیم پهلوی و حکومت نظامی برای در هم شکستن اعتصاب به بعضی نشریات که در اواسط حکومت امیرعباس هویدا تعطیل شده بودند دوباره اجازه انتشار داد. یکی از نشریات، هفته‌نامه امید ایران بود. صاحب امتیاز و مدیرمسئول هفته‌نامه امید ایران، علی‌اکبر صفی‌پور بود.

صفی‌پور در سال 1328 مجله‌ امید ایران را منتشر کرد و آن طور که در اسناد ساواک آمده است، صفی‌پور از ابتدای تأسیس ساواک با نام مستعار صفایی و شماره رمز 523 با این سازمان محیطی همکاری می‌کرده است.

 صفی‌پور در دوران انتشار مجله امید ایران با چاپ مطالب مبتذلی درباره روابط نامشروع هنر پیشگان زن و مرد و خوانندگان و رقاصه‌های کافه‌ها و کاباره‌های تهران و چاپ عکس زنان نیمه لخت و ارتباط با محافل قدرت و حمایت از رژیم شاه به ثروت زیادی دست یافت و صاحب چندین پاساژ تجاری و املاک گران‌قیمت در مناطق تجاری تهران شد و به ثروت زیادی رسید که در شروع انقلاب با تیز بینی و تشخیص موقعیت املاک خود را به وجوهات نقد تبدیل و به خارج منتقل ساخت.

علیرضا نوری‌زاده به دستور مستقیم عاملی کار انتشار و سردبیری امید ایران را بر عهده گرفت که با همکاری علی زائرزاده به مدت شش ماه آن را منتشر ساخت، محل نشریه در اتاق کوچکی در چاپخانه آگهی زیبا در خیابان سعدی شما لی بود که به یک یهودی فراری تعلق داشت.

 نوری‌زاده با انتشار امید ایران هدف مأموریت جدید خود را نشان داد؛ حمایت از دولت بختیار! در ایامی که فریادهای مرگ بر بختیار خیابانهای تهران و شهرستان‌ها را به لرزه درآورده بود، نوری‌زاده  با چاپ عکس بختیار روی جلد امید ایران و مطالبی‌در حمایت از جبهه ملی و مصدقی‌ها روی کار آمدن دولت اسلامی را یک تبلیغ «خطر» می‌کرد.

 

بختیار

خود علیرضا نوری زاده در نشریه پیام‌ ایران (چاپ خارج از کشور، شماره 408، مورخ 24/4/1370) در این باره می‌نویسد:

هرگز نتوانسته‌ام آن مهر قدیمی را که از روزگار خردی به بختیار داشته‌ام از دل برکنم. مأموریت من نزدیک کردن مردم با شاپور بختیار بود.

 

علیرضا نوری زاده

نوری‌زاده که تا چند ماه قبل در روزنامه اطلاعات به پادوی مطبوعاتی علی امینی تبدیل شده بود و اخبار وی را در صفحه اول اطلاعات با عکس و تیترهای بزرگ چاپ می‌کرد، به محض آگاهی از خروج علی امینی از کشور و عزیمت وی به پاریس، مصدقی و مسئول ارتباط مردمی و تبلیغاتی شاپور بختیار شد!

 نوشابه امیری، خبرنگار سابق روزنامه کیهان و همسر هوشنگ اسدی (آخرین سردبیر روزنامه کیهان در حکومت شاهنشاهی) که در حال حاضر هر دو در پاریس به سر می‌برند و از همکاران صدای آمریکا هستند، در روزنامه توس (چاپ خارج از کشور، شماره 19، مورخ 25/5/1377) می‌نویسد:

 چهاردهم دی‌ماه 1357 شاپور بختیار خواسته بود اعضای سردبیری روزنامه‌ها را ببیند. رابط علیرضا نوری‌زاده بود، اعضای شور‌ای سرد بیری روزنامه ما هم رفتند... تا رسیدیم نوری‌زاده دواندوان آمد و عکس بزرگی از دکتر مصدق را پشت سر شاپور بختیار گذاشت!

 نوری‌زاده که تا چند ماه قبل از ساواک حقوق می‌گرفت تا چپ‌گرایان را در هر موقعیت و هر لباس به ساواک لو دهد اکنون در هفته‌نامه امید ایران از چریک‌ها ی فدایی خلق و مجاهدین خلق تعریف و تمجید می‌کرد و می‌کوشید تا آنان را به مثابه پیش قراولان انقلاب معرفی کند.

وی در روزنامه اطلاعات مورخ 27 دیماه 1357 در مدح منافقین خلق و مسعود رجوی و چریکهای فدایی اشعاری را به چاپ رساند. همچنین با چاپ مطالبی به مقابله با انقلاب اسلامی پرداخت و از جمله در مجله امید ایران مورخ (8/5/1358) مدعی شد که ملت ایران با انقلاب اسلامی نمی‌تواند به روشنایی برسد! وی در انتقاد از حزب الله و حزب اللهی‌ها نوشت:

 چماق به دستان، حزب اللهی‌های بیگناه که معصومانه گول عکس مار را خورده‌اند و نقش کلمه مار را باور ندارند. حتی در سالروز 30 تیر که به یاد عزیزمان و رهبرمان دکتر محمد مصدق برپاست، شرم نمی‌کنند و حتی یکبار نام او را بر زبان نمی‌آورند و تلاش می‌کنند تا صدای زلال دکتر صدیقی‌ها و دیگر یاران مصدق را خاموش سازند!

با اوجگیری عملیات تروریستی منافقین خلق، نوری‌زاده که از اقدامات آن‌ها بسیار خوشحال بود در هفته‌نامه امید ایران (به تاریخ 10/2/1358) به تجلیل از مسعود رجوی، سرکرده منافقین پرداخت.

 

 

علیرضا نوری زاده

*** مأموریت برای خیانت

دامنۀ خصومت نوری‌زاده با نظام جمهوری اسلامی روز به روز افزایش یافت و وی آشکارا در صف اپوزیسیون برانداز جمهوری اسلامی قرار گرفت. یکی از سیاه‌ترین فعالیت‌های نوری‌زاده همکاری وسیع رسانه‌ای با رژیم صدام در دوران جنگ تحمیلی و چاپ مقالات ضدایرانی در نشریاتی است که مستقیماً با پول و بودجه سازمان اطلاعات و‌ امنیت عراق (استخبارات) چاپ می‌شدند.

در اوایل پیروزی انقلاب شکوه‌مند اسلامی سفارتخانه‌های خارجی با بحران جمع آوری و تحلیل خبر‌های داخلی‌ ایران رو به رو شده بودند. از مدتی قبل و پس از پیروزی انقلاب اسلامی عوامل قدیمی سفارتخانه‌ها اکثراً از کشور گریخته و روانۀ لندن، پاریس و لس آنجلس شدند.

با اشغال جاسوسخانۀ آمریکا در تهران، اسناد خیانت مأموران محلی سازمان سیا به دست دانشجویان پیرو خط امام افتاده و به دنبال افشاگری دانشجویان، علیرضا نوری‌زاده در مقام دفاع از خود نامه‌ای به روزنامه کیهان) مورخ 11/11/1358) نوشت و از آنجا که نمی‌توانست ملاقات‌های محرمانۀ خود با روزن (جاسوس سازمان سیا) را تکذیب کند (چون اسناد آن به دست دانشجویان افتاده بود) در نامه‌ای به روزنامه کیهان ادعا کرد که هدفش از این ملاقات‌ها با مأمور آمریکایی کسب اطلاع از ادبیات معاصر آمریکا بوده و دستگاه بیسیم را هم برای جلوگیری از کاغذبازی و اطالۀ زمان خواسته است!

 وی در حالی که چند ماه از پیروزی انقلاب شکوه‌مند اسلامی می‌گذشت هنوز در مقالات خود، شاپور بختیار را بهترین گزینه برای نجات ایران می‌دانست!

 با پیروزی انقلاب شکوه‌مند اسلامی محبوبیت امام خمینی (ره) از مرزهای ایران گذشته و بنیانگذار جمهوری اسلامی ‌ایران به محبوب‌ترین چهره جهان اسلام تبدیل شده بود. در این موقع نوری‌زاده به قم رفت و با پیوستن به حزب خلق مسلمان و گرفتن پول از حسن شریعتمداری (فرزند ارشد سیدکاظم شریعتمداری) عکس آیت الله را روی جلد‌ امید‌ ایران چاپ کرد و بدین ترتیب این نشریه از آن زمان به تریبون و ارگان حزب خلق مسلمان تبدیل شد.

 

علیرضا نوری زاده

نوری‌زاده در نوارهای صوتی که با همکاری علیرضا میبدی (از گردانندگان نشریات حزب رستاخیز) با عنوان «روزنامه گویا» و «شبانه» منتشر می‌ساخت به تجلیل از آیت الله شر یعتمداری، مسعود رجوی و هر فردی که موضع ضد جمهور ی اسلامی داشت، می‌پرداخت و حتی با گرفتن پولهای کلان از فردی به نام بابک زهرایی که تشکلی به نام حزب کارگران سوسیالیست به راه انداخته بود، وی را همراه صادق قطب‌زاده تبلیغ می‌کرد!

نوری‌زاده که کاملا افسار پاره کرده بود در نوارهای صوتی که تولید می‌کرد و در نشریاتی که منتشر می‌ساخت ضمن تأیید و تبلیغ و حمایت از تجزیه‌طلب‌ها و کودتاچی‌ها، به نیرو‌های انقلابی و جوانان حزب‌اللهی و روحانیت مترقی آشکارا توهین می‌کرد و آن‌ها را مشتی چماق به دست، خودخواه، نادان و... می‌نامید.

وی در یکی از نوارهای صوتی کار را به جایی رساند که نیرو‌های کمیته انقلاب اسلامی وی را بازداشت و به کمیته مرکزی در میدان بهارستان منتقل کردند. در اینجا بود که ارتباطات نوری‌زاده با عناصر نفوذی به کمکش آمد و صادق قطب‌زاده، مدیرعامل وقت تلویزیون شخصاً به کمیته مرکزی رفت و نوری‌زاده را آزاد کرد.

 خود نوری‌زاده ماجرای این دستگیری را در مصاحبه‌ای با صد‌ای آمریکا (مورخ 6/6/1371) این گونه شرح می‌دهد:

 

در یک مورد دیگر من نواری درآوردم به نام «پیام ایران» که این نوار آخرین نوار من بود و در نوروز 1359 توزیع شد و وقتی به محتویات آن پی بردند مرا دستگیر و به کمیته مرکزی بردند... به من اجازه دادند تلفن بکنم... من به صادق قطب‌زاده تلفن کردم و او بود که آمد و مرا آورد بیرون!

 نوری‌زاده پس از دستگیری سران غائلۀ تبریز و بسته شدن دکان حزب خلق مسلمان و تعطیلی نشریات ضدانقلابی و وابسته، به انگلیس گریخت و از سوی دولت انگلیس به گرمی مورد استقبال واقع شد.

در آن سال که بسیاری از ایرانیان وابسته به رژیم گذشته اعم از سیاستمداران و نظامیان یا هنرمندان و نویسندگان و دیگر سرسپردگان رژیم در شرایط نامساعدی در انگلیس به سر می‌برند و جز عده معدودی، بقیه شرایط اقتصادی مطلوبی نداشتند، نوری‌زاده که تا قبل از انقلاب ماهی دو هزار تومان از روزنامۀ اطلاعات حق التحریر می‌گرفت و در دیگر نشریات مطلب می‌نوشت و درآمد اصلی او از رادیو و تلویزیون شاه و طبق آخرین فیش حقوقی‌اش کمتر از دو هزار و هشتصد تومان بود، شب‌ها تا پاسی از نیمه شب طبق عادت دیرینه به قمارخانه‌های لندن می‌رفت و قمارهای کلان می‌کرد!

وی به سرعت در لندن آپارتمان مجللی خریداری کرد و با تأسیس دفتری در یکی از بهترین محلات اداری گران قیمت لندن مؤسسه‌ای به نام مرکز تحقیقات ایران و اعراب تأسیس نمود.

 افرادی از نزدیکان نوری‌زاده که بعداً از او جدا شدند، گفته‌اند که بودجۀ کلانی را سازمان اطلاعاتی انگلیس در اختیار نوری‌زاده قرار داد و جمعی دیگر گفته‌اند که بعضی از حکام کشورهای ارتجاعی عرب از طریق «جعفر رائد» (سفیر شاه سابق در عربستان سعودی) این پول را به نوری‌زاده دادند تا یک مرکز ضدایرانی در لندن بر پا کند. آنچه به صواب نزدیک‌تر است‌ این است که نوریزاده هم انگلیس و هم اعراب را تیغ زده است!

 پس از آنکه نوری‌زاده به لندن رسید، جعفر رائد مسئولیت و اختیارات خود را به نوری‌زاده سپرد و خود به عنوان یک پدرخوانده بر فعالیتهای وسیع ضد ایرانی ‌این مرکز نظارت و مدیریت می‌کرد.

نوری‌زاده علاوه بر برخورداری از بودجۀ بی‌حساب و کتابی که سعودی‌ها در اختیار این مرکز قرار می‌دادند، به عراق رفت و از دولت بعث عراق که با هدف نابودی ایران اسلامی به میهن ما لشکر کشیده بود تقاضای کمک مالی کرد.

وی در قبال دریافت بودجۀ کلان سالانه از صدام، یک رادیو ضدانقلابی ‌به نام (اسپکتروم) را راه اندازی و نشریاتی چون «المجله» را به تریبونی برای صدام و مواضع ضد ایرانی تبدیل کرد. ‌

این وطن فروش جنایتکار در دوران جنگ تحمیلی که میهن اسلامی زیر آتش موشکهای ویران‌گر عراق قرار داشت به بلندگوی تبلیغاتی صدام حسین تبدیل شده بود.

 

*** خودفروشی به رژیم‌های دیکتاتور عربی

 علیرضا نوری‌زاده تا قبل از انقلاب مصر، مرتب به این کشور رفت و آمد داشته و در قاهره در مرکزی به نام مرکز مطالعات خاورمیانه (وابسته به وزارت امور خارجه و استخبارات مصر) برای مأموران منطقه‌ای مصر و دیپلماتهای این کشور سخنرا نی می‌کرد و حقوق می‌گرفت. در یکی از آخرین مسافرتهای خود، «جمشید چالنگی» برنامه‌ساز رادیو صد‌ای آمریکا را هم که به زبان عربی مسلط است با خود به قاهره برده بود.

 نوری‌زاده علاوه بر همکاری با دستگاه‌های جاسوسی آمریکا، انگلیس، اسرائیل، عربستان سعودی و مصر با بعضی شیخ نشین‌ها و کشورهای مینیاتوری حاشیه جنوبی‌خلیج فارس هم ارتباط پنهانی دارد و با گروه ‌ام. بی. سی. متعلق به یکی از شاهزاده‌های سعودی (امیر الفیصل) که در دوبی مستقر است مرتبط شده و درشبکه تلویزیونی العربیه که جزو همین گروه است سرگرم کار است.

 

 

علیرضا نوری زاده

بعد‌ها و در جریان فتنه 88 فعالیت این شبکه و از جمله نوری‌زاده به خوبی نشان داد که برنامه ریزی برای ضربه زدن به جمهوری اسلامی از سوی کشورهای معاند تا چه اندازه ریشه دار و مستمر بوده است. حتی افتضاحات اخلاقی نوری ز اده هم باعث نشد که از وی در جریان فتنه 88 علیه جمهوری اسلامی استفاده نشود.

 

*** دروغ پردازیهای احمقانه!

 یکی از ویژگیهای نوری‌زاده دروغگویی است. این خصلت در وی چنان ریشه دوانده است که برای جلب توجه دیگران به هر دستاویزی متوسل می‌شود و حتی ادعاهایی را مطرح می‌کند که باعث شگفتی دیگران از میزان حماقت او می‌گردد.

برای نمونه، وی در سال 1384 مدعی شد که برج میلاد تهران کج شده و در حال فرو ریختن است!

این موضوع را وی از یک دروغ در یک روزنامه داخلی برداشت کرده بود. (خبر کج شدن برج میلاد و احتمال سقوط این سازه را روزنامه «شرق» تحت عنوان «دروغ سیزده» در آخرین شماره سال 83 این روزنامه منتشر کرد) در یک مورد دیگر علیرضا نوریزاده در چند برنامه تلویزیونی قبل از برگزاری انتخابات دوره دهم ریاست جمهوری ‌ایران به ضرس قاطع اعلام کرد که کاندیداهای اعلام شده، کاندیداهای اصلی نیستند و کاندیدای اصلی انتخابات ریاست جمهوری که هنوز به صحنه نیامده است رئیس کل سابق بانک مرکزی آقای مظاهری است و او این خبر دست اول را از منابع داخلی خود به دست آورده است!

 

*** کتابی که نوری‌زاده نوشت!

 نوری‌زاده مزخرفات خود را در قالب کتاب هم ارائه کرده است، این کتاب مجموعۀ چند مقاله است که در آن‌ها اظهارات بی‌پایه و غلطی دربارة انجمن حجتیه و مبانی اعتقادی آن‌ها ارائه کرده و مدعی می‌شود مبنای حاکمیت جمهوری اسلامی‌‌‌ همان اعتقادات است.

 

*** برجسته کردن ادعاهای کذب در جریان فتنه 88

 در جریان فتنه 88 نوری‌زاده یکی از عناصر رسانه‌ای بسیار فعال بود که به انحای مختلف در آتش فتنه می‌دمید و به طرح شایعات و بزرگنمایی مسائل کوچک می‌پرداخت و از خوراکی که برخی سران فتنه در داخل تهیه می‌کردند استفاده بسیار می‌برد.

وی در گفتگو با رادیو زمانه مورخ 22/5/1388 گفت: آقای کروبی به موضوعی اشاره می‌کند که دیرگاهی است از جانب زندانیان‌‌‌ رها شده، از جانب برخی از مسئولان قدیمی نظام که بریده‌اند، از جانب شماری از شخصیتهای اصلاح طلب و همین طور از جانب اپوزیسیون عنوان شده بود و رژیم همیشه مدعی بود که این حرف‌ها ساخته و پرداخته اپوزیسیون است اما این بار شخصیتی از درون نظام این حرف را می‌زند.

 

*** حمایت از فتنه گران و حامیان فتنه

 بخش دیگری از نقش نوری‌زاده در جریان فتنه 88 حمایت رسانه‌ای از هواداران فتنه و فتنه گران بود. برای نمونه، وی به دلیل دلبستگی به رژیم پهلوی از یکی از فعالان فتنه چنین تمجید کرد:

 

 فائزه هاشمی به عنوان یک زن از قدرتمند‌ترین خانواده رجال سیاسی جمهوری اسلامی، برای نخستین بار در روزنامه زن پیام فرح دیبا ملکه پیشین ایران را چاپ کرد و در سفری که به قاهره داشت بر مزار محمد رضا شاه فاتحه خواند.

 وی در ادامه افزود: حضور فائزه هاشمی به عنوان کادر رهبریت مخالفان از ابتدای اعتراضات مردمی علیه انتخاب «محمود احمدی‌نژاد» به خصوص در واحد علوم و تحقیقات دانشگاه آزاد در روز 16 آذر علی رغم آن همه تهدید و فشار قابل تقدیر است.

 

*** تلاش برای زنده نگه داشتن فتنه

 مهره مطبوعاتی سفارت آمریکا در رژیم طاغوت پس از یک سال ستایش و تمجید از سران فتنه، خواستار انتقال رهبری موج سبز به خارج از کشور شد. نوری‌زاده در برنامۀ خود که از شبکۀ گروهک تروریستی پژاک پخش می‌شد، اظهار داشت:

 برنامه ما برای جریان سبز تاکتیکی، اطلاعاتی و فلج کردن کارهای رژیم در داخل و خارج است از این رو بر آن هستیم رهبری موج سبز را از خارج کشور به دست بگیریم زیر ا میرحسین موسوی و مهدی کروبی نتوانسته‌اند از موقعیت‌ها استفاده کنند. ما برنامه‌ای داریم تا 4 هزار عضو مجاهدین در اردوگاه اشرف عراق را پس از خروج از این کشور جذب جنبش سبز کنیم.

وی یکبار هم علناً به مهاجرانی و باند جرس (شامل سروش، گنجی، کدیور، بازرگان، بهنود، باستانی، نگهدار و...) حمله کرده بود.

 

*** دعوت به شورش علیه نظام

وی همراه دیگر معاندان نظام و وابستگان محافل اطلاعاتی غرب، یک سال بعد از فتنه 88 همچنان خواهان زنده نگه داشتن آن بود و در محافل مختلف می‌گفت: مگر می‌شود فراموش کرد، بیست ودو خرداد تازه یک ساله می‌شود، خاطره‌ای که به خیابان‌ها ریختیم.

 

علیرضا نوری زاده

*** تلاش برای جذب نیروهای بومی به سرویسهای جاسوسی

 نوری‌زاده از جمله عناصری است که وظیفۀ جذب و سازماندهی اولیۀ روزنامه نگاران و دست اندرکاران مطبوعاتی فراری را بر عهده دارد، «انجمن بین المللی روزنامه نگاران ایرانی» پوششی برای این منظور بود که توسط وی و برخی از فعالان رسانه‌ای اپوزیسیون دنبال می‌شد.

 

*** حمایت از جنایتکاران و تروریست‌ها

 یکی از سیاه کاری‌های نوری‌زاده حمایت وی از ریگی بود، بلافاصله پس از دستگیری ریگی، رسانه‌های بیگانه خط خبری مبنی بر ادعای همکاری سرویسهای اطلاعاتی امریکا و برخی کشورهای منطقه در شکار ریگی را به صورت جدی آغاز کرده‌اند. تا هم از عظمت عملیات پیچیده و دقیق سربازان گمنام امام زمان (عج) بکاهند و اشراف اطلاعاتی کم نظیر ایران حتی در خارج از مرزهای خود را کوچک نمایی و هم ارتبا ط دائمی این تروریست با امریکا و انگلیس و پشتیبانی مالی، امنیتی آن‌ها از وی را پنهان کنند.

 

 با این حال، مرور چند مصاحبه صدای امریکا، رسانه وابسته به کاخ سفید با این تروریست طی سالهای اخیر به تنهایی برای اثبات این ارتباط نزدیک کافی است.

نکته قابل توجه در این مصاحبه‌ها، فرد مصاحبه کننده آن، یعنی علیرضا نوری‌زاده کارمند موساد در صدای امریکا است که از عباراتی مانند صریح، بسیار صادق و منجی برای این آدمکش استفاده می‌کرد.

نوری‌زاده: ما خیلی صریح، روشن خواهیم کرد که ریگی آنطور که نظام می‌گوید وابسته به آمریکاست و آمریکا او را حمایت می‌کند، پاکستان حمایتش می‌کند، کشورهای عربی منطقه پشتش هستند؟ این‌ها را آقای ریگی توضیح می‌دهد چون آدمی است بسیار صریح و بسیار صادق در حرف زدن «!

نوری‌زاده: آقای ریگی من دلم می‌خواهد امشب یک عهدی با هم ببندیم و در واقع یک پیامی را به مردم ایران بدهیم، من می‌خواهم آقای ریگی شما به مردم ما بگویید که به هیچ وجه قصد آدمکشی ندارید! شما قصد کشتن مامور را ندارید و واقعا ماموران را هم هموطنان خود می‌دانید و فقط تقاضا و آرزوی شما این است که این‌ها آزار به مردم نرسانند مردم را نکشند، جوانان مردم را اعدام نکنند و در صف دشمنان ملت ایران جا نگیرند.

 

*** نوری‌زاده و ماجرای مدحی

ماجرای مدحی هم یکی دیگر از موضوعات رسواکنندة اپوزیسیون خارجنشین بود که البته نوری‌زاده تلاش زیادی کرد تا اصل آن را مخدوش و بی‌اعتبار نشان دهد. وی در برنامۀ خود به پخش مستند «الماس فریب» واکنش نشان داد و گفت: از دل پاک ما و نیت صادقانۀ ما خیلی‌ها سوء استفاده کردند، در این سال‌ها از افرادی ضربه خوردم که دوستشان داشتم و همه جور به آن‌ها کمک

این‌ها تنها نمونه کوچکی از خیانتهای علیرضا نوری‌زاده بود و وی همچنان در دروغ پراکنی علیه نظام جمهوری اسلامی ایران با شبکه‌های معاند با نظام جمهوری اسلامی مشغول به فعالیت است.



شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

انتشار یافته: ۴
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۱
ایمان
|
Iran, Islamic Republic of
|
۲۳:۵۶ - ۱۳۹۴/۱۰/۲۶
1
2
صبح تا شب بابام میشینه حرفای این ..گوش میکنه .. اعصاب .. میشه/{ ادمن}
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۰۶:۴۲ - ۱۳۹۴/۱۰/۲۷
1
11
این مردک نوکر صفت که افسارش بدست بربرهای آل سعود است همچون منافقین سرش درآخور رژیم قرون وسطائی آل سعوداست وشعاردموکراسی!!!سرمیدهد.
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۰۷:۱۳ - ۱۳۹۴/۱۰/۲۷
1
8
دشمن پرست امروز بگذارید
حسن ازساوجبلاغ
|
Iran, Islamic Republic of
|
۰۸:۳۶ - ۱۳۹۴/۱۰/۲۷
1
10
،،،،شده حکایت این مرتیکه.
ایرانی باشرف هیچوقت درهیچ شرایطی اگه مجبوربه همه چیز فروشی هم بشه، وطن فروشی نمیکنه.این مرتیکه یه لاقبا اگه مرد بود و ادعانبود میومد داخل ایران حرف میزد.قول میدم اگه نیروهای امنیتی ومحافظان نظام اسلامی هم کاری بکارش نداشته باشن، مردم کوچه وبازار بخاطرلاابالی گریهاش وبی غیرتیش اونو پاره پاره میکنن.
آدم اینقدربی بوته وعیاش؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین