کد خبر: ۳۲۲۲۷۶
تاریخ انتشار:
حسين فركي در گفت‌وگوي متفاوت

بداخلاقی در فوتبــال ایـران از مرز هشدارگذشت

در این روزها که فوتبال بی‌بنیان ما گرفتار بی‌اخلاقی و بداخلاقی است، غیر از فریاد «وامصیبتا» سر دادن، می‌توان دوره افتاد و پای حرف‌های صاحب‌نظران نشست و با جمع‌بندی گفته‌های چهره‌های بااخلاق این فوتبال به راهکاری برای برون‌رفت از این بحران و نجات فوتبال رسید.
به گزارش بولتن نیوز؛بی‌شک یکی از کسانی که حرف‌هایش می‌تواند چراغ راه نجات فوتبال از گرداب سقوط اخلاقی باشد، حسین فرکی است.
دوشنبه‌اي كه گذشت، در ورزشگاه دستگردي كه روزي، روزگاري مقر باشگاه پاس بود، به ديدار حسين فركي رفتيم و با او از هر دري حرف زديم. بخش اول حرف‌هاي حسين فركي كه بيشتر در ارتباط با سپاهان بود، روز سه‌شنبه تقديم شما شد و امروز آنچه مي‌خوانيد، بخش‌هاي نوشتني گفت‌وگوي ما و حسين فركي درباره اخلاق است.
به شما توصيه مي‌كنيم حتماً حرف‌هاي فركي را بخوانيد... به نظر شما آيا متوليان فوتبال هم اين حرف‌ها را مي‌خوانند؟! كاش بخوانند... اين ديگر نوشته انتقادي نويسنده و گفته كارشناس رسانه‌اي نيست كه آقايان بگويند پشت مطرح كردن اين حرف، غرض و مرض و... وجود دارد و نقدگريزي و منتقدستيزي كنند. اين حرف حسين فركي است، همان كه خودتان قبول داريد مربي اخلاق است و جايزه اخلاق را به او مي‌دهيد، به حق هم مي‌دهيد... فركي كه ديگر دور از جانش غرض و مرض ندارد... حالا بماندكه خود او هم دل پري دارد.

شرايط اخلاقي اين فوتبال خيلي نگران‌كننده است. حقيقتش ما خسته شده‌ايم از بس گفتيم و نوشتيم... الان وقتي مي‌خواهيم از اخلاق بنويسيم، مي‌ترسيم مردم ما را جاي خاله‌خان‌باجي‌هايي ببينند كه فقط غُر مي‌زنند و ايراد مي‌گيرند... حرف‌ها تكراري و كليشه‌اي شده و فكر مي‌كنيم تا از اين ديرتر نشده، بايد كاري كرد و راهكاري ارائه داد. اين كار را از امثال شما توقع داريم كه جامعه به عنوان چهره‌هاي بااخلاق قبول‌تان دارد...
يعني شما فكر مي‌كنيد هنوز ديرتر نشده؟! ديگر ديرتر از اين؟! شرايط فعلي از نگران‌كننده بودن گذشته، يعني به قول اين دوستاني كه درباره آلودگي هواي تهران حرف مي‌زدند، از مرز هشدار هم رد شده و واقعاً اسفناك است. يك وقتي ما دو مورد بداخلاقي، درگيري يا اختلاف مي‌بينيم و مي‌گوييم اوضاع نگران‌كننده است و داريم به خط پايان اخلاق نزديك مي‌شويم اما الان تقريباً از اين خط پايان فرضي رد شده‌ايم. متأسفانه بداخلاقي بيشتر از اخلاق، ‌خواهان دارد و جلب توجه مي‌كند...

متأسفانه همين‌طور است كه شما مي‌گوييد اما چه بايد كرد؟ راهكار چيست؟
فرهنگ‌سازي، ايجاد ظرفيت، تغيير مفاهيم و معرفي الگوهاي اخلاقي...

ببخشيد اما اين معيارها كه شما فرموديد، خيلي كليشه‌اي است و همان حرف‌هاي كلي و جسارتاً كيلويي است كه دو دهه مطرح شده و هيچ تأثيري نداشته. توقع ما اين است كه حسين فركي راهكار ارائه بدهد. اصلاً به مردم بگويد فرهنگ‌سازي يعني چي؟ ايجاد ظرفيت يعني چي؟ وقتي مي‌گوييد تغيير مفاهيم، از چه مفاهيمي حرف مي‌زنيد؟ اينها را روزنامه به قلم نويسنده‌اش بنويسد، به اندازه گفته شما تأثير ندارد...
اجازه بدهيد يكي‌يكي جلو برويم... فرهنگ‌سازي يعني اينكه ما اول قاعده، آداب و رسوم براي فوتبال اخلاقي و فوتبالي كه هم رقابت در آن باشد و هم رفاقت تعريف كنيم و بعد بستري را به وجود بياوريم كه فوتباليست ما با اين آداب و رسوم رشد كند، مديريت ما با اين قاعده مديريت كند و مربي ما سازگار با اين روش به بازيكن خود وظيفه بدهد. ما هنوز اين كار را نكرده‌ايم... بعد كه فرهنگ‌سازي كرديم، بايد ظرفيت آدم‌هاي فوتبال، چه مدير، چه مربي و چه بازيكن و داور را بالا ببريم. يك دعاي خيلي جالبي هست كه من دوستش دارم، مضمون دعا اين است كه خدايا، اگر خواستي به من شهرت، ثروت، قدرت، صندلي، موقعيت و هرچه خودت صلاح مي‌داني بدهي، اول ظرفيت آن را بده... اين ظرفيت خيلي مهم است. من اگر ظرفيت شهرت نداشته باشم، وقتي مشهور شوم، خودم را گرفتار مي‌كنم، اگر پولدار شوم، همان پول مي‌شود بلاي جانم... حالا شما به من بگوييد آيا ما اين ظرفيت را در بازيكني كه تا ديروز از پدرش پول توجيبي مي‌گرفته و حالا يك ميليارد قرارداد مي‌بندد، به وجود آورده‌ايم؟! آيا به او كمك كرديم وقتي از شرايطي كه در محله خودش هم او را نمي‌شناختند، به جايگاه فعلي رسيد و محبوب و مشهور شد، از خودش مراقبت كند؟

حقيقتش نه! اما جناب فركي به نظر شما اين كار را چه كسي بايد بكند؟ رسانه؟ مدير؟ مربي؟ 
همه، همه با هم، دست در دست هم. نه شما به تنهايي مي‌تواني در رسانه كاري كني، نه من مي‌توانم، نه مدير... شما به قول خودت زياد كه بنويسي، همه مي‌گويند چقدر غُر مي‌زند، مدير به تنهايي دنبال اين معيارها باشد، به هيچ‌جا نمي‌رسد... مربي هم به تنهايي چه‌كار كند؟ مربي كه 24 ساعته بالاي سر بازيكن نيست.

ولي اگر مربي «معلم» باشد، شدني است.
الان مي‌خواهيد توپ را بيندازيد در زمين مربيان (خنده)؟!

نه، وقتي مربي بايد پاسخگوي نتيجه تيمش باشد، توقعي نمي‌رود. مربي اگر بازيكن بي‌اخلاق را تنبيه كند و تيمش ببازد، شايد خودش را بركنار كنند. اصلاً شايد خود مربي هم از سوي باشگاه به خاطر فشار ليدر و... تحت فشار قرار بگيرد اما بحث اين است كه ما مربي داريم و معلم نداريم. مربي اگر خودش را در جايگاه معلم ببيند، روي زندگي بازيكن هم حساس مي‌شود، نه فقط روي فوتبال او...
شما مطمئن هستيد مربيان ما اين كار را نمي‌كنند؟ خود من كه قرار نيست فقط به بازيكن بغل پا، تكنيك يا تاكتيكي ياد بدهم! دوست دارم با بازيكنم ارتباط فرهنگي برقرار كنم. بارها بازيكن را كشيده‌ام كنار و هر آنچه لازم بوده را به او گفته‌ام. به بازيكن گفته‌ام پسرم شما توي ديد هستي و مراقب رفتارت باش... نمي‌دانم گفتنش درست است يا نه اما به يكي از همين بچه‌هاي بااستعداد كه به مشكل خورد، قبل از اين ماجراها، وقتي شاگردم بود، گفتم؛ در مورد تو چيزهايي شنيدم كه اميدوارم راست و درست نباشد اما اگر هست، نكن! من نمونه‌هاي زيادي ديدم كه تاوان پس دادند. بعضي‌ها تاوان اشتباه خود را پس دادند و بعضي‌ها هم به ناحق قرباني شدند... گفتم رعايت كن، تو الان فقط يك نفر نيستي... چرا راه دور برويم؟ همين الان مشكلي كه براي يك بنده خدا پيش آمده، من نمي‌دانم مقصر هست يا نيست، قضاوت هم نمي‌كنم اما اگر از خودش بيشتر مراقبت مي‌كرد، الان انگشت‌نما نشده بود. او خواسته يا ناخواسته فقط به خودش ضربه نزد، الان به يك تيم ضربه زد، اين يعني لطمه زدن به زندگي هواداري كه عاشق تيم است... برگرديم به بحث خودمان، كجا بوديم؟!

داشتيد درباره حرف زدن مربي با بازيكن صحبت مي‌كرديد...
اجازه بدهيد يك پرانتز باز كنم. فضاي فوتبال ما حرفه‌اي نيست. اين همان ظرفيت است كه ايجاد نشده، در ورزش حرفه‌اي كنترل روي ورزشكار بيشتر است و فرهنگ اين كنترل هم جا افتاده، بازيكن مي‌داند زير نظر است و بايد مثلاً ساعت 10 شب بخوابد. او حتي نحوه رفتار با هوادار، رسانه، باشگاه و... را ياد گرفته اما در فوتبال آماتور اصلاً چنين چيزي نيست. من خودم يك‌بار بازيكني را كنترل كردم و شر شد!

جداً؟!
در مقاطعي احساس كردم برخي بازيكنان دارند راه را اشتباه مي‌روند، براي آنها مراقب گذاشتم اما چون ظرفيت موجود نبود، يكي از آنها فكر كرد دنبال جاسوس‌بازي و مچ‌گيري هستيم. بازيكن را صدا كردم و گفتم مي‌خواهم به تو كمك كنم. مسير را كج بروي، اعتبارت را از دست مي‌دهي اما متأسفانه طرف غيرمستقيم به من گفت شما با زندگي خصوصي من چه كار داري؟! از من فوتبال بخواه... اينجاست كه مي‌گويم تعريف يك‌سري مفاهيم بايد فرق كند.

مي‌شود اين بحث تغيير مفاهيم را هم باز كنيد؟
ببينيد، يك‌سري مفاهيم در اين چند سال اخير تغيير كرده و ما بايد اين روال را عوض كنيم. الان به بازيكني كه فقط دنبال فوتبال باشد، مي‌گويند پخمه... به يك مربي يا مديري كه سالم كار كند، مي‌گويند اين‌كاره نيست! بازيكن را كه كنترل كني، فكر مي‌كند مي‌خواهي زيرآبش را بزني... اين مفاهيم را بايد عوض كنيم.

صادقانه بگوييد اين فوتبال را بايد از نو بسازيم و خلاص!
اتفاقاً برعكس، اصلاً فوتبال ما بد نيست، يك‌سري افراد بد در اين فوتبال هستند و يك‌سري افراد هم خواسته يا ناخواسته، براي گرفتن نتيجه يا از سر اجبار، يا تحت تأثير محيط دنبال كارهاي ناسالم مي‌روند كه بايد آنها را با فرهنگ‌سازي، ايجاد ظرفيت، معرفي الگوهاي درست و... به راه راست برگرداند.

يكي از الگوهاي اخلاقي خود شما... به قول همسر ناصر حجازي وقتي با شما كه چهره موجهي هستي، چنين معامله‌اي مي‌كنند و به خاطر فشار سكوها، پشت شما خالي مي‌شود، وضع بايد هم همين باشد...
شما از همسر زنده‌ياد حجازي اسم برديد و من وظيفه دارم يك بار ديگر از شما تشكر كنم. البته همان روزي هم كه همسر حجازي به روزنامه شما گفت «به پسرم گفتم از ايران برو چون وقتي با حسين فركي اين كار را مي‌كنند، تكليف تو معلوم است» با ايشان تماس گرفتم و تشكر كردم. البته من اگر جاي همسر حجازي بودم، به پسرم نمي‌گفتم برو و مي‌گفتم بمان و تلاش كن شرايط را تغيير بدهي اما از طرفي به خانم شفيعي حق مي‌دهم. ايشان به عنوان همسر حجازي نامهرباني‌ها و مهرباني‌هاي فوتبال را ديده، همان‌طور كه خانواده من ديدند. در اين فوتبال به ناصر حجازي كم بي‌مهري نشد. در طرح 27 ساله‌ها و حذف بازيكنان بالاي 27 سال از تيم ملي، من هم از تيم ملي كنار گذاشته شدم اما به ناصر حجازي بيشتر از همه ما ظلم شد. در مقطعي هم توقع اين بود كه ناصر حجازي سرمربي تيم ملي باشد، من خيلي دوست داشتم اين اتفاق بيفتد اما نشد و باز هم زنده‌ياد حجازي به حقش نرسيد و حالا كه نيست، تازه قدرشناس شديم! من افتخار مي‌كنم در تيم ملي با بزرگي مثل حجازي همبازي بودم و الان هم افتخار مي‌كنم همسر ايشان از من حمايت كرده است. خانواده من و خانواده زنده‌ياد حجازي شايد با هم ارتباط نداشته باشيم اما چون فوتبالي هستيم، حرف هم را درك مي‌كنيم... خيلي بد است كه نامهرباني‌هاي فوتبال يك مادر را به جايي برساند كه راضي به جدايي از جگرگوشه‌اش باشد. اينها درد است.

از بحث اصلي دور نشويم، بحث معرفي الگوي اخلاقي بود و...
من خودم را الگوي اخلاقي نمي‌دانم. من همان حسين فركي هستم كه بعد از جام جهاني 2006 آلمان رفتم خانه خودم نشستم و خانه‌نشين شدم. هيچ‌كس هم حال من را نپرسيد. بعد كه وارد چرخه سرمربيگري شدم، رفتارم به چشم آمد و شدم مربي اخلاق... خب، من همان آدم هستم كه سال‌ها خانه‌نشين بودم و من را نمي‌ديديد... اين چيزها دل آدم را مي‌شكند. شايد 10 تا حسين فركي ديگر هم الان داخل خانه نشسته باشند، چرا اين آدم‌ها را نمي‌بينيم؟ چرا ناصر حجازي تا زنده است قدرش را نمي‌دانيم. همين منصور پورحيدري كه خدا سلامت نگهش دارد... همين كه روي تخت بيمارستان خوابيد، شد پدر استقلال... بابا، اين همان منصور پورحيدري است، سرمربي تيم ملي بود، سرمربي استقلال بود، براي فوتبال زحمت كشيد. چرا براي اينكه به او محبت شود، حتماً بايد روي تخت بيمارستان بخوابد. به خدا اين فوتبال و اصلاً اين دنيا ارزش ندارد. شما به وضع دوست عزيزم رضا احدي نگاه كنيد. همين چند هفته پيش رفت بالاي سر منصور پورحيدري براي عيادت اما امروز اوضاع ايشان از خود منصورخان هم بدتر است. احدي هم يكي از كساني است كه به ناحق فراموش شد. اين بايد براي ما درس باشد. برويم سراغ بزرگان‌مان و تا وقتي هستند، قدرشان را بدانيم... باور كنيد فضاي فوتبال خيلي آلوده شده است.

الان كه شما بيرون نشسته‌ايد، بهتر هم مي‌بينيد...
البته بنده داخل گود هم كه بودم، اين آلودگي را لمس مي‌كردم اما طبيعتاً از بيرون راحت‌تر مي‌شود ديد... فوتبال ما پرخاشگر شده، كم‌طاقت شده، به بيراهه رفته... اگر اينها را تغيير بدهيم، همه مي‌شوند مربي اخلاق... ظرف كه تميز باشد، آنچه داخل ظرف وجود دارد هم تميز مي‌ماند.

حرف شما صحيح اما يك‌سري كارهاي مربياني مثل شما بايد برجسته شود، مثلاً اينكه قبل از دربي اصفهان، جلسه فني سپاهان را تعطيل كرديد و درباره محسن قهرماني حرف زديد، با اينكه از او دلخور بوديد.
كاري نكردم، وظيفه‌ام بود... وقتي سرمربي فولاد بودم، قهرماني در جريان قضاوت بازي فولاد و تراكتور اشتباهي كرد كه مي‌توانست قهرماني را از فولاد بگيرد. بعد از بازي خيلي دوستانه به ايشان گفتم توپي كه گل شد، عادلانه نبود. قبل از آن خطا شده بود. قهرماني هم گفت اگر اشتباه كردم، معذرت مي‌خواهم... من از قهرماني دلخور نبودم، پرونده آن اشتباه را همان لحظه بستم و ديگر درباره‌اش حرف نزدم. اين را براي اولين بار مي‌گويم، وقتي قهرماني محروم شد، با او تماس گرفتم و گفتم دلگير نباش، خدا بزرگ است... اين گذشت، بعد از پايان محروميت قهرماني، اولين قضاوتي كه به او دادند، دربي اصفهان بود... قبل از بازي، در جلسه فني سپاهان به بچه‌ها گفتم هر اتفاقي در زمين افتاد، ما بايد به قهرماني كمك كنيم، گفتم ما سپاهان هستيم و نبايد اخلاق را فداي فوتبال و نتيجه كنيم.

خب، همين كارها بايد تبليغ شود، مگر فرهنگ‌سازي چيزي غير از اين است؟
من در مورد خودم حرف نمي‌زنم چون كاري نكردم و ادعايي هم ندارم اما اين ديگر وظيفه رسانه‌هاست. من هميشه در دوران فوتبالم براي رسانه‌ها احترام قائل بودم و از تمام رسانه‌ها قدرداني مي‌كنم. بدون تملق رسانه‌ها به من خيلي كمك كردند. اينكه هر جا مي‌روم به من احترام مي‌گذارند و من را مي‌شناسند، به خاطر رسانه‌هاست كه اخبار مربوط به من را پوشش دادند. الان آرشيو ورزشي‌ام را كه نگاه مي‌كنم، بيشتر متوجه نقش پررنگ رسانه‌ها مي‌شوم. اعتقاد دارم رسانه‌ها مي‌توانند تأثيرگذار باشند. كنار انتشار اخبار روز، برجسته كردن كارهاي اخلاقي مدير، مربي، بازيكن و... به فوتبال ما كمك مي‌كند. اين تنها توقعي است كه من از رسانه‌ها دارم.

ما هم از شما توقع داريم بيشتر درباره مسائل اخلاقي حرف بزنيد، سكوت امثال شما هيچ كمكي به بهبود شرايط موجود نمي‌كند...
من هيچ وقت سكوت نكردم. شايد در مورد خودم، جاهايي حرف نزدم ولي وقتي پاي منافع فوتبال وسط باشد، سكوت نمي‌كنم. وقتي پاس را مي‌خواستند به همدان بفرستند، با اينكه هيچ منصبي در پاس نداشتم، خيلي تلاش كردم مانع اين اتفاق شوم چون پاس مكتب انسان‌سازي بود و الان جاي خالي‌اش احساس مي‌شود. در بحث راهكارهاي اخلاقي هم هر وقت لازم باشد، حرف مي‌زنم اما به حرف زدن نيست. بايد دقيق ريشه‌يابي شود. يك بخش فرهنگ‌سازي و ظرفيت است، يك بخش شرايط اقتصادي كه برخي آدم‌ها را به تخلف وامي‌دارد، يك بخش آموزش غلط يا شوك‌هاي روحي- رواني... حالا آدمي كه در چنين فضايي بوده، با تمام تأثيرات منفي كه از محيط پذيرفته، آموزش غلط ديده، شوك‌‌‌زده، با درد بي‌پولي و مشكلات مالي، وارد فوتبال آماتور ما مي‌شود و نابساماني‌هاي فوتبال هم روي مشكلات خودش مي‌آيد و نتيجه‌اش همين بلاهايي است كه بازيكنان سر خودشان مي‌آورند. البته خارج از ايران هم گاهي اوقات نظير اين مشكلات پيش مي‌آيد، نمونه‌اش ماجراي كريم بن‌زما كه اتفاقاً موضوع خيلي سريع باز و بعد هم فراموش شد. شايد شفاف‌سازي هم به حل معضلات اين‌چنيني كمك كند. به هر حال بايد حركتي كرد. دود اين آتش به چشم همه ما مي‌رود.

ما هم اميدواريم به آينده و البته روي مربيان اخلاق‌گرايي مثل شما حساب كرده‌ايم...
شما لطف داريد اما باز هم تأكيد مي‌كنم همه بااخلاق هستند و بايد فضا را از آلودگي پاك كرد تا همه خصوصيات اخلاقي خوب خود را نشان بدهند. اگر مربي با فحاشي ليدر عوض نشود، اگر مدير با يك شكست در معرض بركناري نباشد و اگر الگوهاي اخلاقي درست به بازيكن معرفي شود، مي‌توانيم به آينده اميدوار باشيم.
منبع:خبرورزشی

برای مشاهده مطالب ورزشی ما را در کانال بولتن ورزشی دنبال کنیدbultanvarzeshi@

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین