به گزارش بولتن نیوز، در روزگار ما نیز روزنامه های موجود با گرایشات سیاسی و فکری گوناگون، دست به این کار زده و در قالبهای مختلف، به مسائل فرهنگی می پردازند. اما نکته اینجاست که این همه تولیدات فرهنگی منتشر شده در روزنامهها برای دیده شدن پا به این جهان گذاشته اند. به عبارت دیگر، مطلبی که دیده نشود گویی اصلاً تولید نشده است. اما آیا با حجم انبوه سایتها و مجلات و روزنامهها و رسانههای مختلف دیگری که وجود دارد، میتوان به همه آنها پرداخت و مطالب شان را از نظر گذراند؟ جواب معلوم است …
***
آرمان/دعوتي از سوي تئاتر فجر نداشتم
بهروز
غريبپور چهره شناختهشده عرصه تئاتر كه به عنوان مدير كاخ سي و چهارمين جشنواره
فيلم فجر منصوب شده است درباره دلايل پذيرفتن اين مسئوليت توضيح داد. بهروز غريبپور
نويسنده و كارگردان تئاتر كه به تازگي به عنوان مدير كاخ جشنواره سي و چهارمين
فيلم فجر منصوب شده است درباره پذيرفتن اين مسئوليت در حالي كه به جشنواره تئاتر
فجر هم نزديك هستيم و اينكه چرا اين وقت و انرژي را براي مسئوليتهاي تئاتري صرف
نميكند به مهر گفت: من پيش از انتصاب به عنوان مدير كاخ جشنواره فيلم فجر تجارب
بسياري در حوزه مديريت تئاتر داشتم. به عنوان نمونه علاوه بر طراحي و معماري
فرهنگسراي بهمن و خانه هنرمندان ايران، خودم موسس اين دو مكان بودم و همچنين مدير
اجرايي فرهنگسراي بهمن و نخستين مديرعامل خانه هنرمندان ايران نيز بودهام.
وي ادامه داد: بايد عنوان كنم براي دعوت يك فرد به همكاري، جمعي بايد تصميم بگيرند كه درباره جشنواره فيلم فجر اين اتفاق افتاده و من با يك تصميم جمعي دعوت به همكاري شدم بنابراين خودم نقشي در اين روند نداشتم اما درباره تئاتر بايد عنوان كنم كه تا امروز اين اتفاق برايم نيفتاده است. البته من ساليان سال جشنوارههاي متعددي در حوزه تئاتر عروسكي برگزار كردم كه يكي از برجستهترين آنها هفتمين دوره جشنواره تئاتر عروسكي بود كه نه از نظر تعداد مخاطبان، نه عناوين و نه تعداد هنرمندان حضور يافته در اين رويداد تا به امروز قابل رقابت نبوده است. غريبپور درباره حضور در جشنواره تئاتر فجر نيز توضيح داد: نه من تمايلي به حضور داشتم و نه دوستان از من براي همكاري دعوت كردند. درباره دعوتي كه آقاي حيدري دبير جشنواره فيلم فجر از من به عنوان مدير كاخ جشنواره داشت نيز بايد عنوان كنم كه آشنايي ما به زماني كه وي در حوزه تئاتر فعال بوده باز ميگردد. حيدري از من خواست كه تجربياتم را در اين زمينه به نمايش بگذارم و من نيز اميدوارم بتوانم پاسخ اعتماد او را به درستي بدهم. وي درباره انتقاداتي كه نسبت به حضور اهالي تئاتر در سمتهاي مختلف اين دوره از جشنواره فيلم فجر ميشود، بيان كرد: ممكن است انتقاداتي درباره هر كدام از دوستان رخ بدهد اما فكر نميكنم اين انتقادات درباره من صادق باشد چون من تجربيات سينمايي بسياري دارم. نخستين سينماي بعد از انقلاب را با عنوان «چاپلين» در ميدان بهمن ساختم، نويسنده فيلم سينمايي «دونده» امير نادري بودم كه جزو نخستين فيلمهاي سينمايي مطرح بعد از انقلاب به شمار ميرود. همچنين در زمينه تهيهكنندگي و كارگرداني سينما نيز تجربيات زيادي دارم. تاليفاتي نيز در حوزه سينما دارم و علاوه بر آن من موسس خانه هنرمندان و نخستين باشگاه فيلم مستند بودهام، بنابراين انتقاداتي كه اين روزها درباره حضور تئاتريها در عرصه سينما مطرح ميشود، درباره من صدق نميكند. كارگردان اپراي عروسكي «رستم و سهراب»، يادآور شد: امسال در جشن سالانه موسيقي به من جايزه ويژه موسيقي اهدا شد. ممكن است اين سوال پيش بيايد كه چرا به يك تئاتري جايزه موسيقي ميدهند. كارهاي هنري و مديريتي من چندوجهي است و من چون اپرا كار ميكنم جايزه موسيقي نيز به من تعلق گرفته است. غريبپور با اشاره به سابقه چندهزار ساله تئاتر، بيان كرد: درباره انتقاداتي كه مطرح ميشود، بايد از اين زاويه نگاه كرد كه مثلا سابقه فلان فرد در مديريت، سابقه مناسبي بوده و آن فرد مدير لايقي بوده است يا خير بنابراين نبايد به سمت فعلي منصوب شود. پرداختن به اين نكته كه فرد مورد نظر از تئاتر به سينما آمده يا بالعكس، روش درستي نيست. در هر صورت اين گذشته فرد است كه بايد بررسي شود و اين نكته مورد توجه قرار گيرد كه آيا او از لحاظ مديريتي شايسته است يا خير. به نظرم انتقاداتي كه مطرح ميشود بيشتر نوعي جوسازي است. وي در پايان صحبتهايش بيان كرد: معتقدم حركتي كه دوستان در جشنواره فيلم فجر انجام دادهاند و بيشتر از افراد تئاتري در پستهاي مختلف بهره گرفتند، بايد مديران تئاتري را متوجه كارهاي گذشته خود كند. به اين مفهوم كه «آب در كوزه و ما تشنه لبان ميگرديم». البته صحبتهاي من به اين معني نيست كه اداره كل هنرهاي نمايشي از من دعوت به همكاري كند و من از اينكه تا به حال در اداره تئاتر سمتي نداشتهام، هيچ گلايهاي ندارم.
آرمان/جسمم غزل است روحم نيمايي
محمدعلي بهمني*
با توجه
به آنكه بيشتر در وادي غزل قدم برداشتهام معتقدم دركي كه با آن ميشود غزل
متفاوتي گفت ريشه در خود نيما دارد. من در يكي از شعرهايم به اين موضوع اشاره
دارم و ميگويم: جسمم غزل است اما روحم همه نيمايي است/ در آينه تلفيق اين چهره
تماشايي است/ تن خو به قفس دارد زانزاده پرواز است/ آن ماهي تنگاب و اين ماهي
دريايي است... نيماي بزرگ در گفتارش ميگويد من رودخانهاي هستم كه از همه جاي آن
ميشود رفع تشنگي كرد. فرزندان غزل كه هم تهمت تمام شدن را پذيرفته بودند و هم
رودخانهاي مثل نيما در دست داشتند، هوشمندانه با ظرف غزل خود از اين رودخانه رفع
تشنگي كردند و موفق شدند. خيلي از عزيزان برجسته در شعر ما مثل زندهياد آتشي،
نادر نادرپور، فريدون مشيري، اسماعيل خوئي، نصرت رحماني و... همه غزلهايي دارند
كه برگرفته از همان گفتار نيماست. اما كسي كه واقعا توانست اين قضيه را كامل
انتقال دهد منوچهر نيستاني بود. به باور من او نخستين كسي بود كه توانست شرحي بر
اين چرا بنويسد. گويي شعرش شرحي بود بر اينكه چرا غزل بايد باشد و چرا بايد از
رودخانه نيما رفع تشنگي كرد.
به تشخيص من اين كارستان اول بار توسط نيستاني انجام شد. به باور من شعر صدايي است كه شاعر هوشمندانه ميشنود و حس ميكند بايد آن را بنويسد. اگر شاعر شكل شعر را تعيين كند ديگر نميتوانيم اسم چيزي را كه نوشته شعر بگذاريم. من شعري دارم كه در آن سرودهام: «تن خو به قفس دارد زانزاده پرواز است/ آن ماهي تنگاب و اين ماهي دريايي است.» عدهاي معتقدند اين خود گواه گير افتادن محمدعلي بهمني در قفس غزل است. با اين وجود اما من بر اين باورم كه شعر در هر شكلش دست و پا را ميبندد. اين جمله مثل اعترافي است كه گاهي انسان در خلوت از خودش دارد. منتها زمانی هست كه انسان به هر دليلي اين كار را ميكند اما اگر آن دليل مطرح نباشد، انسان هيچگاه متوجه ماجرا نميشود. من مخالف هجوم به غزل بودم چرا كه وقتي اين اتفاق ميافتاد و ميگفتند غزل مرده خود نشانه اين بود كه هيچكدام از منتقدان با غزل روزگار آشنا نيستند و هنوز دارند به غزلهايي ميانديشند كه خود غزلسرايان معاصر از آنها فرار ميكنند. به همين دليل من هميشه نگران بودم و به همين خاطر گفتم: اينك آن طفل گريزان دبستان غزل/ بازگشتست غريبانه به دامان غزل/ عرصه خالي است چنان شامگه بعد از كوچ، چه گذشتست به مردان و به ميدان غزل/ چتر نيماست به سر دارد و ميبايد ليك!/ عطشي ميكشدش از پي باران غزل... بنابراين گفتم ميشود از زير چتر نيما غزل گفت. صحبت اينجاست كه شعر من هم به يك شكل دارد گذشته تخريب شده غزل را (نه گذشته غزل را كه آن پشتوانه نسلهاي آينده هم خواهد بود چرا كه بزرگان گويي هنوز هم معاصرند) مورد نظر قرار ميدهد. درباره شاعري كه نتوانسته از رودخانه نيما و شگفتيهاي بعد از او بهره ببرد ميتوانيم بگوييم غزل گفتن مضر است با اين وجود اما نميتوانيم غزل را نفي كنيم. مگر ما در شعر آزاد و نيمايي كار ضعيف يا كاري كه خواندنش آزاردهنده باشد كم داريم؟ با اين وجود آيا ممكن است بخواهيم شعر نيمايي و آزاد را نفي كنيم. شاعر با خودش مشكلي دارد كه هر وقت گرفتار بحراني شده گمان ميكند شعر هم دچار بحران است. در حالي كه اصلا اينگونه نيست؛ شعر يك انرژي زنده است كه چه نگرانش باشي، چه نه و چه بخواهي به آن خدمت كني و چه نه، از انرژي خود بهره خواهد برد. گويي ريسماني است كه يك سرش دست گذشته و يك سرش دست آينده است. ما در جايي زندگي ميكنيم كه دلشوره پاره شدن اين ريسمان را داريم. با اين حال شعر زندگي خود را در هر شكلي ارائه داده و ادامه ميدهد. اين ايراد خود ماست كه يا نميتوانيم از اين شعر بهره خوب ببريم يا دلشور و دلواپس خودمان هستيم و فكر ميكنيم حق داريم براي شعر هم دلواپس باشيم. اين دلواپسي به شعر هيچ ارتباطي ندارد. خود هنر يك موجود زنده است كه ميتواند از خودش دفاع كند. ممكن است متوجه نشويم اما بارها شده كه ديدهايم اتفاقي در هنر افتاده و دارد ما را به آنسو ميكشد. ياد نيما كه سالهاست از رودخانه شعرش جرعه برميداريم بخير.
آرمان/غايبان فيلماولي جشنواره فیلم فجر
روز شنبه محمد حيدري دبير سيوچهارمين جشنواره فيلم فجر در نخستين نشست خبري اين جشنواره، به اعلام فهرست يازده فيلم راه يافته به بخش نگاه نو اين دوره از جشنواره فيلم فجر پرداخت. به گزارش سوره سينما، او در اين نشست با اشاره به اينكه ۳۴ فيلم متقاضي حضور در اين بخش بودهاند، از يازده فيلم ايستاده در غبار (محمدحسين مهدويان)، جشن تولد (عباس لاجوردي)، خانهاي در خيابان چهلويكم (حميدرضا قرباني)، ابد و يك روز (سعيد روستايي)، برادرم خسرو (احسان بيگلري)، لاك قرمز (سيدجمال سيدحاتمي)، خماري (داريوش غذباني)، من (سهيل بيرقي)، گيتي (سعيد مددي)، پل خواب (اكتاي براهني) و متولد۶۵ (مجيدتوكلي) به عنوان فيلمهاي نهايي بخش نگاه نو جشنواره نام برد. البته حيدري در اين نشست به اين موضوع نيز اشاره كرد كه از ميان ۳۴ فيلمي كه فرم حضور در اين بخش را پر كرده بودند، ۴ اثر نتواسنتند نسخه آماده شدهاي را به دبيرخانه جشنواره ارسال كنند در نتيجه فقط ۳۰ اثر مورد بازبيني قرار گرفته است، پس با اين حساب ۱۹ فيلم از كارگردانان فيلم اولي وجود دارد كه با وجود آماده شدن نتوانستند جايي در فهرست نهايي نامزدهاي اين بخش داشته باشند. در اين گزارش نگاهي به مهمترين فيلمهايي داريم كه با وجود برخورداري از تيمي سرشناس در كنار كارگردان كار اولي آن، باز هم نتوانستند به اين بخش راه يابند.
سينما نيمكت
محمد رحمانيان امسال به سراغ نخستين تجربه سينمايي خود آمده است و آن را «سينما نيمكت» ناميده است؛ نامي كه شبيه يكي از سريالهايي است كه پيش از اين خود او براي شبمه اول سيما ساخته بود و «نيمكت» نام داشت. جالب آن كه اين فيلم سينمايي كه در آن تركيب هميشگي گروه بازيگران محمد رحمانيان كه شامل علي عمراني، مهتاب نصيرپور، هومن برق نورد و اشكان خطيبي ايفاي نقش كردهاند، از جمله آثاري است كه نتوانسته جايي در فهرست نهايي بخش نگاه نو سيوچهارمين جشنواره فيلم فجر داشته باشد و براساس عرف جشنواره فيلم فجر طبعا جايي هم در بخش سوداي سيمرغ نخواهد داشت، چرا كه ظاهرا از كيفيت لازم براي حضور در بين فيلم اوليها هم برخوردار نبوده است.
آبجي
شايد يكي از عجيبترين اتفاقات اين دوره از جشنواره فيلم فجر، راه نيافتن فيلم سينمايي «آبجي» به بخش نگاه نو جشنواره است. فيلمي كه محمدحسين قاسمي تهيهكننده فيلم موفق «شيار ۱۴۳» تهيهكنندگي آن را برعهده دارد و بسياري فكر ميكردند با توجه به داستان اين فيلم و بازيگران مطرحي كه در آن حضور دارند، يكي از شانسهاي اصلي حضور در بخش نگاه نو جشنواره سيوچهارم فجر باشد. شنيدن راه نيافتن اين فيلم به بخش نهايي جشنوراه واكنش محمدحسين قاسمي تهيهكننده آن و مرجان اشرفيزاده كارگردان اين فيلم سينمايي را درپي داشته است. قاسمي در گفتوگويي با سينماپرس گفته است: «از اينكه فيلم سينمايي «آبجي» كه به زعم بسياري از صاحب نظران سينماي ايران اثري خوب و قابل تأمل از آب درآمده در فهرست فيلمهاي راه يافته به جشنواره حضور ندارد متعجبم!»فيلم سينمايي «آبجي» نخستين تجربه سينمايي مرجان اشرفيزاده در مقام كارگردان است كه پيش از اين سابقه توليد چندين تلهفيلم موفق را در كارنامه داشت و داستان آن درباره مادر و دختري است كه ساليان سال است كنارهم زندگي ميكنند ولي به خاطر وقوع حوادثي شرايطي پيش ميآيد كه زمينهساز جدا شدن اين مادر و دختر ميشود. گلاب آدينه، معصومه قاسمي پور، پانتهآ پناهيها، حميدرضا آذرنگ و شيرين يزدان بخش بازيگران اصلي اين پروژه سينمايي هستند كه با راهنيافتن به بخش نگاه نو جشنواره امسال يكي از اصليترين جاماندگان اين بخش است.
ماحي
فيلم سينمايي «ماحي» يكي ديگر از فيلمهاي متقاضي حضور در بخش نگاه نو جشنواره است كه نتوانست به اين بخش راه يابد. «ماحي» نام نخستين تجربه سينمايي داوود خيام است كه تهيهكنندگي آن برعهده جواد نوروزبيگي است و داستان آن بين سالهاي ۹۱ تا ۹۲ ميگذرد كه روايتگر شرايط شخصيت زن فيلم به نام «ماحي» است و اين شرايط بازگوكننده معناي كلمه ماحي بوده كه از آن به محوكننده يا نابودكننده ياد ميشود. حضور بازيگران سرشناسي چون آنا نعمتي، مهران احمدي و همايون ارشادي در كنار حضور تهيهكننده با نفوذي چون جواد نوروزبيگي «ماحي» تبديل به يكي از جديترين گزينههاي راهيابي به بخش نگاه نو جشنواره ميكرد. فرضيهاي كه در نشست خبري دبير جشنواره فيلم فجر، غلط از آب درآمد و «ماحي» را وارد فهرست جاماندگان از اين بخش كرد.
در سكوت
تركيب فاطمه معتمدآريا، سعيد پورصميمي، احترام برومند، ويشكا آسايش و پانته آپناهيها آنقدر قابل توجه هست كه وقتي خبردار شويد، نخستين تجربه همكاري اين بازيگران در نخستين فيلم سينمايي ژرژ هاشمزاده نتوانسته نظر هيات انتخاب جشنواره سيوچهارم را به خود جلب كند. ژرژ هاشمزاده پيش از اين بيشتر به عنوان دستياركارگردان و برنامهريز در سينما شناخته ميشد.
جاودانگي
فيلم سينمايي «جاودانگي» يكي ديگر از فيلم اوليهاي امسال بود كه كارگرداني آن برعهده مهدي فردقادري است و آن هم نتوانست به بخش نگاه نو جشنواره راه پيدا كند و با اين اتفاق دومين فيلم جواد نوروزبيگي تهيهكننده با نفوذ اين سالهاي سينماي ايران در جشنواره امسال نتوانست به بخش نگاه نو راه پيدا كند. اين فيلم سينمايي كه در قالب يك سكانس پلان ۱۵۰ دقيقهاي توليد شده است، از بازيگراني چون آنانعمتي، فقيه سلطاني، علي رضااستادي، مارال فرجاد، سودابه بيضايي و اتابك نادري را بهره برده است و قرار بود نخستين تجربه سينمايي مهدي فردقادري پس از ده سال كارگرداني در عرضه فيلم كوتاه باشد.
كارواجار
آناهيد آباد دستياركارگردان شناخته شده سينماي ايران، پس از سالها حضور در سينما براي نخستين بار پشت دوربين رفت تا فيلم خودش را بسازد. فيلمي كه موضوعي اجتماعي دارد و روايتگر داستان زني است كه به خاطر اتهام قتل شوهرش در حال فرار است و براي حفظ دخترش تلاش ميكنند. آباد براي ساخت اين فيلم به ارمنستان رفته بود و تمام بازيگران فيلمش را با توجه به حال و هوايي كه داشت از ميان بازيگران ارمني انتخاب كرد ولي با اين همه نخستين ساخته سينمايي او نتوانست نظر هيات انتخاب سيوچهارمين جشنواره فيلم فجر را به خود جلب كند.
سمفوني تولد
يكي از ناشناختهترين فيلمهاي اين ليست، «سمفوني تولد» به كارگرداني محمد پرويزي است. البته پرويزي به اندازه نخستين تجربه سينمايياش براي اهالي سينما ناشناخته نيست. او كه فيلمهاي كوتاه و داستاني زيادي در كارنامه كارياش دارد چند دوره متوالي كارگردان مراسم اختتاميه جشنواره فيلم فجر بوده است. تاكنون خبر خاصي از اين فيلم رسانهاي نشده است و تنها اعلام شده كه صابر ابر و ليلا زارع بازيگران اصلي اين فيلم سينمايي هستند ولي ميتوان اين فيلم را نيز جز يكي از فيلم اوليهاي مهمي دانست كه نتوانست جايي در بخش نگاه نو جشنواره فجر اسمال داشته باشد.
ستارههاي سينما در نگاه نو
ستارههاي سينما با بازي در فيلم كارگردانان بخش نگاه نو خواهان درخشش در جشنواره سي و چهارم فيلم فجر هستند. به گزارش باشگاه خبرنگاران جوان؛ چند سالي است بخش نگاه جزو مهمترين بخشهاي سينما محسوب ميشود و موفقيت فيلمسازان اين بخش باعث شده ديگر عوامل مطرح سينما از جمله بازيگران تمايل زيادي براي حضور در اين بخش نشان دهند. با اعلام اسامي بخش نگاه نو سي و چهارمين جشنواره بينالمللي فيلم فجر در نشست خبري روز گذشته، به بررسي عملكرد بازيگران و آمار حضور آنها در اين بخش پرداختيم كه از اين ميان سارا بهرامي در دو فيلم سينمايي «خانهاي در خيابان چهل و يكم» و «گيتا» بيشترين آمار بازي در فيلم اوليها را دارد.
پيمان معادي: پيمان معادي بعد از فيلم «ملبورن» و حضور در چند فيلم خارجي تصميم دارد اينبار با فيلم «ابد و يك روز» در بخش نگاه نو حاضر شود و به نظر ميرسد نقشي متفاوت در اين فيلم بازي كرده است.
شهاب حسيني: شهاب حسيني ديگر ستاره سينما با بازي در نقش خسرو حضوري چشم گير در ميان فيلم اوليها دارد. فيلم «برادرم خسرو» از جمله فيلمهايي است كه در كنار شهاب حسيني، هنگامه قاضياني هم نقش آفريني ميكند و ناصر هاشمي بعد از چند سال دوباره در كنار ستارههاي سينما قرار گرفته است.
ساعد سهيلي: با اينكه در ميان اسامي فيلم «پل خواب» ستارههاي سينما ديده نميشود اما بازيگراني دارد كه تاكنون به نوع خود بازي خيرهكنندهاي داشتهاند از جمله ساعد سهيلي كه ميتوان نمونه بازي خوب او را در فيلم «چند متر مكعب عشق» ديد.
مهناز افشار و علي مصفا: مهناز افشار و علي مصفا در فيلم «خانهاي در خيابان چهل و يكم» از ديگر ستارههاي سينما هستند كه در جمع بازيگران فيلم اولي حضور دارند و تقابل اين دونفر ميتواند جالب باشد.
مريلا زارعي: مريلا زارعي با بازي خيرهكننده و موفق در «شيار 143» نوبت به اين رسيد كه در يك فيلم اولي بازي كند. فيلمي كه در سكوت خبري توليد شد و از مدتها قبل توليد خود را به پايان رسانده است.
پانته آ پناهيها: پانته آ پناهيها كه چند سالي را در تئاتر گذرانده به محض ورود به سينما حضور موفقي داشت و امسال نيز چند فيلم براي جشنواره فجر دارد. فيلم «لاك قرمز» كه جزو فيلم اوليها قرار گرفت از جمله نقشآفرينيهاي اين بازيگر است. اما در كنار اين بازيگر، احتمال اين وجود دارد كه پرديس احمديه بازيگر نوجوان فيلم در ميان شگفتيسازان جاي گيرد.
ليلا حاتمي: ليلا حاتمي هم در كنار همسرش به فهرست فيلماوليها اضافه شده اما نه مقابل هم، بلكه حاتمي در فيلم سينمايي «من» با ظاهري متفاوت نقش مقابل امير جديدي ديگر بازيگر فيلم را بازي كرده است.
آرمان/جشنواره فيلم فجر، مخاطبان باهوشي دارد
جشنواره فيلم فجر مخاطبان باهوشي دارد و اگر قرار باشد فيلمي بسازم، حتماً اول روي پردههاي سينماي ايران اكران ميكنم. اكبر عالمي مستندساز پيشكسوت كه ساخت برنامههاي مختلفي در حوزه سينما را تجربه كرده است، در گفتوگو با باشگاه خبرنگاران جوان؛ درباره سي و چهارمين جشنواره بينالمللي فيلم فجر گفت: سينماي ما مخاطبان باهوشي دارد و هر فيلمي كه خوب باشد، مورد استقبال حيرتآوري در اين جشنواره قرار ميگيرد. وي ادامه داد: من اگر قرار باشد فيلم سينمايي بسازم، حتماً نخستين بار آن را بر پرده سينماي ايران اكران ميكنم. عالمي با اشاره به سينماي هنر و تجربه و اينكه استعدادهاي جواني در اين بخش حضور دارند، افزود: ما بايد سينماي هنر و تجربه را جدي بگيريم و همراه استعدادهاي جواني كه خلاقيتهاي قابل تحسيني دارند، در اين بخش آثار حيرتآوري كه ماندگار هستند، توليد شوند. به همين دليل سينماي هنر و تجربه را نبايد دست كم بگيريم.
آرمان/خسرو شكيبايي نمادي از سينماي ايران است
طراح
پوستر سي و چهارمين دوره جشنواره فيلم فجر معتقد است كه خسرو شكيبايي به عنوان يكي
از نمادهاي سينماي ايران بعد از انقلاب اسلامي شناخته ميشود.
به گزارش ايرنا، مجيد برزگر درباره همكاري خود براي طراحي پوستر جشنواره فيلم فجر افزود: در ايدههاي اوليه به اين نتيجه رسيديم كه چرا هيچگاه از چهره بازيگران سينما يا پلاني از يك فيلم مهم سينماي ايران در پوسترهاي جشنواره استفاده نشده است. در حالي كه در جشنوارههاي سينمايي معتبر جهان مانند جشنواره كن يا ونيز، از چنين ايدهاي براي طراحي پوستر اصلي جشنواره استفاده ميكنند. طراح پوستر سي و چهارمين جشنواره فيلم فجر عنوان كرد: آنقدر چهره سينمايي و صحنههاي مهم در فيلمهاي سينمايي داريم كه ميتوانند دستمايه پوستر باشد و بدعت جديدي را در طراحي پوستر ايجاد كنند. به همين دليل براي طراحي پوستر در همان ابتدا به چهره مرحوم خسرو شكيبايي رسيدم. وي با اشاره به متفاوت بودن شخصيت خسرو شكيبايي بيان كرد: شكيبايي يكي از نمادهاي سينماي بعد از انقلاب است كه شخصيتي محبوب، معتدل، نجيب و مهربان داشت و در واقع همه ويژگيهاي سينماي ايران در اين بازيگر وجود دارد. برزگر درباره انتخاب تصوير خسرو شكيبايي براي پوستر توضيح داد: نميخواستم تصويري از شكيبايي را انتخاب كنيم كه يادآور فيلم خاصي باشد بنابراين از كار كردن عكس پرهيز كرديم و تصميم گرفتم كه بايد از چهره او براساس طراحي نقاشي صورت گيرد. وي افزود: بعد از مشورت با چند نفر از دوستان نقاش براساس تبحر و تجربه، بزرگمهر حسينپور را براي نقاشي اين چهره انتخاب كرديم و سفارش كار را به او دادم. روزي كه با حسينپور درباره اين ايده صحبت كردم به او گفتم ممكن است ايده ما قبول نشود؛ اما تمام انرژي خود را روي اين كار بگذار و بهترين كاري را كه ميشود بكش. كارگردان فيلم «پرويز» در ادامه گفت: قرار شد نيمه تنهاي از مرحوم شكيبايي نقاشي شود كه شالي به گردن دارد و به دوربين خيره شده است. حسينپور همين طرح را كشيد و البته لباس خاصي تن شكيابيي كرد. زماني كه نقاشي تمام شد به نظرم آنقدر جذاب و هيجان انگيز شده بود كه به عنوان گرافيست به اين نتيجه رسيدم كه نياز نيست كار اضافهاي برروي آن شود. بنابراين با سادهترين شكل ممكن اطلاعات جشنواره امسال را علاوه بر زمينه بافتي به شكل سيمرغ به آن اضافه كردم. طراح پوستر سي و چهارمين جشنواره فيلم فجر با اشاره به استفاده از عكس شكيبايي براي نقاشي چهرهاش يادآور شد: براي آنكه چهره شكيبايي به خوبي اجرا شود، مجبور بوديم از يكي از عكسهاي او استفاده كنيم. اين شد كه از امير عابدي، عكاس شناخته شده سينماي ايران خواستم كه عكسي در اختيار ما بگذارد. او هم يكي از عكسهاي فيلم«درد مشترك» به كارگرداني ياسمين ملك نصر را در اختيار ما قرار داد. برزگر با تاكيد بر اينكه احتمالا ايده اين پوستر موافقان و مخالفاني خواهد داشت گفت: به نظرم پوستر امسال جشنواره، يك پوستر كاملا ايراني است كه بسيار سينماي ايران را به واسطه چهرهاي كه همه دوستش داشتيم و هنوز داريم يادآوري ميكند. مطمئنم اين پوستر يكي از متفاوتترين پوسترهايي است كه جشنواره فيلم فجر به خودش ديده است البته منظورم اين نيست كه الزاما بهترين پوستر است. طراح پوستر فيلم«پريدن از ارتفاع كم» در ادامه توضيح داد: محمد حيدري ريسك كرد كه اين پوستر را به عنوان پوستر اصلي جشنواره فيلم فجر امسال انتخاب كرد. ما تمام تلاشمان را كرديم تا در نهايت سادگي پوستري طراحي كنيم كه هر فردي با ديدنش به ياد سينما بيفتد. پوستري كه نياز به رمز گشايي خاصي نداشته باشد. برزگر با بيان اينكه بزرگمهر حسينپور سهم عظيمي در اجراي اين ايده داشته است افزود: مهتاب كرامتي هم در اجراي اين پوستر به ما مشاوره دادند و ايدههايش را با ما مطرح كردند. وي بيان كرد: اميدوارم در حقيقت اين منظر به پوستر نگاه شود كه تلاش شد يكي از اسطورههاي سينماي ايران به عنوان موضوع پوستر اصلي سي و چهارمين دوره جشنواره فيلم فجر انتخاب شود تا فراتر از آن برويم و سينماي ايران را بدين شكل نشان دهيم.
ابتکار/«رضا چایچی» در گفتوگو با «ابتکار» از جریانهای روز شعری میگوید:
ساده نویسی یا ساده انگاری؟
امیرحسین بریمانی: رضا چایچی از شاعران مطرح جریان شعر دهه هفتاد است که برخلاف برخی از آوانگاردهای دهه هفتادی، با ورود به دهه هشتاد به دام تکرار نمیافتد و همینطور نسبت به جریانهای تثبیت شده و الگوهای برساخته دیگر شاعران بی اعتنا میماند و به پیش روی در شعر دست میزند. نخستین اشعار رضا چایچی در سال 66 با مقدمهای از گلشیری در مجلهای به چاپ میرسد و بعد آن نخستین مجموعهاش را به نام "بی چتر و بی چراغ” در دهه هفتاد به انتشار میرساند. تاثیرات رضا چایچی در فرم کوتاه نویسی پس از یک دهه به الگو و جریانی تثبیت شده بدل میگردد که با این اتفاق، چایچی تغییر رویه داده و به بلند نویسی روی میآورد. همچنین با چاپ "پس مسافر کشتی شدیم” در سال 92 توسط نشر چشمه، به چنین رویکردی تداوم داده و چنانکه خود اشاره میکند منظومه دیگری نیز در دست چاپ دارد. تاکید رضا چایچی در چیستیِ بن مایههای شعر، آشنایی زدایی است. آشنایی زدایی برای نخستین بار توسط شکلوسفکی، فرمالیست روسی در دهه بیست میلادی به حیات پا میگذارد. ابژههای جهان واقعی که به چشم سوژه انسانی آشنا میآیند، پس از فرآیند آشنایی زدایی، از نو نگریسته خواهند شد و مورد توجهی قرار خواهند گرفت که چنین امری تنها در هنر به وقوع خواهد پیوست. بانی پیاده سازی هدفمند چنین رویکردی در شعر کوتاه را باید رضا چایچی دانست. در این گفتگو رضا چایچی حول همین مبحث و همچنین اتفاقات بعدیای که بر سر کوتاهنویسی در دهه هشتاد میافتد، سخن گفته است.
تمایل به بلند نویسی چگونه ایجاد شد؟ در مجموعه «بیچتر و بی چراغ» در سالهای دهه شصت، اشعار غالبا دارای ساخت کوتاه هستند و هرچه جلوتر میرویم خصوصا در «بوی اندام سیب» چندین شعر بلند به چشم میخورد تا اینکه به منظومه «پس مسافر کشتی شدیم» میرسیم که یک شعر بلند است.
بله مجموعه اول من اکثرا شعرهای کوتاه را در بر میگیرد و حتی گاهی اوقات اشعار سه سطری و چهار سطری در آن موجود است. فکر میکنم این فُرمی ست که تا پیش از من کمتر به آن توجه شده و یا اگر هم به آن شاعری توجه کرده، بصورت جدی آن را پیگیری نکرده است . به لحاظ کمی، همانطور که اشاره کردید در دو مجموعه اول من، کارهای کوتاه فضای کلی مجموعهها را شکل داده اند و نخستین بار در کتاب "بر این تپهی کوچک از صدای هیچ پرندهای خبری نیست” اشعار بلند به چشم میخورد . سپس در کتاب " بوی اندام سیب "اشعار بلند بر کوتاه غلبه دارد. رفته رفته به شعر بلند توجه بیشتری کردم تا اینکه نهایتا شعر بلند به خوی شاعری من پیوست و به منظومه "پس مسافر کشتی شدم” منتهی شد. همچنان هم دارم بر فرم بلند نویسی کار میکنم و منظومه دیگری در دست چاپ دارم که قسمتی از آن در مجله سوگواران ژولیده منتشر شده است.
فرآیند درونی تبدیل رضا چایچی کوتاه نویس به بلند نویس چگونه بود؟ پتانسیلهای شعر کوتاه نسبت به شعر بلند چگونه است؟
در شعر کوتاه نمیتوان افق وسیعی را ترسیم کرد زیرا برش کوچکی از نگرش شاعر به هستی را منعکس میکند. ولی در شعر بلند، انگار از پلکانی بالا میروی و به منظره وسیعی دست مییابی که فضاهای گوناگون را در بر میگیرد که چنین منظری در شعر کوتاه قابل بیان نیست. به طور کلی مسئله بیان دیدگاهها و عواطف گوناگون است که مرا به بلند نویسی وا داشت.
اشعار کوتاه شما در دهه شصت و هفتاد، یک نوآوری فُرمی محسوب میشدند اما در دهه هشتاد، کوتاه نویسی به یک فرم رایج مبدل میگردد که واکنش شما نسبت به این تثبیت شدگی، فاصله گرفتن است چون دقیقا در همین زمان است که به سمت بلند نویسی روی آورده اید. چنین رویکرد یک تمهید عمدی بوده تا جایگاه آوانگارد بودن خود را حفظ کنید یا اینکه ناخواسته به بلند نویسی مجاب شده اید؟
تا حدی کلیشه شدن یک فُرم آدم را بیزار میکند. بله متاسفانه اگر چه چنین روندی در جامعه جاری است اما از آنجا که نگاه من همواره معطوف به درون و دنیای خودم بوده است ،کمتر این عوامل بیرونی بر من اثر گذاشته است . بنابر این چنین تغییری را بیشتر زادهی خواسته هاو تحولات درونی خود میدانم و همچنین افزایش قابلیتهایی که با گذشت زمان بدست آورده ام. من برای شعر بلند بسیار تلاش کردم و احساس میکنم نوشتن شعر بلند سخت تر است چون شاعر میباید همواره در اوج باشد؛ همانطور که در چند سطر یک شعر کوتاه میباید در اوج باشد. شعر بلند، یک آزمایش برای تواناییهای شاعر است. در شعر بلند باید از بسیاری چیزها پرهیز کرد. پرهیز از غلتیدن به دامن نثر و حفظ عناصر مهم شعر مثل تخیل و شهود و ایجاد تکنیکهای بدیع . البته تمام این صحبتها به معنای آن نیست که دیگر به سمت شعر کوتاه نمیروم .
بسیاری از سطور و تصاویر اشعار شما، بصورت کلیشهای شده در اشعار ساده نویسان امروزی دیده میشود.
من
همواره سعی داشتم فُرمها را خودم کشف کنم و از دستآوردهای دیگران استفاده نکنم و
موضوعی که شما اشاره میکنید آفت شعر امروز است. من عناصر شعر کوتاه را خودم کشف
کردم و به امضای خودم در شعر کوتاه دست یافتم و با تمام احترام به بزرگان شعر قبل
از خود تمایلی به پیروی از نگاه یاسبک آنها نداشتم و شاید یکی از دلایل استقلال
شعر من همین پرهیز از دست آورد گذشتگان بود. کوششم از ابتدا این بود که زبان و
نگاه مستقل و تمهیدات خودم را بسازم و بیافرینم و همین عناصر است که به شعر شاعری
هویت میبخشد .
البته تنها آفت شعر امروز را نمیتوان بدیع نبودن دانست. من فکر میکنم باید میان ساده نویسی و کوتاه نویسی تمایز ایجاد کرد چراکه در اشعار کوتاه شما، ساده انگاری به چشم نمیخورد بلکه در همان چند سطر کوتاه هم میتوان عناصر مختلفی دید. به نظر شما ساده نویسی، کژرویای در کوتاه نوشتن نیست؟ یا اینکه میتواند به نوبه خود جایگاهی داشته باشد؟
به عقید من ساده نویسی در شعر بحث دیگری است و ربطی به کوتاه و بلندی شعر ندارد . شعر اگر هم ساده نوشته بشود باید باز از نوعی پیچیدگی بر خوردار باشد، آثار ژاک پره ور شاعر فرانسوی از همین ویژگی برخوردار است .شعری که بدنبال آوردن مفاهیم دم دستی به ساده ترین شکل ممکن است، برای من قابل قبول نیست . شاعر باید صاحب نگاه و نگرش خاص خودبه جهان و هستی باشد با تسلط، زبان ویژه خود را بیافریند، زبانی که با زبان دیگر شاعران به کلی متفاوت و متمایز است . میتوان سهراب سپهری را مثال زد که زبان و نگرش مخصوص به خود را داشته است یا همینطور فروغ فرخزاد و شاملو و همچنین اخوان ثالث با اینکه زبانش وامدار زبان خراسانی ست، باز هم جهان خود را تعریف میکند. هر شاعر بزرگی در جهان معاصر، دارای سبک و امضای شخصی ست. شاعران باید نوع تخیل متفاوتی داشته باشند و از همه مهم تر شهود و درک متفاوت از هستی ست که زبان خاص شاعر را خلق میکند. ستاره و درخت اشعار فروغ با ستاره و درخت جهان واقعی تفاوت دارد! جنس باران در شعر سپهری با جنس باران در جهان عینی تفاوت دارد. شعر باید مخاطب را از جهان عینی به جهان دیگری ببرد. لذت شعر، ناشی از کشف عناصر و روابط بین عناصر در جهان تصویر شده است .
پس ساده نویسی اجرا شده امروز را میتوان نوعی ساده انگاری در شعر تلقی کرد و همینطور ماندن در پوسته واقعیت؟
شعر باید با جهان عینی فاصله داشته باشد. آنچه که به شاعر هویت میدهد ایجاد همین تفاوتها و فاصله هاست . همچنین جهان شعری شاعر امروزی، باید با تمام جهانهای تصویر شده در اشعار دیگر شاعران نیز تفاوت داشته باشد. نکته مهم در ادبیات امروز همین رسالت است تفرد و ساختن دنیایی شخصی هنرمند. چیزی که در ادبیات کلاسیک مرسوم نبود . زبان در قابی قرار داشت و همگان کم و بیش از آن بهره میبردند و موتیفها و مضامین نیز از پیش مهیا و آماده بود .حال هر شاعری که ماهرانهتر به تمهیدات شعر کهن اشراف داشت و دنیای معنویش عمیق تر بود ماندگار میشد مثل حافظ و خیام مثل مولوی و نظامی . اما وضع ادبیات در جهان امروز کاملا متفاوت است . بنابراین وقتی شما خیل شاعرانی میبینید که مثل هم مینویسنددچار حیرت میشوید و اگر شعر یکی دو دهه قبل را به درستی بخوانید در مییابید که بسیاری از تصاویر و عناصر شعر ایشان نیز برگرفته از زبان و نگاه شاعران قبلی است . البته من مخالف ارج گذاری به سنتها نیستم وتاثیر پذیری ازشاعران قبل چه شاعران کلاسیک چه شاعران دهههای پیش .اتفاقا فکر میکنم از سنتها میتوان به بهترین نحو استفاده کرد؛ همان چیزی که تی اس الیوت بدان اصرار میکند. الیوت از اسطورهها، فرهنگ مسیحیت و ادبیات کلاسیک اروپا نهایت بهره را برای خلق آثار خود میبرد،اما در آنها دخل و تصرف میکند و جهانی بدیع و تازه میسازد. شاعران بزرگ، همه جهان و زبان خودشان را آفریدند. تاثیر پذیرفتن مثبت است اما تاثیرات را باید درونی کرد و این با تقلید کردن تفاوت دارد. کار شاعر، گریز از تکرار است و حتی گریز از تصاویر و مولفههایی که خودش ابداع کرده است. شعر پیچیده است که میتواند زیبا باشد چون در شعر پیچیده میتوان دنیایی کشف کردکه لایهها و سطوح عمیق دارد. هیچ آدم عاقلی نمیگوید شعر پیچیده خوب نیست. نباید منتقدان ما آسان گیر باشند. ساده نویسی یک بار مصرف، تک معنایی و تک خطی ست. شعر ماندگاررا میتوان بارها خواند و هربار چیز جدیدی کشف کرد.
در سینما، فیلم کوتاه را مقدماتی برای رسیدن به فیلم بلند میدانند. این امر را در شعر هم میتوان تعمیم داد؟ یعنی اینکه شعر کوتاه سکوی پرتابی برای سرودن شعر بلند باشد.
می تواند
اینطور هم باشد اما نباید مقایسه کرد. همانطور که شعر کوتاه بد و خوب داریم، شعر
بلند بد و خوب نیز داریم. همانطور که رباعیات خیام دارای پتانسیل و پیچیدگیها و
رمز و رازهای خود است، شعر کوتاه هم میتواند بسیار تاثیرگذارباشد و رمز و رازهای
خودش را داشته باشد . عمق معنا آنچنان ربطی به تعداد سطور ندارد. شعر سادهای که
حامل یک معنای ساده باشد تاثیر گذار نیست و به سرعت فراموش خواهد شد. شعر قدرتمند،
لایههای پنهانی دارد که کشف آنها باعث لذت بردن از آثار میشود.
زبان به عنوان ماده خام فرم دهی به یک قطعه شعر محسوب میگردد. حال به کار گیری بیش از اندازه از زبان و طبیعتا فرم، میتواند تبدیل به یک ضعف شعر گردد؟ اساسا زیاده روی در زبان معنی دارد؟
پیش رویِ بیش از اندازه در زبان به پافشاری بر تعقل مندی در شعر منجر میشود.مقصودم این است که شاعر نبایدبا تکیه بر تئوری، زبانی برای بیان اشعارش انتخاب کند . گمان میکنم بهتر است بجای دو دوتا چهارتا کردن وتکیه بر خرد، بر شهود تکیه کنیم. شاعر از شهود استفاده میکند و خرد را پشت عواطف پنهان میکند. عنصر مهم شعر تخیل و احساسات و شهوداست. اساس شعر بر تخیل مندی است و ارتباطی به وزن و ملزومات دیگر ندارد. به کار گیری خرد در شعر، غلبه تئوری بر شعریت است. صرفا با به هم ریزی نحو و ساختار زبانی، شعر نجات نمییابد.
نوشتن شعر بلند یا منظومه یک ریسک کردن است چراکه گاه نوعی منظومه ستیزی یا بهتر بگویم پرهیز از عنصر روایت میان منتقدان به گوش میرسد. آیا چهارچوبها و عناصر درام به کلی نباید وارد شعر شوند یا اینکه باید میان روایت در داستان و شعر تمایز قائل شویم؟
شخصیت پردازی که در داستان تعریف شده است، نباید عینا در شعر پیاده شود البته این عقیده من است .اما اینکه به کلی روایت را کنار بگذاریم، من فکر میکنم ممکن نیست. روایت بخشی از زندگی و هستی امروزی ست و خواه ناخواه شعر نیز نوعی از آن را به کار میگیرد. در شعر میتوان لحنهای متفاوتی برای کاراکترها استفاده کرد اما نه همان طور که در داستان و رمان مرسوم است . این تفاوت لحنها نیز باید به شعریت رسیده باشند، چیزی که در داستان ممکن نیست. تبعیت از لحن مثلا یک شخص کوچه بازاری در لحن گفتار چنین کاراکتری در شعر، پیچیده تر از داستان است و همانطور که گفتم میباید تفاوتی با شخصیت تیپیکال او در جهان واقعی داشته باشد. این یکی از سختیهای شعر بلند است.
ابتکار/دکتر حسن بلخاری، دبیر جشنواره فیلم 180 ثانیهای بانک پاسارگاد:
تجلیل از 24 برگزیده جشنواره فیلم 180 ثانیهای بانک پاسارگاد در روز 26 دی
دکتر حسن بلخاری، دبیر جشنواره فیلم 180ثانیهای بانکپاسارگاد، از برگزاری مراسم اختتامه نخستین جشنواره فیلم 180 ثانیهای این بانک در روز 26 دی ماه سال جاری در مرکز همایشهای برج میلاد خبر داد .
به گزارش روابط عمومی بانک پاسارگاد، دکتر حسن بلخاری، در یک نشست خبری، در سخنانی با بیان این نکته که حدود 30 سال است که شرکتها و سازمانهای بزرگ دنیا به مسوولیتهای اجتماعی خود توجه ویژهای نشان میدهند، اظهار داشت: امروزه شرکتهای رتبهسنج در معیارهای رتبهدهی خود علاوه بر مسایل اقتصادی، به فعالیتهای شرکتها و موسسات در امور فرهنگی و اجتماعی نیز توجهای دارند و این موضوعات در رتبهبندی آنها موثر است.وی با اشاره به این نکته که بانک پاسارگاد هم به حوزه مسوولیتهای اجتماعی اعتقاد راسخی دارد، گفت: بنده از سال 89 به این مجموعه وارد شدهام و نخستین کار هم در حوزه سرمایهگذاری این بانک در حوزه فیلم، فیلم سینمایی جدایی نادر از سیمین بود که تنها فیلم برنده جایزه اسکار در کشور به حساب میآید.دکتر بلخاری با تاکید بر این نکته که بانک پاسارگاد در همه ابعاد از فیلم و سینما تا کتاب و دانشگاه، مسوولیتهای خود را انجام داده است، خاطرنشان کرد: این بانک تاکنون در فیلمهای سینمایی چون "جدایی نادر از سیمین”، "طبقه حساس”، "بهمن”، "ملبورن” و "من دیهگو مارادونا هستم”، سرمایه گذاری کرده است.وی اعلام کرد که بانک پاسارگاد در جهت حمایت از صنعت سینمای کشور، برای سرمایهگذاری در فیلمنامههای خوب و موفق دیگر هم آمادگی کامل دارد.دبیر جشنواره فیلم 180 ثانیهای با تاکید بر این نکته که این جشنواره با هدف حمایت از جوانان راهاندازی شده است، ادامه داد: اگر خلاقیت در کنار امکانات مادی و لجستیکی قرار نگیرد، نمیتواند به فعلیت برسد و در همین راستا، بانک پاسارگاد حمایت از فیلمهای کوتاه و ایدهها را در دستور کار خود قرار داده است.وی تاکید کرد: استقبال از این جشنواره به حدی بود که مسوولان بانک پاسارگاد را تشویق کرد که این جشنواره را دائمی کنند، به همین دلیل در شورای فرهنگی بانک تصویب شد که جشنواره مذکور هر دو سال یک بار برگزار شود.دکتر بلخاری با اشاره به این نکته که از همین حالا آماده دریافت فیلمها و ایدههای علاقمندان برای جشنواره دو سال آینده هستیم، گفت: اگر جوانان مورد حمایت قرار گیرند، به کارگردانهای بزرگی در کشور تبدیل خواهند شد و این جشنواره نبوغ سرشار جوانان این مرز و بوم را در بخش هنر و سینما نشان داد.وی برگزاری این جشنواره را اقدامی مقدس در جهت کشف خلاقیتهای وسیع جوانان کشور خواند و اظهار امیدواری کرد که بانک پاسارگاد در شناساندن این خلاقیتها به جامعه موفق باشد.دبیر جشنواره فیلم 180 ثانیهای پاسارگاد اظهار داشت: امیدواریم با افزایش حمایتها و سرمایهگذاریها این موج را وسیعتر کنیم و استعدادهای زیادی را به جامعه هنری کشور معرفی کنیم.دکتر بلخاری از تشکیل بنیاد فرهنگی و هنری بانک پاسارگاد در آیندهای نزدیک خبر داد و گفت: بخش عمدهای از مقدمات راهاندازی این بنیاد، از جمله اخذ مجوزها انجام شده است و تاسیس آن به بانک اجازه خواهد داد تا اقدامات حمایتی خود را در بخش فرهنگ و هنر در سطح وسیعتری به انجام برساند.وی اضافه کرد: در سال آینده دانشکده هنر و معماری خاتم هم راهاندازی خواهد شد که در این دانشکده امکان ادامه تحصیل برگزیدگان جشنواره فیلم 180 ثانیهای و همچنین بهرهگیری از استعدادهای این مرز و بوم فراهم خواهد شد.
ابتکار/مدیر کاخ جشنواره فیلم فجر چه تدارکی میبیند؟
مدیر کاخ جشنواره سی و چهارم فیلم فجر گفت: با تلاشهایی که صورت گرفته است احساس میکنیم سی و چهارمین دوره جشنواره فیلم فجر بدون ضعفهای پیشین برگزار خواهد شد.
بهروز غریب پور که حکم مدیریت او در کاخ جشنواره فیلم فجر از سوی محمد حیدری (دبیر جشنواره) دوازدهم دی ماه صادر شد، درباره جزئیات کاری خود در کاخ جشنواره گفت: از مدتها قبل بحث حضور من به عنوان مدیر کاخ جشنواره با آقای حیدری مطرح شد و ایشان به این نتیجه رسید که من میتوانم در این سمت فعالیت کنم. در این راستا آنچه در سالهای قبل در کاخ جشنواره انجام شده بود را مرور کردم و متوجه شدم به هر حال کاستیهایی وجود داشته است.
او با تاکید بر این که این یک گام بزرگ است که به سبک و سیاق همه جشنوارههای دنیا، قلب تپنده جشنواره در کاخ جشنواره با نظم باشد، ادامه داد: کاخ جشنواره محل حضور هنرمندان، شخصیتها، منتقدان و چهرههای ویژه است و نکته مهم این است که از بدو ورود این میهمانان تا آخرین لحظه حضورشان در کاخ جشنواره شرایطی وجود داشته باشد که آنها احساس کنند در یک محیط کاملا فرهنگی حضور دارند. آنها باید احساس کنند در جشنوارهای هستند که هم گستردگی ملی دارد و هم گستردگی بین المللی. چون اگرچه بخش بین المللی از ملی جدا شده است اما به هر حال میهمانان خارجی در بخش ملی جشنواره حضور خواهند داشت.
وی خاطرنشان کرد: در واقع انتخاب برج میلاد به عنوان کاخ جشنواره نیز برای تمرکز بر همین موضوع صورت گرفته تا به جشنواره شانیت داده شود.
غریب پور در ادامه افزود: جشنواره فیلم فجر کنداکتوری دارد که نمیتوان از آن عدول کرد. نمایش به موقع فیلمها، حضور درست و به موقع میهمانان از جمله مواردی است که باید به درستی اجرا شود. ضمن اینکه اعمال مدیریت همه جانبه بر مبنای درست عمل کردن برنامهای است که تدوین شده است. با این توضیح تصور میکنم با توجه به تجربیات مدیریتی خود این عمل خیلی دشوار نباشد و با توجه به پیگیریهایی که مدتهاست با حساسیت انجام میدهیم تا همه چیز به درستی انجام شود شرایط به گونهای پیش رود که آقای حیدری از این انتخاب خود پشیمان نشود.
او در پاسخ به اینکه چه طرحها و کاستیهایی را در بررسیهای خود از دورههای گذشته جشنواره مد نظر دارد تا برای برطرف شدن آنها اقدام کند اظهار کرد: ازدحام، شیوه تشریفات و نوع حضور تیمهای خبری از جمله مواردی بوده که در دورههای گذشته گاهی باعث بروز ضعفها و کاستیهایی شده است. این موارد بررسی شده و در کنار افرادی که پیش از این فعالیت میکردند آسیب شناسی کردهام و تلاش میکنیم مشکلات پیشین تکرار نشود.او ضمن خسته نباشید گفتن به گروههای قبلی که در کاخ جشنواره برای سامان دادن کارها حضور داشتند گفت: ما وظیفه داریم کاستیهای آگاهانه یا ناآگاهانه دورههای قبل را برطرف کنیم.
بهروز غریب پور همچنین درباره اینکه آیا برنامه ویژهای برای اهالی رسانه که در کاخ جشنواره حضور دارند قرار است طرح ریزی شود گفت: تمام تلاش خود را میکنیم تا بستر مناسبی برای انجام بهتر کارهای خبری برای اهالی رسانه فراهم شود. در اینباره جایگاه ویژهای برای اهالی رسانه، شبکههای تلویزیونی و حتی شبکههای مجازی درنظر گرفته شده است. ما به دنبال این هستیم تا بستر بهتری را فراهم کنیم که ارباب جراید در جایگاه درستی کار خود را انجام داده و درواقع توجه ویژهای برای بهتر میزبانی کردن از آنها صورت گرفته است.
این کارگردان تئاتر که به زودی اپرای عروسکی حافظ را به صحنه میبرد با تاکید بر اینکه به این ترتیب با همکاری مسئولان برج میلاد شرایطی فراهم شده است که احساس میکنیم این دوره از جشنواره بدون ضعفهای پیشین برگزار میشود در پاسخ به اینکه انتصاب او به عنوان مدیر کاخ جشنواره پیش از هر چیز سابقه برجسته تئاتری او را به یاد میآورد توضیح داد: من فکر میکنم در جشنواره فیلم فجر یک مدیر بینابینی هستم چرا که علاوه بر فعالیت در تئاتر کارگردان، فیلمنامه نویس و تهیه کننده سینما بودهام. اگر مروری به چند فیلم داشته باشید میبینید که فیلمنامه نویس فیلم دونده بهروز غریب پور بوده است. تهیه کننده فیلم زینت بهروز غریب پور بوده و نویسنده و کارگردان فیلم تنبل قهرمان نیز بهروز غریب پور بوده است.
وی افزود: به این ترتیب من هم در سینما نقش فعال داشته ام هم در تئاتر. با این حال معتقدم نباید به طور مطلق تقسیمبندی میان تئاتر و سینما انجام شود چون در اینجا مساله مهم مدیریت است. آنجایی میتوان به سابقه تئاتری یک نفر ایراد وارد کرد که به جای فیلم در جشنواره تئاتر نشان داده شود. اما اگر فیلمی به شکل آبرومند و با کیفیت نمایش داده شود مهم نیست چه کسی این کار را انجام داده همان طور که وظیفه اصلی دبیر جشنواره هرچه بهتر برگزار کردن آن است. نکته مهم این است که امتیازات مدیریتی وجود داشته باشد.
غریب پور در پایان درباره اینکه اعلام شده بود اپرای عروسکی مولوی را در بهمنماه به صحنه میبرد و آیا این اجرا با جشنواره فیلم فجر همزمان میشود یا خیر، گفت: زمانی که بحث حضور من در کاخ جشنواره فراهم شد برای اینکه تداخلی میان این دو پیش نیاید زمان اجرای اپرای مولوی را که قرار بود تا آخر بهمن ماه باشد تغییر دادم و اجرای این اپرای عروسکی دهم بهمن ماه به پایان میرسد تا از روز یازدهم بتوانم در کاخ جشنواره حضور داشته باشم.
اعتماد/از مجوزهاي جعلي تا كتاب هاي مانده در ارشاد
اعتماد|در هفته اخير مسوولان دولتي از جمله سيدعباس صالحي، معاون فرهنگي وزارت ارشاد درباره مصايبي كه بر يار مهربان ميرود اظهارنظر كردند. يكي از مسائلي كه معمولا ناشران و نويسندگان از آن گلايه دارند روند بررسي كتاب در وزارت ارشاد است و از بازه طولاني زماني كه كتابهايشان در اين اداره سير ميكنند شكايت دارند، گرچه مسوولان اين وزارتخانه و اداره كتاب ميگويند كه روند بررسي كتابها بسيار كوتاه شده است، اما همچنان برخي گلايهها پابرجاست. سيدعباس صالحي، معاون فرهنگي ارشاد در مورد بررسي كتابها در اين اداره حرف زده و گفته كتابهايي كه به ارشاد ميروند معمولا كمتر از يك ماه مجوزشان صادر ميشود. او البته از مساله ديگري هم حرف زده است؛ اينكه نمايشگاه كتاب و مكان برگزاري آن هنوز در هالهاي از ابهام است. از سوي ديگر غلامرضا اميرخاني، معاون كتابخانه ملي هم درباره صدور فيپاي جعلي براي كتابها صحبت كرده و خبر از تحت كنترل درآوردن فيپاي جعلي در كشور داده است. تهيه اطلاعات كتابشناختي لازم براي شناسايي و بازيابي يك كتاب بر مبناي ضوابط و استانداردهاي بينالمللي قبل از انتشار، فهرستنويسي پيش از انتشار يا فيپا نام دارد كه از سوي كتابخانه ملي ايران صادر ميشود. اما در اين ميان مواردي هم از صدور فيپاي جعلي كه منجر به صدور مجوز نشر هم شده باشد وجود دارد كه غلامرضا اميرخاني، معاون كتابخانه ملي ايران به مهر گفته است صدور فيپاي جعلي براي كتابها در كشور تحت كنترل در آمده است.
چندي پيش اداره كل پردازش و سازماندهي اسناد و كتابخانه ملي ايران در اطلاعيهاي نسبت به استفاده ناشران از فيپاي جعلي هشدار داده و موكدا خواستار آن شده بود كه ناشران سراسر كشور از درج فيپاي جعلي و شمارههاي غيرواقعي كه تحت عنوان «شماره كتابشناسي ملي ايران» باب شده است، خودداري كنند. سازمان اسناد و كتابخانه ملي ايران، اين اقدام را از مصاديق جعل دانسته و اعلام كرده كه در صورت مشاهده چنين مواردي، آنها را از طريق مبادي قانوني پيگيري ميكند. معاون كتابخانه ملي در اين مورد با جزييات بيشتري حرف زده و گفته است كه در گذشته برخي ناشران دولتي با ما در اين خصوص همكاري نميكردند و براي كتابهايشان فيپا نميگرفتند. برخي ناشراني هم كه در برخي شهرستانها فعاليت ميكنند، خودشان فيپاهايي را توليد ميكردند كه همان فيپاي جعلي است. برخي ديگر هم فيپايي را كه براي كتاب خاصي از ما ميگرفتند، روي كتابي ديگر ميگذاشتند. بر اساس آخرين پيگيريهايي كه در اداره كل پردازش كتابخانه ملي صورت گرفت، صدور اين قبيل فيپاها خيلي كم شده است. به گفته او در حال حاضر فيپاي كتابهاي تجديد چاپي در كمتر از پنج روز و به طور ميانگين در سه روز و براي كتابهاي چاپ اول هم در حدود ۱۰ روز صادر ميشود. اما سيدعباس صالحي، معاون فرهنگي وزارت ارشاد كه ١٢ دي در كتابفروشي نشر مركز با اهالي كتاب و نشر ديدار داشت درباره اعلام نظر رييس سازمان فرهنگي و هنري شهرداري تهران در خصوص مكان پيشنهادي مجموعه شهرداري تهران به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي براي برگزاري نمايشگاه كتاب تهران گفته است كه تا اين لحظه و حداقل تا يك ساعت پيش نامه آقاي قاليباف به آقاي جنتي در اين خصوص به ما نرسيده بود و هر زمان كه اين نامه را دريافت كرديم به صورت رسمي در اين خصوص پاسخ خواهيم داد. او همچنين درباره زمان روند صدور مجوز هم گفته است كه به طور ماهيانه گزارشهايي را از اداره كتاب اخذ ميكنيم كه هم از نظر زمان رسيدگي به تقاضاها و هم نوع مواجهه با تقاضاها، يك ساماندهي اساسي صورت گرفته باشد كه چنانچه كتابي مجوز كامل گرفته، به سرعت منتشر شود يا اگر مشروط است، شروط آن به ناشر يا ناشر- مولف اعلام شود يا اگر تصميم بر عدم صدور مجوز است، اين تصميم فورا به متقاضي اعلام شود. به گفته معاون فرهنگي ارشاد متوسط زمان ارزيابي و رسيدگي به كتابها كمتر از يك ماه است البته مواردي هم ميتواند پروسه را طولاني كند و اين مربوط به جاهايي است كه كتاب براي چاپ نيازمند پارهاي اصلاحات تشخيص داده ميشود كه اين كار نيازمند مجوز ناشر يا ناشر- مولف است چرا كه بايد در اين خصوص تصميم بگيرند. او تاكيد كرده است، بررسيهاي اوليه نشان ميدهد كه به جز در مواردي اندك، ۶۰، ۷۰ درصد كتابها در همان مرحله نخست تعيين تكليف ميشود و اين تصميم به متقاضي اعلام ميشود. موارد بسيار محدودي وجود دارد كه رسيدگي به آنها بيش از يك ماه طول ميكشد و هيچ كتابي در اين اداره نيست كه تعيين تكليف نشده باشد. برخي تاخيرها نيز كه در صدور مجوزها به وجود ميآيد، به خاطر نپذيرفتن اصلاحات اعلام شده در كتابهاست.
اعتماد/كوروش نريماني براي نخستينبار تئاتر غيركمدي اجرا ميكند
كمدي فقط ابزار جذب تماشاچي نيست
پيام رضايي / كوروش نريماني قصد دارد براي
نخستينبار در سال آينده اثري غيركمدي را به صحنه ببرد. نريماني كه سالهاست در
حوزه تئاتر كمدي كار ميكند در گفتوگو با «اعتماد» گفت براي نخستينبار سوژهاي
به ذهنش رسيده كه طنزپذير نيست. «من فقط كار كمدي كردهام. يك سوژه و ماجرايي به
ذهنم رسيد. احساس كردم بايد به هر حال راجع به اين اتفاق نمايشي روي صحنه ببرم. هر
چه فكر كردم ديدم استثنائا اين سوژه طنزپذير نيست. نميشود آن را با نگاه طنزآلود
كار كرد. يا دستكم در حيطه كاري من نيست. فكر كردم شايدم بد نباشد يك كار جمع و
جور و غير كمدي در ارتباط با سوژه خاص روي صحنه ببريم. مقدماتي هم براي نوشتنش
فراهم كردم. اما اجراي امسال منتفي شده و انشاءالله سال بعد اين اثر را اجرا
خواهيم كرد.» اما اين كارگردان ميگويد در سال آينده نيز اثري تازه يا يكي از آثار
موفقش را در مجموعه ايرانشهر اجرا خواهد كرد. به دلايل متعددي در سالهاي اخير طنز
و كمدي در سينما، تئاتر و تلويزيون مورد اقبال قرار گرفته است. اما بسياري از
آثاري كه با چنين نگاهي ساخته ميشوند چندان داراي كيفيت نيستند. اين مساله در
تئاتر نيز مشهود است.
نريماني معتقد است: «يكي از دلايل مهم چنين اتفاق فاجعهباري اين است كه شما فقط به صرف كشاندن تماشاچي به سالن كمدي كار كنيد. گويي از قبل دستتان را بالا بردهايد و نشان دادهايد هدفتان چيست. ما اينطور كار نميكرديم. طنز كار ميكرديم. موضوع خيلي جدي را با نگاهي طنز روي صحنه ميبرديم. دليلش هم موجه است. از قرن بيستم در همه جاي دنيا حتي آثار شكسپير را هم با نگاه طنز روي صحنه ميبرند زيرا تراژدي در معناي كلاسيك و باستاني خودش نميتواند به آن هدف كه كاتارسيس يا پالايش ذهن تماشاگر باشد، برسد.» او معتقد است تماشاگر امروز چندان دغدغه تراژدي ندارد: «تماشاگر امروزي آنقدر خودش را درگير قصه و ماجراي تراژيك نميبيند بلكه دنبال نگاه نويسنده يا كارگردان در قبال اثر روي صحنه است. اين است كه وقتي نگاه كمدي به يك اتفاق جدي صورت ميگيرد دارد به تماشاگر فرصت قضاوت و تفكر ميدهد. اين نگاهي بود كه ما دنبال ميكرديم.» نريماني در حرفهايش تاكيد ميكند آنچه اهميت دارد اين است كه به هر قيمتي خنديدن يا خنداندن اتفاق نيفتد: «جامعه ما متاسفانه دارد كمي به سمت عبوس شدن ميرود. مردم ما به لحاظ رواني به كمدي و خنديدن نياز دارند. خنديدن بد كه نيست هيچ، خيلي هم خوب است. اما اينكه به چه قيمتي بخواهيم بخنديم يا بخندانيم مهم است. مساله اينجاست. همين است كه كمي از حيطه نگاه نقد من همكار تئاتريها دور است. اين را بايد منتقدان و صاحب نظران دستهبندي كنند. مثل همه جاي دنيا. دستكم ٢٠ نوع كمدي از سطحيترين يا تلخترين و سنگينترين نوع آن وجود دارد.»او ميگويد به جاي وارد سبد ذهن تماشاگر شدن بايد او را با ذهن هنرمند مشاركت داد: «باج دادن به تماشاگر با همراه شدن با نگاه اجتماعي تماشاگر و همراه كردن تماشاگر فرق ميدهد. اينكه شما برويد و در سبد ذهني تماشاگر قرار بگيريد و تماشاچي را بياوريد و مشاركت بدهيد با ذهنيت خودتان چيز ديگري است. اين هنر محسوب ميشود.» كوروش نريماني درخصوص حضور ستارگان و چهرهها در تئاتر هم نگاه نقادانهاي دارد. البته نقد او نه به خالقان آثار بلكه به متوليان سالنهاست: «اينكه برخي از چهرههاي مشهور استفاده ميكنند يا برخي خواسته يا ناخواسته مدام به سمت كمدي و طنز و خنداندن ميروند البته بخشي از آن به نگاهي كه متوليان سالنهاي نمايشي دارند برميگردد. وقتي سالنهاي نمايشي رقمي از كارگردان يا تهيهكننده كار ميطلبند، وقتي حتي سالنهاي دولتي هم اين مجال را به كارگردان يا تهيهكنندگان تئاتر نميدهند كه با فراغ بال بنشينند و با سليقه خودشان كار روي صحنه ببرند خب اين اتفاق ميافتد. سالن را بايد اجاره كرد. وقتي چنين وضعيتي باشد كارگردان از خودش ميپرسد چه دستاوردي خواهد داشت. » او البته بر اقتصاد تئاتر هم تاكيد دارد: «اقتصاد تئاتر يك بحث اساسي است. هنرمند تئاتر بايد در حد معقولي تامين مالي داشته باشد. در گذشته دولت اين وظيفه هميشگي را انجام ميداد. وظيفهاي كه دولتها و شهرداريها و ارگانها بايد آن را داشته باشند. الان اينطور نيست. به نظر ميرسد بخش دولتي با مضيقه مالي كه گرفتارش هست، شهرداريها به دلايل ديگر از زير بار اين مسووليت شانه خالي كردند. انگار نه انگار در كلانشهري مثل تهران تئاتر بايد جريان داشته باشد. ظاهرا فعلا ضرورت اين را حس نميكنند. قطعا ميگذارند براي وقتي كه جامعه ما دچار مشكل جدي بشود و بعد كنفرانسها و سمينارهايي را ترتيب ميدهند كه مخارجش بسيار سنگينتر از هزينهاي است كه الان بايد در حوزه تئاتر انجام دهند.»اين كارگردان ميگويد دولت بايد از سالنهاي خصوصي حمايت كند زيرا در غير اين صورت و در آينده مجبور به پرداخت هزينههاي سنگينتري خواهد شد: «سالنهاي خصوصي به شرط آنكه به گنجايش مناسبي براي جذب تماشاگر و يك كيفيت معقول براي اجراكنندگان برسند، براي راحتي تماشاگر و اهالي تئاتر، خب هميشه در همه جاي جهان از اين استقبال شده است. اما با وضعي كه امروز شاهدش هستيم يعني شهرداريها گويي در جريان تجهيز اين سالنهاي خصوصي قرار نميگيرند هيچ، حتي گاهي شنيدهام مخالفت هم ميكنند. اين ناهماهنگيها باعث ميشود كساني كه ميخواهند به اين سمت بروند دلسرد شوند. اما بايد حتما اين سالنها واجد كيفيت لازم براي جذب تماشاگر باشند؛ اين فلسفه روشني است.»
اعتماد/احتمال ادغام دو اركستر سمفونيك و ملي براي حل مشكلات مالي
اعتماد| اركستر سمفونيك تهران و فعاليتهايش در طول اين چندماه هرازگاهي با واكنش علي رهبري به وضعيت اين اركستر و صحبتها و اظهارنظرهاي مديران آن در مورد حاشيههاي مالياش همراه بوده است. اواخر هفته گذشته علي رهبري، مدير هنري اركستر سمفونيك تهران در واكنش به وضعيت مالي اركستر اعلام كرد كه اجراي دو روزه اركستر سمفونيك با رهبر مهمانش، ارول اردينچ، لغو شده است. او در كنار اعلام خبر لغو اين كنسرت توضيح داده بود تا زماني كه شرايط به اينگونه باشد ديگر اجازه نميدهد اركستر سمفونيك تهران در قالب اين شرايط مالي، كنسرتي را برگزار كند. رهبري همچنين گفته بود به اين نتيجه رسيده تا زماني كه اين فضا درست نشود ديگر به عنوان رهبر اركستر در تالار وحدت حضور پيدا نكند. واكنشها به صحبتهاي اخير علي رهبري با تشكيل شوراي مشورتي اركستر سمفونيك تهران در هفته جاري شروع شد. مدير هنري اركستر سمفونيك تهران در جلسهاي هشت ساعته كه با اين شورا داشت اعلام كرد عدم پرداخت حقوق نوازندگان، شرايط نامناسب سازهاي اركستر و حتي در دست نداشتن سالن تمرين موجب شده تا من فرصتي يكماهه براي حل مشكلات، به بنياد رودكي بدهم. اركستر ملي دو روز در هفته تمرين و تعداد كنسرتهاي كمتري را برگزار ميكند اما نوازندگان اركستر سمفونيك تهران با پنج روز تمرين در هفته و برگزاري كنسرتهاي متعدد، دستمزدي برابر با نوازندگان اركستر ملي دريافت ميكنند. اين شرايط از ديد علي رهبري برابر نيست و معتقد است ادغام دو اركستر موجب ميشود تا مشكلات اركسترها كمتر شود. از سوي ديگر علي رهبري و شوراي مشورتي اركستر سمفونيك تهران معتقدند فعاليت دو اركستر ملي و سمفونيك به صورت موازي باعث شده تا وضعيت مالي اركستر سختتر شود چراكه اكثر نوازندگان هر دو اركستر مشترك هستند.
بهرام جمالي، مديرعامل بنياد فرهنگي هنري رودكي نيز يكي از كساني بود كه به لغو كنسرت اركستر سمفونيك تهران توسط علي رهبري و حاشيههاي مالي و ادامهدار آن واكنش نشان داد. به گفته او آقاي پيتر باران، نوازنده خارجي كنسرت لغو شده اركستر سمفونيك به دليل شرايط نامساعد جوي، يك روز ديرتر به تهران رسيده كه با اين حساب يك روز كامل در تمرينات از دست رفته است. علاوه بر آن بعد از ورود اين هنرمند به تهران، ساز او شكسته كه همين موضوع موجب مشكلات ديگري شده است. رپرتوار انتخاب شده هم داراي محتواي سنگيني بود كه به دليل كمبود زمان تمرين عملا نتوانست به كيفيت مورد نظر دست پيدا كند و با تمام اين اتفاقات علي رهبري اعلام كرد كه به دليل اين مشكلات، نميتواند كنسرت را برگزار كند.
جمالي درباره لغو كنسرتهاي اركستر سمفونيك تهران به دليل مشكلات مالي توضيح داد: «از چندي قبل درباره مساله دستمزدها و مباحث مربوط به اعتبارات اركسترها با آقاي رهبري صحبت كرديم زيرا ميدانستيم اگر ما برنامههاي كامل ارايه شده از سوي آقاي رهبري را اجرا كنيم، متناسب با اعتبارات موجود يك بدهكاري فراوان براي ما به وجود ميآيد و ماجراي بحران حقوق نوازندگان اركستر و تداخل برنامهها نيز به همين دليل به وجود آمده است.»
جمالي با اعلام اينكه در اين مورد و تمرينات اركستر سمفونيك با علي رهبري صحبت كرده، توضيح داد: «از آقاي رهبري خواهش كرديم كه برنامهريزي را طوري انجام دهد كه روزهاي شنبه و دوشنبه هر هفته مجموعه اركستر سمفونيك تهران برنامه نداشته باشد زيرا ما از آنسو تمرينها و برنامههاي اركستر موسيقي ملي ايران را هم داشتيم اما فضا به گونهاي بود كه آقاي رهبري اصرار داشت تمام روزهاي هفته به اركستر سمفونيك تهران اختصاص پيدا كند ضمن اينكه با توجه به محدوديت برخي سازها كه بايد بين دو اركستر تقسيم ميشد، به جهت اين اصرار آقاي رهبري، با مشكلاتي مواجه شدهايم و در سيستم اجرايي هم ناهماهنگيهايي ايجاد شد.»
مديرعامل بنياد رودكي در بخش ديگري از صحبتهاي خود توضيح داد: «به هر ترتيب آقاي رهبري دوست دارند آنچه را كه در برنامههاي پيشبيني شده اركستر سمفونيك تهران ارايه دادهاند به طور كامل اجرا شود اما ما بايد به اين نكته واقف باشيم كه بنياد رودكي مجري برنامههاي
تفويض شده بر اساس ابلاغ اعتبارات موجود است كه آقاي رهبري بايد به اين موضوع نيز توجه داشته باشد. ضمن اينكه براي برگزاري هر كنسرت اركستر سمفونيك تهران مبلغي بين ۸۰ تا ۹۰ ميليون تومان هزينه لازم است كه در دي ماه امسال ما در اين زمينه با يك بحران جدي روبهرو بوديم. بنابراين با توجه به تعهد ما براي برنامههاي موظفي اركستر سمفونيك و بنا بر منطق مديريتي مجبور بوديم كه دو برنامه را تعديل كنيم.» چندي پيش بهرام جمالي اعلام كرده بود كه تنها ٨٠٠ ميليون از پنجونيم ميليارد بودجه مصوب دولت براي بنياد رودكي واريز شده و همين مساله باعث ايجاد مشكل در برنامههاي اركستر سمفونيك تهران شده است.
افکار/خواب در چشم ترم می شکند
افکارپرس: نوشهر - ۵۶ زمستان قبل مرغ آمین نیما به سیمرغ فردوسی لبیک گفت اما آنچه خواب را همواره در چشمان ترش میشکند، درد و رنج مردم است.
نیما نام یک حرکت برای نوسازی شعر فارسی نیست بلکه یک تلاش برای ماندگاری و احیای سرزمینش در دوره پرمخاطره مدرن است و نیما آمده است تا ایران را در شعرش و با شعرش زنده کند.
به گفته نیما پژوهان شعر نیمایی یک مخاطب و یک محبوب بیشتر ندارد و آن ایران است و آنچه خواب را «شب همهشب» در چشمش میشکند، مویه برای مردمش است. نیما جایی بهصراحت وطنش را مخاطب قرار میدهد و مینویسد «این وطنم، ای وطنم، همه رنجهای من برای مردمی بود که در سرزمینی به اسم ایران بودند».
به تأکید نیما پژوهان اگرچه فردوسی را به درسی پدر همه ایرانیان خواندهاند زیرا درد میهن داشت و سختکوشی شعریاش خدمت ماندگار و تعالی بود، به همین سیاق میتوان نیما را پدر همه ایرانیان در روزگار مدرن به شمار آورد.
دکتر علی فردوسی استاد دانشگاه برکلی کالیفرنیا و نیما پژوه در این زمینه مینویسد: نیما درد وطن داشت و کوشش جانکاه شعریاش خدمت به بقای ایران و گذار آن به عصر نود بود و اگر نیک بنگریم، مرغ آمین نیما همان سیمرغ فردوسی است،
مهمترین گام نیما علاوه بر انقلاب در شعر، سرودن اشعار تبری در مجموعهای بانام روجا برای زنده نگاهداشتن زبان تبری است و این اشعار منبعی غنی از واژگان، ترکیبها، باورها، آیینها، ضربالمثلها و نمادهای تبری است.
مثل همه مردم، من حرف خودم را میزنم، اگر آنها زبان خود را مخلوط کردهاند من هم مخلوط میکنم اما حرص آن دارم با کلماتی مخلوط شود که قبیله من دارد آن را فراموش میکند
ازاینرو نیما در مقدمه روجا میگوید: مثل همه مردم، من حرف خودم را میزنم، اگر آنها زبان خود را مخلوط کردهاند من هم مخلوط میکنم اما حرص آن دارم با کلماتی مخلوط شود که قبیله من دارد آن را فراموش میکند.
بیژن قیصری شاعر و نیما پژوه، تغییر بنیادین شعر و قافیه را ازجمله اقدامات نیمایی برشمرد و گفت: برخی معتقدند نیما وزن و قافیه را خراب کرد اما شعر نیمایی وزن و قافیه دارد اما در شعر کلاسیک ساختار در بیت است و شعر خوب باید ارگانیک باشد.
وی در گفتگو با خبرنگار مهر، تعهد در شعر نیمایی را از ویژگیهای بارز آن برشمرد و گفت: تعهد نیما در دفاع از حیثیت انسانی است و زمانهاش به دلیل انقلابهای اجتماعی همهکسانی که رویکرد عدالتخواهانه داشتهاند، زیر پرچم راست و چپ قرار میگیرند ولی نیما زیر باران نرفت.
نیما پدر شعر آسیا
وی به تأثیر منطقهای نیما و شعرش اشاره کرد و گفت: در عرصه منطقه در افغانستان، پاکستان، ترکیه، عراق و غیره پس از نیما به شعر نو مبادرت ورزیدند، ازاینرو میتوان نیما را پدر شعر آسیا نام نهاد.
قیصری با عنوان اینکه نیما ایران را با شعرش و در شعرش زنده کرد، تصریح کرد: شعر نیما یک مخاطب به نام ایران دارد.
خانه نیما یوشیج
منصور علیاصغری نویسنده کتاب بررسی موضوعی سرودههای تبری نیما یوشیج نیز بابیان اینکه نیما بهعنوان پدر شعر نو پدر فرهنگ و هنر معاصر ایران است، بیان داشت: توجه به زبان مادری یا تبری از سوی نیما مهمترین گامش برای احیای این زبان است.
وی بابیان اینکه زبان تبری سالهاست در معرض خطر و نابودی قرار دارد، افزود: دراینبین انسانهای علاقهمند به زبان و فرهنگ تبری بودهاند که عمر و همت خود را صرف زنده نگاهداشتن آن کردهاند و نیما یوشیج، پدر شعر نوین فارسی یکی از آنهاست.
وی اظهار داشت: دغدغه اصلی نیما، حفظ و احیای زبان تبری بود و او در نامهها، دستنوشتهها و مقدمه دفتر روجا به این دغدغه اشاره میکند و در نامهای که به برادرش مینویسد، سه بار از وی میخواهد که تاریخ طبرستان و دیوان امیر پازواری را برای تهیهکرده و ارسال کند.
او نگران آیندهای بود که جوانان سخن گفتن با زبان مادری را عار بدانند و کمکم این زبان به فراموشی رود
علیاصغری با عنوان اینکه دیوان روجا بیش از 454 دوبیتی دارد از نیما بهعنوان ستاره روجا و چنان خروسی که نوید صبح گاهان است، یاد میکند و میگوید: او نگران آیندهای بود که جوانان سخن گفتن با زبان مادری را عار بدانند و کمکم این زبان به فراموشی رود.
وی افزود: نیما روجا را که راهنمای مسافران شب و نشانه روز است، به خوندلی خودش تعبیر میکند که در شب راهنمای وی است و در اصل نیما میخواهد بگوید که من همچنان روجا، راهنمای مردم هستم.
ابراهیم نجار نیما پژوه و استاد دانشگاه نیز با اشاره به مشکل نیما و معاصرانش گفت: در دوره مشروطه انقلابی به نام مشروطیت به وقوع پیوست و اصطلاحات جدید مانند آزادی، دمکراسی، پارلمان و غیره را وارد کرد و بهنوعی جسد مدرنیزم بود که بدون آموزش و تعلیم و تربیت عقیم ماند.
وی در گفتگو با خبرنگار مهر بابیان اینکه درواقع ایران جسد مدرنیسم را وارد کرد و در ذهنیت سنتی ماند اظهار داشت: انسان سنتی ذهنیتی حماسی دارد و خود را در حفظ امانت گذشته پایبند میداند.
به گفته نجار، دانشگاه مظهر مدرنیته است اما معلمان و مدرسان فرهنگان و ادبیات آن وابسته به ادبیات کلاسیک هستند واحدهای دانشگاهی ما نیز سبک هندی فرارتر نمیرود وقتی متولیان چنین رویکردی دارند، ارزش ادبیات معاصر در دانشگاههایمان چهار واحد درسی بانام کلیلهودمنه میشود.
این نیما پژوه ادامه داد: این نگاه سنتی و مظهر مدرنیته در دانشگاه سبب میشود تا در کتابهای درسیمان تنها یک شعر از نیما وجود داشته باشد و یکی از مقصران فراگیر نشدن شعر نیمایی، دانشگاهها هستند.
وی مشکل دیگر را وجود نیما خراب کنها برشمرد و گفت: گروهی که درک درستی از شعر نیمایی نداشتند و تعدادشان هم کم نبوده است، در فضای غبارآلود جامعه رشد مصنوعی کردند و سبب شدند تا مخاطبان نتوانند درک صحیحی با شعر جعلی نیمایی داشته باشند.
موزه نیما
گروهی که درک درستی از شعر نیمایی نداشتند و تعدادشان هم کم نبوده است، در فضای غبارآلود جامعه رشد مصنوعی کردند و سبب شدند تا مخاطبان نتوانند درک صحیحی با شعر جعلی نیمایی داشته باشند
وی جهانی بینی نیما را تازه دانست و گفت: نیما حوزهای را تجربه کرد که فرهنگ رسماً و قویاً آن را تکذیب میکرد.
میثم زندی دبیر و بنیانگذار همایش سالانه نشان نیما در همایش ملی شب نشان نیما با تأکید بر اینکه قدر نیما را باید بشناسیم و نام او را در کنار نامهایی چون سعدی و فردوسی و حافظ بگذاریم بیان کرد: نیما طلسم مدرن شدن را در ایران و همیشه شکسته است و دیگر تاریخ ما به عقب بازگشتنی نیست.
وی با اظهار اینکه عرصههای مختلف هنر مانند سینما و تئاتر نیز مدیون نیماست، ادامه داد: نیما یوشیج پدر عرصههای مختلف هنری و ادبی بوده است ولی کمتر به آن پرداختهشده است و موسسه مردمنهاد نیما به دنبال آن است که نشان و مرام نیما موردتوجه قرار گیرد.
وی بابیان اینکه نیما شاعر رنج مردم بوده است و طلسم مدرن شدن را در ایران و در زمان چه کنم چه کنم ادبی میشکند اظهار داشت: انقلاب نیمایی فقط یک انقلاب صوری، انقلابی صرفاً در ریخت شعر فارسی نیست، انقلاب نیمایی، انقلابی در مضامین، رویکردها و شگردهای شعری فروکاستنی نیست.
زندی با اشاره به اینکه سینمای ایران نیز مدیون نیما یوشیج است، ادامه داد: نیما فقط در حوزه شعر و شاعری ظهور و بروز نکرد بلکه در حوزه سینما و تئاتر نیز اندیشههایی دارد که کمتر به آن پرداختهشده است.
بنیانگذار همایش سالانه نیما یوشیج ادامه داد: نیما جامعه را به دورانی پرتاب میکند و از او بهعنوان قهرمان واقعی در تاریخ ادبیات ایران یاد میشود و نقشش در حوزه اندیشه چنان تأثیرگذار بوده است اما کمتر به آن پرداختهشده است.
نیما شاعر رنجهای ردم بوده است و مایه اصلی اشعارش به گفته خودش رنج است و با همه بزرگی و رنجی که برای روشنگری مردم کشیده، همچنان رنج نوسازی شعر و ادب این سرزمین کهن را بر دوش کشیده است و این شاعر بزرگ در 13 دیماه زمستان 1338 رخ در نقاب خاک کشید اما اندیشهاش جاوید مانده است.
اطلاعات/ثبت نام ۵۹۱ شاعر و فعال ادبی در بانک اطلاعاتی کنگره شهدای هنرمند
کارگروههای تخصصی کنگره سراسری ۲۰۰۰ شهید هنرمند، تاکنون موفق شدند شناسایی ۳۳۴ شاعر و ۲۵۷ نویسنده و فعال ادبی را در بانک اطلاعاتی جامع شهدای هنرمند شناسایی و ثبت کنند.
به گزارش پایگاه خبری حوزه هنری، روابط عمومی کنگره سراسری ۲۰۰۰ شهید هنرمند با اعلام این خبر افزود: این شهدای جامعه شعر و ادبیات کشور توسط سازمان بسیج هنرمندان از استانهای مختلف کشور گردآوری شده است.
استانهای خراسان رضوی با ۵۱ فعال ادبی و ۷۸ شاعر، خوزستان با ۳۷ فعال ادبی و ۳۸ شاعر و اصفهان با ۳۴ فعال ادبی و ۳۲ شاعر بیشترین آمار شهدای جامعه شعر و ادبیات را دارا هستند.
البته این آمار ثبت شده در بانک اطلاعاتی جامع شهدای هنرمند است که تاکنون به ثبت رسیده است.
کنگره سراسری ۲۰۰۰ شهید هنرمند در پنج رشته هنری شامل: سینما، تئاتر، هنرهای تجسمی، موسیقی و شعر و ادبیات اواخر دیماه سالجاری توسط سازمان بسیج مستضعفین، سازمان بسیج هنرمندان با مشارکت و تعامل سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران، حوزه هنری، خانه هنرمندان ایران، مرکز بسیج سازمان صدا و سیما و بنیاد فرهنگی روایت به دبیری محمد خزاعی در تهران برگزار میشود. کنگره تخصصی شعر و ادبیات این کنگره سراسری با عنوان «ترنم پرواز» توسط حوزه هنری انقلاب اسلامی به دبیری علیرضا قزوه برگزار میشود.
ایران/عصرانهای پاییزی با محمد شمس لنگرودی چهره آشنای شعر و موسیقی و این روزهای سینما
شعر را به نفع سینما از دست نمیدهم
برای من شعر نسبت به سینما قضیه جدیتری دارد
ساره گودرزی
نشستن و شنیدن و حرف زدن با محمد شمس لنگرودی، تجربهای شیرین است با جذابیت واژه هایی که به هنر شاعری و خلاقیت، رنگ و روی دیگری به خود گرفتهاند. شمس لنگرودی، شعرهای معروفی دارد که هر یک مخاطبان و علاقه مندان خاص خود را دارند. شعرهایی از جنس خاکستر و بانو، در مهتابی دنیا یا آوازهای فرشته بیبال. شعرهای او دنیایی پر از تصویرهای ناب دارد که بخش عمده آنها ریشه در کودکی و نوجوانی او در شهر لنگرود دارد و بخش دیگر خلاقیت و استعداد درونی و ذاتی اش که شعر گفتن را بخشی از زندگی او کرده است. او به موسیقی هم علاقه زیادی دارد و در طول سالهای مختلف، در این حوزه فعالیت بسیار زیادی داشته و حتی یک آهنگ هم خوانده است. در چهار - پنج سال اخیر اما پای این شاعر پرآوازه به حوزه سینما هم باز شده است و تاکنون در سه فیلم به ایفای نقش پرداخته است. چندی پیش او به دلیل بازی در فیلم «احتمال بارش باران اسیدی» نامزد دریافت جایزه از جشن منتقدان و نویسندگان سینمایی ایران شد. بسیاری از دست اندرکاران سینما معتقدند نقشآفرینی او در این فیلم یکی از بهترین بازیهای شمس لنگرودی به شمار میآید. عصر یک روز پاییزی، میهمان شمس لنگرودی بودیم به صرف شعر و موسیقی و غزل.
سانتی مانتال نیستم
«به نظرم ماههای پاییز و بهار دوست داشتنی ترین فصلهای سال در شمال هستند، البته پاییزها گاهی دلگیر میشود و برای شاعرها زیاد به درد نمیخورد، اما باز هم از تابستان بهتر است.» این جملات را شمس لنگرودی میگوید، وقتی صحبت هایمان از آب و هوا شروع میشود. ساده و بیتکلف روبهرویم مینشیند و با مهربانی به گرمای هوا اشاره میکند. برایم جای سؤال است که میان این همه دود و ترافیک و برج و شلوغی پیش میآید که دلش برای جنگلهای گیلان تنگ شود یا نه، آنهم شاعری که شعرهایش، رنگ و لعاب طبیعت دارد که پاسخ شمس من را غافلگیر کرد؛ «می دانید، آدمهای سانتی مانتال یا همان احساسات گرا هستند که دلشان برای جاهای بیهوده تنگ میشود، الان دیگر هیچ فرقی نمیکند شما کجا باشید. شمال و جنوب و مرکز ایران دود و آلودگی است و همه جا مشکلات اقتصادی است.»
به او میگویم که اغلب ما برای شمال و سرسبزی هوای آن، دلتنگ میشویم، اما شمس اینبار هم رک و بیپرده میگوید: «معقتدم این حرفها مال آدمهای رمانتیک است که از آهن فراری هستند، واقعیت زندگی همین است که ما داریم زندگی میکنیم. به طور مسلم، دریا و طبیعت خیلی زیبا و خوب است اما دائم که نمیشود با اینها زندگی کرد. الان بزرگترین هنرمندان دنیا در به روزترین کشورها زندگی میکنند. به قول نیما یوشیج؛ هنر از جمع گرفته و در خلوت ساخته میشود. به عنوان مثال فردی که در نیویورک زندگی میکند اطلاعات و احساسات خود را از جمع نیویورک که برآیند همه اتفاقات جهانی است، میگیرد و خوب به طور طبیعی هنری که از آنجا گرفته میشود برآیند آن خیلی برتر از آن چیزی است که در یک جامعه سنتی وجود دارد.
شمس لنگرودی معتقد است دریا و کوه و طبیعت بسیار عالی است اما نه برای خلاقیت، بعد جملاتش را اینگونه ادامه میدهد: «طبیعت یا در واقع سیمان و دود و آهن در کودکی هنرمند تأثیر میگذارد و ته نشین میشود و بعدها نقش تعیین کنندهای در زندگی افراد ندارد. من چون کودکی ام را در شمال زندگی کردم و بعداً به دلایلی مشغله من طبیعت بوده است، به تناسب طبیعت آنجا در شعر من هم نفوذ کرده است اما در شعرهای فردی مثل فروغ فرخزاد که در تهران زندگی کرده است، عناصر تهران با خوبی دیده میشود، او اگر در بزرگسالی اش در شمال زندگی میکرد دیگر هیچ تأثیری در شعرهایش نداشت. یا مثلاً نیما یوشیج چون در شمال زندگی کرده، هر جا برود، عناصری که در وجودش ته نشین شده در شعرش خود را نشان میدهد.»
همه ما در طول روز شاهد اتفاقات و رخدادهای مختلفی هستیم که هر یک از آنها تأثیر بسزایی در روح و جسم ما دارند، شاعران اما به دلیل نگاه خلاقانهای که دارند، تلاش میکنند، زاویه نگاه متفاوتی به رخدادها داشته باشند. شمس لنگرودی در این زمینه میگوید: «تمام اتفاقات بیرونی از صافی ذهن شاعر میگذرد، این اتفاقات برای همه میافتد اما فقط عدهای میتوانند خلاقیت داشته باشند و صافی ذهنشان آمادگی برخورد با این مسائل را داشته باشد وگرنه برای همه این اتفاقات رخ میدهد، برخی از آنها ژنتیکی و برخی دیگر با کار و تمرین بر دوست داشتنیهای شاعر پدیدار میشود.»
جذابیتهای سینما
چندی پیش شمس لنگرودی در مصاحبهای گفته بود؛ ورودم به سینما برای دوری از فضای خسته کننده شعر بوده است، این جمله را به او میگویم و شمس در پاسخ میگوید: «40 سال در عرصه شعر بودن، فضا را برای من خسته کننده کرده بود، البته این به آن معنا نیست که شعر بد باشد، منظورم عرصه آن است. در شعر، شاعر کارگردان، بازیگر، نویسنده و تدارکاتچی و به قولی همه کاره شعر در خلوت خود است، در این میان من میل داشتم که بعد از 40 سال این فضا را عوض کنم، البته برخیها میلی ندارند که این فضا را عوض کنند، اما من میل داشتم. با ورود به سینما فضا برای من یکهو عوض شد، دیدم که من فقط یکی از عوامل آن فیلم هستم و مسئولیت زیادی جز درباره کار خودم ندارم اما در شعر مسئولیت همه کارها با من است، منظور من از بیان این جمله این بوده است که تأکید میکنم از فضای شعری که در ایران است دور شوم نه از شعر، چون شعر دیگر جزئی از زندگی من است، از سوی دیگر عرصه شعر برای من خسته کننده است، در مدت نیم ساعتی که شما اینجا هستید میبینید که چقدر رفت و آمد میشود، چقدر تلفن میشود. امکان دارد بگویید سینما هم همینگونه است، اما سینما برای من جذابیت و تازگی دارد.»
در بخش دیگر حرف هایمان شمس لنگرودی به بازی بودن زندگی اشاره میکند و میگوید: «برای من زندگی اساساً بازی است، شعری از اریش فروید بیانگر این موضوع است که شاید دو خط باشد اما یکی از مهمترین شعرهای دنیا است؛ «بچهها شوخی شوخی به قورباغهها سنگ میزنند، قورباغهها جدی جدی میمیرند» در زندگی شوخی شوخی به آدمی سنگ زده میشود و آدم جدی جدی میمیرد. چند روز پیش مطلبی میخواندم که گفته بود به تازگی میلیاردها کهکشان به تازگی کشف شده است، در این میان انسان چکاره است، خودش را اشرف مخلوقات میداند. همه اینها بازی است وقتی مرگ پیش رو است، اصل زندگی است و زندگی هم که در اختیار ما نیست، فرقی نمیکند شعر بگویی یا بازیگر باشی. مهم این است که کارت را با علاقه مندی و تمام نیرو انجام دهی. من از سالها قبل به سینما و موسیقی علاقهمند بودم اما از نظر مسائل خانوادگی این موقعیت را نداشتم اما خوشبختانه در سالهای اخیر این امکان فراهم شده است.»
از او سؤال میکنم، جذابیت شعر بیشتر است یا بازیگری؛ شمس لیوان چایی اش را بر میدارد، کمی از آن مینوشد، کنار دستش میگذارد و باز هم بیپرده و راحت پاسخ میدهد: «اینها هر یک، مقولههای مختلف است؛ من حتی در حوزه موسیقی هم فعالیت دارم و یک آهنگ هم خواندم، باز هم دوست دارم بخوانم و تعدادی کار هم ساخته شده است، اما دوست نداشتم بخوانم چون دوست دارم آهنگی که میخوانم برای دل خودم باشد و اگر از کاری خوشم نیامده، آن را نخوانده ام. در این مدت پیشنهاد فیلم هم زیاد به من شده است اما خیلیها را قبول نکردم چون سناریوها خوب نبوده است و قصه باید مورد تأیید من باشد. فرق شعر، سینما و موسیقی برای من این است که شعر برای من یک امر خصوصی تری است، با شعر شوخی ندارم، اما سینما اگر نشود برایم مهم نیست. برای من شعر قضیه جدی تری دارد. به عنوان مثال یک روز غبارآلود پاییزی که همه چیز بد است، فکر میکنم یک نفر به اسم شعر در خانه منتظر من است. شعر برای من یک فرد و یک موجود زنده است که میتوانم با او بنشینم و دیالوگ داشته باشم، بنابراین داستان شعر برای من خیلی فرق میکند، بقیه چیزها شد بهتر و نشد هم مهم نیست. سینما را دوست دارم اما نه به هر قیمتی و حاضر نیستم به هر قیمتی شعر را از دست بدهم.»
نگاه نقادانه شمس لنگرودی به وقایع، رخدادها و اتفاقاتی که در جهان امروز رخ میدهد بخوبی در شعرهایش نمایان است، از او سؤال میکنم، نقد شما بیشتر به چه چیز زندگی است و او میگوید: «من زندگی را زیرسؤال نمیبرم، زندگی ای را که برای ما ساخته شده زیرسؤال میبرم. حتی در شعرهایم هم به این موضوع اشاره کردهام، مثلاً در شعری گفته ام «و آنچه زیبا نیست زندگی نیست، زندگانند» خود زندگی اشکالی ندارد اما همه دست به دست هم دادهاند که آن را به ابتذال بکشند وگرنه باد و باران و طبیعت و معماریهای زیبا که بسیاری از آنها لذت بخش است که اشکالی ندارند. اما داعش اشکال دارد، عوامل به وجود آورنده داعش مشکل دارند، از یک طرف آنها را به وجود میآورند، از سوی دیگر سر و صدا راه میاندازند که چرا مردم به پناهجوها پناه نمیدهند. همه اینها موضوعات نفرت انگیزی هستند که رخ میدهد.»
او این جمله را میگوید و ادامه میدهد: «خود زندگی ایرادی ندارد اما متأسفانه دیگر به بافت زندگی رفتهاند. از روزی که حضرت آدم آمد، قابیل آمد و هابیل را کشت و تاریخ ما با کشتن و خونریزی همراه بوده است و تنها یک راه بیشتر وجود ندارد، اینکه ببینیم دنیا چه بیاعتبار است، باید برای زندگی ارزش قائل شویم. فکر نکنیم از جایی طلبی داریم که به ما ندادهاند یا به تأخیر افتاده است، فقط خودمان هستیم و به قول حافظ؛ خون خوری گر طلب روزی ننهاده کنی. ما از صبح تا غروب دنبال چیزی هستیم که وجود خارجی ندارد. ناراحت هستیم برای موضوعاتی که واقعاً احمقانه است و اگر در خلوت به آنها فکر کنیم متوجه پوچی آنها میشویم. ببینید چقدر از اتفاقاتی که از صبح رخ میدهد ارزش جوش خوردن دارد، اما ما آنها را در ذهن خود بزرگ کردیم و وقتی زمان میگذرد میبینیم که واقعاً آنقدرها هم که فکر میکردیم بزرگ نبوده است و بسیاری از چیزهایی که ما را آزار میدهند، ارزش ندارند.»
نقش هایی که دوست ندارم
شمس لنگرودی در سال 1350 یک دوره بازیگری دید اما به گفته خودش نه به نیت بازیگر شدن و فکر نمیکرده که آن را دنبال کند و بعداً بسیار اتفاقی وارد آن شد. خودش در این زمینه میگوید: «روزی دوست شاعرم رسول یونان سراغم آمد و گفت فیلمی با عنوان «فلامینگوی شماره 13» است که بچهها میخواهند تو نقشی در آن بازی کنی، من مقاومت کردم چون عرصه سینما را نمیشناختم و نمیدانستم که چگونه است، اما او به من گفت که افراد همکار قابل قبول هستند و وقتی به دفترشان رفتم، دیدم راست میگوید و من به دنیای سینما علاقهمند شدم. در فیلم دومم که «پنج تا پنج» نام دارد با رضا کیانیان همبازی شدم و تازه متوجه شدم که چگونه باید بازی کرد. برای بازی فیلم سومم که «احتمال بارش باران اسیدی» نام دارد هم بهتاش صناعیان کارگردان فیلم سراغم آمد، سناریو را خواندم و خوشم آمد و دیدم حال و هوای آن، دقیقاً همان چیزی است که من دوست دارم.»
شمس اما بازی در هر فیلمی را دوست ندارد، سناریو و واقعگرا بودن آن شاید مهمترین شرط برای بازی در فیلمهای آینده است، خودش در این زمینه میگوید: «سناریویی که مربوط به زندگی واقعی باشد و قرار نباشد در آن به جهان و بشریت درس بدهند خوب است، اتفاقهای معمولی روزانه باید باشد و اگر قرار است نکته مهمی در آن بیان شود در بافت خود کار باشد نه اینکه فیلم مدعی باشد که قرار است چیزی یاد بدهم. با تجربه دو فیلم قبلی، برای فیلم سوم با کارگردان نشستیم و نقش را درآوردیم و به گمان من با این فیلم متوجه شدم که چطور باید بازی کنم. خیلیها سؤال میکنند این نقش چقدر به من نزدیک است، میدانید تصور من این است، هر کس قبول میکند در نقشی با علاقه بازی کند، یک جورهایی بخشی از آن نقش و شخصیت در او وجود دارد. من در «پنج تا پنج» نقش قاضی ای را بازی کردم که بخشی از شخصیت قاضی در وجود من بود. من حاضر نیستم خیلی از نقشها را بازی کنم، در این مدت پیشنهاد برخی نقشها به من داده شد اما قبول نکردم، به عنوان مثال گفتند نقش یک تیمسار را بازی کن، اما من قبول نمیکنم. البته مسأله بدی و خوبی نیست، شاید به تیپ من بخورد اما من به آن نقش و شخصیت نمیخورم.»
شمس لنگرودی درباره ایده آلش برای نقش چهارمی که میخواهد بازی کند، هم میگوید: «از نقش هایی اصلاً خوشم نمیآید، مثلاً نقش پدر مهربان، انسان خوب و پسندیده. من از بازی در نقشهای واقعی خوشم میآید. میدانید آدمی پر از گره و مشکل است، چند وقت پیش یکی از کارگردانان مطرح نقشی به من پیشنهاد کرده بود، نقش پدربزرگ مهربانی که قرار است به دختر و پسر عاشقی مشاوره بدهد؛ یک نقش فرمایشی که اصلاً دوست نداشتم در آن بازی کنم. به نظر من اگر هم میخواهند الگوسازی کنند، باید مبتنی بر واقعیت بیرونی باشد، چون دورشدن از واقعیت، آدمها را دچار تضاد میکند و موجب میشود زندگی چندگانه داشته باشند.»
نگاهی طنزآلود
با نگاهی به مجموعه شعرهای شمس لنگرودی، متوجه میشویم که طنز معمولاً جایگاه ویژهای در هنر او دارد. شمس معتقد است که طنز همیشه در او بوده است و میگوید: «اما از وقتی که بیدار شدم طنز به شعرم هم راه پیدا کرد. تجربیات روزمره زندگی، شکستهای پی در پی، توقعاتی که قرار نبود برآورده شود، ریاکاری و کلاهبرداری و مرگ آدم هایی که قیافه جدی دارند اما بعد مرگ آنها را به زمین میزند، همه و همه در من تأثیر داشت. یادم میآید یک آقایی جوری راه میرفت که گویی تا ابد زنده است و میخواست برای همه برنامه ریزی کند، من روزی که شنیدم او فوت کرده احساس کردم مرگ او را مثل یک کیسه لوبیا زمین زده است. به نظرم مرگ به او که مدعی بود و با غرور راه میرفت توهین کرده بود و احساس کردم آدم در برابر مرگ هیچی نیست و این به گونهای شروع قضیه بود. البته آرای پست مدرنها هم در من بیتأثیر نبوده و البته بیشتر تحت تأثیر زندگی هستم. بعد از مدتی دیدم طنز به شعرهایم وارد شده است. بعد از مجموعه «باغبان جهنم» که عنوان طنزآمیزی هم دارد، این نگاه شروع شد که گاهی کمتر و گاهش بیشتر است.»
کسی که بیش از چهار دهه از عمر خود را با طعم شعر، زندگی کرده است، جدایی از آن شاید یک خیال باشد. شمس لنگرودی در این زمینه میگوید: «شعر جزئی از من شده است، یعنی یکی از عناصر لذت بخش و زندگی بخش من است. وقتی شعری از یانیس ریتسوس میخوانم تأثیر زندگی ساز فوق العادهای روی من دارد، یا وقتی شعری از پابلو نرودا میخوانم تحت تأثیر قرار میگیرم. نیچه جایی گفته هیچ هنرمندی تاب تحمل واقعیت را ندارد، هیچ آدمیزادی ندارد. هنر از جمله شعر برای این است که زندگی را قابل تحمل کند، اگر همه چیز گل و بلبل بود هنر به وجود نمیآورد. هنر خلاقیت در برابر نقص خلقت است. همین موسیقی که همه گوش میدهند برای این است که از این رو به آن رو شویم و هنر زندگی را جذاب تر میکند تا قابل تحمل تر شود.»
از او درباره وفور کتابهای شعر موجود در بازار کتاب سؤال میکنم، استاد لبخندی میزند و میگوید: «این خوب است که هر کس دوست دارد کتاب چاپ میکند، به قول نیما یوشیج؛ آنکه الک در دست دارد از پشت سر میآید. منظور این است که آنکه خوب باشد، میماند و آنکس که اشعار خوبی ندارد از بین میرود. البته همیشه همینطور بوده در دوره تیموریان و صفویه همه شعر میگفتند. اکنون اگر به تذکره شعر مازندران در قرن 11نگاه کنیم، در آن نام دو هزار شاعر وجود دارد، از میان همه آن شعرا فقط اسم طالب آملی باقی مانده است. من معتقدم هر کس دوست دارد شعر بگوید به مرور این اشعار تصفیه میشوند.»
شاعری در ترافیک تهران
از استاد سؤال میکنم: طولانی ترین زمانی که در ترافیک تهران بوده است را به یاد دارد؟ او میخندد، دست هایش را به هم میساید و میگوید: «راستش را بخواهید آنقدر زیاد بوده که یادم نمانده است، اما یادم است گاهی که ترافیک مرا اذیت میکرد و پشت فرمان نبودم برای اینکه از فضا رها شوم کاغذ و قلم درمیآوردم و شعر مینوشتم و اتفاقاً بعضی شعرهایم را که خیلی خوانده میشود پشت چراغ قرمز و در ترافیک گفتهام چون خواستهام که خودم وقتم را در اختیار داشته باشم. به نظرم برای اینکه ترافیک اعصابمان را خرد نکند میتوانیم کارهای زیادی بکنیم مثلاً موسیقی خوب یا کتاب گویا گوش کنیم، اینکه پیش از این گفتم خودمان باعث آزار خودمان میشویم یعنی همین، ما میتوانیم زمان و وقت را در اختیار بگیریم و به جای حرص و جوش خوردن، کارهای مفید انجام دهیم.»
از او سؤال میکنم کجا شعر خود را دیده است که شاد شده و میگوید: «چند سال پیش یک کتاب مصاحبه منتشر و در آن با دو پیرمرد که از زندان بازگشته بودند مصاحبه شده بود، از آنجایی که به مطالعه شرح حال علاقهمند هستم، کل کتاب را با علاقه میخواندم. یکی از آن پیرمردها هر بخشی که شروع میکرد، یک شعر در ابتدای آن نوشته بود، در حال مطالعه کتاب بودم که به بخش آخر رسیدم و دیدم شعر مرا گذاشته است که؛ «باز گشته ام از سفر، سفر از من باز نمیگردد» یعنی او از زندان در آمده بود اما خاطرات و مسائل و مصایب آن، او را رها نمیکند و آن بهترین اتفاق در زندگی شاعرانه من بود. جالب اینجاست که اصلاً برای آن موقعیت این شعر را نگفته بودم و آن شخص اصلاً دغدغه شعر نو و امروزی نداشته است اما بخوبی از این شعر استفاده کرده بود.»
از شمس لنگرودی میخواهم در پایان ما را به شعری میهمان کند و او با صدایی رسا میخواند:
دلم به بوی تو آغشته است
سپیده دمان کلمات سرگردان برمیخیزند
و خواب آلوده دهان مرا میجویند
تا از تو سخن بگویم
کجای جهان رفتهای
نشان قدمهایت چون دان پرندگان همه سویی ریخته است
بازنمیگردی میدانم
و شعر چون گنجشک بخارآلودی بر بام زمستانی به پاره یخی بدل خواهد شد
ایران/حسین علیزاده با اشاره به نقش موسیقی در شرایط فعلی مطرح کرد
وضعیت موسیقی به مراتب بهتر از قبل از انقلاب است
حسین علیزاده در نشستی که شنبه 12 دی در تالار «فجر» دانشگاه شیراز برگزار شد درباره نپذیرفتن عنوان شوالیه از سوی فرانسه گفت: «در آن شرایط عقلم این فرمان را داد که آن نشان و جایزه را نپذیرم. زیرا گاهی نگرفتن برخی قدردانی ها و جوایز مهمتر از گرفتنشان است.» وی با اشاره به نامهای که در آن دلایل نپذیرفتن نشان شوالیه را به مردم ایران و مردم فرهنگدوست فرانسه توضیح داده است، ادامه داد: «آن نامه را از جان و برآمده از باورم نوشتم و اینکه تاکنون سکوت اختیار کردهام به این خاطر است که نیاز نبود هر جایی توضیح دهم، زیرا در آن یادداشت همه دلایلم به روشنی آمده است.»
علیزاده در ادامه سخنانش با گلایه از نزول کیفی زبان فارسی اظهار کرد: «باید به زبان اصیل فارسی و ایرانی بازگردیم، زیرا ما اکنون وارث زبانی هستیم که دستخوش تحولات نامناسب شده است.» علیزاده خطاب به دانشجویان رشته موسیقی، افزود: «به این رشته حرمت بگذارید تا احترام آن در جامعه هم به جا آورده شود. زیرا چنانچه شرایط ایدهآلی هم بر جامعه حاکم باشد اگر فرهنگ نداشته باشیم فایدهای ندارد.» علیزاده که نخستین هنرمند ایرانی است که نامزد دریافت جایزه موسیقی «گِرَمی» است انتقادات در حق موسیقی و شرایط آن را رد کرد و گفت: «باید پذیرفت که شرایط به مراتب مناسب تر از وضعیت موسیقی قبل از انقلاب است. حرمتی که اکنون موسیقی دارد در گذشته نداشته زیرا حتی میتوانست موسیقی وجود نداشته باشد. گرچه این هنر با مشکلات دست و پنجه نرم میکند، اما اکنون این موسیقی حرمت یافته است.»
علیزاده در بخش دوم این نشست به پرسشهای دانشجویان پاسخ داد و عنوان کرد: «موسیقی اصیل ایرانی در شرایط کنونی با آنچه در بوق و کرنا قرار میگیرد متفاوت است، زیرا همه موسیقی ایرانی آنچه مورد انتقاد قرار میگیرد نیست.»
علیزاده صداسازی در آواز ایرانی را دکانی برای عدهای که به واسطه آن خود را مطرح سازند دانست و افزود: «از آنجاکه در آواز ایرانی صداسازی به شکل آکادمیک نداریم و در هیچ دانشگاه و مراکز آموزش عالی موسیقی آواز به شکل تخصصی فراگرفته نمیشود آسیبهایی به آن وارد شده است.»
جام جم/دکتر محمد سرافراز تاکید کرد:
عزم رسانه ملی تعمیم صدا و تصویر پاک
رئیس رسانه ملی در پیامی به مناسبت افتتاح 73 طرح فنی و تولیدی در استان فارس، بر عزم صدا و سیما در صیانت از اعتقادات مردم تاکید کرد.
تصویر عزم رسانه ملی تعمیم صدا و تصویر پاک
در پیام دکتر محمد سرافراز آمده است: در عصر گسترش نفوذ رسانهای و تنوع و گونهگونی ابزارهای ارتباطی و سیطره نامبارک شبکههای ماهوارهای، رسانههای منفک از اخلاق و عاری از معنویت در لایهها و سطوح مختلف، جنگ نرم و تمام عیار علیه ملت بزرگ ایران، مقابله و مصاف با رسانه مستقل جمهوری اسلامی ایران را آغاز کرده و عمدهترین هدف آنها تغییر در ساختار اخلاقی جامعه ایران اسلامی و ایجاد تزلزل در باورها و ارزشها و گسترش ناهنجاریهای رفتاری و ترویج بیبندوباری و تباهی نسل جوان است .
در چنین شرایطی بهترین و نافذترین روش برای حفظ و تعالی جامعه، تقویت و صیانت از فرهنگ متعالی و تهذیب از زشتی و ناپاکیهاست. در همین راستا جهتگیری صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران باید به سمت رسانهای چالاک، ژرفنگر، متعهد و مردمی باشد.
مدیران رسانه ملی همت خویش را بر دینمداری، دانشمحوری و نوآوری معطوف نموده و برای حصول آرمانها تولید محتوا در شأن ملت بزرگ و در طراز نظام جمهوری اسلامی ایران در کنار توسعه فنی و افزایش سطح پوشش برای دریافت صدا و تصویر رسانه سالم در اقصی نقاط کشور را لازمه حفظ هویت ملی و اساس توسعه متوازن میدانند و برای پاسداشت حقیقت و صیانت از اعتقادات مردم و جلوگیری از رخنه و نفوذ دشمن عزم خود را جزم تعمیم صدا و تصویر پاک کردهاند.
این چشمانداز روشن با اهتمام بلیغ و همراهی تمام همکاران متعهد و متخصص در صف و ستاد رسانه ملی حاصل میگردد و تلاشهای موثر کارکنان حوزه فنی بخش عمدهای از این مقوله دامنه دار به شمار میآید. استان فارس و شهر مقدس شیراز سومین حرم اهلبیت علیهمالسلام همواره سزاوار بهترینها بوده و نهال فطرت مردم آن همیشه از نسیم محبت و ولای اهلبیت در اهتزاز بوده است.
این خطه پهناور که دارای بیشترین تعداد شهرستان در میان استانهای کشور است، تلاش دارد موهبت خدمتگزاری به مردمی را که پرورشدهنده 15 هزار شهید حماسهساز بودهاند را نصیب خود گرداند و همت و کاردانی نیروهای متعهد و ولایی صداوسیمای این استان امروز بهمناسبت ایام خجسته میلاد رسول مکرم اسلام (ص) و روز بصیرت ملت بزرگ ایران در افتتاح 73پروژه فنی و تولیدی به بار مینشیند که بیتردید نتیجه همدلی، برنامهریزی و تعامل مثبت نیروهای مومن و متخصص آن مرکز است.
به گزارش روابط عمومی رسانه ملی، دکتر مهدی اخوان بهابادی، قائممقام رئیس سازمان صدا و سیما در امور فناوری رسانههای نوین نیز در این مراسم گفت: در حوزه فناوری رسانههای نوین، ماموریت اصلی ما افزایش پوشش دیجیتال است، که این کار در استان فارس به خوبی پیش میرود و در یک سال گذشته در استان فارس تعداد ایستگاههای دیجیتال 50درصد رشد داشته است.
وی افزود: تبدیل کیفیت بخشی از sd به hd از جمله اهداف مهمی است که در دهه فجر شاهد بهره برداری از شبکه اچدی در استان فارس خواهیم بود.
اخوان عنوان کرد: با توجه به این که در دنیای امروزی، رقابت تنگاتنگی بین رسانهها به وجود آمده است و باید در این فضاها، فعالیت بیشتری داشته باشیم؛ لذا مهمترین طرحی که شروع شده طرح iptv یا تلویزیون تعاملی است و با راهاندازی آن، صدا و سیمای فارس میتواند جزو استانهای پیشگام کشور باشد. با سیستم iptv تمام برنامههای تلویزیونی،قابلیت مشاهده مجدد دارد و مخاطب با انتخاب خودش محتوای دلخواهش را مشاهده میکند.
آیتالله ایمانی، نماینده ولی فقیه در استان فارس و امام جمعه شیراز نیز در این مراسم گفت: رسانه ملی نقش مهمی دارد تا مردم را به رشد برساند و از درجا زدن باز دارد و این میسر نمیشود، مگر با تلاش رسانه ملی، مطبوعات، رسانههای مجازی و سخنرانها. رسانه ملی، همان گونه که در انتخابات ریاست جمهوری عملکرد بسیار سازنده و خوبی داشت، باید در انتخابات پیش رو نیز فضا را برای حضور حداکثری مردم و انتخاب اصلح فراهم کند.
همچنین به گزارش جامجم آنلاین، 114 فرستنده دیجیتال تلویزیونی صداوسیمای مرکز کردستان دیروز با حضور معاون امور مجلس و استانهای صداوسیما افتتاح شد. با افتتاح این ایستگاههای فرستنده دیجیتال ضریب پوشش دریافت شبکههای دیجیتال در استان کردستان به 85 درصد در مناطق شهری و 60 درصد در روستاها ارتقاء یافت.
جام جم/جشنوارهای برای همه مردم
درسهای عمار برای سینمای ایران
ششمین جشنواره مردمی فیلم عمار درحالی امروز ششمین روز خود را پشتسر میگذارد که اکرانهای مردمی این رویداد فرهنگی و هنری با استقبال گسترده مردم در سراسر کشور روبه رو شده است. در کنار نمایش فیلمها و آثار مختلف، برگزاری کارگاههای آموزشی توسط استادان سینما و نشستهای تخصصی که پیوندی میان هنر سینما و دغدغههای اسلامی و انقلابی برقرار میکند، از مهمترین بخشهای این جشنواره محسوب میشود.
تصویر درسهای عمار برای سینمای ایران
مخاطبان هنردوست عمار همانطور که شنبه شب پای سخنرانی دکتر حسن عباسی درباره واژههای کلیدی فتنه، عمار و هنر نشستند، امروز هم در کارگاه آموزشی بهروز افخمی، کارگردان و مجری برنامه سینمایی «هفت» حاضر میشوند تا درس دوران دیجیتال سینما را بیاموزند.
به گزارش جامجم، جشنواره مردمی فیلم عمار که به موضوعات تاریخ معاصر ایران، فتنه سال 88، بیداری اسلامی و جهانی، نقد درون گفتمانی، جنگ نرم و اقتصاد مقاومتی اختصاص دارد، این روزها و در ششمین دورهاش حال و هوای ویژهای دارد. بهخصوص سینما فلسطین که از چهارشنبه هفته گذشته و همزمان با 9 دی، به پاتوق هنرمندان و هنردوستان تبدیل شده است.
شور و حال و پرچمها و تبلیغات سردر و محدوده سینما فلسطین حتی رهگذرانی را که ارتباط خاصی با سینما هم ندارند کنجکاو و مشتاق میکند و آنها را به درون جشنواره میکشاند.
فضای صمیمی و گرم لابی سینما فلسطین و برخورد صمیمانه و پذیرایی دستاندرکاران جشنواره با چای داغ و شیرینی باعث میشود سرمای بیرون را فراموش کنید و خودتان را در محیط جشنوارهای به معنای واقعی مردمی ببینید. مردمی بودن به فضای فیلمها و دیگر بخشها هم راه یافته و میتوان دغدغههای این سالها و این روزهای کشور را هم در آثار انتخابی مشاهده کرد. عمار مصداق یک جشنواره مردمی است و اینکه میتوان به جای بسیاری از چهرههای متفرعن و از مابهتران، مردم واقعی را از نزدیک دید و در کنار آنها به تماشای فیلمهایی از جنس خود مردم نشست.
ششمین جشنواره فیلم عمار جدا از برنامه روند نمایش فیلمها، در دو روز گذشته با سخنرانیهای دکتر حسن عباسی و احمد سبحانی همراه بود.
احمد سبحانی، سفیر سابق ایران در ونزوئلا ساعت 15 روز گذشته در سالن 3 سینمافلسطین حاضر شد و در قالب نشست هنر ـ واقعیت درباره موضوع سوژههای فیلمسازی آمریکای لاتین و ونزوئلا برای حاضران صحبت کرد.
ویژگی ضداستعماری و ضدآمریکایی، یکی از مهمترین معیارها و مولفههای این خطه از جهان است.
هنرِ فتنه زدا
نشست قبلی هنر ـ واقعیت در جشنواره فیلم عمار که با استقبال خوب مخاطبان مواجه شد به سخنرانی دکتر حسن عباسی، کارشناس مسائل استراتژیک اختصاص داشت.
عباسی در این جلسه واژههای کلیدی فتنه، عمار و هنر را ضلعهای تشکیل دهنده جشنواره مردمی عمار دانست و گفت: آنچه در قرآن پیرامون فتنه ذکر شده، آزمایشی است که انسان در زندگی خود با آن سر و کار دارد. فتنه یا همان آزمایش جزو لاینفک زندگی انسان مؤمن است. هر روزِ زندگی مؤمن آزمایش است و فتنه آن هنگام که از زندگی شخصی انسان خارج میشود و در ابعاد اجتماعی قرار میگیرد، معنای گستردهتری پیدا میکند.
این مفسر ضمن انتقاد از قرار دادن الگوهای غلط و تبعیت از امپریالیسم در بخشهای مختلف هنری کشور، هنر خنثی را در جشنوارهای همچون عمار بیمعنا خواند و افزود: سیستمهای مدیریتی و آموزشی بسیاری در ایران در حال فعالیت هستند که از منکر فراگیر شدهاند و تشخیص حقهای تبدیل به منکر شده، از وظایف عماریون است.
عباسی ادامه داد: عماریون باید از ابزار هنر برای زدودن فتنه در عصر خود بهره گیرند. جشنواره عمار هنر ایدئولوژیک است و اگر هنر خنثی و غیرایدئولوژیک میخواهید صبر کنید تا یک ماه دیگر و جشنواره فجر را ببینید. او گفت: متأسفانه چند سال است که اساتید هنر، هنرمندان و منتقدان مدام میگویند که هنر فقط سرگرمی است، در حالی که در متون دینی پرداختن به امری فقط به دلیل سرگرمی از کارهای شیطان است.
سینما مردم
رسانه ملی که همواره از جشنوارههای مردمی و دغدغه مند حمایت کرده، این بار هم در روزهای برگزاری جشنواره مردمی فیلم عمار برنامه ویژهای را تدارک دیده است. همزمان با آغاز اکرانهای مردمی آثار ششمین جشنواره عمار در سینما فلسطین و سراسر کشور، ویژه برنامه تلویزیونی «سینما مردم» از روز گذشته پخش خود را آغاز کرده است. این برنامه هر روز و تا پایان جشنواره عمار بعد از خبر ساعت 14 از شبکه یک سیما روی آنتن میرود. در این برنامه گفتوگومحور، ضمن معرفی فیلمهای حاضر در این رویداد سینمایی، با کارگردانان و فیلمسازان برخی آثار هم گفتوگو میشود.
گزارش اکرانهای مردمی جشنواره عمار در سینما فلسطین و نقاط مختلف کشور و پوشش اتفاقات این اکرانها هم از دیگر بخشهای برنامه «سینما مردم» است. کارگردانی این برنامه را امیر داسارگر بهعهده دارد و حامد بامروتنژاد، تهیهکننده و محسن صفاییفرد هم دبیر تحریریه و مجری این برنامه هستند.
افخمی درس سینما میدهد
بهروز افخمی، فیلمنامهنویس و کارگردان شناختهشده سینما و سازنده فیلمهایی چون عروس، شوکران و روباه ساعت 15 امروز در سالن شماره 3 سینما فلسطین حاضر میشود و در قالب کارگاه آموزشی به علاقهمندانِ سینما، موضوع دوران دیجیتال را آموزش میدهد. افخمی که این روزها با تهیهکنندگی و اجرای برنامه سینمایی «هفت» در شبکه سه سیما جزو چهرههایی است که در صدر اخبار سینمایی موافق و مخالف قرار دارد، سال گذشته هم یک کارگاه آموزشی در جشنواره برگزار کرده بود. پیش بینی میشود کارگاه امسال او در عمار هم همانند دوره قبل با استقبال مردمی مواجه شود.
جام جم/رییس جمهوری در دیدار جانباز حسین آزادبخت:
صبر و متانت و روحیه جانبازان، درسی برای همه مسوولان و مردم است
رییس جمهوری در ادامه دیدارهای مستمر خود با خانواده معظم شهدا و جانبازان، با حضور در منزل جانباز حسین آزادبخت از ایمان، صبر، متانت و روحیه مثالزدنی این جانباز دوران دفاع مقدس و همسرش تجلیل کرد.
تصویر صبر و متانت و روحیه جانبازان، درسی برای همه مسوولان و مردم است
به گزارش جام جم آنلاین، حجت الاسلام و المسلمین دکتر حسن روحانی در دیدار با جانباز آزادبخت که در 18 سالگی در جبهه های حق علیه باطل قطع نخاع شد، گفت: دیدن این همه صبر و متانت و روحیه شما درسی برای همه مسوولان و مردم است.
رییس جمهوری با بیان اینکه شما معامله بزرگی با خدا کردید که سود آن در دنیا افتخار و عزت و در آخرت قرب الی الله است، افزود: شما جانبازان درگام نخست با حضورتان در جبهههای حق علیه باطل، تصویری مثالزدنی از ایثار ارائه کردید و پس از آن نیز با تحمل سالها سختی، با صبر و روحیه خوبتان، مایه درسآموزی برای همه نسلهای پس از جنگ خواهید بود.
دکتر روحانی ملاقات با جانبازان و خانواده شهدا را مایه خرسندی و افتخار خود دانست و خطاب به همسر جانباز حسین آزادبخت، تصریح کرد: قطعاً ایمان استوار و صبر و متانت همسران جانبازان و خانوادههای شهدا ستودنی است.
حسین آزادبخت که در سال 65 و در عملیات کربلای 5 به درجه رفیع جانبازی نایل شده است در این دیدار با روحیهای قوی، ضمن استقبال گرم و صمیمی از رییس جمهوری تاکید کرد: اگر دوباره مجال یابد، همین مسیر را که پیش از این طی کرده، در راه دفاع از اسلام و کشور طی خواهد کرد.
در این دیدار که حسین فریدون دستیار ویژه رییس جمهوری و حجتالاسلام والمسلمین شهیدی معاون رییس جمهوری و رییس بنیاد شهید و امور ایثارگران نیز حضور داشتند، رییس جمهوری لوح تقدیر و هدایایی به این جانباز گرامی دفاع مقدس اهداء کرد.
جوان/هنرمندان ايراني به جنايت آلسعود واكنش نشان دادند
اعتراض هنرمندانه به اعدام شيخ نمر
در پي شهادت مظلومانه شيخ نمر باقر النمر، رهبر شيعيان عربستان توسط حكومت آلسعود، هنرمندان ايراني با توليد آثار فرهنگي و هنري به اين جنايت اعتراضي هنرمندانه كردند.
انجمن هنرهاي تجسمي انقلاب و دفاع مقدس با همكاري نهضت مردمي پوستر انقلاب، پوسترهايي با موضوع شهادت آيتالله شيخ نمر منتشر كرده است. آثار محمدحسين نيرومند، سيدرضا ميري، سيدمحمد موسوي و مريم كوليوند در محكوميت اعدام شيخ نمر منتشر شده و به زودي فراخواني عمومي براي ارسال آثار با اين موضوع از سوي انجمن تجسمي انقلاب و دفاع مقدس منتشر خواهد شد.
كتابهايي براي شناخت فرقه وهابيت
مجمع ناشران انقلاب اسلامي نيز به مناسبت شهادت شيخ نمر بسته كتابي را براي شناخت فرقه وهابيت منتشر كرد. در بيانيه مجمع ناشران اشاره شد كه اين مجموعه از بين دهها كتاب فارسي گلچين شده است. «نظري بر تاريخ وهابيت»، «تاريخ وهابيان»، «سلفيگري و وهابيت» در سه جلد، «تقارير نجد»، «آيين وهابيت»، «در ساحل حقيقت»، «مباني اعتقادي وهابيان»، «وهابيت بر سر دوراهي»، «نقد وهابيت از برون»، «وهابيان را بهتر بشناسيم»، «وهابيت، مباني فكري و كارنامه عملي»، «فتنه وهابيت»، «بررسي فتواي تكفير در نگاه مذاهب اسلامي»، «شاخ شيطان»، «وهابيت از منظر عقل و شرع» و «كالبدشكافي عقايد وهابيت» بخشي از اين مجموعه را تشكيل ميدهد. چند تن از شاعران كشورمان نيز در واكنش به جنايت اعدام رهبر شيعيان عربستان، محمدرضا سليمي در شعري با مطلع «صبحگاهان سرو را با تيغ وحشي، سر زدند/ باغ را نامردمان از پشت سر خنجر زدند» اعدام شيخ نمر را محكوم كرد.
دب اكبر اين شبها علامه باقرالنمر است
عليرضا
قزوه نيز در وبلاگ شخصياش شعري را سرود كه بخشي از آن به اين شرح است: «شهيد تازه
ما سمير قنطار است/ و دب اكبر اين شبها/ علامه باقرالنمر است/ و هفت برادران/ در
آسمان افريقا/ فرزندان شيخ زكزاكي هستند».
اين شاعر همچنين در گفتوگو با «تسنيم»، تصريح كرد: قطعاً ما براي اين
جنايت آلسعود بيانيهاي مينويسيم و حتماً مراسم بزرگداشت ادبي براي شخصيت اين
شهيد والامقام برگزار خواهيم كرد و شاعران ما براي شهيد نمر شعر خواهند گفت. اين
شعرها به هر حال در تاريخ ادبيات ما ماندگار ميشود و از اين طريق شهادت شيخ نمر
به عنوان يك واقعيت تاريخي ثبت خواهد شد. اين شاعر در ادامه تأكيد ميكند: اين
جنايات در ذهن مردم ميماند و امثال شيخ نمر و شيخ زاكزاكي به عنوان قهرمان در
تاريخ خواهند درخشيد و نامشان در دنيا به عنوان يك مسلمان واقعي و يك شيعه واقعي و
راستين ميدرخشد. اينها كساني هستند كه آرمانهاي حضرت سيدالشهدا و شهداي كربلا را
دنبال كردند، كساني كه آرمانهاي حضرت امام راحل و ديگر بزرگان راه حق را ادامه
دادند و مانند آن بزرگواران جاودان خواهند شد. نزار القطري، مداح مشهور نيز در
صفحه اجتماعياش تصويري از شيخ نمر را منتشر كرد. كانون مداحان و شعراي آييني نيز
با انتشار بيانيهاي شهادت شيخ نمر به دست آلسعود را محكوم كرد و ضمن تسليت شهادت
وي به محضر امام عصر(عج) و مقام معظم رهبري، اعلام كرد به زودي خون مظلومان
دامنگير استكبار خواهد شد. حسن عباسي نيز كه در جشنواره فيلم عمار حضور داشت،
درباره واقعه شهادت شيخ نمر گفت: همانطور كه قيام امام حسين(ع) تا اين زمان پايدار
مانده و راه ايشان متوقف نشده است، مسير روشن شيخ زكزاكي، شيخ نمر و شيخ سلمان هم
ادامه خواهد داشت.
بنياميه انتقام گرفت
مسعود دهنمكي هم با انتشار عكسي از شهيد باقر النمر در صفحه اجتماعياش نوشت: «بنياميه انتقام گرفت». به غير از دهنمكي چهرههاي فرهنگي و هنري ديگري نيز بودند كه اين جنايت را در شبكههاي اجتماعي محكوم كنند و شهادت شيخ نمر را تسليت بگويند. سيدمهدي ميرداماد، مداح اهل بيت نوشت: آلسعود يادتان باشد شيخ نمر يكي از فرزندان خميني بود همانكه گفت بكشيد ما را ملت ما بيدارتر ميشود/ حالا ما هر روز... هر لحظه... بيدارتر ميشويم و تو هر روز ... هر لحظه... به هلاكت نزديكتر/ شهادت مبارك مبارز نستوه. نيما كرمي، مجري تلويزيون هم نوشت: امروز حكومت جنايتكار آلسعود، شيخ نمر رهبر شيعيان عربستان را اعدام كرد. خداوند تمام حكام ظالم را از بين خواهد برد، فتح و پيروزي شيعيان نزديك است. مهدي سلحشور، مداح اهل بيت نيز نوشت: «خبررسيده ز گلشن ثمر نميميرد/ بگو به شب زدگان كه سحر نميميرد»، حجتالاسلام شهاب مرادي نيز با انتشار آيه شريفه «ولا تحسبن الذين قتلوا في سبيل الله...» شهادت شيخ نمر را تبريك و تسليت گفته است.
مجيد يراقبافان، مجري تلويزيون هم در صفحه اجتماعياش نوشت: آليهود امروز صبح شيخ نمر باقرالنمر را اعدام كرد. كجايند مدعيان دروغين حقوق بشر؟! كجايند كذابان حمايت از آزادي بيان؟! كجايند ياوهسرايان مبارزه با ديكتاتور؟! پينوشت: شيخ باقر! خداوند بر تو بشارت داده است بهشت را... چراكه پاي اعتقادت ايستادي... شهادت گواراي وجودت»، راحله امينيان ديگر مجري تلويزيون بود كه اين جنايت را محكوم كرد. امينيان در صفحه اجتماعياش با انتشار پوستري از شيخ ياسين، قنطار، شيخ زكزاكي و شيخ باقر النمر، جملهاي از مقام معظم رهبري را به اين مضمون منتشر كرد: بيداري سركوب شدني نيست. آزاده آلايوب، مجري برنامه كودك تلويزيون نيز تصويري از شيخ نمر را منتشر كرد. فريده فرخينژاد طرحي از شهيد نمر را منتشر و نوشته است: «شهيدان زندهاند الله اكبر. امام خامنهاي: بيداري، خاموش شدني نيست. درود بر روح پاك و مطهر روحاني انقلابي». واكنشها به شهادت مظلومانه شيخ باقر النمر ادامه دارد.
جوان/گفتوگو با دانش اقباشاوي، كارگردان اپيزود «ماه» فيلم «هيهات»
«هيهات» روايت عاشورايي مشترك 4 كارگردان
دانش اقباشاوي كه در حال حاضر «تاج محل» را در گروه هنر و تجربه در حال اكران دارد، يكي از اپيزودهاي فيلم چهار اپيزودي «هيهات» را به نام «ماه» كارگرداني كرده است كه در آن حميد فرخنژاد ايفاي نقش ميكند.
اين فيلم كه پيش از اين «رند» نام داشت با تصميمگيري كارگردانان و تهيهكننده به «هيهات» و با نام بينالمللي Never تغيير نام داد.هادي نائيجي، هادي مقدم دوست و روحالله حجازي ديگر كارگردانهاي اين فيلم چهار اپيزودي هستند كه به تهيهكنندگي محمدرضا شفيعي ساخته شده است. به همين بهانه صحبتهايي با دانش اقباشاوي، كارگردان يكي از اپيزودهاي اين فيلم عاشورايي داشتهايم.
آقاي اقباشاوي! چه شد كه چهار كارگردان يك فيلم چهار اپيزودي را در خصوص موضوع عاشورا ساختند؟
ما چهار
فيلمساز بوديم كه از يكديگر شناخت داشتيم و همنسل هم بوديم و اشتراكات بسياري از
نظر فكري داشتيم، به همين دليل به اين نتيجه رسيديم كه ميتوانيم كاري جمعي را به
تهيهكنندگي آقاي شفيعي انجام دهيم.
ما درخصوص قصههاي همه اين چهار اپيزود جلسههاي متعددي ميگذاشتيم و در ميان اين جلسات و گفتوگوهايي كه بين من و هادي نائيجي، هادي مقدمدوست، روحالله حجازي و محمدرضا شفيعي تهيهكننده كار برگزار شد به تركيبي مشخص رسيديم.
در اين ميان هر كسي با عنايت به سليقه و شناختي كه از حوزه سينما و جامعه داشت، در راستاي تم فرهنگ عاشورا فكري را پرورش داد و به ساخت رسانيد. چيزي كه در ميان همه آثار مشترك است همان هسته مركزي فرهنگ عاشوراست. همافزاييهاي بسيار ميان ما اتفاق افتاد كه به اشتراكاتي در نوع ساختار فيلم انجاميد.
داستان اپيزود ماه چيست؟
اپيزود ماه، قصه سيدفريد را با بازي حميد فرخنژاد روايت ميكند، خود آقاي فرخنژاد آباداني است و در كنارشان نا بازيگران آباداني هم ايفاي نقش ميكنند. سيدفريد مدتي است در منطقه محل زندگياش نبوده است و پس از مدتي به محلهاش ميآيد و مسائلي ميبيند و فيلم براساس واكنشهاي او در برابر اين مسائل جديد ساخته شده است.
اين اثر را با ساير آثارتان مانند تاج محل قياس ميكنيد؟
از لحاظ تم و محتوا شباهتهايي دارد و احساس ميكنم ادامه فيلم تاج محل است. از نظر ساختاري فيلم بايد ديده شود و اميدوارم كه تجربه تكامل يافتهاي نسبت به ساخته پيشين باشد و آرزو ميكنم كه اين اتفاق افتاده باشد.
مسئلهاي كه در حول محور آثار ارزشي و ديني مطرح ميشود، شعارزدگي اين آثار است، شما چگونه سعي كرديد اثرتان را از آلوده شدن به اين ورطه مصون نگه داريد؟
در عرصه درام و نمايش بايد بهگونهاي اثر خلق كرد كه شعارها گل درشت نشوند و در خدمت نمايش و اثر باشند و در واقع فكر و حرفها پوشيده باشد، چون جذابيت و ارتباط با مخاطب است كه اولويت دارد. اين ارتباط از طريق باورپذيري و تأثيرگذاري اثر محقق ميشود. ما چهار كارگردان چه در طول جلسات و چه در زمان اجرا سعي كرديم كه قصه را درست روايت كنيم.
حضور اثر در جشنواره را چطور پيشبيني ميكنيد؟
تمام تلاشمان را كرديم كه با استفاده از خلوص نيت و دانش و تجربهاي كه داريم اثري خلق شود كه داراي استانداردها باشد و بقيهاش ديگر به سليقه مخاطبان و منتقدان و داوران جشنواره باز ميگردد.
در پايان؟
فيلم هيهات فتح بابي است براي اينكه نشان بدهيم كه چهار كارگردان هم ميتوانند در موضوعي واحد دست به توليد مشترك بزنند. اين تجربه ثابت كرد چنين اتفاقي امكانپذير است و چه چيزي بهتر از اينكه فيلمي متعهد در خصوص فرهنگ عاشورايي توليد شود.
جوان/روزنامهاي كه سابقه توهين به اهل بيت(ع) را دارد براي پنجمين بار توقيف شد
بيبيسي: توقيف «بهار» برای هتاکی به هاشمی و سیدحسن بوده است
روزنامه بهار براي پنجمين بار و به دليل توهين و تبليغ عليه نظام و اركان انقلاب توقيف شد.تسامح
مكرر مسئولان در مواجهه با توهينها و افتراهاي روزنامه اصلاحطلب «بهار» نسبت به
اعتقادات مذهبي شيعي و نيز برخي از بندهاي قانون اساسي و اركان مهم نظام اسلامي،
از جمله ولايتفقيه، باعث گستاخي و جسارت هرچه بيشتر مسئولان اين روزنامه شده بود.
روزنامه بهار كه به طرفداري و حمايت از تفكرات اصلاحطلبي شهرت دارد براي پنجمين
بار است كه توقيف ميشود. همين روزنامه كه چند وقت پيش به دليل ندادن حق و حقوق
خبرنگارانش با استعفاي دستهجمعي هيئت تحريريهاش مواجه شد دو سال پيش به دليل زير
سؤال بردن ولايت و خلافت بلافصل حضرت علي(ع) بعد از نبي مكرم اسلام(ص) پس از جنجالآفرينيهاي
همپالگيهايش توقيف شده بود.«بهار» بار ديگر و در تازهترين تحركات و القاي تفكرات
التقاطي و متناقض مسئولانش با تشبث به دلايل واهي اقدام به توهين، هجمه و تخطئه
نسبت به اركان قانون اساسي و نظام اسلامي از جمله «ولايتفقيه» و «شوراي نگهبان»،
كرده است. اين روزنامه هتاك در شماره روز شنبه(12 ديماه) خود با انتشار مطلبي با
عنوان «واهمه زوال قدرت» به طور تلويحي و غيرمستقيم رهبري و وليفقيه را كه براساس
قانون اساسي وظيفه راهبري، هدايت و مديريت نظام و انقلاب به عهده دارد، به تخطي از
دستورات صريح ديني و الزامات منافع ملي محكوم كرد. اين روزنامه پس از آسمان ريسمانبافيهاي
بلاوجه سعي كرده با راه انداختن يك دادگاه خيالي هر شخص، جريان و تفكري را كه مورد
تأييد خود و ديگر همفكرانش نيست، خلاف شرع، قانون و حتي منافع ملي ترجمه نمايد؛
در كمال وقاحت و گستاخي مينويسد: «برخي كساني كه بايد متولي امر هدايت جامعه
باشند و براساس دستورات صريح ديني و الزامات منافع ملي و... در فكر توده مردم
باشند، متن جامعه را ميدان مبارزه فرض كردهاند و هل من مبارز سر ميدهند.»
نويسنده مطلب هر تفكر و جرياني را كه انتخاب يا نظري برخلاف تصورات مهمل و غيرعقلاني وي و اربابانش داشته باشد، در تقابل با شرع و قانون دانسته و مروجان و مناديان صداها و خواستههاي سياسي، اجتماعي و اقتصادي متفاوت با خود را مترادف با پروژه «نفوذ» ميخواند. نكته جالب اينكه شبكه سلطنتي بيبيسي فارسي در اقدامي مضحك ضمن وارونهنمايي و مرثيهخواني براي اين روزنامه سعي كرده علت توقيف آن را انتقاد «بهار» از هتاكان به هاشميرفسنجاني و سيدحسن خميني جلوه بدهد!
حمایت/مدیرعامل انجمن سینمای جوان:
با حضور طفیلیوار و نحیف «فیلم کوتاه» در جشنواره فجر مخالف هستم
فرید فرخندهکیش گفت: با وجود همه جذابیتی که حضور فیلم کوتاه در جشنواره فیلم فجر میتواند داشته باشد شخصا با حضور طفیلیوار و نحیف فیلم کوتاه در فجر مخالف هستم.
فرخندهکیش در گفتوگو با فارس، در خصوص اتفاقات اخیر و گلایههای فیلمسازان کوتاه از بیتوجهیهای سازمان سینمایی که در قالب نامهای سرگشاده به حجتالله ایوبی عنوان شد، اظهارکرد: فیلم کوتاه ریشه سینمایی هر کشوری است و بهطور معمول در جشنوارههای معتبر در جهت کشف استعدادها شناخته میشود ، فکر میکنم جشنوارههای مهم از این طریق میتوانند به استعدادهای بالقوه فیلم کوتاه که آینده سازان سینمای داستانی هستند، توجه کنند و معمولا جشنوارهها اعتبار خود را از فیلمهای کوتاه میگیرند و به همین دلیل ما نیز از جشنواره ملی و معتبر خودمان انتظار داریم که از این ظرفیت بالقوه غافل نشود. وی تصریح کرد: اما با وجود همه جذابیتی که حضور فیلم کوتاه در جشنواره فیلم فجر میتواند داشته باشد شخصا با حضور طفیلیوار و نحیف فیلم کوتاه در فجر مخالف هستم.
فرخنده کیش ادامه داد: بهطور کلی حق اعتبار جهانی فیلم کوتاه ایران است که حداقل یک سیمرغ بهعنوان سیمرغ بهترین فیلم کوتاه که خودش دارای جشنواره معتبر جهانی است در جشنواره فجر داشته باشد تا بیش از پیش در جشن ملی سینمای ایران جایگاه ملی فیلم کوتاه ارتقا یابد، اما همانطور که گفتم با حضور در حاشیه و طفیلیوار فیلم کوتاه مخالف هستم و معتقدم اگر سازوکار مناسبی برای دیده شدن فیلم کوتاه در جشنواره فیلم فجر، صرف اختصاص بخش به این سینمای پرافتخار، خیلی مناسب نیست. مدیر عامل سینمای جوان در خصوص نامه اعتراضی فیلمسازان فیلم کوتاه به رئیس سازمان سینمایی نیز اظهارکرد: حس خود من این است که طرف اعتراض این دوستان کسانی هستند که 6 سال پیش با یک تصمیم عجولانه، فیلم کوتاه را جشنواره فجر حذف کردند و به دنبال احقاق حق خود هستند، اما به هر ترتیب فیلم کوتاه نیازمند دیده شدن است و این دیده شدن نیاز به اتفاقاتی دارد که با حضور در حاشیه رخ نمیدهد و یک حضور قدرتمند در جشنواره فجر میتواند جایگاه بالای فیلم کوتاه را بیش از پیش تنظیم کند. وی افزود: البته تجربه نشان داده اکران فیلم کوتاه در این فضای متمایل به سینمای بدنه جذاب نیست، اما اگر یک سازوکار مناسب برای آن برنامهریزی شود و مثلاً به فیلمی که بیشترین جوایز را در بین جشنوارههای سالانه گرفته است، سیمرغ بلورین اهدا کنیم، فیلمسازان کوتاه به ادامه مسیر بیشتر دلگرم میشوند.
ما هم دغدغه بودجه داریم
فرخندهکیش همچنین درخصوص اعتراض فیلمسازان به عدم اختصاص بودجه مناسب برای تولید حرفهای فیلم کوتاه، اظهار کرد: طبیعتاً ما هم دغدغه بودجه را داریم، اما باید بدانیم که کشور در شرایطی است که همه ما باید با سازوکارهای خاص خودمان را با این شرایط پرفشار اقتصادی تطبیق دهیم. وی با بیان اینکه سال گذشته که در وظایف موسسات ذیربط سازمان سینمایی تغییراتی ایجاد شد، این تغییرات در پایان سال ابلاغ شد ادامه داد: بنابراین عملاً رفتار بودجه مناسبی را نتوانستیم پیشبینی کنیم، اما استراتژی سال 95، این است که بودجه انجمن سینمایی جوان تقویت شود و در بودجه سال آتی هم از باب عدد بودجه و هم نوع تأمین اعتبارات، به دنبال فضایی هستیم که هم قانونی باشد و هم بتواند به حوزه فیلم کوتاه، کمک کند.
امیدوارم شاهد حمایتهای بیشتری از فیلمسازان جوان باشیم
مدیرعامل سینمای جوان در توضیح بیشتر نحوه اختصاص بودجه سال آینده سینمای جوان، خاطرنشان کرد: طبق توافقی که با مسئولان مربوطه شده قرار است بودجه سینمای جوان بهدلیل گستردگی فراوانی که در ارتباط با جوانان دارد، به شکل مستقل و کاملاً مشخص تعریف شود و امیدواریم بعد از این اتفاق، شاهد حمایتهای بیشتری از فیلمسازان جوان و روند تولید فیلم حرفهای باشیم.
فرخندهکیش ادامه داد: بودجهای که همیشه در اختیار سازمان سینمایی قرار میگیرد به شکل سازمانی بین مؤسسات توزیع میشود، اما ما به دنبال یک ردیف بودجه مستقل هستیم که بتواند سینمای جوان را مستثنی کند و کمترین درخواست ما از مسئولان این است که با این موضوع موافقت کنند تا بتوانیم خدمت بیشتری به جوانان فیلمساز و تولید حرفهای فیلم کوتاه در کشور داشته باشیم. وی همچنین با اشاره به اینکه برای کمک به تخصیص بودجه مستقل به سینمای جوان، سازمانهای مرتبط با جوانان نیز باید وارد عمل شوند، گفت: وزارت ورزش و جوانان اصلیترین نهاد مرتبط با جوانان در کشور است که متأسفانه بیشتر توجه آن به بحث ورزش است و کمتر به بحث فرهنگ و هنر جوانان در رفتارهای بودجهای آن توجه شده و انتظار داریم با توجه به اینکه انجمن سینمای جوان در سطح ملی با فیلمسازان در ارتباط است، وزارت ورزش و جوانان نیز بخشی از بودجه فرهنگی خود را برای کمک به روند تخصیص بودجه مستقل به سینمای جوان اختصاص دهد. فرخندهکیش همچنین در خصوص شایعات فراوان تغییراتی مدیریتی در سینمای جوان که از مدتها قبل به گوش میرسد، گفت: مجموع مدیران سازمان سینمایی، لطف فراوان به من دارند و هر زمان نیازی را مطرح کردیم، در کمال همکاری سعی در برطرف کردن آن کردهاند و ما نیز هیچ مشکلی نداشته ایم، مگر اینکه دست سومی بخواهد این تغییرات ایجاد شود؛ وگرنه تا زمانی که در این جایگاه خدمترسانی حضور داشته باشیم، مسئولیت خود را به بهترین نحو ممکن انجام خواهیم داد.
شرق/گفتوگو با «خسرو خورشیدی» :
وقت جوانها تلف میشود
حافظ روحانی
٢٨ آذر در تالار شهید آوینی دانشکده هنرهای زیبا، مدالی با عنوان و به نام خسرو خورشیدی، به طراح صحنه و استاد دانشگاه رشته طراحی صحنه، اهدا شد. نام طراحی که همکاریهایش با زندهیاد حمید سمندریان هنوز در بسیاری از ذهنها مانده است. «خسرو خورشیدی» سال گذشته نیز نمایشگاهی از آثارش در گالری حنا برگزار کرد. با او گفتوگویی کردهایم که میخوانید:
فکر اهدای این مدال از کجا آمد؟
من از سال ١٣٧٤ وارد دانشکده هنرهای زیبا شدم و تدریس را در آنجا شروع کردم. از سال ١٣٨٠ بود که آقای پیام فروتن دستیار من شد. کسانی هستند که در زندگی انسان خیلی اثر میگذارند، یکی از کسانی که تأثیر بسیار مثبتی بر زندگی من گذاشت، همین آقای پیام فروتن بود. من همیشه سر کلاسها برای بچهها اسکیس میکشیدم. بهرام بیضایی فیلمنامهای دارد که در جنگ جهانی دوم رخ میدهد (اشغال)، من معماری آن روزهای تهران را میکشیدم و توضیح میدادم. آقای پیام فروتن هر بار میگفت: «استاد اینها را مکتوب کن» و من بالاخره یک روز حرفش را گوش کردم و اثری که او بر من گذاشت، انتشار همین کتاب بود. واقعا مشوق انتشار کتاب او بود. فکر اهدای این مدال هم از او بود، یکی از کسانی که تأثیر مثبتی بر زندگی من گذاشت - کسانی که تأثیر منفی گذاشتند که زیادند – همین آقای پیام فروتن بود.
دیگر تدریس نمیکنید؟
از سال ١٣٩٢ به بعد دیگر نه. من اعتقاد دارم که معلم یا استاد زمانی باید سر کلاس برود که به قول ما قدیمیها: چهار ستون بدنش سالم باشد؛ وقتی قرار است لنگلنگان بروی بر سر کلاس، دیگر نمیشود، این اعتقاد من است. الان بیشتر دنبال کارهای شخصیام هستم، در لواسان کار معماری زیاد میکنم، ثابت ننشستهام و به هر شکل ادامه میدهم. بهجز هشت سال که در سفر بودم، باقی را تدریس کردم. یک سال برای یک دوره مطالعات دانشگاهی به آمریکا رفتم، بعد برگشتم. سال ١٣٦٣ بعد از مجموعه تلویزیونی «سربداران» (محمدعلی نجفی، ١٣٦٣) آنقدر آزرده شده بودم که دعوت موزه متروپولیتن را پذیرفتم و رفتم، ولی وقتی برگشتم دو مرتبه تدریس را شروع کردم، تا سال ١٣٩٢.
سال ١٣٨٢ بازنشسته شدید؟
بله، ولی چه بازنشستگیای! در حق من چنان بیرحمی کردند که دوست ندارم منعکس شود. دوست دارم الان از نکات مثبت صحبت کنیم.
در دانشکده هنرهای زیبا تدریس میکردید؟
نه، در اصل من استاد دانشگاه هنر بودم؛ دانشکده هنرهای دراماتیک سابق که به دانشکده سینما و تئاتر تبدیل شد.
یعنی وقتی از ایتالیا به ایران برگشتید، تدریس در دانشگاه هنر را آغاز کردید؟
بله، از سال ١٣٥١ همزمان در دانشکده هنرهای زیبا هم تدریس میکردم. مهدی کوثر، رئیس دانشکده هنرهای زیبا بود. آقای کوثر از من خواست در سمت استادیار به دانشکده هنرهای زیبا هم بروم. از قدیم عادت داشتم اگر کار را با کسی شروع کردم با همان هم ادامه بدهم، به همین دلیل دعوتش را رد کردم و گفتم من دارم با دانشکده هنرهای دراماتیک کار میکنم.
در دانشگاه سینما و تئاتر بهجز شما چه کسانی درس میدادند؟
پیش از انقلاب گروه طراحی صحنه خیلی گروه خوبی بود؛ خانم ملکجهان خزائی بود که روش خاص خودش را داشت و در رویالآکادمی انگلستان تحصیل کرده بود، من در آکادمی هنرهای زیبای رم تحصیل کرده بودم، خانم زیبا پرهام و خانم مینا مانیقلم که در رم و آمریکا تحصیل کرده بودند.
شما بیشتر در رشته طراحی صحنه و معماری کار کردهاید، ولی در فراخوان تجسمی ورسوس، مجسمهها را قضاوت میکنید. تا دوره رنسانس مجسمهسازی و معماری خیلی به هم نزدیک بودند، ولی هرچه زمان گذشت این دو رشته هنر از هم جدا شدند. الان این دو حوزه چقدر بههم نزدیک هستند؟
هنوز در کار بعضی معماران مانند خانم زاها حدید که در آثارش از مجسمهسازی الهام گرفته. یا مثلا در آثار لوکوربوزیه میبینید او گاه حجمهای بزرگی را در کارش قرار میدهد که ملهم از مجسمهسازی است، ولی آن رابطهای که قبلتر بود، دیگر نیست، شما درست میگویید. ممکن است که با تماشای آثار بعضی هنرمندان حسوحال مجسمه به بیننده دست دهد، ولی آن رابطهای که شما گفتید دیگر برقرار نیست. مجسمه زیبایی خاصی به بنا میداد، مثل دوخت یا دگمه خوب برای یک لباس زیباست.
از جنبه آکادمیک، چقدر رشتهها و درسهایی که دانشجویان دو رشته میخوانند شباهت دارد؟
از خودم مثال میزنم. من در ابتدا میخواستم معماری بخوانم، ولی درس ریاضی برایم زیاد و سخت بود. وقتی با صحنه اپرا آشنا شدم، دیدم چقدر معماری زیباتری دارد، چقدر دست طراح باز است و ایده میدهد یا در فیلم که چقدر طراح میتواند با صحنه و لباس به فیلم کمک کند. شما به رابطه بین مجسمه و معماری اشاره کردید، در مصر باستان مجسمهها و پیکرههای خدایان ترکیبات معماری را تشکیل میداد. برای همین هنگامی که فیلم «کلئوپاترا» (جوزف المانکویچ، روبن مامولیان، داریل افزانوک، ١٩٦٣) را در چینهچیتا میساختند، در کنار طراحان صحنه تعداد زیادی مجسمهساز هم کار میکردند و مجسمههایی عظیم صحنه را میساختند. در معماری مصر باستان این رابطه خیلی مستقیم بود؛ مثلا اهرام ثلاثه مجسمه مدرن است. الان خیلی از هنرمندان با الهام از اهرام ثلاثه مجسمه میسازند. اکنون هم که به معماری مصر نگاه میکنید، بنا را در کنار مجسمه میبینید که با هم ترکیب زیبایی را ساختهاند.
شما سالها در دانشگاه تدریس و آثار هنری دانشجویان را تعقیب کردهاید. آثارشان را چگونه ارزیابی میکنید؟
یک مشکل در ایران وجود دارد که خود من هم تا حدی درگیر آن بودم. ما هنوز در ایران مدارس کامل هنری نداریم. من برای کنکور آکادمی هنرهای زیبای به رم رفتم. در تهران استادهای خوبی داشتم مثل آقای محمود اولیا که از شاگردان علیمحمد حیدریان بود یا با آقای پروفسور بازیل کار میکردم و فکر میکردم که خیلی نقاشی میدانم ولی چون در دبیرستان عادی درس خوانده بودم، روحیه هنری در من پرورش پیدا نکرده بود. استادم در آکادمی هنرهای زیبای رم من را رد کرد با همه نقاشیهای زیبایی که بهزعم خودم با خود برده بودم. به من گفت که اینها ایرانی است، ایتالیایی نیست. آنموقع ما مجبور بودیم با کت و شلوار و کراوات در کلاس حاضر شویم، مثل الان نبود که با یک تیشرت سر کلاس حاضر میشوند. من مانده بودم که به این استاد معروف چه باید بگویم. بعد که اعتراضهایش تمام شد، گفت تو از ایران با شتر آمدی؟ گفتم: «بله، اسم شترم الایتالیا بود». بچههایی که الان به دانشگاه میآیند از روی معدل میآیند. اکثرا در ریاضی و دیگر علوم بهترین هستند، ولی ما مدرسه هنر برای آنها نداریم. بعد که در آکادمی سر کلاس رفتم، فهمیدم که چرا کار من را رد کرد چون کاری که من ارائه داده بودم یک چیز کهنه و منسوخ بود، درحالیکه آنها همه میکلآنژ و لئوناردو داوینچی امروزی بودند. یعنی طرز فکرشان آنقدر در طول سالهایی که در آکادمی درس خوانده بودند، تغییر کرده بود که حد نداشت.
ما هنوز این مشکل را در ایران داریم؟
بسیار، وقت بچههای ما دارد تلف میشود. استادهایمان خوب نیستند؛ همان دانشجوهایی هستند که بعد از یک مدت استاد میشوند. یادم میآید سر کلاس زندهیاد دکتر میرفندرسکی بودیم. ایشان وقتی درباره معماری یکی از کلیساهای رم صحبت میکردند، تجزیه و تحلیل فوقالعادهای میکردند. ما الان چنین استادانی نداریم. ما همیشه وقتی تغییری رخ میدهد، نام یک تعداد از آدمها را محو میکنیم. نمیتوانیم اسم کسانی مثل آقای میرفندرسکی یا سیحون یا مهندس فروغی یا همه آن کسانی را که اثر گذاشتند، حفظ کنیم. درحالیکه الان کسانی تدریس میکنند که فقط میخواستند استاد شوند، بیآنکه کارشان را دوست داشته باشند. من ناراحت میشوم وقتی جوانی را میبینم با معدل ١٨ یا ١٩ در ریاضی که آمده هنر و حالا دارند او را سرمیدوانند. ولی جوانهای ما واقعا باذوقاند. من الان که نمایشگاههای نقاشی را میبینم اصلا با رم یا پاریس قابل قیاس نیست. موقع اهدای این نشان که آقای فروتن و خانم اسکندرفر بانیاش بودند، من پیشنهاد دادم که از سال دوم این جایزه را بین دانشجوها ببرند تا آنها رشد کنند.
شما الان داوری جایزه تجسمی ورسوس را پذیرفتهاید. این جوایز تا چه حد میتوانند به این جوانها کمک کنند تا بخشی از ضعف نهادهای آکادمیک جبران شود؟ اصلا توان انجام این کار را دارند؟
اتفاقا در ایران این جوایز درست هستند. مثل کارهایی که خانم اسکندرفر یا خانم مهرنوش بهبودی یا آقای فردین عالیزاد میکنند. چرا؟ چون این رخدادها با برگزاریشان و همکاری با هم میتوانند کمکم هنرکدههایی را راهاندازی کنند تا این هنرکدهها بتوانند اثر خوبی روی جوانها بگذارند. اتفاقا میتوانند یا سطح دانشگاهها را بالا ببرند یا نشان دهند که روش تدریس دانشگاهها غلط است، پس بدونشک اثر مثبت دارد.
شرق/پايان تنهايي «رسانه ملي»
«شبكههاي خصوصي» ميآيند؟
شرق: سرگرمیسازی برای مخاطبان یکی از وظایف رسانهای مانند تلویزیون است. مخاطب گسترده تلویزیون و فراگیربودن این رسانه در تمام این سالها یکی از انگیزههای حضور هنرمندان در این عرصه بوده است و در بسیاری از مواقع کارگردانهایی که سابقه خوبی در سینما داشتند نیز گریزی به این مدیوم زدهاند و تجربههای خوبی از همراهی با مخاطبانشان کسب کردهاند. اما همراهی هنرمندان با تلویزیون چند سالی است که شکل متفاوتتری به خود گرفته است. مهران مدیری و رضا عطاران از جمله هنرمندانی بودند که سالها پیش جدایی آنها از تلویزیون سروصدای زیادی کرد و جای خالی سریالهای طنز آنها در تلویزیون احساس میشد؛ هنرمندانی که توانسته بودند مخاطبان بسیاری را با خود همراه کنند و این همراهی در سالهای غیبت آنها در تلویزیون، در رسانههای دیگری چون شبکه نمایش خانگی و سینما اتفاق افتاد و به مرور در سالهای اخیر کمبود برنامههای جذاب و سرگرمکننده عمدهترین دلیل گرایش مردم به سمت رسانههای دیگر بوده است.از سوی دیگر مدیران رسانه ملی نیز از تهدید شبکههای ماهوارهای و بهخصوص محتوای سریالهایی که با دوبله فارسی به مخاطب ایرانی عرضه میشود، ابراز نگرانی میکنند و هر بار در صحبتهایشان به رقابت شبکههای داخلی و ماهوارهای اشاره میکنند.
مسئله اقتصادی و هجرت هنرمندان
براساس قوانین، هرگونه همکاری یا مشارکت در تولید برنامه تخلف محسوب میشود. این بخشی از گفتوگوی حسین نوشآبادی، سخنگوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در گفتوگو با «ایرنا»است. او در این گفتوگو تأکید کرد که ماده ١٠ ممنوعیت تجهیزات ماهوارهای به صراحت دستگاهها را مکلف کرده تا با افرادی که با شبکههای ماهوارهای همکاری دارند، برخورد کنند و در ماده١٣ قوانین اجرائی ممنوعیت ماهواره نیز هرگونه ارسال آگهی ممنوع و براساس دستورالعمل دولت و مصوبه شورای عالی قوانین برای هر یک، مجازاتهایی منظور شده است و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی با همکاری وزارت ارتباطات و نیز صداوسیما موظف است آییننامه ممنوعیت هرگونه همکاری در این زمینه را تدوین، تنظیم و ابلاغ کنند.با توجه به تمام محدودیتهایی که هرگونه فعالیت و همکاری با شبکههای ماهوارهای را منع میکند، این روزها بیش از گذشته شاهد پخش آگهیهای فرهنگی بهخصوص فیلمهای سینمایی و همراهی هنرمندان داخلی با شبکههای ماهوارهای هستیم.طرح حمایتی شبکههای ماهوارهای از فعالیتهای فرهنگی بدون دریافت هیچگونه وجهی، از نکاتی است که بسیاری روی آن تأکید میکنند و با توجه به شرایط نابسامان اکران در کشورمان، برای پخشکننده یا تهیهکننده سینما این طرح حمایتی بهمنزله امکان بهتر برای فروش بهتر اثرش است و طبیعی است که از این طرح استقبال میکند.از سوی دیگر رجعت برخی از هنرمندان به مقابل یا پشت دوربین شبکههای ماهوارهای نیز از دیگر نکاتی است که توجه بسیاری را به خود جلب کرده است، خصوصا بازیگرانی که با انتشار عکس خصوصی از آنها با شمایلی خلاف عرف کشورمان نظرات متفاوتی را برای پیوستن آنها به شبکههای ماهوارهای ایجاد کرد. گفته میشود مسائل اقتصادی عمدهترین دلیل همکاری هنرمندان با شبکههای ماهوارهای است. شنیدهها حاکی از آن است که با تمامی افراد شاغل در این شبکهها، مثل کارمندان یک شرکت رفتار میشود و حقوق آنها چه در زمانی که مشغول به کار هستند و چه زمانی که کاری در دست ندارند، پرداخت میشود و شاید این عمدهترین دلیلی است که بسیاری را به حضور در این شبکهها تشویق میکند. به عنوان مثال یک کارگردان در شبکههای ماهوارهای ماهانه نزدیک به هشتمیلیون تومان درآمد دارد و این رقم به عنوان حقوق ماهانه او در نظرگرفته میشود. هر چند میزان حقوق دریافتی آنها در این شبکهها با داخل کشور تفاوتی ندارد یا حتی ممکن است کمتر هم باشد، اما تأمینشدن آنها حتی زمانی که مشغول به کاری هم نیستند، ثبات اقتصادی برای آنها فراهم میکند. در چند ماه گذشته نیز پیوستن برخی از چهرهها به این شبکهها از جمله صدف طاهریان، مانی کسرائیان، چکامه چمنماه و خبر پیوستن رابعه اسکویی به شبکه جم نیز خبرساز شد و به نظر میرسد، در آینده شاهد پیوستن چهرههایی دیگر به این شبکه باشم.
آینده شبکههای ماهوارهای و هنرمندان ایرانی
حقیقت این است که به گفته بسیاری از کارشناسان حوزه رسانه و برنامهسازان رسانه ملی هنوز هم میتوان مخاطبی را که بیشترین زمانش را صرف دیدن شبکههای ماهوارهای میکند، به دیدن شبکههای داخلی ترغیب کرد کما اینکه پخش برنامههای پرمخاطبی چون خندوانه این حرف را تصدیق کرد. اما تعداد اندک اینگونه برنامهها درحالحاضر نمیتواند پاسخگوی تعداد بسیار زیاد مخاطبان با سلیقههای گوناگونی باشد که به نوعی به دیدن برنامههای شبکههای ماهوارهای عادت کردهاند.مشکلات اقتصادی موجود در حوزه فرهنگ خصوصا سینما و تلویزیون اتفاقی است که به امروز انتقاد بسیاری از هنرمندان را در پی داشته و عدم امنیت شغلی از دیگر مواردی است که هنرمندان هربار از مدیران فرهنگی طلب میکنند.به نظر میرسد بهبود شرایط اقتصادی هنرمندان و ایجاد بستر لازم برای فعالیت آنها میتواند تا حد زیادی امنیت شغلی را به هنرمندان بازگرداند. درحالحاضر بسیاری از نبود شبکههای خصوصی در کشور صحبت میکنند؛ اتفاقی که اگر وجود داشت، میتوانست اتفاقات بهتری را رقم بزند و برخی، از شبکههای ماهوارهای به عنوان مکمل شبکههای دولتی ایران سخن میگویند که وظیفه سرگرمسازی مخاطب را بر عهده گرفته است. با همه اینها باید دید در آینده مدیران فرهنگی چه سازوکاری برای امنیت شغلی هنرمندان در نظر میگیرند؟
فرهیختگان/گفتوگو با سوگل طهماسبی بازیگر نقش نرگس در سریال کیمیا
تجربهای بزرگ درکنار حرفهایها
در کنار مهراوه شریفینیا در نقش «کیمیا» بازیگر دیگری بازیاش به چشم آمد که نقش نرگس را بازی میکرد. سریال «کیمیا» با بیش از 300 بازیگر این شبها از شبکه دوم سیما در حال پخش است. کیمیا شخصیت اصلی سریال است که زندگیاش دستخوش تغییرات در برهههای زمانی مختلف میشود، ازجمله جنگ و انقلاب تاثیر بسزایی بر او میگذارند. نرگس با بازی سوگل طهماسبی نیز خردهداستانهای خودش را دارد. آنچه باعث شده این نقش بیشتر دیده شود، بازی سوگل طهماسبی است که 25 اسفند 64 در اصفهان به دنیا آمد. او بزرگشده اهواز و فوقدیپلم رشته گرافیک است. در سال 1381 در تئاتر استانی جایزهای را دریافت کرد و بازیاش در این جشنواره موجب شد کیانوش عیاری از او برای بازی در سریال«روزگار غریب» دعوت کند. با این بازیگر به بهانه بازی در سریال «کیمیا» به گفتوگو نشستهایم.
شما در بیش از 10 سریال چندین فیلم و تلهفیلم بازی کردهاید اما با سریال کیمیا به مخاطب معرفی شدهاید.
قبلتر در سریال «فاصلهها» که آن را هم مسعود بهبهانینیا نوشته بود، شخصیت ریحانه را بازی میکردم. ولی الان نرگس دیگر شخصیتی است که دیده شده است.
علت دیدهشدن این شخصیت چیست؟
به هرحال من دارم نقش مکمل شخصیت اصلی سریال کیمیا را بازی میکنم. در کنار بازیگران حرفهای بودهام و اولین سریال بیش از 100 قسمتی را بازی میکنم. تلاشی که خودم کرده و انرژیای که گذاشتهام هم بیتاثیر نبوده است. سعی کردهام تا آنجایی که میتوانم به شخصیت نرگس نزدیک شوم و عین واقعیت را بازی کنم و این شخصیت برای همه قابل درک باشد. همه اینها دست به دست هم میدهد تا نهتنها یک شخصیت بلکه یک سریال ماندگار شود.
چه چیزی شما را مجاب کرد این نقش را بازی کنید؟
برای من در انتخاب نقشهایم کارگردان مهم است. خیلی دوست دارم با کارگردانی که بااخلاق است کار کنم چون با اخلاق بودن کارگردان سرصحنه آرامش میآورد. آرامشی که ما سر صحنه کیمیا داشتهایم را شاید به ندرت تجربه کردهایم. 10سال پیش یک تلهفیلم با افشار کار کردهام و این همکاری باعث شد با فضای کاری او آشنا شوم. با عوامل تهیه و تولید هم قبلا همکاری داشتهام، این موضوعات بیس اولیهای بود برای انتخاب. وقتی کست را میبینی که مهراوه شریفینیا و آزیتا حاجیان و دیگر بازیگران حرفهای دارند بازی میکنند این خودش نکته دیگری است. وقتی فیلمنامه را میخوانید میبینید نرگس شخصیت مثبتی است و در عین مثبتبودن اشتباهاتی میکند، چون همیشه شخصیتهای مثبت ما سفید سفید است ولی نرگس با وجود سفیدبودنش خطاها و قضاوتهای اشتباهی میکند. اینکه باید شخصیت 16 تا 47 سالگی یک نقش را بازی میکردم، وسوسهانگیز بود، چون یک شخصیت تمام مقاطع زندگی از 16 تا 47 ساگی را تجربه میکند، مدرسه میرود، دانشگاه میرود، ازدواج میکند و پیر میشود، این تجربه بزرگی برای من بود.
شما در بلندترین سریال بازی کردید، آیا بازی در این سریال شما را از حضور در کارهای دیگر منع نکرد؟
من سراغ کار دیگری نرفتم اما حد فاصلهای که دو ماه کار نداشتم سریال «رهایی» به کارگردانی مسعود تکاور را بازی کردم. در این دوسال هیچ پروژه دیگری کار نکردم. فقط دوست داشتم تمرکزم روی سریال «کیمیا» باشد. چون میدانستم وقتی کیمیا پخش میشود بازتابش برای من خوب خواهد بود و معادل هزار کاری است که قرار بوده انجام دهم ولی نشده است. حضورم در سریال «رهایی» فقط به این دلیل بود که تهیهکننده این دوکار (کیمیا و رهایی) یکی بودند و این امر باعث میشد هماهنگی لازم به وجود آید تا لطمهای به سریال کیمیا نخورد.
آیا از بداهه هم بهره بردهاید؟ یا اینکه نعل به نعل از دیالوگهای نوشتهشده استفاده کردهاید؟
در سکانسهایی که من با مهراوه داشتم آنقدر رابطهمان صمیمانه و دوستانه بود که بعضی جاها از خودمان دیالوگ میگفتیم، به خاطر اینکه با هم صحبت و مشورت میکردیم و به جایی میرسیدیم که اگر این را بگوییم فضا دوستانهتر میشود. بعد با اجازه جواد افشار و مسعود بهبهانینیا بداههگویی میکردیم و حالا که کار را میبینیم بد هم نشده است. درواقع صمیمیتی که بین دو شخصیت نرگس و کیمیا به وجود آمده به دلیل آن بحثهایی بوده که ما با هم داشتیم.
الان که سریال را تماشا میکنید از بازیتان راضی هستید؟
به هر حال هرآدمی ضعفهایی دارد ولی در آن شرایط تمام تلاشم را کردم. 70 تا 80 درصد از کارم راضی هستم. 20 تا 30 درصد باقیمانده هم به خاطر شرایطی است که پیش میآید.
بازی بازیگران در سریال «کیمیا» بسیار روان و باورپذیر است. همکاری شما به چه صورت شکل میگرفت؟
کیمیا سریالی است که شخصیت اصلی آن برخلاف سریالهای دیگر، یک زن بود و درواقع ما در سریال زنسالاری داشتیم و این موضوع اعتمادبهنفس خوبی به ما میداد. از طرفی در پشتصحنه هم این اتفاق میافتاد. آزیتا حاجیان بهعنوان مادر تمام گروه جاهایی ما را تشویق و راهنمایی میکرد و این اتفاق مهمی بود. خانم حاجیان که استاد بنده است پشت مونیتور میایستاد و نگاه میکرد که من و مهراوه شریفینیا چطور این سکانس را بازی میکنیم و بعضی وقتها هم ما را نقد میکرد. بازی روان و باورپذیر همه بازیگران به پشتصحنه برمیگشت. واقعا همه ما دوستانه کار کردیم.
قانون/«قرار» در بی قراری پدران شهدای غواص
مرضیه صادقی
نمایش قرار روایتی است از پدرانی که 29 سال به انتظار بازگشت فرزندانشان چشم به راه ماندند.این اثربه نویسندگی و کارگردانی «مهرداد کوروش نیا» در مجموعه ایرانشهر بر صحنه میرود و به مرور نگرانی ها و دلواپسی های پدری از کودکی فرزندش تا زمان مشاهده جسد بیجان او میپردازد.
کوروش نیا قصد دارد ساختار روایت را تغییر بدهد،او زمان را در نمایشش جا به جا میکند و کودکی و بزرگسالی «بهرنگصادقی» را به شکل همزمان بر صحنه میبرد.این اثر نشاندهنده ترس ها و امیدهای کودکی است که با کنار گذاشتن دلهره هایش پا به جوانی میگذارد و یکی از 175 شهید غواص میشود.«قرار»روایتگر مردی است که فرزندش را با ایمان به شکست نخوردن تربیت میکند و شجاعت پسرش حسرتی 29 ساله برایش به بار می آورد.29 سال انتظار تا زمانی که جسدهای دست بسته به تهران برمیگردند.
شیوه روایت
کارگردان قصد دارد به نوع قصه پردازی متون کهن بازگردد،در شکل داستان سرایی گذشته نویسنده و راویان برای قانع کردن مخاطب از روش علت و معلول استفاده نمی کردند روایتگر قصد نداشت با علت مخاطب را قانع کند برای خشنود نگهداشتن خواننده یا شنونده جادوو رمز را به کار میبرد، در این شکل روایت دیگر به دنبال دلایل منطقی نیستیم بلکه با جزییاتی که گاه قادر به درکشان نیستیم از قصه لذت میبریم.
در روایت «قرار» نویسنده با کنارهم قرار دادن چند دوره از زندگی شخصیتها به شکل همزمان،استفاده از ساعت و تکرار مداوم حرکتهای شطرنج قصد دارد اثرش را دارای لایههای پنهانی نشان دهد اما آنچه او را از دست یافتن به موفقیتی که داستان های کهن داشتند محروم میکند، انتخاب موضوع است. اگر راویان آثار گذشته موفق به جلب مخاطب میشدند لیلش انتخاب درون مایه ای عاشقانه یا هیجانی بود.راوی، روایت میکرد تا مخاطب را سرگرم کند اما زمانی که قصه ها و حکایت ها دارای هدفی دیگر شدند شکل روایت تغییر کرد،زمانی که قصد داریم ماجرایی اجتماعی و انسانی را که در دوره زمانی خودمان میگذرد روایت کنیم نمیتوانیم از اصولی استفاده کنیم که در راستای اجرای هدفی دیگر مورد استفاده قرار میگرفتند مگر اینکه حادثه اصلی در سایه قرار بگیرد.اما موضوع این اثر به حدی پررنگ و اثر گذار است که از آغاز تمام ایده های خلاقانه کارگردان را بی هدف و سرگردان میکند.
بازگويي نمايشي يك حماسه تراژيك
نویسنده با انتخاب شجاعت 175 شهید غواص که میتوان گفت یکی از دردناک ترین حوادث در 10 سال گذشته بوده است مخاطب را تحت تاثیر قرار میدهد، او موضوعی انتخاب میکند که تمام ضعف های نوشته اش را بپوشاند، احساسات مخاطب را نشانه میرود نه آگاهی و تفکر او را.
علاوه بر احساسات آنچه نشستن روی صندلی را تا پایان نمایش برای بیننده ممکن میکند بازی خوب کودکی است که از تمام سادگی و ظرافتش در این اثر استفاده کرده و تنها نقش خاکستری داستان«بنیامین» (با بازی رضا رباط جزی) با رفتارهای محدود فیزیکی و بیان مناسب تصویری از یک انسان واقعی را به نمایش میگذارد همراه با تردید ها و دودلیهایش، لغزشها و عذاب وجدانهایی که همراه اوست. نویسنده قصد دارد روایتگر رنج یعقوب نبی که درانتظار فرزندش است باشد اما از کد هایی سطحی فراتر نمیرود، صحنه سفید و نیمه خالی نه تنها به مخاطب کمک نمیکند چیزی را درک کند بلکه اورا خسته میکند.
عشق، وطن و شهادت
در پایان این اثر چندبار اشک را به چشمان تماشاگران می آورد اما این اشک نتیجه حادثهای است که مخاطب در ذهنش به خاطر می آورد و مرور میکند نه آنچه کارگردان به تصویر کشیده است. مرگ175 جوان غواص موضوعی مناسب است برای بیان شجاعت و فداکاری و وطن دوستی. این متن تاحدی این اهداف را دنبال میکند اما هرگز نمیتواند آنطور که شایسته است فرم و محتوا را هماهنگ کند و حقیقت را واقع گرایانه به نمایش بگذارد.
قدس/با مجتبی آقایی، دبیر هشتمین جشنواره بینالمللی هنرهای تجسمی فجر
جشنواره فجر باید یک المپیاد هنری شود
قدس/ صباکریمی: جشنواره بینالمللی تجسمی فجر امسال هشتمین دوره خود را سپری خواهد کرد. در حالی که این رویداد نسبت به دیگر جشنوارههای فجر جوانتر و نوپاتر است، در سالهای برگزاری بویژه دورههای اخیر با استقبال هنرمندان و مردم مواجه بوده است.
با مجتبی آقایی، دبیر هشتمین جشنواره بینالمللی هنرهای تجسمی فجر درخصوص جشنواره پیش رو به گفتوگو نشستهایم که در ادامه میخوانید.
روند ارسال و انتخاب آثار از سوی هنرمندان و داوران در جشنواره امسال چگونه بود و با توجه به این که قرار است اسامی
شرکت کنندگان بزودی اعلام شود، آثار را چگونه ارزیابی میکنید؟
امسال در وهله اول هنرمندان ثبتنام میکردند، ولی اثر خود را نمیفرستادند و فقط اعلام آمادگی میکردند. در مرحله بعد همزمان با اعلام حضور خود در این رویداد، کار اولیه را میفرستادند که در نهایت با نظر داوران و خود هنرمند این اثر تکمیل میشد. جشنواره امسال مانند روال سنتی سالهای گذشته برگزار نمیشود که شخصی اثر را بفرستد و فقط نتیجه داوری این باشد که آیا این اثر مورد قبول واقع شده است یا خیر. در واقع سیستم جشنواره امسال یک سیستم تعاملی است که در دنیا خیلی مرسوم است و در این شکل از برپایی جشنواره که هیأت انتخاب موسوم به مدیران هنری هستند در تعامل با هنرمند اثر را کامل میکنند و اثر نهایی که هم مورد نظر هنرمند و هم مورد نظر شورای هنری است، آماده میشود و به نمایش در میآید.
در حالت سنتی هنرمند اثری را ارائه میدهد و آن اثر داوری میشود که در این شیوه رشتهها مستقل از هم اصالت دارند و مرز مشخصی میان آنها وجود دارد. در نتیجه اصالت با رشته است، اما امسال در یک قالب جدید با شکل پروژهای سر و کار داریم و جشنواره در واقع به سمت درست خود هدایت شده است. وقتی ما میگوییم جشنواره هنرهای تجسمی، «تجسمی» وجه اشتراک آنهاست. پس در نتیجه یک ایده اصیلتر از متریال است. این ایده و محصول هنری ممکن است حتی تلفیقی از کار حجمی، عکس، گرافیک، ویدئو آرت و... باشد. همه این ابزارهای تجسمی در اختیار یک اثر تجسمی است و در نتیجه در نمایشگاه هم شاهد آثار مختلفی در حوزههای متنوع هنری خواهیم بود.
با این نگاه موضوعاتی که برای جشنواره در نظر گرفته شده از قبل تعیین شده است یا هنرمند در ارائه اثر خود آزاد است؟
وقتی شما موضوعی را در جشنواره مشخص میکنید، در واقع تولید اثری را سفارش میدهید، یعنی هنرمند در استخدام شماست. هنرمند در جشنواره با نگاه خودش اثر را تولید میکند اما به کار او جهتدهی می شود، بدین معنا که در مسیر درستی هدایت خواهد شد. بنابراین وقتی اثر را جهتدهی میکنید به هنرمند میگویید به ماده خام فکر نکن و ایده سیال را براساس باورها و اندیشهها و به عنوان یک هنرمند در اثر جاری کن.
رویکرد هنرهای تجسمی کاملاً مشخص است و محدود به رشته نیست. خود فجر هم عنوان زیبایی است که فارغ از بحث مناسبتی بودن آن بحث طلوع، امید و دمیدن یک روح تازه را نوید میدهد که نشان از بالندگی است. امیدوارم امسال با این رویکرد تازهای که شکل گرفته بتوانیم به نتایج مثبتی هم برسیم.
این وضعیت در دورههای گذشته چگونه بود و چقدر از تجربیات پیشین بهره گرفتید؟
در دورههای اول وقتی ساختارها عوض میشود به تبع آن مسیر تکاملی پیموده شده و جشنواره شکل میگیرد. حال اگر دبیری در این بین کل مسیر را فقط به صرف تغییر عوض کند همه چیز به هم میخورد. ما تجربههای سالهای قبل را بررسی کردیم و با تعدادی از دستاندرکاران دورههای پیش به گفتوگو نشستیم و تجربههای بینالمللی را نیز رصد کردیم. در بین این رصد کردنها برای من جالب بود که به تجربه برپایی «ونیز» برخوردیم و اینکه با 170 سال قدمت در برگزاری، خاستگاهش یک حرکت اجتماعی و مناسبتی و موسوم به دولتی بوده است که راه خود را به درستی پیدا کرده است و الان به عنوان یک رویداد هنری کاملاً جریانی تاثیرگذار در دنیاست.
به عقیده من در کشور ما قدری پراکنده عمل میشود و جشنوارههایی که تحت عنوان فجر برگزار میشوند هیچ پیوستگی و هم افزایی با هم ندارد. وقتی ما میگوییم مرزی بین هنرهای تجسمی وجود ندارد بدین معنی است که میتوانیم این مسأله را در بخشهای مختلف دیگر فجر هم اجرایی کنیم.
طبق آمار ارائه شده 80 درصد از شرکت کنندگان تحصیلات آکادمیک دارند و تجربههای موفقی در زمینه هنر داشتند، این مسأله چقدر در آثار ارائه شده نمود داشته است؟
به لحاظ کیفی در مجموع آثار خوب و ضعیف را در کنار هم داشتیم و کار ما در بازبینی آثار بسیار فشرده بوده است، اما با توجه به این که قرار بوده نگاه صفر و صدی نداشته باشیم اثر را به هنرمند برمیگردانیم که آن را کامل کند و حتی در چیدمان آثار خودش هم نقش داشته باشد و این فرآیند از ابتدا تا انتها کارگردانی میشود.
برپایی دو سالانهها و بینالهای هنری که در طول سال برگزار میشود چقدر در روند برپایی جشنواره فجر موثر است؟
ما ساختار منسجم، منضبط و معطوف به هدفی در جشنواره نداریم. ما وقتی جشنواره منطقهای و جشنواره جوانان برگزار میکنیم، اینها در یک روند پیوسته معطوف به هدف نیستند و اگر درست تعریف شوند باید جشنواره فجر به عنوان یک شبهالمپیاد در کشور مطرح شود که نخبهها و استعدادها در استانهای مختلف شناسایی شوند و در کنار نخبههای دیگر قرار بگیرند و حاصل برآیند تجسمی کشور در جشنواره فجر شکل بگیرد؛ اما این جشنوارهها با این نگاه پیوستگی ندارد بلکه همانند مجمع الجزایری هستند که این بخشها هیچ ارتباطی با هم ندارند.
مردم سالاری/معاون هنري وزارت ارشاد اعلام کرد:
شرايط واگذاري برخي اماکن فرهنگي به بخش خصوص
معاون هنري وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي شرايط واگذاري برخي اماکن و فضاهاي فرهنگي به بخش خصوص را اعلام کرد.
به گزارش مهر، علي مرادخاني شنبهشب در حاشيه آئين افتتاح نمايشگاه مجموعه عکسهاي محمد خوشرو از بارگاه امام علي (ع) در جمع خبرنگاران در اهواز اظهار کرد: نمايشگاه عکسهاي بارگاه امام علي (ع) نگاهي به مباحث هويت ايراني دارد.
وي افزود: مقرر شد اين نمايشگاه در سراسر کشور برپا شود چرا که نوع معماري، کاشيکاريها و نوع اتفاقاتي که در چند سال گذشته در بارگاه امام علي (ع) رخ داده بيشتر به دست استادکاران ايراني صورت گرفته است.
اخيراً ميان انجمن هنرهاي تجسمي استان و اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامي در واگذاري موزه هنرهاي معاصر به يک پيمانکار تعارضهايي پيش آمد که محل بحث بسياري از هنرمندان شد.
مرادخاني در اين خصوص با بيان اينکه در مباحث مختلف بهخصوص در حوزه هنرهاي معاصر فعاليتهاي جديدي آغازشده است، گفت: در سياستهاي عالي دولت به اين نتيجه رسيدهايم که اماکن و فضاهايي که در شرايط نامطلوبي قرار داشتند را از طريق بخش خصوصي احيا کنيم همانگونه که اين موزه بعد از سالها به يک مکان مطلوب هنري تبديلشده است.
معاون هنري وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي بابيان اينکه با برپايي اين نمايشگاه ميتوانيم هنر ايراني را در کشور نيز در معرض ديد مردم قرار داده و هنر زيباي معماري ايراني را به ملت ايران بيش از گذشته بشناسانيم.
وي ضمن تأکيد بر شناخت هرچه بيشتر هنر و معماري ايراني يادآور شد: اميدوارم چنين نمايشگاههايي در سراسر کشور تداوم داشته باشند.
معاون هنري وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي افزود: هرساله بسياري از مردم به عتبات عاليات سفر کرده اما ممکن است دقت لازم را در توجه به اين هنرهاي ايراني نداشته باشند که برپايي اين نمايشگاه آنها را بهصورت کامل با هنر دست ايراني آشنا ميسازد.
وي با اشاره به اينکه احتمال برگزاري بخشي از جشنواره تجسمي فجر در خوزستان وجود دارد، گفت: جشنوارههاي مختلف ما بهخصوص جشنواره تجسمي فجر بهزودي آغاز خواهد شد و اميد است بخشي از اين جشنواره در خوزستان برگزار شود.
مردم سالاری/ شاهين باباپور در واکنش به شايعه پيوستن رابعه اسکويي به شبکه جم:
هيچکس از زندگي شخصي اسکويي باخبر نيست
شاهين باباپور کارگردان سينما گفت: هر وقت رابعه اسکويي از مقررات تخطي کرد براي او نسخه بپيچانم، متاسفانه هيچکس از زندگي شخصي وي باخبر نيست، اين بازيگر پس از فوت پدر و مادرش براي بردار و خواهرانش نقش مادر را ايفا ميکرد.
اين کارگردان سينما در گفتوگو با برنا، در رابطه با شايعه مهاجرت رابعه اسکويي بازيگر تلويزيون و سينما به شبکه جم، اظهار داشت: اين بازيگر از دوستان نزديک من به حساب ميآيد، لذا وي اصلا روحيه چنين عملي را ندارد، بيشتر براي درمان بيماري خود به آن کشور مهاجرت کرد. وي در ادامه اضافه کرد: همچنين در چند سال اخير اين بازيگر در مقام طراح صحنه و مدير توليد در خارج از کشور فعاليت خود را ادامه داده، که اين مساله امري بديهي است، خيلي از افراد خارج از کشور به فعاليتهاي شغلي خود ادامه ميدهند. کارگردان «مجرد چهل ساله» ضمن اعلام اينکه مگر کارگردان و صدابردار به سوريه و عمان نفرستاده ايم، تصريح کرد: خيلي از هم صنفيهاي سينمايي و تلويزيوني خودمان براي کار به خارج از کشور کوچ کردند ولي از مقررات نظام جمهوري اسلاميايران تخطي نکرده اند. اين فيلمساز يادآور شد: هر وقت رابعه اسکويي از مقررات تخطي کرد براي او نسخه بپيچانم، متاسفانه هيچکس از زندگي شخصي وي باخبر نيست، اين بازيگر پس از فوت پدر و مادرش براي بردار و خواهرانش نقش مادر را ايفا ميکرد. باباپور تشريح کرد: براي نويسندهاي که به اين خبر آب و تاب داده، بينهايت متاسفم، لذا اينگونه مطرح شدن نام اصلا زيبنده يک سناريونويس نيست، اي کاش مقداري اخلاق را شخص مربوطه مدنظر خود قرار ميداد. وي، گفت: بازيگراني که به شبکه جم کوچ ميکنند قراردادي بين دو و نيم الي پنج ميليون منعقد ميکنند که اگر هزينه مسکن و خوراک روزانه را از اين مبلغ کسر کنيم حدود 700 هزار تومان از اين مبلغ براي آنها باقي ميماند. دستيار کارگردان «بچههاي ابدي»، خاطرنشان کرد: واقعا بايد تاسف خورد که بازيگران و هنرمندان سينما و تلويزيون به خاطر اين مبلغ نازل از کشور خارج ميشوند، اميدوارم سينما و تلويزيون هم مانند دهههاي قبل اوضاع اقتصادي خوبي پيدا کند تا ديگر شاهد چنين مسائلي رخ ندهد.
وطن امروز/گفتوگوی «وطن امروز» با محسن اسلامزاده، کارگردان فیلم «تنها میان طالبان»
سفری به مرز آتش
مرتضی اسماعیلدوست: فیلم «تنها میان طالبان» این روزها در بخش بیداری اسلامی و جهانی ششمین دوره جشنواره فیلم «عمار» حضور دارد. اثری که روایتی است از حضور 15 روزه یک مستندساز ایرانی در میان طالبانی که سیمایی مخوف از زیستن را در ذهن تداعی میکنند اما این مسیر رسیدن به مرز قندهار برای محسن اسلامزاده، سازنده اثر همراه با ماهها انتظار بود؛ سفری تنشزا که در مستند «تنها میان طالبان» چندان فرصتی برای اشاره به آن نبود و در گفتوگوی انجام شده با فیلمساز جسور مشهدی که بارها با اصابت ترکش و مجروحیت در مسیر مستندسازی مواجه شده است، به آن شرایط رخ داده پرداختم.
چه شد که موضوع طالبان برایتان مهم شد تا با همه دشواریها سراغ ساخت اثری درباره آنها باشید؟
با توجه به اینکه از اهالی خراسان هستم و طالبان در همجواری منطقه ما قرار دارد، تحرکات آنها و مسائلی که دامن زده بودند برایم جای سوالات بسیاری باقی گذاشت و بعد از حادثه ناگواری که در مزارشریف برای دیپلماتهای ایرانی پیش آمد، این مساله جدیتر شد تا اینکه 13 سال بعد از آن رخداد دردناک، موسسه روایت فتح پیشنهاد ساخت مستندی درباره شهدای مزارشریف را به من داد و به همراه آقای شاهسون به عنوان تنها بازمانده آن حادثه راهی افغانستان شدیم و در آنجا با نکتههای جدید و متفاوتی روبهرو شدم و پرداختن به مساله طالبان برایم جالب و جدیتر شد.
مستندی که به دنبال تولیدش بودید، شکل گرفت و به نمایش درآمد؟
آن مستند با نام «دلباخته» در سال 1390 ساخته شد و متاسفانه در این سالها از تلویزیون پخش نشده است. به هر حال مساله رخ داده نگاههای سیاسی بسیاری را در بر داشت و محافظهکاریهایی درباره آن شکل گرفت که البته عدم پخش مستند ما بیشتر به دلیل کمکاری تهیهکننده بوده که نتوانسته در هیچ جایی آن مستند را نمایش دهد.
آقای برزیده در ساخت فیلم «مزار شریف» هم با معضلات بسیاری روبهرو شدند!
بله، آقای برزیده هم پس از سالها تلاش و انتظار بالاخره توانست فیلم «مزار شریف» را بسازد و اتفاقا نگاهی که ایشان در اثر فوق ارائه کرد به دیدگاه من درباره طالبان و ماجرای رخ داده نزدیک است.
چگونه و از چه طریقی به قلمرو بسته طالبان رسیدید؟
بعد از آن سفری که داشتیم به دنبال پیگیری ماجرا و یافتن سرنخی جهت ارتباط با طالبان بودم و از طرق مختلف به دنبال این بودم که با این گروه پیچیده آشنا شوم تا اینکه بعد از یک سال و نیم پیگیریهایی که داشتم به فردی رسیدم که مدعی بود ارتباطاتی با طالبان دارد.
همه این موارد را به شخصه دنبال میکردید یا از سوی نهادهای دولتی هم حمایتهایی صورت گرفت؟
اصلا کمکی از طرف نهادهای دولتی نشد و خودم به شخصه از مسیرهای مختلف سراغ سوژه میرفتم تا نزدیکتر شوم و با آشنایی پیش آمده با رابطی که پیدا کرده بودم، امیدوار شدم بتوانم وارد حوزه زندگی طالبان برای فیلمبرداری شوم تا اینکه در اواخر سال 1391 سفری به قندهار داشتم و حتی نزدیک کوههای تورابورا رفتیم اما شرایط ملاقات پیش نیامد. در حاشیه همان سفر مستندی ساختم با نام «سفر به دیار پشتونها» که بارها از شبکه 4 پخش شد. با توجه به اینکه بخش مهمی از طالبان در قوم پشتون است، این مستند نقش پشتونها را در تاریخ سیاسی افغانستان از بدو تاسیس تا مرحلهای که طالبان شکل گرفت، منعکس میکرد. در این مستند اشاراتی به طالبان و چگونگی ایجاد و انواع آنها داشتم.
این همه انتظار و تحمل مشکلات بسیار برای ساخت فیلم میارزید؟!
بالاخره کارم مستندسازی است و شیوه انتخاب آثارم براساس حضورم در موقعیتهای دشوار است. من در سوریه، عراق و لبنان و مناطق مختلف جنگی رفته بودم، در آنجا با شرایطی سخت فیلمهای خود را ساختم.
اما میتوانستید سراغ مستندهای شهری و اجتماعی با تنشهایی کمتر بروید.
ببینید، دغدغهام در همین موضوعاتی است که انتخاب میکنم و دوست دارم درباره مسائل حساس منطقه فیلم بسازم، برای همین همه مشکلات را به جان میخرم و با وجودی که بارها آسیب دیدم باز هم علاقهمند به فعالیت هستم. اولین مستندی که ساختم با عنوان «دژبان شرق» سال 1383 در منطقه ملتهب سیستانوبلوچستان و برای شهدایی بود که مقابل قاچاقچیان موادمخدر ایستاده بودند. بعد از آن در اوج فعالیتهای تروریستی عبدالمالک ریگی در سال 1386 برای ساخت مجموعه مستند «مرزبانان» که درباره شهدای شیعه و سنی مرز بود 3-2 سالی در سیستانوبلوچستان بسر بردم که آن مستند از شبکههای یک و افق در این سالها پخش شده است.
چگونه طالبانی که نگاهی متمایز نسبت به دیگران داشتند رضایت دادند دوربین شما به میان آنها برود؟
خدمتتان عرض کنم یکسری فیلمهایی را که ساخته بودم مانند «سفر به دیار پشتونها»، «اسرار زندان ابوسلیم» که درباره انقلاب لیبی بود و مستند «اهل سنت ایران» را که 400 هزار بازدیدکننده ایرانی در اینترنت داشت برایشان فرستادم. همچنین فیلم کوتاهی بود که آقای رضا برجی سالها پیش از یکی از سران طالبان به شکل گفتوگو گرفته بود که آن فیلم را هم به عنوان نشانه حسننیت فرستادم. در دیماه سال 1392 بود که بالاخره طالبان از طریق همان واسطه اعلام کردند میتوانم با آنها ملاقات کنم و موافقت خود را از حضورم در مناطق تحت تصرف خود، بیان کردند. حقیقت مساله این بود که ایرانی بودنم موجب جلب اعتماد آنها شده بود و مهمترین مساله برایشان این بود که طرف مقابل جاسوس آمریکایی نباشد و اطلاعاتی از آنها به بیرون درز نکند.
سفری که در انتظارش بودید چه زمانی شکل گرفت؟
منتظر تماس و رفتن به افغانستان بودم که همین پروسه هم زمانی 6 ماهه را در بر داشت تا اینکه در نیمه خردادماه سال 1393 به قندهار رفتم و از طریق رابطی سوار بر ماشین آنها شدم تا راهی قلمرو طالبان شوم.
در مدتی که با چشمانی بسته در داخل ماشین طالبان در حال رفتن به مقر آنها بودید، واهمهای در دل نداشتید؟
چه بگویم؟ به هر حال ترس وجود دارد اما من 40 ماه برای رسیدن به چنین موقعیتی برنامهریزی کرده بودم و نمیخواستم این فرصت را از دست بدهم. من برای هر اتفاقی آماده شده بودم البته نهتنها برای این سفر بلکه خیلی از جاهایی که میروم با احتمالات خطر بسیاری همراه است. وقتی من وارد تکریت عراق یا سوریه میشوم مگر همراه با جنگ و درگیری نیست؟
به هر حال شدت جنایات طالبان در مقاطعی بسیار شدید بود!
اتفاقا اینچنین نبود. اصولا مردمان بلوچ و پشتون چنان میهماننواز هستند که اگر به شما اعتماد کنند آسیبی نمیرسانند و من در مدت حضور 15 روزهام در جمع آنها با حادثهای مواجه نشدم و حتی با من برخورد خوبی داشتند. خطر موقعی پیش میآمد که در کمین آمریکاییها میرفتیم.
پس خاطرات بسیاری از آن روزها با خود دارید.
انشاءالله جدا از فیلمی که ساختم، سفرنامهام از حضور در میان طالبان هم در حدود 300 صفحه چاپ خواهد شد که در مرحله بازنویسی قرار دارد.
در مستندسازی برای نگاهی نزدیک به سوژه نیاز به تحقیقات بسیاری است. شما برای رسیدن به زبانی مشترک برای ساخت فیلم از زندگی طالبان به چه مطالعاتی دست زدید؟
در 40 ماهی که روند حضورم در افغانستان طول کشید شروع به تحقیق درباره طالبان کردم و شدت مطالعاتم از دیماه 93 که رضایت آنها برای ساخت فیلم قطعی شد، افزایش یافت. انواع کتابهایی را که درباره طالبان نوشته شده بود خواندم. کتابهایی مانند «طالبان» نوشته احمد رشید، «غوغایی بر بام جهان» نوشته مصطفی حامد که مشاور بنلادن و از اعضای القاعده بود، کتاب «نامههای کابل» نوشته سفیر وقت انگلیس در کابل، «چکر در سرزمین ژنرالها» نوشته محمدحسین جعفریان که هنوز منتشر نشده بود و ایشان در اختیارم گذاشتند و کتابهای مهمی چون «عرب افغانها» و «مکتب دیوبند و جنبش جماعت تبلیغ» که باعث شد شناخت کافی درباره طالبان داشته باشم.
طراحی سوالات و روند شکلیابی مستند از پیش در ذهن شما تنظیم شده بود یا طی روند اتفاقات، شکل خود را یافت؟
یکسری محورها برای انجام سوالات مدنظرم بود اما من در ساخت مستند «تنها میان طالبان» به دنبال اثری تحلیلی نبودم و خواستم فیلمی بیواسطه بسازم و به دور از هرگونه قضاوت و خارج از هرگونه حمایت یا متهمسازی طالبان به دنبال این بودم دوربین خود را برای ثبت زندگی آنها در کنارشان قرار دهم. سال 1994 طالبان به وجود آمد و من بعد از 20 سال از تاسیس آنها وارد آنجا شده بودم. از طرفی آمریکاییها 13 سالی بود که در آنجا حضور داشتند و نمیتوانستند کاری در مقابل طالبان صورت دهند و سوال اساسی من این بود که طالبان چگونه به حیات سیاسی خود ادامه میدهند؟
در مدت حضورتان دچار معضلات و تنگناهایی در شیوه زیست با طالبان هم شدید؟
بالاخره با توجه به نوع زندگی بیابانی و عدم وجود بهداشت مواردی بود و دچار مشکلاتی شدم. به هر حال معضلاتی وجود داشت اما برایم شناخت از طالبان و ساخت مستند از همه چیز مهمتر بود.
در خلال زندگی در میانشان، ثبت دریچهای واقعی از تفکر طالبانی چقدر در این اثر شکل یافت؟
قطعا تفکرشان برایم مهم بود و به تدریج وارد چنین فضاهایی میشدیم. من از قندهار با ماشین طالبان وارد هلمند شده بودم و در مناطق شمالی و جنوبی آن مستقر شدم که محل فعالیت طالبان به شمار میرفت. در آنجا با افرادی در سطح صف تا اعضایی از شورای فتوا و معاون استاندار هلمند و در انتها با یکی از اعضای شورای رهبری طالبان با نام ملا گلآقا گفتوگو کردم. برای من تفکر طالبان خیلی مهم بود که آیا رابطهای با گروه تکفیری داشتهاند؟
به نظرتان دلیل این همه کشتار از سوی طالبان چه بوده است؟
به نظرم طالبان گروهی تکفیری نبوده و جنگ افغانستان به دلایل قومیتی بوده است. ما باید در هر زمینهای شناخت کافی به دست آوریم. درباره بسیاری از گروهها شناخت لازم وجود ندارد و من در این کار به دنبال مستند نگاری از زندگی طالبان به دور از هرگونه پیشداوری بودم. طالبان افغان با طالبان پاکستان متفاوت هستند. در آن دوران القاعده یا همان عرب افغانها هم در منطقه حضور داشته و جنایاتی را صورت داده بودند. همچنین یکسری خارجی هم در میان طالبان بودند و مساله دیگر اینکه تفکر طالبانی برای شهرهای بزرگ طالبان پذیرفته نبوده و این مساله درگیریهایی را به وجود آورده بود. البته در فیلم هم دیدیم که خودشان درباره برخی رفتارهایی که انجام دادند، پشیمان بودند. از طرفی معاندین با شیعه به دنبال تحریک مسلمانان دیگر برای ضربه زدن به شیعیان بودند و از این رو شاهد بسیاری از اتفاقات در منطقه بودیم.
فیلم «تنها میان طالبان» با تصویری از اللهمدد شاهسون آغاز میشود اما در پایان به مهمترین پرسش ابتدایی مبنی بر نقش طالبان در کشتار مزار شریف اشارهای نمیشود!
به دنبال متهم کردن یا تبرئه طالبان در این مستند نبودم و تنها میخواستم با دوربینم، روایتگر زندگی و تصور آنها باشم. اگر چه شاید لازم بود درباره کشتار طالبان هم از آنها سوال میکردم.
این فیلم تاکنون بازخوردهای خوبی در میان منتقدان و هنرمندان داشته است. در ادامه به فکر اکرانهای بینالمللی هم خواهید بود؟
منتقدان ایرانی و هنرمندانی که فیلم را دیدند آن را مورد لطف و حمایت قرار دارند و نقدهای بسیاری درباره فیلم صورت گرفت. فیلم «تنها میان طالبان» در جشنواره «سینما حقیقت» رونمایی شد و در ادامه در ششمین دوره جشنواره فیلم «عمار» هم اکران شده و جلسه نقدی برایش برگزار شد. انشاءالله در ادامه به فکر حضور در جشنوارههای بینالمللی به کمک تهیهکننده فیلم یعنی موسسه میثاق و شخص آقای سیدسلیم غفوری هم خواهیم بود.
وطن امروز/پیام وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در پی شهادت شیخ نمر
«شیخ نمر» آرمانی جز گسترش اسلام ناب محمدی(ص) نداشت
به گزارش روابط عمومی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، علی جنتی، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در پیامی شهادت عالم بزرگوار جهان اسلام، شیخ نمر باقرالنمر را به همه مسلمانان و آزادگان جهان تسلیت گفت. در متن پیام تسلیت علی جنتی آمده است:
«وَلا تَحسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلوا فی سَبیلِاللَّهِ أَمواتًا بَل أَحیاءٌ عِندَ رَبِّهِم یُرزَقونَ
شهادت عالم بزرگوار جهان اسلام، شیخ نمر باقرالنمر به دست دولت عربستان، گواه آشکار کژرفتاریهای فاجعهبار در سرزمینی است که روزگاری مهبط وحی و کانون نشر دین و آیین پیامبر رحمت حضرت محمدمصطفی(ص) الهی بوده است. شهادت هولناک این مصلح بیدارگر و منادی راه حق که آرمانی جز گسترش اسلام ناب محمدی(ص) و نشر فضایل الهی نداشت، حاکمان عربستان را در برابر افکار عمومی جهان، به پاسخ وا داشته، عقوبتی سهمگین و عبرتآموز برای ایشان در پی خواهد داشت. اینجانب ضمن ابراز تاسف و تألم شدید از شهادت این عالم ربانی، همدردی با همه مسلمانان و آزادگان جهان و اعلام انزجار از این اقدام ضدبشری، برای آن شهید پاکباز علو درجات را از درگاه حقتعالی مسألت مینمایم».
وطن امروز/علیرضا قزوه در واکنش به اعدام شیخ نمر:
این جنایات در ذهن مردم میماند
علیرضا قزوه، شاعر و مدیر مرکز آفرینشهای ادبی حوزه هنری درباره شهادت شیخ نمر توسط آلسعود گفت: دفتر ادبیات بیداری حوزه هنری مسلما در قبال این جنایت عکسالعمل نشان خواهد داد. همانطور که برای بزرگداشت شیخ زکزاکی برنامهای را برگزار خواهیم کرد. قزوه افزود: امروز اینها که مست قدرت فانی دنیایی هستند چهرههای بزرگی را شهید میکنند ولی باید بدانند آن کسانی که متوسل به کشتن این بزرگان میشوند، از بین خواهند رفت. آنها دقیقا نقش معاویهها، یزیدها و مروانها را در روزگار ما بازی میکنند و بعد از این سالها میبینیم نامی از آنها باقی نخواهد ماند. همانطور که از معاویه، یزید و مروان نامی باقی نمانده است و اگر مزاری هم دارند در مخروبهها است که بیشتر تف و لعنت مردم را به همراه دارد. قزوه ادامه داد: این جنایات در ذهن مردم میماند و امثال شیخ نمر و شیخ زکزاکی هستند که به عنوان قهرمان در تاریخ خواهند درخشد و نامشان در دنیا به عنوان یک مسلمان واقعی و یک شیعه واقعی و راستین میدرخشد. اینها کسانی هستند که آرمانهای حضرت سیدالشهدا(ع) و شهدای کربلا را دنبال کردند، کسانی که آرمانهای حضرت امام راحل و دیگر بزرگان راه حق را ادامه دادند و مانند آن بزرگواران جاودان خواهند شد.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com