به گزارش بولتن نیوز، در روزگار ما نیز روزنامه های موجود با گرایشات سیاسی و فکری گوناگون، دست به این کار زده و در قالبهای مختلف، به مسائل فرهنگی می پردازند. اما نکته اینجاست که این همه تولیدات فرهنگی منتشر شده در روزنامهها برای دیده شدن پا به این جهان گذاشته اند. به عبارت دیگر، مطلبی که دیده نشود گویی اصلاً تولید نشده است. اما آیا با حجم انبوه سایتها و مجلات و روزنامهها و رسانههای مختلف دیگری که وجود دارد، میتوان به همه آنها پرداخت و مطالب شان را از نظر گذراند؟ جواب معلوم است …
آرمان/بيش از 7ميليارد عايدي سينما در تهران
فصل اكران پاييزي در سينماهاي تهران در حالي به پايان رسيد كه برخي فيلمسازان و تهيهكنندگان به «اكران ناعادلانه» و «جشنواره فيلمسوزي» اعتراض داشتند. در كمتر از سه ماه پاييز، 13 فيلم راهي سينماها شدند، در حالي كه 7 فيلم ديگر نيز از تابستان در حال نمايش بودند و بخشي از اكران خود را نيز در پاييز پي گرفتند. به گزارش ايسنا، اين تعداد تنها بخشي از فيلمهايي است كه در اين مدت اكران شدهاند و همچنين بايد به اين آمار اضافه كرد فيلمهاي «هنر و تجربه» و اكران آزاد را تا دريابيد چه ترافيك سنگيني در معدود سينماهاي شهر تهران در جريان است!با اندكي تأمل و شمارش سينماهاي استاندارد موجود در تهران و در نظر گرفتن تعداد فيلمها و مدت اكران هر فيلم، به راحتي ميتوان به اين نتيجه رسيد كه هر فيلمي در اين شهر به راحتي فرصت ديده شدن پيدا نخواهد كرد!نتيجه اين ترافيك چه خواهد بود؟ احتمالاً ماندن در صف اكران و اكرانهاي تك سانس از كمترين عواقب آن است؛ در پي آن نيز آشفتگي برنامه نمايش سينماها و سردرگمي مخاطب و ديده نشدن برخي فيلمها و نهايتاً ضربه خوردن بدنه سينماي ايران است. نتيجه نهايي آنكه بيش از 20 فيلم اكران شده در پاييز، روي هم حدود هفت ميليارد تومان فروش ميكنند! كه اگر فيلم محمد رسولا... (ص) را - با آن رقمهاي نجومي ساخت و شرايط ويژه اكرانش - از اين جمع كنار بگذاريم، رقم هفت ميليارد تومان حتي هزينه ساخت پنج تا از فيلمهاي اكران شده نيست! در ادامه به معرفي (به ترتيب تاريخ اكران) و اعلام ميزان فروش فيلمهايي ميپردازيم كه در فصل پاييز در سينماهاي تهران به نمايش در آمدهاند. «مردن به وقت شهريور» به تهيهكنندگي و كارگرداني هاتف عليمرداني، جزو فيلمهايي است كه اكرانش در اواسط تابستان آغاز شد و تا 21 مهر نيز ادامه پيدا كرد و پس از 76 روز اكران توانست با فروشي بالغ بر يك ميليارد و 892 ميليون تومان در تهران، يكي از فيلمهاي نسبتاً موفق اكران باشد. از اين رقم بالغ بر 100 ميليون تومان آن در مهرماه بوده است. «دوران عاشقي» به تهيهكنندگي و كارگرداني عليرضا رئيسيان هم 2 ميليارد و 700 ميليون تومان فروش داشت كه بخشي از اكران آن درحدود 170 تا 200 ميليون پاييز بوده است و يكي از فيلمهاي موفق اين دوره است كه اكران اصلي آن در تابستان اتفاق افتاده است. «قندون جهيزيه» نخستين فيلم علي ملاقليپور بود كه به تهيهكنندگي سعيد سعدي از 21 مرداد اكران شد و تا پايان مهر نيز روي پرده بوده است. اين فيلم كه در مدت اكرانش با حاشيهها و خبرهايي نيز همراه بود، در نهايت با فروش نزديك به يك ميليارد و 100 ميليون در تهران كه 290 ميليون تومان آن نيز مربوط به مهر ماه بود، پس از 70 روز نمايش در تهران از اكران كنار رفت.
فروش6میلیاردی فیلم مجیدی
«محمد
رسولا...» به عنوان پرخرجترين پروژه سينمايي تاريخ
سينماي ايران نيز جزو فيلمهايي است كه در تابستان اكران شد. اين فيلم به تهيهكنندگي شركت سينمايي نور تابان و كارگرداني مجيد
مجيدي از چهارم شهريور با تبليغات فراوان و البته در اختيار داشتن بيشترين سالنهاي
سينما، روي پرده رفت و بنا بر آمار بنياد سينمايي فارابي، تا 15 آذرماه و
پس از 104
روز نمايش، شش ميليارد و 273
ميليون تومان در تهران فروش داشته است. از اين رقم، دو ميليارد و 945
ميليون تومان در طول پاييز رقم خورده و پرفروشترين فيلم پاييز شده
است. دو فيلم ديگري كه اواخر تابستان اكران شدند
و تا پايان مهرماه نيز روي پرده باقي ماندند، «مزارشريف» و «دلتنگيهاي عاشقانه» بودند. «مزارشريف» به تهيهكنندگي
منوچهر شاهسواري و كارگرداني عبدالحسن برزيده، با وجود روايت داستاني ملي و نقشآفريني
چهرههايي چون مهتاب كرامتي و حسين ياري، در طول 42 روز
اكران تنها توانست 188
ميليون تومان فروش داشته باشد كه 132 ميليون
آن نيز در مهرماه رقم خورد. «دلتنگيهاي
عاشقانه» يك فيلمي دفاع مقدس با تهيهكنندگي محمدرضا
شرفالدين و كارگرداني رضا اعظميان، بعد از 35 روز
اكران تنها 123ميليون
تومان فروخت كه 85
ميليون آن در فصل پاييز بوده است، اين در حالي است كه محمدرضا فروتن و
ميترا حجار نقشهاي اصلي اين فيلم را برعهده داشتند. فصل پاييز هم با يك فيلم شكستخورده آغاز شد! «دو دوست» به تهيهكنندگي
اصغر بانكي و كارگرداني محمد بانكي فيلمي بود كه چندان ديده نشد و در طول 29 روز
اكران در مهرماه تنها 177
ميليون تومان به دست آورد. «360 درجه» ديگر فيلمي بود كه در روزهاي اول پاييز اكران شد. اين فيلم با تهيهكنندگي فرامرز قريبيان و كارگرداني پسرش –سام
قريبيان- بعد از 42 روز
نمايش در سينماهاي تهران با فروشي در حدود 323 ميليون
تومان، از چرخه اكران كنار گذاشته شد. با آغاز
ماه دوم پاييز و كنار رفتن برخي فيلمها، فيلمهاي ديگري چون «پدر آن ديگري»، «چهارشنبه 19
ارديبهشت»، «ماهي سياه كوچولو»، «عاشقها ايستاده ميميرند» و «ارغوان» بهطور
همزمان از پنجم آبان به نمايش در آمدند. «پدر آن
ديگري» ساخته يدا... صمدي پس از 41
روز نمايش در سينماهاي تهران حدود 380 ميليون
تومان فروش داشته است. ديگر
فيلم پاييزي «چهارشنبه
19
ارديبهشت» بود كه
با تهيهكنندگي مشترك محمدحسين لطيفي و علي جليلوند و به عنوان نخستين فيلم
سينمايي وحيد جليلوند روانه اكران در گروه آزاد شد و فروش كل اين فيلم در تهران،
پس از 36
روز نمايش رقمي در حدود 385
ميليون تومان بوده است. «ماهي
سياه كوچولو» و «عاشقها ايستاده ميميرند» به عنوان
دو فيلم دفاع مقدس، در كنار «ارغوان» به عنوان فيلمي تجربهگرا، سه فيلمي بودند كه پرونده اكرانشان در پنجم
آبان باز و قبل از پايان اين ماه با رقمهاي كمي، بسته شد. «ارغوان» نيز به
عنوان سومين فيلم مشترك اميد بنكدار و كيوان عليمحمدي، مانند دو فيلم قبلي آنها
با فرمي تجربي ساخته شده بود كه در نهايت بعد از 21 روز
اكران ديگر نظر مخاطبان را جلب نكرد و با فروشي در حدود 156 ميليون
تومان از چرخه اكران كنار رفت.
«چهارشنبه خون به پا ميشود» فيلم ديگري است كه قبل از 15 آذر ماه پرونده نمايشش بسته شده و رقم نهايي فروشش اعلام شده است. اين فيلم به تهيهكنندگي سيد غلامرضا موسوي و كاركرداني حماسه پارسا، در نهايت پس از 30 روز نمايش حدود 124 ميليون تومان فروخت. برنامه اكران سينماها در پاييز با نمايش انيميشن بلند «شاهزاده روم» ادامه پيدا كرد. اين فيلم كه به تهيهكنندگي حامد جعفري و كارگرداني هادي محمديان تهيه شده است، از 13 آبان اكران شد و به دليل استقبال خانوادهها از آن، اكران موفقي را براي يك انيميشن تجربه كرد. بهطوري كه تا 15 آذر پس از 32 روز نمايش در تهران، فروشي بالغ بر 790 ميليون تومان داشته و اكران آن همچنان ادامه دارد. «جامهدران» فيلم ديگري است كه از 20 آبان نمايشش آغاز شده است. فيلم سه اپيزودي پرخرجي به تهيهكنندگي سيد جمال ساداتيان كه بنا به گفته خودش هر اپيزود آن معادل يك فيلم بلند خرجبرداشته است. اين فيلم، نخستين فيلمي است كه حميدرضا قطبي كارگرداني كرده است. در اين فيلم بازيگران شناختهشدهاي از جمله باران كوثري، مهتاب كرامتي و مصطفي زماني نقش آفريني ميكنند. با وجود اين فروش اين فيلم نيز پس از 35 روز نمايش از حد متوسط فراتر نرفته است و در اين مدت فروشي در حدود 443 ميليون تومان داشته است و البته اكران آن در برخي سينماها ادامه دارد. «ناهيد» به تهيهكنندگي بيژن امكانيان و كارگرداني آيدا پناهنده نيز از 27 آبان اكران شده است. اين فيلم كه در بخش «نوعي نگاهِ» جشنواره كن نيز حضور داشته و برنده جايزه نيز شده است، نخستين فيلم بلند سينمايي اين كارگردان است كه پيش از اين در حوزه فيلم كوتاه و مستند فعال بوده است. «ناهيد» با بازي ساره بيات و پژمان بازغي توانسته است در 18 روز نمايش در شهر تهران، فروشي در حدود 121 ميليون تومان داشته باشد كه البته اين رقم نهايي اكران نيست و اكران آن ادامه دارد. «شيفت شب» نيز به عنوان چهارمين فيلم بلند داستاني نيكي كريمي كه تهيهكنندگي آن را نيز خودش بر عهده دارد، همزمان با «ناهيد» از 27 آبان به نمايش در آمده است. اين فيلم با بازي ليلا زارع و محمدرضا فروتن در مدت اكران خود تا 15 آذر، فروشي در حدود 397 ميليون تومان داشته است اما خارج از آمار بنياد سينمايي فارابي اين فيلم طبق اعلام پخشكنندهاش پس از 34 روز نمايش تا هفته گذشته به فروش 850 ميليون توماني رسيد و يكي از فيلمهاي موفق اين دوره است. فيلم آخر اكران شده در آبان ماه نيز «اين سيب هم براي تو» ساخته سيروس الوند است كه رعنا آزاديور و پژمان بازغي در آن ايفاي نقش ميكنند. اين فيلم با تهيهكنندگي محمد نشاط از 27 آبان اكران شده است و بعد از 18 روز نمايش فروشي كمتر از 100 ميليون تومان داشته است. «بچگيتو فراموش نكن» آخرين فيلم اين فهرست است كه با تهيهكنندگي محمدحسن نجم، كارگرداني جلال فاطمي و با حضور اكبر عبدي، فرهاد آيش و بهاره رهنما ساخته شده است. اين فيلم تنها سه روز پيش از انتشار آمار فروش فيلمها توسط بنياد سينمايي فارابي به نمايش در آمده است و در اين سه روز حدود 27 ميليون تومان در تهران فروش داشته است. پينوشت اول: در اين گزارش به اطلاعات منتشر شده توسط بنياد سينمايي فارابي استناد شده است.
پينوشت دوم: اين آمار از اول مهر تا 15 آذر را در بر ميگيرد. بنابراين درباره فيلمهايي كه از تابستان اكران خود را آغاز كردهاند، تنها ميزان فروش آنها در فصل پاييز محاسبه و در رقم فروش كل پاييز منظور شده است. پينوشت سوم: مجموع فروش فيلمها در فصل پاييز، هفت ميليارد و 200 ميليون و 77 هزار و 400 تومان است!
آرمان/كاش حمايتها عادلانه باشد
رئيس مركز «آسيفا» با ابراز خرسندي از فروش خوب انيميشن شاهزاده روم، ابراز اميدواري كرد
همه آثار انيميشن مورد حمايت قرار بگيرند و اين حمايتها عادلانه باشد.
روان بخش صادقي در گفتوگو با ايسنا افزود: فروش اين اثر تفاوت عجيبي با بعضي از فيلمهاي سينمايي دارد كه نشان ميدهد انيميشن بهخوبي ميتواند در جذب تماشاگر و فروش موثر عمل كند. او تاكيد كرد: ما از همه فيلمها حمايت ميكنيم و از فروششان خوشحال خواهيم شد، اما واقعا ميخواهيم همه انيميشنها به طور عادلانهاي در بخش توليد و نيز اكران حمايت شوند. صادقي متذكر شد: هر چه بيشتر از شاهزاده روم حمايت شود، به نفع كل انيميشن است اما اگر از ديگر انيميشنها مانند جمشيد و خورشيد يا خورشيد مصر هم حمايت ميشد، اين آثار هم ميتوانستند در حد خودشان مخاطب و فروش داشته باشند. البته شايد آن زمان مسئولان فكر نميكردند كه حمايتشان تاثيرگذار باشد، اما شاهزاده روم نشان داد تيزر رايگان تلويزيوني، رايزني با مدارس براي بردن دانشآموزان به سينما و ديگر حمايتها چقدر ميتواند در فروش يك فيلم موثر باشد و به همين دليل اميدواريم اين عدالت در همه وجوه و درباره تمام آثار رعايت شود. رئيس آسيفاي ايران اضافه كرد: درحال حاضر نيز چند اثر انيميشن در مراحل مختلف توليد قرار دارند و اميدواريم از اكران اين آثار نيز حمايت شود. وي با اشاره به نامگذاري امسال به عنوان سال انيميشن ابراز اميدواري كرد تا پايان سال نام مركز گسترش سينماي مستند و تجربي به مركز ملي سينماي مستند و انيميشن تغيير كند. صادقي اضافه كرد: قرار بود اين تغيير نام صورت بگيرد چرا كه ديگر فيلم داستاني در مركز گسترش توليد نميشود و اميدواريم تا پايان سال اين تغيير نام انجام بشود و خوشبختانه در حال حاضر رئيس سازمان سينمايي هم بر حمايت از انيميشن تاكيد دارد. اين هنرمند در ادامه با قدرداني از همراهيها و حمايتهاي محمدمهدي طباطبايينژاد رئيس مركز گسترش سينماي مستند و تجربي از انيميشن ابراز اميدواري كرد که جريان اكران فيلمهاي انيميشن نيز مورد حمايت قرار بگيرد. صادقي با ابراز خرسندي از رشد انيميشن ايران ادامه داد: در حال حاضر اين گونه هنري به رشدي رسيده كه اگر در مسير درستي قرار بگيرد و در اموري مانند تصويب طرحها، سرمايهگذاري، مشاركت بخش خصوصي، توزيع و پخش و... حمايت شود، تا چند سال ديگر اگر از سينماي اكران بالاتر نزند، پايينتر نخواهد بود. او بهترين راه كمك به انيميشن را مشاركت بينالمللي دانست و توضيح داد: با اين شيوه آثار ما در خارج از مرزها نيز نمايش داده ميشود و ميتواند آورده مالي خوبي را به همراه داشته باشد. ضمن اينكه كشورهاي ديگر نيز با هزينههاي كمتر ميتوانند آثار مشترك توليد كنند زيرا در حال حاضر انيميشن ما به لحاظ تكنيك با آثار آنها ميتواند برابري كند. صادقي در ادامه درباره همكاري آسيفا با كانون پرورش فكري كه سابقه خوبي در توليد انيميشن دارد، توضيح داد: در حال حاضر كانون روال خودش را دارد و گويا به لحاظ مالي در شرايط خوبي نيستند و توليد بلند ندارند كه واقعا جاي تعجب است چون سالها پيش كه هنوز انيميشن در ايران نوپا بود، كانون پرورش فكري انيميشنهاي بلند ميساخت. او از كانون پرورش فكري تقاضا كرد به عنوان مركزي كه پيشينه قابل قبولي در عرصه انيميشن دارد، در بخش هنري وارد ماجرا شود و هنرمندان را حمايت كند. صادقي ابراز تاسف كرد: درحال حاضر كانون خيلي منفعلانه عمل ميكند و متاسفانه اين اواخر توليداتش هم به لحاظ كيفي ضعف داشتند. رئيس آسيفاي ايران در پايان در پاسخ به اين پرسش كه آيا اكران انيميشن در گروه هنر و تجربه ميتواند موثر باشد، توضيح داد: اين گروه مخاطب خاص خود را دارد در حالي كه انيميشن نيازمند اكران گسترده است و بهترين كار اين است كه مدارس، دانشآموزان را به سينما بياورند، اتفاقي كه درباره فيلم شاهزاده روم افتاد. با اين شيوه شاهد رونق هرچه بيشتر اين هنر خواهيم بود.
آرمان/پيشكسوتي هنرمندان نبايد مساوي با بازنشستگي آنها باشد
آهنگساز پيشكسوت موسيقي در تشريح تازهترين فعاليتهاي موسيقياي خود
ضمن ابراز تاسف از لغو كنسرت اركستر سمفونيك تهران به لزوم توجه بيشتر مسئولان به
پيشكسوتان موسيقي نواحي تاكيد كرد.
محمدسعيد شريفيان آهنگساز پيشكسوت در گفتوگو با مهر توضيح داد: با توجه به شرايط ويژه سه سال اخير كه اركستر سمفونيك تعطيل بود و از سوي ديگر به واسطه اينكه من تنها كار اركسترال انجام نميدهم و تلاش ميكنم كه به انواع بافتهاي موسيقي توجه بيشتري داشته باشم از اين رو طي دو سال اخير با گروهي از جوانان كه بيشتر آنها از شاگردان خودم نيز بودهاند مجموعههاي موسيقايي را ترتيب دادهام كه بخشي از آنها مربوط به آثار قبل و گذشته و بخشي ديگر قطعات تازه نوشته شدهاي هستند كه منجر به اجراي چند كنسرت در تالار وحدت، رودكي و ارسباران شد. شريفيان افزود: البته دو آلبوم موسيقي بيكلام نيز به نامهاي «كوه ها، رودها و بيكرانگي» و «به زمين و آفتاب» در اين مدت روانه بازار نشر موسيقي كردهام كه كار اول اثري اركسترال و ۵۵ دقيقهاي براي اركستر سمفونيك و اثر دوم مجموعهاي از قطعات آنسامبل بود كه با همكاري همين گروههاي جوان اجرا شد و شامل قطعاتي براي كوارتت زهي، پيانو، فلوت و كارهاي تركيبي فلوت پيانو، كلارينت پيانو هستند. خالق سمفوني «خسوف» با اشاره به فعاليتهاي ديگر خود به تاليف كتاب «مجموعه قطعاتي براي پيانو» و همچنين نگارش قطعهاي براي آزمون ورودي دوره كارشناسي ارشد براي فلوتيستهاي دانشگاه هنر در قالب يك «سونات فلوت» اشاره كرد و گفت: اين قطعه به دليل اينكه بسيار سخت بود هماكنون به عنوان آزمون خروجي اين رشته در اين دانشگاه مورد استفاده قرار ميگيرد. اين آهنگساز درباره قطعههايي كه قرار بود در تازهترين كنسرت اركستر سمفونيك تهران اجرا شود، بيان كرد: اوايل ورود من به ايران اركستر سمفونيك محدود آن زمان بيشتر در قامت سرودهاي انقلابي عمل ميكرد، تا اينكه به فكر افتادم روي موسيقي مقامي خودمان قطعات ۴ و ۵ دقيقهاي براي اركستر سمفونيك بنويسم كه با كمك مرحوم فريدون ناصري مجموعهاي از اين آثار به دفعات به اجرا در آمدند و تاثير بهسزايي روي مسئولان هنري وقت از حيث حمايتهاي معنوي بيشتر از موسيقي سمفونيك ملي و همچنين تزريق بودجه و نزديك شدن آن به استانداردها شد. شريفيان گفت: برنامه ديروز و امروز در تالار وحدت نيز جزيي از همين مجموعه آثار بودند كه قرار بود در صورت اجرا چهار قطعه گرگانيام در كنار سمفوني شماره ۷ بتهوون و بخش ديگر كه اجراي سولوي ويلن سل توسط «پيتر باران» نوازنده شهير كشور روسيه است و به رهبري رهبر اركستر تركيه «ارول اردينچ» اجرا شود كه متاسفانه بنا به دلايلي اجراي كل برنامه اركستر سمفونيك تهران لغو شد. وي با اشاره به حضورش در موسسه پيشكسوتان هنر تصريح كرد: بنده يك سال است كه ۶۰ ساله شدهام و به عضويت اين موسسه درآمدهام و از نزديك با آن در ارتباطم. شريفيان با اشاره به نمونههاي چنين فعاليتهايي در خارج از كشور تصريح كرد: شايد در خارج از ايران و به ويژه در كشورهاي شمال اروپا تسهيلاتي را روي مسائلي از قبيل تخفيفاتي جهت خريد كتاب، سفر، اقامت در شهرها و كشورهاي ديگر، در رستورانها قائل شوند ولي موسسهاي به اين شكل كه همه ابعاد زندگي يك هنرمند را در حد توان خود تحت پوشش قرار دهد وجود ندارد. البته نا گفته نماند هرجايي شرايط خود را دارد، به عنوان مثال در انگلستان كه تمام مسائل مربوط به بهداشت و درمان رايگان است ديگر بيمه افراد بدين گونه معنايي نخواهد داشت. اين آهنگساز پيشكسوت با اشاره به شرايط نابسامان هنرمندان موسيقي نواحي و مقامي گفت: جشنوارههاي مقامي براي اين هنرمندان شهرستاني بسيار با اهميت بود كه شايد تنها دلخوشي آنها به حساب ميآمد. اين رويدادها هم ميتوانست بر معيشت و هم روحيه آنان اثرگذار باشد كه متاسفانه فعلا خبري از اين جشنوارهها هم نيست. اما ميتوان با بها دادن به موسساتي همچون موسسه هنرمندان پيشكسوت و در اختيار قرار دادن ساختماني هرچند كوچك و ابتدايي جايگاهي براي ايجاد و عرضه هنر هنرمندان با سابقه كشور ارائه كرد كه فضاي رسمي و دولتي بر روح آن حاكم نباشد. شريفيان در پايان با يادآوري اينكه پيشكسوتي مساوي با بازنشستگي نيست، گفت: اتفاقا هنرمند پيشكسوت در اوج بلوغ فكري و هنري خود در اين سنين قرار دارد و البته موسسه هنرمندان پيشكسوت نيز فقط جايي براي خاطره بازي نيست و اين توان به شرط حمايتهاي بيشتر دولت از آن وجود دارد كه كارهاي به روز هنري و كمك در راستاي اشاعه نشاط فرهنگي در جامعه با حضور هنرمندان پيشكسوت را نيز در آن شاهد باشيم.
آرمان/جشنواره به رشد سينما كمك ميكند
كارگردان فيلم نيمه شب اتفاق افتاد معتقد است كه جشنواره فيلم فجر به
رشد و بالندگي فيلمسازان كمك ميكند و فرصتي را فراهم ميكند تا فيلمسازان براي
فيلمهاي بعدي انتخابهاي بهتري داشته باشند.
تينا پاكروان در گفتوگو با ايرنا، با بيان اينكه جشنواره فيلم فجر نخستين جشنوارهاي است كه بعد از انقلاب شكل گرفت گفت: سالهاست كه در اين جشنواره فيلمهاي زيادي با نگاههاي متفاوتي با هم رقابت دارند و به همين خاطر جشنواره فيلم فجر جايگاه خودش را در بين سينماگران پيدا كرده است. حتي جشنهايي مانند جشن خانه سينما و جشن حافظ به قدمت و سابقه جشنواره فيلم فجر نميرسند. وي افزود: جشنواره فيلم فجر به عنوان جامعترين جشنواره سينمايي ايران شناخته ميشود كه در آن همه طيف فيلمي اعم از مستند، داستاني حضور دارند. همچنين جشنواره فيلم فجر نخستين جشنواره بينالمللي سينماي ايران است كه فرصت ديدن آثار خارجي را براي فيلمسازان فراهم كرده است بنابراين اين جشنواره مهمترين رويداد سينماي ايران محسوب ميشود. تهيهكننده فيلم يحيي سكوت نكرد با اشاره به اينكه هر فيلمسازي علاقهمند است فيلمش ديده شود و جايزه بگيرد، عنوان كرد: جايزه گرفتن براي همه فيلمسازان در جشنوارههاي خارجي و داخلي اتفاق مهمي است ضمن اينكه براي كساني كه بحث مخاطب ايراني و نگاه داوران ايراني مهم است، جشنواره فيلم فجر اهميت بيشتري دارد. وي ادامه داد: بحث رقابت در همه جاي دنيا براي فيلمسازان مهم است و فكر نميكنم فيلمسازي باشد كه اين موضوع برايش اهميتي نداشته باشد. پاكروان با اشاره تعامل فيلمسازان در جشنواره فيلم فجر گفت: جمع شدن فيلمسازان و تمام فيلمهايي كه در طول يك سال ساخته شدهاند در كنار هم در طي ده روز، اتفاق بسيار مهمي است. در اين جشنواره فيلمها را ميبينيم و ارزيابي ميكنيم و با نگاه كلي تري متوجه ميشويم كه سينما امسال به كدام سمت رفته است و به لحاظ امكانات، عوامل فني، بازيگري چه پيشرفتهايي داشتيم و به چه نحوي كار كرديم. وي ادامه داد: در جشنواره فيلم فجر محملي است كه اهالي سينما ميتوانند عوامل بهتري را براي كارهاي بعدي شان پيدا كنند بنابراين حضورشان در كنار هم به رشد و بالندگي فيلمسازان كمك ميكند. جشنواره فضايي را به وجود ميآورد و سبب ميشود تا فيلمسازان درباره فيلمها با هم صحبت كنند.
ابتکار/«چیستا یثربی» در گفت وگو با ابتکار از «عشق» می گوید؛
«عاشق شو ارنه روزی، کار جهان سرآید»
صفورا فتاحی-چیستا یثربی متولد 27مهر در آلمان کارگردان و نویسنده تئاتر و سینما میباشد.فوق لیسانس روانشناسیاش را از دانشگاه الزهرا گرفت . فعالیتهایش را در حوزه تئاتر از سال ۱۳۶۸ آغاز کرده است. وی بیش از ۲۶ نمایشنامه نگاشته و نمایش های زیادی را کارگردانی کرده است. وی تا به حال جوایز متعددی را از جشنوارههای مختلف دریافت کرده و در سال ۱۳۸۹ نمایش «جنایت و مکافات» را براساس رمان «جنایت و مکافات» در جشنواره کلاسیکهای روسیه در مسکو اجرا کرد که این نمایش در این جشنواره در سه رشته نامزد شد و موفق گردید جایزه بهترین بازیگر زن را دریافت کند.او اخیرا به نوشتن پاورقی هایی در شبکه های مجازی پرداخته که با استقبال کم نظیری از سوی مخاطبان رو به رو شده است.به این بهانه با او به گفت و گو نشستیم.
چه شد که پستچی را نوشتید، آن هم در فضای مجازی؟
یک دلیل اینکه قرار بود به شکل مستقل در مجموعه قصه جدیدم چاپ شود. بعد به صورت تک قسمت، چاپ شود. من جمعه شب، اولین قسمت پستچی را روی اینستاگرامم قرار دادم و شنبه وقتی از خواب بیدار شدم، واکنش های غیرعادی را دیدم که بسیار تشویق آمیز بود. من دوستان نویسنده زیادی دارم که وقتی حتی بهترین آثار من را می خوانند، از آنها تعریف نمی کنند. هنرمندان غالبا عادت به تعریف ندارند حتی در مورد بهترین آثار هیچ هنرمندی، از هنرمند دیگر تعریف نمی کند. ولی این موضوع در مورد پستچی بسیار تعجب برانگیز بود که نویسنده های درجه یک کشور به من زنگ زدند و تعریف و تمجید زیادی کردند. آنجا بود که فهمیدم، طرز بیان و صمیمیت و ایجاز داستان را دوست داشته اند. در آن زمان بود که تصمیم گرفتم، پستچی ادامه دار باشد. سه سال پیش قرار بود این داستان را یک ناشر چاپ کند. اما در کل به سه دلیل اصلی، این داستان را به صورت پاورقی در اینستاگرام قرار دادم. اول استقبال شدید مردم و نویسندگان نامی و منتقدان و دست اندرکاران هنر. دوم، اولین بار بود که متوجه شدم مردم برای لایک کردن یک عکس نیامدهاند بلکه برای نوشته خوب آمده اند. سوم، مردم حال و حوصله ندارند، برای خرید کتاب به انقلاب بروند و بیشتر با گوشی های خود ارتباط می گیرند. پستچی در برابر رمانی که الان دارم می نویسم خیلی معمولی است. خیلی ها در شبکه های مجازی پاورقی چاپ می کنند اما بکر نیست. آن هم هر هفته یک تک قسمت. من یاد دوران پدر و مادرم افتادم که هر هفته منتظر پاورقی های زن روز می نشستند یا خودم که هر هفته منتظر جلد جدید کیهان بچه ها بودم. استقبال در مورد این داستان، چیزی فراتر از کنجکاوی بود. من به عمد پس از پستچی، رمان سنگین شیدا و صوفی را کار کردم. مردم، سبک و سیاق صادقانه و عاشقانه و خیال انگیز پستچی را دوست داشتند. من می خواستم آن ها بدانند که ما در دوران جنگ هم عاشق می شدیم. مردم با این نوع زندگی آشنا نبودند. ما در آن دوره به فردا فکر نمی کردیم. من عید نوروز عضو اینستاگرام شدم.قصد داشتم اینستاگرام را رها کنم چون در آنجا فقط عکس های زیبا بودند که لایک میگرفتند. مردم می خواهند فقط از تصاویر لذت ببرند. من خواستم کاری کنند که اصلا به تصویر نگاه هم نکنند. این یک آزمون برای خودم بود. برایم سوال شده بود که چرا به جای دیدن سریال های تلویزیونی و ماهواره ای، به خواندن داستان من علاقه مند شده اند و با تاخیرش، عکس العمل نشان می دهند. انگار که قصه خون شان کم می شد. من هم، همین را می خواستم. الان هم از بس به خاطر این پاورقی ها، با گوشی کار می کنم، چشم هایم مشکل پیدا کرده اند. اما به خاطر مردم به این کار ادامه می دهم. من عادت دارم که پاسخ کامنت ها را بدهم اما بعضی این زحمت را به خود نمی دهند و حتی اهانت ها را هم پاک نمی کنند. دلم می خواست با مخاطبم ارتباط زنده داشته باشم و نفس به نفس با او همراه باشم و جزء ضروریات زندگی او باشم. در اینستاگرام، عکاس و نقاش و کاریکاتوریست زیاد داریم. اهل عکس و آرایش هم نیستم. در کل هم شخصیتی نیستم که عکس های رنگ و وارنگ با آرایش بگذارم. مخاطبان واقعا به خاطر داستان می آمدند و پیگیر می شدند. گفتم می شود و شد! مردم من را نمی شناختند. می گفتند بداخلاق و عصبی است. اما پستچی، هویتی مستقل از هویت چیستا یثربی شد. کتاب 175 صفحه ای را در 34 قسمت تمام کردم. من یا کاری را انجام نمی دهم یا اگر انجام بدهم باید طوقفان و یک انقلاب فکری به پا کنم. در اینجا هم اینگونه شد. هدف من زیاد کردن تعداد فالوورها نبود. می خواستم آنها خود را به این متن نیازمند ببینند و پیگیر باشند. به خاطر نوشتن این پاورقی، یکی یکی پیشنهادهای شغلی ام را هم از دست دادم. دچار یک نوع سنت شکنی شدید شده بودم. حاضر شدم تابوی اینستاگرام را به هر بهایی ، بشکنم. کلی به من تهمت دروغ زدند اما تحمل کردم. به همان نسبت هم طرفدارهایم زیاد می شدند. جایزه بهترین فعال اجتماعی را هم از آن خود کردم. چرا که در عرض دو شب، تعداد فالوورها به میزان چشمگیری زیاد شد و من به خاطر ترویج فرهنگ کتابخوانی خوشحال بودم. بعد از این کار من، آدم های معروف زیادی، شروع کردند به گذاشتن داستان و معرفی کتاب و نوشتن قصه. فکر میکردم شیدا و صوفی، تاثیر منفی روی مخاطبانم بگذارد اما دیدم با استقبالی بیشتر از پستچی مواجه شد و بیشتر از پستچی لایک خورد. الان 4 قسمت مانده تا این داستان هم به پایان برسد و مخاطبان در این 54 قسمت، پا به پای من جلو آمده اند. تحقیق کردیم و متوجه شدیم که در هیچ کجای دنیا در اینستاگرام قصه ای گذاشته نشده که پیش از آن چاپ نشده باشد. الان کانال های تقلبی زیادی به اسم من وجود دارد اما اعتراضی نمی کنم. چرا که می گویم، بگذار مردم به بهانه اسم من هم که شده مطالعه کنند.
کامنت های برخی مخاطبان آزارتان نمی داد؟
در مورد شیدا و صوفی، اذیت می شوم. چون گاهی مردم فضولی می کنند. انگار تا به حال صفحه حوادث نخوانده اند و از اینجور ماجراها نشنیده اند. در مورد پستچی هم با مشکلات زیادی روبرو شدم. یکی می گفت، داستان مرا دزدیده، البته کامنت های مثبت هم زیاد داشتم. اوایل همه را جواب می دادم. بعدا به این نتیجه رسیدم که خیلی ها، این اقبال را نمی توانند تحمل کنند. باور کنید، بسیاری از نزدیکانم حتی مرا بلاک کردند. در هر صورت، من به دنبال این بودم که به مردم بگویند، دنبال عکس و لایک و فضولی نباشند، بلکه به دنبال مطالعه و خواندن باشند و موفق هم شدم.
یادآوری آن همه عذاب و خاطره برای تان سخت نبود؟
چرا. واقعیت این است که بسیار اذیت شدم. حتی در آخرین عکس که از خودم گذاشتم، شبیه سرطانی ها افتاده ام. در حدی مریض شده ام که دکترم می خواست، گوشی ام را بگیرد و پس ندهد. هنگام نوشتن پستچی با یادآوری خاطرات تشنج میکردم و چون پست ها را صبح زود می گذاشتم، بی خوابی زیادی میکشیدم. در کل خیلی اذیت شدم و عذاب کشیدم. هنوز از خودم می پرسم، ارزشش را داشت؟ بماند که جوابگویی به خاندان بزرگ یثربی ها، بسیار سخت بود. آنها برای حفظ آبروی خودشان می گفتند این داستان دروغ است. البته فقط پدرم از تمام ماجرا باخبر بود. همسر سابقم حتی نمی خواست، هرچند کوتاه در این داستان از او نام برده شود. اما به خاطر وجود دخترم، اشاره کوتاهی به پدرش کردم. این اواخر هم پدر نیایش به او گفته می خواهم از مادرت شکایت رسمی کنم. به هر حال این کار خستگی های زیادی داشت. در مورد شیدا و صوفی هم بی اطلاعی مردم از فجایع جامعه، کار را سخت می کند. انجام هر کار سختی، زمان خودش را دارد. من سفرهای زیادی را به خاطر این کار کنسل کردم. حتی سمتی را که قرار بود در جشنواره فجر داشته باشم، از دست دادم. حرف های زیادی شنیدم. می گفتند برای پول نمی آید. خانواده و دوستان مرا بلاک کردند و مخالف نوشتن زندگی خصوصی ام بودند. اما به قول داستایوفسکی شخصیتی ندارم که خودم نبوده باشم. برخی شایعه کردند، پول گرفته ام تا بنویسم. خیلی ها میگفتند، تو دروغگویی! از حاج علی، عکس بده اما اجازه این کار را نداشتم و اطلاعات هم ندادم. تنها کاری که کردم، نوشتن حقیقت در مورد پستچی محل کودکی هایم و داستان های زمان جنگ بود که ما را از هم جدا کرد. این نوشتن ها باعث شد، دچار تنگی نفس شوم و دوباره به خوردن آرام بخش روی آوردم. آن چیستای شاد، به یک بیمار تغییر وضعیت داده است. پستچی مرا برد به گذشته! به قول معروف با هیولاهای درونم در یک اتاق دربسته تنها شدم. در این شرایط می گویند، اگر قدرتش را داشتی، برو وگرنه خودت را ویران می کنی. ماجرا طوری شده بود که اگر یک شب نمی نوشتم، مردم شروع می کردند به بد و بیراه گفتن که فلانی حق ندارد، ما را معتاد داستان هایش کند و بعد ننویسد. این وابستگی به قصه، یک اتفاق است که دارد شروع می شود. اما یک بحث جای سوال دارد، که چرا هیچ تهیه کننده ای برای ساختن پستچی به سراغم نمیآید. اتفاق جالبی که در این میان افتاد، این بود که یک ارگان می خواست، نامه های حاج علی را چند برابر قیمت از من بخرد که کلا زندگی ام عوض می شد، اما من حاضر به این کار نشدم. چون که برایم ارزش معنوی داشت.
بعد از این همه سختی که به دنبال عاشق شدن کشیدید، آیا هنوز هم عشق را تا حدی زیبا می بینید که دخترتان را از آن برحذر ندارید؟
بله من همیشه به او می گویم که امیدوارم با عشق ازدواج کنی. یا اینکه حداقل عاشق شوی اما عاشقی بها دارد. که این بها ممکن است، یک عمر تنهایی و عذاب باشد. من بعد از حاج علی، چشمم هیچ مردی را نمی دید. از آنها بدم می آمد. من بهای سنگینی برای عاشقی پرداختم. شب یلدا، به حافظ تفالی زدم. این شعر آمد: گفتم زمان عشرت، دیدی که چون سرآمد... گفتا خموش حافظ کاین غصه هم سر آید... اگر قدرت داشته باشی که بهای عشق را بپردازی، عاشق شو. عاشقی برای هر کسی یک مدل است اما هیچی به اندازه عشق لذت بخش نیست. علت خلقت انسان، عشق بوده است. این غصه هنوز برای من تمام نشده اما به هر حال از نوع زندگی ام راضی ام. پشت سرم حرف های زیادی زده اند که فلانی فمنیست یا دیوانه است اما من فقط عاشق بوده ام. ازدواجم هم به خواست خود حاج علی بود. چون پدرم، عمل قلب باز لازم داشت و او می خواست نوه اش را ببیند. حاج علی اعتقاد داشت، این عشق ما را در جای دیگری، به هم می رساند. منظورش در آسمان ها بود. آن آقا هم شخص دیگری را دوست داشت. این بچه را هم خدا به ما داد.
یکی از کامنت هایی که حس خوبی از در میان گذاشتن داستان عاشقی تان به
شما داد را بگویید.
خیلی ها کامنت می گذاشتند و می گفتند، ما از عشق میترسیدیم. شما شجاعت عشق ورزیدن را به ما دادید در صورتی که فکر می کردیم، دوران این حرف ها تمام شده است. در ضمن عشق مطالعه را هم به ما برگرداندید. در زمان پستچی می گفتند، مردم طبق آمار اول پستچی را چک می کنند و بعد بورس و طلا و سکه را. این پاورقی، همزمان با سریال شهرزاد درست شد. شهرزاد میلیون ها برای تبلیغ خرج کرد اما من بدون هیچی. آن سریال شد و کلی پول گرفتند، من سوی چشم هایم را هم از دست دادم. من راه خود را ادامه خواهم داد ولو در صورت فقر. آدم باید برای چیزی که دوست دارد، بجنگد. عاشق شو ار نه روزی، کار جهان سرآید. محور جهان بر پایه عشق استوار است و بس.
ابتکار/«ابتکار» حضور ارامنه در سینمای ایران را به بهانه سال نو میلادی بررسی میکند؛
سینما با لهجه ارمنی
احمد جهان بین؛ از حدود چهارصد سال پیش که نخستین گروههای ارمنیان به ابتکار شاه عباس صفوی از مناطق کوهستانی شمالی به دشتهای مرکزی ایران کوچ کردند، ارامنه ایران همواره در پیشبرد هنرها در ایران کوشیده اند و اثر مثبت حضور خود را ابتدا بر هنرهایی همچون نگارگری و معماری و در صد سال اخیر در زمینه های موسیقی، تئاتر و سینمای ایران برجاگذاشته اند.
در سینمای ایران که اندکی بیش از صد سال از عمر آن میگذرد، صد ها تن از ارامنه در زمینه های فنی و هنری فعالیت داشته اند و دارند. فهرست زیر تنها نام چند ده تن را که در این زمینه ها نام آور شده اند، دربر می گیرد: آوانس اوگانیانس، سلیمان میناسیان، هراند میناسیان، روبیک روبن زادوریان، روبیک منصوری، ویکتوریا، ویگن دردریان، ژوزف واعظیان، واروژان، واخناک نرسی گرگیا، مری آپیک، آپیک یوسفیان، مارکو گریگوریان، واهاک وارطانیان، لرتا هایراپتیان تبریزی، ویدا قهرمانی یفیازاریان، آرمان هوسپیان، لوریک میناسیان، آنیک شفرازیان، هایک کاراکاش، روبرت اکهارت، ساموئل خاچیکیان، ادوین خاچیکیان، میشا، ساناسار خاچاطوریان، لوریس چکناواریان، پطرس پالیان، هنری استپانیان، بابکن آویدیسیان، آربی آوانسیان، آرامائیس آقامالیان، آنوش، آراپیک باغداساریان، آراکل، گورگی آرزومانیان، زاون قوکاسیان، زاون، وازریک درساهاکیان، روبرت صافاریان، ژرژ هاشم زاده، ژانت وسکانیان، آناهید مانوکیان، آناهید آباد، آرمن مارگوسیان، آیرا گریگوریان، تیگران گریگوریان، واروژ کریم مسیحی، آناسیک سیمونیان، ژرژ پطروسی، سرگون براندو، آرگین آبراهامیان، دونا آوانسیان، ژانت آوانسیان و ... ارامنه از آغاز پیدایش سینما در ایران تا به امروز نقش موثری را در بهرهبرداری از این هنر صنعت به عهده داشتند که در ادامه مروری داریم بر تعدادی از مطرح ترین آن ها.
مدرسه آرتیستی سینما، چراغ اول
آوانس اوگانیانس در سال 1308 هنگامی که وارد ایران شد حتی زبان فارسی را نمی دانست. اما به لطف استعداد شگرفش در مدتی بسیار کوتاه فارسی را آموخت و «مدرسه آرتیستی سینما» را تاسیس کرد. در این مدرسه طی دو دوره آموزشی، دهها تن از ایرانیان نه تنها با رموز هنرپیشگی، بلکه با فن فیلم سازی و هنر سینما آشنا شدند. اوگانیانس دو فیلم بلند آبی و رابی و حاجی آقا آکتور سینما (با همکاری ابراهیم مرادی) و چند فیلم کوتاه ساخت و بالاخره در سال 1317 هنگامی که از حمایت مقامات کشور از سینما ناامید شد، ایران را به مقصد هند ترک کرد. اما در سال 1326 بار دیگر به ایران برگشت، اسلام آورد و نام رضا مژده را برای خود انتخاب کرد. به دلایل بسیار، اوانس اوگانیانس دیگر نتوانست در سینما فعالیت کند اما با ساختن همان دو فیلم بلند و ایجاد مدرسه آرتیستی سینما نام خود را در زمره پیشگامان سینمای ایران به ثبت رساند. آنها که آقای اوگانیانس را دیده اند از او به عنوان فردی بی نهایت مبتکر، با پشتکاری مثال زدنی یاد می کنند. اوگانیانس تحمل غروبهای غم انگیز و خاموش تهران آغاز قرن پیش را نداشت. پس چراغی روشن کرد: چراغ سینما
طوفان در شهر ما
ساموئل خاچیکیان که دوستان و همکارانش او را با نام «سام ول» می شناختند، در یکی از دورانهای فترت سینمای ایران با خلاقیت بی نظیر و هنر چشمگیرش به یاری این هنر- صنعت شتافت. آقای خاچیکیان ابتدا مهارت فنی خود را با به نتیجه رساندن پروژه سنگین و پیچیده شب نشینی در جهنم به اثبات رساند و سپس با طوفان در شهر ما سبک خاص خود را در سینمای ایران بنا نهاد. مهارت این شاعر روزنامه آلیک در فضا سازی سینمایی و ایجاد میزانسن به جایی رسید که به گفته همکارانش می توانست تنها با یک لامپ، یک میز و یکی دو چهرهی انسانی، زیرزمین هر قهوه خانه ای را به عنوان قصر تبهکاران به تماشاگران بقبولاند. علاوه بر این ، آقای خاچیکیان توانایی ویژه ای برای پیدا کردن چهرههای جدید، جذاب و استثنایی داشت. چهره هایی متفاوت از آنچه در سینمای آن روز ایران مرسوم بود. عبدالله بوتیمار، رضا بیک ایمانوردی، علی شاندرمنی، آرمان، و گروه سه نفره گرشا رئوفی، منصور سپهرنیا و محمد متوسلانی از جمله این چهره ها هستند. ویژگی دیگر ساموئل خاچیکیان، توانایی و انعطاف پذیریش برای پیمودن راههای نپیموده و آزمودن شیوه های تازه بود. ساختن فیلمهای جنگی خون و شرف، خداحافظ تهران و عقابها نشانه هایی از این توانایی است.
"آقا روبیک خودش درست می کنه»
تا همین چند سال پیش که او هنوز زنده بود، هیچکس نبود که در تمام عمرش فقط ده فیلم ایرانی دیده باشد، اما اسم او را روی پرده نخوانده باشد. برای سینماروها روبیک منصوری تنها یک نام بود. اما برای حرفه ای های سینما، "آقا روبیک” مشکل گشای همه کارهایی بود که به صدای فیلمها مربوط می شد. در روزگاری که هر سال نزدیک هشتاد فیلم در ایران ساخته می شد، کم نبودند فیلمسازانی که حل بسیاری از مشکلات ظاهرا لاینحل فیلم خود را از روبیک منصوری می خواستند: یک قطعه موسیقی که باید بار عاطفی صحنه ای را تشدید کند، یک "افکت” مناسب که می بایست ضعف تصویر را با صدا بپوشاند، و گاه پیدا کردن صدایی که هیچ "شاهد”ی برایش وجود نداشت. بر دیوار یکی از استودیوهایی که روبیک در آن می کرد، یکی از همکاران باذوقش در فهرست صداهای موجود در آرشیو او "صدای درست کردن نیمرو با دو تخم مرغ” و "صدای ترمز پیکان جوانان زرد مدل 52 با لاستیک سابی” را هم گنجانده بود. بخاطر همین آرشیو کامل و مهارت زبانزد همگان بود که متخصصان فنی سینمای ایران می دانستند اگر اشکالی در موسیقی یا صدای فیلم هست، در آخرین لحظه "آقا روبیک خودش درست می کنه!»
چشمه در زمین خشک
آربی آوانسیان به عنوان یکی از پیشگامان تئاتر نو در ایران در یادها مانده است. اما او دستی هم در ادبیات و هنر های دیگر دارد. فیلم چشمه او با بازی پرویز پور حسینی، مهتاج نجومی و کهکشانی از بازیگران جوان پایان دهه چهل و آغاز دهه پنجاه شمسی در جشن هنر شیراز به نمایش درآمد. چشمه آشکارا فیلم متفاوتی بود که سالهای هنوز نیامده را پشت سر گذاشته بود. نشانی از یک نبوغ هنری و استعدادهای به خوبی پرورش یافته ای که تا زمان بروز عمومی شان هنوز چند سالی مانده بود. اما مجال این بروز حتی از همان چند سال هم تنگتر بود. آنها که آوانسیان را از تئاتر میشناختند، با دیدن چشمه که بر آنهمه زمینه غنی فرهنگی متکی بود، به آینده سینمای نو ایران امیدوار تر شدند. هرچند که برخی فاصله فیلم را با واقعیتهای موجود سینمای آن روز ایران آنقدر بعید می دانستند که امکان ایجاد هرگونه رابطه ای میان فیلمی از نوع چشمه و جامعه بشدت نامتقارن و ناهمگون آن روز را منتفی می دانستند. اما کمیاب بودن، دور دست بودن و بلند پرواز بودن به معنی وجود نداشتن نیست. چشمه آربی آوانسیان از آن تک گلها بود که به یک بهار می ارزید.
از تیره استادان
واروژ کریم مسیحی سالها پیش از آنکه به عنوان کارگردان فیلم خوش ساخت پرده آخر شناخته شود و حتی سالیانی پیش از آنکه فیلم کوتاه بسیار زیبای سلندر را بسازد، فیلمسازی تمام عیار بود. با دیدن فیلم تلویزیونی فاخته هم می شد به همین نتیجه رسید. آقای کریم مسیحی بیش از هرآنچه احتمالا در هرکلاسی یادگرفته، کارش را با کار کردن و شاگردی کردن آموخته است. از کارکردن با مردانی کاردان همچون بهرام بیضایی. روحیه باز، سادگی در رفتار و سختکوشی در کار، واروژ کریم مسیحی را به دستیار و برنامه ریزی تبدیل کرده که تنها در شیرین ترین رویاهای هرکارگردان پر وسواس می گنجد. اما این همه هنر واروژ کریم مسیحی نیست. او خود کارگردانی است توانا که می تواند همین توانایی را در تدوین، فیلمنامه نویسی، یا هر کار دیگری که نامش سینما باشد نشان بدهد. وقتی شروع به تماشای فیلمی از او می کنید، همه چیز آنچنان روان و پاکیزه پیش می رود که اگر خود اصراری نداشته باشید، دیگر تا پایان فیلم، فیلمساز را نخواهید دید. اما شما با تاثیری که او بر ذهن تان گذاشته به خانه خواهید رفت.
پایان عصر زنان گریان سینی به دست
از نیمه دوم دهه شصت که سینمای ایران بار دیگر بارقه هایی از شکوه و رونق را در تاریکی سینما به چشمها کشاند، حتی آن هنگام که آنقدر جا افتاد و موفق شد که در خارج از ایران هم سر و صدا به پا کرد، هنوز چیزی کم داشت: بازیگر زن. تا پیش از به صحنه آمدن ماهایا پطروسیان نقشی که برای همه بازیگران زن در نظر گرفته می شد، نقش زنی بود که همواره با یک سینی پر از استکانهای چای به صحنه وارد می شد و گاه در همان حال می گریست و نفرین و ناله می کرد. ماهایا پطروسیان که آمد، فیلمنامه نویسان حالا باید برای او نقشی می نوشتند که در آن بتواند حس و توان زنان جوان جاندار و واقعی را به نمایش بگذارد. زنی جسور، جنگنده و پر توان که می تواند حس زندگی و سرزندگی را در صحنه بدمد. حضورش حضوری راهگشا بود. اینک که سالهایی از روزگار هنرپیشه و ناصرالدین شاه آکتور سینما و دیگه چه خبر گذشته است، خانمهای جوان محترم بسیاری به گروه بازیگران زن سینمای ایران افزوده شدهاند. این دختران جوان پاک این اطمینان را از ماهایا پطروسیان گرفته اند که میتوان بازیگر بود و محترم بود و محترم ماند. می توان لبخند به لب داشت. شکوفا چون گل.
و دیگرانی که بودند و هستند
«ژوژ اسماعیلوف» در سال 1288 از جمله نخستین فیلمهای مستند سیاحتی را فیلمبرداری کرد، «آلکساگینیان» در سال 1296نخستین سالن سینما را (به شیوه امروزی) در شهرستانها بنام سینما «سولی» در تبریز راهاندازی کرد، همچنین تعدادی از نخستین بناهای ویژهی نمایش فیلم مانند «سینما دیانا» (سپیده) و «متروپل» (رودکی) توسط «وارطان هوانسیان» طراحی شده است. «میشا گیراگوسیان» و «هایک اجاقیان» هم از نخستین طراحان جدی دیوارکوب و پلاکارد در سینمای ایران بودهاند و بخشی از نخستین استودیوهای فیلمسازی نیز بنام «دیانا فیلم»،«ساناسار خاچاطوریان» درسال 1329، البرز فیلم «سیمیک کنستانتین»،«جانی باغداساریان» و «واهان ترپانچیان» در سال 1330 و آژیر فیلم «ژوزف واعظیان» در سال 1336 توسط ارامنه بنیان گذاشته شده است. «ستاره سینما» یکی از بادوامترین نشریههای سینمایی بوده که از سال 1332 تا 1357 توسط «بارویر گالستیان» منتشر شده است. از«آلکس آقابابیان» هم به عنوان یکی از فعالان حرفهی دوبله در ایران یاد میشود و «گورگن گریگوریانس» و«روبیک زادوریان» نیز کسانی بودند که پایههای فنی سینمای ایران را مستحکم کردند. «زاون هاکوپیان» در سال 1337 از بنیانگذاران فیلمخانه ملی ایران بود. آنیک شفرازیان،آرمائیس هوسپیان، ایرن زازیانس،لوریک میناسیان، ژانت اوانسیان و ماهایا پطروسیان از بازیگران ارمنی سینمای ایران بوده و هستند و در حوزههای دیگر نیز می توان از لوریسچکناواریان(آهنگساز)،دیگران تومانیان(متخصص لابراتوار)، زاون قوکاسیان(منتقد)،آندره آرزومانیان(آهنگساز)،مانفرد اسماعیلی (دستیار کارگردان)، سیمون سیمونیان (نویسنده و مترجم سینمایی)، روبرت صافاریان (منتقد) و آرشاک غوکاسیان (دوبلور) نام برد.
ابتکار/ابوالفضل جلیلی:طلسمی شکسته نشده است
ابوالفضل جلیلی گفت: اینکه میگویند با اکران فیلمی از من طلسم را شکستیم؛ در واقع طلسمی شکسته نشده است. نفع این حرکت بیشتر از من برای خودشان است که این قدر از شکسته شدن طلسم اکران فیلمهایم میگویند.
این کارگردان که برای اولین بار فیلمی از او در حال اکران است، در گفتوگو با ایسنا، هنر و تجربه را حرکت خوبی عنوان کرد و ادامه داد: اما بیشتر از اینکه به نفع فیلمساز باشد به نفع سینما و فرهنگ مردم است و به نظر من تماشاگر را تربیت میکند و این تماشگران در آینده میتوانند تماشاگران فیلمهای بدنه شوند و سینماگران تجاری هم مجبور هستند سلیقههایشان را با سلیقه بینندگان همسو کنند.وی افزود: اما اینکه مدام مینویسند و برخی از شبکههای ماهوارهای از اکران فیلمهای من خبر میدهند و هنر تجربه هم اعلام کرده که طلسم اکران فیلمهای جلیلی را شکستهایم باید بگویم طلسم شکستن یعنی اینکه بگویند کل فیلمهایم را بعد از 30 سال اکران میکنند. من حاضرم همه آنها را مجانی بدهم تا طی یک هفته نمایش دهند.جلیلی با طرح این پرسش که آیا کسی حاضر است فیلم 30 سال پیش خودش را اکران کند؟ ادامه داد: ببینید چه گفتهاند و چه شده است اما فیلمهای من همچنان حرف تازه دارند.این فیلمساز تاکید کرد: هنر و تجربه کارش صرفا این نیست که فقط فیلم را نشان دهد. باید نشستهایی هم برگزار شود و بگویند چرا این فیلم توقیف شده است؟. همه معتقد هستند «رقص خاک» فیلمی عرفانی و در جهت خدا و خداشناسی است و اگر اینگونه است چرا سالها مرا بیچاره کردند و فیلم را نمایش ندادند؟وی افزود: دولت جدید که آمد و خواست راه را باز کند چه اتفاقی افتاد؟ همان فیلمسازان گذشته با بودجههای میلیاردی در حال کار کردن هستند. من که درخواست 300 میلیونی برای فیلمسازی آن هم به صورت وام را دادهام بعد از گذشت سه سال هنوز دریافت نکردهام. به جای طلسم شکستن بهتر است اجازه فیلم ساختن به من بدهند.این کارگردان با اشاره به پیشنهاداتی که از کشورهای کره، فرانسه و ژاپن داشته است، گفت: به خاطر آنکه در آنجا قانون است هر 6 ماه یک بار باید چکاپ کامل انجام شود، هر 6 ماه حال من را میپرسند و میگویند نمیخواهی فیلم بسازی؟ اما من میگویم نه و میخواهم فیلمی با تهیه کننده خودمان شروع کنم.جلیلی ادامه داد: یک نفر نمیپرسد تو چه جوری زندگی میکنی. الان هم با اکران محدود یک فیلم طلسمی شکسته نشده است. این فقط تبلیغ خودشان است تا بگویند طلسم را شکستیم. آدم را بدبخت کردند و بعد بدون عذرخواهی حالا گوشه کوچکی از کارم را نشان میدهند.
اعتماد/نميتوان«ماهي و گربه»را در يك خط توصيف كرد
«ماهي و گربه» و «درباره الي» فيلمهاي منتخب منتقدان شيكاگوريدر
بهار سرلك/ منتقدان نشريه هنري شيكاگوريدر كه ويژه سينما و تئاتر است، فهرست ١٠ فيلم برتر خود را معرفي كردهاند. «درباره الي» ساخته اصغر فرهادي هشتمين فيلمي است كه «جي. آر جونز» منتقد اين نشريه آن را معرفي كرده است. اما فيلم تحسينشده «ماهي و گربه» شهرام مكري جايگاه نخست فهرست فيلمهاي منتخب «بن ساشز» ديگر منتقد شيكاگوريدر را به خود اختصاص داده است. معرفي فيلم «ماهي و گربه» را از زبان ساشز و همچنين گزيدهاي از مصاحبهاي را كه او با شهرام مكري داشته در ادامه ميخوانيم.
فيلم «ماهي و گربه» ساخته شهرام مكري كه اثر برجستهاي از سينماي ايران است تمامي المانهاي آثار كالت كلاسيك را در خود دارد. اين فيلم جزو نخستين فيلمهاي اسلشر سينماي ايران است. «ماهي و گربه» در يك برداشت ١٣٠ دقيقهاي مكررا ذهنيتهاي مشترك را نقض ميكند و برداشت متوالي فيلم، وحدت زمان واقعي را حفظ ميكند؛ داستان فيلم با گريز به گذشته و آينده و اغلب به همان رويدادها بازميگردد تا نشان دهد جزييات اصلي داستان تغيير كردهاند. داستان مهيج و سرگرمكننده و بازيهاي درخشان بازيگران نشان از اين دارد كه مكري ٣٦ ساله يك فيلمساز مبتكر است و اميدوارم يك كمپاني پخش فيلم امريكايي اين اثر را براي اكران عمومي در اين كشور برگزيند. مطمئنا ماهي و گربه يكي از فيلمهاي محبوب من است كه امسال در شيكاگو روي پرده رفت.
اوايل سال جاري وقتي «ماهي و گربه» در «مركز فيلم جين سيسكل» (سينماتكي كه به مدرسه هنر شيكاگو وابسته است) نمايش داده شد در مقالهام نوشتم كه اين فيلم ايدهاي جدي دارد و قصد ندارد يك بازي جانانه راه بيندازد. با تماشاي چندباره اين فيلم فهميدم درست متوجه شدم. مكري ساختار سرگيجهوار فيلم را با چند شخصيت تكميل كرده است: كامبيز دانشجوي بهروزي كه تحت سلطه پدرش است، پرويز پسر ورزيدهاي كه از سطحينگريهاي خودش به ستوه آمده است، ناديا زن منزوي جواني كه از توانمنديهاي رواني برخوردار است و شخصيتهاي آشپز با آن ديالوگهاي كميك و شومشان يادآور آثار ساموئل بكت، نويسنده ايرلندي- فرانسوي هستند. قبل از نمايش فيلم در مركز سيسكل، مكري يك ساعت از وقت خود را براي مصاحبه با من اختصاص داد و من از حرفهاي او فهميدم كه فيلم «ماهي و گربه» تفسيري ضمني نيز در مورد برخورد فرهنگي نسل هزاره ايران و نسل والدين آنها است.
اعتماد به نفس نوشتن درباره فيلم ماهي و گربه را نداشتم تا اينكه براي بار دوم اين فيلم را تماشا كردم. بار اولي كه فيلم را ديدم ساختار فيلم من را درگير كرده بود و شخصيتهاي داستان را درست و حسابي زيرنظر نگرفته بودم. ماهي و گربه يك پازل واقعي است.
الهام اصلي من نقاشيهاي «ام. سي (موريس) اشر» بود كه شبيه پازل هستند. منظرهاي كه او ميكشد مدام تغيير ميكند اما همچنان ادامه دارد. ميخواستم فيلمي مثل آثار او بسازم. متوجه شدم بايد فيلمم را در يك سكانس پلان بسازم چون جادوي نقاشيهاي اشر دنبال كردن طرح است.
فيلم بارها به يك مجموعه رويداد بازميگردد اما هيچچيز دقيقا همانطوري كه دفعه قبل روي داده، اتفاق نميافتد. اصلا مشخص نيست، بيننده يك داستان را از نگاه شخصيتهاي مختلف ميبيند يا به طور كل داستانها متفاوت است.
به نوعي اين فيلم چالشي را در برابر تئوريهاي «آندره بازن» (منتقد مشهور فرانسوي)، در مورد رئاليسم سينمايي راه مياندازد. در تئوري او، برداشتهاي بلند شبيه به واقعيت است (چون اين نوع برداشتها پيوستگي زمان واقعي را حفظ ميكند)، اما در اين فيلم ما خيلي از واقعيت فاصله گرفتيم و به فضاي سوررئال نزديك شديم. مدام از زواياي مختلف به داستان نگاه ميكرديم. ابتدا، داستان خيلي به ژانر وحشت و مخصوصا فيلمهاي اسلشر نزديك بود. نخستين داستان فيلم درست مثل فيلمهاي اسلشر بود، اما كمكم از اين نوع داستانگويي فاصله گرفتيم.
همچنين در اين فيلم با دو نسل متفاوت روبهرو ميشويم؛ نسل قديمي و جوانهاي امروزي جامعه. جوانها هميشه با يكديگر در مبارزهاند گرچه اين مبارزهها در فيلم نيست و در داستان فيلم مخفي است و گاهي شخصيتها در مكالمههايشان به اين مبارزهها اشاره ميكنند. اين در حالي است كه آدمهاي نسل قديم با همديگر كنار ميآيند. اين فيلم تركيبي از سينما و تئاتر هم هست... ميدانيد كه نميتوانم «ماهي و گربه» را در يك خط توصيف كنم. هر بار كه اين فيلم را براي يكي از بازيگران توصيف ميكنم نكتهاي متفاوت را ميگويم؛ گاهي درباره فيلمهاي اسلشر حرف ميزنم و گاهي درباره رياضي يا تئاتر حرف ميزنم.
چطور رياضيات روي فيلم تاثيرگذار بوده است؟
در دبيرستان رشتهام رياضيات بود و عاشق اين رشتهام. در دانشگاه سينما خواندم و هميشه به راهي براي تركيب كردن سينما يا رياضي و علم فكر ميكردم. «ماهي و گربه» از تئوري در فيزيك كوانتوم ميگويد؛ بحث اين تئوري اين است كه يك شخصيت ميتواند در يك زمان اينجا باشد و هم نباشد. همچنين از تئورياي در رياضيات الهام گرفتم كه ميگويد ميتواني يك چرخه كامل را سفر كني و يكجورهايي جلوتر از نقطهاي كه شروع كردي، سفرت تمام ميشود.
قبل از اينكه شروع به نوشتن فيلمنامه كنم، نقشهاي با دو دايرهاي كه روي هم ميافتادند، كشيدم. دايره بزرگتر نيمه اول فيلم را نشان ميداد و دايره كوچكتر نيمه دوم فيلم را. از آنجا، شروع به پيدا كردن نقاطي كردم كه بتوان اين دو دايره را به هم مربوط كرد. داستانهاي كوتاه بسياري درباره شخصيتها نوشتم كه بعد از آن اين داستانها را وارد دايره بزرگتر كردم. حالا در دايرههاي كوچك و بزرگ يك داستان نبود اما شخصيتهاي زن و مرد داخل دايرهها يكي بودند. اين موضوع چيزي است كه فقط در تئوري كوانتوم امكان دارد.
اطلاعات/نخستین کنگره شبکه جهانی تحقیقات و آموزش علمی برگزار میشود
اولین کنگره یوسرن (شبکه جهانی تحقیقات و آموزش علمی) به میزبانی دانشگاه علوم پزشکی تهران برگزار و در آن جوایزی به محققان زیر ۴۰سال اعطا می شود.
به گزارش مهر، نیما رضایی، معاون بینالملل دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران دیروز در اولین جلسه مشورتی یکدرصد دانشمندان برتر جهان از برگزاری اولین کنگره شبکه جهانی تحقیقات و آموزش علمی خبر داد و گفت: این کنگره برای اولینبار در آبانماه سال آینده برگزار میشود.
وی افزود: در کنگره یوسرن به افرادی که فعالیتهای تحقیقاتی انجام دادهاند جوایزی اعطا میشود. این جوایز به افراد زیر ۳۵یا ۴۰سال تعلق میگیرد.
رضایی با بیان اینکه تاکنون برای برگزاری این کنگره مراکزی از آمریکا و اروپا اعلام حمایت کردهاند، گفت: این کنگره میتواند فرصت شغلی برای برندگان جایزه یوسرن باشد.
وی افزود: اکنون در وزارت علوم لیست مشخصی از یکدرصد دانشمندان برتر جهان در کشور اعلام رسمی نشده است، در صورتی که صدنفر دانشمندان برتر دنیا ایرانی هستند.
معاون بینالملل دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران گفت: ما میخواهیم یوسرن را به خانه دوم همه دانشمندان برتر دنیا تبدیل کنیم؛ چرا که اگر دانشمندان در کنار هم باشند، احتمال خطای آنها کمتر خواهد شد.
رضایی گفت : اکنون به این فکر افتادهایم تا دانشمندان ایرانی را شناسایی کنیم و شرایطی برای آنها به وجود آوریم که بتوانند در کنار یکدیگر به کار پژوهشی بپردازند.
وی افزود: همچنین گروهی به نام هنر سلامت تشکیل دادیم که خدمات مناسبی به کودکان ارائه کنند.
اطلاعات/جایزه ویژه جشنواره مراکش به مستند «لالایی جنگ» رسید
فیلم مستند «لالایی جنگ» به کارگردانی حبیب باوی ساجد و تهیه کنندگی محبوبه هنریان، جایزه ویژه هیأت داوران جشنواره بینالمللی فیلم «الخریبکه» مراکش را دریافت کرد.
به گزارش ایسنا، در بخش مسابقه اصلی جشنواره فیلم مستند الخریبکه که از مهمترین جشنوارههای مستند مغرب عربی محسوب میشود، ۹ فیلم مستند شرکت کردند که مستند «لالایی جنگ» به عنوان تنها نماینده سینمای مستند ایران در این جشنواره به رقابت پرداخت.
هیات داوران متشکل از کشورهای آمریکا، فلسطین، رومانی، مصر و مغرب تنها به سه اثر از انگلیس، قطر و ایران جایزه اهدا کردند.
هیات داوران هفتمین جشنواره بینالمللی فیلم مستند الخریبکه، «لالایی جنگ» را به علت سخن گفتن از زندگی و رنج که در میانه و حدفاصل دشمنی و مرکزهای ارتباط و تعلق شکل میگیرند، شایسته دریافت جایزه دانستند. هیات داوران در بیانیه خود آورده است: در مستند «لالایی جنگ» انسانیت به چالش کشیده میشود و در زمانه جنگ، این چالش به اوج خود میرسد. "این فیلم توانسته ما را به فضای جنگ ببرد و با استفاده از تصاویر و استعارهها و نمادپردازیهای زیبا، آن را به ما نشان دهد. نماهایی بس فراخ، که افقهای گمگشتگی و پوچی و بنبست را به تصویر میکشیدند و با دقت سقوط در پوچی، چشماندازها را روایت میکند و نمادها در این فیلم، احساس گمگشتگی را در ما ژرفتر میسازند.
این مستند پیش از این جایزه بهترین فیلم دوازدهمین جشنواره فیلم بینالمللی مقاومت و جایزه بهترین فیلم چهارمین جشنواره بینالمللی تولیدات تلویزیونی "اتحاد” را دریافت کرده است و کاندیدای بهترین مستند دفاع مقدس در هفتمین جشنواره بینالمللی مستند "سینما حقیقت” و منتخب جشنواره بینالمللی رشد، جشنواره وارش، جشنواره رویش و … شده است.
حبیب باوی ساجد، در مستند "لالایی جنگ” مضمونی عاشقانه را در بستر جنگ عراق علیه ایران در روستاهای مرزی خوزستان روایت میکند.
اطلاعات/درخواست نامگذاری خیابانی به نام «ادیان» در تهران
رییس انجمن کلیمیان تهران از سازمان میراث فرهنگی و شورای شهر درخواست کرد نام خیابان «سیتیر» را به خیابان «ادیان» تغییر دهند.
همایون سامریح با طرح درخواستی از احمد مسجدجامعی، عضو شورای شهر تهران و رجبعلی خسروآبادی، مدیرکل میراث فرهنگی و گردشگری استان تهران گفت: نامگذاری خیابان "سی تیر” به نام خیابان "ادیان”، به عنوان یکی از تاریخیترین خیابانهای تهران هرچه زودتر انجام شود.
او تاکید کرد: با توجه به قرارگیری اماکن مذهبی متعلق به ادیان مختلف در این خیابان و براساس صحبتهایی که پیش از این درباره این نامگذاری شده بود از مدیریت شهری و میراث فرهنگی تهران درخواست میکنیم نام این خیابان را هرچه سریعتر تغییر دهند تا توجه بیشتری نسبت به حفاظت از خیابان و بناهای تاریخی آن صورت گیرد.
احمد مسجدجامعی نیز که در برنامه تهرانگردی این هفته خود از کلیساها و کنیسههای تهران که تعدادی زیادی از آنها در خیابان سی تیر قرار دارند، به مناسبت آغاز سال نو میلادی و به انگیزه تبریک گفتن به اقلیتهای مذهبی بازدید کرد، گفت: سند این اقدام حدود شش سال پیش تهیه شد، حتی برای تغییر نام این خیابان مصوبهای نیز وجود دارد. امیدوارم هرچه زودتر این اتفاق رخ دهد و میراث فرهنگی استان تهران اقدامات مورد نیاز در این زمینه را انجام دهد. سامریح همچنین در صحبتهایش از میراث فرهنگی و شهرداری خواست تا نخستین کنیسه لهستانیها در تهران را به دلیل داشتن فضاها و موقعیتی که در خیابان سی تیر دارد به موزه تبدیل کنند، که مسجدجامعی در پاسخ به این درخواست اظهار کرد: باید تصمیمات مربوط به تبدیل چنین فضای ارزشمندی به موزه توسط جامعه کلیمیها صورت گیرد. با توجه به اینکه این جامعه نمایندهای را نیز در مجلس شورای اسلامی دارد امیدوارم تبدیل این فضا به موزه و تغییر نام خیابان سی تیر با پشتیبانیهای میراث فرهنگی تهران هرچه سریعتر انجام شود.
ایران/مدیر اداره کتاب در واکنش به برخی گلایهها نسبت به کندی صدور مجوز:
کتاب «بلاتکلیف» در ارشاد نداریم
۸۰ درصد کتابها در ۱۰ روز اول مجوز میگیرند
مدیر اداره کتاب با تأکید بر اینکه هیچ کتابی در این اداره نیست که تعیین تکلیف نشده باشد، گفت: برخی تأخیرها که در صدور مجوزها به وجود میآید، به خاطر نپذیرفتن اصلاحات اعلام شده در کتابها از طرف نویسندگان است. چندی است مدیران بخشهای مختلف معاونت امور فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در جلساتی بیواسطه و بدون تعیین وقت قبلی، با ارباب رجوعان خود ملاقات میکنند. اداره توسعه کتاب و کتابخوانی وزارت ارشاد، یکی از همین بخشهاست که به جهت اهمیت موضوع بررسی و صدور مجوز نشر، از بخشهای پرمراجعه این معاونت است و مدیر این اداره روزهای سهشنبه هر هفته از ساعت ٨ تا ١٢ پاسخگوی مراجعانش است.
محمد سُلگی مدیر اداره کتاب وزارت ارشاد درباره مسائل و مواردی که در این دیدارها از سوی مراجعان مطرح میشود و نیز پاسخهایی که به آنها داده میشود، گفت: ما البته قبل از این اعلام و از چند ماه قبل در اداره کتاب، پذیرای اهالی قلم، مؤلفان، ناشران و کتابفروشان بودهایم. در پارهای از موارد، مسائلی که آنها مطرح میکنند، مربوط به کتابها و مجوزهای آنهاست و بحث تأخیر در صدور این مجوزها یا غیرقابل چاپ اعلام شدن برخی از آنها.
وی افزود: پارهای از این درخواستها هم مربوط به پیگیری سرنوشت انتشار کتابهایی است که از سالهای قبل به این اداره ارائه شده است؛ مثلاً کتابی که ۲ سال پیش داده شده و در این مدت، بحث آن مسکوت مانده است. برخی مراجعات هم مربوط به کتابهایی است که در ماههای اخیر به اداره ارسال شده و دوستان ناشر پیگیر مجوز انتشار آنها هستند. برخی هم به مسائلی مانند معافیت مالیاتی و یا اختلافات با شهرداری و مراکزی از این دست و برخی هم به اختلافات مؤلفان با ناشران بر سر قراردادهای چاپ کتاب، مربوط میشود.
مدیر دفتر توسعه کتاب و کتابخوانی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی گفت: در حال حاضر هیچ کتابی در این اداره نیست که دو سال بلاتکلیف مانده باشد. البته ممکن است کتابی غیرمجاز دانسته شده باشد ولی همین تصمیم به ناشر آن ابلاغ شده و در واقع مورد آن، تعیین تکلیف شده است. وی افزود: البته ممکن هم هست که مشروطیهای کتابی، زیاد بوده باشد و ناشر اعمال آن اصلاحات را در کتاب، نپذیرفته باشد. در این موارد هم ما با ناشر مذاکره و مسأله مربوطه را مجدداً و گاه چندباره، بررسی میکنیم و پرونده آن را از نو بازگشایی میکنیم.
سُلگی با تأکید مجدد بر اینکه ما کتابی که تعیین تکلیف نشده و رها باشد، نداریم، درباره میانگین زمان بررسی یک کتاب و اعلام پاسخ به متقاضی صدور مجوز آن هم گفت: قرار ما بر یک ماه است ولی واقعیت این است که میانگین ما در حال حاضر کمتر از یک ماه است.
مدیر دفتر توسعه کتاب و کتابخوانی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی تصریح کرد: ما در همین ماههای گذشته، به صورت میانگین ۵۰۰۰ و یا حتی ۶۰۰۰ کتاب، دریافت میکردیم که قریب ۸۰ درصد از این تعداد، در همان ۱۰ روز و یا حتی ۷ روز اول مجوز میگیرند و کتابهایی که زمان بررسی آنها و اعلام نظر نهایی در مورد انتشار آنها بیشتر از یک ماه طول میکشد، کمتر از ۵ درصد آثار هستند.
ایران/سعی کردم اعماق شخصیت شمس تبریزی را بکاوم
سایر محمدی
«در جدال با خویشتن» جدیدترین کتاب مهدی محبتی در شناخت آثار و زندگی شمس تبریزی است که توسط انتشارات نگاه در تدارک چاپ است. مهدی مجتبی نویسنده، پژوهشگر ادبیات فارسی و استاد دانشگاه زنجان است و کتاب دوجلدی «از معنا تا صورت» را سالها قبل توسط انتشارات سخن منتشر کرد که طبقهبندی و تحلیل ریشهها، زمینهها، نظریهها و جریانها و آثار مهم نقد ادبی در ایران و ادبیات فارسی است. سیمرغ در جستوجوی قاف (درآمدی بر سیر عقلانیت در ادب فارسی) و کتاب دوجلدی «پیمانههای بیپایان» شامل قصههای کوتاه ادبیات عرفانی متون منثور و منظوم فارسی و... از جمله آثار منتشر شده اوست.
آقای محبتی گویا مأموریت سفر به روسیه پس از چندسال به پایان رسیده است؟
دلیل سفر من به روسیه، به خاطر تأسیس رشته زبان و ادبیات فارسی در دانشگاه دولتی مسکو بود. میدانید که رشته زبان در دانشگاه مسکو دایر بود اما رشته ادبیات فارسی نداشتند. دانشگاه دولتی مسکو مهمترین دانشگاه این کشور است و من از اوایل سال1389 تا 1391 در این دانشگاه مشغول تدریس بودم. چند استاد به این دانشگاه معرفی شده بودند که آنها قبول نکرده بودند، سرانجام من اعزام شدم که نخست مقاومت نشان میدادند که ما (استادان دانشگاه مسکو) از شما برتریم. اما پس از گذشت دو ترم پذیرفتند که به ما نیاز دارند و حتی استادان خودشان هم درخواست کردند برای آنها کلاس بگذاریم.
خبر داده بودید که کتابی درباره زندگی و آثار شمس تبریزی در دست چاپ دارید. با توجه به تحقیقات فراوانی که در مورد شمس صورت گرفته و آثاری در اینباره تألیف و یا ترجمه شده از توفیق سبحانی و موحد گرفته تا مستشرقان غربی که گفتنیها را گفتهاند. چه اسرار ناگفتهای در زندگی و آثار شمس هست که تاکنون گفته نشده و اثر شما را تازه و متمایز از آثار دیگران میکند؟
همه کتابهایی که در مورد آثار و زندگی شمس تبریزی نوشتهاند، بیشتر توضیح و تفسیر لغات یا چاپ و تصحیح متن مقالاتش بوده است. کاری که من در این کتاب کردم نقبی است به اعماق شخصیت شمس که بعد از چاپ کتاب «خط سوم» صاحبالزمانی- البته این کتاب هم یک کار ذوقی بوده و به نوعی استحسانی، اما وقتی در سال49 منتشر شد خیلی تأثیرگذار بوده - دیگر اثری در این مایه نوشته و منتشر نشد. کتاب من کاری در همین مایههاست اما نه به شیوه ذوقی. کاملاً استنادی سعی کردم اعماق شخصیت شمس را بکاوم و آنچه تا به حال گفته نشده، روایت کنم. یک جلد این کتاب به این صورت نوشته شده و جلد دیگرش گزیدهای از متن مقالات شمس است همراه با مقدمهای که در واقع رساله است که علاقهمندان شمس و مولانا میخواهند با آن آشنا شوند.
کار شما در واقع نوعی تأویل و تفسیر مقالات شمس است یا براساس منابعی تازه به کشفیات جدیدی رسیدید؟
من معتقدم برای کشف مولوی وشمس باید حداقل یازده عنوان کتاب را همزمان مورد مطالعه و مقایسه قرارداد. پنج کتاب که متعلق به پدر مولوی بهاءولد، محقق ترمذی و مقالات شمس و آثارمولانا و رساله سپهسالار و مناقب العارفین افلاکی و... این آثار را باید دقیق و موشکافانه واکاوی کرد تا حرف تازهای داشت. بر این مبنا نقبی به شخصیت شمسزدهام که امیدوارم مورد توجه اهل فن قرار گیرد. شمس در بیان گفتارهایش خیلی دلیرتر از مولانا است. دلیل آن هم این است که مولوی را مخاطباش محدود میکرد به خاطر وجهه و مقامی که نزد توده مردم داشت. به این خاطر بیپروا حرف نمی زد و سخن نمیگفت. اما شمس نه چنین مخاطبانی داشت و نه معذوریتهایی از این دست. شمس حصارهای ایدئولوژیک را در نظر نمیگرفت و نکات تازهای در سخنانش دارد که در گفتارهای مولانا دیده نمیشود. من بیشتر به این جنبهها پرداختم.
جام جم/سبک زندگی ایرانی ـ اسلامی در آثار تلویزیونی
تلویزیون به عنوان یک رسانه فراگیر نقشی پررنگ در زندگی مخاطبان خود داشته است که از آن میان میتوان به تاثیر آثار نمایشی بر مخاطبان خود نام برد.تاثیر روی سبک زندگی مخاطبان یکی از مهمترین نقشهای شبکههای تلویزیونی است که از اهمیتی فوقالعاده برخوردار بوده و مسئولان فرهنگی از گذشته تا به امروز روی آن حساب جداگانهای باز کردهاند.
در این بین سریالها با توجه به قصهگو بودنشان و تاثیر روی بخش عظیمی از مخاطبان نقشی کلیدی در این جریان داشته و تاثیر عمیق و غیرقابل انکاری در شکلگیری الگوی زندگی مردم دارند.بسیاری از سریالهای پرمخاطب تلویزیونی که مخاطبان فراوانی هم در دیگر کشورهای جهان دارند با این هدف ساخته میشوند تا سبک زندگی محبوب خود را به دیگران نیز القا کنند.برای مثال میتوان به سریالهای تولید شده در ترکیه و کره جنوبی اشاره کرد که مخاطبان جهانی را هدف گرفته و به شکلهای مختلف آنان را تحت تاثیر قرار میدهند. شبکههای تلویزیونی ایران نیز در این بین بیکار ننشسته و در تولیدات خود به این امر مهم و حیاتی توجه خاصی نشان دادهاند.موضوعی که در یک دهه اخیر و با برنامهریزیهای هدفمند شبکههای ماهوارهای که با بودجههای کلان به مصاف صدا و سیمای جمهوری اسلامی آمدهاند، بیش از گذشته اهمیت پیدا کرده و در دستور کار برنامه سازان تلویزیونی قرار گرفته است.
دهه 60 و تاثیر جنگ تحمیلی بر سبک زندگی
پیروزی انقلاب در بهمن 57 که بر کل جامعه تاثیر گذاشته بود، تلویزیون را هم بینصیب نگذاشته و اندک تولیدات آن را در مسیری انقلابی قرار داد.سادهزیستی به عنوان یکی از نمادهای جمهوری اسلامی که امام خمینی(ره) نیز بسیار به آن پایبند و معتقد بود، بهشدت مورد توجه تلویزیون قرار گرفته و در محتوای محصولات دو شبکه تلویزیونی آن سالها اعمال میشد.در این بین اندک سریالهای تولیدی این دهه عاری از زرق و برق بوده و تا حدود زیادی به شکل زندگی مردم درگیر جنگ تحمیلی نزدیک بود.مجموعه تلویزیونی آینه ساخته غلامحسین لطفی که یکی از پربینندهترین مجموعههای تولیدی پس از انقلاب محسوب میشود، ازجمله این آثار است که بسیار به سبک زندگی مردم آن سالها نزدیک بود.تمرکز روی خانواده را میتوان نقطه قوت آن دانست چراکه حول محور آن میتوان داستانهای بسیاری را به وجود آورده و موقعیتهای نمایشی زیادی را خلق کرد.لطفی به عنوان کارگردان و طراح برنامه در اینجا به سراغ خانوادههایی کاملا ایرانی با مختصات ویژه آنها رفته و داستانهای ساده، اما کاملا باورپذیر خود را در چنین بستری روایت کرده است.اختلافهای زن و شوهرهای جوان در آینه به سوژه اصلی تبدیل شده و بخش مهمی را به خود اختصاص داده که با توجه به گستردگی مضمون یاد شده کاملا موجه به نظر میرسد.نویسنده آینه در بخشهای یاد شده به شکلی ساده و بیپیرایه به مشکلات زوجهای جوان ربع قرن پیش کشورمان پرداخته و موضوعهایی همچون: تجملگرایی، مردسالاری و... را مورد بحث قرار داده و قضاوت را به بینندگان خویش واگذار کرده است.در کنار اینها به معضل همیشگی آپارتماننشینی نیز اشاره شده و از زوایای گوناگون همچون: رعایت حقوق همسایه و... به آن پرداخته شده است.لطفی برای قضاوت بهتر دو روایت را برای یک قصه برگزیده و آن را با عنوان زندگی شیرین میشود در برابر روایت تلخ اولیه قرار داده و پیام خود را این گونه به مخاطبانش منتقل میسازد.این ترفند ساده، اما بسیار موثر بهشدت به کار آینه آمده و آن را به نقطهقوت آن تبدیل کرده به گونهای که پس از گذشت سالها هنوز بینندگان، این زندگی شیرین میشود را از یاد نبردهاند.در طراحی صحنه و لباس آینه، سادگی غریبی موج میزند که از هر گونه تجمل عاری است و سادهزیستی را به شکل مطلوبی تبلیغ میکند.جالب اینکه در همین سالها اغلب مجموعههای غیرایرانی هم به لحاظ مضمون و فرم نزدیک به تولیدات داخلی بوده و در آنها نیز خبری از تجملات نبوده و شخصیتهای داستان عموما از زندگیهای ساده و در عین حال سختی برخوردار بودند.برای نمونه میتوان به سریال مشهور «سالهای دور از خانه» اشاره کرد که در آن ایام به نام قهرمانش (اوشین) در میان مردم شناخته میشد.سریالی شخصیت محور که مخاطب را از کودکی تا میانسالی وی همراه کرده و قصه زندگی پرفراز و نشیبش را برای مخاطبان روایت میکرد.زندگی سخت و طاقتفرسایی که با وجود دور بودن مخاطب ایرانی از آن فضا تا حدود زیادی برایش ملموس بوده و به همذاتپنداری با او وا میداشت.به موازات این مجموعه پربیننده به فیلمهایی از سینمای آسیای شرق و نیز اروپای شرقی برمیخوریم که داستان بخش مهمی از آنها در زمان جنگ دوم جهانی میگذشتند و سرشار از مسائل و مشکلاتی بود که سر راه قهرمانها وجود داشت.این امر تنها مجموعههای تلویزیونی و فیلمهای سینمایی را شامل نشده بلکه برنامههای مختص کودک و نوجوان را هم تحت تاثیر قرار داده بود.برای مثال میتوان از انیمیشنهای ژاپنی آن ایام همچون: بل و سباستین، دختری به نام نل، مهاجران، خانواده دکتر ارنست و... یاد کرد که در همه آنها قهرمانهای داستان با موانع زیادی مواجه شده و در تمام طول داستان برای از سر راه برداشتن آنها تلاش میکردند.در حقیقت انیمیشنهای یاد شده کپی کمرنگی از فیلمها و مجموعههای تلویزیونی روی آنتن دهه 60 به حساب میآمدند که تنها اندکی رنگ و بوی کودکانهتری به خود گرفته بودند.همچنین تولیدات داخلی نیز از این امر مستثنا نبوده و قصهها در فضایی کاملا واقعی و دور از هر گونه زرق و برق به تصویر کشیده میشدند.برای مثال میتوان به مجموعه در خانه ساخته بیرنگ و رسام اشاره کرد که قصه آن در خانهای قدیمی در یکی از محلات قدیمی تهران میگذشت و قهرمانهای خردسالش در هر قسمت با ماجراهایی روبهرو میشدند که سر آخر تجربهای از آن کسب میکردند.از پیدا کردن کیف پر پول ناظم مدرسه و تلاش بچهها برای پیدا کردن صاحب آن گرفته تا اضافه شدن مرتضی به خانواده سه نفره خالهاش که در همگی آنها به قضیه انتقال پیام به زبانی قابل فهم برای نوجوانها توجه خاصی شده است.
دهه 70: پایان جنگ و سالهای سازندگی
پس از پایان جنگ در سال 67، تلویزیون هم در برنامههای خود اعم از تولیدی و غیرتولیدی تغییراتی را ایجاد کرد که البته این تغییرات در دهه 70 ریتم تندتری به خود گرفت.در این ایام بخش مهمی از مجموعههای تلویزیونی همچنان سر و شکل سادهای داشته و چندان خبری از تجملات در آنها نبود.بخشی از آثار موفق دهه 70 روی سبک زندگی سنتی ـ ایرانی مانور داده و با بهرهگیری از آن برای خانوادهها نسخه میپیچیدند«.پدرسالار» ساخته اکبر خواجویی موفقترین نمونه در این باب به حساب میآید که داستان ساده خود را براساس خانوادهای شکل گرفته بر پایه اندیشهای پدرسالارانه روایت کرده است.پدرسالار نگاهی تازه به مقوله خانواده آن هم در فضا و اتمسفری بهشدت سنتی دارد که در عین احترام به نقد آن نیز میپردازد.اسدالله واعظیان که از نوجوانی کار کرده و همیشه از به هم ریختن خانواده وحشت دارد، در خانه بزرگ خود پسرها، عروسها و نوههایش را جای داده و در کنار آنان روزگار خوشی را سپری میکند، اما مدتی پس از ازدواج آذر (برادرزادهاش) با پسرش (ناصر) و با مخالفت آذر برای زندگی در این خانه فضا متشنج شده و همه چیز به هم میریزد.علیاکبر محلوجیان با انتخاب شخصیت اصلی خود از طبقه سنتی جامعه و احاطهاش بر مناسبات حاکم بر آن، شخصیتهای جاندار و محکمی را خلق کرده و باورپذیری عمیقی را به آن تزریق کرده است.اسدالله نمادی از پدرسالاری در جامعه ایران است که همچنان در تلاش برای زیر سایه نگه داشتن فرزندان و مراقبت از آنهاست در حالی که بچهها خود به سن میانسالی رسیدهاند!او با خرید تاکسی برای پسرها و یکی از دامادهای خود همچنان این سایه سنگین را بالای سرشان نگه داشته غافل از اینکه تنها تلنگری کوچک تمام خواب و خیالهای او را یکشبه نابود میکند.فرم قصه به گونهای است که ریتمی آرام را میطلبیده که البته در پارهای مواقع در آن افراط صورت گرفته و مخاطب را خسته میکند.بخش مهمی از دیالوگهای رد و بدل شده میان شخصیتها کاملا محاورهای بوده که در نگاه نخست گاه زائد جلوه میکند، اما به مرور در بافت کلی کار با توجه به رابطه میان شخصیتها و پایگاه اجتماعیشان جا میافتد.خواجویی در پدرسالار به مخاطبان خود میگوید که این سبک زندگی در صورت انجام تغییراتی نسبتا وسیع میتواند به نسخه به درد بخوری برایشان تبدیل شود منوط بر اینکه این تغییرات صرفا جنبه بیرونی و ظاهری نداشته و عمق داشته باشد.اصغر هاشمی هم در مجموعه آپارتمان طیفهای مختلفی از خانوادههای ایرانی را کنار هم قرار داده که از آن میان زوج جوان نویسنده که تناسب چندانی هم با بقیه اهل ساختمان ندارند، نزدیکی بیشتری به سبک زندگی اسلامی ـ ایرانی دارند.این زوج در قیاس با برخی نمونههای دهه 70 مشابه، خوب و باورپذیر از کار درآمده و مخاطب را به خوبی به خود نزدیک میکنند که بخش مهمی از آن به بازیهای روان و باورپذیر پرویز پرستویی و شهره لرستانی بازمیگردد.در سالهای بعد و بهخصوص در نیمه دوم دهه 70 جوانها نقش محوریتری در مجموعههای تلویزیونی بر عهده گرفته و قصهها فرم جوانانهتری به خود گرفت.فضای این آثار نیز تغییر زیادی کرده و زرق و برق بیشتری به خود گرفت تا از این لحاظ هم برای مخاطبان چشمنوازتر عمل کند.روزهای زندگی ساخته سیروس مقدم ازجمله این آثار به حساب میآید که خانوادهای سنتی را محور داستان خود قرار داده که با ورود پسر بزرگتر خانواده از خارج وارد ماجراهایی پیچیده با محوریت فرزندخواندهشان میشوند.مجموعه امام علی(ع) ساخته داود میر باقری با محوریت دورهای از زندگانی امیر المومنین(ع) نمونه دیگری در این رابطه است که سادهزیستی دلنشین ایشان را به شکل مطلوبی به تصویر کشیده و مخاطبان را کاملا تحت تاثیر قرار میدهد.
دهه 80 و فاصله از سادهزیستی
بخش مهمی از مجموعههای تلویزیونی تولید شده در این دهه قصه خود را به گونهای روایت کردهاند تا بتوانند بر جذابیتهای بصری خویش افزوده و مخاطبان خود را با فضاهای تازهتری آشنا کنند.قاسم جعفری در مجموعه خط قرمز با محوریت سفر چند جوان به شمال که سرنوشتشان با ماجراهایی تلخ گره میخورد، فضاهای تازهتری را در برابر مخاطبان خود قرار داده و زرق و برق بیشتری به آن بهخصوص در نیمه نخست آن بخشید.سیروس مقدم هم در مجموعه پربیننده نرگس به سراغ این سبک زندگی و تقابل آن با شکل دیگری از زندگی میرود.در اینجا نرگس به عنوان نمادی از یک زن ایرانی، شخصیت اخلاقگرایی است که در برابر مشکلات ریز و درشت زندگی سر خم نکرده و محکم و استوار به راه خویش ادامه میدهد.نرگس در عین حال به سبک زندگی ایرانی ـ اسلامی هم کاملا پایبند بوده و سادهزیستی باورپذیری دارد که به باور مخاطبان مینشیند.در این ایام کمدیهای شبانه 90 قسمتی همچنان در اوج بوده و با استقبال گرم مخاطبان مواجه بودند.برای نمونه میتوان به زیر آسمان شهر، کمربندها را ببندید، شهر قشنگ و... اشاره کرد که تقریبا همگی آنها داستانهایی آشنا با شخصیتهایی شناخته شده و تیپیک را روایت کردهاند.به همین خاطر هم فضای صحنه و هم طراحی لباس به سمت سادگی رفته و کمتر از تجملات بهره گرفتهاند.برای نمونه کافی است به فضای خانه آقای کاووسی در شهر قشنگ و آپارتمانهای نزدیک به طبقه متوسط زیر آسمان شهر توجه کنید.حسن فتحی هم در مجموعه ماندگار شب دهم این سبک از زندگی را مدنظر قرار داده که عامل حرکت دو شخصیت اصلیاش (حیدر و یاور) میشود.حرکتی انقلابی که سر آخر به شهادت این دو در ظهر عاشورا روی صحنه تعزیه ختم شده و تاثیر عمیقی روی مخاطبان خود به جای میگذارد.
دهه 90 و توجه خاص به سبک زندگی اسلامی ـ ایرانی
در سالهای اخیر برنامهسازان تلویزیونی بهخصوص سازندگان مجموعههای تلویزیونی به این امر توجه خاصی نشان داده و در این مسیر دست به تلاش جانانهای زدهاند.پردهنشین ساخته بهروز شعیبی و نفس گرم به کارگردانی محمدمهدی عسگرپور دو نمونه شاخص تلویزیون در این سالها به حساب میآیند که هر دو نیز در جلب نظر موافق مخاطبان موفق عمل کردهاند.پردهنشین به حضور روحانیون در جامعه و شیوه برخورد آنها با مردم و مشکلاتشان میپردازد که با ظرافت خاصی هم به تصویر کشیده شده است.نویسندگان فیلمنامه شالوده فیلمنامه خود را روی نقش روحانیون در جامعه و تلاش برای حل مشکلات مردم بنا نهاده و به سمت نمایش سبک زندگی اسلامی ـ ایرانی رفته است که در این کار نیز موفق عمل کردهاند.حاجآقا شهیدی روحانی معتمد یک شهر کوچک، قهرمان پردهنشین است که در بطن ماجراها قرار داشته و در پیشبرد داستان نقشی کلیدی ایفا میکند.شخصیتی دوستداشتنی با یک آرامش درونی که تاثیر مثبتی روی فضای پیرامون خود داشته و سادهزیستیاش کاملا باورپذیر و دلنشین جلوه میکند.در حقیقت نقطهقوت اصلی این مجموعه خود شخصیت شهیدی است که تکبعدی از کار درنیامده و مخاطب را به سوی همذاتپنداری با خویش سوق میدهد.حضور غافلگیرکننده فرهاد آییش در نقش حاجآقا شهیدی یکی از مهمترین نقاط قوت پردهنشین است که تا قبل از این اغلب به ایفای نقش در کارهای کمدی میپرداخت.عسگرپور هم در نفس گرم که به تازگی پخشاش از شبکه یک سیما به پایان رسیده، در این مسیر حرکت کرده و تلاشهایش هم در این باب تا حدود زیادی به بار نشسته است.ملیحه نداف یک سخنران جلسات مذهبی زنانه است که در عین حال برای باز کردن گرههایی از زندگی مردم نیز همیشه پیشقدم است.ملیحه قهرمان کنشمندی است که در ادامه پس از کشته شدن همسرش در سانحه مشکوک رانندگی با چالشی بزرگ مواجه میشود و ایمانش به بوته آزمایش گذاشته میشود.ملیحه در سبک زندگی خود نیز به الگوی اسلامی ـ ایرانی بهشدت وفادار بوده و آن را در همه شئون زندگی خود نیز پیاده کرده است.برای نمونه کافی است به فرم ظاهری و طراحی داخلی منزل ملیحه و همسرش نگاه کنید که در عین سادگی از یک زیبایی دلچسب هم بهره میبرد.همچنین میتوان فروغ را که پس از مرگ همسرش زندگی سختی در کنار دو فرزندش دارد، قرینه ملیحه به حساب آورد که با همه سختیها و ناملایمات از اصول اخلاقی خود فاصله نگرفته و شکل دیگری از سبک زندگی اسلامی ـ ایرانی را ارائه میدهد.برای مثال میتوان به گلایههای او از ملیحه پس از بروز دادن راز برادر همسرش (بهرام) اشاره کرد که با وجود دلخوری عمیق از بهرام حاضر به ریختن آبرویش نیست.در مجموعه تلویزیونی کیمیا ساخته جواد افشار نیز در خانواده پنج نفره کیمیا رگههایی از زندگی اسلامی ـ ایرانی به چشم میخورد که این امر در شخصیت مهری (مادر کیمیا) به شکل پررنگتری به چشم میخورد.به خصوص در بخشهای مربوط به او و همسرش (فرخ) و کشمکشهای میان این دو بر سر همکاری فرخ با شهرام کامفر که این تکیه بر اصول اخلاقی توسط مهری به اوج میرسد.سبک زندگی اسلامی ـ ایرانی به واسطه چند لایه بودن و گستردگی اش میتواند منبعی غنی برای تولید مجموعههایی تلویزیونی محسوب شود منوط بر آن که نویسندگان فیلمنامه صرفا به قصههای بارها تکرار شده اکتفا نکرده و در این باب دست به نوآوری بزنند.
جام جم/با گلاره عباسی، بازیگر مجموعه تلویزیونی «کیمیا»
فرزانه، قربانی شرایط خانواده
سریال «کیمیا» یکی از پرمخاطبترین سریالهای این روزهای تلویزیون است که به واکاوی زندگی خانوادهای ایرانی در برههای از تاریخ ایران میپردازد. سریالی پرفراز ونشیب که داستانی خاص را دستمایه کار قرار داده و تا اینجا توانسته بخش زیادی از مردم را با خود همراه کند.یکی از بازیگران این سریال گلاره عباسی است که در یکی از نقشهای این سریال طولانی هنرنمایی کرده است. با او درباره حضورش در این سریال گفتوگویی انجام دادهایم.
سریال کیمیا تقریبا اولین سریال ایرانی است که به صورت مستقیم به وقایع مهم تاریخ معاصر ایران پیروزی انقلاب و جنگ تحمیلی میپردازد. برای قبول پیشنهاد بازی در این سریال چقدر این مسائل مهم بود؟
برای پذیرش یک نقش فیلمنامه، نوع و جنس نقش مهم است و اینکه نقش چقدر جای کار داشته و کارگردان اثر چه پیشینه و تواناهایی دارد.
در کل، فضای جنگ، فضای پرالتهابی است که خیلی قصهها و موقعیتهای خوب ایجاد میکند و از لحاظ حسی هم بخش مهمی از تاریخ مملکت ما بوده و سهیم بودن در فضای دفاع مقدس جذاب است.
ولی درکیمیا بازی من در فضای بخش انقلاب و جنگ نبوده، بلکه در بخش ارتباط خانوادگی کیمیا و آرش بعد از پیروزی انقلاب است.
به لحاظ سن و سال نقشی که در کیمیا بازی کردید یک نسل قبل از شماست. چقدر از جوانهای دهه 50 شناخت داشتید؟
نقش من در کیمیا به قول شما در زمانی است که من به دنیا آمدهام. متولد سال 62 هستم و قصه همان دوران اتفاق میافتد.
خیلی دوران دوری نیست، ولی مدل لباس پوشیدن و تکیهکلامهای آن دوران با دوران معاصر تفاوتهای زیادی دارد و نویسنده و کارگردان این مساله را در نوشتن و کارگردانی رعایت میکردند. فرزانه در حقیقت همنسل مادران ماست.
برای رسیدن به این شناخت به فیلمنامه بسنده کردید یا رفتید به سمت تحقیقات میدانی؟
با توجه به اینکه فرزانه را درگیر مسائل سیاسی و اجتماعی آن دوران ندیده و فقط بحث ارتباط با خانواده و در فضای خصوصیتری میبینیم به همین دلیل کمتر درگیر تحقیقات درباره بینش و جهانبینی زنان در آن دوران شدم.
فرزانه جزو گروهی از جامعه بود که به دور از هیاهو و انقلاب و موج هیجان آن دوره به دنبال مسائل خودش بود.
شخصیتی که در کیمیا بازی میکنید (فرزانه) چقدر ویژگیهای خاکستری دارد؟
چون هنوز قسمتهای زیادی از فرزانه پخش نشده است، خیلی راحت نمیتوانم در رابطه با آن حرف بزنم به جهت اینکه قصه لو نرود، ولی در مجموع و آنچه تا به امروز هم دیدهایم شخصیت فرزانه خاکستری است.
منظورم این است که یک کاراکتر آسیبدیده و زخمی است، نه جنایتکار و نه یک آدم سالم و درستکار. فرزانه گم شده است.
از نظر من یک زن آسیبدیده و گمشده در لابهلای مشکلات خانوادگی و کمبودهایش است. زندگی از اول با او خوب نبوده و او هم یاد نگرفته خوبی و آرامش را به معنای کلمه نشان بدهد و یک قربانی است.
جاهایی فرزانه بنا به منافعش از پدرش طلب پول میکند و به خواسته او برای مراقبت از برادرش تن در میدهد. این ویژگی آیا به دلیل تنها بودن و عدم حمایت است؟
کلا فرزانه آدم تنها و آسیبدیدهای است. از کودکی حامی نداشته و با توجه به این، ما وضعیت مادر فرزانه را هم متوجه میشویم که چقدر اذیت شده و مسائلی که برای او پیش آمده و درضمن فرزانه در ناخودآگاهش احساس عدم امنیت و تنهایی میکند و به دنبال منفعت از سمت پدر و برادر است.
یک حس خشم و نفرت و در عین حال وابستگی به آنها دارد که همین پیچیدگیها نامتعادل و جذابش میکند و در وجودش پرازعقدهها و فشارهای مختلف است.
به نظر میرسد فرزانه آرش را از پدرش بهتر میشناسد و درباره عاشق شدنش با اطمینان حرف میزند؟
در مکالماتش با پدر نمیشود به نتایج اینچنینی رسید، چون دایم با هم با کنایه حرف میزنند و گاهی فرزانه لج و لجبازی میکند و دست رو نقطه ضعف پدر میگذارد.
از عشق حرف میزند که بلافاصله تسویهحساب کلامی با پدرش داشته باشد و میگوید آرش مثل شما نیست. روابط بیمارگونهای که میان پدر و دختر وجود دارد به ما اجازه نتیجهگیری درستی نمیدهد.
لقب موش کوچولوی فرزانه فقط جنبه کلامی دارد یا منبعث از شخصیتش است؟
خیلی ادامهدار نیست این کلمه فقط در حد گذرا بیان میشود.
به نظرمی رسد در این شخصیت جاهایی وجوه خیر بر شر غلبه میکند و برخلاف خواسته پدرش تلاشی برای از بین بردن رابطه میان آرش و کیمیا انجام نمیدهد؟
فرزانه تلاش میکنه حق خودش را بگیرد. فکر میکند حق و حقوقی دارد که پدرش به او نمیدهد. پدر او را به رسمیت نمیشناسد. کسی او را بهعنوان دختر مشفق به حسابش نمیآورد.
مادرش هم زن رسمی مشفق نبوده، هر دو طرد شده هستند. نه از نظر عاطفی و نه از نظر مالی رابطهشان مثل یک دختر و پدر واقعی نیست.
پدر به مادر فرزانه هم علاقهای نداشته و در حق او هم نامردی کرده. فرزانه پر از خشم و نفرت است و در عین حال تنها نقطه امیدش برای آینده بهتر همین پدر و برادر است.
همیشه سعی میکند حق و حقوقش را زنده کند، ولی به حساب نمیآید. پدر خیلی باهوشتر از اوست که امنیت و آرامش برای فرزانه فراهم کند. میخواهد همیشه از او استفاده کند و محتاجش باشد.
واکنش مخاطبان در قبال سریال کیمیا را چگونه دیدید؟
خدا را شکر مردم خیلی کیمیا را دنبال میکنند و کاملا مخاطب خودش را پیدا کرده است و کاراکترها را دوست دارند.
همبازی شدن با شماری از بهترین بازیگران در سریال کیمیا چقدر برایتان جذابیت داشت؟
کیمیا سریالی است که کاملا گروه حرفهای در آن مشغول هستند. چه «کست» کاملا حرفهای و درست بازیگران، چه بقیه عوامل.
محمدرضا شفیعی بهعنوان تهیهکننده که من قبلا تجربه سریال بسیار موفق شیدایی را با ایشان و سعید نعمتاله داشتم و جواد افشار که بسیار با بازیگران و گروهش همراه هستند. بهبهانینیا، نویسنده کار فیلمنامه خوبی نوشتند.
خاطرهای از سریال کیمیا بیان کنید؟
کل سریال کیمیا برای من خاطرهای از یک کار خوب و موفق و یک گروه آرام را دارد. هم بازیهایم رفیقهای خوبی برایم بودند.
تجربه نشان داده شما در سریالهای تلویزیونی نقشهای متفاوت و چندلایهای را بازی کردهاید. مدیوم تلویزیون برایتان چه ویژگیهایی دارد؟
من از تلویزیون شروع کردم و در کنار کارهای سینمایی با علاقه حضورم را در تلویزیون هم ادامه دادم و بسیار تلویزیون را دوست دارم.
مخاطب برایم بسیار زیاد اهمیت دارد و برای مردم کارکردن و دیده شدن لذتبخش است. دوست دارم سریالهای بیشتری ساخته و تلویزیون از همیشه رونقش بیشتر و بیشتر بشود.
در چند سریال تلویزیونی که بازی کردهاید نقشهای خاکستری داشتید؛ مثل سریال مدینه. آیا پیشنهاد اینگونه بود یا شما تلاش کردید نقشهای متفاوتی بازی کنید؟
بازیگری خیلی برایم اهمیت دارد. نمیخواهم راحت از آن بگذرم و کلیشه بشوم. دلم میخواهد تجربه کنم و یاد بگیرم. هر بازیگری دوست دارد فرصت بازی در نقشهای متفاوت را داشته باشد.
نقشهایی که جای کار هم داشته باشد؛ چه منفی و چه مثبت. اولین حضورم در نقش منفی یا خاکستری در سریال مدینه بود که سعید نعمتاله و سیروس مقدم این اعتماد را به من کردند.
بعد شیار 143 که نقش خواهر شهید بود و بعد سریال شهرزاد که حسن فتحی با کارگردانی فوقالعادهاش اثر بهیادماندنی خلق کرد.
شما در این سالها شمایل متفاوتی از زن ایرانی در کارهایی مثل شیدایی، شیار 143 یا اشیا از آنچه... بازی کردید. چقدر این مساله برایتان مهم بود؟
این سه اثر جزو بهترین کارهای پرونده کاری من هستند. کارهایی که خیلی به لحاظ بازیگری برایم جای کار داشتند و این دو فیلم در عرصه بینالمللی هم بسیار خوب دیده شدند.
از لهجه هم در کارهایی مثل شیار 143 استفاده کردید. کارکرد لهجه در ایفای درست نقش کجاست؟
من سه تجربه با لهجههای مختلف شمالی، آذری و کرمانی داشتهام. لهجه به نقش رنگ میدهد البته اگه بجا بوده و واقعا احتیاجی باشد که البته خیلی کار بازیگر را سخت میکند.
چون علاوهبر بازیگری باید مراقب درست گفتن کلمات هم باشد. ولی سختی لذتبخشی است. دوست دارم لهجههای دیگه را در بازیگری هم تجربه کنم.
این روزها سوای بازیگری به چه کارهایی مشغول هستید؟
بهجز بازیگری به خود زندگی اهمیت میدهم. اهل بودن با خانواده و پدرومادرو اقوام هستم و در مواقعی هم به کلاسهای مختلف هنری میروم.
زندگی مشترک چه تاثیراتی برای شما داشته است؟
از ابتدا با همسرم قرار گذاشتیم که هر دو به رشد هم کمک کنیم. همراه هم باشیم و کمک کنیم تا آدمهای موفقتر و آرامتر و شادتری باشیم. الان در ابتدای راه هستیم.
امیدوارم بتوانیم پایبند به آرمانهایمان باشیم و مسیرمان را ادامه بدهیم. همسرم کارهای من را دنبال میکند و از من میخواهد بیشتر از گذشته در انتخاب کارهایم دقت کنم و در مسیرم سختگیرتر و جدیتر باشم.
به جوانها برای ازدواج چه توصیهای دارید؟
امیدوارم همه زوجهای جوان به هم احترام بگذارند و به هم افتخار کنند و صادق باشند، با هم و عاشقانه زندگی کرده و من را هم دعا کنند که اینگونه باشم.
نظرتان درباره حوادث کشورهای همسایه و رشد تروریسم چیست؟
آرزوی همه ما صلح است. امیدواریم ناامنی و خشونت ریشهکن شود.
جام جم/رهبر معظم انقلاب خطاب به مجید مجیدی:
حملات دشمنان نسبت به شما نشان می دهد کار شما کار خوبی بوده است
رهبر انقلاب به مجیدی فرمودند: این گونه رفتارها نشان می دهد، کار، کار خوبی بوده و شما با این فیلم تیری به هدف زده اید.
به گزارش جام جم آنلاین، نشریه خط حزب الله در جدیدترین شماره خود به نقل خبری از نظر رهبر معظم انقلاب نسبت به فیلم محمد رسول الله(ص) پرداخت.
حضرت آیت الله خامنه ای در دیدار با مجیدی، با اشاره به حملات از سوی دشمنان خطاب به کارگردان فیلم محمد رسول الله(ص) فرمودند: این گونه رفتارها نشان می دهد، کار، کار خوبی بوده و شما با این فیلم تیری به هدف زده اید.
جوان/گفتوگوي «جوان» با فيلمسازي كه استقبال مخاطبان موجب بازپخش مستندش از تلويزيون شد
به من ميگويند مستندساز فتنه!
مستند «برادران» با موضوع شهيد مهدي نوروزي، همزمان در جشنواره عمار و تلويزيون پخش شد، مستندي كه از اجحاف چند سالهاي كه فتنهگران به انقلاب و يكي از شهداي مدافع حرم انجام داده بودند، پردهبرداري و روشنگري ميكند.
مستند «برادران» به موضوع شهيد مهدي نوروزي اشاره دارد. شهيد مدافع حرم كه اولين بار تصويرش در سال 88 و ايام فتنه منتشر شد. در آن زمان شهيد نوروزي در شبكههاي اجتماعي به عنوان يكي از نيروهاي حزبالله لبنان نام برده شد كه براي سركوب جنبش سبز به ايران اعزام شده است، نام وي نيز حسين منيف اشمر گذاشته شد كه نام رزمندهاي لبناني بود. در مستند «برادران» خط اتصال شهيد نوروزي و حسين منيف اشمر دنبال ميشود. اكران اين مستند در سينما فلسطين تهران حضار را تحت تأثير قرار داد و گريه برخي از تماشاگران را در پي داشت. اين اتفاق در پخش تلويزيوني نيز رخ داد و با درخواستهاي مكرر بينندگان ديشب بار ديگر مستند «برادران» از تلويزيون پخش شد.
مهدي نقويان، مستندساز و كارگردان مستند «برادران» كه اين روزها سروصداي زيادي را به راه انداخته در گفتوگو با «جوان» درباره ساخت اين مستند، ميگويد: پارسال همين موقعها بود كه شهيد نوروزي به شهادت رسيد، من نيز خبر شهادت را شنيدم و قبل از آن شناختي از وي نداشتم. تنها تصويري كه از او ديده بودم مربوط به همان خبر حضور نيروهاي حزبالله لبنان در ايران طي ايام فتنه بود. وقتي خبر شهادت نوروزي را شنيدم و به اصل ماجرا پي بردم، ديدم ايده خوبي براي توليد مستند است، به خصوص اينكه وي در مبارزه با داعش به شهادت رسيده بود. نقويان ميافزايد: هر چقدر درباره شهيد نوروزي تحقيقاتم بيشتر ميشد شخصيت وي به عنوان يك قهرمان برايم جذابتر ميشد.
وي كه پيش از اين مستند «رمز و راز ملكه» را با موضوع اختيارات ملكه انگليس توليد كرده بود، درباره مستند «برادران» ميگويد: به نظرم مستندساز بايد به سمت سوژههايي برود كه براي مخاطب عام جذابيت دارد و اثري بسازد كه تأثيرگذار باشد. در كار قبلي هم كه درباره انگليس بود نيز سعي كردم همين روش را داشته باشم.
اين مستندساز ميافزايد: اتمام
كار مستند «رمز و
راز ملكه» دقيقاً
با بحث بازگشايي سفارت بريتانيا همزمان شد. همان
زمان هم ايده توليد مستندي درباره تاريخ فرانسه و تناقض بزرگ اين كشور را كه مهد
دموكراسي خوانده ميشود اما حجاب را ممنوع كرده است، مطرح كردم. اگر امكان توليد مستند فرانسه را پيدا ميكردم امسال با حادثه
بمبگذاري فرانسه مستند تكميل ميشد و آن زمان دستمان پر بود. در اين مستند ميخواستم به تاريخ فرانسه و دليل اينكه اين كشور را
نماد دموكراسي ميدانند، اشاره كنم و بلافاصله تناقضهاي آن را بياورم، مسئله
نشريه شارلي ابدو، استعمار فرانسه در الجزاير و ردپاي استعماري آن در كشورهايي
مانند ايران و لبنان، هماكنون قوانين آموزش و پرورش در لبنان كپي قوانين فرانسه
است و زماني هم كه ميخواستند در ايران قانون اساسي بنويسند از قوانين اين كشور
استفاده كردند.
نقويان درباره آيندهنگري كه در آثارش ديده ميشود، توضيح ميدهد: به نظرم خداوند به همه هنرمندان نظر لطفي داشته و به آنها نوعي تيزبيني و آيندهنگري داده است كه بتوانند وقايع آينده را حدس بزنند. من هم توانستم با «رمز و راز ملكه» و «برادران» نوعي آينده نگري داشته باشم. «برادران» هم در ايام 9 دي و موضوع داعش تكميل شد.
اين مستندساز كه در «رمز و راز ملكه» كار را صرفاً براساس تصاوير آرشيوي توليد كرده بود، درباره روند ساخت «برادران» ميگويد: در اين مستند به كرمانشاه و لبنان سفر كردم و از تصاوير آرشيوي نيز استفاده زيادي كردم. درباره شهيد نوروزي تصاوير زيادي وجود داشت اما مثلاً انتخاب حدود 30 دقيقه تصوير از بين 20 گيگابايت تصوير كار خيلي سختي بود، اما سوژه شهيد نوروزي به عنوان يك قهرمان كمك بسياري در اين باره به من كرد.
كارگردان مستند بحثبرانگيز «برادران» ميگويد: به نظرم در سينما، چه سينماي مستند و چه داستاني، مهمترين كار اين است كه بدانيم چطور داستان را تعريف و داستان خوبي را روايت كنيم. وقتي حقيقت را به خوبي بيان كني مردم استقبال ميكنند. پس از پخش مستند «برادران» بسياري از افرادي كه از نظر سياسي آن طرفي حساب ميشدند، تماس گرفتند يا پيامك دادند و از كار تشكر كردند. اين نشان ميدهد گفتن حقيقت هميشه با استقبال روبهرو ميشود.
نقويان معتقد است: يكي از مشكلات ما به خصوص در بين بچه حزباللهيهايي كه مستند توليد ميكنند اين است كه مستندساز تحليل خود را در مستند ميآورد و مخاطب اين تحليل را پس ميزند. من در «رمز و راز ملكه» نيز سعي كردم تاريخ و داستان واقعي را روايت كنم و تحليل را برعهده بيننده بگذارم. وي درباره استقبال از «برادران» ميگويد: به من ميگويند مستندساز فتنه، خب من هم دوست دارم در حوزههاي ديگر فيلم بسازم، اما وقتي ميبينيم نه تلويزيون و نه ديگر مستند سازان سراغ فتنه نميروند و اين حوزه خالي مانده، ميآيم و با توليد فيلم نميگذارم درباره فتنه كم كاري شود.
نقويان در پاسخ به سوال«جوان» پيرامون كمكاري مستندسازان در توليد مستند با محوريت فتنه 88، ميگويد: مشكلات زيادي در اينباره وجود دارد، اولي مشكل به نظرم خود مستندسازان هستند، مستند سازان خوب حزباللهي داريم كه تكنيك سينماي مستند را به خوبي ميشناسند، اما خجالت ميكشند درباره فتنه فيلم بسازند و در رودربايستي قرار ميگيرند. در صورتي كه بايد درباره فتنه دغدغهمند فيلم ساخت. مشكل دوم مديران هستند كه نسبت به فيلمسازي درباره فتنه كملطف هستند. توليد فيلم در اين حوزه امكانات زيادي ميخواهد و دردسر زيادي نيز دارد. خودم براي صداگذاري اين مستند با چندين نفر از دوستان تماس گرفتم اما هيچ كدام حاضر نشدند همكاري كنند!
نقويان درباره نريشن مستند «برادران» كه توسط ناصر طهماسب گفته شده، ميگويد: حقيقت اين است كه صداي آقاي طهماسب آنقدر خوب است كه براي هر مستندي به كار ميآيد، اما خودم دوست نداشتم اين كار را ايشان انجام دهد؛ اول به خاطر اينكه كار قبليام را انجام داده بودند و دوست نداشتم بگويند همه كارهاي من با آقاي طهماسب است و دوم اينكه ميخواستم صداي نو و كمتر شناخته شدهاي باشد. فارغ از مسائل سياسي وقتي موضوع مستند و حقيقت شهيد نوروزي را براي آقاي طهماسب تعريف كردم، وي استقبال زيادي كرد و گفت چون در حق اين شهيد احجاف شده بايد حتماً اين كار انجام شود. كارگردان مستند برادران در انتها درباره اينكه چقدر به موفقيت در عمار فكر ميكند، تأكيد ميكند: بيشتر از اينكه به فكر جايزه عمار باشم از اينكه عمار ويتريني براي كارهاي ما شده خوشحالم، عمار باعث شده كارهاي ما ديده شوند. مستند «برادران» از جمله آثار حاضر در جشنواره عمار است و علاقهمندان ميتوانند براساس برنامه اكران اين جشنواره، به تماشاي «برادران» بنشينند.
جوان/علياكبرثقفي در گفتوگو با «جوان»:
«هلن» فيلمي متفاوت با قصهاي تازه است
علياكبر ثقفي، كارگردان فيلم «هلن» از حضور فيلمي متفاوت با قصهاي نو در جشنواره سي و چهارم فجر خبر داد.
علياكبر ثقفي در گفتوگو با «جوان» با اشاره به اينكه فيلم اين روزها مراحل پاياني فني را پشت سر ميگذارد
گفت: اوايل سال 94 قرار
ساخت فيلم را گذاشتيم و پس از پنج ماه فيلمنامه كار نوشته شد و پس از اقدام به اخذ
پروانه ساخت كردم و سپس تيم كار مشخص شد.
وي ادامه داد: يك مهندسي لوكيشن و طراحي صحنه را پشت سر گذاشتيم، در زمينه انتخاب بازيگر تأكيد من اين بود كه بازيگراني انتخاب شوند كه بيشترين قرابت را با نقشها داشته باشند، خصوصاً نقش مادر و دختر فيلم كه بار فيلم روي دوششان بود.
اين كارگردان ادامه داد: فيلمبرداري هلن از اوايل آبان آغاز شد و در اوايل آذر به پايان رسيد و پژمان بازغي، روشنك گرامي، هوتن شكيبا، ستاره پسياني، اشكان مهري، سارا كاشفي و رؤيا نونهالي بازيگران اصلي اين فيلم هستند.
ثقفي در خصوص اينكه پس از 15سال دوباره به فيلمسازي روي آورده است، تأكيد كرد: فيلمسازي در كنار شرايط مطلوب توليد انگيزه ميخواهد، چون صنعت فيلمسازي هزينههاي بسياري دارد و علاوه بر انگيزه و دغدغه شخصي بايد ديگر معيارها را هم در نظر بگيريم، فيلم بايد بازگشت سرمايه داشته باشد و بتواند با مخاطب ارتباط برقرار كند، همچنين استانداردهاي سينمايي داشته باشد. در تمام اين سالها همواره دغدغه فيلمسازي داشتم، اما تا به امسال شرايط مطلوب مهيا نشده بود و امسال با مهيا شدن نسبي شرايط فيلمسازي را آغاز كردم. وي تأكيد كرد: در اين سالها شايد فيلمي نساختم، اما با تهيهكنندگي در زمينه سينما كسب تجربه كردم.
ثقفي با اشاره به اينكه هلن فيلمي در ژانر اجتماعي است، تصريح كرد: اين فيلم به مقوله خانواده ميپردازد و قصه روابط آدمهاست، فيلم داستان دختري است كه قصد رفتن به سفر دارد، در اوان رفتن به سفر يكي از اعضاي اصلي خانوادهاش ميآيد و قصه فيلم از اينجا آغاز ميشود. وي در خصوص حضور فيلم در سي و چهارمين دوره جشنواره فيلم فجر اظهار داشت: هلن فيلم متفاوتي با قصهاي به روز است كه ظرفيت برقراري ارتباط با مردم را دارد. وي در پايان خاطرنشان كرد: اميدارم جشنواره سي و چهارم فصل نويي در سينما باشد و فيلم هلن هم با تمام اجزايش ديده شود، مهمترين معيار موفقيت يك فيلم سينمايي ساختن فيلمي خوب است كه بتواند با مردم ارتباط برقرار كند.
جوان/گزارش «جوان» از متن و حاشيه ششمين جشنواره مردمي فيلم عمار
پويش «ننه عصمت» و اقبال مردم براي كمك به مدافعان حرم در «عمار»
روز گذشته كه سومين روز از آغاز اكران عمومي آثار ششمين جشنواره مردمي فيلم عمار در سينما فلسطين بود در كنار اكران آثار متنوع جشنواره، موضوع كمك به رزمندگان مدافع حرم رنگ و بوي ديگري به اين جشنواره داده است.
سالنهاي سهگانه سينما فلسطين ميزبان مخاطبان و تماشاگران مشتاقي بود كه براي ديدن آثار اين جشنواره در اين روز به آنجا آمده بودند. از جمله آثار تقريباً بلند اكران شده ديروز كه به نوعي جزو پرمخاطبترين آثار هم بودند ميتوان به مستند «معلم» به كارگرداني محسن اردستانيرستمي اشاره كرد كه به معرفي تيپ فاطميون در سوريه ميپردازد، تيپي كه رزمندگانش را شيعيان افغانستاني تشكيل ميدهند كه به عنوان مدافعان حرم، با تكفيريهاي داعشي ميجنگند. در بين آثار دوربيني و مستندي كه مخاطبان جشنواره عمار روز گذشته شاهد آنها بودند يك انيميشن با عنوان «فرزندان آفتاب» نيز وجود داشت كه باعث تغيير فضاي سالن اكران و مخاطبان جشنواره گرديد.اما در حاشيه برپايي اكران آثار جشنواره عمار، در داخل سالن انتظار سينما غرفهاي براي دريافت كمكهاي مردمي به رزمندگان مدافع حرم وجود دارد. اين اقدام حاشيهاي در جشنواره عمار كه به پويش «ننه عصمت» معروف است به دليل تبليغات تلويزيوني با استقبال مردم مواجه شده است. جلوي غرفه پويش «ننهعصمت» زن و مردي تقريباً جا افتاده گردنبند طلايي را براي اهدا آوردهاند كه مسئول غرفه به آنها ميگويد فقط البسه و پوشاك گرم قبول ميكنيم. مجيد رضاپور كه به همراه همسرش براي كمك آمده با اصرار به مسئول غرفه ميگويد اين گردنبند را دخترم ريحانه چند روز پيش با كلي شور و شوق خريد، اما وقتي تبليغات تلويزيوني پويش ننه عصمت را براي كمك به مدافعان و رزمندگان حرم ديد به ما گفت كه ببريد و به آنها بدهيد براي تهيه البسه گرم و زمستاني بفروشند.
صحبتهاي اين زن و مرد با مسئول غرفه براي پذيرش كمكشان يادآور ايامي است كه مردم براي كمك به جبههها و رزمندگان در جريان هشت سال دفاع مقدس، هر كمكي كه از دستشان برميآمد، انجام ميدادند. شايد براي اولين بار باشد كه يك جشنواره فيلم براي مدافعان و رزمندگان حرم اقدام به جمعآوري البسه زمستاني ميكند، اما به هر صورت اين حركت يك اقدام قابل تأمل و تحسينبرانگيز است كه شايد فقط نمونه آن را در جشنوارههايي مثل جشنواره عمار ميتوان ديد.
جوان/گفتوگوي «جوان» با محسن مقصودي، مجري برنامه ثريا
پيام رهبري، سنگصبوري بود براي دلهاي زخمي ما
چهارشنبه شب پيش بود كه دقايقي پس از پخش برنامه ثريا، پيامي از طريق دفتر مقام معظم رهبري، امام خامنهاي(مدظلهالعالي) به تهيهكننده اين برنامه اعلام شد. پيامي با مضمون تشكر رهبر معظم و معزز انقلاب از برنامه ثريا؛ پيامي كه به سرعت در شبكههاي مجازي و سايتهاي خبري دست به دست شد.
محسن مقصودي، مجري برنامه ثريا در گفتوگو با «جوان» در خصوص پيام تشكر رهبر معظم انقلاب از برنامه ثريا ميگويد: پيامي كه رهبري(مدظلهالعالي) به برنامه ثريا دادند پيامي براي تمامي رسانههاي جبهه انقلاب است. از اين منظر كه برنامه ثريا برآيندي از تلاشهاي رسانههاي جبهه فرهنگي انقلاب در قالب جشنواره عمار است.
مقصودي ميافزايد: حمايت اخير مقام عظماي ولايت از فعاليتهاي هنري متعهد انقلابي و غيرمحافظهكار بود. بدين معني كه اين حمايت، حمايت از اين جريان هنري بود. حمايت از هنري كه متعهد، آرمانگرا، اميدآفرين، انتقادي و مطالبهگر است. هنري كه اصلاً خنثي نيست و با جريان هنر براي هنر مقابله ميكند.
پيام رهبري، سنگصبوري براي دلهاي زخمي
به اعتقاد وي، پيام رهبري به مثابه سنگصبوري براي دلهاي شكسته و زخم
خورده بچههاي جبهههاي انقلاب فرهنگي است. اينكه
رهبر عظيمالشأن انقلاب به صورت مصداقي براي نشان دادن فعاليتهاي هنري مؤثر و
منطبق با نگاه انقلاب اسلامي ورود ميكنند، بيشك پيامهاي حائز اهميتي براي
مديران فرهنگي و سياسي كشور دارد.
هديه رهبري به فعالان فرهنگي
مقصودي در ادامه ميگويد: رهبر معظم انقلاب با آگاهي از فشارها و مشكلاتي كه كار فرهنگي انقلابي امروزه در عرصه جنگ نرم دارد، با حمايت خويش اين مهم را مشخص كردند و انرژي و اميد را به فعالان فرهنگي انقلاب اسلامي و به خصوص فرزندان خودشان در برنامه ثريا هديه كردند.
كليات برنامه ثريا برآيندي مثبت داشت
محسن مقصودي، مجري برنامه ثريا در خاتمه با اشاره به موهبتهاي رهبري به فعالان فرهنگي تأكيد ميكند: كليات برنامه ثريا نيز مستندها و مفاهيم انتقادي و اميدآفرين بود كه برآيندي مثبت داشت و اميد و انگيزه را در مخاطب ايجاد كرد. اميدواريم كه برنامه ثريا با توجه به رسالت سنگيني كه اين پيام و محبت رهبر انقلاب ايجاد كرد بتواند وظيفه سنگين و خطيري را كه بر دوش دارد، به نحو مطلوبي به سرانجام برساند و قدردان لطف رهبري(مدظلهالعالي) باشد.
حال ميتوان اين را مايه اميدواري دانست كه احتمالاً از اين به بعد نگاه مديران رسانه ملي به اين برنامه متفاوت خواهد شد. حتي ميتوان اميدوار شد كه احتمالاً مديران رسانه ملي كمي عميقتر به اين پيام تشكر نگاه ميكنند و نهتنها از ثريا كه از برنامههاي اينچنيني حمايت خواهند كرد و از همين امروز به فكر توليد برنامههايي با چنين جهتگيري و چنين فضاهايي خواهند بود.
حمایت/مروری بر زندگی شهید حمیدرضا اسداللهی
از سنگر مکتب الفاطمیه(س) تا دفاع از حریم زینبیه(س)
امیر خداداد همدانی: شب قبل از اعزام به سوریه شهید حمیدرضا اسداللهی از دوستش میخواهد تا بلیط مشهد فراهم کند که به زیارت حضرت شمس الشموس بروند و اذن میدان رفتن بگیرند و سرانجام هدیه شهادت در راه اهل بیت را گرفت. بهمن 63 در خانواده ای مذهبی و ایثارگر دیده به جهان گشوده و هنوز به سن تکلیف نرسیده، اهتمام به حفظ قرآن را در دستورکار خود قرار داده بود، حضور در جلسات اخلاق با عنوان مکتب الفاطمیه(س) ریشه های اعتقادی او را قوت بخشید و ماندن در صراط مستقیم را برای او به ارمغان آورد.
محله غیاثی که از نگاه مردم تهران یکی از مناطق مذهبی به شمار می آید، مامنی بود برای آغاز فعالیت های فرهنگی حمیدرضا؛ تا جاییکه مسجد امام موسی بن جعفر(ع) پایگاه تربیت نوجوانانی شده بود که خودش هم در آنجا رشد یافته بود. سنین جوانی را هم با دغدغه های تربیتی آغاز کرد و تحصیلات خود را هم مرتبط با تفکراتش انتخاب ودر رشته مدیریت فرهنگی پابه عرصه دانشگاه نهاد. البته شروع بیداری اسلامی، حوزه فعالیت حمید را جهتی تازه داد تا در مقطع کارشناسی ارشد رشته مترجمی زبان عربی را برگزیند. در "مرکز مطالعات راهبردی تربیت اسلامی” که محل فعالیت حمیدرضا بود، اورا بهعنوان مدیر کانون «تربیت و روابط بینالملل» می شناختندارتباط مداوم با مجامع علمی و فرهنگی جهان اسلام بخصوص در کشورهای لبنان، عراق، پاکستان و یمن و ارائه تجارب تربیتی ایران اسلامی به این مجامع از خدمات مهم حمیدرضا در فضای بینالملل بوده است. . شاید مرور بیشتر زندگی این رزمنده جنگ نرم مجالی بیشتر بخواهد و خوب است در ادامه مقداری از لحظات قبل از شهادت حمیدرضا بدانیم.
محسن صیادی از دوستان نزدیک و همرزمان حمید اسداللهی میگوید حمید یکروز قبل از اعزامشان به سوریه از او خواسته تا برای اذن گرفتن از امام رضا (ع) به مشهد بروند. محسن از لحظات قبل از شهادت حمیدرضا اینگونه تعریف می کند که حالا به لحظه شهادت حمید رسیده است. نماز ظهر بوده و حمید به اقتدا از ارباب در کربلا، در میدان رزم و زیر آتشباران دشمن میرود که تیمم کند برای نماز. در حین تیمم، خمپارهای کنار حمید منفجر و حمید را آسمانی میکند. ترکش دقیقاً به گردنش خورده؛ آنهم روز شهادت امام حسن عسکری (ع). آتش تکفیریها سنگین میشود و بچهها مجبور به عقبنشینی میشوند. پیکر حمید و رفقای دیگرش بر زمین میماند؛ چون زیر آتش امکان انتقال پیکرها نبوده. ذهن من با شناختی که از ارادت حمید به ارباب خودش امام حسین(ع) دارد حالا به این تشابه عجیب پی برده است: چرا رگ گردن؟! چرا پیکر سه روز زیر آفتاب مانده؟!... و سرانجام رزمنده جنگ نرم در سنگر مکتب الفاطمیه(س) در میدان دفاع از حریم زینبیه(س) روز 29 آذر سال94 مزد خود را گرفت و شربت شهادت را نوشید.
پیام فرمانده کل سپاه
درود و تحیت خداوند بر شهید سرافراز حمید اسدالهی که در میدان پاسداری از آرمانهای انقلاب عزیز آسودگی را برنتابید، همانکه پیرو راستین مکتب امامت و ولایت بود و همچون دیگر شهدای جهان اسلام تا آخرین نفس در صیانت از ارزشهای والای اسلامی و تبعیت بی چون و چرا از مقام معظم رهبری، حضرت آیتالله العظمی امام خامنهای درنگ ننمود و سرانجام با اراده ای استوار و قلبی سرشار از ایمان در راه دفاع از حریم اهل بیت (ع) به درجه رفیع شهادت نائل گردید.زهی سعادت شما پرورش دهندگانِ سبک بالِ عرش نشین را که اینک رسالت پاسداری از خون خاکیان افلاکی را بر دوش دارید. امید است با صبر جمیل و با لسان گویا و رسای خویش در صیانت از دستاوردهای رزمندگان میدان جهاد و شهادت موفق باشید. اینجانب شهادت آن پاسدار حریم اهل بیت (ع) و ولایت را تبریک و تسلیت عرض نموده و با ارج نهادن به مقام ایثار شما خانواده معظم شهید برایتان سعادت، سلامت و اجر صابرین را در سایه عنایات ولی عصر، حضرت بقیه الله الأعظم آرزومندم.
مادر شهید مغنیه: حمیدرضا شایسته شهادت است
آشنایی با شخصیتهای تاثیرگذار جهان اسلام ازجمله خانواده مغنیه در حیات و شهادت وی نیز ملموس بود تاجاییکه والدین شهید مغنیه در مراسم بزرگداشت حمیدرضا حاضر شدند و مادرشهید مغنیه دقایقی را به سخنرانی پرداخت. مادر شهید مغنیه در مراسم سومین روز شهادت شهید اسدالهی گفت: «من حمیدرضا را شایسته این مقام میدانم و این جایگاه را به او تبریک میگویم. شاید روزی نباشد که در لبنان شهید داده نشود و این فرهنگ برگرفته از جمهوری اسلامی ایران است. بسیار مشتاقیم این مسیر ادامه پیدا کند، ما در راه سید حسن نصرالله و امام خامنهای ـ که خدا او را محفوظ دارد ـ عماد مغنیه دادیم. جمهوری اسلامی ایران زنده است و ما را حمایت میکند و ما نیز با خون شهیدانمان آنان را حمایت میکنیم.»
بخش هایی از وصیت نامه شهید
ای سید و مولایم! آقاجان! از تو ممنوم به خاطر تمام محبتهایی که در دوران دنیا به من ارزانی داشتی و شرمنده ام که شاکر این همه نعمت نبودم، اما امید به رحمت و کرم این خانواده دارم و با این امید زنده ام. گرچه برای تربیت شدن و سرباز تو شدن تلاشی نکرده ام، اما به آن امید جان میدهم که در آن روز موعود که ندا میدهند از قبرهایتان بیرون آیید و به یاری مولایتان بشتابید، من هم به اذن مولایم در حالی که شمشیر به کمر بسته ام، از قبر بیرون آمده و پای رکاب شما سربازی کنم، آرزوی بزرگی است، اما آرزو بر جوانان عیب نیست. در دوران زندگی ام سعی کردم هیچ موضوع شخصی و دنیایی را از شما نخواهم و شما را قسم ندهم، اما الان در حرم جدتان امام رضا (ع) شما را به مادرتان قسم میدهم که همه جوانان این انقلاب اسلامی و در آخر این حقیر عاصی را برای نصرت خودتان تربیت کنید و برای سربازی خودتان به کار گیرید.
حمایت/با انگیزه برگزاری کنگره سراسری ۲۰۰۰ شهید هنرمند
قنادیان: الگوسازی از شهدا مقابله با تهاجم فرهنگی است
دکتر حسین قنادیان رئیس سازمان بسیج هنرمندان گفت: به نظر میرسد به دلیل تهاجم فرهنگی انحرافات تجاری، سیاسی و اخلاقی از طرف غرب در میان هنرمندان در حال ترویج است که میتوان از طریق الگوسازی از شهدای هنرمند با این نقشه شوم مبارزه کرد. به گزارش فارس قنادیان در گفتگویی بابیان این مطلب افزود: کنگره باز روایی جریانی است که ادعا دارد هنر اصیل یک طیف گلخانهای و بیمسئولیت نیست و تعهد در آن امری عینی و عملی است.
به گفته وی، هنر متعهد و فاصله آن با بخشی دیگر که در آن هنر، یک تفنن و یکراه کسب تلقی میشود؛ امری جدی و کاملاً واقعی است و به نظر میرسد به دلیل تهاجم فرهنگی انحرافات تجاری، سیاسی و اخلاقی از طرف غرب در میان هنرمندان در حال ترویج است که میتوان از طریق الگوسازی از شهدای هنرمند با این نقشه شوم مبارزه کرد.
دکتر قنادیان بابیان اینکه کنگرههای بزرگداشت شهدا، بنا به انتساب به مقام شهید همواره مقدس هستند، خاطرنشان ساخت: شهدای شهری و روستایی ما، عشایر و کارگران ما، دانشجو و استاد، مهندسی و بازاری، دانشآموز و همه و همه برای حماسه دفاع مقدس جانفشانی نمودهاند و برای ما عزیز و ارزشمند هستند. بااینحال به نظر میرسد این کنگره سراسری که برای اولین بار پس از دفاع مقدس در این سطح برگزار میشود به دلیل ویژگیها و حساسیتهای عمومی که در حوزه هنر و هنرمندی وجود دارد همواره حساسیتهای خود را داشته و خواهد داشت.
وی اضافه کرد: به نظر میرسد، فارغ از تکریم مقام شهدا، باز روایی که درباره ارتباط هنر و شهادت در این کنگره صورت میپذیرد، جذابیت و ملاحظات تازهای دارد و جامعه را فرا روی اطلاعات و معرفتی ارزشمند از ابعاد وجودی شهدای هنرمند کشور قرار خواهد داد. قنادیان عنوان کرد: هنرمندان برای حضور فعال در این کنگره میتوانند ضمن یاری برگزارکنندگان در جهت شناخت بهتر شهدای هنرمند، راههای نوین ارائه مطلب و یادآوری این شهدا را به روشهای گوناگون و جذاب پیشنهاد نمایند.
وی ادامه داد: کنگره بزرگداشت شهدای هنرمند، باید در همه جوانب از عنصر هنر بهره ببرد و طریقه ارائه مطالب در آن بهگونهای باشد که بدون هیچ تکلف و کلیشهای اشاره مستقیمی، تفاوت آن با سایر کنگرههای مشابه حس شود. در این زمینه نیز، تنها خود هنرمندان هستند که باید وارد میدان شوند و بتوانند با حضور خود جذابیت افزایی نمایند و برکت و اثر کنگره هم مشارکت در اداره، برپایی و تولیدات هنری - ادبی این کنگره است که انشاء الله شاهد آن خواهیم بود.
روزان/دبیر نوزدهمین جشنواره تئاتر فتح خرمشهر معرفی شد
روزان نیوز- حسین مسافر آستانه دبیر نوزدهمین جشنواره تئاتر فتح خرمشهر شد.
مدیر کل هنرهای نمایشی در اولین جلسه برگزاری نوزدهمین جشنواره تئاتر فتح خرمشهر حسین مسافرآستانه را به عنوان دبیر نوزدهمین دوره این جشنواره معرفی کرد.
شورای برگزاری نوزدهمین جشنواره تئاتر فتح خرمشهر با حضور مهدی شفیعی مدیر کل هنرهای نمایشی، دکتر اردلان نماینده منطقه آزاد اروند، همایون قنواتی مدیر کل اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی استان خوزستان، مروانی رئیس اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی خرمشهر،، اتابک نادری مدیر امور استانهای اداره کل هنرهای نمایشی، حسین مسافر آستانه نویسنده و کارگردان تئاتر برگزار شد.
مهدی شفیعی در این جلسه زمان و مکان برگزاری جشنواره تئاتر فتح خرمشهر را دو ویژگی مهم این جشنواره عنوان کرده و افزود: ماه خرداد که رویدادهای بزرگ تاریخ معاصر ایران در آن رقم خورده و شهری همچون خرمشهر که در جان همه مردم این سرزمین جاودان شده است دو ویژگی این جشنواره تئاتری را رقم زده است که هنرمندان و اصحاب تئاتر میتوانند از آن بیشترین بهره برداری را داشته باشند. وی حضور دکتر اردلان در سازمان منطقه آزاد اروند را برای گسترش بحثهای پژوهشی و آموزشی تئاتر در استان خوزستان موثر دانسته و در خصوص انتخاب دبیر نوزدهمین دوره این جشنواره گفت: گزینههای مختلف را با مشورت مدیر کل محترم خوز ستان و هنرمندان خرمشهر برای دبیری جشنواره بررسی کردیم و در نهایت به حسین مسافرآستانه رسیدیم که سبقه تئاتری و مدیریتی موفقی به عنوان دبیر جشنواره داشته است. حسین مسافر آستانه نیز با ارادتی که به خرمشهر و این جشنواره دارند با اشتیاق آن را پذیرفتند که صمیمانه از ایشان سپاسگذارم. به امید خدا حضور آقای آستانه باعث هرچه بهتر برگزار شدن این جشنواره خواهد بود. مدیر کل هنرهای نمایشی در بخش دیگری از این جلسه یادآوری کرد: جشنواره خرمشهر نباید خودش را به الگوهای تکراری محدود کند. این جشنواره متعلق به مردم خرمشهر است و باید به بهترین شکل به مردم ارائه شده و در دسترس همه مردم باشد. وی تاکید کرد: کیفیت آثار و حرفهای بودن اجراها باید در اولویت انتخاب آثار برای این جشنواره قرار بگیرد. شهرهایی که در روزهای جنگ بیشترین اسیب را دیدهاند امروز نیاز به تحرک و نشاط دارند. اجراهای کارناوالی و خیابانی این تحرک را در محیط فراهم میکنند. شفیعی توجه به قشر کودک و نوجوان و ایجاد نشاط برای نسل آینده را یک ضرورت برای جشنواره فتح خرمشهر عنوان کرد.
در این جلسه دکتر اردلان با ذکر چند عنوان از مباحث پژوهشی که میتوان در جشنواره خرمشهر و در قالب سمینار علمی مورد دقت قرار بگیرد گفت: خرمشهر این استعداد را دارد که با حضور افراد شاخص سمینار علمی پژوهشی مختص به موضوع جشنواره داشته باشد تا با تداوم و شور و شوق در جهان مطرح شود. وی با بیان این جمله که دیگر در جهان اندیشه فردی وجود ندارد گفت: حضور تئاتر حرفهای یک تحول اساسی در جشنواره ایجاد میکند و ما در منطقه آزاد اروند هر کمکی که بتوانیم برای هرچه بهتر برگزار شدن جشنواره انجام میدهیم. همایون قنواتی مدیر کل ارشاد استان خوزستان نیز در گزارشی کوتاه به ارزیابی دورههای گذشته جشنواره پرداخته و ضمن اشاره به نقاط قوت و ضعف جشنواره گفت: مهمترین اتفاق جشنواره هجدهم پاسخ به دغدغه بچههای خرمشهر و تمرکز دبیرخانه در این شهر بود. هنرمندان استان دوست دارند که امسال نیز دبیرخانه در خرمشهر شکل بگیرد. وی محدودیتهای زمانی و مکانی که هرساله در برگزاری جشنواره وجود داشته همچون پذیرایی و محل اقامت گروههای نمایشی، محدودیت در سالنها و امکانات اجرایی که باعث میشود اجراها در ساعات کم تردد انجام شود، تعداد گروهها و مهمانان جشنواره و کمبود نیروی کارآزموده را از جمله عوامل آسیب رسان به جشنواره بر شمرده و افزود: در عنوان این جشنواره کلمه فتح وجود دارد که به یک جشن اشاره میکند اما در سالهای گذشته کمتر به آن توجه شده است. آنچه گاها هنرمندان به نمایش میگذارند فضایی اندوهگین دارد در حالی که مردم خرمشهر به شادی و احساس پیروزی نیاز دارند. این مردم به اندازه کافی درد و غم را با گوشت و پوست خود احساس کردهاند و دیگر نباید نمک به زخمشان پاشید. امیدوارم در فراخوان جشنواره امسال این نکته مورد دقت قرار گیرد. مدیر کل ارشاد اسلامی استان خوزستان تاکید کرد: تمام تلاشمان را انجام میدهیم تا جشنوارهای با نگاه به مردم برگزار کنیم.
حسین مسافر آستانه، دبیر نوزدهمین جشنواره تئاتر فتح خرمشهر نیز گفت: اولین شهری که جشنوارهای با نام آن شهر در ایران برگزار شد خرمشهر بود. این ایدهای بسیار خلاقانه است چرا که پروژههای مهم جهانی با نام شهرها مطرح میشوند و شهرها به اعتبار رویدادهای فرهنگی مهمی که دارند جهانی میشوند. وی دو عامل مهم دردوام جشنوارهها را کیفیت محصولات و چگونگی برگزاری عنوان کرده و تاکید کرد: جشنواره فتح خرمشهر برای آحاد مردم و کل نظام اهمیت دارد و باید به بهترین شکل برگزار شود. در ادامه این جلسه جزئیات ساخت دو پلاتو جدید در خرمشهر، تجهیز سالنها و امکانات موجود، جزئیات و زمانبندی فراخوان، مشارکت منطقه آزاد اروند ونهادهای مختلف استان در برگزاری جشنواره و... مورد بحث و گفتوگو قرار گرفت. جشنواره تئاتر فتح خرمشهر هر ساله به مناسبت آزادسازی شهر خرمشهر در استان خوزستان برگزار میشود. از تبلت سامسونگ ارسال شده است.
شهروند/گفتوگوي «شهروند» با حسامالدين سراج،خواننده آواز ايراني
فرق است ميان موسيقي پاپ و
موسيقي مردمي
رضا نامجو| حسامالدین سراج متولد سال ١٣٣٧ اصفهان است؛ شهری که نقشی پررنگ در حفظ و ترویج موسیقی ردیف دستگاهی دارد و بزرگان زیادی را در این عرصه به هنر ایران معرفی کرده است. او آموختن نوازندگی تنبک را از ١٣ سالگی شروع کرد و پس از آن سنتورنوازی را نزد اساتیدی چون فرامرز پایور، رضا شفیعیان و پشنگ کامکار فراگرفت. در محضر اساتیدی از جمله محمود کریمی و محمدرضا شجریان، تلمذ آواز كرد و از سال ١٣٥٩ در کنار تحصیل رشته معماری، کار حرفهایاش را با انتشار آلبوم نینوا آغاز کرد. در طول سه دهه گذشته، تعداد آلبوم موسیقی منتشر شده با صداي او به بيش از ٣٠ آلبوم رسيده است. در ميان اين تعداد آلبوم،سراج شخصا آهنگسازي نزدیک به ١٠ مجموعه را خودش انجام داده است. «آیینه رو»، «باغ ارغوان»، «شرح فراق»، «بینشان»، «نرگس مست»، «ماه نو»، «وداع»، «رویای وصل» و «شهر آشنایی» عنوان تعدادی از آلبومهای اوست که با آهنگسازی خودش، محسن نفر، فریدون شهبازیان، مجید درخشانی، علی رحیمیان، رامین کاکاوند، حسن یوسفزمانی، مدیا فرجنژاد و ... منتشر شده است.اگرچه سراج اشعار بسیاری از شاعران کلاسیک و معاصر ایران را خوانده است، اما همه آنها در یک چیز مشترك بودهاند و آن مضمون و محتوای عرفانیشان است. از اینرو میتوان صدای او را منتقلکننده شعر عارفانه ایراني دانست. این موسیقیدان و آهنگساز، علاوه بر انتشار آلبومهای متعدد، کنسرتهای زیادی را در ایران و کشورهای دیگر برگزار کرده است. «شهروند» با حسامالدين سراج درباره حال و هواي آواز در اين سالها و كارهاي جديد اين خواننده آواز ايراني گفت وگو كرده است.
اگر کمی به گذشته باز گردیم میبینید هنگام استفاده از کلمههایی نظیر عقل، منطق، شور و شوق در مقایسه با امروز معنای مشخص و واضحی داشتند. به نظر میرسد جهانیشدن فارغ از تاثیرات سیاسی و اجتماعی که با خود به همراه آورده، در سطحیشدن کلمات و بکارگیری واژگانی که به شکل وحشتناک با خود بیمعنایی دارند، تاثیر داشته است. شما سير فرهنگ و خاصه موسيقي را در طول اين سالها با توجه به مقدمهاي كه مطرح شد چطور ارزيابي ميكنيد؟
در پاسخ به طرح مسألهای که داشتید، من قسمتی از صحبت دکتر الهی قمشهای را مطرح میکنم. خدا ایشان را حفظ کند. آقای قمشهای میگفتند فرض کنید با دوستتان قراری گذاشتهاید تا با هم صحبت کنید. حرفهای حکمتآمیز و عارفانه میزنید و در بینش چند جوک نیز تعریف میکنید. این جوکها چاشنی صحبتهای شما خواهد بود و باعث ایجاد فضایی میشود که در آن تفرج خاطر خواهید داشت. این تفرج خاطر به علت استفاده از تعداد محدودی جوک در میان کل بحثی است که در مورد حکمت و عرفان داشتهاید. باید توجه داشت که اگر تمام این جلسه را به تعریف کردن جوک بگذرانید دفعه بعد حالتان از این جلسه به هم خواهد خورد. مقصود کلی این است که جوک باید یک چاشنی برای جلسهای معرفتی و ادبی باشد. در باب مورد نظر ما عشق مجازی در نقش همان چاشنی است و بیان عرفانی را مزهدار میکند. اگر تمام بحث هنری به عشق مجازی اختصاص پیدا کند و در آن هیچ مجالی برای عشق حقیقی وجود نداشته باشد، به گمان من ما بسیار متضرر خواهیم شد. کما اینکه اگر شما امروز با جوانان نسل جدید همصحبت شوید، خواهید دید که اساسا علاقهای به معرفت، حکمت، عرفان و آن چیزهایی که قدما در موردش سخن گفتهاند، ندارند. علاقه جوان امروز ما بیان سطحی و شاید بیمحتوا در موارد مختلف است.
به هر حال جوانهای بسیاری معتقدند موسيقي پاپ گونهاي از موسيقي به لحاظ حسي از يكسو و درك و دريافت ترانه از سوي ديگر است که اين قابليت را دارد بهراحتي درك شود...
من در بخش فرهنگ گمان نمیکنم ما باید دنبال لقمه آماده باشیم. برقراری ارتباط حسی بهویژه در باب فرهنگ نیازمند تحمل سختیها و ریاضتهاست. به گمانم این مسیری است که میتواند ما را به لذت دستیابی به فرهنگ اصیل برساند. دلیل اینکه قدیمیترها نسبت به کودکان و حتی جوانان امروز شعر حافظ را بهتر میفهمیدند و ارتباط محکمتری با آن برقرار میکردند، توجه به همین نکته بود. کودکان و نوجوانان در زمان قدیم از زمانی که سنوسال کمی داشتند به فراگیری اشعار شعرای بزرگ ایران میپرداختند. فراگیری قرآنکریم هم درست از همین دوران در برنامه آموزشی کودکان قرار میگرفت و درست به همین دلیل بود که کودک ایرانی از همان سنوسال کم به فهم قرآن و کتب بزرگان ایرانی عادت میکرد. با اینکه شاید این فراگیری از سنین کم ممکن بود به آموزش و محفوظات آنان حالت طوطیوار دهد اما به محض اینکه کودک ما به دوران جوانی نزدیک میشد میتوانست معنا و مفهوم محفوظاتش را دریابد و با بهرهگیری از مفاهیم کودکی، آموخته بود بر آیات قرآنی و اشعار شاعران به لحاظ معنایی مسلط شود. لذت خواندن شعر حافظ در سنوسال جوانی برای کسی که از کودکی اشعار را فراگرفته بود با آشنا شدنش با صنایع ادبی و معانی کلمات دوچندان میشد و بر اندیشهاش میافزود. اینکه ما سهلالوصول بودن شعر در موسیقی را بهعنوان دلیل برای انتخاب نوعی از موسیقی مطرح کنیم، درست به همان راهی رفتهایم که غربیها علاقه دارند در آن حرکت کنیم. به این ترتیب بهترین روش برای خلع فرهنگی که هدف بسیاری از کشورهای غربی است توسط خود ما محقق شده و با دست خودمان ریشه فرهنگ اصیلمان را قطع کردهایم.
تعداد آلبومهای شما به عدد ٣٠ نزدیک شده و اجراهای صحنهای شما نیز از صد گذشته است. امروز اما به نظر میرسد جامعه ایران نسبت به گذشته کمتر به سمت موسیقی اصیل کشش دارند. با این توضیح شما با این فرض که به بیمیلی مردم نسبت به ساز و آواز ایرانی اشاره دارد تا چه اندازه موافقید؟
اگر قرار باشد دقیق و علمی در مورد این مسأله صحبت کنیم، نیاز به در اختیار داشتن آمار و درصدهای موجود در پیرامون این موضوع داریم. با استفاده از این درصدهاست که به شکل آماری میتوان تعداد علاقهمندان و کسانی را که به این نوع موسیقی علاقه ندارند، از نظر گذارند. در این بین آنچه مسلم است، حرکت طیف جوان به سمت نوعی از موسیقی پاپ است که شعر بسیار سطحی دارد.
با این توضیح قرارگیری جوان ایرانی در شرایط موجود را تا چه حد متاثر از رفتار خودش میدانید و تا چه اندازه آن را تحتتأثیر اقدامات و وضع حاکم بر پیرامونش میدانید؟
مسأله هنر همیشه در جامعه بهصورت پریودیک وجود دارد، یعنی هر دوره زمانی در هر منطقه جغرافیایی به نوع خاصی از موسیقی پرداخته میشود. در دوره انقلاب در ایران فقط موسیقی مارش پخش میشد. به قول دکتر شریعتی که گفته نتیجه هر افراط، تفریط است، همین دلزدگی باعث روی آوردن به موسیقی ایرانی شد. توجه به موسیقی ایرانی از جانب رسانه آغاز و به قدری زیاد شد که در مرحلهای سازهای ایرانی حتی اگر مطلبی برای ارایه نداشتند و حتی کوک هم نبودند باید اجرای موسیقی میکردند. افراط در موسیقی ایرانی هم کاری کرد که مردم از این نوع از موسیقی ایرانی دلزده شوند و زمینه برای فعالیت موسیقی پاپ در ایران فراهم شد. البته در مورد این نوع از موسیقی پاپ که امروز در کشور ما مورد توجه است نمیتوان همه دلایل حضورش را بر گردن خود ما انداخت و گمان میکنم این اندازه از مقبولیت و همهگیری یک ریشه غربی هم دارد. به بیان دیگر غربیها علاقهمندند که این نوع از موسیقی در کشور ما رایج شود. این نوع موسیقی زمینههای زیادی دارد تا باعث ایجاد خلع فرهنگی شود. همانگونه که میدانید خلع فرهنگی کشوری که قرار است تحت سیطره قرار بگیرد، اهمیت زیادی دارد.
اگر به ریشه کلمه پاپیولار بازگردیم که کلمه پاپ از آن مشتق شده و نگاهی به المان و ابزارهای مختلف این نوع موسقی بیندازیم، دقیقا متوجه تقارن و تفاوت واژه و مفهوم خواهیم شد. به این معنا که موسیقی پاپ با توجه به واژه پاپیولار باید مردمی باشد اما سازبندی موسیقی پاپ در ایران مردمی نیست. شعر یا ترانه موسیقی به شیوه غزلوارههای مرسوم در موسیقی غربی و شیوه برخورد با مردم در این نوع موسیقی از نوع غربی است. با این توضیح من دلیل نامگذاری این نوع از موسیقی غربی با عنوان مردمی را در ایران نمیدانم. آیا ساز حاج قربان سلیمانی یا استاد شهناز مردمی نبود؟ ساز استاد کسائی مردمی نبود اما سینتیسایزر و گیتار و امثالهم مردمی هستند؟ این عنوانها و نامگذاریها با توجه به آنچه گفتن برای من خیلی عجیب است.
آخرین کاری که از شما منتشر شد اثر مسیحا بود که در سال ٩٣ به بازار موسیقی روانه کردید. الان در بخش آلبوم کار دیگری را آماده انتشار دارید یا خیر؟
بله. من انتشار آلبومی را در سال گذشته به شرکت سروش سپردم و امیدوارم بهزودی وارد بازار شود. عنوان این کار «در خانه باران» است. گروهی که با من در این کار همکاری داشتند در موسیقی ایرانی فعالیت میکنند و موزیسینهای عزیز شهر اراکند. به نظرم این کار تجربه جدید و جالبی است و فکر میکنم برای آن دسته از مخاطبانی که به شنیدن کارهای جدید علاقهمند هستند، میتواند مناسب باشد. در این کار فرم جدیدی از موسیقی ایرانی ارایه شده که آثاری را در بخشهای تصنیف و آواز ایرانی دارد.
چرا در این کار با گروهی از اراک همکاری کردید؟ تا پیش از این بیشتر در کارهایتان با گروههایی همچون بیدل همکاری میکردید...
پیشنهاد این همکاری از سوی هنرمندان اراکی مطرح شد و من با توجه به توانایی و علاقه دوستان همکاری در این آلبوم را پذیرفتم. آقای موسوی در این آلبوم آهنگسازی و نوازندگی تار را به عهده دارند. ایشان در خانواده هنرمندی به دنیا آمدهاند و چند تن از برادران ایشان هم در این کار با ما همکاری میکنند. البته تعدادی از نوازندگان شهر اراک نیز در این کار با ما همکاری کردهاند. من به شخصه این کار را دوست دارم، چون در این کار ما صدای تازهای از موسیقی ایرانی میشنویم و تنظیمها به شکل خاصی انجام شده است.
با توجه به اینکه آلبوم در خانه باران در فرم موسیقی ایرانی ضبط شده و شما از آن با عنوان فضایی تازه در موسیقی ایرانی یاد کردهاید، چه ویژگیهایی در کدام بخش از قطعات اتفاق افتاده و آیا این نو بودن مربوط به شعری است که در این آلبوم مورد استفاده قرار گرفته؟ در نحوه اجرای قطعات توسط خواننده نگرش تازهای وجود دارد؟ تنظیم کار با آثار دیگر در موسیقی ایرانی متفاوت است یا این نگاه نو را باید در تمام بخشهای آلبوم سراغ گرفت؟
ترانه این کار را ساعد باقری سروده است، بخشی از شعرها در قسمت آوازها مربوط به قیصر امینپور و حافظ و بقیه اشعار از میرزاحبیب خراسانی و مشتاق اصفهانی است. همانطور که گفتم تنظیم این کار هم با دیدی نو صورت گرفته و در مجموع کار را باید یک نگاه جدید در موسیقی ایرانی دانست.
با توجه به نام شاعران در بخش دوم و با از نظر گذراندن نام برخی شاعران در آلبومهای دیگر که از شما منتشر شده، بهنظر میرسد برای شعر کارهایتان به سراغ شاعرانی میروید که در اصطلاح عامیانه کسی فکر نمیکند در کارهای کسی نظیر شما رو شوند و جالب اینکه احتمالا خیلی از مخاطبان پس از شنیدن نام شاعران در کارهای شما با وجود اینکه قبلا به آنها آنچنان رجوع نکردهاند، بروند و شعرشان را از نظر بگذرانند...
البته نباید این نکته را ناگفته گذاشت که عزیزان و اساتیدی که در حوزه موسیقی ایرانی فعالیت میکنند از شعرهای خوب و باجاذبهای بهره میبرند اما من نگاهم به شعر خیلی ویژه است. به گمانم این توجه ناشی از علاقه زیادم به ادبیات و خاصه شعر باشد. من دوستان زیادی دارم که در زمینه شعر فعالند و معمولا با آنها مأنوس هستم. معمولا این دوستان توصیههایی را مطرح میکنند و پیشنهاد استفاده از شعر شاعری را به من میدهند. با مشورتهایی که با این دوستان دارم اشعاری را که به نظرم خوب و جالب میرسند، انتخاب میکنم و برای کارهای موسیقاییام از آنها بهره میبرم.
آقای سراج برخی معتقدند تمایز و تفاوت کار شما در مقایسه با دیگر اهالی موسیقی آرامشی است که در آن یافت شده و سبب میشود مخاطب خاص کارهایتان نیز از این آرامش بهرهمند شود. به نظر میرسد برخورد حسامالدین سراج نسبت به دیگران در نگاه به تولید کار موسیقایی است. (نگاه به موسیقی بهعنوان یک رسالت یا وظیفه در مقایسه به دید بازاری برخی فعالان موسیقی)، خودتان تا چه حد با این نظر موافقید؟
من نسبت به هنرمندان فعال در حوزه موسیقی ایرانی خوشبینم. شاید این خوشبینی امروز جزیی از من شده باشد اما بههرحال در مورد هنرمندان موسیقی ایرانی این حس را دارم. فکر میکنم هر یک از دوستانم در موسیقی ایرانی چیزی برای ارایهدادن، دارند. برای مثال در کارهای استاد ایرج تحریرهای ویژه و نشاطی که در خوانششان دارند را بهعنوان نکات برجسته هنریشان میدانم. باید بگویم در زمان نوجوانی بسیار به ایشان علاقهمند بودم و در کارهایم بسیار از خوانندگی ایشان الگو میگرفتم. اساتید دیگری نظیر استاد گلپایگانی، محمودی خوانساری و خدابیامرز ادیب خوانساری که بیشتر بهعنوان استاد آواز شناخته شدهاند نیز بودند که به آنها هم علاقه داشتم. کمکم به جهت سوزوگدازی که در شیوه خوانندگی استاد شجریان بود، به صدای ایشان علاقهمند شدم. لازم به توضیح است که ویژگیهای تکنیکی هم در کارشان بود اما سوزوگداز صدای آقای شجریان برای من حایز اهمیت بود. البته امروز هم خوانندگان جوان در موسیقی ایرانی فعالیت میکنند و مشخصههایی در ارایه کارشان دارند که میتوان آن را آموخت. این جمله حاصل سخنی است که روزی استاد شجریان به من گفتند. ایشان مرا مورد خطاب قرار دادند و گفتند: همیشه سعی کن شاگردی را یاد بگیری. امروز در مواجهه با دیگران به این سخن عمل کرده و فکر میکنم عمل به آن نکتهای بسیار مهم است. فکر میکنم اگر آدم شاگردی کردن را آموخت آن زمان است که میتواند از هر کسی چیزی یاد بگیرد. امکان دارد کسی در هنر یا فنی تمامی آنچه را باید نداند و کامل نباشد اما قطعا چیزهایی دارد که باید از او یاد گرفت. بنابراین عرض کردم که حتی از خوانندگان جوان هم نکاتی را میآموزم.
با توجه به علاقهمندیها و آموزشهایی که نزد اساتید مختلف داشتید، به نظر میرسد صدایی که مخاطب از شما سراغ دارد، مستقل است و در اصطلاح امضای حسامالدین سراج را با خود دارد. در این میان میتوانیم کسانی را نام ببریم که سعی میکنند شبیه شجریان، تاج، اصفهانی یا دیگر اساتید نامآشنای ایرانی بخوانند. شما با این پدیده (تقلید در خوانندگی) موافقید؟
شاید این مسأله به واسطه خروجی صدا از یک خواننده باشد، به عبارت دیگر صدای خروجی این تلقی را به مخاطب میدهد که تقلید صورت گرفته است. برای مثال ما در مکتب اصفهان خوانندگان جوان زیادی را داریم که همه خوب میخوانند و جالب اینکه هیچکدام مثل دیگری نمیخواند، البته بسیاری از این دوستان یا امکان مطرح شدن را ندارند یا اصلا علاقهای به شهرت در وجودشان نیست. در مقابل به واسطه اینکه آقای شجریان ستاره موسیقی ایرانی در بخش خوانندگی هستند ممکن است برخی از جوانان موسیقی ایرانی سعی کنند شیوه خوانش ایشان را در اصطلاح تقلید کنند، به همین دلیل من در کلاسهای آواز به هنرجویان میگویم که شما باید جای خودتان را در آواز پیدا کنید و بر همان مبنا بخوانید. اینکه هنرمندان در تمرین تقلید کنند خیلی خوب است اما وقتی قرار است کاری مربوط به خود را بخوانند باید مثل خودشان و با صدای خود کار را ارایه دهند.
لطفا كمي هم در مورد کارهای جدیدتان توضیح دهید؟
کاری را در سال گذشته به اتفاق هنرمندان اراکی ضبط کردیم و برای انتشار به شرکت سروش دادیم. امیدوارم این آلبوم بهزودی منتشر شود و مردم از شنیدنش لذت ببرند. نام این آلبوم «لبخوانی باران»است و آهنگسازیاش را آقای صادق موسوی انجام داده است. این کار شامل تعدادی آواز و تصنیف است. پیشنهاد انجام آن از سوی دوستان مطرح شد و من به جهت صدای تازهای که از موسیقی ایرانی ارایه میداد، پذیرفتم. در این کار ما با تنظیمهایی از موسیقی ایرانی مواجه هستیم که تا پیش از این در این نوع از موسیقی اتفاق نیفتاده بود.
آیا شما در آغاز راه خوانندگی الگو و سرمشق خاصی داشتید؟ علت این پرسش جوانانی هستند که امروز الگوهایی را برای خوانندگی بهویژه در موسیقی ایرانی برای خود برمیگزینند و گاهی از حد الگوبرداری فراتر میروند و دچار تقلید میشوند...
من صدای استاد ایرج با تحریرهای منحصربهفرد و نشاطی که داشتند را دوست میداشتم. صدای مردانه ایشان مرا به وجد میآورد و باعث میشد از شنیدن آثارشان لذت ببرم. استاد ایرج الگوی من در زمان نوجوانی بودند. البته صدای اساتید دیگری چون محمودی خوانساری و اکبر گلپایگانی هم برای من دلنشین بود. آرامآرام به صدای استاد شجریان علاقهمند شدم. این علاقهمندی از جانب من بیش از اینکه متاثر از تکنیک نهفته در صدای آقای شجریان باشد، تحتتأثیر سوزوگداز مستتر در صدایشان بود. با این توضیح تلاش من همیشه این بوده که بیان مشخصی را به نام خودم داشته باشم و هیچ وقت بهخصوص بعد از گذشت از دوران جوانی سعی نکردم از صدای هیچ یک از این اساتید تقلید صرف کنم. البته آموختن چیز خوبی است و من نهتنها از این اساتید بلکه گاهی از جوانان فعال در موسیقی ایرانی درس میگیرم. درسآموزی وص شاگردیکردن مشخصهای است که روزی استاد شجریان برایم توضیح دادند و گفتند همیشه شاگردی را بیاموز.
قانون/کیمیا و شهرزاد، تغییر و بلوغ
مرضيه صادقي
در حال حاضر شاهد پخش دو سریال با محوریت زن در اجتماع هستیم.«شهرزاد» ساخته حسن فتحی که در بخش سینمای خانگی قرار است در 26قسمت عرضه شود و «کیمیا» اثرجواد افشار که از شبکه دوم سیما به مدت 110 شب روی آنتن میرود.
«کیمیا»روایتگر زندگی دختری به همراه خانوادهاش است از اندکی پیش از سال 57 تا زمان حال و «شهرزاد»ماجرای زندگی دختری است از چند روز قبل از کودتای 28 مرداد 1332.
1ـ خانواده ای مذهبی تا حدی روشنفکرو وابسته به حکومت
هم کیمیا و هم شهرزاد در خانواده ای مذهبی متولد شده اند والدین معتقد به اصول مذهب هستند اما متعصبانه نسبت به سنت و عرف رفتار نمیکنند.کیمیا دختر یک نظامی است و با اصولی منطقی و تا حدی سختگیرانه رشد کرده است از طرفی تک دختر بودن تا حدی نفوذ و خودمختاری به او داده است همین ویژگی ها شخصیت او را شکل میدهد.
شهرزاد در خانواده ای متوسط متولد شده و پدرش به واسطه ارتباط با یکی از درباریان صاحب نفوذ از جایگاه خوبی برخوردار است.در خانواده ای زندگی میکند که دو خواهر دارد و فرزند وسط است همین موضوع درگیری های او را با پدرش بیشتر نشان میدهد.
2ــ رفتار ساختار شکنانه به ویژه در مقابل پدر
کیمیا به واسطه سن کم(سال آخر دبیرستان)ابتدا دختری آرام و جدا از مسائل سیاسی است که کم کم به واسطه معلم و دوستان و شنیدن سخنرانی و خواندن چند کتاب نگاهش تغییر میکند و از تفکرات خنثی و ساده خود دور شده و در جریان سیاسی قدرتمند زمان خودش قرار میگیرد.جریانی که مخالف اعتقادات پدر است،«فرخ پارسا»پدر کیمیا به نظام حاکم خدمت میکند و توان درک رفتار دخترش را ندارد به همین علت از ابتدا مقابل هم قرار میگیرند.ما بارها میبینیم که کیمیا سخنان دیگران را میشنود و آن را برای خانواده اش تکرار میکند ما قرار است شاهد تغییر براساس آگاهی باشیم اما این آگاهی و تکامل به خوبی نشان داده نمیشود.
شهرزاد سن بیشتری دارد و دانشجوی پزشکی است،همین امر اولین حرکت در راستای شکستن تفکرات پدر است.ما از نخستین سکانس فیلم تفاوت نظریات پدر و دختر را میبینیم ،زمانی که دختر از مصدق دفاع میکند و پدر از پهلوی دوم.تفکرات شهرزاد از دیدن و زندگی در اجتماع شکل گرفته است.ما با یک فرد صاحب ایدئولوژی روبه رو هستیم نه کسی که باید شاهد تغییراتش باشیم.ثبات شخصیتی در شهرزاد اورا قابل باور تر میکند.
3ـ انتخاب همسر
برخلاف عرف در جامعه مورد نظر، در هردو اثر این زنان خودشان همسر را انتخاب میکنند اما یک تفاوت بزرگ وجود دارد.کیمیا خودش همسرش را ابرمیگزیند و این یک انتخاب غلط است و نتیجه مخالفت با نظر مادر(که تنها ولی حاضر در زمان ازدواج) و عدم حضور پدر است.تکرار ماجرای کلیشه ای ازدواج اشتباه به دلیل علاقه دختر و در نظر نگرفتن ویژگی های رفتاری مرد.شهرزاد خود همسرش را انتخاب کرده بهترین گزینه و تصمیم اما اجبار پدر او را از این مسیر باز میگرداند.او به حکم اراده بزرگتر مجبور به ازدواجی غلط میشود. اینجا کلیشه باور درست والدین شکسته شده و نویسنده به مخاطب نشان میدهد این نسل جدید که همیشه مرتکب اشتباه میشود. نخستین و بزرگترین تفاوت این دو اثر شیوه روایت است،شاید به ذهن خواننده خطور کند که ساخته جواد افشار قصد ندارد زندگی شخصی یک زن را نشان بدهد بلکه زن را وسیله ای میکند تا حوادث تاریخی را به نمایش بگذارد در حالی که حسن فتحی قصد روایت یک داستان عاشقانه را در بستر حوادث اجتماعی داشته است.اما با توجه به متن و شیوه روایت اتفاق دیگری رخ داده است.کیمیا با ساخت شخصیت های تک بعدی و سفید و سیاه و پرداختن به خود حوادث و تاثیرات بیرونی آن بر افراد نه یک فیلم حادثه محور قوی است و نه مستند تاریخی. درحالی که شهرزاد در حالی که به ظاهرقصد روایت داستانی عاشقانه را دارد به شخصیت افراد میپردازد که نتیجه اجتماع هستند.در شهرزاد هیچ شخصیت مطلق سیاه یا سفیدی وجود ندارد برخلاف کیمیا تصمیمگیریهای اشتباه نتیجه بی فکری شخصی نیستند بلکه بهترین تصمیم در شرایط موجود هستند. هر دو اثر یک نویسنده زن دارند تا شخصیت های زن داستان را شکل بدهد، زهرا پارسافر در مجموعه کیمیا در کنار مسعود بهبهانی نیا قرار میگیرد و دختری بی منطق و بدون آینده نگری خلق میکند، بسیاری از تصمیمگیریهای کیمیا احساس محور و بر اساس باور عمومی جامعه در بی تدبیری زنان است. اما زمانی که نغمه ثمینی در کنار حسن فتحی می ایستد شهرزاد تبدیل به زنی میشود که جز به حکم اجبار شرایط تسلیم نمیشود. منطقیترین تصمیمها را میگیرد حتی زمانی که به ضرر خودش باشد. کیمیا را حوادث زمانه شکل میدهد به همین علت هم نسبت به اتفاقات نمیتواند به ثبات برسد و تصمیم درستی بگیرد،در حالی که شهرزاد تصویری از بلوغ دوره مصدق است.شهرزاد با اینکه به اجبار در مسیری قرار میگیرد که قدرتمندان اطرافش تعیین کرده اند اما نمونه خوبی به عنوان زن الگو است که جامعه به آن نیاز دارد.درحالی که کیمیا با تمام تغییرات و فعالیت های اجتماعی اش نمونه مناسبی نیست.
قدس/افتتاح شبکه ماهواره ای کودک مسلمان به زبان انگلیسی
شبکه هد هد انگیسی به عنوان نخستین شبکه ماهواره ای کودک مسلمانان جهان در قم راه اندازی شد.
به گزارش ایرنا، رئیس سازمان رسانه ای صبا و مدیر مجموعه شبکه های جهانی هدهد شامگاه جمعه در مراسم افتتاح این شبکه ماهواره ای تصریح کرد: راه اندازی این شبکه از ابداعات حجت الاسلام والمسلمین شهرستانی نماینده آیت الله سیستانی است که با هدف به خدمت گرفتن فناوری مدرن برای پیشبرد اهداف تبلیغی دین از حدود شش سال پیش در دستور کار این مجموعه قرار گرفت.
احسان حلمی خاطرنشان کرد: مجموعه رسانه ای صبا مفتخر است که با حمایت ها و رهنمودهای نماینده آیت الله سیستانی موفق شد نخستین شبکه کودک و نوجوان عربی زبان شیعه را در سال 2010 و نخستین شبکه کودک و نوجوان مسلمان فارسی زبان را در سال 2012 افتتاح کند.
مدیر شبکه هدهد تصریح کرد: بر حسب امر حجت الاسلام شهرستانی سازمان صبا پس از دو سال مطالعه، تحقیق و برنامه ریزی امروز افتخار دارد که شبکه هد هد انگلیسی را به عنوان اولین شبکه کودک و نوجوان مسلمان انگلیسی زبان از طریق ماهواره در سراسر جهان به روی آنتن ببرد.
وی افزود: از این پس مشق زلال معرفت اسلام و پاکی و معصومیت ائمه اطهار اکنون به سه زبان عربی، فارسی و انگلیسی به خوبی انجام و در سراسر جهان از استرالیا گرفته تا خاورمیانه و اروپا و آمریکا از طریق این شبکه تحت پوشش آن قرار می گیرند.
وی با بیان اینکه در بخش عربی و فارسی این شبکه برغم مشکلاتی که فعالیت رسانه ای در حوزه کودک و نوجوان دارد، موفقیت های چشمگیری بدست آمده است، تصریح کرد: بخش انگلیسی شبکه نیز سختی و مشقات خاص خود را دارد، ولی امیدواریم با توجه به حجم انبوه جمعیت و پراکندگی فرهنگی مخاطبین کودکان انگلیسی زبان جهان را با مکارم اخلاقی مقدس شیعه آشنا کنیم.
حلمی همچنین با بیان اینکه 347 ماهواره تلویزیونی سراسر جهان را در پوشش خود دارند، افزود: از این تعداد 300 ماهواره تلویزیونی به صورت فعال به ارسال امواج تلویزیونی به سمت زمین مبادرت می ورزند.
وی با اشاره به وجود 20 هزار و 374 شبکه تلویزیونی در سراسر جهان، خاطرنشان کرد: 214 ماهواره تلویزیونی در منطقه آسیا فعال است، و 116ماهواره تلویزیونی نیز منطقه ایران را تحت پوشش سیگنال های خود قرار داده اند، که تا به امروز دریافت 31 مورد از آنها در خانه های مردم ثبت شده است، که بیش از هفت هزار شبکه تلویزیونی را در بر می گیرند.
وی تعداد شبکه ها با محتوای فیلم سینمایی را 521 ، کودک و نوجوان 515 و مذهبی و دینی را 407 شبکه عنوان کرد و افزود: متاسفانه در این میان شبکه های غیر اخلاقی با 543 مورد بیشترین آمار شبکه های ماهواره ای قابل دریافت در ایران را به خود اختصاص می دهند.
رئیس سازمان رسانه ای صبا تعداد شبکه های ماهواره ای فارسی زبان قابل دریافت در ایران را 155 شبکه برشمرد و گفت: از این تعداد 14 شبکه را سیاسی، 22 مورد را دینی و مذهبی و 22 مورد را غیر اخلاقی و بقیه نیز محتوای مختلف دیگری دارند.
وی تصریح کرد: بتازگی ارگان بسیار معتبر پیش بینی های صنعتی در جهان در یکی از پیش بینی های خود گفته است که در سال 2020 میلادی، 45 هزار کانال ماهواره ای در سراسر کره زمین قابل دریافت خواهد بود.
حلمی با بیان اینکه درآمد سالانه کشور ژاپن از صنعت پویانمایی (انیمیشن)بیش از درآمد سالانه ایران از فروش نفت است، افزود: ارزش مالی والت دیزنی که از سازندگان انیمیشن در جهان است، معادل بیش از 178 میلیارد دلار است، در حالی که فروش سالانه نفت ایران 54 میلیارد دلار است، بدان معنا که درآمد سالانه این شرکت بیش از سه سال فروش نفت ایران است.
وی با بیان اینکه امروز سیاست گذاران فرهنگی جهان با اهدافی مشخص و مطالعاتی همه جانبه که متخصصان رسانه از آن به عنوان جنگ نرم یا رسانه ای نام می برند، به سمت ما آمده اند، تصریح کرد: روزی برای کشورگشایی از سلاح آتشین استفاده می شد که در یک محدوده کوچک و خاص ایجاد خرابی می کرد، ولی امروزه همه جانبه و گسترده و خانه به خانه و ذهن به ذهن در حال ویرانگری هستند.
وی افزود: در حالی که ادیان الهی مروج رحمت و شفقت هستند، رسانه ها بخش اعظم فعالیت خود را برای ساخت فیلم هایی با موضوع های خشونت آمیز گذاشته اند و وقتی حرمت خانواده نشانه گرفته شود و حیا از بین برود و اخوت و دوستی نباشد، ذهن ها نیز آماده دریافت القائات دیگر فرهنگ ها می شوند.
حلمی ادامه داد: امروز رسانه با تحقیر قومیت، ملیت و مذاهب اقدام به تحمیل حاکمیت ارزش ها و فرهنگ خود می کنند و این گونه برنامه ریزی منجر به بیزاری از فرهنگ و مذهب خودی می شود و افراد جامعه را به انسان هایی مطیع و فرمانبردار از فرهنگ بیگانه تبدیل می کنند.
شبکه هد هد انگلیسی از طریق ماهواره هاتبرد در 13 درجه شرقی، با مشخصات فرکانس 12558 ، سیمبل ریت 27500 ورتیکال یا عمودی و اف. ای . سی 3/4 قابل دریافت است.
افتتاح این شبکه با حضور آیت الله سید هاشم حسینی بوشهری مدیر حوزه های علمیه و حجت الاسلام والمسلمین سید جواد شهرستانی نماینده آیت الله سید علی سیستانی در ایران انجام شد.
قدس/رحیم پور ازغدی در نشست تخصصی سینمای انقلاب اسلامی:
همه سینمای هالیوود شرک و کفر نیست
قدس/ محمدعلی میرزایی: یکی از برنامههای ششمین جشنواره مردمی فیلم عمار، سلسله نشستهای تخصصی درباره مباحث نظری هنر و سینمای انقلاب اسلامی است.
حسن رحیم پور ازغدی عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی در نشست نخست این جشنواره با بیان اینکه مخاطب برخی از هنرهای اسلامی، طبقات نخبهاند، گفت: به بخشی از بدنه جامعه حتی اگر عالیترین مضامین هنری را ارائه دهید، از دقیقه اول شروع به خمیازه کشیدن میکنند. لذا باید برای هردو قشر برنامه ریخت.
رحیم پور ازغدی سینمای انقلابی مردمی را در برابر اشراف عرصه هنر دانست و گفت: سینما باید مردمی باشد نه برای طبقات خاص. مسأله اصلی سینمای عمار باید مشکلات، حقوق و رشد مردم و مخاطب اصلی آن فطرت مردم باشد.
وی در ادامه با تعریف خود از سینمای عماری، آن را سینمایی دانست که فقط پشت صحنه حرفهای روشنفکری نمیزند و اگر لازم شد به خط اصلی نبرد میرود.
وی در پاسخ به این پرسش که آیا میتوان گفت بعضی از شاخههای هنر ذاتاً دینیترند، توضیح داد: نه، نمیشود گفت کدام شاخههای هنر دینیترند. دینی بودن هنری بستگی به اهداف و اثرات آن در جامعه دارد.
رحیم پور در توضیح بیشتر این مسأله گفت: برای مثال ممکن است این پرسش مطرح شود که آیا استفاده از جلوههای ویژه، اسلامی است یا غیر اسلامی. شاید کسی بگوید چون جلوههای ویژه تخیل عین واقعیت نیست و واقعیت سازی است، پس اسلامی نیست. باید پرسید به چه دلیل این حرف را میزنید؟ در ضمن کجای اسلام آمده است اگر کسی تخیل شاعرانه کرد، غیراسلامی است؟ شعر سمبل همه هنرهاست، تمام هنرمندان به همان اندازه که شاعرند، هنرمندند، منتها یک نفر شعرش در نقش و رنگ تجسم پیدا میکند و یکی در تدوین و مجسمه. شعر، واقعیت نیست بلکه ترکیب واقعیت و تخیل است. در نگاه اسلامی شعر به مشروع و نامشروع تقسیم میشود.
شعری که از لحاظ هنری قوی باشد ولی از نظر محتوا ضعیف باشد ناقص است. هنری که کمک کند کشور یا جامعه دینی، در هستی شناسی، انسان شناسی و خداشناسی، آدمی را به خدا نزدیکتر و واقفتر کند آن هنر به همان اندازه اسلامی است.
وی با بیان اینکه ما در هنرهای اسلامی حتی با سینمای هالیوودی مشترکاتی داریم، تاکید کرد: من معتقد نیستم تمامی فیلمهای هالیوودی کفر و شرک است، بعضی از فیلمهایی که درآنجا تولید میشود در دایره مضامین اسلامی قرار گرفته است.
عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی گفت: سینما یک تخصص است و نیازمند به یک متخصص. همه جا علم بر جهل و متخصص بر عوام مقدم است.
قدس/وزیر ارشاد:
سختترین سال مالی پس از جنگ را سپری میکنیم/ تاسیس شرکتی ۵۰۰ میلیاردی برای کمک به عرصه فرهنگ
علی جنتی گفت: امسال را به این دلیل سال تئاتر اعلام کردیم که واقعا علاقهمند به تحول در این حوزه بودیم اما میپذیرم که به دلیل تنگناهای مالی در مواردی هم موفق نبودیم.
به گزارش قدس به نقل از ایلنا، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی شب گذشته (11 دی ماه) در تئاترشهر به تماشای نمایش «ترور» نشست. او یک پیش از این نیز به تماشای نمایش «خاطرات و کابوسها...» به کارگردانی علی رفیعی نشست تا نشان دهد در سال تئاتر به هنرهای نمایشی نیز توجه دارد.
جنتی سپس به گپ و گفت با کارگردان و عوامل نمایش ترور پرداخت و بعد از شنیدن اظهارات حمیدرضا نعیمی پیرامون مصائب هنرهای نمایشی و فعالان این عرصه بهویژه در زمینه کمبود اعتبارات بیان کرد: بخشی از اشکلات شما درست است اما باید دقت داشته باشیم امسال بعد از انقلاب به ویژه سال 67 بدترین سال مالی بوده و بنده و دیگر مدیران پیوسته در تلاش هستیم تا اعتبارهای مورد نیاز تامین شود.
وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی به نامگذاری سال 94 اشاره کرد و ادامه داد: امسال را به این دلیل سال تئاتر اعلام کردیم که واقعا علاقهمند به تحول در این حوزه بودیم اما میپذیرم به دلیل تنگناهای مالی در مواردی هم موفق نبودیم.
او با تاکید براینکه تلاشهای زیادی در زمینه حمایت از هنرمندان صورت گرفته است، اظهار کرد: به عنوان نمونه گروه زیادی از هنرمندان تحت پوشش صندوق حمایت از هنرمندان قرار گرفتهاند. 45 هزار هنرمند عضو این صندوق هستند که بخش عمدهای از آنها تحت بیمه درمانی و بخشی هم زیر پوشش بیمه تکمیلی قرار دارند. در ارتباط با بیماریهای خاص مانندMs یا سرطان که گاهی هزینههای پانصد میلیون تومانی برای وزارت بهداشت به همراه دارد؛ مذاکره کردهایم تا این وزارتخانه تمام داروها و خدمات مورد نیاز بیماران را رایگان در اختیارشان قرار دهد.
جنتی خاطرنشان کرد: چنین نیست که فضایی ترسیم کنیم که وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی دست روی دست گذاشته است. من و تمام معاونان شبانهروز خود را برای تامین امکانات گذاشتهایم و به عنوان نمونه در تلاش هستیم بند ناف صندوق حمایت از هنرمندان را از دولت جدا کرده و آن را به یک بنگاه اقتصادی تبدیل کنیم.
وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی گفت: در طی دو سال گذشته که امور را برعهده گرفتهام دو جلسه مشترک با مدیران تمامی بانکها و دو جلسه هم با مدیران تمامی هلدینگها برگذار کردهایم. چند هفته قبل نیز جلسهای مشترک به همراه تمامی این بخشها برگزار شد که در نتیجه آن یک شرکت پانصد میلیارد تومانی سرمایهگذاری برای حمایت از هنرمندان وارد بورس شده است.
جنتی ادامه داد: اگر به سخنرانیهای دو سال اخیر من توجه کنید، قبلا اشاره کردهام که قبول دارم تئاتر در میان تمامی هنرها مظلومترین است. اما باید به این نکته نیز دقت داشته باشیم که دولت با تنگنای جدی مواجه است و به عنوان نمونه بهای نفت 105 دلاری سال گذشته امسال به قیمت بشکهای 25 دلار عرضه میشود.
او ضمن بهحق توصیف کردن انتظارات هنرمندان تئاتر تصریح کرد: باید به شرایط نیز توجه داشته باشیم. من با تمام وجود حامی شما هستم و تلاش میکنم مشکلات این عرصه کاهش یابد. ما در سازمان مدیریت و برنامهریزی که مشغول تدوین بودجه است و در بحث برنامه ششم توسعه کاملا مدافع هنر و پشتیبان این عرصه هستیم.
وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در پایان صحبتهای خود گفت: با توجه به شرایطی که در کشور پدید آمده من بسیار به گشایش امور امیدوار هستم و معتقدم سال آینده برای ما سال بسیار امید بخشی خواهد بود.
امکان تعیین ردیف بودجه جداگانه برای هنرهای نمایشی وجود ندارد
جنتی همچنین در ادامه حضور خود در مجموعه تئاتر شهر از بازسازی سالنهای قشقایی و سایه این مجموعه بازدید کرد و در پاسخ به پرسش خبرنگار ایلنا، درباره تلاش برای تعیین ردیف بودجهای مشخص در برنامه توسعه ششم برای هنرهای نمایشی اظهار کرد: بودجهای که به ما پرداخت میشود برای چند هنر از جمله هنرهای نمایشی است اما برای تئاتر ردیف بودجهای مشخص درنظر گرفته نمیشود.
وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی درباره مثال آنچه برای سازمان سینمایی رخ میدهد، گفت: آنجا چون به سازمان تبدیل شده دارای ردیف بودجه است اما چنین امکانی برای دیگر معاونتها و هنرهای نمایشی وجود ندارد.
قدس/با سید حمیدرضا برقعی درباره جشنواره شعر عفاف و حجاب(مستور)
قرار است با زبان هنر، امر به معروف کنیم
فرهنگ/ خدیجه زمانیان: چند نهاد که از جمله آنها میتوان به معاونت فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، کار گروه ساماندهی مد و لباس و مرکز توسعه هنرهای معاصر اشاره کرد با توجه به شرایط خاص و ویژهای که حجاب در جامعه ما دارد و امروزه به یک آسیب اجتماعی تبدیل شده است جشنوارهای را سامان دهی کردهاند با عنوان جشنواره شعر عفاف و حجاب (مستور).
مدت ارسال اثر به این جشنواره به پایان رسیده واختتامیه این جشنواره روز١٧دی ماه مصادف با سالروز صدور دستور رضاخان درباره کشف حجاب، در موزه هنرهای معاصر برگزار خواهد شد.
سید حمیدرضا برقعی شاعر آیینی کشورمان دبیر علمی این جشنواره است. برقعی را همه علاقهمندان شعر آیینی می شناسند. او تاکنون سه مجموعه مستقل شعر به نامهای «طوفان واژهها»، «قبله مایل به تو» و «رقعه» را منتشر کرده است که هر سه مجموعه، از پرفروشترین مجموعههای شعر سالهای اخیر بوده است. او که بسیاری از دوستداران اهل بیت(ع) با سرودههایش در هیأتهای مذهبی و مناسبتهای دینی، گریستهاند، چهره آشنایی در حوزه شعر برای مخاطبان است.
برقعی همچنین مجموعهای از سرودههای شاعران آیینی را نیز گردآوری کرده است که این مجموعه با نام « حدود ساعت سه» از بهترین گزیدههای شعر عاشورایی است که انتشارات جمهوری آن را منتشر کرده است.
برقعی پس از سالها حضور موفق در عرصه شعر، اکنون به عنوان دبیر جشنواره شعر مستور، در گفتوگویی به سؤالاتمان درباره جشنواره شعر عفاف و حجاب (مستور) و اهداف و ضرورتهای برگزاری چنین جشنوارههایی پاسخ داده است.
گفتوگو با این شاعر آیینی را میخوانید.
لطفا به عنوان سوال اول، در خصوص اهداف برگزاری این جشنواره توضیح دهید؟
از رسالتهای شعر که در طول تاریخ همواره مورد توجه بوده است، حضور در مسائل اجتماعی و فرهنگ عمومی جامعه است. امروزه عفاف و حجاب به عنوان یک آسیب اجتماعی نیازمند فرهنگسازی است و شعر به عنوان تاثیرگذارترین هنر میتواند نقش موثری در این مورد ایفا کند.
ممکن است این شعرها با توجه به موضوعیت جشنواره زماندار باشند و بیشتر به سمت شعاری شدن بروند؟
به نظر من این شعرها زماندار نیستند و برای همیشه کاربرد دارند. از طرف دیگر خود ما به فکر کاربرد اشعار بودیم و نوع طراحی فراخوان به گونهای بود که از اشعار استفاده حداکثری صورت بگیرد؛ گنجاندن بخشهای مستقلی مثل شعر کوتاه و ترانه در فراخوان به این منظور بوده که اشعار به محصولات دیگری همچون پوستر و آثار موسیقایی تبدیل شود و پیام آن در قالب دیگر محصولات هنری به بدنه جامعه منتقل شود.
شما زمانی از منتقدان برگزاری جشنوارهها بودید. چه شد که خودتان دبیر یکی از این جشنوارهها شدید. ضمن اینکه به عقیده شما اصولا برگزاری این جشنوارهها که تعداد شان هم کم نیست چه تاثیر و نتیجهای دارد؟
یادم نمیآید از مخالفان جشنوارهها بوده باشم، هرچند به برگزاری خیلی از جشنوارهها انتقاد داشته و دارم. با این حال در طول این سالها مسؤول برگزاری جشنوارههای مختلفی بودهام. درباره بخش دوم سؤال هم باید بگویم که ما باید هدفمان از برگزاری جشنوارهها مشخص باشد، مثلاً بدانیم برای چه میخواهیم جشنواره شعر برگزار کنیم و خروجی آن چه خواهد بود. به نظر من جشنوارهای که قبل و بعد از برگزاری، اتفاق ویژه را رقم نزند، نبودنش بهتر و مفیدتر از بودنش است.
با این تعریف بعد از برگزاری جشنواره شعرعفاف برای این آسیب اجتماعی چه اتفاقی رخ خواهد داد؟
قرار است با زبان هنر امر به معروف کنیم و با همین زبان راجع به آسیبهای اجتماعی مسأله حجاب و نوع آن در جامعه امروز صحبت کنیم. به هر حال در کشور ما همیشه زبان هنر تاثیر خودش را داشته است.
وقتی اشعار منحصر به چاپ کتاب نباشد و از آثار برگزیده در بخشهای دیگری مانند بیلبوردهای شهری بهره گرفته شود، آن اتفاق دلخواه و هدف نهایی برگزارکنندگان محقق خواهد شد.
شعرهای رسیده به جشنواره در چه سطح و کیفیتی بودهاند؟
با توجه به اینکه برای نخستین بار فراخوان شعر عفاف و حجاب منتشر میشد و مهلت فراخوان کم بود - چیزی حدود یک ماه- استقبال گستردهای از جشنواره به عمل آمد؛ بیش از هزار اثر دریافت کردیم و شعرهای باکیفیتی به دبیرخانه رسید که داوران بخشهای مختلف در ارزیابی از آنها راضی بودند.
هیأت داوران در انتخاب برترین اشعار به چه نکاتی توجه خواهد کرد؟
مؤلفههای مختلفی برای داوری مورد توجه بود که هم به محتوا و موضوع مورد نظر اختصاص داشت و هم به بیان هنرمندانه و استفاده از تکنیکها و فرم. نکته دیگر این بود که داوران هر بخش تخصصی انتخاب شدند و در بخشهای مختلف شعر کلاسیک، سپید، کودک و نوجوان و... اشعار توسط اساتید همان حوزه مورد بررسی قرار گرفت.
قدس/محمود گلابچی چهره ماندگار معماری و مهندسی ایران :
بخش زیادی از كار مهندسي از نظرها مخفي ميماند
ملت بزرگ ایران باید بدانند که اگر طاق کسری، ایوان مداین برای خاقانی آیینه عبرت بود، طراحی هوشمندانه، دقیق و عالمانه آن برای معماری و مهندسی ایران افتخاری بزرگ است.
قدس/ کیوان سرافرازی: پروفسور محمود گلابچی؛ چهره ماندگار جمهوری اسلامی ایران در رشته معماری و مهندسی راه و ساختمان، دارای کرسی یونسکو در معماری، استاد نمونه و پژوهشگر برجسته دانشگاه تهران، پژوهشگر برجسته دانشگاههای کشور و استاد نمونه دانشگاهها و مؤسسههای آموزش عالی کشور است. ایشان علاوه بر انتشار دهها جلد کتاب و مقاله و همچنین محاسبه و طراحي دهها پروژهبزرگ ساختماني، در سازمانهاي اجرايي متعددي به عنوان مشاور عالي در زمينه معماری و ساختمان مشغول به كار بوده است.
پروفسور گلابچی در گفتوگو با ما به جایگاه مهندسی سازه و ضرورت آشنایی با الگوهاي موفق هنر در زمينه طراحي اشاره کرده است.
معماري كشور ما در ميان سایر کشورها، دارای چه جايگاهي است؟
مسجد جامع اصفهان با چهار ایوان در حیاط مرکزی و مدرسه چهارباغ با زیباترین طراحی معماری و باشکوهترین گلدسته های دنیای اسلام که بر تارک معماری جهان میدرخشد.میدان نقش جهان بزرگترین میدان در تاریخ شهرسازی دنیا، با طراحی بی نظیر و شگفت انگیز خود مجموعه کاملی از بناهای مذهبی، حکومتی و بازار را با بهترین مکانیابی و تناسبات در اوج زیبایی در درون خود جای داده است.نه تنها دانشجوی رشته معماری و مهندسی عمران، بلکه تمامی مردم این کشور باید شاهکارهای مهندسی پل در جهان، پل خواجو و سی و سه پل را (که از نظر فنی، روش ساخت، تناسبات وپایداری بینظیرند)، بشناسند و بدانند چگونه سازههای آبی در شوشتر ونقاط دیگر کشور، پیشگام فناوریهای مهندسی منابع آب در جهان بودهاند و این فقط بخشی از افتخارهای بزرگ این سرزمین در عرصه هنر، معماری و مهندسی است.
ملت بزرگ ایران باید بدانند که اگر طاق کسری، ایوان مداین برای خاقانی آیینه عبرت بود، طراحی هوشمندانه، دقیق و عالمانه آن برای معماری و مهندسی ایران افتخاری بزرگ است. باید گنبد سلطانیه، اولین گنبد آجری با روشی متفاوت و نوین را که مبنای طراحی و ساخت آثار بزرگ معماری مغرب زمین همچون سانتا ماریا دلفیوره و کلیسای جامع فلورانس بوده است، به خوبی شناخت و به جهانیان شناساند و این نشان دهنده جايگاه كشور ما در ميان كشورهاي ديگر جهان است.
امروز در حوزههاي مختلف آكادميك و يا محافل انديشه اي معماري، تجارب متعددي از تحولات شكلي و فرمي ايجاد ميشود بیشتر اين ديدگاهها صرفاً بر روي كاغذ ميمانند و به مرحله اجرا نمي رسند. به نظر شما چه دلايلي را ميتوان براي اجرايي نشدن اين طرحها برشمرد؟
براي بسياري از افراد و حتي متخصصان در بیشتر موارد مشكل است تا نقش واقعي مهندسي را بشناسند. بخش زیاد كار مهندسي از نظرها مخفي ميماند و به همين دليل درك آن آسان نیست. در چنين شرايطي جاي تعجب نيست كه معماراني به مهندسان سازه طرح مانند يك تكنسين نگاه كنند.واقعيتي كه ريچارد راجرز نيز درمورد آن اظهار تأسف ميكند و اضافه میکند كه: «بیشتر اوقات حقايق به اندازه كافي مورد بررسي و تجزيه و تحليل قرار نميگيرند، زيرا براي همه آسانتر است كه روشهاي ساده و متداول را براي حل مشكلات انتخاب کنند، البته نبايد فراموش كرد كه مهندسان سازه هرچند از دانش فني و مهارت بالايي برخوردار باشند، بندرت تمايل به درميان گذاشتن عقايد خود دارند.از سوي ديگر تجربه اندكي در بيان اينكه از ديد خود آنها چه كسي يك مهندس سازه موفق تلقي ميشود، دارند».
تبادل نظر، لازمه دستيابي به شرايط لازم براي يك همكاري موفق بين معمار و مهندس ساختمان است. مهندسان بايد رفتار و واکنش يك ساختمان را در شرايط متفاوت بارگذاري تحليل کنند. اين مسؤوليت، مهندسان ساختمان را نسبت به سايرين يعني كساني كه اطلاعات فني لازم را ندارند و حساسيت نقش مهندسان و مشكلات را بخوبي درك نميکنند، محافظهكار تر ميكند.
اين نقشهاي متفاوت و در عين حال يكسان از نظر اهميت كه براي رسيدن به يك هدف واحد در نظر گرفته ميشوند، بايد كاملاً درك شوند تا بتوان به ارزيابي صحيح و تشخيص درست درمورد اهميت كار و حرفه يك مهندس دست يافت. در آن صورت رابطه بين طراحي و ساختار، نه تنها به يك رقابت تبديل نخواهد شد، بلكه معمار و مهندس پذيراي نقش واقعي يكديگر در شكلگيري يك معماري خوب خواهند بود. این دلایل نشان دهنده این است که مهندس ساختمان بايد با الگوهاي موفق هنر در زمينه طراحي، چه در گذشته و چه حال آشنا باشد، همچنان كه معماران، هنرمندان و موسيقيدانان معمولاً اين گونه هستند. مهندسان ساختمان ميتوانند به قدرت تخيل و درك بسيار بالا دست پیدا کنند. آن گاه كه اين قابليت را پيدا كنند كه بتوانند توضيح دهند، چرا يك بناي خاص خوب طراحي شده و چرا بناي ديگري طراحي خوبي ندارد و يا اينكه چرا پير لوئيجي نروي، ميلارت، فليكس كاندلا و ادوارد تروجا و افرادي در عصر حاضر مانند پيتر رايس و سانتياگو كالاتراوا مهندسان سازه موفقي بودهاند. چنين بحثهايي به آنها اين امكان را خواهد داد تا بتوانند طبيعت و ويژگيهاي طراحي مهندسي را به خوبي دريابند و به دريافتهاي دقيقتري از نحوه موفقيت طرحهاي برجسته دست يابند و از آن در طراحيهاي خويش بهره گيرند.
به نظر شما چرا در كشور ما فاصله بين حرف و عمل بویژه در معماري اين قدر زياداست؟ ازيك طرف وجود طراحان زبردست و مجرب همراه با پيشينه غني و فرهنگ و معماري اصيل و از طرف ديگر وضعيت وحشتناك ساختمانهاي احداثي از بعد معماري، گويي كه عنصري به نام طراح و ناظر معماري در آنها اصلا وجود ندارد.
مهندس ساختمان بايد همانند معماران و هنرمندان با الگوهاي موفق در زمينه هنر طراحي چه در گذشته و چه حال آشنا باشد. مهندسان ساختمان باید به قدرت تخيل بالا و درك دقیق رفتار سازهها و نه فقط محاسبات دقیق آنها دست پیدا کنند، آن گاه اين قابليت را پيدا خواهند کرد كه به خوبی درک کنند، چگونه يك بناي خاص میتواند با طراحي صحیح و مناسب هم به معیارها و خواستههای طراحی معماری پاسخ دهد و هم اصول پایداری سازه را بدرستی رعایت کند.
بررسیهای دقیق نشان ميدهد، هنر مهندسي سازه استفاده از تئوريهاي محاسبه و طراحي سازه براي تبديل ايدهها و مفاهيم به ساختمانهايي است كه بتوانند خوب عمل کنند،از مواد و مصالح به نحو اقتصادي استفاده کنند و به نيازهاي زيبايي شناسي در ساختمان پاسخ مثبت دهند. در چنين شرايطي مهندس سازه در راستای تقويت طراحي معماري ساختمان عمل خواهد کرد. همین بررسیها نشاندهنده آن است که «مهندسي سازه يك هنر است” كه هدف آن ايجاد ساختمانهايي است كه پاسخگوی نيازهاي عملكردي، معيارهاي زيبايي شناسي، نيازهاي دوران بهرهبرداري و محدوديتهاي مربوط به شرايط اجراي ساختمان باشد. مهندس سازه در اين مسير نه تنها بايد اصول طراحي سازه را در انتخاب مناسبترين سيستمهاي سازه اي مورد نظر قرار دهد، بلكه بايد عملكرد اين سيستمها را نيز در شرايط متفاوت براي رسيدن به خواستهها و معيارهاي فوق دقيقاً مورد بررسي و ارزيابي قرار دهد تا فرآيند طراحي معماري و محاسبات سازهاي به يك نتيجه واحد و مشترك كه تأمينكننده تمامي نيازهاي طرح باشد، منتهي شود.
براي ارتقای فناوری معماري در كشور چه باید کرد؟
بايد برنامههاي درسی دانشگاهها متناسب با آن اصلاح شود، معماران و مهندسان با مباني طراحي اين روشها آشنا شوند و بتدریج این روشها با استفاده از اصلاحات لازم متناسب با معماری و اقلیم ایران به روشهاي بومي تبديل شوند. در اين ميان حاكميت تفكر سيستمي در طراحي چنين روشهايي يك ضرورت به شمار ميرود و نقش معماران و مهندسان در رعايت مباني طراحي معماري فناوريهاي نوين و توليد صنعتي ساختمان در تحقق چنين هدفي، که میتواند سبب ارتقای معماري و مهندسی كشور شود، بسيار تعيين كننده است.
قدس/مهراوه شریفینیا:
در برابر تمام شهدا و جانبازان سر تعظیم فرود میآورم
بازیگر نقش کیمیا در مجموعه کیمیا عنوان کرد: از ته دلم به تمام شهدا، جانبازان و مفقود الاثرهایى که هنوز خانوادههایشان چشم انتظار بدن بىجانشان هستند، احترام مىگذارم و در برابرشان سر تعظیم فرود میآورم.
به گزارش قدس آنلاین و به نقل از صبح توس، مهراوه شریفینیا بازیگر مجموعه کیمیا در صفحه شخصی اینستاگرانش نوشت: ما مى دونستیم واقعى نیست، مى دونستیم شب مى ریم هتل و تمیز مى شیم و استراحت مى کنیم، مى دونستیم هیچکدوممون رو به اسارت نمى برن، مى دونستیم هیچکدوممون شهید نمى شیم، ولى بازم مى ترسیدیم، بازم از ته دل بغض مى کردیم و مى لرزیدیم.
تموم روزاى فیلمبردارى صحنه هاى جنگ به آدمایى فکر مى کردیم که اون هشت سال نمى دونستن
تا لحظه ى بعد زنده ان یا مرده به همه ى آدمایى که جونشون رو گذاشتن کف دستشون و از میهنمون دفاع کردن.
ببخشید که کیمیا این روزهاى عید و جشن اینقدر دلخراشه ولى شعار باشه یا نباشه من از ته دلم به تمام شهدا، جانبازان و مفقود الاثرهایى که هنوز خانواده هاشون چشم انتظار بدن بى جونشون هستن، احترام مى گذارم و در برابرشون سر تعظیم فرود میارم.
مى دونم که اکثر شما هم مثل من، مثل ما.
قدس/قدردانی رهبر معظم انقلاب اسلامی از برنامه «ثریا»
رهبر معظم انقلاب اسلامی، حضرت آیتالله خامنهای با پیام کوتاهی خستگی از تن عوامل تولید برنامه «ثریا» درآوردند.
به گزارش قدس آنلاین و به نقل از روابط عمومی صداوسیما، برنامه «ثریا» که با شعار «دیدبانی برای پیشرفت» چهارشنبهها ساعت 19:30 از شبکه یک سیما به صورت زنده پخش میشود، شب گذشته با توجه به برگزاری ششمین دوره جشنواره مردمی فیلم عمار این جشنواره را موضوع اصلی خود قرار داد.
محسن مقصودی - مجری برنامه «ثریا» - پس از پخش این برنامه در صفحه شخصی خود نوشت، رهبری عزیز انقلاب برنامه دیشب «ثریا» را دیدهاند و از دستاندرکاران و مهمانان حاضر در برنامه تشکر کردهاند.
متن پیام رهبر معظم انقلاب دربارهی برنامه دیشب «ثریا» که با موضوع جشنواره عمار پخش شد به شرح زیر است:
«از قول من از ایشان تشکر کنید، من امشب خیلی خسته بودم، نشستم این برنامه را تماشا کردم، واقعا لذت بردم، هم آقای طالبزاده، هم مجری جوان و هم سه فیلم کوتاهی که پخش شد، جالب بود. از چند نفر اشخاصی هم که آنجا بودند (مهمانها) تشکر میکنم.»
این پیام دقایقی پس از پخش برنامه «ثریا» در نهم دی ماه از طریق دفتر رهبرمعظم انقلاب به تهیهکننده برنامه «ثریا» اعلام شد.
وی در این صفحه همچنین نوشته است: «خستگی چهار ساله ثریاییها با این پیام از تن به در شد. ثریا و جشنواره عمار همین که خستگی را از تن رهبر عزیزمان برای لحظاتی دور کردهاند افتخار میکنند و از محبت ایشان در رساندن این پیام صمیمانه قدردانی میکنند. آنقدر خوشحالم که نمیدانم چه بنویسم. خدا را شکر.
نادرطالبزاده، دبیر جشنواره عمار مهمان شب گذشته برنامه ثریا بود. همچنین در این برنامه حسین دارابی، کارگردان فیلم داستانی علمک، حسین تهرانی، کارگردان مستند بازگشت قهرمان، سروش سراب هرسیمی و سید محمد علی محمودی، کارگردانان مستند رومیزی از برگزیدگان بخشهای مختلف دوره گذشته و فعلی جشنواره عمار از تجربیات خود و ظرفیتهای این جشنواره در برنامه دیشب گفتند. بازپخش این برنامه، پنجشنبه پس از خبر 14 از شبکه یک سیماست.
قدس/نرگس آبیار مطرح کرد
جشنواره فیلم فجر وضعیت اکران فیلمهای سال بعد را مشخص میکند/فیلمسازان گیشهای سینما برایشان سرگرمی است
نرگس آبیار گفت: جشنواره فیلم فجردر واقع سرنوشت اکران سال بعد سینما را پیش روی فیلمسازان قرار میدهد. همچنین کمک میکند تا مشخص شود فیلمسازان باید در چه فضایی و روی چه موضوعاتی کار کنند.
به گزارش قدس آنلاین، نرگس آبیار در گفتوگو با فارس، درباره جایگاه جشنواره فیلم فجر در بین جشنواره های سینمایی ایران گفت: حضور آثار خوب از فیلمسازان مطرح و حرفهای در جشنواره فیلم فجر همواره موجب شده تا این جشنواره بسیار مورد توجه قرار گیرد تا آنجا که طیف وسیعی از هنرمندان، منتقدان، بازیگران و ... به این جشنواره میآیند تا فیلم را ببینند.
وی افزود: جلسات نقد و بررسی که برای فیلمها برگزار میشود یا مطالبی که درباره فیلمها در این ایام نوشته میشوند، از ویژگی های دیگری است که بر جذابیت جشنواره میافزاید. حتی حضور در جشنواره فیلم فجر در اکران عمومی فیلم ها نیز موثر است و شانس آنها را در دیده شدن افزایش میدهد.
کارگردان فیلم «نفس» با بیان این که فیلمسازانی که نگاهشان تنها به گیشه است، علاقه ای به حضور در جشنواره فیلم فجر ندارند، گفت: برای این گروه سینما تنها جنبه سرگرمی دارد و به همین دلیل تنها میخواهند فیلمشان را اکران کنند.
آبیار با بیان این که فضای تعاملی جشنواره فیلم فجر از بخش رقابتی آن جدا نیست افزود: این دو بخش آنچنان در هم تنیده هستند که نمیتوان آنها را از هم جداکرد. هر چند که حضور در بخش رقابتی جشنواره، مخصوصا اگر فیلم بتواند جایزه ای ببرد تبلیغ خوبی برای زمان اکران فیلم فراهم می کند ضمن اینکه فیلمسازان تشویق می شوند.
وی ادامه داد: در طول سال های گذشته شاهد بودیم فیلم هایی که در جشنواره فیلم فجر جایزه میگیرند مردم بیشتر به آن ها توجه میکنند زیرا میخواهند بدانند به چه دلیل این فیلم موفق به کسب جایزه شده است.
کارگردان فیلم«شیار 143» با بیان اینکه جشنواره فیلم فجر راه سالهای بعد سینمای ایران را مشخص می کند، گفت: جشنواره فیلم فجر در واقع سرنوشت اکران سال بعد سینما را پیش روی فیلمسازان قرار می دهد. همچنین کمک میکند تا مشخص شود فیلمسازان باید در چه فضایی و روی چه موضوعاتی کار کنند.
آبیار درباره فضایی که جشنواره فیلم فجر برای فیلمسازان ایجاد می کند نیز گفت: جشنواره محفلی است که در آن تعاملات ایجاد می شود، چون آرای مختلف را در کنار هم قرار می دهد. به همین دلیل هم جشنواره فیلم فجر اهمیت زیادی دارد.
وی با اشاره به این که فیلم های بخش نگاه نو سال گذشته در جشنواره نشست نقد و بررسی نداشتند، عنوان کرد: به نظرم این موضوع ضعفی بود که در جشنواره سال گذشته شاهد آن بودیم. با توجه به اینکه فیلمسازان فیلم اولی بیشتر نیاز دارند که مورد توجه قرار گیرند باید این فرصت در اختیارشان قرار داده شود تا درباره نگاهشان درباره فیلمی که ساختند صحبت کنند.
آبیار یادآور شد: گاهی برخی از فیلمسازان فیلم اولی جریان تازه ای را وارد سینما میکنند و استعداد خاصی در کارهایشان دیده می شود بنابراین بهتر است بیشتر مورد توجه قرار گیرند.
مردم سالاری/ رئيس سازمان ميراث فرهنگي، صنايع دستي و گردشگري کشور
ايران رتبه 11 گردشگري در جهان را دارد
رئيس سازمان ميراث فرهنگي کشور با اشاره به رويکرد خوب دولت تدبير و اميد به موضوع گردشگري، گفت: در دو سال گذشته سه برابر ميانگين جهاني در گردشگري کشور رشد داشتهايم، به طوريکه در حالي که ميانگين جهاني 6/4 درصد بوده، اين رشد در کشورمان 12 درصد بوده است و رتبه يازدهم را در جهان داريم.
به گزارش ايسنا، «مسعود سلطانيفر» روز پنجشنبه در نشست شوراي اداري استان يزد از اجراي 900 طرح گردشگري با سرمايهگذاري 30 هزار ميليارد توماني با ميانگين پيشرفت 45 درصد در کشور خبر داد و گفت: براي دوران پساتحريم نيز بسته گردشگري با 1500 طرح با سرمايهگذاري 97 هزار ميليارد تومان تهيه شده است.
وي با اشاره به ارزيابيهاي سازمان ميراث فرهنگي، صنايع دستي و گردشگري کشور از ميزان رضايت گردشگران خارجي از سفر به ايران در قالب مصاحبه آنان با رسانههاي غربي پس از بازگشت به کشورشان، اظهار کرد: بررسي ميزان تاثيرپذيري آنها از فرهنگ ايراني نشان ميدهد که بيش از 98 درصد آنان ادعا ميکنند که ذهنيت غلطي که نظامهاي غربي از ايران به عنوان نظامي ديکتاتور و بيفرهنگ ايجاد کردهاند، پس از اين سفر فروريخته است و ايران را کشوري با نظام مستقر، استوار و با اقتدار، توسعه يافته و با مردماني بافرهنگ و مهماننواز شناختهاند.
سلطانيفر در ادامه يکي از مهمترين ساز و کارهاي صدور ارزشهاي انقلاب را گسترش فعاليتهاي گردشگري به ويژه در بحث گردشگري خارجي عنوان کرد و افزود: حضور گردشگران علاوهبر تاثير فرهنگي، در بحث اقتصادي نيز تاثيرگذار است؛ به نحوي که به ازاي هر 8 تا 12 گردشگر که به کشور وارد ميشوند، يک شغل جديد در کشورمان ايجاد ميشود.
رئيس سازمان ميراث فرهنگي، صنايع دستي و گردشگري کشور با بيان اين که در حال حاضر 9 تا 11 درصد از اشتغال موثر در کشورهاي جهان و 8 تا 10 درصد توليد ناخالص کشورها از ناحيه فعاليتهاي گردشگري است، خاطرنشان کرد: اميدواريم با توجه به ظرفيتهاي فراوان گردشگري موجود در کشورمان در قالب دو برنامه آينده بتوانيم تعداد گردشگران خارجي کشورمان را 5 برابر کنيم و بتوانيم درآمدي معادل درآمد نفتي کشور را از اين ناحيه تامين کنيم.
وي در ادامه خميرمايه اصلي مباني اقتصاد مقاومتي را استفاده از تمام ظرفيتهاي اقتصادي کشور براي مقابله با تهديدهاي داخلي و خارجي عنوان کرد و گفت: ماهيت اصلي برنامه 5 ساله ششم توسعه در حوزه ميراث فرهنگي، تحقق تمام مباني اقتصاد مقاومتي است و در اين راستا مهمترين هدف پيشبيني شده، رسيدن به رشد ساليانه 8 درصد در اقتصاد است.
وي افزود: بر همين اساس بايد ساليانه 890 هزار ميليارد تومان سرمايهگذاري در بخشهاي دولتي و خصوصي اتفاق بيافتد که تحقق اين امر در بخش خصوصي نيازمند تامين شرايط لازم در فضاي کسب و کار است.
سلطانيفر گفت: البته دنياي غرب از 10 سال پيش تلاش داشته تا با مطرح کردن مباحث هستهاي، نظام جمهوري اسلاميرا به سقوط بکشاند، اما با درايت مسئولان کشورمان پس از 22 ماه مذاکره سنگين و کمرشکن به اهداف مدنظر کشور يعني حفظ حقوق هستهاي و لغو تحريمها برسيم، هر چند که اکنون نيز لابي صهيونيستي در آمريکا سعي دارد تا جلوي اجراي برجام و لغو تحريمها را با همکاري مرتجعين منطقه بگيرد تا از شرايط آشفته منطقه بهره گيرند.
وي با بيان اين که در آستانه لغو تحريمها، وضعيت پيچيده و سختي به لحاظ اقتصادي بر کشور حاکم است، به جريان سقوط قيمت نفت از 108 دلار به حدود 30 دلار و به دنبال آن کاهش درآمدهاي کشور اشاره کرد.
سلطانيفر گفت: علي رغم تلاشهاي غرب عليه کشورمان، بسياري از کشورها پس از توافقات هستهاي براي سرمايهگذاري با ايران اعلام آمادگي کردهاند به نحوي که تنها در بخش گردشگري طي دو ماه گذشته حداقل با چهار وزير گردشگري اروپايي ملاقات داشتهايم که هر يک براي سرمايهگذاري در زمينههاي مختلف گردشگري و توسعه ناوگان هوايي کشورمان اعلام آمادگي کردهاند.
وي افزود: خوشبختانه امروز در بخش گردشگري از سوي بخش خصوصي شاهد اجراي 900 طرح با برآورد 30 هزار ميليارد تومان هستيم که به طور متوسط 45 درصد پيشرفت فيزيکي دارند و علاوهبر اين نيز بسته پيشنهادي گردشگري کشور را با 1500 طرح با پيشبيني اعتبار 97 هزار ميليارد تومان معادل 30 ميليارد دلار براي دوران پساتحريم تهيه کردهايم.
وي در بخش ديگري از سخنانش با اشاره به پرونده ثبت جهاني بافت تاريخي يزد، گفت: الان 19 مکان فرهنگي و تاريخي ثبت جهاني شده در يونسکو داريم که رتبه 11جهان را به خود اختصاص دادهايم.
رئيس سازمان ميراث فرهنگي، صنايع دستي و گردشگري کشور در پايان با اشاره به غفلت 22 ساله کشورمان در اين زمينه، عنوان کرد: سال گذشته توانستيم در کنار بافت تاريخي شوش در خوزستان، منظر فرهنگي ميمند کرمان را هم به ثبت جهاني برسانيم و اميدواريم روند تکميل پرونده بافت تاريخي يزد نيز به گونهاي جلو برود که بتوانيم خبر ثبت جهاني اين بافت در يونسکو را در سال 2017 به مردم استان نويد دهيم.
وطن امروز/گفتوگوی «وطن امروز» با مهدی نقویان، کارگردان مستند «برادران» از آثار جشنواره فیلم «عمار»
یاران حرم عشق
مرتضی اسماعیلدوست: فیلم «برادران» جدیدترین اثر ساخته شده درباره جریان فتنه 88 است که در دوره ششم جشنواره فیلم «عمار» شرکت دارد. اثری مستند که پنجشنبه گذشته از شبکه سوم سیما پخش شد و در آن مهدی نقویان، کارگردان فیلم سراغ جریانات و اتفاقات مختلفی در ایران و منطقه رفته و به چگونگی شکلگیری نیروهای حزبالله لبنان تا جنگهای منطقهای میپردازد. اثری که از یک عکس شروع شد و انبوهی شایعه و منجر به ارتباط زنجیرهواری از اتفاقات در دل روایتی داستانی شد تا در نهایت یادآور مردان بزرگی از دیار عشق باشد؛ برادران شهید حزبالله، شهیدان محمد و علی منیف اشمر و مهدی نوروزی. گفتوگو با مهدی نقویان، کارگردان فیلم «برادران» که صاحب بیشترین جایزه از جشنواره فیلم «عمار» است، سرنخ جریانی شکل گرفته در دل فتنهگری است.
شما بهعنوان فعالترین و صاحب بیشترین جایزه در جشنواره «عمار» شناخته میشوید. چقدر خود را وامدار ایجاد جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی میدانید؟
من فارغالتحصیل کارگردانی از دانشکده صداوسیما هستم. قبلا مستندهایی میساختم اما جشنواره فیلم «عمار» باعث دیده شدن آثارم شد و جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی نقش بالایی در معرفی فیلمسازان گمنام و جوان انقلابی داشت. من هم از دومین دوره این جشنواره با فیلمی درباره فتنه 88 با نام «نگهبان آرا» در جشنواره «عمار» حضور یافتم و در همه دورههای آن تاکنون شرکت کردهام که در دوره سوم با فیلم «انتخاب 10» و کلیپ «بابا خون داد»، دوره چهارم با کلیپ «گرمترین روز زمستان» و مستند «گاو خشمگین» و دوره پیش هم با فیلم «رمز و راز ملکه» در جشنواره «عمار» بودهام.
در ششمین دوره جشنواره که در حال برگزاری است با چه آثاری حضور یافتهاید؟
در دوره ششم جشنواره «عمار»، فیلم «گرمترین روز زمستان» که در دورههای گذشته حضور داشت، دوباره مرور شده و به نمایش درخواهد آمد و فیلمی درباره حواشی و شایعات رخ داده در ماجراهای سال 88 با نام «برادران» دارم که برای نخستین بار در این جشنواره اکران خواهد شد.
شما آثار بسیاری درباره فتنه 88 ساختهاید. با توجه به اینکه در ایام حماسه «9 دی» به سر میبریم، درباره آثاری که با این موضوع ساختهاید، صحبت کنید.
غیر از «گرمترین روز زمستان» که درباره راهپیمایی پُرشور مردم در «حماسه 9 دی» بود، فیلمهای دیگری هم درباره فتنه 88 ساختم که فیلم «نگهبان آرا» به روند شمارش آرای انتخاباتی میپرداخت و فیلم «انتخاب 10» هم به روزشمار انتخابات اشاره داشت. جز کلیپ «گرمترین روز زمستان» مستند دیگری هم با این نام ساختم که درباره یکی از افراد حادثهدیده از سوی اغتشاشگران بود، به دلیل محدودیتهای ساخت در این فیلم حادثهای واقعی را از طریق بازسازی به مستندی داستانی تبدیل کردم.
فیلم «برادران» از جمله آثار قابل توجه این دوره از جشنواره «عمار» است که ایدهای نو را با ساختاری معمایی به پیش میبرد. درباره این اثر و دلایل ساخت آن بگویید.
در فتنه رخ داده در سال 88 شایعات بسیاری وجود داشت و خیلی از رسانهها و شبکههای اجتماعی به دنبال ایجاد جوی از تقلب و پخش دروغ و شرایطی وحشتزا در جامعه بودند. شایعات مختلفی مانند قتل ندا آقاسلطان و همچنین درباره رفتار بسیجیها و نیروهای حزباللهی و مسائل دیگری پیش آمده بود. یکی از شایعات این بود که نیروهای حزبالله لبنان برای دفع شورش اغتشاشگران به ایران آمده و به سرکوب مردم دست میزنند! هیچ رسانه داخلی هم در این باره واکنش نشان نداد و عکسهایی از افراد مسلح در فضای مجازی دست به دست میشد که من در فیلم «برادران» به دنبال این عکسها و صاحبان آنها رفتم.
جو رخ داده بیشتر از سوی رسانههای معاند مانند «بیبیسی» دامن زده میشد!
بله! آنها مانند همیشه آتشبیار معرکه بودند. زیاد نمیتوان درباره فیلم «برادران» به دلیل ساختار رازآلودی که دارد، صحبت کرد، بهتر است مخاطبان به تماشای آن بنشینند. به طور کلی باید بگویم در فیلم «برادران» به دنبال صاحب عکسی رفتم که رسانههای بیگانه بارها در برنامههای خود میگفتند فردی از حزبالله لبنان است. میخواستم از طریق مستنداتی واقعی ببینم حقیقت داستان چیست؟ در نهایت هم در فیلم مشخص میشود ماجرا از چه قرار بوده است. در نهایت به برادران شهید حزبالله، محمد و علی منیف اشمر و شهید گرانقدر و ناشناختهای چون مهدی نوروزی از شهدای مدافع حرمین عسکریین(ع) رسیدیم و نشان دادیم مردان بزرگ چگونه با شجاعت و دیانت از سرزمینهای اسلامی دفاع میکنند.
ایده اولیه فیلم از چه طریقی به ذهن شما رسید؟
ایده این فیلم سال گذشته در همین ایام به ذهنم رسید و با دوستان باشگاه فیلم «عمار» در میان گذاشتم و تابستان امسال سراغ ساخت آن رفتم و در پاییز هم کارگردانی کردم. یک هفته در لبنان حضور داشتم و بخشهای دیگری هم در کرمانشاه و تهران کار شد.
مستند «برادران» از صدای گرم ناصر طهماسب و متن زیبا و تدوین هوشمندانهای برخوردار است که هم موجب حفظ ضرباهنگ اثر شده و هم باعث ایجاد حس تعلیق میشود. همچنین برخلاف نگاه اولیه که به نظر میرسد پرداخت به موضوعات مختلف در فیلم، خارج از چارچوب روایی اثر باشد اما در پایان و با فاش شدن ماجرا لزوم وجود آن سکانسها رخ میدهد.
همه سکانسهایی را که درباره پیدایش حزبالله لبنان و جنگهای منطقهای و وجود ریگی و داعشیها تا دادگاه بابک زنجانی در فیلم وجود دارد براساس خط سیر داستانی است که در پیش داشتیم و سعی کردیم طوری انتخاب کنیم که موجب لو رفتن قضیه نشود و مخاطب تا پایان فیلم را دنبال کند. در واقع مسائل مختلفی با جریان فتنه 88 مرتبط شده بود که خیلیها برای ایجاد اغتشاش و ناامنی در کشور مطرح کرده بودند.
ماجرایی که از ستاد انتخاباتی قیطریه و از برنامه زنده اینترنتی «موج سوم» شکل گرفت تا دنباله آن که به شعار نه گفتن به غزه از سوی شورشگران منتهی شد!
بله! ما در فیلم «برادران» براساس روایتی معماوار نشان میدهیم که چگونه دسیسهگران به دنبال ارتباط بسیجیها و نیروهای حزبالله لبنان در سرکوب مردم بودند تا در نهایت به شعار «نه غزه، نه لبنان» برسند، در صورتی که همه اینها براساس نقشه دشمن و با عدم بصیرت خواص در داخل کشور پیش آمد. همانطور که آقای طالبزاده میگفت در ماجرای 11 سپتامبر هم رسانههای دروغپرداز غربی 20 دقیقه پیش از حادثه، اخبار آن را مخابره میکردند! آنها همچنان به دنبال بروز نیرنگ و فریب میان مردم خواهند بود و باید در این باره هوشیار باشیم. فیلمسازان هم میتوانند با ساخت آثاری ارزنده آگاهیدهنده باشند.
شما پیش از این فیلم «رمز و راز ملکه» را با نگاهی به تفکر سلطنتطلبانه انگلیسیها ساختید. درباره چگونگی ساخت و نگاهی که در این اثر به دنبالش بودید، بگویید.
پیش از ساخت فیلم «رمز و راز ملکه» فیلم مشابهی با نام «گاو خشمگین» ساخته بودم که به وضعیت سیاسی آمریکاییها و تاثیر اقتصاد در وضعیت حکومتی آنها میپرداخت و به دنبال این بودم چنین نگاهی را با ساخت مستندی درباره انگلیسیها هم داشته باشم، چرا که زندگی ملکه در انگلستان با حاشیههایی همراه بود و حکومت انگلیس بهعنوان کشوری که سالها در حال استعمار است میتواند سوژه خوبی برای ساخت فیلم باشد. از این جهت تحقیقات خود را شروع کردم و از طریق منابع و آرشیوهای مختلف به دنبال شیوه سیاستورزی کشور پادشاهی انگلیس بودم.
چه مدت زمانی را صرف ساخت این فیلم کردید و چه منظری از سیاستهای فریبنده انگلیسیها برای شما در اولویت بود؟
در ابتدا خودم به شکلی مستقیم اقدام به تولید فیلم کردم و حوزه هنری بعد از اتمام ساخت، اثر را خرید. از ابتدای سال 1392 تا انتهای سال 93 در حدود 2 سال زمان برای آمادهسازی و ساخت فیلم اختصاص یافت. اصولا نحوه اداره کشورهای پادشاهی برایم جالب است و دوست دارم دربارهشان تحقیق کرده و فیلم بسازم. یکی از پُرمدعاترین کشورهای پادشاهی هم انگلستان بوده که به دنبال نفوذ در کشورهای مختلف است.
به دنبال این نبودید غیر از منابع آرشیوی به شکلی تولیدی در انگلیس اقدام به فیلمبرداری کنید؟
شرایط مالی برای رفتن به انگلیس فراهم نشد اما منابع بسیاری را به دست آوردیم و تیم تحقیقاتی ما به دنبال منابع و مستندات بسیاری بود و اطلاعاتی را هم که فراهم کردیم همگی به زبان انگلیسی و موثق بودند، چرا که منابع داخلی چندانی در این باره وجود نداشت.
شیوه مداخلهگرایانه انگلیسیها در سیاست کشورهای دیگر را چگونه در فیلم «رمز و راز ملکه» منعکس کردید؟
موارد زیادی در سیاست کاری انگلیسیها وجود دارد و دخالتهای بسیاری در کشورهای دیگر از دوران قدیم داشته و همچنان دارند. آنها مستعمرههایی دارند که شاید کشورهای کوچکی باشند اما در رای مجامع بینالمللی و سازمان ملل به نفع انگلیسیها خواهند بود. ملکه برخلاف ادعاهایی که وجود دارد در انتخاب فرماندار هم دخالت میکند. حتی کشورهای معروفی مانند کانادا، ولز و استرالیا هم تحت سیطره انگلیسیها هستند و ملکه برای اداره آنها افرادی را در نظر میگیرد که نقش پررنگی در آن کشورها دارند و خواستههای ملکه انگلیس را پیاده میکنند. ملکه انگلستان علاوه بر اینکه در ساختار حکومتی کشورش نقش مستقیمی دارد در کشورهای دیگر هم کاملا سلطه دارد. ما شاید برخی کشورهای شناخته شده بریتانیا را بشناسیم اما کشورهای کوچک و بزرگی تحت نفوذ و مستعمره انگلیسیها هستند.
در فیلم مستند شما به چه نحوی به زندگی الیزابت الکساندرا مری، ملکه انگلیس که با حاشیههایی هم همراه بوده پرداخت شده است؟
فیلم «رمز و راز ملکه» از تولد ملکه الیزابت دوم آغاز میشود و چگونگی رسیدن وی به پادشاهی و شرایط حکومتی و جانشینانش را به تصویر درمیآورد. تا حدی که زمان و شرایط تولید امکان میداد سعی کردم به زندگی شخصی و خانوادگی ملکه و اینکه چقدر در رسانههای داخلی انگلیس بویژه «بیبیسی» نفوذ دارد، بپردازم. به طور کلی در این فیلم به نحوه اختیارات ملکه در کشور انگلستان و کشورهای دیگر پرداختم.
شبکه «بیبیسی» بهعنوان یکی از بلندگوهای فکری سیاست انگلیس شناخته میشود. درباره میزان نفوذ ملکه در این بنگاه سخنپراکنی چه تحقیقاتی کردید؟
ملکه فردی را در «BBC TRUST» که هیات مدیره این شبکه و همهکاره آن است انتخاب میکند. مسلما این شبکه با این شیوه انتخاب باید هم به سمت حمایت از سیاستهای حکومتی برود. این نوع رفتار خلاف آن چیزی است که ادعا میکنند و شعار آزادی و دموکراسی سر میدهند. غربیها از کشور ایران انتقاد میکنند در صورتی که قوانین ما براساس شرع و نگاه اسلامی شکل گرفته است. همانطور که در فیلم «برادران» نشان دادیم میلیونها دلار خرج کمک به افراد منحرف در ایران شد و «بیبیسی» از کودتای 28 مرداد 1332 تا فتنه 1388 در ایجاد تنش و درگیری در ایران دست داشته است.
شیوه حکومتداری در این کشور چگونه بوده و ملکه در آن چه نقشی دارد؟
آنها که شعار دموکراسی و حکومت مردم بر مردم میدهند، همه اختیارات را برای ملکه اختصاص دادهاند. راس نگاه و تفکر آنها براساس اومانیسم بنا شده است و برخلاف ادعاهایشان هیچگونه آزادی در انگلیس وجود ندارد. انگلیسیها که مدعی دموکراسی بوده و معترض به کشورهای جهان سوم و کشورهای در حال توسعه درباره عدم وجود آزادی هستند خودشان کاملا برعکس رفتار میکنند. اصلا در انگلیس چیزی به نام قانون اساسی وجود ندارد و قانونی را مینویسند که برای تصویب باید مورد تایید ملکه قرار گیرد.
فیلم «رمز و راز ملکه» تا چه حد به دخالتهای انگلیس در ایران میپردازد؟
تا زمان ساخت فیلم نمیدانستم که همین ملکه الیزابت دوم پس از کودتای سال 1332 به ایران آمده بود، آن هم در دورانی که وحشت ایران را گرفته و فضای سختی حاکم بود. در آن زمان ملکه با تشریفات خاصی وارد ایران شد تا به حمایت از شاه دستنشانده خود اقدام کند.
بیشتر مستندهایتان به صورت آرشیوی تهیه شده که در آن نقش تدوین برجسته میشود.
مستند ژانرها و بخشهای مختلفی دارد که همه مورد احترامند نوع کار من هم بیشتر براساس آرشیوی است و این هم شکلی از مستندسازی است. البته اگر شرایطی مانند فیلم «برادران» پیش بیاید به سمت فیلمبرداری هم خواهم رفت.
فیلم «رمز و راز ملکه» جز «عمار» در جشنوارههای دیگری هم حضور داشته است؟
این فیلم در دوره پنجم جشنواره «عمار» بهعنوان مستند برتر شناخته شد، اما وقتی برای دوره اخیر جشنواره «سینما حقیقت» فرستادم مورد پذیرش قرار نگرفت!
دلیل این نادیده گرفتن فیلم چه عنوان شد؟
والله دلیلش را نمیدانم. آقای طباطبایینژاد، مدیرعامل مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی با تهیهکننده فیلم تماس گرفته بود و اشاره داشت که از فیلم خوشش آمده و یک اکران خارج از رقابت هم برای ما در جشنواره سینما «حقیقت» گذاشت. به هر حال برخی فیلمهای دغدغهمند نادیده گرفته میشوند و به طور کلی مستند در کشورمان چندان مورد توجه قرار نمیگیرد. میخواهم بگویم چرا برخی اقدام به مرزبندی برای فیلمها میکنند. متاسفانه الان فضای کلی جشنوارههای داخلی بسته است که این درست نیست، همان طور که نباید چنین شرایطی برای جشنواره «عمار» بیفتد.
به نظرتان این مرزبندیها با توجه به سوژههای ملتهبانه سیاسی است که فیلمسازان جبهه فرهنگی انقلاب دنبال میکنند؟!
سوال من از مسؤولان سینمایی این است که چرا تنها جشنواره «عمار» باید آثار ارزشی را نشان دهد؟ چرا حتی آثار برگزیده این جشنواره نیز مورد توجه جشنوارههای دیگر قرار نمیگیرد؟ و من از برگزارکنندگان جشنوارههای سینمایی میپرسم که علت آن چیست؟ نمیخواهم تنها درباره فیلم خودم حرف بزنم اما اگر بخواهم همین فیلم «رمز و راز ملکه» را مثال بزنم واقعا جای ابهام دارد که چرا این فیلم که مورد توجه منتقدان بسیاری هم قرار گرفت، نباید در جشنواره مستند «سینما حقیقت» پذیرفته شود؟!
ششمین دوره جشنواره فیلم «عمار» در حال برگزاری است. با همین نگاه صادقانه به آسیبها و معایب این جشنواره هم اشاره کنید.
در حقیقت جشنواره «عمار» هر سال با شرایط بهتری برگزار میشود اما ایراداتی هم دارد که امیدوارم در این دوره رفع شود. یکی از نواقص این جشنواره که آن را از شرایط مطلوب دور میکند، جابهجایی در برنامهریزی نمایش فیلمهاست و مساله دیگر کیفیت نامطلوب برخی فیلمها است.
کیفیت نازل برخی فیلمها به دلیل وجود فیلمسازانی آماتور است؟
دلایل مختلفی میتواند داشته باشد و حتی امکان دارد سالن سینما برای پخش مناسب نباشد و قابلیت صدا و تصویر را پیش از اکران فیلم، بررسی نکرده باشند. از طرفی برگزارکنندگان جشنواره نباید نسخههای بیکیفیتی را از فیلمساز دریافت کنند و باید به همه جوانب ممکن رسیدگی شود تا آثار بیکیفیت و نامطلوب وارد جشنواره نشود و سطح آثار پایین نیاید. ما فیلمسازان جبهه فرهنگی انقلاب هم باید چنان مسلط به ابزار سینما و دانش این کار شویم که حرف و حدیثی برای دیگران پیش نیاوریم. همان طور که جشنواره «عمار» به محتوای آثار که بسیار مهم است بها میدهد، باید به تکنیک و فرم فیلمهای جشنواره هم اهمیت بدهد چون جدا از هم نیستند و حرف درست را باید با زبانی مناسب و سینمایی زد.
فیلم بعدیتان در چه زمینهای خواهد بود؟
فیلمی با عنوان «بازی» در حال تدوین دارم که حوزه هنری تهیه میکند و بخش اعظمی از آن آرشیوی است. در این فیلم تاریخچه تحریم با روایتی متفاوت ارائه میشود. ایدههایی هم در راستای فیلم «رمز و راز ملکه» دارم که درباره حکومتهای پادشاهی و استکباری دیگر مانند فرانسه است که در صورت فراهم شدن شرایط دوست دارم آنها را بسازم.
وطن امروز/حسن عباسی در آیین تجلیل از برگزیدگان جشنواره «رسول آفتاب»:
عمار یاسرها در روز ۹ دی
میدان داری کردند
آیین تجلیل از برگزیدگان پنجمین جشنواره «رسول آفتاب»، عصر نهم دیماه در تالار سوره حوزه هنری برگزار شد. رحیم مخدومی، دبیر جشنواره با گلایه از متولیان فرهنگی ادامه داد: هر سال با توجه به دغدغه متولیان فرهنگی جامعه گلایه میکنیم اما این گلایهها به گوش هیچ مسؤولی نمیرسد. امسال پنجمین دوره این جشنواره را پیش میبریم و فکر کردیم شکل گلایه خود را تغییر دهیم و به جای اینکه از مسؤولان بیدرد گلایه کنیم، از مسؤولان حزباللهی و متولیانی که داعیه ولایت دارند، گلایه کنیم. در ادامه این مراسم از کتاب مجموعه خاطرات «حرفهای درگوشی» اثر محمد اسماعیلزاده از انتشارات قبض ولایت رونمایی شد. در ادامه این مراسم حسن عباسی، کارشناس مسائل استراتژیک درباره 9 دی گفت: در سال 88 مانند 8 سال دفاعمقدس 8 ماه دفاع بصیرتی مردم ما اتفاق افتاد و در یومالله 9 دی عمار یاسرها در قدرت نرم میدانداری میکردند. وی افزود: فتنه پدیدهای تمامنشدنی در زندگی مومن است و خداوند فرموده شما را با فتنهها آزمایش میکنیم. در پایان این مراسم از حسین عبادپور در بخش عکس، مازیار بیژنی در بخش کاریکاتور، علیرضا قزوه در بخش شعر، احمد شاکری در حوزه داستاننویسی و غلامعلی نسایی در زمینه خاطره به عنوان چهرههای سال پنجمین جشنواره «رسول آفتاب» تقدیر شد. همچنین از خانواده شهدا از جمله مهدی مطلبی مؤلف کتاب «راز آنچه مرقوم داشتهاند»، شهید سیدمحمد رحیمی رایزن فرهنگی ایران در شهر مولتان پاکستان، شهید غضنفر رکنآبادی و حاجحسین همدانی شهید مدافع حرم تقدیر به عمل آمد.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com