شعر حداد عادل که خطاب به باران و با عنوان"دعای باران" سروده شده است،به شرح زیر است:
باران ببار بر من و شهر و دیار من
باران ببار بر من و باغ و بهار من
باران بشوی دود و دم از آسمان شهر
باران ببر غبار غم از روزگار من
باران چرا ز خانه ما پا کشیده ای
ای یار بی تکلف پیرار و پار من
دیری سـت دور ماندهام از چکه چکه ات
باز آی و ساعتی بنشین در کنار من
باران به چشم روشنی من نیامدی
کی میرسد به سر این انتظار من
باران مهربان ز چه نامهربان شدی
آبی بزن به جان و دل پر شرار من
مُردم بدان امید که آیی به دیدنم
"ای وای بر من و دل امیدوار من"(۱)
باران مرا ز قحطی دیرینه وا رهان
بشکن طلسم تشنگی ناگوار من
باران نشسته ام که ببینم چه می کنی
با خوشههای تشنه لب کشتزار من
وارونگی است قسمت این بخت واژگون
آلودگیسـت دغدغه و خار خار من
باران شب فروز سحر زاد من ببار
ای چلچراغ روشن شبهای تار من
ای آن که در لطافت طبعت خلاف نیست
ای میهمان ساده دل بردبار من
ای باد اگر نیایی و باران نیاوری
بر باد میرود هنر و ابتکار من
مَردُم در انتظار، طبیعت در انتظار
این است شرح قصه شهر و دیار من
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com
در دوري آن يار چه مستانه سرودي
آهنگر عادل که نماينده ي شهري
گو آين همه ايام به دنبال چه بودي؟
باران که ندارد به عنان ميل خودش را
در مصدر قانون تو نگارنده نبودي؟
تا امر کني بر فلک و ابر و سحابي
تا کي بکند بر دمن و دشت فرودي
دانم که تو داني و بداني که بدانم
باران نبود تابع هر نفس و وجودي
آن چيزکه درحيطه ي مابودفقط راي وسلامي
آن فعل که کردي تو فقط گفت و شنودي
وقعي ننهادي تو به کيفيت بنزين
منعي تو نکردي به ارابه ي دودي
قانون ننوشتي که درياچه نخشکد
همت ننمودي تو به پويايي رودي
هرجا که نظر افکنم اي واي ببينم
يک چادر استاده به بشکسته عمودي
اين اول کارست، نباريدن باران
گويد نجفي هان که تو اينکاره نبودي
جناب دکتر می توانستند پیام خود را در چند جمله ساده طرح نمایند و بنظر می رسد لازم نبوده وقت شریف شان را برای یافتن قوافی و وزن مناسب تلف کنند.
شما اگر به همین ضرب آهنگ های حرف "ب" و ضمیر "من" در بند ذیل عنایت فرمائید جواب خودتان را خواهید یافت:
باران ببار بر من و شهر و دیار من
باران ببار بر من و باغ و بهار من
شخصی با مراجعه به داروخانه درخواست قرص برای سردرد نمود و کارمند داروخانه در پاسخ گفت چنین قرصی تا کنون ساخته نشده ! و پس از اعتراض بیمار که : "من خودم بارها از شما همین قرص را خریده ام " جواب شنید : منظور شما احتمالا قرص ضد سردرد است نه برای سردرد.
حال :شعر جدید «حداد عادل» برای آلودگی هوا ... منظور شاید بخاطر آلو دگی هوا بوده وگرنه شعر هوا را آلوده نمیکند..حداکثر فضا را آلوده میکند.
در پندی که نظامی گنجوی به فرزندش می دهد ، می گوید :
در شعر مپیچ و در فن او
چون اکذب او است احسن او .
واقعا متاسفم.