به گزارش بولتن نیوز، معروفترین بخش شهر، جزیره منهتن است که هم در سیاست شهره است هم در ریاضیات، هم اقتصاد و هم ادبیات. یک جورهایی نمادی است برای آمریکای مدرن. این شهر پر است از مشهوترین موزه های دنیا از جمله موزههایی مثل موزه پول، موزه تاریخ طبیعی (Natural History) و موزههای مردمشناسی.
از نظر ریاضیات هم اینکه «فاصله منهتن» یا فاصله قدر مطلقی به این خاطر به وجود آمده است که تقریباً تمام خیابانهای منهتن مستطیلی هستند و وتری پیدا نمیشود که قضیه حمار بر آن صدق کند. لذا شما ناچارید برای رفتن از گوشهای به گوشه دیگر حداقل دو ضلع یک مربع (یا دو خیابان) را طی کرده باشید.
از نظر اقتصادی هم یک جورهایی قطب اقتصادی دنیاست. وال استریت (Wall Street)، سازمان تجارت جهانی (WTO) و برجهای دوقلو رحمتالله علیهما...
از نظر سیاسی هم که شهر سازمان ملل (United Nations) است. در فرودگاه تنها یک درگاه امنیتی وجود داشت که آقای سیاه پوست مسئول درگاه با دیدن من و همسرم، ورودمان به آمریکا را با لبخند تبریک گفت.
چیزی که به عنوان چمدان تحویل گرفتیم هیچ شباهتی به آن چمدانهای نونوارمان نداشت. به شدت سیاه و کثیف شده بودند. چرخ یکی از چمدانها هم از محورش خارج شده بود. ستونی از چرخ دستی حمل بار وجود داشت که پولی بود و رویش نوشته شده بود فقط با کارت اعتباری امکان پرداخت کرایه وجود دارد. ناچار شدم ۲۰ دلار به کارگر فرودگاه بدهم تا چمدان ها را با وسیله حمل بارش تا ایستگاه تاکسی برساند. غافل از آن که دقیقاً پشت درگاه بررسی گذرنامه به فاصله چند قدم ایستگاه تاکسی بود. به همین سادگی ۲۰ دلار ناقابل از کفمان رفت.
یک صف تاکسی دم در فرودگاه وجود داشت که هر چند ثانیه یک تاکسی میآمد و مالیات یا به قول خودشان Tax پرداخت میکرد و مسافر سوار میکرد. در آمریکا تاکسی خطی به معنای ایرانیاش وجود ندارد. سوار یک تاکسی تویوتای زرد شاسیبلند شدیم که البته شبیه ونهای ایرانی بود. راننده یک مرد هندی بود. به خاطر شمارهدار بودن خیابانها و بزرگ بودن شهر و این که ممکن است هر لحظه به دلیل خاصی بعضی از خیابانها بسته شوند رانندهها همیشه از جی.پی.اس. (GPS) برای راهیابی استفاده میکنند.
از طریق مکاتبه و ثبتنام اینترنتی خانهای را از دانشگاه اجاره کرده بودم؛ خانه به صورت بدون اتاق (استودیو) با حمام و دستشویی و آشپزخانه به علاوه اجاق گاز و یخچال. اجاره ماهانه خانه ۱۳۱۷ دلار به علاوه ۲۹ دلار هزینه اینترنت شش مگابیت بدون محدودیت بود.
فرودگاه جان.اف.کندی در محله جامائیکا (Jamaica)، حد فاصل دو منطقه بروکلین و کوئینز قرار دارد. کوئینز در قسمت غربی منهتن است. راننده از سمت کوئینز و پل رابرت اف.کندی وارد شمال منهتن و خیابان بزرگ ۱۲۵ و از آنجا وارد خیابان بزرگ آمستردام و ورودی خیابان ۱۲۲ شد. خیابان ۱۲۵ قلب محله هارلم (Harlem) است. هارلم محله سیاه پوست های نیویورک است. وقتی وارد خیابان ۱۲۵ که شدیم حس میکردم از آمدنم پشیمانم. مردمانی با لباسهای عجقوجق و معمولاً رنگ تیره. با موهایی عجیب و غریب. خیابانها پر از زباله و شلوغ. اصلاً حس نمیکردم که دارم در بزرگترین شهر آمریکا نفس میکشم. به زیمباوه و اتیوپی بیشتر شباهت داشت تا منهتن. وقتی راننده به سمت خیابان آمستردام پیچید همه چیز رنگش عوض شد؛ خیابانها تمیز و ساختمانها قدیمی ولی شیک.
تاکسی به مقصد رسید. وسایل را با کمک راننده از تاکسی پیاده کردیم. از راننده قیمت را پرسیدم. گفت: «خب! میدونی... هممم... یک ایست داشتیم و... هممم... هممم... میشه ۶۳ دلار».
شنیده بودم خوب است برای رانندهها پول انعام یا به قول خودشان Tip هم بپردازیم، ولی در حد شنیدن ماند. اسکناس ۱۰۰ دلاری را به راننده دادم. رفت روی صندلیاش نشست و از توی داشبورد بقیه پول را پس داد. من هم حرفی از انعام نزدم.
فرنگ نوشت
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com