فوتبال را نمیتوان بدون سرآلکس فرگوسن تصور کرد کمااینکه آثار جدایی وی از فوتبال، اثرات مخرب خود را نشان داده است. تصور فوتبال بی ژوزه مورینیو هم دشوار است البته در وجوهی متفاوتتر.
به گزارش بولتن نیوز؛ ژوزه مورینیو روز پنجشنبه پس از متحمل شدن ۹ شکست در ۱۶ بازی، از سمت سرمربیگری چلسی برکنار شد. مورینیو را باید پدیده ۱۰ سال اخیر فوتبال در عرصه مربیگری دانست. کسی که البته فراز و نشیب بسیاری داشته با این همه، تاثیرگذاری این چهره نه به خاطر کسب نتایج ارزشمند، که به خاطر اظهارنظرها و رفتارهای جنجالی وی بوده است.
اگر داور گل صحیح پل اسکولز در یک هشتم نهایی لیگ قهرمانان اروپا در سال ۲۰۰۸ بین تیم های منچستریونایتد - پورتو را به اشتباه مردود اعلام نمی کرد شاید مورینیو هرگز به فینال و در نهایت قهرمانی نمی رسید. با این اوصاف این مربی افتخاری را نصیب چلسی کرد که آبی های لندنی نیم قرن در انتظارش بودند. مورینیو پس از اخراج از چلسی با اینتر قهرمان لیگ قهرمانان اروپا و سری آ شد. با رئال چندان موفق نبود و دوباره به چلسی بازگشت و با این تیم قهرمان لیگ برتر شد. البته همواره در حسرت قهرمانی با چلسی در رقابتهای لیگ قهرمانان اروپا باقی ماند.
از همه اینها که بگذریم، مورینیو مردی است که بیشتر با گفته ها و رفتارهایش وی را می شناسند نه با موفقیت ها و ناکامی هایش.
وی از همان روزی که هدایت چلسی را بر عهده گرفت نشان داد که علاقه ای وصف ناپذیر به جنجالسازی دارد. چیزی که در اکثر مربیان پرتغالی از جمله کارلوس کی روش (البته به نوعی متفاوت) مشاهده شده است. شاید در نظر نگارنده این نوشتار،خوشنام ترین شهروند پرتغالی، ژوزه ساراماگو باشد که خط به خط رمان کوری وی برای همواره در یاد می ماند. آن سو، مورینیو همانند هموطن خود گفته های فراوانی دارد اما شاید نتوان از آنها به نیکی یاد کرد و آنها را شاهکار تلقی کرد.
درگیری لفطی او با آرسن ونگر تا آنجا پیش رفت که وی همتای فرانسوی خود را یک «دیدزن» معرفی کرد. کسی که یک تلسکوپ در واحد آپارتمان خود دارد و خانه دیگران را دید می زند. به مانند جیمز استوارت در فیلم شاخص آلفرد هیچکاک به نام «پنجره رو به حیاط».
و این گفته معروف وی که قرار نیست یک سوارکار خوب ، حتما اسب خوبی بوده باشد. در پاسخ به منتقدانی که گفته بودند او هرگز بازیکن خوبی نبوده بنابراین نمی تواند مربی خوبی باشد.
فرو کردن انگشت در چشم تیتو ویلانوا، مربی فقید بارسا، در سال ۲۰۱۱ و اینکه هرگز به طور رسمی از وی عذرخواهی نکرد نیز جزو شاهکارهای رفتاری مورینیو است.
مورینیو شاهکار کم ندارد. در سال ۲۰۱۱ در آمستردام از ایکر کاسیاس خواست به ژابی آلونسو و سرخیو راموس بگوید در بازی با آژاکس به عمد کارت زرد بگیرند تا برای بازی بعد محروم شوند و به بازی های مهم تر برسند. این عمل وی، محرومیتی دو جلسه ای و جریمه ای ۴۰ هزار یورویی برایش در پی داشت. کاسیاس ۱۰ هزار یورو، راموس و آلونسو هم هر کدام ۲۰ هزار یورو جریمه شدند.
جنجال سازی وی هرگز تمامی نداشته و ندارد. اخراج ظالمانه «اوا کارنیرو»، پزشک زن چلسی، و کارنابلد خواندن وی، همواره در ذهن دنیا باقی خواهد ماند. اینها گوشه هایی از رفتار و حرفهای مورینیو است و بی تردید اگر بخواهیم تک تک گفته های این مربی را به رشته تحریر درآوریم، مطلبی بلند و «حوصله سَر بَر» می شود. فقط اینکه این مربی، در سال های گذشته روند رو به افولی داشته تا آنجا که با تعدادی از بهترین بازیکنان جهان و با تیمی که مدافع عنوان قهرمانی است، در ۱۶ بازی ۹ بار می بازد.
مورینیو با همه این اوصاف چهره ای جذاب برای رسانه ها به ویژه مطبوعات انگلیسی بوده است. چهره ای که از حرفهایش تیتر در می آید و از رفتارش ویدیوهای پربازدید. صحنه درگیری وی با ونگر در کناره خط در اکتبر سال ۲۰۱۴ نزدیک به ۵۰۰ هزار بازدیدکننده در سایت یو تویوب داشته است.
با همه این اوصاف مگر می توان از کسی که در ۱۲ سال ۲۱ جام برده به عنوان مربی بدی یاد کرد؟ مگر می توان چلسی و از همه مهم تر رقابتهای لیگ برتر انگلستان را بی حضور او تصور کرد؟ می شود. همان طور که در مورد سر آلکس فرگوسن این اتفاق افتاد. البته آثار تلخ آن بر تیم من یونایتد و فوتبال جزیره مشهود است.
برای این مربی جوگندمی کار هست. حتی شاید بازگشت به رئال. و ما دلمان برای دیدنش تنگ می شود. در خصوص مورینیو مساله این است که عده ای بسیار دوستش دارند (که البته بر تعداد این افراد اضافه نشده است) و عده ای به شدت از وی بیزارند. در واقع او می بایست این ضرب المثل ایتالیایی را دست کم برای اندکی سرلوحه کار خود قرار می داد که هزار دوست کم است و یک دشمن بسیار.