گروه بین الملل: تحولات عمیق و پرشتاب در منطقه خاورمیانه که از آن با عنوان «بیداری اسلامی» یاد می شود، به گونه ای است که در جهان سیاست شاید یک نسل شانس آن را پیدا کند که در طول حیات خود، چنین تحولی را از نزدیک تجربه کند.
این تحول عظیم، علاوه بر پیامدهای داخلی، ورود و نقش آفرینی بازیگران مختلف منطقه ای و بین المللی را در پی داشته است. فدراسیون روسیه از جمله بازیگرانی است که مطابق با اهداف و منافع خود و با بهره گیری از ابزارهای مختلف سیاسی، اقتصادی و نظامی به این تحولات ورود پیدا کرده است.
به گزارش بولتن نیوز، برخلاف بحرانهای تونس، لیبی، مصر، بحرین و یمن که روسها اقدام جدی و تاثیرگذاری را از خود نشان ندادند، در عرصه تحولات سوریه شاهد نقش آفرینی مستقیم و تاثیرگذار فدراسیون روسیه هستیم که بخش مهمی از این امر به پیشینه دیرپا و نزدیک دو کشور بر می گردد.
اولین کنسولگری روسیه در دمشق در دوران روسیه تزاری و در سال 1893 میلادی تاسیس شد. با بروز انقلاب بلشویکی حضور روسیه در سوریه کم رنگ شد. اما اندکی بعد، نخستین حزب کمونیسم در سوریه با کمک اتحاد جماهیر شوروی در سال 1925 میلادی ایجاد شد که در آن مقطع از جمله پرقدرت ترین احزاب کمونیست جهان عرب به شمار می رفت.
پس از استقلال سوریه در 17 آوریل 1946 میلادی، روابط دو کشور گسترش یافت، تا جایی که سوریه کمک های قابل توجه نظامی و اقتصادی از روسیه دریافت کرد. با روی کار آمدن «شکری قوتلی» در سوریه در سال 1955 میلادی و در جریان دیدار «خالد العظم» و «مولوتف» در 25 ژانویه 1955 میلادی، دولت شوروی موافقت کرد تا تامین نیازهای تسلیحاتی سوریه را بر عهده گیرد.
شوروی علاوه بر فروش اسلحه به سوریه و مصر، به پایگاههایی در خاورمیانه از جمله دو بندر لاذقیه و طرطوس در سوریه و نیز بندر اسکندریه در مصر دست یافت. (جعفری ولدانی، 1378: 24)
بدین ترتیب، سوریه در چهارچوب بلوک بندیهای دوران جنگ سرد عملاً در سمت بلوک شرق قرار گرفت. در این مقطع در مقابل سیاست حمایتی آمریکا از رژیم اسرائیل، دولت شوروی نیز از حرکتها و جنبش های ضد امپریالیستی و ضد اسرائیلی حمایت می کرد که سوریه و مصر دو کشور مهم در این رویکرد دولت شوروی به شمار می رفتند.
با رویگردانی مصر از شوروی (پس از روی کار آمدن انور سادات در مصر)، سوریه تبدیل به مهمترین متحد مسکو در منطقه خاورمیانه شد. در این مقطع، دولت شوروی با حفظ توزان قوا در منطقه خاورمیانه اقدام به تقویت ساختار دفاعی سوریه نمود که اعزام سربازان شوروی و ارسال موشکهای سام- 5 از جمله بارزترین اقدامات حمایتی مسکو از دمشق محسوب میشد.
«یوری آندرپوف» و «کنستانتین چرنینکو» از جمله جدیترین حامیان سوریه در اتحاد جماهیر شوروی به شمار میرفتند. (آدمی و آخرالدین، 1392: 53)
هر چند باید به این نکته توجه داشت که آندروپوف و چرنیینکو هر دو حداکثر روی هم سه سال در فاصله سالهای 1982 تا 1985 میلادی دبیرکل حزب کمونیست بودند و در این مقطع عملاً برژنف نقش بیشتری در نزدیک شدن حافظ اسد به شوروی داشت. دلیل مهم پررنگ شدن نام آندروپوف، حمایت مسکو در مقطع زمان زمامداری او از سرکوب اخوان حماء توسط حافظ اسد در سال 1982 میلادی بود.
با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، مناسبات فدراسیون روسیه با سوریه در ابتدای دهه 1990 میلادی به سطح بسیار پایینی تنزل یافت. جدا از وضعیت بسیار شکننده روسیه در حال گذار، حاکمیت نگاه آتلانتیک گرایان در عرصه سیاست خارجی روسیه موجب شد منطقه خاورمیانه جایگاه سنتی و منزلت استراتژیک خود را نزد روسها از دست بدهد. به گونه ای که در فاصله سالهای 1989 تا 1992 میلادی حدود 94 درصد از میزان توافق های نظامی روسیه با کشورهای خاورمیانه از جمله عراق، سوریه و لیبی کاسته شد. (کولایی، 1388: 77)
هر چند باید به این نکته عنایت داشت که علاوه بر مسائل داخلی، شرایط پایان جنگ سرد نیز در این روند تاثیرگذار بود. به طور مشخص بعد از نشست پاریس و تعهد کشورها به کاهش تنش های دوران جنگ سرد، روسیه در قرار دادهای نظامی دوران شوروی تجدید نظر کرد.
با وجود همه این تحولات، سوریه همچنان مرکز توجه سیاست خاورمیانه ای روسیه قرار داشت. در این سالها روسیه بعد از مذاکرات صلح مادرید، در قالب کمیته چهار جانبه، روند گفتگوهای صلح خاورمیانه را دنبال می کرد.
با تضعیف جایگاه آتلانتیک گرایان و ظهور گفتمان اوراسیاگرایی از سالهای 1996 میلادی به بعد در صحنه سیاسی روسیه با محوریت افرادی چون یوگنی پریماکف و بوریس یلتسین به تدریج منطقه خاورمیانه جایگاه و منزلت خود را نزد سیاستگذاران روسی بازیافت.
مسافرت تاريخي امير عبدالله، وليعهد وقت عربستان سعودي به مسكو در سال 2003 ( به عنوان نخستين سفر يك مقام سعودي به روسيه در تاريخ روابط دو كشور)، ديدار پوتين از كشورهاي مصر ( به عنوان نخستين سفر يك مقام روسي به مصر از زمان نيكتا خروشچف در سال 1964) و نيز رژیم اسرائیل در فوريه 2005، پذيرش هيات سياسي حماس پس از دستيابي به قدرت در انتخابات پارلماني فلسطين در مارس 2006 ( در عين فشارهاي شديد جهان غرب بر روي اين جريان سياسي)، سفر پوتين به امارات متحده عربي براي نخستين بار از زمان تشكيل اين كشور در سال 1971 در سپتامبر 2007 م و سفر تاريخي وي به سه كشور عربستان سعودي، قطر و اردن در فوريه 2007 م (كه اين سفر نيز براي نخستين بار صورت گرفت)، نشانه هاي بارزي از تحولات ايجاد شده در مناسبات روسيه با كشورهاي منطقه خاورمیانه به شمار مي رود.
در نتیجه تحول در سیاست خاورمیانه ای روسیه، مناسبات مسکو و دمشق نیز در حوزه های مختلف گسترش یافت. مرگ حافظ اسد و جانشینی بشار اسد در سال 2000 میلادی که هم زمان با به قدرت رسیدن ولادیمیر پوتین در ساختار سیاسی روسیه موجب شد به موازات گسترش مناسبات سیاسی، روابط دو کشور در حوزه نظامی توسعه شایان توجهی یافت.
فروش جنگنده های میگ 31، استقرار سیستمهای دفاع موشکی اس اس 26 یا اسکندر در سوریه، انتقال ناوگان دریای سیاه سوریه در مدیترانه و تقویت توان دفاعی سوریه با سلاحهای جدید و مدرن، بخشش 70 درصد از بدهی های خارجی سوریه با هدف بازگرداندن توان مالی و اقتصادی سوریه برای خرید تجهیزات دفاعی روسیه، ارسال مجموله موشک های اسکندر از طریق ناو لجستیکی روسیه مستقر در بندر طرطوس پس از درخواست ترکیه از ناتو برای استقرار سامانه موشکی پاتریوت در خاک ترکیه و تجهیز پایگاه طرطوس به عنوان تنها پایگاه نظامی روسیه در خاورمیانه از مهمترین محورهای همکاری نزدیک و راهبردی روسیه با سوریه طی دو دهه گذشته به شمار می رود.
در حوزه اقتصادی نیز دو کشور روابط بسیار نزدیکی را ایجاد نمودند که بخش اصلی آن سرمایه گذاری گسترده روسیه در بخش نفت و گاز سوریه بود. به گونه ای که در سال 2009 میلادی (دو سال قبل از آغاز بحران سوریه) حجم سرمایه گذاری روسیه در سوریه از مرز 20 میلیارد دلار گذشت.
اما آغاز بحران سوریه که از اعتراض ها در شهر درعا در مارس 2011 میلادی آغاز شد و به تدریج با گسیل تروریست های تکفیری و اجاره ای ، به سایر نقاط این کشور کشیده شد، روابط سنتی و دیرپای روسیه و سوریه وارد مرحله جدیدی شد.
در جریان بحران سوریه که هر روز ابعاد وسیعتر و پیچیده تری به خود می گرفت، مسکو در موضعی مخالف با کشورهای غربی، ترکیه و برخی کشورهای عربی به محوریت عربستان سعودی، در کنار نظام سیاسی حاکم بر سوریه قرار گرفت و انواع حمایتهای سیاسی، اقتصادی و نظامی (ارسال تجهیزات نظامی و ارائه مشاوره نظامی) را از دولت بشار اسد به عمل آورد.
شاید بتوان نماد حمایت قاطعانه روسیه را وتوی چندین قعطنامه شورای امنیت علیه نظام سیاسی حاکم بر سوریه دانست. روسیه به این روند حمایتی از زمان شروع بحران در مارس 2011 میلادی تا سپتامبر 2015 میلادی با قدرت ادامه داد.
اما موضوع جدید و متفاوتی که در این رویکرد حمایتی رخ داده است، ورود نظامی مستقیم روسیه در عرصه تحولات میدانی سوریه از 30 سپتامبر 2015 میلادی است که نخستین عملیات نظامی ارتش روسیه خارج از مرزهای اتحاد جماهیر شوروی سابق و حوزه کنونی جامعه کشورهای مستقل مشترک المنافع (سی. آی. اس) به شمار می رود.
ورود نظامی روسیه بسیاری از معادلات میدانی و سیاسی سوریه را دچار تغییر و تحول نمود؛ به گونه ای که میتوان از آن به عنوان یک نقطه عطف در روند بحران چهار ساله سوریه یاد نمود.
این موضوع سوالات فراوانی را نزد افکار عمومی، اصحاب رسانه و محافل سیاسی و نظامی برانگیخته است که از جمله مهمترین آنها این است دلایل تصمیم روسیه ،منافع و اهداف این کشور برای ورود به فاز عملیات نظامی چیست؟ فرضیه اصلی که میتواند در پاسخ به این سوال مطرح شود این است که « ورود نظامی روسیه با هدف حفظ موقعیت سیاسی دولت بشار اسد، تقویت ارتش تضعیف شده سوریه در مقابل گروههای تروریستی و تکفیری و نیز تثبیت جایگاه سیاسی و نظامی روسیه در صحنه تحولات خاورمیانه است».
تصمیم دولت روسیه برای ورود نظامی مستقیم در عرصه تحولات سوریه ریشه در عوامل متعددی دارد که طیفی از عوامل داخلی و بیرونی را در بر میگیرد. در سطح عوامل داخلی سه عامل عبور از بحرانهای اقتصادی و سیاسی داخل روسیه، آزمون عملی میزان کارایی و دقت عمل تجهیزات نظامی ارتش روسیه و مدیریت یک جنگ پیشگیرانه در قفقاز شمالی را می توان مورد توجه قرار داد.
در سطح عوامل بیرونی نیز می توان نمایش قدرت نظامی و بازگشت قدرتمند روسیه به عرصه تحولات بین المللی، رویکرد کلان روسیه به منطقه خاورمیانه: موقعیت راهبردی سوریه و حفظ پایگاه نظامی طرطوس، تقویت موقعیت ارتش سوریه: مداخله نظامی با هدف حفظ نظام سیاسی حاکم بر سوریه به محوریت بشار اسد، تامین منافع و امنیت ملی روسیه در مناطق آسیای مرکزی و قفقاز، ملاحظات ژئوپلیتیکی روسیه در خاورمیانه: مقابله با سیاستهای ناتو و ایالات متحده آمریکا، اعمال فشار علیه اروپا و آمریکا در بحران اوکراین و مقابله عملی با سیاستهای ترکیه و عربستان سعودی مورد اشاره قرار داد.
حملات هوایی روسیه در عرصه تحولات میدانی سوریه دارای پیامدهای مهمی است که در بطن خود امکان تحقق سناریوهای مختلفی را در آینده فراهم می سازد. لذا با لحاظ قرار دادن احتیاط علمی و پرهیز از قطعی نگری، مهمترین پیامدها و سناریوهای احتمالی پیش رو ناشی از ورود نظامی روسیه در سوریه عبارتند از : تقویت نظام سیاسی حاکم بر سوریه به محوریت بشار اسد؛ عدم ورود نیروی زمینی: ناکامی مداخله نظامی روسیه در تحولات سوریه؛ تقویت محور مقاومت و جایگاه ایران در منطقه خاورمیانه؛ گرفتار شدن روسیه در بازی جهان غرب: تکرار تجربه روسها در افغانستان؛ محدود بودن دامنه زمانی عملیات نظامی روسیه؛ افزایش اختلاف روسیه با آمریکا، عربستان سعودی و ترکیه: نابودی داعش یا حذف باصطلاح مخالفان میانه رو؛ افزایش حمایت آمریکا، عربستان سعودی و ترکیه از تروریست های تکفیری : تشدید بحران سوریه؛ تضعیف موقعیت رژیم صهیونیستی در روند تحولات منطقه خاورمیانه؛ تاثیر مثبت عملیات نظامی روسیه بر روند تحولات عراق؛ شکل گیری یک اتئلاف جدید در سطح منطقه: همکاری ایران، روسیه، عراق و سوریه؛ رسیدن بحران سوریه به نقطه اوج (پیک) عملیات نظامی و آغاز فرایند سیاسی حل بحران.
درباره حملات هوایی روسیه در سوریه نیز ، رویکرد رسانه های روسی، عربی، ترکیه و جهان عرب شایان توجه است. محورهای اصلی مورد توجه رسانه های روسی بر موضوعاتی چون تحلیل و تبیین ضرورت ورود جدی روسیه به مبارزه با تروریسم و افراط گرایی حتی هزاران کیلومتر فراتر از مرزهای این کشور ، اقناع افکار عمومی جامعه روسیه ، نمایش قدرت نظامی روسیه و احیای غرور ملی بویژه پس از شلیک موشکهای کروز دوربرد از دریای خزر به سوریه و مقابله با سیاستهای توسعهطلبانه آمریکا در منطقه خاورمیانه متمرکز بوده است.
محورهای اصلی مورد توجه رسانه های غربی نیز بر موضوعاتی چون ادعای غیرمشروع بودن عملیات نظامی روسیه، تشدید بحران سوریه، ادعای هدف قرار گرفتن مخالفان میانه رو ، ادعای دقت عمل پایین هواپیماهای نظامی روسی و سیستم های موشکی روسیه و در نهایت فشار رسانه ای سنگین برای پایان بخشیدن به این حملات است.
رویکرد کلی رسانه های همسو با حزب عدالت و توسعه ترکیه را نیز مواردی چون انتقاد شدید از این حملات، تبیین تاثیر آن بر امنیت ملی ترکیه، وضعیت کردهای سوریه، تاثیر منفی بر ایجاد منطقه پرواز ممنوع در شمال سوریه ، تبلیغات گسترده رسانه ای و ادعای نقش عملیات نظامی روسیه در افزایش کشتار غیرنظامیان و حمایت از آنچه که رسانه های ترکیه آن را دیکتاتوری بشار اسد می نامند، تشکیل می دهد.
رسانه های منتقد حزب عدالت و توسعه نیز حملات هوایی روسیه در سوریه را دستاویزی برای حمله به دولت و سیاستهای رجب طیب اردوغان رئیس جمهوری ترکیه در قبال سوریه قرار داده و آن را نتیجه اتخاذ سیاستهای نادرست آنکارا در طی سالهای گذشته ارزیابی کردند.
رویکرد کلی رسانه های مطرح جهان عرب در قبال ورود نظامی روسیه در سوریه متاثر از سیاست کشورهایی نظیر عربستان سعودی کاملاً منفی و انتقادی است. محور اصلی رویکرد رسانه های جهان عرب، ارائه تصویری از روسیه به عنوان یک قدرت اشغالگر، متجاوز، حامی بشار اسد، عامل قتل عام مسلمانان و از همه مهمتر شبیه سازی این حملات با اشغال افغانستان توسط شوروی در دهه 1980 میلادی و نیز سرکوب مسلمانان چچن توسط مسکو در دهه 1990 میلادی است تا از این منظر موجب تحریک افکار عمومی جهان عرب و اسلام علیه اقدام نظامی روسیه در عرصه تحولات سوریه شوند.
منبع