نهمين جشنواره فيلم سينما حقيقت از شنبه اين هفته در سينما فلسطين آغاز به كار كرد. روز گذشته چهارمين روز از جشنواره «سينماحقيقت» هم سپري شد. در سه روز گذشته به جز دو سه مستند بقيه آثار چندان نكته ويژه و قابل توجهي ندارند.
به گزارش بولتن نیوز به نقل از روزنامه جوان، نهمين جشنواره فيلم سينما حقيقت از شنبه اين هفته در سينما فلسطين آغاز به كار كرد. روز گذشته چهارمين روز از جشنواره «سينماحقيقت» هم سپري شد. در سه روز گذشته به جز دو سه مستند بقيه آثار چندان نكته ويژه و قابل توجهي ندارند. گزارش زير مروري است گذرا بر برخي فيلمهاي به نمايش درآمده در سه روز اول جشنواره سينما حقيقت.
A157- بهروز نورانيپورمستندي جذاب و جسورانه. بهروز نوراني پور كه تا قبل از اين با مستندهاي «جنايت در سكوت» و «خدا اشتباه نميكند» نشان داده بود كه دنبال ساخت مستندهاي جذاب و تاثيرگذار است با اثر جديدش A157 همان سبك و سياق دو مستند قبل را دنبال كرده است ولي به لحاظ انتخاب سوژه و تاثيرگذاري روي مخاطب به مراتب موفقتر از قبل عمل كرده است. A157 مستندي خوش ساخت و به لحاظ تكنيكي اثري قابل اعتناست. فيلمساز در اين مستند به خاطر نزديك شدن به سوژه خيلي خوب توانسته رنجهاي آوارگان سوري را به تصوير بكشد و عمق فاجعه بحران سوريه را درقالب يك تراژدي انساني نشان دهد. در سراسر فيلم مخاطب با برف و باران سر و كار دارد و هيچ خبري از خورشيد و اميد در فيلم ديده نميشود. آسيب بزرگ فيلم اما بيتوجهي به ريشه مشكلات مردم سوريه است و به غير از يكي دوتا صحنه سردستي هيچ نقد و گريزي به امريكا و مدعيان حقوق بشر كه متهمان اصلي اين رويداد هستند، نميكند. بهتر بود نورانيپور ذهن مخاطب را به سمت يافتن ريشههاي اين تراژدي تحريك ميكرد و قدري دريچه نگاهش به ماجرا بازتر ميشد تا جداي از تأثيرات احساسي، مخاطب مستند پي به ريشه و سرمنشأ اصلي اين بحران ببرد. بيشك A157 ميتواند يكي از گزينههاي اصلي بردن جوايز اين دوره از جشنواره سينما حقيقت باشد. من ناصر حجازي هستم- نيما طباطباييمستندي نه در بزرگداشت و پاسداشت ناصر حجازي و نه حتي در ستايشش. الحق و بياغراق مستندي است در پرستش حجازي. يك قهرمان آزاديخواه ملي كه هميشه توطئه گراني به دنبال تضييع و دزديدن حقش بودهاند!نقطه قوت فيلم نويسنده است نه كارگرداناش، نقيبي هم متن خوبي براي كار نوشته و هم خط زمان داستان را با روايت اپيزوديك و غيرخطياش جذاب كرده است. ضمن اينكه استفاده از نريتورهاي متعدد هم كمك كرده كه مخاطب تا انتهاي 90 دقيقه پاي مستند بنشيند. تدوين كار ضعيف، سردستي و بدون خلاقيت است. فيلم پر از ديزالوهاي بيمعنا و شلخته و فيداين و فيداوتهاي بيدليل است. تصويربرداري كار بينظم و قابهاي مصاحبهها پر از اشتباهات بصري است. استفاده خوب از تصاوير آرشيوي و جنبههاي نوستالژيك، نقش زيادي در نگه داشتن مخاطب تا پايان كار دارد. اما مهمترين نقطه ضعف اين مستند، در نوع نگاه سازندگان اين اثر به سوژه نهفته است. سازندگان به قدري شيفته سوژه و شخصيت حجازي شدهاند كه فراموش كردهاند كه مشغول ساختن يك فيلم مستند از پرتره فردي با تمام فراز و فرودهاي زندگياش هستند. اين شيفتگي به حدي است كه حتي گل خوردنهاي حجازي هم در نيمه ابتدايي فيلم نشان داده نميشود تا خداي نكرده آسيبي به قداست حجازي وارد نشود. جالب بود كه در حين پخش فيلم افرادي كه خود را ناصرپرست معرفي ميكردند فضاي سالن را به استاديوم تبديل كرده بودند. آسيبهاي موجود در اين فيلم مانند تمام فيلمهاي پرتره ديگري است كه توسط متعصبان به شخصيت آن فرد ساخته شدهاند. برزخ - آيدا پناهندهمستندي هوشمندانه و خوش ساخت از برنده امسال جايزه «آينده نويد بخش» جشنواره كن. برزخ روي مردم بلوچستان و ضعف فرهنگي اين قوم تمركز كرده است. نيمي از فيلم، داستان كامران را روايت ميكند. يك جوان دانشجوي ايرانشهري كه در دانشگاه چابهار درس شيلات ميخواند، كامران بهخاطر سني مذهب بودنش نميتواند با دختر شيعه مورد علاقهاش ازدواج كند. كامران تمام مشخصات و ويژگيهاي يك جوان مدرن و تجدد خواه را دارد. در آن سو «مراد» يك طلبه سال آخر از يكي از روستاهاي سيستان است كه در حوزه علميه چابهار تحصيل ميكند. يك روحاني دور از مدرنيته، با عقايدي خنده دار، قدري خل وضع، بدون بينش و دانش عميق و به طور كلي دور از تجدد و مدرنيته. فيلم عملاً تفاوت بين سنت و تجدد در جامعه ايران را نشان ميدهد؛ جوانهايي كه در جامعه درك نميشوند، هيچ قرابتي با دين ندارند و ميخواهند آزاد باشند، جوانهايي كه حس ميكنند فرزندان ناخواسته جامعه هستند و هر چقدر از وطن فاصله ميگيرند خوشحالترند. از آن طرف فیلم پر است از نشان دادن ديني كه با رويکردي متعصبانه، خرافهگرا و سطحي بر زندگي اين جوانها چنبره زده است. در اين مستند روحانيون سني فيلم بسيار متحجر و كوتهفكر نشان داده ميشوند. گويا دوربين كارگردان، نماينده فيلمسازهايي است كه دوربينشان به دين و نمادهايش به ديده اكراه مينگرند و فقط با تجدد، مدرنيته و غربي شدن رابطه برقرار ميكنند. استفاده معنايي فيلمساز از ايرانشهر و تعميم غيرمستقيم ماجرا به كل كشور هم در جاي خود جاي تأمل دارد. اما نكته عجيب تخريب وجهه هموطنان سني و بلوچي است كه ميتواند واقعاً از طرف سنيها و بلوچها مورد انتقاد قرار بگيرد. تنها ميان طالبان- محسن اسلامزادهاين مستند بيشك در بين مستندهاي بحران چندسال گذشته يك سر و گردن بالاتر و جلوتر است. فيلمساز تمام تلاش خودش را در قصهگويي كرده و متن كار خوب نوشته شده است. ديدار با سران طالبان و نشان دادن تفاوت طالبان با داعش و تكفيريها نقطه قوت فيلم است، گرچه اين موضوع ميتوانست با تعليق بيشتري در فيلم نشان داده شود. فيلم راحت از كنار جنايات طالبان ميگذرد در حالي كه نشان دادن تصاويري از كارهاي طالبان ميتوانست مستند را به مستندي منصفانهتر تبديل كند. گذشته از همه اين حرفها فيلم واقعاً نسبت به طالبان حرف جديدي را به مخاطب ارائه ميدهد و با اين نگاه جديد ميتواند به يك مستند جريانساز تبديل شود. نوروز به وقت تهران - هادي آفريدهيك كار متوسط، تلويزيوني و خنثي كه با وجود داشتن تم نوستالژيك واقعاً از پس هيچ كاري برنميآيد. مصاحبههاي كور و روند غير منطقي روايت از اجزاي نوروز و مشخص نبودن تكليف فيلمساز با وضعيت نوروز در زمان حاضر كار را به يك كار پيش پا افتاده و بيهدف تبديل كرده است. آفريده در اين مستند با نوستالژي بازي، آش شعله قلمكاري ساخته كه به هيچ وجه توان رقابت با مستندهاي جذاب ديگر اين جشنواره ندارد. چغاميش - آريان عطارپورچغاميش يك مستند باستانشناسانه درباره منطقه چغاميش در استان خوزستان است. مستند از شيوه سنتي روايت اين جنس مستندها استفاده ميكند. در مستند نقدهاي خوبي به امريكا ميشود كه چطور پيش از انقلاب تعدادي از آثار باستاني اين منطقه توسط امريكاييها به غارت رفته و بعد از انقلاب اين اموال را جزو اموال بلوكه شده ايران قلمداد ميكنند. بعد از قرارداد الجزاير هم با وجود اينكه ايران گروگانهاي امريكايي را آزاد ميكند ولي امريكاييها زير قولشان ميزنند و اموال ايران را برنميگردانند. در كل مستند متوسط و تلويزيوني است كه با داستان نيم بند و روايت سادهاش ارزش يك بار ديدن را دارد.