کد خبر: ۳۱۴۵۱۳
تاریخ انتشار:
آخرین لحظات حیات کریم اهل بیت (ع) چگونه گذشت

ذکر مصیبت امام مجتبی از مرحوم حاج آقا مجتبی تهرانی

می‏‌گوید: برادرش حسین وارد شدند. تا چشم امام حسن به او افتاد بلند شد و برادر را در آغوش کشید، بین دو دیدگانش را می ‌بوسید. امام حسین در کنار امام حسن نشست، اینها با هم صحبت می ‌کردند ولی رازگونه بود. گویا حضرت داشت وصیت هایش را به امام حسین می ‌گفت. من با آنها فاصله داشتم، یک وقت دیدم حضرت بلند شد و گفت: «إنّا لِلّهِ وَ إنّا إلیهِ راجِعونَ».
گروه دین و اندیشه: با فرا رسیدن ایام شهادت امام حسن مجتبی علیه اسلام بر آن شدیم تا یکی از مجالس ذکر مصیبت حاج آقا مجتبی تهرانی را که چند روز پیش نیز سومین سالگرد این عالم در مسجد جامع بازار تهران برگزار شد، به نظر مخاطبانمان برسانیم.

ذکر مصیبت امام مجتبی از مرحوم حاج آقا مجتبی تهرانی

به گزارش بولتن نیوز، متن این سخنرانی و ذکر مصیبت امام دوم شیعیان، مظلوم خاندان پیغمبر (ص) به شرح زیر است:

جناده می گوید به عیادت امام حسن رفتم و دیدم حضرت با آن حال کذایی نشستند.
ظاهراً در همان لحظات اواخر زندگی امام حسن بوده است، می ‌گوید: وارد شدم و سلام کردم. دیدم دیگر دستم به امام حسن نمی ‌رسد، لذا عرض کردم: «عِظْنِی یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ» گفتم: ای پسر پیغمبر! من را موعظه کن، پندی بده! فرمود: «قَالَ نَعَمْ» باشد. یک مرتبه حضرت رو کرد به من و فرمود: «اسْتَعِدَّ لِسَفَرِکَ وَ حَصِّلْ زَادَکَ قَبْلَ حُلُولِ أَجَلِکَ» ای جُناده! آماده سفر آخرت شو، زاد و توشه این سفر را فراهم کن. می ‌خواست به او تذکر بدهد که ما می‏‌میریم و باید برویم، این سفر زاد و توشه می ‌خواهد، باید از اینجا زاد و توشه برداریم. «وَاعْلَمْ أَنَّکَ تَطْلُبُ الدُّنْیَا وَ الْمَوْتُ یَطْلُبُک»ای جُناده! تو دنبال دنیا هستی، حالا مال و جاهش هرچه که باشد، اما موت و مرگ در طلب توست و از آن غافل هستی. تو دنبال دنیایی و مرگ دنبال توست. ای جُناده! اندوه روزی را که نیامده است بر روزی که هستی بار نکن. ای جُناده اگر از امور دنیا بیش از آنچه که قوت تو است، تحصیل کنی، خزانه‌‏دار دیگری هستی. ای جُناده در حلال دنیا حساب است و در حرام دنیا عِقاب و مرتکب شبهات عِتاب. همین طور حضرت جناده را موعظه کردند. ای جُناده! از مذلت معصیت خداوند به سوی عزت اطاعت خداوند بیرون رو.

ذکر مصیبت امام مجتبی از مرحوم حاج آقا مجتبی تهرانی

می ‌گوید: همین طور که حضرت داشت صحبت می ‌کرد، یک وقت دیدم نفس امام حسن قطع شد. نگاه کردم دیدم رنگ چهره ‌اش زرد شد و دیگر نمی‌ تواند نفس بکشد. جناده می ‌گوید: وقتی که من بر امام حسن وارد شده بودم دیدم طشتی جلوی آقا هست و لخته ‌های خون است که از دهانش در تشت می‌ریزد، گفتم: یابن رسول‏‌الله! چرا خودت را معالجه نمی ‌کنی؟ گفت: جُناده! مرگ را به چه چیز می‌شود معالجه کرد؟ می‏‌گوید: در این هنگام بود یک وقت دیدم برادرش حسین«علیه ‌السلام» و اسود ابن ابی الاسود وارد شدند. تا چشم امام حسن به او افتاد بلند شد و برادر را در آغوش کشید، بین دو دیدگانش را می ‌بوسید. امام حسین در کنار امام حسن نشست، اینها با هم صحبت می ‌کردند ولی رازگونه بود. گویا حضرت داشت وصیت هایش را به امام حسین می ‌گفت. من با آنها فاصله داشتم، یک وقت دیدم حضرت بلند شد و گفت: «إنّا لِلّهِ وَ إنّا إلیهِ راجِعونَ».

انتهای پیام/

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین