کد خبر: ۳۱۴۲۰۸
تاریخ انتشار:
واکاوی ابعاد یک بازی جدید در خاورمیانه

انگیزه اقدام نظامی ترکیه در برابر روسیه

ترکیه هفتۀ گذشته جنگندۀ سوخوی روسیه را سرنگون کرد. این رویداد مهم ظرف دهه های اخیر از طرف یکی از کشورهای عضو ناتو علیه روسیه بی سابقه بود. از همین رو سئوالات متعددی در مورد دلایل توجیه این اقدام جنگیِ ترکیه مطرح شده است که عموماً نیز پاسخ به آن صرف نظر از نقض حریم هوایی این کشور، به سوریه برمی گردد که طی دو ماه گذشته با ورود فعال روسیه و بمباران مواضع داعش و دیگر گروه های تروریستی، ترکیه را عصبانی و سردرگم کرده، و تا حدودی معادلۀ قدرت و توازن نیروها را به نفع دولت اسد و متحدان آن تغییر داده است؛جایی که آنکارا ظرف چهار سال گذشته، هزینه های سنگین سیاسی، اقتصادی و امنیتی بابت آن پرداخت کرده و پیامدهای آن چیزی به غیر از "تنش صرف" با همسایگان و تشدید ناامنی منطقه ای نبوده است. اماچرا این حادثه روی داد؟
به گزارش بولتن نیوز به نقل از ایراس، در 22 ژوئن 2012 ارتش سوریه یک فروند فانتوم « اف 4 II» ترکیه را به علت ورود به حریم هوایی سوریه سرنگون کرد. اما بسیاری معتقدند که در اصل، پشت این حادثه روسیه بوده و این اتفاق به‌واسطۀ شلیک یک فروند موشک هدایت شوندۀ لیزری از یک ناو روسی در منطقه لاذقیه شلیک شده بود. با در نظر گرفتن این مسئله، می توان گفت که طی دو ماه گذشته، ورود روسیه به سوریه تنها وارد مرحلۀ تازه‌ای شده است؛ و در حقیقت روس ها حداقل سه سال در محیط امنیتی سوریه حضور فعال داشته و قلمرو موشکی سوریه را در اختیار داشته اند. یعنی هم موشک های زمین به هوا و هم موشک های زمین به زمین سوریه در کنترل روسیه است. لذا این اتفاق، ضمن اینکه می تواند به طور ضمنی پاسخ ترکیه به حادثۀ سال 2012 باشد؛


اما بحث به زمان حال و پیچیدگی های آن برمی گردد. آن هم زمانی که پس از حادثۀ تروریستیِ پاریس و همدردیِ جامعه جهانی با مردم فرانسه، همۀ توجه ها به داعش و اجماع برای شکست آن جلب شده است. طبیعی است که غرب، از نقش ترکیه در حمایت از داعش مطلع بوده و بعد از واقعۀ پاریس، عرصه برای داعش و حامیِ آن یعنی ترکیه تنگ تر خواهد شد. بنابراین این حادثه شاید می توانست جایگاه اردوغان و داووداغلو را از یک کشور حامی داعش، به یک قربانی نقض حریم هوایی کشورش تغییر دهد. فارغ از این گمانه، در خصوص رفتار نظامیِ ترکیه نسبت به روسیه دو نظریه کلی قابل طرح است:

1) نظریه نخست می گوید این اقدام ترکیه با هماهنگی آمریکا و ناتو به وقوع پیوسته؛ چرا که درغیر این صورت این کشور اساساً به تنهایی قادر به ابراز وجود در چنین سطحی و نمایش چنین رفتار جسورانه ای نبوده است.

2) دیدگاه دوم نیز می گوید که ترکیه مستقلانه و بدون اطلاع غرب دست به چنین اقدامی زده و در هنگام اتخاذ چنین تصمیمی، تنها به خود اتکاء داشته است (هرچند خود را به عنوان عضو ناتو در تشدید بحران و پاسخ های بعدی، مطمئن از حمایت و هم پیمانی آمریکا و ناتو در نظر گرفته است).

اگر دیدگاه اول را مد نظر قرار دهیم، ترکیه دچار اشتباه فاحش استراتژیک شده است. در سال 2008، گرجستان با همین وعدۀ حمایت غرب، دست به اقدام نظامیِ گسترده در منطقه خودمختار اوستیای جنوبی زد که در پیِ آن چند صلح بان روس نیز کشته شدند. در حالی که دنیا مترصد تعمق درباره چگونگی برخورد روسیه با این حرکت بود، بر خلاف انتظار جهانیان، واکنش روسیه بسیار سخت و سهمگین بـود. روس ها نه تنها دو منطقه اوستیای جنوبی و آبخازیا را از چنگ گرجی ها در آوردند، بلکه تا 35 کیلومتری تفلیس پیش رفتند، که در نتیجه آن بسیاری از مراکز نظامی و تأسیسات زیربنایی گرجستان در معرض نابودی قرار گرفت. هر چند ترکیه با گرجستان قابل قیاس نیست؛ اما حداقل این موضوع را می توان مورد توجه قرار داد که در آن ماجرا، آمریکا و اروپا با وجود تهییج و تشجیع اولیۀ گرجستان، با وقوع درگیری به راحتی خود را کنار کشیدند و تنها به تشرهای دیپلماتیک بسنده کردند. موضوعی که به نظر نزد مقامات آنکارا فاقد اهمیت و درس تاریخی است. بنابراین رفتار و اقدام ترکیه در این چارچوب اشتباهی اساسی است.

اما از جنبۀ دوم، به نظر می‌رسد که اقدام ترکیه در ساقط کردن جنگندۀ روسیه، توجیه و انگیزه ای مستقلانه داشته است. دلیل آن هم می تواند چنین مورد ارزیابی قرار گیرد که این کشور قصد داشته تا با چنین اقدامی، پای ناتو و آمریکا را به صحنۀ سوریه به شکلی باز کند که موضوعِ سوریه بین المللی تر از گذشته پررنگ شده و نقش روسیه در سوریه به عنوان یک "بازی بزرگ جدید" و در چارچوب تقابل روسیه با ناتو بازتعریف شود. اگر این فرضیه را بپذیریم، این بار سوم است که ترکیه در خلال بحران سوریه چنین سیاستی را پیش گرفته است. نمونۀ جدی تر این قضیه زمانی بود که در تاریخ 21 اوت 2013 در نزدیکی دمشق حمله ­ای شیمیایی رخ داد که بیش از هزار نفر در آن کشته شدند. در آن زمان، ترکیه تلاش فراوانی داشت تا موضوع سوریه را با قضیه کوزوو و مداخله بشردوستانۀ کشورهای غربی در آن توجیه کرده و ‌بر اساس دکترین مسئولیت حمایت، سناریوی لیبی نیز در سوریه تکرار و شبیه سازی شود. امری که به دلایل مختلف و از جمله مخالفت مجالس کشورهای غربی و همچنین اقدامات مؤثر ایران و روسیه در همکاری با خلع سلاح شیمیایی سوریه بر اساس قطعنامۀ 2118 شورای امنیت ناکام ماند.

در اینجا فرض کنید که به جای جنگندۀ روس، یک جنگندۀ ایرانی در چنین موقعیتی قرار داشت؛ احتمال اینکه ترکیه بلافاصله آن را ساقط می کرد بسیار کمتر به نظر می رسد. دلیل آن نه این است که ترکیه با ایران صمیمیت داشته و یا با ما ملاحظات امنیتیِ بیشتری دارد؛ خیر. موضوع به این واقعیت بر می گردد که اساساً نقش و جایگاه ایران، این ظرفیت را ندارد که ورود ناتو را در ماجرای سوریه توجیه کرده و موضوعیت بخشد؛ اما روسیه همواره به عنوان یک بازیگر قدرتمند و قطبی چالشی برای غرب مطمح نظر بوده و این قابلیت را داشته تا سازمان پیمان آتلانتیک شمالی پس از جنگ سرد، بخشی از ضرورت وجودیِ خود را در قالب آن توجیه کند. در این جا نیز به نظر محاسبات ترکیه نواقصی دارد. بحران اوکراین شاهد مثال خوبی در این ماجراست. سال گذشته روسیه بخشی از سرزمین اوکراین و شبه جزیره کریمه را به خاک خود ملحق کرد؛ اما پاسخ غرب به این اقدام، مداخلۀ نظامی نبود؛ آن ها با اقدامات دیپلماتیک، روسیه را از گروه هشت اخراج کردند و تحریم های اقتصادی خود را علیه مسکو به مرحلۀ اجرا درآوردند. اگرچه اوکراین عضو پیمان دفاعی امنیتی ناتو نیست، اما این کشور در قیاس با ترکیه با محاسبات بازیگران اصلیِ اروپا و آمریکا به لحاظ ایدئولوژی و مذهبی، همخوانی و نزدیکیِ بیشتری دارد. لذا در چنین وضعیتی، وقتی آمریکا و اروپا مایل به تقابل با روسیه در قضیه بحران اوکراین نشدند، چطور می توان تصور کرد به خاطر ترکیه وارد منازعه با روسیه شوند؟ آن هم زمانی‌که اوباما و متحدان اروپاییِ آن با نوعی سرخوردگی استراتژیک در خاورمیانه مواجه اند و نمی خواهند جبهۀ دیگری از مناقشه را با روسیه باز کنند.

بنابراین حمله به جنگندۀ روسیه می تواند پاسخی به ناکامی های اخیر ترکیه در سوریه قلمداد شود. ترکیه از این اقدام نظامی علیه روسیه سه هدف عمده دارد: از یک سو سعی دارد به کشورهایی که در عراق و سوریه مخالف آن هستند نشان بدهد که اقدمات آن ها بی پاسخ نخواهد ماند و باید هزینه آن را بپردازند؛ دوم روحیۀ گروه های طرفدار خود را در سوریه حفظ کند تا بتواند به دستاوردهایِ نیابتی آن ها امیدوار بماند؛ و سوم و از همه مهم تر، این کشور مایل است مناقشۀ خود در سوریه را به مناقشه غرب با روسیه گسترش دهد. مورد سوم همان استراتژی است که ترکیه انتظار دارد روسیه را در دام آن گرفتار کند. چالش اصلی روسیه، شکستن این استراتژی است. واکنش سخت افزاری، شتابزده و هیجانیِ روسیه به سرنگونیِ جنگندۀ خود، دقیقاً همان چیزی است که ترک ها انتظار آن را می کشند.

جالب آن که پیش از این، همواره این قدرت های بزرگ بودند که از کشورهایی با درجۀ قدرتِ متوسط و ضعیف استفاده می کردند تا به منافع و اهداف خود دست پیدا کنند؛ اما هم اکنون بازیگران منطقه ای هم چون ترکیه این فرصت را پیدا کرده اند که به اقدامات تلافی جویانه دست بزنند، عملگراتر شوند و یا با سیاست های خود، کشورهای بزرگ را در عملِ انجام شده قرار دهند. این واقعیت جدیدی است که در عصر حاضر در خاورمیانه با آن روبه رو هستیم.

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین