به گزارش بولتن نیوز، در روزگار ما نیز روزنامه های موجود با گرایشات سیاسی و فکری گوناگون، دست به این کار زده و در قالبهای مختلف، به مسائل فرهنگی می پردازند. اما نکته اینجاست که این همه تولیدات فرهنگی منتشر شده در روزنامهها برای دیده شدن پا به این جهان گذاشته اند. به عبارت دیگر، مطلبی که دیده نشود گویی اصلاً تولید نشده است. اما آیا با حجم انبوه سایتها و مجلات و روزنامهها و رسانههای مختلف دیگری که وجود دارد، میتوان به همه آنها پرداخت و مطالب شان را از نظر گذراند؟ جواب معلوم است …
به همین دلیل ما در بولتن نیوز سعی کردهایم تا از این به بعد و در قالب صفحه«فرهنگ در رسانه»به بازخوانی و بازنشر اصلیترین مطالب فرهنگی روزنامهها بپردازیم. به عبارت دیگر، «فرهنگ در رسانه»تلاشی است برای تبلور روزانه تراوشات فرهنگی روزنامه های کشور. تا به این طریق، حداقل اصلیترین مقولات فرهنگی که در روزنامهها منتشر شده است، توسط مخاطبین دیده شود. البته ما از همین جا، دست همکاری خود را به سمت همگان دراز کرده و از همه کسانی که تمایل دارند به انحای مختلف در این زمینه به ما کمک کنند، دعوت میکنیم تا در کنار ما، به ارتقای صفحه«فرهنگ در رسانه»کمک کنند.
آرمان، آفتاب یزد، ابتکار، اعتماد، افکار، اطلاعات، ایران، تفاهم، جام جم، جوان، جمهوری اسلامی، حمایت، خراسان، راه مردم، حمایت، روزان، رویش ملت، سیاست روز، شرق، شهروند، قانون، قدس، کیهان، مردم سالاری، وطن امروز و همشهری روزنامه هایی هستند که روزانه به آنها پرداخته و سعی می کنیم گلچینی از بهترین های آنها را در یک سبد فرهنگی به خدمت شما عرضه کنیم.
***
آرمان/حامد بهداد: سينماي ورشكسته ما با خون دل پيش ميرود
خيلي از ژانرها را در سينما كشتند و يك رئاليسم پيش پا افتادهاي رابا زباني كه هرگز مبتني بر زيباييشناسي سينما نيست، رايج كردند. حامد بهداد بازيگر سينما و تلويزيون در گفتوگو با باشگاه خبرنگاران جوان؛ درباره حمايت از فيلم اوليها گفت: جوابي كه به دنبال آن هستيد را ميتوانيد در پرسش خود پيدا كنيد؛ يعني حمايت از فيلم اوليها بسيار ضروري است. گاهي اوقات نيز فيلمسازاني هستند كه آنها را ظاهرا پيشكسوتان سينما قلمداد ميكنيم و از دانشمندان و انديشمندان سينما به شمار ميآيند. آنها را نيز بايد حمايت كرد. افرادي مانند ناصر تقوايي كه از بهترينهاي سينماي ماست. پس هر طيفي بنا به موقعيت به ياري و مساعدت نياز دارد. وي در پاسخ به اين سوال كه چرا در سينماي ايران بهطور كلان به ژانر پليسي و اكشن پرداخته نميشود، بيان كرد: به اين خاطر كه سينما را مسموم و ديگر ژانرها را در آن كشتند و يك رئاليسم پيش افتاده را زباني كه هرگز مبتني بر زيباييشناسي سينما نيست، رايج كردند. من درباره يك فيلم صحبت نميكنم. درباره ژانر درام حرف ميزنم. بهتر آن است كه همه ژانرهاي اجتماعي موجود باشند تا بتوانند در كنار هم به رقابت بپردازند و رشد كنند و خودشان را نشان دهند، پس بايد از همهچيز براي خودمان معادلي داشته باشيم و در جريانات فرهنگي هنري اين معادلات از سطح بالايي برخوردار باشند. بهداد درباره علت عدم معرفي كافي بازيگر ماندگار طي چند سال اخير نسبت به دهه شروع بازيگري خودش، اظهار داشت: اول اينكه دقيقا مشخص نيست بازيگراني مانند من جاويدان و ماندگار خواهند بود يا نه، اما اصولا جامعه ما جامعه كندي است و با اين كندي حركت ميكند، اينجا مشرق زمين است و ضرب آهنگش كند. يعني هر اتفاقي كه در اين سمت از دنيا ميافتد، با ريتم ديگري پيش ميرود. سينما نيز از اين قاعده مستثني نيست. اين بازيگر اظهار داشت: در حال حاضر بازيگراني مانند نويد محمدزاده كه بهشدت بازيگر خوب و فول پكيجي است، وارد دنياي سينما شده. ساعد سهيلي نيز بازيگر خوب و آيندهدار و به سرعت در حال پيشرفت است. من كارهاي او را ديدم. از انرژي مشخص كه يك بازيگر خوب بايد دارا باشد، برخوردار است. در ضمن بسيار باهوش، با محبت. براي من اميدواركننده هستند. اين گروه سني ماندگاري خودش را دارد، از مهرداد صديقيان نيز ميتوان به عنوان بازيگر خوب ياد كرد. وي بيان كرد: قبل از بازيگراني كه از آنها نام بردم و بعد از ما بازيگراني مانند صابر ابر، هومن سيدي، نگار جواهريان و باران كوثري نيز ظهور كردند، باران كوثري هنوز ماندگاري خودش را نمايندگي ميكند و بازي كم نظيري دارد و در چند تجربهاي كه با او داشتم فهميدم كه بسيار باهوش، بازيگري درجه يك و استثنايي است. بهداد گفت: پس اين طور نيست كه نتوانستيم بازيگر معرفي كنيم، چون ضرباهنگ جامعه و سينما پايين است، به اقتضاي آن بازيگر نيز كمتر معرفي كرديم و گرنه بازيگران مستعد خوب و آيندهداري در حال ظهور و ورود به عرصه سينما هستند. بازيگر فيلم سينمايي «پرتقال خوني» درباره حال و هواي اين روزهاي سينما بيان كرد: به هر حال سينما طي 35 سال اخير حركتي رو به پايين داشته، امروز هم ورشكسته است و حمايت دولتي ندارد. افكار مختلف هم به شكل موازي نميتوانند حرفشان را بزنند، در صورتي كه نه تنها خطر ندارند بلكه سودمند نيز هستند. از طرفي سرمايهگذاري در سينما به حداقل خود رسيده، اين حداقل هم شامل حمايتهاي دولتي هستند و بقيه با خون دل سينماي ورشكسته ما را به جلو ميبرند. بهداد درباره بازخورد و فرهنگسازي رفتار يك هنرمند در جامعه عنوان كرد: اخلاق عنصري نسبي است و بايد آن را به دست دل و وجدان كه بهترين قاضي خواهند بود، داد.
اعتماد/گفت و گو با علي سرابي، كارگردان نمايش «برنارد مرده است»
اينطور كارها سليقهاي است
به آثار هيچكاك نگاه كنيد!
پيام رضايي/ علي سرابي جزو نسل جوان بازيگراني است كه خيلي زود توانست نظر مخاطبان تئاتر و البته كارگردانها را به خود جلب كند. او از سال ١٣٧٩ فعاليت خود را در تئاتر آغاز كرد و طي اين سالها در آثار بسياري ايفاي نقش كرده است كه «خشكسالي و دروغ»، «ترانههاي قديمي»، «در انتظار گودو»، «مرد بالشي»، «ماچيسمو»، «غولتشنها» و «هيولاخواني» از آن جملهاند. او البته در كنار بازيگري، صداپيشگي نيز انجام داده است. سرابي همچنين در چند سريال تلويزيوني و فيلم سينمايي نيز ايفاي نقش كرده است. اين بازيگر كه به تدريس بازيگري هم ميپردازد در نخستين تجربه كارگردانياش نمايشي به نام «برنارد مرده است» را در سالن استاده ناظرزاده كرماني ايرانشهر به صحنه برده است. نمايشي معمايي و جنايي كه سرابي تاكيد دارد بيش از هر چيز سرگرمكننده است. نوعي سرگرمي كه سرابي آن را در آثار هيچكاك و رمانهاي استيون كينگ ميبيند. در اين نمايش علاوه بر خود عليسرابي، بهناز جعفري، مرتضي اسماعيل كاشي، عاطفه رضوي و مارال بنيآدم ايفاي نقش ميكنند. به بهانه نخستين تجربه كارگردانياش با او و مارال بنيآدم به گفتوگو نشستهايم.
شما گفتيد ميخواهيد يك اثر سرگرمكننده به صحنه ببريد. نوعي تئاتر معمايي و جنايي. اما به نظر ميرسيد در مقام كارگردان كمي محافظهكار بوديد. يعني نگران اين بوديد كه نكند مخاطب متوجه نشود و براي همين يك جاهايي قصه را ساده كرديد. اين را قبول داريد؟
نه! يعني چي؟!
مثلا جايي در نوشتههايي كه با پروژكشن نشان داده ميشود شما درباره ژاك مينويسيد كه از اين به بعد او را به نام برنارد ميشناسيم. جاهاي ديگري هم بود.
احساس ميكنم تاكيد روي اينكه اين برنارد است آن غافلگيري آخر نمايش را بيشتر ميكند. يعني ذهن تماشاگر را منحرف ميكند. اين يك قاعده كلي است - در نمايشنامهنويسي يا فيلمنامههايي از اين دست -كه بيشتر در فيلمهاي سينمايي كه پايان غافلگيركننده دارد تعليق زيادي دارد، يا ژانر ترسناك است، اين تكنيك را استفاده ميكنند. روي چيزهايي تاكيد ميكنند كه ذهن تماشاگر را منحرف ميكند. به نظرم كاركردش اين است.
قصههاي معمايي و اساسا اينگونه قصهگفتن، چندان حشو و اضافهاي ندارند. هرچه گفته ميشود در خدمت همين تعليق است. در كار شما به نظر ميرسيد بعضي بخشها اضافه است. يعني فقدان آنها ضربهاي به اصل داستان وارد نميكرد. مثلا صداي اول نمايش.
خب اگر ما صداي اول نمايش را حذف كنيم شما تا يك سوم پاياني نمايش متوجه نميشويد كه اين شخصيت قلابي است و برنارد نيست. در صورتي كه تعليق قصه اين نيست كه بفهميم اين آدم قلابي است. تعليق از آنجا ناشي ميشود كه بدانيم اين آدم قلابي است و اين آدم قلابي در مواجهه با آن دو زن چهكار ميكند وگرنه آن وقت هيچگونه جذابيتي نخواهد داشت.
در گپ كوتاهي كه داشتيم شما خيلي از هيچكاك حرف زديد. هيچكاك در سرگيجه از اين الگوي روايي استفاده ميكند. اين تصميم براي نزديك شدن به هيچكاك بود؟
ما تصميمي نگرفتيم! در رمان هم همينكار را ميكند. حدود ٢٤ صفحه اول كتاب درباره اينها توضيح ميدهد و بعد ميگويد كه كاراكتر ميميرد. يعني قصه اصلي از جايي شروع ميشود كه برنارد مرده است. در اسم نمايش، ابتداي نمايش و پوستر اين تاكيد را داريم كه برنارد مرده است. حالا ژاك به اين خانه پا گذاشته است.
در متن نهايي كه اجرا ميشود سهم شما از متن چقدر است؟
قسمت عمده آن متعلق به نويسنده است. من فقط پيشنهاداتي دادم و چيزهايي كم و زياد شده يا ديالوگهايي بازنويسي شده است. اما كار اصلي را نويسنده انجام داده است.
برخلاف تاكيد شما بر سرگرمكننده بودن، امروزه خيليها از منظر روشنفكري اين نوع هنر را تقبيح ميكنند. به عنوان يك بازيگر كه سالهاست روي صحنه بودهايد و در نقشهاي مختلفي ايفاي نقش كردهايد، در پاسخ به اين موضوع چه جوابي داريد؟ با توجه به تاكيد شما بر سرگرمي!
به نظر من هميشه آثاري كه سرگرمكننده بودند يعني فارغ از هرگونه پيام، عاري از شعار يا اصلاح معضل جامعه، همواره ماندگار شدند. در كنار اينها آثاري هستند كه مضامين انساني را مطرح ميكنند. به آثار هيچكاك نگاه كنيد. همواره اسكار ندادن به هيچكاك به عنوان يكي از بزرگترين اشتباهات آكادمي اسكار مطرح است. چون اعتقاد داشتند كارهاي ضعيفي است. ميگفتند چيزي ندارد فقط قصه است. درصورتيكه اگر بخواهند نخستين كارگردان دنيا را نام ببرند همه ميگويند هيچكاك. چون يك معجزه عجيب در سينماست. بنابراين درباره اينگونه آثار – درباره كار خودم حرف نميزنم، درباره رمان حرف ميزنيم، چون رماننويسيها هم آدمهايي هستند كه مورد علاقه هيچكاك بودند و براي او مينوشتند- واكنش اوليه چنين چيزي است. اما بعد از گذشت مدتي مشتاقان خودش را پيدا ميكند.
خب اين هيچكاك است! در مورد كار خودتان چطور؟!
ولي درباره اجرايمان اين را بگويم كه تنها چيزي كه من فكر ميكنم در موردش كمي حرف و حديث هست، كه خود من به آن قايل بودم، مياننويسهايي است كه حين نمايش اجرا ميشود كه من عينبه عين الفاظي كه در رمان استفاده شده را آوردم و اعتقادم اين است كه مردم امروز كشور ما با سرعت سرسامآوري در خواندن كتاب نزول كردهاند. بسياري كتابفروشيهاست كه جمع ميشود. به دليل روزمرّگي كه در شهر وجود دارد و مردم درگيرش ميشوند. من اين را امتحان كردم كه بخشهايي را تماشاگر بخواند و بسياري از اين تماشاگران حوصله خواندن ندارند. دوست ندارند بخوانند ولي آدمهاي زيادي هم بودند كه گفتند اين چه ايده جذابي است! ما را به خواندن دعوت ميكند. تا خودم تصور كنم. خب من به عنوان كارگردان ميتوانستم اجرا كنم ولي نوشتم تا درگيري ذهني براي تماشاگرم ايجاد كنم تا تخيل كند.
در غرب اقتباس يك مقوله مهم است. اما ظاهرا ما هنوز نميدانيم دقيقا چطور بايد اين كار را بكنيم. اقتباس وجوه نمايشي يك اثر ادبي. چرا اقتباس كرديد؟ و فكر ميكنيد چقدر در اين كار موفق بوديد؟
اين نكته هميشه وجود دارد كه بزرگترين آثار سينمايي دنيا- تئاتر كه جاي خود دارد- كه از روي رمان ساخته شده هرگز نتوانسته همپاي رمان ظاهر شود. به دليل ساختار مغز آدمي كه وقتي رمان را ميخواند تصاويري براي خودش خلق ميكند كه شما در به تصوير كشيدن آن روي پرده يا روي صحنه آنچنان موفق نخواهيد بود. در مورد كار من هم همينگونه است. هنوز هم وقتي رمان را ميخوانم ميبينم خيلي از كاري كه من به صحنه بردهام جلوتر است.
پس چرا اقتباس كرديد؟
چون فقر نمايشنامه داريم. چون با وجود اينكه نويسندگان چيرهدستي داريم اما آنها به دلايلي ترجيح ميدهند ننويسند براي همين روي ميآوريم به اقتباس. چون آسانتر است و در اقتباس آثار زيادي وجود دارد كه ميتوان از آنها اقتباس كرد و آنچه من اقتباس كردم سليقه شخصي من بوده است. در مورد اين نوع كارها كه تعليق دارند، بخش ترسناك دارند و پايانشان غيرقابل پيشبيني است.
شما تعليق ميخواستيد يا غافلگيري؟!
هر دو!
فكر ميكنيد كدام برجسته است؟
فكر ميكنم هر جفتش را دارد. غافلگيرياش بيشتر است البته!
خب اين مرز هيچكاك با ديگران است. هيچكاك تعليق را به غافلگيري ترجيح ميدهد. به نظر من اين مرز ميان تعليق و غافلگيري در كار شما يكدست نبود و اين در نهايت علاوه بر آسيب زدن به كار، مخاطب را هم اذيت ميكرد.
ركن اصلي در سينما كارگردان و تدوين است. سينما هنر تدوين است. اين جمله هم از هيچكاك است. اما ركن اصلي در تئاتر بازيگر است. يعني بازيگرهاي مختلف ميتوانند تئاترها را از اين رو به آن رو كنند. در مقام كارگردان تا حدي امكان دستكاري داريد. تا قبل از اجرا. ٥٠ درصد باقي به توانايي بازيگر در اجراي نقشش برميگردد. من اعتقاد دارم بازيگرهايي كه دارم با آنها كار ميكنم بازيگرهاي تواناي تئاتر هستند. هر كدام تلاش خودشان را كردهاند ولي به دليل زمان كم تمرين هنوز نتوانستهاند آنچه بايد را روي صحنه اجرا كنند. براي همين اعتقاد دارم اجراي ١٠ شب آينده اين كار تفاوتهاي چشمگيري با اجراي شب اول خواهد داشت.
خب در كارهايي كه پيشبرنده اصلي نمايش پيچيدگيهاي دروني شخصيتهاست، مثل نمايش شما، توقع بازيهاي حساب شدهتري هست. بازيگران زن شما خيلي خوب نقششان را ايفا ميكردند. به خصوص خانم بنيآدم و خانم جعفري كه البته در صحنه آخر به نظرم خيلي رفتارشان ناگهاني بود. بيهيچ مقدمهاي. اما بازيگر مرد شما آنطور كه بايد نتوانسته بود به پيچيدگيهاي شخصيت نمايش نزديك شود.
اين به تمرين كم برميگردد و ترجيح ميدهم با خود آقاي اسماعيلكاشي صحبت كنيد. نه! من اعتقاد دارم تمريني كه اسماعيل كاشي نياز دارد بيشتر از اين زماني بود كه ما داشتيم. يعني از زماني كه كست شد تا زماني كه اجرا رفتيم فكر كنم يك ماه و ٢٠ روز توانستيم تمرين كنيم.
خب چه اصراري هست كه نمايشي كه اينقدر به بازي كنترل شده نياز دارد، با چنين زمان تمرين كوتاهي روي صحنه بيايد؟
به هر حال براي اين است كه سالن تئاتري در كشور ما آنقدر زياد نيست. من يكسال و نيم پيش اين سالن را در اختيار گرفتم. خب ما هم بازيگريم و اين نخستين تجربه كارگرداني من است. مدام هي سر كار هستم و زماني فرصت كردم اين كار را دست بگيرم كه دو ماه به اجرا مانده بود. بعد تازه من متوجه شدم كه در چه زماني سالن گرفتهام چون زمان پركاري تمام بازيگرهاست. از جمله خودم. همه سر كار هستند. خب كست اوليه كه چيده بودم براي اين كار نشد. همه سر كار بودند و به كست بعدي رسيدم كه به نظرم كست خوبي ميآمد و هنوز هم اعتقاد دارم كَست خيلي خوبي دارم ولي به هر حال اينها تجربه من است كه بدانم دفعه بعد در چه زماني بايد سالن بگيرم، از چه زماني بايد تمرين را شروع كنم و نميشد متن را عوض كنم. متن آماده ديگري نداشتم. به هر حال گروه بازيگرانم خوب هستند. حالا يكي دو نفر هنوز هم احتياج به تمرين دارند و اين خب ذايقه تئاتر است كه هر شبش با شب ديگر فرق ميكند.
متنهاي درخشان تئاتر و قصههاي خوبي كه اقتباس ميشوند همواره يك چالش جدي براي كارگردانها هستند. آن هم اينكه به جاي اينكه كارگردان متن را كارگرداني كند، متن خود را تحميل ميكند و به نوعي اين متن است كه نمايش را كارگرداني ميكند. قصه اصلي شما قصه قدرتمندي است و شما رويكردي مينيمال در پيش گرفتيد. اين چالش براي شما هم وجود داشت؟
همواره از روز اول فكر ميكردم اين كار بايد اينطور اجرا شود. يعني مينيمال. اينكه هيچ وسيله و ژانگولر خاصي در كار نياز ندارم. بگذاريد بگويم اين از كجا به ذهن من رسيد. يك زماني زياد بازيهاي رايانهاي انجام ميدادم. بعد بازيهاي فكري و ترسناك بازي ميكردم و اينها بخشهايي دارند- دموهاي كار- كه تصوير براي شما پخش ميشود و
يك سري اطلاعات به شما داده ميشود. در آن تصويرها فضا دقيقا همينطور است. كم نور، كم حركت، آدمها ايستا و دارند به شما اطلاعات ميدهند. تعليق بسيار زيادي دارد. هميشه دلم ميخواست اين كار را اينطور به صحنه ببرم ولي اين نياز به كلام و بيان بسيار فوقالعاده بازيگر دارد كه كلمات را بدانند و پرتاب كلماتشان با حس كامل باشد و تماشاگر بفهمد اين بازيگر چرا دارد اين كلمات را ميگويد.
فكر ميكنيد اين در كار شما رخ داده است؟
اين چيزي است كه در كاري كه من روي صحنه دارم هنوز در نيامده است. خودم به عنوان كارگردان به اين اذعان ميكنم ولي اين را دليلي نميبينم كه باعث شود كار ضعيف يا نسبتا خوبي باشد. نه! همچنان باور دارم كار خوبي است ولي اينطور كارها سليقهاي است. يعني بايد سليقه يك نفر باشد تا خوشش بيايد ولي اين را اعتقاد دارم كه برخي از بازيگران من هنوز نياز به تمرين دارند. كمااينكه در همين اجراها هم بازي بازيگرها خيلي تغيير كرده است. روز به روز دارند بهتر ميشوند.
تغيير صحنهها توسط خود بازيگرها انجام ميشود. اين در كنار نوشتهها دو خط روايي ايجاد كرده است؛ قصهاي كه ميبينيم و قصهاي كه ميخوانيم. به نظر ميرسد تاريكيها كمي طولاني بود و ريتم نمايش را كند ميكرد.
بله! من اين را در اجراهاي اول ديدم و دارم آن را اصلاح ميكنم. بخشي از اين نوشتهها را دارم كسر ميكنم. چون در عمل ديدم كه مقداري ريتم را مياندازد. اما چرا اينطور ميشود؟! من اتفاقا اعتقاد دارم كه صحنهها اينقدر ريتمشان درست است كه اين قطع و وصلها ممكن است مخاطب را اذيت كند. مخاطب دوست دارد بقيه كار را ببيند و خب بخشي از آن برميگردد به تنبلي در خوانش و بخشي هم بله، برميگردد به اينكه ريتم كمي نامناسب ميشود. براي همين دارم بخشهايي از نوشتهها را كم ميكنم.
صحنه آخر نمايش شما يك تفاوت با بقيه نمايش دارد. ناگهان به شكلي انفجاري گره قصه باز ميشود. ما تقريبا از نيمه نمايش ميدانيم همه ريگي به كفش دارند. آنچه تازه است ديالوگهاي شيطاني شخصيتي است كه بهناز جعفري آن را بازي ميكند. به نظرم كمي محافظهكارانه بود، انگار نگران مخاطب بوديد!
نه نگراني در كار نبود. ما نياز داشتيم كه در يك جاي اثر اين گرهگشاييها انجام شود و ما بدانيم همه اين اتفاقها براي چيست. اتفاقا صحنهاي است كه من خيلي دوستش دارم و طرفداران خودش را هم دارد. عده زيادي آن را دوست دارند. عدهاي به من گفتهاند ما كار تو را دوست داشتيم اما صحنه پاياني را خيلي بيشتر دوست داشتيم. اعتقادم اين است كه در اين نمايشنامه تنها نگاهي كه ميشود داشت اين است كه صحنه پاياني بايد اينگونه تمام شود. يعني برخلاف هر چيز ديگري كه ميتوانستم زمينهچيني كنم و در برخي صحنهها اطلاعاتي راجع به ژوليا بدهم و تماشاگر كمكم اين را بفهمد. يا پايان را به شكل رمان اجرا كنم. رمان در پايان كاملا تو را در تعليق قرار ميدهد. هنوز نميداني كه ژوليا اين كار را ميكند يا نه و رمان تمام ميشود. در حالي كه اين خاصيت رمان است. در اثر نمايشي نميشد چنين چيزي را گنجاند. يعني با چنين تعليقي نمايش را تمام كنيم.
اما در صحنه قبل كه ژوليا دارد با قاشق به ژاك غذا ميدهد كمي دوپهلوست. به نوعي خبر از درونيات ژوليا ميدهد. اما تاريخي كه در يك ساعت و ١٠ دقيقه نمايش از ژوليا ساخته ميشود هيچ ربطي به ١٠ دقيقه پاياني ندارد.
به نظرم حتي همان صحنه غذا خوردن با قاشق، كمي زياد است. باعث ميشود تماشاگر از شخصيت ژوليا چيزهايي بفهمد. اگر چنين چيزي را بگذارم، در صحنه پاياني كه ميگويد من همهچيز را ميدانم ژاك! اينها براي تماشاگر لو ميرود. ارزش آن ديالوگ براي من بيشتر از اين است كه بخواهم آن را لو بدهم. فكر ميكنم اين غافلگيركننده بودن جذاب است. اين را اعتقاد دارم كه مثل شخصيتهاي كلاسيك كه در آخر از همهچيز خبر ميدهند و گرهها گشوده ميشود به نظر ميرسد و من اصلا دوست ندارم. اين اتفاق را دوست ندارم. اين نمايشنامه اساسا اين ضعف را دارد كه در صحنه آخر ناگهان همهچيز گشايش ميشود.
پس ميپذيريد كه كلاسيك است؟
بله! پايان كلاسيكي است.
قصه و روايت هم كلاسيك است.
كلاسيك است. يعني يك ساختار كلاسيك دارد ولي نگاه به اين ساختار كلاسيك، مثل همه آثار كلاسيك نيست، كمي مدرن است.
در فرم؟!
نه! فرم را نميگويم. در خود نمايشنامه. البته بايد نويسنده درباره اين بخش توضيح بدهد ولي من اعتقاد دارم متن كلاسيك هست ولي نگاه مدرني هم دارد.
نكته همين جاست. اين كلاسيك بودن و مدرن بودن دركنار هم چيزي است كه ريشه اين نقدهايي كه گفتيم به آن برميگردد. «برنارد مرده است» در مرز بين يك اثر روانشناختي اجتماعي و اثري كه فقط ميخواهد قصهاش را تعريف كند سرگردان است. به عنوان كارگردان فكر ميكنيد اين در اجراي شما رخ داده يا در خود متن است؟
اين در متن است و چيزي است كه متن دارد به ما ديكته ميكند. چيزي است كه متن از ما ميخواهد. نويسنده اين نگاه را دوست دارد كه بين يك كار كلاسيك و مدرن شما را نگه دارد. تنها جايي كه شايد بشود به آن گفت كلاسيك صحنه پاياني است.
شايد نه!قطعا كلاسيك است!
اما از اين لحاظ هم مدرن است كه در ابتدا به تو اطلاعاتي را ميدهد كه هرگز نمايشنامههاي كلاسيك اين كار را نميكنند. يعني شخصيت اصلي شما به قتل ميرسد و تو با يك شخصيت قلابي روبهرو هستي كه در داستان قرار ميگيرد. شخصيت اصلي اين نمايش كه مرد قصه ما است، راوي داستان ما است اما فاعل نمايشنامه نيست. من از اين لحاظ ميگويم مدرن است. پيش برنده قصه نيست. پيشبرنده قصه در پرده است و كاري نميكند.
صدايي كه در نوشتهها حضور دارد راوي اصلي نمايش است. انگار همه دارند از او بازي ميخورند. اما بازي برخي بازيگران چندان پخته نيست. در واقع بازيگر روي صحنه ديده ميشود و حتي تقلايش براي بازي كردن. اين در مقابل آن صداي قاطعي است كه راوي اصلي نمايش است.
خيلي مصاحبه خوبي است! بخشي از حرفهايت را كه قبول دارم همين است. به نظر من كار خوبي است. نه اينكه بخواهم از كارخودم تعريف كنم. شبها كار را ميبينم و به بازيگرهايم ميگويم، به عنوان يك بيننده نگاه ميكنم و اين يكي از كارهاي خوب امسال تئاتر ما است. اما ضعف بزرگي كه اين كار دارد اين است كه اين كار يك ماه ديگر به تمرين نياز دارد. اين كار روي بازيگر سوار است. بر اساس گويش و تاكيد ميكنم، نوع بيان بازيگر چيده شده است.
قصه دوست داريد نه؟!
خيلي! خيلي! از نويسندگان مورد علاقه من استيون كينگ است. خيلي نزديك است به نوع نگارش اين نمايش. اين غافلگيري را كارهاي كينگ دارد. من در نمايشنامهنويسي هم مك دونا را خيلي دوست دارم.
در گفتوگوي قبلي كه با هم داشتيم گفتيد كار من در زمان جنگ ميگذرد اما ضد جنگ نيست! بعد از ديدن كار با حرف شما موافق نيستم!
نه! اگر چنين جملهاي را گفتهام اشتباه كردهام. ضد جنگ هست ولي اشارهاي به جنگ ندارد. در زمان جنگ است ولي اشاره مستقيمي به خود جنگ ندارد. فقط آدمهايي را نشان ميدهد كه جنگزده هستند و اين آنقدر روي آنها تاثير گذاشته كه همه شخصيتها سياه هستند. حتي آينيس. در مورد او هم نميتوان گفت يك شخصيت مثبت است.
در نمايش «برنارد مرده است» هيچ خبري از اميد نيست. خود شما هم همينقدر نااميد هستيد؟
نه اصلا! اقتضاي اين رمان بود. رمان اساسا اينطوري است. فضاي بسيار سياهي دارد. حتي يادم است خانم رضوي خواندند و پيشنهاداتي دادند كه مقداري از سياهي اثر كم كنيم. گفتند چرا اينقدر سياه؟! گفتم خب من دوست دارم! ما رمان را داريم و در رمان اينگونه است. هيچ اميدي در كار نيست. رمان با چند جملهاي از برنارد تمام ميشود كه ميگويد «من حتما تا چند روز آينده ميميرم. عجيب است كه اين زن هنوز مرا دوست دارد. فكر ميكنم او دارد اين كار را با من انجام ميدهد پس چرا هنوز به من علاقهمند است؟» هيچ اميدي در كار نيست. لااقل در نمايشنامه نوعي پايان وجود دارد ولي در رمان داستان را باز ميگذارد و تو را آزار ميدهد.
بعد از تجربه اين كار فكر ميكنيد ممكن است كارگرداني برايتان جذابتر از بازيگري باشد؟
نه! قطعا بازيگري را بيشتر دوست دارم.
پس چرا كارگرداني ميكنيد؟
خب كارگرداني را هم دوست دارم! در قياس با هم، بازيگري را بيشتر دوست دارم. كارگرداني حس جالبي است. اينكه اساسا تو چيزي را خلق كني، درست كني و از الف تا ي آن متعلق به تو باشد.
اين جملهاي است كه همه بازيگراني كه كارگرداني ميكنند ميگويند. اينكه كارشان متعلق به خودشان باشد و آن را از بيرون ببينند.
همواره بازيگر اينگونه است، در تئاتر البته. فيلم فرق دارد چون بعد ميروي و ميبيني. من ١٦ سال است كه دارم تئاتر كار ميكنم و روي اين ادعا دارم كه نقشهايي را بازي كردهام كه بازيگران تئاتر ما اين نقشها را بازي نكردهاند. نقشهاي خيلي خوبي بازي كردم و برايشان زحمت كشيدم. چهار يا پنج تا از اين نقشها را شش ماه برايشان تلاش كردم كه اجرا ميشده و تمام ميشده و اين حس كه تمام شد و من اين آدم را حتي يكبار هم از بيرون نديدم، به عنوان يك بازيگر به تو عطش رواني ميدهد كه تو به عنوان يك بازيگر كارت را از بيرون ببيني. در همين كار هم براي همه شخصيتها لحظاتي هست كه من به جايشان بازي كردهام. گفتم بايد اينطور بازي كنيد. دارم جلوي خانم بنيآدم اين را ميگويم! فقط به اين اميد كه من بازي خودم را از بيرون ببينم.
يعني براي بازيگرتان بازي ميكنيد؟
سعي ميكنم اين كار را نكنم ولي لحظاتي به عمد اين كار را كردم به اين اميد كه از بيرون آن را ببينم و بگويم آهان اين بازي من است!
خودخواهانه نيست؟!
(ميخندد) نه! نميتواني بگويي خودخواه چون اعتقاد دارم آن لحظات از درخشانترين لحظات آن بازيگرهاست!
پس يك جور خودشيفتگي است!
(ميخندد) بله خود شيفتهام!
دو نكته گفتي كه من را به فكر فرو برد. يكي درخصوص مياننويسها كه دارم اين كار را ميكنم. متن هم همراهم است. علامت زدم. ١٠ صفحه هست كه مياننويسها را حذف كردهام. فقط توضيح زمان را گذاشتهام. مورد دوم كه گفتي و من بهش فكر ميكنم اين است كه دارم به اين فكر ميكنم شايد در صحنه ماقبل آخر يك نشانههايي از اين بياورم كه ممكن است كار ژوليا باشد.
برش- ١
علي سرابي: به نظر من هميشه آثاري كه سرگرمكننده بودند يعني فارغ از هرگونه پيام، عاري از شعار يا اصلاح معضل جامعه، همواره ماندگار شدند. در كنار اينها آثاري هستندكه مضامين انساني را مطرح ميكنند. به آثار هيچكاك نگاه كنيد. همواره اسكار ندادن به هيچكاك به عنوان يكي از بزرگترين اشتباهات آكادمي اسكار مطرح است. چون اعتقاد داشتند كارهاي ضعيفي است. ميگفتند چيزي ندارد فقط قصه است.
برش- ٢
من ١٦ سال است كه دارم تئاتر كار ميكنم و روي اين ادعا دارم كه نقشهايي را بازي كردهام كه بازيگران تئاتر ما اين نقشها را بازي نكردهاند. نقشهاي خيلي خوبي بازي كردم و برايشان زحمت كشيدم. چهار يا پنج تا از اين نقشها را شش ماه برايشان تلاش كردم كه اجرا ميشده و تمام ميشده و اين حس كه تمام شد و من اين آدم را حتي يكبار هم از بيرون نديدم، به عنوان يك بازيگر به تو عطش رواني ميدهد كه تو به عنوان يك بازيگر كارت را از بيرون ببيني.
گفت و گو با مارال بني آدم، بازيگر نمايش «برنارد مرده است»
مارال بنيآدم: «آينيس» مثل من است
پيچيدهترين شخصيت اين نمايش به نوعي آينيس است؛ شخصيتي كه به جاي غافلگيري نوعي تعليق را ايجاد ميكند. رسيدن به شخصيت مرزي، چالشبرانگيز بود؟
من چالش خاصي نداشتم. شخصيت آينيس را مثل شخصيت خود ميديدم. آنهمه پرشور و انرژي بودن، آن حال و هواي آينيس كه شما نميتوانيد تصور كنيد يك ساعت ديگر چه حالي خواهد داشت. من خيلي با اين شخصيت ارتباط برقرار كردم. اين شخصيت را دوست دارم، نميخواهم درباره رفتارش قضاوتي كنم بلكه منظورم حس و حال كودكانه اوست. تمام احساساتش را بروز ميدهد. هيچ چيز را در خودش حبس نميكند. به نظرم آينيس شخصيت بسيار بيپروايي است.
خب همين كودكانگي است كه او را ترسناك هم جلوه ميدهد!
دقيقا! هم ميتواند بسيار دوستداشتني باشد و بسيار هم خطرساز ولي چالش خاصي نداشتم. من اين شخصيت را دوست دارم. چون احساس ميكنم خيلي رك است. من هم در زندگي شخصيام بسيار انسان ركي هستم. سواي اينكه آينيس يك بيپرواييهاي اخلاقي دارد و جالب نيست اما حسهاي مختلفي در او هست كه همه را بروز ميدهد.
شخصيتي كه بازي ميكرديد مرا به ياد شخصيت اصلي نمايشنامه «چه كسي از ويرجينيا ولف ميترسد» انداخت.
اين نكته جالبي است. چون در تمرينها علي اين فيلم را براي من گرفت و گفت ببين! اليزابت تيلور آن را بازي ميكند.
نكته قابل توجه در بازي شما اين بود كه شخصيت آينيس اگر كمي بيشتر غلو داشت يا كمتر، ديگر باورپذير نبود. اين تعادل و كنترل شده بودن هم در خود شما بود يا با تمرينها اتفاق افتاد؟
دقيقا همين است! قبول دارم اين يك بازي كنترلشده است. من آينيس را براي خودم تعريف كردم و توانستم آن را بسازم. اينكه نه آنقدر غلو شده باشد كه توي ذوق تماشاگر بخورد و هم اينكه بشود كنترلش كرد تا بتواند در شرايط ديگر رفتارهاي ديگري بروز دهد. چون دقيقا تلورانسي كه اين بازيگر دارد بين خشم و آرامش و برعكس اينها بايد كنترل شود و من تا جايي كه تواناييام بود سعي كردم اين نقش را دربياورم.
الگوي خاصي هم براي ساختن اين شخصيت داشتيد؟ مثلا كتاب را خوانديد؟
بخشهايي از كتاب را خواندم. راستش را بخواهيد زياد خودم را توي كتاب نبردم. خواستم با ذهنيت خودم آينيس را بسازم. بخشهايي را خواندم و بعد نخواندم. چون خواستم آن تصوير را كه ميخواهم پيدا كنم از كتاب پيدا نكنم. علي سرابي خيلي به من كمك كرد. ما ساعتها با هم حرف ميزديم درباره اين شخصيت. كه چرا اين حس و حال را دارد و من خيلي خوشحال كه اين كار را به صحنه برديم. به قول معروف در نقش كارگردان اينجا هستند و بهترين بازيگرداني بود كه ميتوانست به من كمك كند.
اعتماد/موسوي تهيه كننده سينما:
برخي ناآگاهانه زيرآب سينماي ايران را ميزنند
شراره داودي/ غلامرضا موسوي نام آشنايي براي سينماگران است، اين تهيهكننده ۶۴ ساله كه در كارنامه كارياش ۱۹ فيلم دارد، تهيهكنندگي را در سال ۶۰ و با فيلم «آفتابنشينها» آغاز كرده است. او امسال هم با فيلم «خشكسالي و دروغ» به كارگرداني پدرام عليزاده در جشنواره سيوچهارم حضور دارد. در اين اثر سينمايي محمد رضا گلزار و پگاه آهنگراني از بازيگران سينما، آيدا كيخايي و علي سرابي از چهرههاي تئاتري حضور دارند. با اين تهيهكننده پيشكسوت درباره اوضاع سينما و شرايط سينماي خصوصي صحبت كرديم.
اوضاع سينماي ايران را چطور ارزيابي ميكنيد؟
اوضاع سينماي ايران جداي از شرايط كلي حاكم بر جامعه نيست و وقتي درباره موضوعي مانند برجام كه به گمان خيليها به نفع كشور است، مسائل زيادي درست ميشود؛ يك فيلم سينمايي هم كه به آساني ميتوان آن را انكار كرد و يا حتي پنبهاش را زد، خيلي راحتتر دستخوش تغييرات ميشود. در شرايط امروز ما با مشكل سليقه در خط قرمزها روبهرو هستيم و من اميدوارم با درايت و همچنين وعدههايي كه در مجلس آينده داده ميشود، اين مشكلات رو به حل شدن بروند.
امنيت حرفهاي در حوزه كار شما چقدر وجود دارد؟
در حقيقت ما با سانسور مضاعف در سينما روبهرو هستيم، فيلمهايي داريم كه پروانه نمايش ميگيرند اما اجازه نمايش پيدا نميكنند. مجموع اين اتفاقها باعث ميشود شما به عنوان آدمي كه در بخش خصوصي كار ميكنيد، امنيت حرفهاي را زير سوال ببينيد و احساس كنيد كه هر آدم و گروهي، حتي زمانيكه همه راههاي قانوني را رفتهايد، با اعمال نفوذ و برنامهريزيهاي از پيش تعيين شده و سياسيكاري جلوي كار كردن شما را بگيرد. بنابراين در اين سيستم نميتوان خيلي آدم سرحالي بود و گفت همهچيز به خوبي و خوشي ميگذرد. با اينهمه بچهها و گروههايشان در حال كار و فعاليت هستند و زحمت زيادي هم ميكشند و همانها هستند كه سينما را تاكنون زنده نگه داشتهاند.
امسال فقط با خشكسالي و دروغ در جشنواره حضور داريد؟
بله، سالي يك كار خوب است، به هر حال من همكاران ديگري هم دارم كه در اين حوزه فعاليت ميكنند. خودم فكر ميكنم «خشكسالي و دروغ» كار خوبي شده است.
البته ما از نمايش آن خاطرات خوبي داريم...
بله و فكر ميكنم در سينما هم اثر خوبي را ببينيم.
شما به عنوان تهيهكنندهاي كه در شرايط امروز سينماي ايران فعاليت ميكنيد، چه نكتهاي را در يك اثر مد نظر قرار ميدهيد تا روي آن سرمايهگذاري كنيد؟
معمولا اصليترين نكتهاي كه ميتواند آدم را راغب به توليد پروژهاي كند، فيلمنامه است. بايد فيلمنامهاي كه ميخوانيم با روحيه خودمان جور در بيايد. البته شناخت و آشنايي با فضاي روز هم در انتخاب آثار موثر است، از اين جهت كه فضا و اوضاع حاكم چه سبك آثاري را ميطلبد؛ فضاي حاضر بر كارهاي كمدي است يا كارهاي اجتماعي. از همين رو انتخاب اثري براي سرمايهگذاري كمي متفاوت است. اما من در ژانر خاص و مشخصي كار نميكنم و سعي ميكنم در همه حوزهها حضور داشته باشم و كار بسازم.
پس در ابتدا اين فيلمنامه است كه توجه شما را جلب ميكند؟
دقيقا، فيلمنامه براي من حرف اول را ميزند. بعد از فيلمنامه است كه به كارگردان و بقيه عوامل آن فكر ميكنم. اگر آن را بپسندم و فكر كنم اين اثر ميتواند كار خوبي باشد، روي آن كار ميكنم. البته نكتهاي كه نبايد آن را فراموش كنيم اين است كه سينما، هنر-صنعت است و بايد با مخاطب ارتباط برقرار كند و مورد پسند او باشد. نميتوانيم با اميدواري اينكه كاري ديده شود، فيلم توليد كنيم. بايد اثر با مخاطب ارتباط بگيرد و ديده شود. حتي نكتههايي مانند اينكه اثر را ميتوانيم به جشنوارههاي مختلف ارايه دهيم هم مهم است.
به هر حال فروش فيلمها مهم است...
سينما هنر پرخرجي است و بايد فيلمي ساخته شود و به نمايش دربيايد و فروش هم داشته باشد تا بتوانيم به سراغ اثر ديگري برويم. به هر حال نميتوان در سينما تنها بخش هنري را در نظر گرفت و بايد آثاري توليد شود كه براي مخاطب هم جذابيت داشته باشد و براي تماشاي آن بيايند.
بخش خصوصي ميتواند به سرپا ايستادن سينما كمك كند؟
قطعا ميتواند.
در اين راه چقدر دستش باز است؟
به هر حال موضوعاتي مانند سانسور در سينما وجود دارد، البته اين مميزيها خيلي به مديران سينمايي برنميگردد و روي صحبت من هم بيشتر گروههاي سياسي است كه براي اذيت كردن طرفهاي سياسي خودشان به سينما و هنر همان گروهها حمله ميكنند. بسياري از اين فيلمها اگر نمايش داده شوند، هيچ اتفاق منفي در پي نخواهند دشت، اگر اتفاق مثبتي را نداشته باشند. مثلا فيلم «قصهها»ي رخشان بنياعتماد نمايش داده شد، مردم ديدند و هيچ بازتاب منفي نداشت خيلي هم مثبت بود. بقيه فيلمها هم اين شرايط را دارند و من فكر ميكنم وقتي فيلمي پروانه نمايش ميگيرد، يعني شوراي بازبيني تمام امكانات و محافظهكاريهايي كه لازم بوده را انجام داده است. اما بعد از اينكه فيلمي پروانه نمايش گرفته و تمامي مراحل قانوني را هم طي كرده است، حالا بايد با گروههاي سياسي روبهرو شويم كه با اهرم فشار وارد ميشوند. اين اتفاقها باعث ميشود كه كمتر كسي به سمت فيلمهاي اجتماعي كه حاوي تفكر بيشتري است، برود. البته اين حرف به اين معني نيست كه فيلم كمدي نميتواند تفكر داشته باشد، اما به هر حال سينماي اجتماعي به زندگي مردم نزديكتر است و مخاطب ميتواند زندگي خودش را در آن ببيند. همين اتفاقات باعث قهر مردم از سينما و سالنها ميشود. اين افراد ناآگاهانه يا خودآگاه زير آب سينماي ايران را ميزنند.
در صحبتهايتان گفتيد فعاليتتان را به يك ژانر محدود نميكنيد، تا به حال در حيطه انيميشن هم فعاليتي داشتهايد؟
من در مقطعي كار در حوزه انيميشن را شروع كردم ولي نتوانستم به نتيجه برسم و با اينكه علاقهمند بودم كار كنم، اما امكانات زيادي در اين زمينه وجود نداشت. اما فكر ميكنم انيميشن همچنان در آثار كوتاه بهتر ديده ميشود تا در كار بلند. اما در زمينه آثار سينمايي و بلند خيلي جوان هستيم و از طرف مراكز فعال در انيميشن حمايت بيشتري لازم است.
اعتماد/مسعود شعاري: جامعه جوان موسيقي نيازمند حمايت است
سما بابايي/ مسعود شعاري در سال ۱۳۴۰ در تهران متولد شد. موسيقي را از كودكي و با فراگيري سنتور نزد منيژه عليپور آغاز كرد. سپس نزد داريوش طلايي به فراگيري سهتار پرداخت و از سال ۱۳۶۱ آموزش رديف موسيقي ايران و فراگيري تار را نزد محمدرضا لطفي آغاز كرد. همچنين قطعات بسياري از موسيقي قدما را نزد استاد اصغر بهاري آموخت. وي سپس به كمك اساتيدي چون استاد مهدي كماليان و محمود هاشمي به پژوهش و بازسازي مكاتب سهتارنوازي قدما نظير صبا، هرمزي، فروتن، عبادي و غيره پرداخت كه دو آلبوم شباهنگ و كاروان صبا حاصل اين دوره از فعاليت اوست. او در آلبوم شباهنگ قطعاتي از موسيقي قدما را در سهگاه و اصفهان تنظيم و اجرا كرد كه مورد توجه قرار گرفت. اين قطعات شامل آثار استاداني چون استاد اصغر بهاري، ركنالدين مختاري، يوسف فروتن و سعيد هرمزي بود. همچنين او در آلبوم كاروان صبا قطعات استاد ابوالحسن صبا را با شيوه اجرايي مختص سهتار تنظيم كرد و خود به اجراي آنها پرداخت. مسعود شعاري همچنين به امر آموزش نيز پرداخت و با تاسيس مركز آموزشي همساز شاگردان بسياري تربيت كرد. او در ادامه مسير نوازندگياش دست به تجربياتي در موسيقي تلفيقي زد كه تاكنون منجر به خلق چهار آلبوم: سير، انتظار، در سايه باد و رهاب شده است. در اين آثار او تلاش كرده است تا گفتوگويي شنيدني ميان سهتار و سازهاي غير ايراني ايجاد كند.
آقاي شعاري به عنوان نخستين سوال نظرتان را درباره نسل جواني كه در اين حوزه فعاليت ميكنند، ميگوييد؟
ببينيد، هنرجويان كمسن وسال به اجراهاي متعدد نيازمند هستند و هر قدر نوازندگان جوان بتوانند هنرشان را در اجراهاي مختلف بيشتر نشان دهند، بهتر خواهد بود، به همين خاطر لازم است تا زمينههايي براي اجراي آنان در نظر گرفته شود، البته به اين رخدادها نبايد به چشم پركردن آمار نگاه كرد، بايد زمينه و بستري را ايجاد كرد تا علاوه بر ارزش موسيقايي، شانيت مناسبتي داشته باشد تا فضاي مناسبي براي معرفي و تشويق چهرههاي جوان و نوظهور در موسيقي ايراني شكل گيرد.
پيشنهادتان در اين باره چيست؟
بايد زمينهاي را فراهم كرد تا ضمن پرداختن به آن دسته از آثار موسيقايي ايران كه حال و هواي گذشتگان را دارد، زمينهاي ايجاد شود تا بتوان به كارهاي هنري گذشتگان رجوع كرد و آثار و ياد و خاطره آن هنرمندان نام آور را تا هميشه زنده نگه داشت. بخش مهمي كه بايد در مورد چرايي و كاركرد چنين جشنوارههايي مورد توجه قرار گيرد، ايجاد فضاي مناسب در جهت ورود هنرمندان خردسال و جوان به بازار موسيقي كشور است، به تعبير ديگر هرچقدر فرصت اجراي برنامه به بهانههاي مختلف از جمله همايشها و جشنوارهها براي جوانان بيشتر باشد، عادت كردن به فضاي كنسرت و همراه شدن با ابزار و مكانهايي كه موسيقي بايد در آنها اجرا شود، برايشان راحتتر خواهد بود.
آقاي شعاري شما اما خودتان بيش از هر كسي متوجه مشكلاتي هستيد كه هماكنون در زمينه موسيقي در كشور ما وجود دارد؟
بله، موسيقي به عنوان يك هنر مظلوم شايسته حمايتهاي بيش از آنچه تا امروز در حقش شده، است و امكان و ضرورت حمايت از هنرمندان جوان در اين جشنوارهها را به عنوان يك اصل حياتي و مثبت بايد مد نظر قرار داد. هنر موسيقي و هنرجويان و هنرمندان فعال در اين حوزه بايد مورد حمايت قرار بگيرند. متاسفانه موسيقي يك هنر مظلوم است و تا امروز، آنچنان كه شايسته است مورد پشتيباني قرار نگرفته است. هر يك از اين بزرگان موسيقي ما در ژانر بخصوصي براي عموم مردم ايران شناخته شدهاند. آنچه از نظر من نبايد هرگز فراموش شود، متوجه هنرمندان موسيقي ايراني است. آنها نبايد اصالتهاي خودشان را فراموش كنند. به نظر من مردم ما هيچگاه اين بزرگان را فراموش نخواهند كرد؛ اما ما هنرمندان وظيفه داريم فضا و تكنيك اساتيدي مثل آنها را به خوبي به خاطر بسپاريم و در زمينههاي مختلف همچون زندگي هنري و تكنيكهاي شخصي هيچوقت اجازه ندهيم كه فراموش شوند. جشنوارههايي مثل «صبا»، «وزيري» و «نواي خرم» باعث ميشوند، هنرمندان ما اصالتشان را فراموش نكنند.
چرا تا اين اندازه براي اجراي كنسرت توسط هنرمندان جوان اصرار داريد؟
طبيعي است كه اجرا و معرفي اجراهاي متعدد به عنوان يكي از مهمترين پارامترهاي نوازندگي موفق در كنسرتهاي بزرگ است، به فنون ويژه اجرا كه لزوما با كسب تجربههاي فراوان و انجام اجراي كنسرتهاي متعدد قابل دسترسي است، نحوه پا گذاشتن به روي صحنه، چگونگي برقراري ارتباط چشمي با مخاطب و بازي بدن به عنوان نيازهاي يك هنرمند براي اجرايي حرفهاي و قابل دفاع خواهد بود كه به دست آوردنشان هيچ راهي به جز شروع و تكرار اجراها حتي در سطوح پايين ندارد. به بيان ديگر يك هنرمند توانا بايد به هنر روي صحنه رفتن مسلح باشد و اين آمادگي جز با شركت در چنين اجراهايي به دست نخواهد آمد. برگزاري چنين رخدادهايي چه از جانب دولت و چه از سمت بخش خصوصي براي موسيقي ما يك نياز است و ميتواند سازندگي زيادي داشته باشد.
اطلاعات/حجتالاسلام والمسلمین محمدی گلپایگانی در مراسم تجلیل و تکریم کتابداران نمونه:
مردم باید با کتاب صلح کنند
سرویس فرهنگی، هنری: مراسم تجلیل و تکریم از مقام کتابداران و ترویج فرهنگ کتابخوانی صبح یکشنبه ۲۳ آبان در تالار وحدت تهران با حضور نمایندگانی از کتابداران سراسر کشور و با حضور شخصیتهای سیاسی و فرهنگی برگزار شد.
به گزارش خبرنگار ما، حجتالاسلام و المسلمین محمدی گلپایگانی، رییس دفتر مقام معظم رهبری، با حضور دراین مراسم سخنانی درباره ارج و منزلت کتاب در جهان اسلام و خصوصا تشیع ایراد کرد.
وی در سخنرانی خود با اشاره بهاین نکته که واژه "کتاب”، واژه مقدسی است که در قرآن مجید کتاب آسمانی ما بیش از ۲۴۵ مورد در آیات مختلفاین واژه ذکر شده است گفت: "در سوره مریم و سوره ابراهیم در ذیل کلمه ذکر بارهااین لغت آمده است. در سوره مریم که یک سوره تمام به نام حضرت مریم مقدس (س) است چند مورد شناسنامه پیامبران بزرگ الهی را دارد که کلمه کتاب در آن بیان شده است.
همچنین خود کلمه مریم را قرآن تذکر میدهد به پیامبر و همه ما مسلمانها که داستان حضرت مریم را به یاد بیاوریم. از زمانی که از خانواده خود دوری گرفت و به مکانی شرقی در شهر رفت در آن نقطه بود که قرآن میفرمایند جبرئیل را فرستادیم نزد مریم به صورت یک انسان کامل، در آنجا مریم گفت پناه میبرم به خدا چه تصمیمیداری او گفت نگران نباش من از سوی خدا آمدهام و میخواهم فرزند پاکیزهای را از سوی خدا حبه کنم”.
حجتالاسلام گلپایگانی در ادامه با تاکید براین نکته که حضرت ابراهیم (ع) شخصیت والایی است که دوست خدا شد گفت: "داستان حضرت ابراهیم(ع) نشان میدهد شخصیت والایی که از امتحانهای سخت پیروز خارج شد چه در هجرتش و چه مبارزاتش با نمرد و چه آخرین امتحان سخت الهی که ذبح فرزند به دست پدر بود بعد ازاین امتحان سخت الهی خداوند فرمودند من تو را امام قرار دادم و ابراهیم پس ازاین امتحان سخت خلیل و دوست خدا شد”.
به گفته رئیس دفتر مقام معظم رهبری "این قصص و داستانهای عبرتآمیز دنیا بسیار آموزنده است. قصه حضرت موسی (ع)، حضرت عیسی(ع) و حضرت نوح (ع) و در داستان اصحاب کهف نقش کتاب به درستی در انتقال آنها نمایان است حتی در انتقال معارف والای اسلامینقش کتاب مهم و بسیار قابل تامل است”. وی به فرصتی که برای امام باقر (ع) و امام صادق (ع) در انتقال حکومت بنیامیه به بنیعباس اشاره کرد و گفت: "آن طور که در تاریخ آمده امام صادق (ع) بیش از چهار هزار شاگرد تربیت کرد که دراین میان افراد برجستهای بودند که خدمت بزرگی کردند”.
حجتالاسلام گلپایگانی دعای ابوحمزه را دریایی از معرفت و الفبای سخن گفتن بنده با خدا برشمرد و اظهار داشت: "این دعا بهاین مفصلی یا دعای امام حسین (ع) در روز عرفه به چه طریق به دست ما رسیده است؟ آیا با چیزی جز نوشتن و کتابت بوده است. نقش کتاب در انتقالاین معارف بیبدیل است و حتی ارتباطات الکترونیکی امروز نیز هیچ یک نمیتوانند نقش کتاب را پایین بیاورند”. به گفته وی در طول تاریخ بهاین کشور بزرگترین لطمه را به معارف دین، فرهنگ و کتاب فتنه مغول و بعد اشرف افغان زد که ویرانیهای زیادی انجام دادند.
مسئول دفتر مقام معظم رهبری در ادامه سخنانش نقش کتاب را مهم ارزیابی کرد و از آن به عنوان شمشیر دو لبه یاد کرد و گفت: "کتاب خوب، خوب است اما اگر کتابی آن طور که باید و شاید نباشد (همانند کتابهای گمراهکننده) خوب نیست. یکی از مکاسب محرمه کسب کتب ضاله است. خرید، فروش و نگهداریاین گونه کتب حرام است و اگر شخصی احتمال بدهد برای خود یا دیگران گمراهیایجاد میکند نگهداریاش جایز نیست ولی اگر برای پاسخ و جواب نگهداری شود اشکالی ندارد”. وی افزود: "الان با دلارهای نفتی برخی کشورها ، هزاران کتاب در رد عقاید شیعه نوشته میشود که نیاز به جواب دارد آنها همه عقاید را زیر سؤال برده و میبرند و اگر کسی اهل جواب باشد و بتواند جواب دهد بر او واجب است”.
حجت الاسلام گلپایگانی تأکید کرد: "این روزها مسائلی که در سخنان مقام معظم رهبری مورد تأکید است موضوع نفوذ است یکی از راههای نفوذ بر فکر، آراء و اندیشه مردم کتاب است، خوبش خوب و بدش بد شمرده میشود”. وی با بیاناینکه ما کتابخانه در کشور کم داریم، گفت: "در شهرها و روستاهای مختلف مردم باید با کتاب صلح کنند و از ویژگیهای رهبر انقلاباین است که دائم در دسترسشان کتاب وجود دارد و حتی خانوادهایشان نیز اهل کتاب و مطالعه هستند”.
رئیس دفتر مقام معظم رهبری ضمن گرانقدر دانستن تفسیر المیزان واینکهاین کتاب جای خود را در ممالک اسلامیباز کرده تأکید کرد: "باید سره را از ناسره شناخت و اجازه نداد کتابی که کوچکترین گمراهی در ذهن جوانانایجاد میکند نوشته شود”.
پس از سخنان مسئول دفتر مقام معظم رهبری از نجمه السادات طباطبایی، دختر علامه طباطبایی، به مناسبت سالروز ارتحالاین دانشمند و اسلام شناس برجسته شیعه تجلیل شد.
کتابخانهها به نیازهای جامعه پاسخ میدهند
علی جنتی، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، نیز از سخنراناناین مراسم بود که با قرائت متنی درباره ارج و منزلت کتاب اظهار داشت: ” کتابدار باغبان باغ دانش و کتابدار حرفهای نگهبان دین و فرهنگ است. کتابخانهها همواره از جایگاه ویژهای برخوردار بوده اند و توسعهاین خانه باشکوه نمایانگر میزان دقت دولتها به دانش انسانها بوده است”.
وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامیادامه داد: "کتابخانهها همواره به نیازهای گوناگون جامعه پاسخ داده اند. هر زمان موقعیت و امکان رشد آنها فراهم شده، روند ترقی جامعه فزاینده بوده و هر زمان در معرض بی مهری قرار گرفته رشد جامعه متوقف شده است”.
به گفته وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی”همواره در طول تاریخ از رشد و بالندگی کتابخانههای ما در هراس بودهاند. امروز نیز در دوران جنگ نرم دقت در بخش کتابخانهها امری ضروری و مهم است.”
جنتی با بیاناین که "کتابدار استاد جامع و معلم عشق و مهربانی است”، گفت: "کتابدار معلمیاست که در یک کتابخانه عمومیبا گسترهای از دانشجویان و دانش آموزان ارتباط دارد.این توان و دانش کتابداران است که میتواند برای هر دسته از مخاطبان راهنماییهای مناسبی ارائه داده و آنها را به خواندن کتابهای متناسب رهنمون کند”. وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامیبا اشاره به نقش مهم اطلاعات به عنوان یکی از کاربردی ترین ابزار ارتقای جامعه گفت: "برای توانمندی، تحول و پویایی جامعه و بازنماندن از قطار توسعه ناگزیر هستیم از اطلاعات روز بهره مند شویم”.
وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامیدر بخش دیگری از سخنانش با اشاره به سخنان علامه طباطبایی درباره نقش کتاب و معلم در آموزش گفت: "این اندیشمند برجسته نهُ دهم اطلاعات خود را از کتاب و یک دهم باقی را از آموزگار آموخته است”.
به گفته وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی”موضوع کتاب و کتابخوانی از جمله تاکیدات همیشگی مقام معظم رهبری است و رییس جمهوری نیز به آن نگاه خاص و حساس دارد”.
علی جنتی در پایان سخنانش از تفاهم نامه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامیو وزارت آموزش و پرورش خبر داد و گفت : "در بندهایی ازاین تفاهمنامه بر لزوم ارتقای سطح دانش و سرانه مطالعه و دسترسی به منابع کتابخوانی برای فرهنگیان و دانش آموزان پرداخته شده و به نهاد کتابخانههای عمومیبرای اجرا ابلاغ شده است”.
رییس جمهور بر مطالبه کتابداران تاکید دارد
محمد باقر نوبخت، معاون رییس جمهوری، نیز با حضور در آیین تکریم مقام کتابداران و ترویج فرهنگ کتابخوانی در آغاز سخنانش با اشاره بهاین نکته که من از منظر اداری و اعتباری و عمرانی درباره توسعه کتابخوانی و کتابداری میتوانم صحبت کنم گفت : "امروز در جلسهای با رییس جمهوری درمورد تفاوتهای پرداخت در نظام اداری و وضعیت بازنشستگان صحبتهایی شد.
البته از ارائه گزارش آخرین جمعبندی جلسه امروز معذورم، ولی مطالبه کتابداران درخصوص پایه حقوقی آنها از جمله مواردی بود که دکتر روحانی بر آن تاکید داشت”.
رییس سازمان مدیریت و برنامهریزی کشور گفت: "تا پایان هفته همه تلاشهایی که برای تهیه بودجه سال ۹۵ انجام شد، به پایان میرسد و لایحه بودجه سال آینده تقدیم هیات وزیران میشود تا به صورت لایحه به مجلس رود”. نوبخت با اشاره به برنامه ششم توسعه ادامه داد: "برنامههای آتی کشور در ۵ سال آینده (۹۵ تا ۹۹ ) باید دراین برنامه منعکس شود ازاین رواین قطاری است که راه میافتد و از حرکت نمیایستد. بجاست اگر اقدام یا اولویتی باید رعایت شود، دراین برنامه بیاید”.
نوبخت با تاکید بر توجه به مسائل فرهنگی در برنامه ششم توسعه گفت: "مقام معظم رهبری در جلسهای که با ما داشتند، متذکر شدند، به فرهنگ و مسائل اجتماعی در تدوین لایحه بودجه ۹۵ و برنامه پنج ساله ششم توجه ویژه شود.»
نوبخت در بخش دیگری از سخنانش با اشاره به نیاز جامعه به کتاب، کتابخوانی و کتابدار گفت: "باید مباحث عمرانی را گسترش دهیم و کتابخانه احداث شود کهاین کار در دست اقدام است، اما سازمانها دستگاه مجریاین کار نخواهند بود بلکه وزارت راه و شهرسازی مسئول ساخت ابنیه است ". وی بر افزایش تعداد کتابخانهها و کتابدارها نیز تاکید کرد و افزود: "این اجازه را طبق قانون داریم که به ازای هر سه نفر بازنشسته، یک نفر استخدام شود بنابراین از افزایش نیروهایاین حوزه به طور استثنا استقبال میکنیم”.
معاون رییس جمهوری در بخشی دیگر از سخنانش اظهار کرد: "برجام در مرحله اجرایی قرار دارد و امیدواریم طرف مقابل ازاین فرصت استفاده کند زیرا در غیراین صورت زیان خواهد دید. سالها بود هیچیک از مجامع حاضر نبودند، حق برخورداری کامل از چرخه سوخت واین صنعت در داخل کشور را پذیرا باشند اما اکنون این مساله را کاملا پذیرفتهاند و این تحریمهای ظالمانه در حال برچیده شدن است هرچند همچنان در تحریم هستیم.اکنون طرف غربی غنیسازی در کشور را قبول کرده، اما هنوز از دریافت منابع فروش نفت محروم هستیم با وجود این تنگناها ، باید به نحو مطلوب عمل کنیم”.
به گفته نوبخت، در صورتی کهاین گشایشها صورت گیرد، فرصتهای مناسب تری برای کشور بوجود خواهد آمد و بجایاینکه الان از منابع محدود دولت سرمایه گذاری شود، زمینه برای سرمایه گذاری شرکتهای داخلی فراهم میشود و منابع دولت صرف پرداختن به مسائل زیر بنایی خواهد شد.
چرا کسی از راه نوشتن نمیتواند ارتزاق کند
دیگر سخنراناین مراسم علی ربیعی، وزیر، تعاون، کار و رفاه اجتماعی بود که بهایراد سخن پرداخت. وی با اشاره بهاین نکته که "من امروز نه به عنوان یک وزیر، بلکه به عنوان یک علاقهمند به کتاب، کتاب نوشته و کتابهایش در هشت سال دولت گذشته اجازه چاپ و انتشار نیافته سخن میگویم” گفت: "میخواهم از زبان فردی دغدغهمند صحبت کنم که غصه امروزشاین است که چرا وضع کتاب چنین است و کسی از راه نوشتن نمیتواند ارتزاق کند”. وی در بخش دیگری از صحبتهایش با تأکید بر لزوم تدوین سند ملی کتاب اظهار داشت: "ما در فرایند تولید، توزیع و مصرف کتاب، از مؤلف گرفته تا مترجم، ناشر، مردم و افرادی که در کتابخانهها مشغول به کارند ذ ینفعان بسیاری داریم و اگر میخواهیم به سوی اهداف بلند در حوزه کتاب پیش برویم احتیاج به تدوین سند ملی کتاب داریم که همهاین اقشار در آن دیده شوند”. وی افزود: "اولین چیزی که دراین سند باید مدنظر قرار گیرد جایگاه مؤلف، مترجم و به طور کلی پدیدآورنده اثر است و مهمترین و اصلیترین چیزی که پدیدآورندگان میخواهند، «امنیت» و «آزادی» است. البتهاین دیدگاه نیازمند برداشتی درست است تا به برخی تفکرات نسبت داده نشود. البته هیچ جامعهای بدون محدودیت نیست و پدیدآورندگان نیز به خوبیاین موضوع را درک میکنند”. ربیعی در ادامه سخنانش افزود: "ناشران در وهله بعد باید مورد توجه قرار گیرند و همچنین سیاستگذاران ما در بخش فرهنگ و هنر باید نظامیرا طراحی کنند که مواجهه ناشران و پدیدآورندگان با ممیزیها ، چارچوبی شناختهشده داشته باشد که اگر چنین باشد ما دیگر به ممیزی قبل از انتشار نیازی نخواهیم داشت. همچنین دراین سند پخش و توزیع و عدالت در دسترسی به کتاب نیز باید مورد توجه قرار گیرد”.
وزیر، تعاون، کار و رفاه اجتماعی با طرحاین پرسش که چگونه میتوانیم جامعه را به کتابخوانی عادت دهیم گفت: "نظام آموزشی ما باید مشوق کتابخوانی شود. من بخش عمدهای از شکلگیری شخصیتم را مدیون کانون پرورش فکری کودک و نوجوان میدانم بنابراین دسترسی به کتاب را باید در روستاها نیز اجرا کنیم.
ما در نظام توزیع کتاب اگرچه سنتی عمل میکنیم اما به تعبیر من عدالت فرهنگی در دسترسی به کتاب است که باید آن را در نظام توزیع لحاظ کنیم”.
ربیعی یادآور شد: "نسل مااین گونه پیش آمد که ابتدا شریعتی خوان شدیم و بعد به آثار جلال آل احمد و آثار شهید مطهری رو آوردیم حتی مارکس و کتاب سرخ مائو را هم خواندیم واین نسل نسلی شد که هم برای انقلاب جنگید و هم تا به امروز پای ارزشهای دینی خودایستادهایم. آن نسلی که به تعبیر شهید مطهری که شاگرد علامه طباطبایی است برای درس مارکسیسم باید یک مارکسیست در دانشگاه درس بدهد و نقد بشود”.
راه صحیح توسعه از فرهنگ آغاز میشود
رضا صالحی امیری، رییس سازمان اسناد و کتابخانه ملیایران، نیز دراین مراسم طی سخنانی با اظهار تاسف ازاین مسئله که "در عرصه توسعه ملی، کمتر از کتاب و کتابخانه سخن به میان میآید” گفت: "راه اصلی توسعه، توسعه فرهنگی است، سخنان رهبر معظم انقلاب بیانگر آن است که راه را گم کردهایم. بیش از یک قرن مسیر توسعه را طی کردهایم؛ اما به مقصد و مقصود نرسیدهایم؛ بی شک راه صحیح توسعه از فرهنگ آغاز میشود”.
به گفته رییس سازمان اسناد و کتابخانه ملی "بیش از ۶ هزار و ۵۰۰ کتابدار فرهیخته و با فضیلت، عاشق کتاب و کتابخانه هستند؛ یعنی عمل کتابداری را عبادت میدانند در حالی که ما همچنان نظاره گر وضعیت سخت معیشتی آنها هستیم”.
رییس سازمان اسناد و کتابخانه ملیایران در بخش دیگری از سخنانش با تاکید بر تغییر بنیادین در نگرش، مدیریت و سیاستهای کشور در حوزه توسعه فرهنگی گفت: "سلامت اخلاقی جامعه از سلامت جسمانی و آلودگی اخلاقی از آلودگی هوا مهم تر است. باید سیاستهای فرهنگی کشور بازبینی و بازنگری شود تا نقش کتاب، کتابداری و ناشران برجسته شود”.
رییس سازمان اسناد و کتابخانه ملی با تاکید بر تغییر در ساختار همراه با تحولات در حوزه سیاستهای فرهنگی پیشنهاد کرد: "نظام مالیاتی کشور نیم نگاهی به حوزه کتابخوانی داشته باشد تا هر قدم دراین حوزه به عنوان مالیات پذیرفته شود”.
صالحی امیری در پایان سخنانش با تقدیر از خدمات افراد در حوزه کتاب و کتابداری،این افراد را انسانهایی گمنام توصیف کرد که برای ارتقای فضیلت در جامعه تلاش میکنند.
تدبیر و امید در نهاد کتابخانههای عمومیکشور جاری است
علیرضا مختارپور، دبیر کل نهاد کتابخانههای عمومیکشور، به نمایندگی از کتابداران سراسرایران بهایراد سخن پرداخت و سخنان خود را به مطالبات صنفی و شان و جایگاه کتابداران اختصاص داد و گفت : "یک سال دیگر در کتابخانهها و با کتابداران خدوم و یاران صادق عرصه فرهنگی و کتابخوانی سپری شد. در طول یک سال گذشته تغییرات قابل توجهی در مسائل مربوط به کتابخانههای عمومیو کتابداران رخ داد. مشارکت کتابداران در انتخاب منابع مفید و مناسب، برگزاری دورههای مشاوره کتابدار، برگزاری مدرسه تابستانی خواندن، نشست همفکری با استادان رشته کتابداری، برگزاری دومین جشنواره کارتون کتاب، برگزاری نشست کتابخوان، گسترش بخش کودک و نوجوان در بیش از ۲ هزار کتابخانه و برگزاری جشنواره خاطرهنویسی کتابداران از آن جمله است”. وی به حوزه مسائل اداری و حقوقی نیز اشاره کرد و گفت: "پیگیری موضوع ضمانت اجرایی پرداخت نیم درصد از درآمدهای شهرداریها، بررسی شکایات آزمون سال ۹۱ و احقاق حق ۲۸۳ نفر از داوطلبان، برگزاری آزمون جذب کتابدار با رعایت ضوابط قانونی از میان فارغالتحصیلان رشته کتابداری، اجرای قانون مدیریت خدمات کشوری در نهاد و پرداخت معوقات آنها از نظر ارتقای رتبه و اعمال سنوات خدمت و کمک هزینههای ازدواج، اولاد و … در مسائل اداری و حقوقی مطرح است”.
به گفته مختارپور "در حوزه تکمیل پروژههای نیمهساز، انجام تعمیرات و تکمیل تجهیزات سرمایشی و گرمایشی در صدها کتابخانه مورد توجه بوده است. ترمیم مختصر حقوق کتابداران اعم از پیمانی، قراردادی و روستایی، برقراری مهدکودک، تقویت صندوق وام کارکنان و کتابداران و بسیاری فعالیتهای دیگر که گزارش تفصیلی آن تقدیم خواهد شد اما در یک کلام به جرأت میتوان ادعا و اثبات کرد که یکی از نهادهایی که تغییر، تدبیر و امید در دولت جدید در آن به وضوح قابل مشاهده است نهاد کتابخانههای عمومیکشور است”.
مختارپور با مخاطب قرار دادن دولتمردان و مسئولان بیان کرد: "کتابداران محصول کتابخانههای عمومیو همینطور کتابداران دیگر دستگاههای دولتی و نهادهای عمومیتعداد بسیار زیادی نیستند که اصلاح، ترمیم حقوق و رسیدگی به معیشت آنان بار سنگینی بر دولت خدمتگزار بیفزاید. مجموع کتابداران نهاد و دیگر دستگاهها و نهادهای کشور کمتر از ۱۰ هزار نفرند و با اندک توجه و اختصاص بودجهای بسیار قلیل در مقابل هزینههای سنگین اداری، اجرایی کشور میتوان برای آنان آرامش و امنیت خاطر فراهم کرد”.
مختارپور در پایان سخنانش با بیاناینکه به دلسوزی مسئولان و دولتمردان عزیز یقین دارم اما چند درخواست مشخص را دراین فرصت تقاضا دارم و استدعا دارم دستور دهند تا با تشکیل فوری جلسات کارشناسی تحققاین درخواستهای جامعه کتابداران در برنامه و بودجه سال ۹۵ مورد توجه قرار گیرد، گفت: "درخواستها بدین شرح است ۱- تغییر فصول بودجه و اختصاص بخشی از بودجه در سطر یک که افزایش آن متناسب با میزان افزایش در نهادها و دستگاههای دیگر است؛ ۲-تعمیم افزایش حقوق و مزایای کتابداران از فصل یک بودجه مشابه برخی دیگر از نهادهای عمومی؛ ۳- افزایش بودجه تملک دارایی برای تأمین منابع کتاب، نشریات و منابع دیجیتالی؛ ۴- تخصیص بودجه برای ساخت، تجهیز و تعمیر به نهاد کتابخانهها؛ ۵- تعیین شغل کتابداری به عنوان یکی از مصادیق مشاغل سخت و زیانآور برای شاغل؛ ۶- تخصیص بخشی از بودجه حمایت از نشر و کتاب دستگاههای فرهنگی به تأمین منابع مورد نیاز کتابخانههای عمومی؛ ۷- اختصاص بخشی از اعتبارات مناطق محروم به احداث، توسعه، تعمیر و تجهیز کتابخانههای روستایی و دیگر پیشنهاداتی که به صورت مشروح ارائه خواهد شد”.
در پایاناین مراسم با حضور علی جنتی، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، علی ربیعی، وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی، محمد باقر نوبخت سخنگوی دولت، سید محمود دعایی ، علیرضا مختارپور دبیر کل نهاد کتابخانههای عمومیکشور، رضا صالحی امیری، رییس کتابخانه ملی از چهرههای برجسته و منتخبین کتابداری و کتابخوانان برجسته قدر دانی و تجلیل شد.
ایران/داوود آزاد، نوازنده و خواننده موسیقی سنتی در گفتوگو با «ایران»:
تاریخ مصرف موسیقی بیریشه تمام خواهد شد
به اعتقاد من موسیقی ایرانی به آن میزان واندازهای که موسیقی هند وعرب شناخته شدهاند در دنیا معرفی نشده است در واقع شاید سه دهه است که موسیقی ما بسیار فعال درغرب اجرا میشود.اما متأسفانه اجرای یک تعداد کارهای ضعیف در این میان سبب شد مخاطب غربی از سالنهای موسیقی ایرانی فاصله بگیرد وجای تأسف است که تعدادی از موزیسینهای ما فکر میکنند غربیها شناختی از موسیقی ما ندارند و آن حساسیت لازم را در اجرایشان نداشتند و جدی با آن برخورد نکردند و حتی بدون تمرین بر سر کنسرت رفتند و اجرایی را به نمایش گذاشتند که تنها ضربه زدن به موسیقی ایرانی بود
ندا سیجانی
داوود آزاد هنرمند شهیر ایرانی از همان سنین جوانی یعنی هجده سالگی بهصورت خود آموز آموختن موسیقی را فراگرفت و قدم در مسیر موسیقی سنتی ایران گذاشت.
وی از همان ابتدای فعالیت، همت خود را در جستوجو و تحقیق در آثار گذشتگان موسیقی که به گفته او ریشه موسیقی ایرانی هستند گماشت و از محضر اساتیدی چون غلامحسین بیگجه خانی، مرتضی نی داوود، آقا حسینقلی، سعید هرمزی و حسین طاهرزاده، ابوالحسن اقبال آذر و قمرالملوک وزیری بهره برد. داوود آزاد از معدود هنرمندانی است که آثار تحقیقی خود را بر مضراب ساز پیاده کرد و به تلفیق تئوری و تجربه پرداخت. آزاد معتقد است با آنکه موسیقی دوران قاجار این روزها رو به فراموشی و کم رنگ شدن است اما میتوان امیدوار بود با چرخش روزگار بازهم موسیقی ما به دوران گذشته بازخواهد گشت.
چندی پیش داوود آزاد یک اجرای متفاوت برای زندانیان اصفهان برگزار کرد که بازتاب گستردهای داشت. این امر بهانهای بود تا در این باره با این هنرمند به گفتوگو بنشینیم.
یکی از مواردی که از زندگی هنری شما عنوان شده آن است که از سن 20 سالگی بهطور کاملاً خود آموز کارفراگیری سازتار را شروع کردید و یکسال بعد یعنی 21 سالگی رسماً به تدریس در زمینه تار و سهتار پرداختید. این اتفاق عجیب است زیرا اغلب افراد و نوازندگان تار و سهتار هیچگاه عنوان نکردهاند که در عرض 365 روز یک ساز را فرا گرفتهاند!
من آموزش تار و سه تار را درمدت یک سال آموختم اما این مطلب بدان معنا نیست که بعد از آن آموختن را رها کردم، بلکه هنوز هم مشغول یادگیری و آموزش موسیقی ایرانی و موسیقی خارجی هستم و همچنان به آثار گذشتگان گوش میدهم بخصوص استادان دوران قاجار چون حسینقلی و مرتضی خان نیداوود.
آن دوران که آموزش را شروع کرده بودم کسی در تبریز تعلیم موسیقی نمیداد و از من درخواست کردند که موسیقی را آموزش بدهم به این ترتیب در نخستین آموزشگاه موسیقی تبریز با عنوان مدرس تار و سه تار مشغول به تدریس شدم. به اعتقاد من برای یک هنرمند آموختن موسیقی هیچگاه پایانی ندارد و همیشه با او است به این علت که وقتی میگوییم آموختن تمام شد یعنی در واقع انگاردر موسیقی به روی هنرمند بسته شده است.
جستوجو، تحقیق درباره آثار گذشتگان این سرزمین از سوی شما با چه هدف و رویکردی صورت گرفته است ؟ بهطور مثال تحقیق در ساز تار آقا حسینقلی و مرتضی خان نیداوود چه تأثیری درکار شما و ارتقای کیفی آن داشته است ؟
از همان ابتدای کار به ضرورت آموختن موسیقی گذشتگانمان پی برده بودم و میدانستم موسیقی ما در گذشته ریشه دارد و باید به آن نوع موسیقی اهمیت بیشتری داد. هدف من درک اصلیترین بنیان های موسیقی مان که در دوران قاجار نهفته است بود و حتی بسیاری از دوستانم بر این عقیده هستند که هرچقدر کنار موسیقی هایی چون جاز و راک بنشینم و ساز بزنم بازهم نواختن من هویت ایرانی و اصالت خود را خواهد داشت چیزی که متأسفانه امروزه برای نسل جدید ما اتفاق نمیافتد و با اطمینان میتوان گفت نسل امروز با موسیقی آن دوره بسیار ناآشنا است.
موسیقی سنتی از جمله ژانرهایی است که این روزها تا حدی در حال از دست دادن مخاطبش است، چشم انداز این رشته را چگونه میبینید؟
به نظر من امروزه، موسیقی جدی و سنتی که در دوره قاجار عرضه میشد بسیار کمرنگ شده است و در واقع میتوان گفت دیگر عرضه نمیشود در حالی که اگر این نوع موسیقی وجود داشت علاوه بر ایجاد توانمندی و تنوع آوازی و سازی درموسیقی جدی میتوانست مخاطبان خود را پیدا کند و جایگاهش را دوباره بهدست بیاورد. البته اعتقاد من این است که همانگونه که همه چیز در کل کائنات در حال تغییر و تحول است موسیقی هم دچار این اتفاقات خواهد شد اما برای کسی که در موسیقی سنتی فعالیت میکند جدا شدن از ریشهها معنا ندارد و به نظر من این اتفاق سبب میشود که نتواند موسیقی ماندگاری تولید کند و به جامعه ارائه بدهد در واقع موسیقی او دچار تاریخ مصرف میشود.به باور من ما مجبوریم چشمانداز خوبی از موسیقی سنتی داشته باشیم، این اتفاق اجتناب ناپذیراست و باید رخ بدهد. در کشورهای غربی و اروپایی که سفرهای بسیاری به آنجا داشته ام موسیقی کلاسیک برای مردم آنجا به مانند موسیقی سنتی ما جدی و با اهمیت است و همانگونه که بوده حفظ شده و برای آن ارزش قائل هستند و هیچگاه موسیقی اصیل و جدی خود را زیر سؤال نمیبرند اتفاقی که متأسفانه در موسیقی ما بسیار مشاهده میشود و هر روز با آمدن یک موسیقی جدید نخستین کاری که میکنند این است که ردیف موسیقی و استادان بزرگ را زیرسؤال میبرند!
یعنی موسیقیهای جدی و سنتی که امروزه تولید میشود ریشه و خاستگاهشان در موسیقی سنتی نیست؟
بسیاری از این موسیقی هایی که امروزه با عنوان سنتی به گوش ما میرسد علاوه بر اینکه ریشه درگذشته ندارند، درک درستی از آن موسیقی هم به دست نمیدهند. البته این اتفاقات میتواند براساس شرایط زمانه و یا تغییرات باشد که در موسیقی افتاده است. امروزه میبینیم که یک تعدادی از دستگاهها و آوازهای موسیقی مانند افشاری و مثنوی دیگر خوانده نمیشود و جای تأسف است که آن فرم موسیقی سنتی که در دستگاه اجرا میشد و ترتیبی برای خودش داشت در موسیقی ما اجرا نمیشود، اما من معتقدم موسیقی ما بازهم به دوران گذشته بازخواهد گشت و هیچگاه از بین نخواهد رفت. بهطور مثال در زمان کلنل وزیری موسیقی گلها بهوجود میآید که به نوع خودش زیباست و دوباره در دهه 50 به موسیقی جدی، دستگاهها و ردیفی روی میآوریم در واقع این چرخه در حال حرکت است و بازهم برگشت به موسیقی سنتی و جدی رخ خواهد داد.این را هم بگویم که به نظر من چالش خوب است به شرط آنکه به سمت نوآوری برود. خود من به شخص همیشه به دنبال نوآوری هستم اما وقتی بخواهم کار سنتی انجام بدهم به اصالت و فاکتورهایی که در موسیقی جدی و سنتی وجود دارد و یادگرفتهام پایبند هستم.
در میان موسیقیدانان نسل امروز نوآوریهای زیادی دیده می شود چه درقالب هنر تلفیقی موسیقی سنتی و چه درقالب نوآوری در ساختن سازها. به نظرشما این نو آوریها از اصول و قاعدهای برخوردار است؟
بسیاری از این نوآوریها که نام تلفیقی روی آن قرار گرفته برای من قابل پذیرش نیست چون تلفیق زمانی رخ میدهد که دو نوع موسیقی مختلف با حفظ هویت خود در دل هم تنیده میشوند یعنی موسیقیهای دیگر، موسیقیهای مختلف را همراهی میکنند اتفاقی که در موسیقیهای تلفیقی فعلی کمتر رخ میدهد. البته من مخالف این نوع موسیقی نیستم اما در این تلفیقها حفظ هویت بسیار مهم است یعنی وقتی موسیقی ما با موسیقیهای دیگر تلفیق میشود باید هویت ایرانی و اصالت موسیقیاش حفظ شود که متأسفانه اینگونه نیست. بهطور مثال یکی از استادان بزرگ تار وقتی تار مینوازد نواختنش به مانند گیتار است و دیگرتار نیست.در مورد نوآوری هایی که در ساز بهوجود آمده است نیز باید بگویم خود من شخصاً موافق آن نیستم و هیچگاه با یک ساز جدید که در موسیقی ایرانی ساخته شده نمینوازم و جذب آن نمیشوم چون معتقدم سازهای ما در نوع خودشان جذاب و کامل هستند. این سازها به آسانی بهوجود نیامده و صدها سال پیشینه دارند و تاریخ در پشت سر آن قرار گرفته است. در واقع یک ساز تار دورهای را گذرانده و یک سیر و سلوکی داشته تا به این شکل امروزی در آمده است و به نظر من در درجه اول بهتر است نواختن درست آن را یاد بگیریم تا اینکه بخواهیم به فکر نوآوری در آن باشیم. مشکل موسیقی ما کمبود ساز نیست چیزهای دیگر است که بهتر است به آنها پرداخته شود.
شما تجربهای از اجرای موسیقی کلاسیک (اثری از باخ) را با اشعار مولانا داشتهاید. آیا فکر میکنید اشعار بزرگان ایرانی قابلیت همراهی با موسیقی کلاسیک غیر ایرانی را دارد؟
بله صد درصد. اشعار ایرانی این قابلیت را دارند که با هر نوع موسیقی جهانی تلفیق و اجرا شوند و به نظر من درمعرفی شعر و فرهنگ ایرانی درغرب نیز میتواند بسیار تأثیرگذارباشد. بهطورمثال شاید بسیاری از مردم ما باخ را نشناسند و با شخصیت آن آشنایی نداشته باشند اما در واقع میتوان گفت سباستیان باخ آهنگساز و نوازنده آلمانی یک انسان معنوی و یا مولانای موسیقی کلاسیک غرب است. وقتی نوشتههای باخ را میخوانید به قدری عرفانی است که تصور میکنید این نوشتههای ابوسعید ابوالخیر یا بایزید بسطامی است به همین دلیل من اعتقادم این است که موسیقی کشورهای دیگرمیتواند با اشعار شعرای ایرانی تلفیق شود و فکر میکنم با خلق این آثار ماندگار بتوانیم موسیقی خود را درغرب بخوبی معرفی کنیم.
باتوجه به تجربه شخصی تان، تلفیق موسیقی اصیل ایرانی و موسیقی کلاسیک غربی چه بار مثبت یا منفی میتواند داشته باشد؟ آیا غیر از آن است که سطح کیفی موسیقی ایرانی را نشان داده که پایین تر از سطح کیفی موسیقی کلاسیک غرب است؟ و یا اینکه برای ارتقای سطح کیفی موسیقی ایرانی باید از موسیقی غربی کمک بگیریم؟
اتفاقاً تلفیق موسیقی اصیل ایرانی با موسیقی کلاسیک غرب نشان میدهد که سطح و توانمندی موسیقی ما به علت واسطه فرم در موسیقی ایرانی بسیار زیاد است مانند بداههنوازی و بداهه خوانی که یک فضای آزاد و رهایی را به ما نشان میدهد و اگر دانش و ذوق لازم را داشته باشیم براحتی میتوانیم موسیقی ایرانی را با هر نوع موسیقی تلفیق کنیم؛ در واقع توانمندی که موسیقی ایرانی در بداهه نوازی دارد در موسیقی غربی جاز و بلوز نیز این قابلیت دیده میشود اما بسیاری از موسیقیهای دیگر فرم بسته و مشخصی دارند و نمیتوان فراتر از آن رفت. بنابراین تلفیق این دو نوع موسیقی وسیله بسیار خوبی است که میتوانیم به واسطه آن در جایگاههایی که نمیشود به تنهایی با موسیقی سنتی و ایران دست یافت حضور داشته باشیم. البته من در این زمینه تجربههایی را در بزرگترین فستیوال ترکیه، رادیو کلاسیک اتریش و در فستیوال بیبی سی داشته ام و به نظر من اینگونه میتوان موسیقیمان را به رخ دنیا بکشیم.
موسیقی ایرانی در دنیا تا چهاندازه شناخته شده است؟
به اعتقاد من موسیقی ایرانی به آن میزان و اندازهای که موسیقی هند و عرب شناخته شدهاند در دنیا معرفی نشده است در واقع شاید سه دهه است که موسیقی ما بسیار فعال درغرب اجرا میشود.اما متأسفانه اجرای یک تعداد کارهای ضعیف در این میان سبب شد مخاطب غربی از سالنهای موسیقی ایرانی فاصله بگیرد وجای تأسف است که تعدادی از موزیسینهای ما فکر میکنند غربیها شناختی از موسیقی ما ندارند و آن حساسیت لازم را در اجرایشان نداشتند و جدی با آن برخورد نکردند و حتی بدون تمرین بر سر کنسرت رفتند و اجرایی را به نمایش گذاشتند که تنها ضربه زدن به موسیقی ایرانی بود یا حتی عنوانهایی برای موسیقی استفاده کردند که واقعی نبوده است. بهطور مثال اکثریت مردم میدانند موسیقی عرفانی درغرب طرفداران بسیاری دارد و غربیها تا حدودی موسیقی عرفانی، عرب، هند، ترکیه و پاکستان را میشناسند اما کسانی از ایران در غرب کنسرت اجرا کردند که کارشان موسیقی عرفانی نبوده و عنوان کنسرتشان را هم موسیقی عرفانی گذاشتند که متأسفانه تأثیر بسیار بدی برای مخاطبان غربی داشت.
در زمینه آواز ایرانی چطور؟
آواز ایرانی به دلیل اینکه ریتم ندارد به حدی که برای ما جذاب است برای غربیها نمیتواند خیلی جذاب باشد. حتی فواصل موسیقی ما غیرمعمول و برای گوش غربیها آشنا نیست و به نظر من برای جذب مخاطب غربی یکی از مهمترین وسیلهها ریتم است البته متأسفانه ریتمهای موسیقی ایرانی بسیارمحدود است. من فکر میکنم تنوع ریتمیک به علت انرژی دار بودن آن میتواند خیلیها را به خود جذب کند. به تازگی یک تعداد آثار در ریتمهای مختلف ساخته ام که دو تا از این ریتمها در آلبوم جدیدم به زودی منتشرخواهد شد.
موسیقی ایرانی دارای چه مؤلفههایی است؟ آیا به صرف دف زدن و مولاناخوانی میتوان گفت این موسیقی عرفانی است؟
من معتقدم هنردرذات خود یک پدیده عرفانی است که ازعالم درون سرچشمه میگیرد و با آن در ارتباط است به همین دلیل میتوانیم بگوییم هنر یک پدیده و یک عنصرعرفانی است. اما در موسیقیهای عرفانی که به دنبال آن هستیم یکسری فاکتورهای خاصی را ملاک قرار میدهیم که در واقع بسیاری از آنها موسیقی عرفانی نیستند و متأسفانه با خواندن اشعاری از حافظ و مولانا یا نواختن دف بر این باور هستیم که موسیقی عرفانی اجرا میکنیم. در صورتی که خود من شخصاً موسیقی عرفانی اجرا میکنم که درآن دف وجود ندارد به همین دلیل اعتقادم این است که نمیتوانیم با انتخاب ساز بگوییم نوع موسیقی چیست.
علت علاقه شما به آثار مولانا چیست ؟
علت آن شاید علاقهای باشد که از بچگی به تصوف داشتم در واقع اینگونه میتوان گفت من به مولانا علاقهای نداشتم، مولانا خود آدمها را انتخاب میکند. اشعار مولانا برای من همیشه الهامبخش بوده و هست و به گونهای آنها من را انتخاب میکنند. شاید باور برای شما سخت و تعجب آور باشد اما من بارها از صفحات اشعار مولانا عبور کردم و رد شدم اما به یک باره شعری را میبینم که پیش از این به چشم من نخورده است و تعجب میکنم چرا این شعر را ندیده ام. به نظر من خوانش اشعار مولانا زمان خاصی دارد و زمانش را تنها مولانا تعیین میکند که این شعر خوانده یا دیده شود. البته در آلبوم اخیرم ریتمهای جدیدی از اشعار مولانا بهکار برده ام.
ارزیابی تان از حضور در رسانههای جمعی خارج از کشور از جمله رادیوها و تلویزیونها چیست و آیا تاکنون بازخورد مثبتی از این حضور را شاهد بودهاید؟
بله. صد درصد.علت حضورم در رسانههای خارجی تنها شناساندن موسیقی و فرهنگ ایران است. درواقع هدف ما این است که نشان بدهیم ما صاحب فرهنگ کهن و موسیقی بسیار با ارزشی هستیم بخصوص در رسانههای خارجی یا غربیها که حتی نمیدانند کشور ایران موسیقی دارد و من فکر میکنم حضور در این رسانهها در شناساندن ایران بسیار اثر گذار است.
چگونه شد که پس از بازگشت به ایران؛ تصمیم به اجرای موسیقی برای زندانیان گرفتید؟
زمانی که مسئولان زندان اصفهان متوجه شدند ما در این شهر اجرای کنسرت خواهیم داشت از سوی آنها پیشنهاد دادند که در زندان اجرای کنسرت داشته باشیم و چون برای من جالب بود پذیرفتم. البته دوست داشتم این فضا را ببینم و تجربه کنم، حتی سه - چهار روز بعد از اجرای زندان هنوز در حال و هوای زندان بودم. درزندان با زندانیان حس درونیام و پیغام رادر میان گذاشتم وگفتم فکر نکنید آدمهایی که بیرون از زندان زندگی میکنند آزاد هستند چه بسا که این افراد، در زندان بیمحبتی، بیعشقی رنج میبرند و از آن زندان رها شدن بسیار سختتر از این زندان است. من فکر کنم این حرفها خیلی تأثیرگذار بود و یک ارتباطی برقرار شد و موسیقی که برایشان اجرا کردیم خیلی برایشان جالب بود.
بازتابهای حرفهای تان چه بود؟
این کار بازتابهای بسیاری داشت. جالب است بدانید زندانیان علاقه و ارتباط بسیارخوبی با موسیقی داشتند و از من درخواست کردند موسیقی غیرمجاز برایشان اجرا کنم!
با توجه به حضور تان در جشنوارههای بینالمللی آیا این حرکت بر جایگاه تان تأثیر منفی نمی گذارد؟
به هیچوجه. اگر قرار باشد با این کارها به جایگاه من ضربه وارد شود، بهتر است که اتفاق بیفتد. بعد از این اجرا اگر باز هم در این مورد پیشنهادی به من بدهند قبول خواهم کرد حتی شاید خودم پیشنهاد کنم در اجرایی که در شیراز و تبریز دارم برای زندانیان هم بخوانم.
آیا تجربه اجرا در زندان در کشورهای دیگر هم وجود داشته است؟
خیلی کم. در ایران هم برای اولینباراست که اتفاق میافتد و با آنکه تجربه این کار را نداشتم فکر میکنم جرقهای در ذهن من ایجاد کرد و دلم میخواست این اجرا اتفاق بیفتدو باز هم تداوم داشته باشد.
زندانیان چه رابطهای با شما برقرار کردند؟
استقبال بسیارخوب بود و خیلی شاد شدند و به نظر من این شادی که موسیقی میتواند برای آنها داشته باشد در آنجا خیلی برای روحیه آنها تأثیرگذاراست.
آیا زندانیان تاکنون از شما تقاضای آموزش ساز داشتهاند؟
خیر. ما بهصورت مستقیماً با زندانیان در ارتباط نبودیم ولی جالب بود بدانید که در پشت صحنه زندان، تعداد بسیاری ساز وجود داشت و گویا زندانیان آموزش موسیقی میبینند.
حالا اگر از شما کتاب و جزوهای بخواهند، پیشنهاد و کمکی خواهید داشت؟
بله حتماً با کمال میل.
آثاری که اجرا کردید آیا به فرهنگ عامه زندانیان شبیه بود از حیث حزن آلود بودن یا شادیآور بودن؟
تمامی کارهایی که در زندان اجرا کردم آثاری بود که در کنسرت اصفهان اجرا کرده بودم البته یک قطعه آذری هم خواندم که بسیار مورد استقبال قرار گرفت و دوست داشتند.
غیر از موسیقی، هنر دیگری هم برای زندانیان جذابیت دارد؟
هر هنری میتواند برای زندانیان جذاب باشد. در واقع هنر میتواند روح انسان را لطیفتر و با زیباییها آشناتر کند. کسی که جرمی انجام داده، میتواند با هنر روح خود را صیقل بدهد و در به آرامش رساند.
رویکرد مسئولان در رابطه با این برنامه چه بود؟
بسیار خوب بود و استقبال کردند.
مردم و موزیسینهای کشورهای دیگر از این اقدام شما چه برداشتی داشتند؟
تصور خوبی داشتند و به عنوان یک کار مثبت به آن نگاه میکردند و برای همه جذاب بود چون کسی برای این قشری که فراموش شدهاند کاری انجام نمیدهد. این قشر شوک شدهاند و نیاز به موسیقی دارند.
اوضاع موسیقی و آموزشگاههای موسیقی امروز به چه صورت است؟
زمانی که در تبریز بودم آموزش موسیقی در آموزشگاهها را تجربه کردم و وقتی که در سال 68 به تهران آمدم چون هیچ آموزشگاهی نداشتم در خانه مشغول تدریس موسیقی شدم. به نظر من در آموزشگاههای موسیقی باید آن آموزش سنتی و آموزشی که در قدیم وجود داشت و به مادیات توجهی نداشتند و تنها رابطه استاد و شاگرد یا مرید و مراد بود در آموزشگاهها باید اتفاق بیفتد که متأسفانه این چنین نیست. به نظر من در نگاه اول باید دید آموزشگاههای موسیقی چه میزان میتوانند به جامعه، موزیسین تحویل بدهد؟ به اعتقاد من اتفاق خیلی خاصی برای موسیقی بهوجود نمیآید یعنی کمکی به موسیقی ما نمیکند جز اینکه ممکن است کمیت را بالا ببرند و خیلیها ساز یاد بگیرند ولی کیفیت موسیقی که چه اتفاقی برایش میافتد، چندان مورد توجه نیست. بهطور مثال در گذشته وقتی چاووش بهوجود آمد تنها دو- سه آموزشگاه موسیقی چون چنگ، چاووش، شیدا و حفظ اشاعه موسیقی وجود داشت و تمام آموزشگاهها با متد و روشی که زنده یاد لطفی و دیگر اساتید داشتند موزیسین تربیت کرده بودند. اتفاقی که در موسیقی بسیار ماندگار و جریانساز بود اما این جریانسازی امروزه وجود ندارد و بیشتر آموزشگاهها به دنبال کسب درآمد هستند.
در گذشته آموزش موسیقی بهصورت سینه به سینه بود اما امروزه آموزشهای موسیقی از طریق لپتاپ، گوشیهای موبایل و... انجام میگیرد. آیا این نوع آموزشها می تواند راه درست آموزش برای موسیقی هموار سازد؟
بله. ما میتوانیم از همین نرم افزارها کمک بگیریم و به صورت سینه به سینه کار کنیم بهطور مثال میتوانیم با یک گوشی موبایل از یک گوشه موسیقی فیلمبرداری کنیم و آن را آموزش ببینیم در واقع چیزی که درسیستم آموزش موسیقی سنتی مورد بحث است سیستم نت است. اعتقاد من این است ردیف و قطعات موسیقی ایرانی را نمیتوان با نت آموخت و آن ارتباطی که میخواهیم با سرشت موسیقی بر قرار کنیم اتفاق نمیافتد به این دلیل که نت همیشه عامل و مثل یک حجاب بین شما و موسیقی است.
برنامههای کنسرت و آلبومهای بعدیتان به چه صورت است؟
در حال حاضر چند کار تلفیقی آماده کرده ام که به مرور زمان پخش خواهد شد. همچین بیش از 10 آلبوم موسیقی ام آماده انتشاراست و انشاءالله بعد از ماه محرم و صفر آلبوم جدیدم به نام «لیلینامه» که در واقع نمیخواهم برای آن عنوانی بگذارم که موسیقی عرفانی است یا سنتی منتشر خواهد شد. این آلبوم با یک نوازنده انگلیسی تدوین شده است. یک کار دیگر نیز آماده کردهام که حدوداً یک سال پیش در نیویورک ضبط شده و کاملاً بداهه است که با یک سرخپوست رباعیات مختلف از شعرای مختلف را میخوانم در واقع موسیقی تلفیقی ایران و بومیهای امریکا است. یک کار دیگر نیز که 8-7 ماه پیش در تورنتو ضبط کردم که ریشه در موسیقی بلوز دارد. 15 ژانویه نیز در تورنتو به نفع کهریزک اجرای کنسرت خواهم داشت.
در مورد اجرای کنسرت نیز باید بگویم تمامی مجوزها گرفته شده و تنها منتظر سالن اجرا هستیم و انشاءالله بعد از اجرای تهران در شهرستانها نیز کنسرت خواهیم داشت و بعد از این اجرای کنسرت در خارج از ایران است.
مخاطبان اجراهایی که در خارج از ایران دارید بیشتر ایرانی هستند یا خارجی؟
تعدادی ایرانی و تعداد دیگر فقط خارجی هستند؛ غربیها موسیقی ما را بسیار دوست دارند و علاقهمند به شنیدن آن هستند. من در کنسرت هایم شعرهایی که میخوانم با ترجمه انگلیسی برای مخاطبان ترجمه میشود و خودم نیز در مورد سازها برای آنها توضیح میدهم.
ایران/وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در آیین بزرگداشت روز کتاب و کتابخوانی و کتابدار مطرح کرد
سرانه مطالعه به عنوان نماد تشخص در جامعه شناخته نمیشود
حمایت نهاد کتابخانههای عمومی از آثار منتشرشده توسط اهالی رسانه
دبیرکل نهاد کتابخانههای عمومی کشور از اهل رسانه خواست برای ترویج کتابخوانی کمک کنند. دومین نشست کتابخوان ویژه اصحاب رسانه در هتل انقلاب تهران با حضور اهل رسانههای مختلف دیداری، شنیداری و مکتوب برگزار شد. در این نشست علیرضا مختارپور؛ دبیرکل نهاد کتابخانههای عمومی، محمد اللهیاری؛ معاون توسعه کتابخانهها و کتابخوانی نهاد، اسماعیل جانعلیپور؛ مدیر کل فرهنگی نهاد، محمدهادی ناصری؛ مدیر کل روابط عمومی نهاد، مجید صحاف؛ مشاور دبیرکل نهاد، علی نیکنام؛ مدیرکل کتابخانههای عمومی استان تهران و جمعی از اهالی رسانه حضور داشتند. علیرضا مختارپور با بیان اینکه نهاد کتابخانههای عمومی از آثار منتشرشده توسط اهل رسانه حمایت خواهد کرد، افزود: «از همین تریبون از رسانهایهایی که مؤلف یا ناشر هستند میخواهم تا کتابهایشان را در نشستهای کتابخوان معرفی کنند تا زمینه حمایت از آثارشان فراهم شود.» وی از اهل رسانه خواست تا برای ادامه برگزاری نشستهای کتابخوان همکاری کنند و در این باره گفت: «روشهای سنتی معرفی کتاب خوب است، اما میتوان راههای جدیدی برای معرفی کتاب پیدا کرد تا زمینه هر چه بیشتر ترویج کتاب و کتابخوانی را در کشور فراهم کنیم.»
بیست و سومین دوره هفته کتاب جمهوری اسلامی ایران مثل هر سال، همراه با برگزاری برنامهها و مراسم گوناگونی است. نخستین روز این هفته یعنی یکشنبه 24 آبان، روز کتاب و کتابدار نامگذاری شده است. به همین دلیل روز گذشته مسئولان دولتی و فرهنگی در آیین بزرگداشت روز کتاب و کتابخوانی و کتابدار که در تالار وحدت برگزار شد، گرد هم آمدند. این مراسم با حضور بیش از 800 نفر از کتابداران برگزار و از تعدادی از آنها قدردانی شد.
رضا صالحی امیری رئیس سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران در ابتدای این مراسم ضمن تأکید بر لزوم قدردانی از زحمات وخدمات تمام انسانهایی که در سراسر کشور در حوزه کتاب، کتابخانه و کتابخوانی فعال هستند، گفت: این انسانها شخصیتهای گمنام اما بزرگی هستند که آینده کشور را تضمین میکنند؛ باعث تأسف است که در عرصه اقتصاد ملی از حوزه کتاب، کتابخانه و کتابخوانی چندان سخن به میان نمیآید. بدون تردید اگر میخواهیم به توسعه برسیم باید مسیر توسعه فرهنگی را برگزینیم آن هم به صورت واقعی نه فقط کف، سوت و شعار.
صالحیامیری در بخش دیگری از سخنان خود بر لزوم توجه به معیشت کتابداران نیز تأکید کرد و گفت: بیش از ٦٥٠٠ کتابدار فرهیخته که عاشق کتاب و کتابخوانی هستند، در سختترین شرایط زیست میکنند و همچنان باید نگران معیشت و زیست آنها باشیم. وی در پایان گفت: راه نجات کشور، فرهنگ است و بستر این توسعه فرهنگی کتاب است و نگهبان هم کتابداران هستند.
مردم باید با کتاب صلح کنند
حجتالاسلام محمدی گلپایگانی رئیس دفتر رهبر معظم انقلاب نیز، کتاب را یک کلمه مقدس دانست که در قرآن مجید کتاب آسمانی ما بیش از 245 مورد در آیات مختلف ذکر شده است و گفت: در سوره مریم و سوره ابراهیم در ذیل کلمه ذکر بارها این لغت آمده است. در سوره مریم که یک سوره تمام به نام حضرت مریم مقدس است چند مورد شناسنامه پیامبران بزرگ الهی را دارد که کلمه کتاب در آن بیان شده است.
وی در ادامه نقش کتاب را مهم دانست و از آن به عنوان شمشیر دو لبه یاد کرد و توضیح داد: کتاب خوب، خوب است اما اگر کتابی آن طور که باید و شاید نباشد (همانند کتابهای گمراهکننده) خوب نیست. یکی از مکاسب محرمه، خرید و فروش کتابهای ضاله است و خرید، فروش و نگهداری این گونه کتب حرام است و اگر شخصی احتمال بدهد برای خود یا دیگران گمراهی ایجاد میکند نگهداریاش جایز نیست؛ ولی اگر برای پاسخ و جواب نگهداری شود، اشکالی ندارد.
وی با بیان اینکه ما کتابخانه در کشور کم داریم، گفت: در شهرها و روستاهای مختلف مردم باید با کتاب صلح کنند و از ویژگیهای رهبر انقلاب این است که دائم در دسترسشان کتاب وجود دارد.
کتابدار، نمونه والایی از معلم عشق و مهربانی
علی جنتی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی نیز با اشاره به پیشینه فرهنگ کتاب و کتابداری در ایران اظهار داشت: فرهنگ غنی کتاب و کتابداری در ایران از تمدن کهن این سرزمین آغاز شده است. کتابخانه و کتابداری در طول تاریخ خود همواره با فراز و نشیبهایی مواجه بوده. از زمان کتابخانههای خشتی و گلی گرفته تا امروز. این مکان فرهنگی همواره از جایگاه اجتماعی بالایی برخوردار بوده است.
جنتی اضافه کرد: یک کتابدار نمونه میتواند افراد فرهیخته را تربیت کند و با جذب نیروهای کودک و جوان کتاب را به عنوان یک کالای فرهنگی با آنها عجین کند. نقش مهم آموزگاران و استادان در سرنوشت انسانها بر کسی پوشیده نیست و کتابدار هم نمونه والایی از معلم عشق و مهربانی است که وسعتی از دانش و فرهنگ را به دانشآموزان و دانشجویانی با ذهنیتهای مختلف معرفی میکند.
او سپس با اشاره به صحبت علامه طباطبایی در این مورد که نقش کتاب در آموزش انسانها میتواند از نقش یک معلم پررنگتر شود، گفت: سرانه مطالعه در کشور با اینکه میدانیم چه تأثیری در فرهنگ و توسعه فرهنگی دارد هنوز به عنوان نماد تشخص در جامعه شناخته نمیشود. این در حالی است که موضوع کتاب و کتابخوانی از جمله رهنمودهای همیشگی و تذکرهای متعدد رهبر معظم انقلاب است و رئیس جمهوری نیز همیشه نگاه حساس و تیزبینی روی این قضیه دارد.
تأکید روحانی بر بالا رفتن حقوقهاست
محمدباقر نوبخت سخنگوی دولت و رئیس سازمان مدیریت و برنامه ریزی در این مراسم گفت: باید بگویم من امروز از جلسهای میآیم که شخص رئیس جمهوری نیز در لزوم پیگیری مطالبات در خصوص افزایش قدرت خرید و بالا رفتن حقوقها تأکید داشتند؛ این یعنی درخواستها و مطالبات شما چیزی جدا از خواست رئیس جمهوری نیست. میتوانیم از ظرفیتها استفاده کنیم و حاشیه امنی را برای افزایش قدرت خرید مهیا سازیم و از طرف دیگر با بالا بردن تعداد کتابخانههای کشور رونقی به کتابخوانی و ترویج کتاب برای کودکان داشته باشیم.
ربیعی وزیر کار، تعاون و رفاه اجتماعی نیز یکی دیگر از سخنرانان این مراسم بود که با اشاره به اهمیت نویسنده و مؤلف در چرخه تولید کتاب گفت: فکر میکنم اگر قرار است با سند ملی کتاب به رونق کتابخوانی برسیم مهمترین عناصر مؤلف و مترجم است و شکی نیست که اصلیترین دغدغهآنها نیز امنیت و آزادی است، اگر به این نخستین مقوله توجه کنیم میتوانیم دستاوردهای قابل قبولی به دست بیاوریم. البته باید چارچوبهای معین و مشخصی برای همه ذینفعان مشخص و قابل درک شود.
جام جم/بهروز افخمی در گفتوگو با جامجم اعلام کرد
ماموریت «هفت» برای نجات سینما
بعد از یکی دو دوره «هفت» آرام و بیسر و صدا، بهروز افخمی که همیشه در عرصه فیلمسازی هم به دور از جنجالها نبوده، تهیه و اجرای برنامه «هفت» را به عهده گرفته است. او چند برنامه با آیتمهای متنوع و تولیدی به مخاطبان این برنامه ارائه و با چند برنامه مخالفان و موافقانی پیدا کرده است.
تصویر ماموریت «هفت» برای نجات سینما
افخمی در کارنامه فیلمسازیاش، آثاری چون «عروس»، «جهان پهلوان تختی»، «شوکران» و «آذر، شهدخت، پرویز و دیگران» را دارد که برخی پرفروش بودهاند و برخی مورد توجه جشنوارهها. همچنین «فرزند صبح» که افخمی بارها گفته این فیلم متعلق به او نیست یا «روباه» که بر اساس پیشبینی این کارگردان قرار بود پرفروش شود، ولی این طور نشد.
حالا افخمی برای مدتی که به گفته خودش بیشتر از یک سال نخواهد شد، مسئولیت برنامه «هفت» را به عهده گرفته است و میخواهد نگاه درست به سینما را ترویج کند و مردم را با سینما آشتی دهد. در این باره با افخمی گفتوگو میکنیم:
«هفت» بهروز افخمی قرار است چه کاری برای سینمای ایران بکند؟
قرار است سینما را نجات دهد. (میخندد) جدا از شوخی، قصد داریم در وهله اول یک برنامه دیدنی بسازیم. در واقع قاچ زین را بچسبیم، اسبسواری پیشکشمان. برنامهای بسازیم که مردم معمولی با وجود پخش دیرهنگام، آن را تماشاکنند و اگر بتوانیم در مرحله بعدی مردم را به سینماها بازگردانیم موفق شدهایم.
چطور میخواهید قاچ زین را بچسبید؟
با همان روشهایی که در برنامهسازی برای تلویزیون یاد گرفتهام. تند کردن ریتم و متنوع کردن برنامه با آیتمهای مختلف.
به همین دلیل است که هفت مانند برنامههای مشابه خود به صورت زنده پخش نمیشود؟
اصرار داشتم این برنامه تولیدی باشد برای این که من مجری به معنای متعارفش نیستم. یعنی ترفندهایی که مجریان خوب میدانند، مثل اجرای مصاحبه بدون نیاز به تدوین را بلد نیستم و نمیخواهم یاد بگیرم، چون کار من نیست. میخواهم در این برنامه مصاحبههای طولانی را فشرده کنم که حرف حساب هرکسی در کوتاهترین زمان گفته شود و مردم همه نظرات را بشنوند؛ حتی اگر خودم با نظرات مطرح شده موافق نباشم.
فکر نمیکنید اعتماد مخاطب با این شیوه کم میشود؟
مخاطب میداند برنامههای تلویزیون حتی اگر زنده باشد، به هر حال کنترل میشود و حتی برنامههای زنده شاید بیشتر از تولیدیها در دعوت کردن از مهمانان محدودیت دارد و از طرفی برخی مهمانان هم دوست ندارند در یک برنامه زنده مقابل هر سوالی قرار بگیرند و فیالبداهه جواب بدهند. خیلی از مهمانان ما اگر برنامه زنده باشد احتیاط خواهند کرد یا اصلا در برنامه شرکت نمیکنند.
یعنی میخواهید شانس جواب ندادن به برخی سوالات را به مهمانان خودتان بدهید؟
بله و اگر کسی مصاحبه کند و بعد از حرفهایش پشیمان شود میتواند به ما بگوید تا گفتههایش را پخش نکنیم. در همین چند هفته این اتفاق افتاده است. ما نمیخواهیم کسی را تحت فشار قرار دهیم یا دستپاچه کنیم یا حرفهایی از او بیرون بکشیم که بعدا بگوید نظر من نبوده است.
چرا این قاعده شامل همایون اسعدیان نشد؟
آقای اسعدیان خودش خواست در برنامه شهر فرنگ حرف بزند و بعد از این که ما حرفهای او را در «هفت» نقل کردیم، ناراحت شد. بیشتر از هر چیز در عجبم که او چرا همه چیز را اینقدر جدی گرفته بود. به طور کلی، سینما اینقدر جدی نیست.
سینما پیش از هرچیز سرگرمی است ولی خیلی بهتر است که بتواند چیزی بیشتر از سرگرمی باشد و همزمان با ایجاد سرگرمی هم اهداف فرهنگی را دنبال کند
به نظر میرسد اهالی سینما ترسیدهاند یا به عبارتی دیگر به هم اعتماد ندارند!
برخی فیلمسازان ممکن است ترسیده باشند؛ فیلمسازانی که با رانت فیلم میسازند و این یعنی از استقبال مردم بیبهرهاند و نمیتوانند این استقبال را به دست بیاورند.
اما این بیاعتمادی عمومی است و به فیلمسازان رانتی محدود نمیشود.
من این طور فکر نمیکنم. معتقدم فیلمسازانی باید فیلم بسازند که بتوانند مردم را به سینما برگردانند. البته هر فیلمسازی میتواند با هزینه شخصی خودش فیلم بسازد و ضرر هم بکند به شرط این که ضررش را دولت جبران نکند. چون سینما که خالی بماند، سالنهای سینما ورشکست میشوند. مهم ترین نکته این است که مردم به شیوههای دیگر خودشان را سرگرم میکنند و زمانی را که به سینما اختصاص میدادند، به نوع دیگری پر میکنند. این، یک فاجعه است.
در دوره ششم نماینده اصلاحطلب مردم تهران در مجلس بودهاید. به عنوان یک هنرمند اصلاحطلب، از نقد عملکرد سینمایی دولت اصلاحات، ابایی ندارید؟
من با دولت کاری ندارم و فکر میکنم هر آنچه در هفت میگویم کاملا تخصصی است و به سازمان سینمایی و نحوه اداره سینمای کشور مربوط میشود.
نگاه شما چقدر همسو با سیاستهای تلویزیون است؟
من جهت سیاسی ندارم. از نظر من ماهیت سینمای ایران ورشکسته یا به عبارت دقیقتر نابود شده است. سینما در ایران وجود ندارد و تقصیر آن هم به گردن سازمان سینمایی سابق است و هم سازمان سینمایی فعلی! افت تعداد تماشاچی به کمتر از 15 میلیون نفر در دوران ریاست آقای شمقدری اتفاق افتاد. بنابراین هم ایشان مسئول است و هم رئیس فعلی سازمان سینمایی که تقریبا سه سال این مسئولیت را به عهده دارد.
برنامه «هفت» در این شرایط چه استراتژی در پیش گرفته است؟ برای آینده این برنامه چه نقشهای ترسیم کردهاید؟
من بیشتر از یک سال برای «هفت» برنامهریزی نکردهام. امیدوارم طی این مدت چارچوبهای برنامه مشخص و تثبیت شود و کسانی هم تربیت شوند که بتوانند برنامه را اداره کنند.
پس قصد دارید آن را واگذار کنید؟
بله. انشاءالله سراغ فیلمسازی خواهم رفت.
چارچوبهای مدنظرتان چیست؟
سینمای واقعی و سینمای امروز که مشتری خودش را شناخته، بچهها و نوجوانان را هدف قرار داده و برای آنها برنامهسازی میکند. البته این به معنای آن نیست همه فیلمها برای کودکان و نوجوانان ساخته شود؛ بلکه فیلمهایی برای بزرگسال ساخته میشود که توسط نوجوانان و بچهها هم فهمیده میشود. مهم این است فیلمهای مورد توجه خانمهای خانهدار در اقلیت قرار دارد و فیلمهای هنری و روشنفکری و به اصطلاح جشنوارهای در هیچ جای دنیا بیشتر از 5 درصد تماشاگران را جذب نمیکند.
برنامه هفت قرار است همین حرفها را بزند؟
بله.
برای طرح همه اینها به بیشتر از یکی دو قسمت از برنامه نیاز دارید!
رویکرد برنامه بررسی سینمای جشنوارهای، هنری و غیرمردمی معمول در ایران است و یادآوری این نکته که سینما پیش از هر چیز سرگرمی است، ولی خیلی بهتر است اگر بتواند چیزی بیشتر از سرگرمی باشد و همزمان با ایجاد سرگرمی مثلا اهداف فرهنگی را دنبال کند.
مدیران رسانه ملی با ترویج چنین دیدگاهی موافق هستند؟
مدیران تلویزیون در کنار مردم رشد کرده و تربیت شدهاند؛ یعنی یاد گرفتهاند اگر برنامهای بسازند که بیننده نداشته باشد، انگار نساختهاند. هر وقت برنامهای به تماشاگرش اهمیت نداده است، بلافاصله از طریق عوض شدن کانال از نظر مردم باخبر میشود و تلاش میکند خودش را اصلاح کند. تلویزیون البته شبکههای تخصصی دارد که میتواند مخاطبان کمتر اما موضوعات جدیتر داشته باشد.
هر وقت برنامهای به تماشاگرش اهمیت نداده است بلافاصله از طریق عوض شدن کانال از نظر مردم باخبر میشود و تلاش میکند خودش را اصلاح کند
شنیده شده که شما برای تهیه و اجرای برنامه هفت ماهانه 600 میلیون ریال دستمزد خواستهاید. این گفته را تائید می کنید؟
دستمزد من برای تهیه و اجرا خیلی بیشتر از این رقم است؛ البته برآورد برنامه هنوز تصویب نشده، اما من برای ساختن یک فیلم سینمایی تقریبا دو برابر این رقم برای هر ماه دستمزد میگیرم.
مدیران تلویزیون متقاعد شدهاند که این رقم را به شما پرداخت کنند؟
هنوز برآوردی تصویب نشده است.
پس این رقم از کجا آمده است؟
هنوز در اینباره صحبتی نشده است. تلویزیون رقمی اعلام کرد، اما من نپذیرفتم. یک خبرنگار این رقم را حدس زد یا از جایی شنید و از من درباره آن پرسید که جواب دادم این رقم از دستمزد من کمتر است.
و اگر مدیران تلویزیون با این رقم موافقت نکنند؟
معلوم است، کار نمی کنم. اگر قرار باشد دستمزدم را پرداخت نکنند، کار تعطیل میشود. این اتفاق بیسابقه نیست.
اما شما به تازگی تهیهکنندگی این برنامه را هم بهعهده گرفتهاید!
هیچ چیز قطعی نیست. هنوز به جلسه برآورد نرفتهایم که ارقام مربوط به هزینههای این برنامه تصویب بشود. این که من تهیهکنندگی این برنامه را بهعهده گرفتهام، یعنی قبول کردهام مسئولیت کامل آن را بهعهده بگیرم.
به نظرتان منطقی است یک برنامه تا این مرحله پیش برود، برایش دکور ساخته و چند قسمت از آن به مخاطبان ارائه شود، در حالی که هنوز بودجهای برایش تعریف نشده است!
من و آقای پورمحمدی با هم قرار گذاشتهایم و اینقدر برای ایشان احترام قائلم که اگر درباره دستمزد یا هزینه تولید برنامه با هم به توافق نرسیم، این چند برنامه را به تلویزیون هدیه خواهیم کرد.
حق و حقوق مخاطبان برنامه «هفت» چه میشود؟!
انشاءالله آقای پورمحمدی به این نکته توجه دارد و همین طور به این موضوع که این برنامه پرخرجتر از برنامه قبلی است و کیفیت تولید آن با «هفت» قبلی متفاوت است و هزینههایش هم باید متفاوت باشد.
جام جم/احکام جدید رئیس رسانه ملی برای مدیران شبکه های دو و سه
رئیس سازمان صداوسیما در احکامی جداگانه محمدرضا جعفری جلوه را به سمت رئیس شورای تخصصی خانواده و سید غلامرضا میرحسینی را به سمت رئیس شورای تخصصی ورزش منصوب کرد.
تصویر احکام جدید رئیس رسانه ملی برای مدیران شبکه های دو و سه
به گزارش جام جم سیما به نقل از فارس، محمد سرافراز در حکمی محمدرضا جعفری جلوه را به سمت رئیس شورای تخصصی خانواده منصوب کرد و در این حکم از او خواست در اخذ سیاستهای کلان رسانه ملی درباره خانواده، هماهنگی و ساماندهی شبکههای مختلف رادیویی و تلویزیونی برای تولید یکپارچه، ساماندهی روند نظارت بر برنامه سازی درباره خانواده، مشارکت در نگارش اسناد بالا دستی، طراحی نظام کارآمد برای استفاده بهینه از ظرفیت سازمان برای برنامه سازی مطلوب و کیفی، بررسی وتأیید صلاحیت حرفهای کارشناسان و مشاوران برنامههای مختلف و ایجاد بانک اطلاعات جامع در این زمینه اهتمام ورزد.
رئیس رسانه ملی همچنین سیدغلامرضا میرحسینی را در حکمی به سمت رئیس شورای تخصصی ورزش منصوب کرد. اخذ سیاستهای کلان رسانه ملی درباره ورزش، هماهنگی و ساماندهی شبکه های مختلف رادیویی و تلویزیونی و بخشهای فنی برای هماهنگی برنامههای آموزشی، ساماندهی روند نظارت بر برنامهسازی ورزشی، مشارکت در نگارش اسناد بالادستی درباره ورزش، طراحی نظام کارآمد برای استفاده بهینه از ظرفیت سازمان و نهادهای ورزشی برای برنامهسازی مطلوب، بررسی و تأیید صلاحیت حرفهای کارشناسان و ورزشکاران شرکت کننده در برنامهها از مهمترین وظایفی است که در این حکم برعهده میرحسینی گذاشته شده است.
محمدرضا جعفری جلوه اکنون مدیر شبکه دو سیما و سید غلامرضا میرحسینی مدیر شبکه سه سیما است.
جوان/محمود گبرلو در نشست نقد و بررسي فيلم مطرح كرد
تعويق 3 ساله اكران «خاكستر و برف» به خاطر انتقاداتش بود
نشست نقد و بررسي فيلم «خاکستر و برف» به کارگرداني روحالله سهرابي و تهيهکنندگي فرهاد گلي که اين روزها در گروه هنر و تجربه اكران شده، شنبه شب در سالن سينما هويزه مشهد با حضور مجري سابق برنامه «هفت» به عنوان منتقد، برگزار شد.
نویسنده : مصطفي شاهكرمي
نشست
نقد و بررسي فيلم «خاکستر و برف» به کارگرداني روحالله سهرابي و تهيهکنندگي
فرهاد گلي که اين روزها در گروه هنر و تجربه اكران شده، شنبه شب در سالن سينما
هويزه مشهد با حضور مجري سابق برنامه «هفت» به عنوان منتقد، برگزار شد.
در اين نشست که با حضور تعداد قابل توجهي از دانشجويان رشتههاي مختلف، به خصوص دانشجويان رشته سينما حضور داشتند، به غير از برخي از عوامل فيلم حضور محمود گبرلو مجري سابق برنامه «هفت» به عنوان کارشناس و منتقد، از نكات جالب و قابل توجه اين نشست بود. در ابتداي نشست نقد و بررسي «خاكستر و برف» كه بعد از نمايش اين فيلم آغاز شد، محمود گبرلو که براي نخستين بار پس از تعطيلي و توقف پرحرف و حديث برنامه هفت در يک نشست سينمايي حاضر ميشد؛ از نوع نگاه کارگردان و جسارت وي در رفتن به سمت يک سينماي پيشرو و داراي سبک قدرداني کرد. اين مجري سابق تلويزيون و منتقد فعلي سينما با شمردن برخي از وجوه مثبت فيلم به ويژه کارگرداني حساب شده، خلاقانه و تأثيرگذار فيلم، همچنين تدوين فوقالعاده که به خوبي به حس مخاطب احترام ميگذارد، از فضاي بصري انتخاب شده براي فيلم تمجيد کرد. گبرلو درباره بحث شباهتهاي فيلم «خاکستر و برف» با آثارى مانند «بوسيدن روى ماه» همايون اسعديان که از سوي برخي حاضران مطرح شد، ميگويد: «خاکستر و برف» داراى مضمونى کاملا متفاوتتر از آثار مشابه خود است و اين فيلم برخلاف آنچه از ظاهر روايت قصه برمىآيد که در نگاه اول انتظار يک مادر شهيد را به تصوير مىکشد، معتقدم درباره قضاوتهاست. معتقدم قضاوت مهمترين حرف اين فيلم است و تلنگر جدى خاکستر و برف به جامعهاى است که دچار قضاوت نادرست شده است. بايد به فيلمساز تبريك گفت که در ابتداي كارش با جسارت تمام به سراغ مضمون بسيار مهم قضاوت رفته كه خوشبختانه به شكل خوبي هم عمل کرده است. اين منتقد سينما با اشاره به حواشى به وجود آمده درباره اين فيلم اظهار ميدارد: كارگردان، حرفها و اعتراضاتى را که به دليل پست مديريتىاش نمىتوانسته بر زبان بياورد را در ادبيات و گفتار شخصيتهاى فيلم گنجانده است که همين مقدار از نقد را هم خيلىها برنتابيدند و موقع اکران در جشنواره حواشى خاصى براى فيلم به وجود آوردند تا جايى که اکران آن سه سال به تعويق افتاد. « خاكستر و برف» جزو معدود آثار سينمايي است كه توسط بخش خصوصي واقعي در سال 91 توليد شده كه به عنوان «فيلم تحسين شده جشنواره» توانست مورد توجه منتقدان و اهالي رسانه قرار بگيرد.
جوان/ابراز احساسات برخی هنرمندان براي حوادث پاريس و سكوت در مقابل حوادث كشورهاي اسلامي
ما به «نژادبرتر» معتقدیم!
حادثه تروريستي در فرانسه موجي از ابراز همدردي را به وجود آورده است. از گوشه و كنار جهان پيامهاي همدردي با مردم فرانسه صادر ميشود. هنرمندان هاليوودي و غيرهاليوودي و حتي اهالي سينماي ايران در شبكههاي اجتماعي سنگتمام گذاشته و اين اقدام تروريستي را محكوم كردهاند.
حادثه تروريستي در فرانسه موجي از ابراز همدردي را به وجود آورده است. از گوشه و كنار جهان پيامهاي همدردي با مردم فرانسه صادر ميشود. هنرمندان هاليوودي و غيرهاليوودي و حتي اهالي سينماي ايران در شبكههاي اجتماعي سنگتمام گذاشته و اين اقدام تروريستي را محكوم كردهاند. متأسفانه بسياري از افرادي كه امروز در برابر تروريسم كور لب به اعتراض گشودهاند، در زمان كشته شدن مردم مظلوم عراق، سوريه، يمن و لبنان كه عمليات تروريستي در آن با فاصله كوتاهي از پاريس انجام شد، هيچ كدام از اين واكنشها صورت ندادند! آيا كشته شدن مردم اين كشورها اقدام تروريستي نيست؟ كشته شدن مردم در مناطقي كه داعش و ديگر تروريستهاي حامي غرب فعاليت دارند، موضوع عادي و پذيرفتهاي است يا اينكه بحث برتري نژادي در ميان است؟
زماني
«آرين»ها خود را «نجيبزاده» ناميدند، ايده برتري نژادي رنگ و بوي دولتي به خود
گرفت. دولتهاي آريننژاد در اوراسيا تفكر برتري نژادي خود را نسبت به سايرين
ترويج ميكردند تا آنجا كه شاه آريننژاد خود را خداوند يا برگزيده خدا نيز عنوان
ميكرد. تفكر برتري نژادي در اروپا در دوران استعمار بيشتر خودنمايي كرد. يهوديان
نيز در ترويج اين تفكر نقش بسزايي داشتند. در نظرات فلاسفه غربي به خوبي ميتوان
ايده برتري نژاد سفيد بر ديگر نژادها را مشاهده كرد. به طوري كه در قرن 18 و 19 اين تفكر باعث پديد آمدن
نازيسم شد كه فجايع انساني را در قرن بيستم به بار آورد. با القاي اين تفكر ساير
نژادها در يك حقارت ذهني خود را پايينتر از نژاد برتر فرض ميكنند. در اينجا است
كه مصائب نژاد برتر مصيبت جهاني و مصائب ديگر نژادها امري عادي و بياهميت جلوه داده
ميشود. نگاهي دوباره به واكنشها به حوادث تروريستي در پاريس و ديگر حوادثي كه
داعش مسبب آنها بوده است به خوبي مؤيد اين نوع نگاه است. در مدت زماني كه داعش در
سوريه و عراق متولد شده و جنايتهاي زيادي را به راه انداخته است چند پيام تسليت و
ابراز همدردي از سوي هنرمندان ديگر كشورها با مردم رنج كشيده اين كشورها صورت
گرفته است؟ در صورتي كه دولتهاي غربي باعث رشد و قدرتيابي گروههاي تروريستي در
منطقه ما هستند، چند هنرمند در شبكههاي اجتماعي نسبت به آن اعتراض داشتهاند؟
قطعاً اين آمار صفر نيست اما چندان نيز چشمگير نبوده است، اما در زماني كه پاريس
مورد هجوم قرار ميگيرد، در داخل كشورمان حتي اين موج به راه ميافتد كه با نشريه
هتاك به رسول اكرم(ص) ابراز همدردي شود و شعار «من يك شارلي هستم» سر داده شود و
به تيتر يك روزنامه تبديل شود.
تقبيح اعمال تروريستي در هر گوشه جهان كاري انساني است و چه خوب است كه هنرمندان در اين كار پيشقدم باشند اما چرا به صورت گزينشي و بدون در نظر گرفتن ابعاد انساني اين كار صورت ميگيرد؟ آيا هنوز ايده اينكه سفيدپوستان اروپايي نژاد برتر هستند و شهروندان درجه يك دنيا به شمار ميروند ايدهاي جاري است كه تنها در زمان كشته شدن اتباع اروپايي نياز به ابراز همدردي به وجود ميآيد و در زمان كشته شدن يمنيها زير بمباران آلسعود نيازي به اعتراض ديده نميشود؟
هماكنون پيامهاي متعددي از افراد شناخته شده در فضاي مجازي در تقبيح تروريسم و ابراز همدردي ديده ميشود كه اتفاقاً در آنها به حوادث سوريه و عراق نيز اشاره شده است، اما چرا بايد يك حادثه در اروپا كليدي باشد براي انتقاد از تروريسم؟ آيا اتفاقاتي كه در منطقه رخ ميدهد ارزش يك رفتار انساني را ندارد؟!
قرار تجمع در مقابل سفارت فرانسه و روشن كردن شمع به ياد بازماندگان پيش از اين نيز در زمان حمله به مجله شارلي ابدو انجام شده بود، اما اين مجله فرانسوي بدون در نظر گرفتن همدردي و محكوميت آن حادثه در كشورهاي مسلمان طي اولين شماره خود با انتشار كاريكاتوري موهن به همه مسلمانان و عقايد آنها دهن كجي و بياعتنايي كرد. هماكنون نيز مشخص نيست فرانسويها كه سابقه نژادپرستيشان بر كسي پوشيده نيست، در برابر ابراز احساسات مسلمانان واكنشي از جنس «شارلي» نشان ندهند. وقتي ايده نژاد برتر در روح و ذهن افراد ريشه كند، هر اقدامي را ميتوان براساس آن توجيه كرد، حتي ناديده گرفتن كشته شدن صدها هزار مسلمان توسط تروريستهاي تحت حمايت غرب! امروز آنچه در فرانسه جريان دارد ناشي از اشتباه بزرگ سياستمداران اين كشور درباره هشدار مقام معظم رهبري است. رهبر انقلاب بارها درباره اينكه تروريسم دامنگير دولتهاي حامي تروريسم ميشود، هشدار دادهاند. در ميان ابراز احساسات براي كشته شدگان فرانسوي بايد اين نكته نيز ياد آوري شود كه اگر هشدار رهبر انقلاب از سوي غربيها مورد توجه قرار ميگرفت، نه خون مردم بيگناه در عراق و سوريه بر زمين ريخته ميشد نه ورزشگاهها و محل برگزاري كنسرت موسيقي در پاريس به قتلگاه شهروندان فرانسوي تبديل ميشد.
حمایت/«علیاصغر خسروی» در گفتوگو با «حمایت»:
سوگواره «خمسه» تشویق هنرمندان به خلق نمایشهای دینی است
گروه فرهنگی-فرزانه دیانتی: جشنواره «خمسه» را شاید بتوان در حال حاضر تنها رویداد نمایشی در حوزه تئاتر دینی برشمرد، سوگواره نمایشی و آیینی که امسال در دومین سال اجرا قرار دارد.
دبیر دومین سوگواره نمایشی و آیین مذهبی «خمسه» در گفت و گو با «حمایت» درباره این جشنواره آیینی اظهارکرد: من معتقدم که بین تئاتر دینی و غیر دینی نباید فاصله گذاری کنیم زیرا هر تئاتری که در داخل کشور ساخته میشود جنبههای دینی و تفکر اسلامی در آن لحاظ و رعایت شده است.
«علیاصغر خسروی» با بیان اینکه باید از هنر تئاتر حمایت همه جانبه صورت گیرد، افزود: تئاتر به عنوان یک هنر زنده می تواند در هر اجرای خود تجربه جدیدی را رقم بزند که این امر نیازمند حمایت است.
وی ادامه داد: اما ما در این سوگواره به دنبال تولید آثار از سوی جوانان خلاقی هستیم که موضوعات ائمه اطهار(ع) و عاشورا را محور تولید آثارشان قرار دادهاند؛ تولیداتی قرآنی با این محوریت اما به شکل امروزی و نوین.
به گفته وی این سوگواره دارای بخشهای متعددی شامل آیین عاشورایی، تئاتر خیابانی، تئاتر صحنهای، تعزیه ونقالی و پرده خوانی است.
خسروی خاطرنشان کرد: همچنین یک بخش ویِژه امسال با توجه به شرایط منطقه به این جشنواره اضافه شده و در واقع ادای دینی است به کسانی که دلاورانه در جبهه های مقاومت در سوریه و عراق درحال دفاع هستند. با توجه به اینکه این موضوع با سوگواره خمسه بیربط نیست ما تولید 5 نمایش هم برای مدافعان حرم در نظر گرفتیم که به زودی آثار این بخش معرفی میشود و در گونههای مختلف نمایشی تولیدات مدافعان حرم انجام خواهد شد.
دبیر سوگواره در خصوص بخش مدافعان حرم همچنین اظهارکرد: در واقع تبلیغ و ترویج فرهنگ شهادت از وظایف اصلی این رویداد هنری محسوب میشود و ما سعی داریم به واسطه هنر نمایش در این سوگواره به رشادت های سربازان مدافع حرم بپردازیم.
اجرای عموم آثار
وی در ادامه سخنانش با بیان اینکه اما یک موضوع قابل توجهی که در سوگواره «خمسه» درنظر گرفته شده اجرای عموم آثار است، خاطرنشان کرد: یعنی همه آثار در یک شب اجرا نمیشوند بلکه بین 5 تا 10 شب در یک سالن به اجرا درخواهد آمد؛ یعنی گروه فرصت دارد نمایش خود را بین 5 تا 10 شب نمایش خود را اجرا کند و مخاطبان از این اثر دیدن کنند ، این فرصتی است که سوگواره خمسه ایجاد کرده است.
15سالن تهران میزبان نمایشهای عاشورایی
دبیر دومین سوگواره نمایشی و آیین مذهبی «خمسه» همچنین با اشاره به تعداد سالنهای اجرای در نظر گرفته شده، تصریح کرد: سالنهای متعددی از جمله فرهنگسراها، تالارهای حرفه ای تئاتر و تماشاخانههای خصوصی برای اجرای نمایشها در نظر گرفته شده است. سعی ما بر این است که 15 سالن نمایش در تهران میزبان نمایشهای عاشورایی باشند. خسروی ادامه داد: امسال با تمهیداتی که اندیشیده شده بخش تولیدات ویژه هم خواهیم داشت؛ به هر حال سازمان فرهنگی هنری شهرداری به عنوان یک نهادی که از هنرمندان و خلق آثار هنری حمایت میکند بخش تولیدات حرفه ای را درنظر گرفته است که درآن 5 کارگردان پیشکسوت و حرفه ای ما را در این بخش همراهی میکنند .به گفته وی مهمترین سرفصل مهمترین سوگواره خمسه امسال تشویق هنرمندان به خلق نمایشهای دینی و قرآنی است. امسال این سوگواره از پنجم تا 25 آذر ماه برگزار خواهد شد و میدان امام حسین (ع) نیز در طول ماه محرم میزبان برنامههای ویژه ای برای مردم تهران است.
خسروی یادآورشد: نکته حائز اهمیت این است که ما تکیه ای را برای تعزیه خوانی مهیا کرده ایم و تعزیه ها از 5 آذر ماه تا آخر ماه صفر در آنجا برگزار خواهد شد.
لزوم توجه به نسل جوان در داوریها
وی همچنین در ادامه سخنانش به روش هیات انتخاب آثار هم اشاره و بیان کرد: در مورد هیات انتخاب آثار نکته حائز اهمیت این است که ما جوانان نخبه و شاخصی که درعرصه تئاتر دینی فعالیت میکنند را درکنار هنرمندان پیشکسوت قرار دادهایم. ما اعتقاد داریم که باید عرصه را با حمایت و حضور پیشکسوتان برای جوانها باز کنیم.
وی ادامه داد: محمدرضا کوهستانی و وحید آقاپور به عنوان نسل جوان و فرهیخته در حوزه تئاتردینی و «اصغر همت» به عنوان استاد پیشکسوت به انتخاب اثار میپردازند. «همانطور که ما در بخش صحنه ای و خیابانی به دنبال خلق آثار به دست جوان ها هستیم در بحث انتخاب آثار نیز به دنبال هنرمندان جوانی هستیم که جزو شاخص های تئاتر ما باشند.»
خسروی با دعوت از خانوادههای تهرانی برای حضور در میدان امام حسین(ع) نیز خاطرنشان کرد: ما سعی کردهایم با کاری خلاقانه خانوادهها را تشویق به دیدن تئاتر کنیم ، باید خانوادهها با تئاتر دینی آشنا کرد و درواقع بین مردم و تئاتر آشتی و ارتباط جدیدی ایجاد کنیم.
شهروند/بررسی اکران فشرده این روزهای سینما و لطماتی که به فیلمها و تهیهکنندهها وارد میشود مقصر فیلمسوزیهای اخیر کیست؟
عیسی علوی |«محمد رسولالله»، «شاهزاده روم»، «چهارشنبه ١٩ اردیبهشت»، «پدر آن دیگری»، «ماهی سیاه کوچولو»، «عاشقها ایستاده میمیرند»، «جامهدران»، «ارغوان»، «چهارشنبه خون به پا میشود» و «بازگشت لوک خوششانس» بهزودی هم فیلمهای «ناهید»، «شیفت شب» و «من سالوادور هستم». اینها را بگذارید کنار فیلمهایی که درحال حاضر در گروه «هنر و تجربه» اکران شدهاند تا بهتر متوجه شوید تعداد فیلمهای اکران شده فعلی در سینمای ایران یک اتفاق نادر است. طبق اعلام سازمان سینمایی ما کمی بیش از ٣٠٠ سالن سینما در ایران داریم که از این تعداد درحال حاضر نزدیک به نیمی از آنها در اختیار فیلم «محمد رسولالله» است و قرار است باقی فیلمها در باقی سالنها به نمایش درآید. حالا با این تعداد محدود، باقیمانده فیلمهایی که هر کدام هزینههای چند میلیونی برایشان صرف شده باید روی پرده بروند و احتمالا به سودآوری هم برسند. اما به نظر این اتفاق بیشتر شبیه فیلمسوزی است تا اکران. نه برنامه منظمی برای اکران فیلمها وجود دارد و نه فرصت کافی در اختیار برخی فیلمها قرار میگیرد که امکان نمایش داده شدن در سانسهای پرفروش را داشته باشند. معضلی که همه متفقالقول یک مرکز را در این زمینه مقصر میدانند. شورای صدور پروانه ساخت که بیرویه و بدون توجه به ظرفیتهای اکران در سینمای ایران پروانه ساخت صادر میکند. اما این اکران فشرده و بینظم چه مضراتی دارد و چه کسانی در به وجود آمدن این شرایط مقصرند، سوالاتی بودند که در گفتوگو با سیدجمال ساداتیان، تهیهکننده و پخشکننده «جامهدران» و غلامرضا فرجی، سخنگوی شورای صنفی نمایش مطرح کردیم. پاسخ آنها را در ادامه میخوانید. قضاوت هم با شما.
تقصیر شورای صنفی نمایش است
ساداتیان که حسابی از وضع فعلی شاکی است، صحبتهایش را اینگونه آغاز میکند: «من در بحثهای آییننامه شورای صنفی نمایش برای اکران سال ٩٤ بودم، آنجا قرار بود در هر دوره ٥ فیلم با سرگروه اکران شود و یک فیلم هم به شکل آزاد. الان که خودم در پروسه اکران قرار گرفتهام، میبینم هیچکدام از ضوابط رعایت نمیشود. شاید هم مشکل اینجاست که هیچ تناسبی بین تعداد فیلمهای تولید شده و ظرفیت اکران در سینمای ایران وجو ندارد. به خاطر اینکه چنین مشکلی را سروسامان بدهند، آمدند و گروه هنر و تجربه را تاسیس کردند تا فیلمهایی که قدرت جذب مخاطب گسترده را ندارند، بروند در آن گروه به شکل محدود اکران شوند. حالا من نمیدانم چرا برخی فیلمها که کاملا از این مشخصه برخوردارند، آمدهاند و اکران عمومی میشوند. اینها درحال اشغال کردن صندلیهای سینما هستند، آن هم بدون اینکه در جذب مخاطب موفق عمل کنند.» ساداتیان مشکل فعلی را عدم مدیریت در شورای صنفی نمایش و شورای پروانه ساخت میداند: «وقتی تناسبی میان تولید و اکران وجود نداشته باشد، این میشود که هرچه به پایان سال میرسیم فیلمهای زیادی اکران نشده و روی زمین ماندهاند که تهیهکنندههای آنها اصرار دارند فیلمهایشان اکران شود. تصور کنید سینما آزادی بهعنوان یکی از پرمخاطبترین سینماهای کشور ٥ سالن دارد. از این ٥ سالن، یک سالن ثابت در اختیار فیلم «محمد رسولالله» است و یک سالن را هم به «شاهزاده روم» دادهاند. ٣ سالن باقی میماند و ١٠ فیلم که درحال حاضر اکران شدهاند. حالا تصور کنید این وسط چه اتفاقی برای اکران فیلمها رخ میدهد. به این نکته هم واقف هستید که بههرحال از ساعت ٦ و ٧ بعدازظهر است که گیشهها پررونق میشود و این یعنی ما تنها ٢ یا ٣ سانس پرمخاطب در روز داریم. شما اگر ساعت ١٢ روز جمعه «بنهور» هم در سینماها اکران کنید، کسی نمیرود آن را ببیند. مردم باید حالشان خوب باشد، اوقات فراغت داشته باشند، آن وقت شاید یکی از گزینههایشان سینما رفتن باشد. این اتفاق هم معمولا بعدازظهر به بعد رخ میدهد. حالا شما حساب کنید این دو، سه سانس که قابلیت جذب مخاطب را دارند، چگونه قرار است بین ١٠ فیلم تقسیم شود. تازه این مربوط به سینما آزادی است که ٥ سالن دارد، دیگر سینماها که یک یا ٢ سالن دارند هم که تکلیفشان کاملا مشخص است. نتیجه همه این اتفاقات همین وضع آشفتهای است که بهعنوان فیلمسوزی از آن یاد میکنیم.» به نظر ساداتیان بیشترین ایراد متوجه شورای پروانه نمایش است که مدام قرارداد فیلمهای مختلف را ثبت میکند: «باید زمانی قرارداد فیلم جدید را ثبت کنند که اکران فیلم قبلی به پایان رسیده باشد. به صرف اینکه الان یک فیلم سرگروه خود را از دست میدهد فیلم جدیدی را ثبت میکنند، بدون توجه به این نکته که شاید سالنهای دیگری که آن فیلم اکران است، نخواهد اکران فیلم را به پایان برساند. حق آن فیلم هم هست بالاخره تا زمانی که میفروشد باید اکران شود که بتواند هزینههای خودش را برگرداند. الان شورای صنفی نمایش با انبوهی از فیلم مواجه شده که فکر میکند با این روش میتواند جلوی فشار اکران را بگیرد. من «جامهدران» را تابستان اکران نکردم چرا که مطمئن بودم فیلم قابلیت جذب مخاطب گسترده را دارد و به همین دلیل گذاشتم پاییز اکران شود که حداقل سهمی در رونقبخشی به گیشه داشته باشم اما الان با این وضع آشفتهای که در مقابلم میبینم، حسرت میخورم که ای کاش فیلم را همان تابستان اکران میکردم.»
تقصیر شورای صنفی نمایش نیست
ساداتیان نوک پیکان خود را به سمت ٢ شورای پروانه ساخت و نمایش ارشاد گرفت، اما محمد رضا فرجی، سخنگوی شورای صنفی نمایش اتهامات وارده به خودشان را رد میکند و میگوید: «ما در بحث اولیه اکران ٩٤ صحبتمان این بود که در ٦ ماه ابتدایی سال اکران آزاد نداشته باشیم و این اتفاق در ٦ ماهه دوم رخ دهد. اینکه دوستان در برخی موارد اعتراض میکنند، حق مسلم آنهاست ولی یادمان باشد در این شورا همه نماینده دارند. هم صنف تهیهکنندگان و هم صنف کارگردانان. اگر تصمیمی گرفته میشود براساس آرایی است که همین نمایندگان میدهند.» فرجی تاکید دارد شورای صنفی نمایش نه در اکران سرگروهها و نه در اکران آزاد هیچ دخل و تصرفی ندارد: «هر تهیهکنندهای شرایط خاص خودش و فیلمی که در دست دارد را در نظر میگیرد و بعد تصمیم میگیرد در آن مقطع زمانی خاص که میخواهد فیلمش را اکران کند. این ترسیم شرایط هیچگاه توسط شورای صنفی نمایش صورت نمیگیرد و این خود تهیهکنندگان، پخشکنندهها و کارگردانان هستند که شرایط اکران خود را تعیین میکنند و پذیرفته که در آن مقطع فیلمش اکران باشد. چه در ایامی مثل ماه رمضان و محرم و چه همزمان با اکران فیلمهای پرفروش دیگر. همه اینها در آییننامه شورای صنفی نمایش کاملا شفاف و مشخص است.» به گفته فرجی اگر صاحب یا مالک سالن با فیلمی به مدت ٤ هفته قرارداد بسته باشد و فیلم با استقبال بسیار خوبی در آن سالن مواجه شود، براساس آییننامه شورای صنفی صاحب سالن میتواند اکران آن فیلم را در آن سالن ادامه دهد و فیلم جدید را نپذیرد و شورا هم نمیتواند به صاحب سالن بگوید شما نباید اکران این فیلم را ادامه داده و باید فیلم جدیدی را جایگزین کنید. به گفته او اگر تعدد فیلم در برخی سالنها زیاد شده به این دلیل است که مثلا یک فیلم در فلان مجموعه خوب نفروخته اما در سالن دیگری خیلی خوب به فروش خود ادامه میدهد. ممکن است فیلم در سرگروه خودش تنها ٤ هفته روی پرده باشد اما در سالنهای دیگر اگر بهتر بفروشد خیلی طبیعی است که سینمادار بخواهد فروش فیلم را ادامه دهد و فیلم دیگری را به گردونه اکران سالن خود اضافه نکند. فرجی باز هم تاکید میکند در این زمینه شورای صنفی نمایش هیچگونه اختیاری نسبت به سالنهای سینما ندارد: «البته این را بگویم که سقف شورای صنفی نمایش برای هر فیلمی ١٠ هفته است و در صورت نفروختن فیلم جدید جایگزین میشود اما تا قبل از آن اختیار با شورای صنفی نمایش است. ضمن اینکه دوستان باید این را هم در نظر بگیرند که بخش عمده مشکل ما این است که تعداد صدور پروانههای ساخت هیچ تناسبی با ظرفیتهای سینمای ایران برای اکران ندارد. از همین الان شما میتوانید وضعیت اکران ٩٥ را در نظر بگیرید. بسیاری از بزرگان سینمای ایران پروانه ساخت گرفتهاند و درحال فیلم ساختن هستند و مطمئن باشید با اینکه خیلی خوشحال میشویم که اکران ٩٥ بسیار پررونق باشد اما مسألهای که امروز بر سر اکران فیلمها به علت تعداد بالا و تراکم با آن مواجهیم، قطعا سال آینده بیشتر هم خواهد بود و باید امیدوار بود وضع در زمینه صدور پروانه ساخت کمی با مدیریت بیشتری جلو برود.»
فرهیختگان/در حاشیه مانور خبری بر نمایش فیلم دونده در ایتالیا
چرا دیگر فیلم شاخص کودک و نوجوان تولید نمیشود؟
نمایش فیلم «دونده» در ایتالیا خبری است که اداره کل روابطعمومی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان دیروز به رسانهها مخابره کرد تا بگوید تولید این مرکز بهعنوان شاخصترین آثار سینمای ایران در بیش از ربع قرن اخیر در تورین ایتالیا به نمایش گذاشته میشود. بنابر این خبر، تماشاگران ایتالیایی این اثر امیر نادری را در مدت دو روز در سینما ماسیمو موزه ملی سینما شهر تورین به تماشا مینشینند. در گزارش روابطعمومی کانون یادآوری شده است که فیلم دونده در همه این سالها علاوهبر انتخاب بهعنوان یکی از شاخصترین آثار سینمای ایران از سوی منتقدان سینما موفقیتهای بسیاری را در جشنوارهها و رویدادهای سینمایی ایران و جهان تجربه کرده است. در ادامه میتوان به کسب جایزه بالن طلایی از جشنواره فیلم سه قاره نانت کشور فرانسه در سال 1985 و جایزه منتقدان بینالمللی از جشنواره بینالمللی فیلم ملبورن استرالیا در سال 1987 اشاره کرد. دونده تولید 1367 کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان است و این مرکز از دهه 70 تا امروز که چیزی حدود دو دهه و نیم میگذرد، دیگر نتوانسته در عرصه سینما تولید شاخص و چشمگیری داشته باشد. این در حالی است که مدیران کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان بارها قول حضور موثر دوباره را در این عرصه دادهاند. از سوی دیگر مدیران سازمان سینمایی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی با جداسازی دو بخش کودک و نوجوان از جشنواره فیلم کودک و نوجوان اصفهان تاکید کردهاند قصد سرمایهگذاری در این بخش را دارند. اما واقعیت این است که سینمای کودک و نوجوان در سالهای اخیر تولید قابل تاملی نداشته است و دوره طلایی ساخت فیلمهایی چون دونده و باشو غریبه کوچک تبدیل به خاطرهای در سالهای دور شده است.
حال جای این پرسش باقی است که آیا این مرکز همچنان اتکایش به برنامههای گذشتهاش است یا تصمیم جدیای برای ورود به تولید فیلمهای جریانساز در سینمای کودک و نوجوان دارد؟
کارو کارگر/دبیرکل اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشآموزان خبر داد
اجرای طرح کتابیار در مدارس
دبیرکل اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشآموزان از آغاز طرح «کَندوی کتاب» در دبیرستانهای کشور از هفته آینده خبر داد.
به گزارش کاروکارگر، حامد علامتی دبیرکل اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشآموزان در نشست خبری که دیروز در ساختمان مرکزی این اتحادیه به مناسبت روز «کتاب، کتابخوانی و کتابدار» برگزار شد، اظهار داشت: والدین باید عادت کتابخوانی را در فرزندان خود به وجود آورند و برای تداوم رفتار کتاب خواندن باید نظامهای دیگر به کمک آموزش و پرورش بیایند.
وی با بیان اینکه هنوز عدهای در جامعه از مطالعه کردن سر باز میزنند، گفت: رفع این اشکال، یک تصمیم و اراده قاطع میخواهد تا نسبت به کتاب و کتابخوانی اقدام شود.علامتی ادامه داد: اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشآموزان در راستای ترویج فرهنگ مطالعه و کتابخوانی اقداماتی را انجام داده است که تشکیل شورای سیاستگذاری کتابیار در سال 94 به منظور شناسایی منابع مطالعاتی مفید برای دانشآموزان و معلمان، تشکیل جلسات نقد کتاب، برگزاری مسابقات کتابخوانی، تشکیل کارگروهی در قالب جلسات کارشناسی با حضور متخصصات حوزه کتاب از جمله این موارد است.وی با بیان اینکه اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشآموزان هر ساله در راستای سیر فکری و تربیتی این اتحادیه به تألیف کتاب اقدام میکند، افزود: هر سال از سوی نماینده رهبر معظم انقلاب در اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشآموزان، آیهای به عنوان آیه سال انتخاب میشود و برای تبیین آن آیه، دو کتاب مجزا برای مربیان و دانشآموزان ارائه میشود.دبیرکل اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشآموزان اضافه کرد: آیه امسال، آیه 105 سوره مائده است که دو کتاب «باغبان خود باش» ویژه مربیان و «هوای گلهایم را داشته باش» ویژه دانشآموزان تألیف شده است.
علامتی به پیشخوان ملی کتاب باران اشاره کرد و گفت: در مرکز فرهنگی آیندهسازان بخش پیشخوان ملی کتاب باران پیشبینی شده است که علاوه بر ارائه کتابهای مفید به دانشآموزان و مربیان، به ارائه مشاوره در خصوص انتخاب کتاب به مخاطبان میپردازد.وی با تأکید بر اینکه تمام کتابهایی که به شبکه دانشآموزی و مربیان ارائه میشود، مورد ارزیابی کارشناسان قرار میگیرد، افزود: در زمان نمایشگاه بینالمللی کتاب، اردوهای یک روزه و دو روزه برای دانشآموزان در استانهای مختلف پیشبینی میشود و به دانشآموزان بُن تخفیف خرید کتاب نیز اهدا میکنیم.وی از ارائه کتاب «اخلاق معاشرت» نوشته جواد محدثی، کتاب «مترسک آتشین» رمانی از وقایع دوران دفاع مقدس، کتاب «بهترین آفریده» شامل مباحت انسانشناسی از استاد مطهری و «طرح مباحث معرفت شناسی ویژه قرارگاههای دانشآموزی» برای مربیان و دانشآموزان خبر داد و بیان داشت: کتاب «من زندهام» نوشته معصومه آباد از دیگر کتابها بود که حدود 18 هزار جلد در شبکه دختران اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشآموزان توزیع شد و برای امسال نیز کتاب «دختر شینا» در دستور کار قرار دارد.دبیرکل اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشآموزان در خصوص طرح کتابیار گفت: در واحد انجمن اسلامی هر مدرسه، بخش کتابیار پیشبینی شده است که برگزاری جلسات نقد کتابها و دعوت از نویسندگان کتابها در محافل دانشآموزی، معرفی کتابهای خوب به دانشآموزان و برگزاری نمایشگاههای کتاب مدرسه از جمله وظایف کتابیار است.
علامتی در خصوص طرح کندوی کتاب اظهار داشت: هر انجمن اسلامی در هر مدرسه یک کندو از شیرینترین کتابهای روز دانشآموزی را گردآوری و مطالعه میکند و شهدگیری یا خلاصه کتاب را به سایر دانشآموزان در مقاطع خاصی از سال ارائه میدهد.
وی در خصوص اهداف طرح کندوی کتاب بیان داشت: ترویج فرهنگ مطالعه مفید در میان اعضای انجمن اسلامی مدرسه، تقویت انگیزه کسب معرفت و بصیرت اسلامی و انقلابی و مهارتهای زندگی به عنوان عناصر الگو محوری در ترویج مطالعه و کتابخوانی، ارتقای کمی و کیفی مطالعه و کتابخوانی، دسترسی به کتابهای خوب در فضای عمومی مدارس و تقویت نقش انجمنهای اسلامی به عنوان الگو و پیشتاز در ترویج کتاب و کتابخوانی و شناسایی و پرورش دانشآموزان مستعد برای تبدیل شدن به عناصر فرهنگی و کارآمد برای توسعه و ترویج کتاب خوب در کشور از جمله اهداف این طرح است.
دبیرکل اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشآموزان، ضرورت اجرای این طرح را تجهیز دانشی و شناختی دانشآموزان نسبت به مفاهیم انقلاب اسلامی از جمله سبک زندگی اسلامی، معارف قرآن کریم، استکبارستیزی و ایثار و مقاومت ذکر کرد و گفت: این طرح در دو بخش قرارگاهی و مدرسهای برگزار میشود.وی افزود: در بخش قرارگاهی، کتاب برای مربیان ارسال میشود که پس از مطالعه، در قالب طرح درس به دانشآموزان ارائه میدهند؛ در بخش مدرسهای نیز در هر مرحله ۳ تا ۵ کتاب توسط مسئولان انجمن اسلامی مدارس در هر مدرسه معرفی و عرضه میشود و دانشآموزان میتوانند این کتابها را تا ۲۵ درصد تخفیف خریداری کنند.علامتی تصریح کرد: این طرح در این هفته ابلاغ شده و از هفته آینده در مدارس متوسطه دوم اجرا میشود.
مزدم سالاری/رئيس کتابخانه ملي در مراسم گراميداشت روز کتاب، کتابخواني و کتابدار:
آلودگي فرهنگي بدتر از آلودگي ريزگردهاست
سيد رضا صالحي اميري گفت: بايد تغيير بنيادين در نگاهمان نسبت به توسعه فرهنگي به وجود بياوريم. سلامت اخلاقي مهمتر از سلامت جسمياست. مطمئن باشيد آلودگي فرهنگي بدتر از آلودگي ريزگردهاست.
به گزارش مهر، رئيس سازمان اسناد و کتابخانه ملي در ابتداي مراسم گراميداشت روز کتاب، کتابخواني و کتابدار که ديروز با حضور مسئولان فرهنگي و اجرايي کشور در تالار وحدت برگزار شد، گفت: بايد از همه آنهايي که در سراسر کشور در زمينه کتاب و کتابخواني فعال هستند، از مولف و ناشر گرفته تا همه کساني که در فرآيند نشر و توليد و کتابداري فعال هستند، تقدير کنيم؛ انسانهاي گمناميکه بدون چشمداشت نام و نان براي فضيلت و معرفت اين جامعه تلاش ميکنند. اين گمنامها انسانهاي بزرگي هستند که آينده اين کشور را تامين ميکنند و جاي تاسف است که در اقتصاد ملي کمتر از اين افراد سخن به ميان ميآيد.وي افزود: نميتوانيم به توسعه برسيم مگر اينکه به باور نه شعار؛ برسيم که راه اصلي توسعه، توسعه فرهنگي است. تاکيد مقام معظم رهبري بر توسعه فرهنگي نشان دهنده اهميت آن است. ما راه را گم کرده ايم. بيش از يک قرن است که مسير توسعه را طي کرديم ولي نه به مقصد رسيديم و نه به مقصود. با نفت و فولاد به توسعه نرسيديم و حجم آسيبهاي اجتماعي در ايران نشانگر آن است که مسير توسعه را گم کرده ايم. آيا باورپذير است که بيش از 6500 کتابدار با فضيلت، در سخت ترين شرايط زندگي کنند و همچنان نظاره گر اين وضعيت باشيم؟
رئيس کتابخانه ملي ادامه داد: فرهنگ چهار کارکرد دارد؛ اولين کارکرد فرهنگ شخصيت آفريني است، دومين و سومين هويت و سازگاري و از همه مهمتر انسجام است. اينکه همديگر را در کنار هم ببينيم و اعضاي اتميزه را در يک ايران منسجم ببينيم از نتايج اين کارکرد فرهنگ است. متاسفانه بخشي از جامعه متفکران و انديشمندان ما راه را اشتباه رفتند و مفاهيم نوسازي را اشتباه گرفتند. در نوسازي ميتوانيم از مباحث روز اقتصادي دنيا بهره ببريم اما در توسعه فرهنگي نميتوانيم نگاه به بيرون داشته باشيم. نماد اين سرمايه بزرگ فرهنگي، محرم و عاشورا است که دولت هيچ دخالتي در آن ندارد اما در ايام عزاداري محرم ميبينيم که مردم با انسجام کامل در کنار هم قرار ميگيرند و آسيبهاي اجتماعي هم کاهش پيدا ميکند. با داشتن چنين فرهنگ غني اي، نيازي به فرهنگ وارداتي نداريم.
صالحي اميري در ادامه گفت: چرا بايد در تهران چند هزار آرايشگاه، فروشگاه ماشين و... وجود داشته باشد اما کمتر از هزار کتابفروشي داشته باشيم. آيا با چنين وضعيتي ميتوانيم به هدف توسعه فرهنگي برسيم؟ بايد تغيير بنيادين در نگاهمان نسبت به توسعه فرهنگي به وجود بياوريم. سلامت اخلاقي مهمتر از سلامت جسمياست. مطمئن باشيد آلودگي فرهنگي بدتر از آلودگي ريزگردهاست. اين هم با شعار و سخنراني نميشود و بايد از مقطع دبستان شروع کنيم. متاسفانه آمار مطالعه در کشورهاي پيشرفته اصلا با کشور ما، قابل مقايسه نيست. چرا اينگونه شده ايم؟ همين است که نياز به بازنگري دارد.
وي در پايان سخنانش گفت: بايد ساختار نيز به تناسب تحول تغيير کند و اين ساختار نحيف توانايي همراهي توسعه فرهنگي را ندارد. اگر براي سلامتي افراد جامعه روي دخانيات ماليات ميبنديم، آيا شايسته نيست براي ماليات کتاب هم فکري بکنيم؛ با اين پيشنهاد که هر که در کشور قدميبراي کتاب و کتابخواني برميدارد، نظام مالياتي همان قدم را ماليات او محسوب کند. توجه کنيد که قوانين هم بايد در راستاي تسهيل اين مسائل باشد.
علي جنتي وزير فرهنگ و ارشاد اسلاميدر اين برنامه گفت: کتابخانه، کتاب و کتابخواني از ديروز تا امروز در کشور فراز و فرودهاي زيادي داشته و از جايگاه ويژه اي برخوردار بوده است. کتابخانهها در زمانهاي مختلف به نيازهاي متعدد جامعه پاسخ داده اند و هرگاه امکان رشد کتابخانهها فراهم شده، جامعه مورد نظر ترقي کرده و هر وقت کتابخانهها منزوي شده اند آن جامعه سير نزولي پيدا کرده است.
وي با اشاره به نقش معلمان در جامعه گفت:علامه طباطبايي ميگويد به نظر من، کتاب بيش از معلم درس ميآموزد. من 9 دهم اطلاعاتم را از کتاب آموختم. حالا با توجه به سخن علامه طباطبايي ميتوان گفت کتابدار واسطه ميان مخاطب و کتاب است. جنتي ادامه داد: جاي تاسف است که سرانه مطالعات مردم هنوز شاخص مناسبي ندارد. موضوع کتاب و کتابخواني همواره از موکدات رهبر معظم انقلاب بوده است و رئيس جمهور هم در سخنرانيهاي خود به اين مسئله اشارات مهميداشته است. به همين دليل وزارت ارشاد دي ماه سال گذشته يک تفاهم نامه همکاري با وزارت آموزش و پرورش امضا کرد که بندهاي اين تفاهم نامه هم به نهاد کتابخانهها ابلاغ شد که به مدد شما اجرايي خواهد شد.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com