گروه اقتصادی-محمدرضا سبزعلیپور رئیس مرکز تجارت جهانی ایران و رئیس شورای سیاستگذاری اقتصاد مقاومتی و بخش خصوصی روز چهارشنبه سیزدهم آبانماه در هشتاد و پنجمین نشست ماهانه اعضاء مرکز جامع صادراتی ایران طی سخنانی در جمع مدیران، صاحبان سرمایه و فعالان اقتصادی و دانشگاهیان، ضمن انتقاد از سیاستها و عملکرد مدیریت بانک مرکزی اظهار داشت: انگیزه تأسیس و فعال شدن بانکهای مرکزی در کشورهای جهان بسیار روشن و شفاف میباشد بطوریکه همه صاحب نظران ارشد اقتصادی از آن آگاهی دارند فلذا بازگو کردن آن تکرار مکررات بوده و چه بسا خسته کننده باشد اما ناخواسته مجبورم تا برای بررسی عملکرد بانک مرکزی ایران به چند مورد از اهداف و انگیزه های مشخص این تشکیلات اشاره نمایم تا مقصود خود را بهتر رسانده و دین مطلب را ادا کنم.
وی افزود: اهداف بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران که در سال1339تأسیس شده است حدوداً شامل 13 بند میباشد که مهمترین آنها عبارتند از چاپ و نشر اسکناس، تنظیم بازار پولی و ارزی، هدایت کننده اعتبارات، کنترل کننده بحران پولی کشور، بانک عامل دولت و.... اما درکل مطالعه قوانین مربوط به تأسیس بانکهای مرکزی در کشورهای مختلف جهان یک هدف مشترک را نشان میدهد که وظایفی از قبیل حفظ ارزش پول، حفظ تعادل داخلی و خارجی پول، کنترل تورم، حفظ ثبات قیمتها و کمک به رشد و توسعه اقتصادی جامعه بعنوان اهداف و مسئولیتهای اصلی تأسیس بانکهای مرکزی ذکر شده است. لذا با نگاه اجمالی به فعالیتهای چند سال اخیر بانک مرکزی ایران به این نتیجه میرسیم که نه تنها این اهداف و شرح وظایف تا حدود زیادی در کشور ما رنگ باخته بلکه بنوعی بانک مرکزی ایران از اهداف اصلی خود دور و کارکرد جدیدی نیز برای خود تعریف کرده است.
به گزارش بولتن نيوز،علیپور گفت: بانک مرکزی ایران بدلیل نداشتن استقلال واقعی، همچنان به دستورات دولت وابسته بوده و طی سالهای اخیر فقط به قلک، صراف و طلا فروش بزرگی برای دولت مبدل شده است. هرچند که مسئولین بانک مرکزی هنوز خود را پایبند به اهداف و شرح وظایف واقعی بانک میدانند اما در عمل هیچ هدفی بجز چاپ اسکناس انجام نمیشود همچنین عملکرد سلیقه ای بانکها نیز مبین این واقعیت است که حتی نظارت و کنترل بر فعالیت سایر بانکهای کشور نیز از عهده بانک مرکزی خارج شده و چه بسا در حال حاضر نیز حوادث و اختلاسهایی در برخی از بانکهای کشور در شرف رخ دادن میباشد که بانک مرکزی از آن بی خبر بوده و صدای آن بعدها در خواهد آمد. (بقول آن داستان معروف که دزدی شبانگاه در حال بریدن قفل مغازه ای جهت سرقت بود و در پاسخ به سوال پلیس که پرسید چه میکنی گفت ساز میزم و صدای آن فردا شنیده خواهد شد) احتمالاً در حال حاضر نیز قفلهایی به دور از چشمان مسئولین بانک مرکزی در حال بریده شدن میباشند که صدای ساز آنها و شاید صدای کنسرت آنها بعداً بگوش خواهد رسید.
وی افزود: تا زمانیکه بانک مرکزی استقلال واقعی خود را بدست نیاورده و همچنان تابع دستورات دولت باشد متأسفانه همین روند ادامه خواهد داشت زیرا کارها در دست صاحب نظران و کارشناسان واقعی صنعت بانکداری نخواهد بود چه بسا سیاست مدارانی که هیچگونه آشنایی با بانک و بانکداری نداشته باشند دستوراتی را صادر کنند که عواقب آن چیزی جزء اتفاقات رخ داده در عرصه پولی کشور طی دو سال گذشته علی الخصوص روزهای اخیر نخواهد بود. از همه مهمتر اینکه بانک مرکزی ایران حکایت آن شتر مرغ را پیدا کرده که خود نمیداند بالاخره شتر است یا مرغ. زیرا در حرف اعلام میکنند که مثلاً مستقل هستند اما در عمل کاملاً وابسته به دولت میباشند. ضمناً بانک مرکزی دولتی نیازمند رئیس کلی سیاستمدار و سیاسی کار میباشد. یعنی بیش از اینکه به فن بانکداری آشنا باشد باید سیاسی کاری را بداند در صورتیکه بدنه بانک مرکزی مستقل از دولت هرگز پذیرای رئیس کل سیاسی کار نخواهد بود و فقط افراد برجسته و مدیران مجرب و با سابقه صنعت بانکداری میتوانند سکان هدایت کشتی به گل نشسته بانک مرکزی را در دست گرفته و آنرا نجات و به سمت آبهای آزاد راهبری نمایند. البته با شناختی که از جناب آقای سیف رئیس کل فعلی بانک مرکزی دارم ایشان بیش از اینکه متخصص صنعت بانکداری باشند سیاسی کار قهاری هستند که هیچیک از مراحل پایه ای بانکداری را طی نکرده و از پشت باجه شروع و پله پله مراحل ترقی را تا رسیدن به عضویت در هیأت مدیره بانکهای بزرگ کشور طی ننموده اند و
به یکباره به ریاست هیأت مدیره و مدیرعاملی چند بانک بزرگ دولتی (البته بغیر از بانک کارآفرین) منصوب شده اند که حاصل این بی تخصصی هم شد اختلاس 123 میلیاردی بانک صادرات با آن همه سر و صدا و یک اعدامی!! و پس از آن بحران بانک سپه و سپس مدیرعاملی بانک ملی ایران که در اصل بزرگترین بانک ایرانی آنهم با بیش از یک سوم نقدینگی کشور!! البته اگر در دوران مدیریت ایشان در بانک ملی چندان اتفاق و حادثه خاصی در آن بانک رخ نداد به این دلیل بود که هیچیک از کارها و امورات بانکی را ایشان انجام نمیداند و فقط مدیر ظاهری بانک در برابر دیدگان و رسانه های گروهی بودند ولیکن انسان فرهیخته و بزرگواری که بنوعی پدر صنعت بانکداری هم محسوب میشوند (چه از نظر سن و چه از بابت تجربه) که نمی خواهم نامشان را ببرم زیرا شاید خودشان راضی نباشند در آن زمان قائم مقام بانک ملی بودند و همه کارهای بانک را این استاد بزرگ انجام میدادند و همه کارهای انجام شده توسط قائم مقام محترم، به نام آقای سیف تمام میشد!! یعنی به نام ایشان و به کام اوشان. ضمناً تمام عزت و احترام و اعتبار آن زمان بانک ملی در گرو بزرگوارانی همچون قائم مقام اسبق و برخی از مدیران قدیمی آن بانک بود. البته روابط آقای سیف با این بزرگوار و نحوه برخورد ایشان با وی قبل و پس از ریاست شان بر بانک مرکزی خود داستان شنیدنی است که انشاالله در زمانی دیگر به آن خواهم پرداخت. پس از خروج از بانک ملی نیز بعنوان مدیرعامل بانک کوچکی بنام (فیوچر بانک) به کشور بحرین تشریف بردند که البته نمی خواهم راجع به مدیریت ایشان در آن بانک و حاصل مدیریت شان صحبت کنم و نهایتاً به تهران بازگشته و مدیریت بانک خصوصی کارآفرین را تا پیش از ورود به بانک مرکزی برای مدتی حدود 3 سال عهده دار بودند.
علیپور اظهار داشت: با این تیم بزرگ اقتصادی که دولت یازدهم در اختیار دارد، انتظار بر این بود تا سریعاً اکثر مشکلات و نابسامانی ها رفع و اوضاع اقتصادی کشور بهبود یابد اما پس از گذشت بیش از دو سال از عمر دولت تدبیر و امید علیرغم کارهای انجام شده نه تنها اوضاع اقتصادی بهتر نشده بلکه ناهماهنگی، بی برنامگی و سردرگمیهای غالب اعضاء تیم اقتصادی دولت مشهودتر میباشد بطوریکه نه برنامه ای درست و مدون برای مسئولیتی که برعهده شان میباشد دارند و نه قول و قرار و حرفها و پیش بینی های آنها درخصوص اوضاع اقتصادی کشور درست از آب در می آید!! هر چند تجربه تاریخی اقتصاد ایران همواره چنین بوده که در اکثر دولتها، ناهماهنگی بین اعضای کابینه، منجربه کندی پیشرفت برنامه ها شده است اما این تفاوت دیدگاه، سر درگمی و بلاتکلیفی در میان تیم اقتصادی دولت یازدهم بارزتر و مشهودتر است زیرا دلیل عدم بهبودی اوضاع، وجود حلقۀ مفقوده ای است که اجازه نمیدهد تا هیچ سعی و تلاشی در جهت بهبود اوضاع اقتصادی به نتیجه برسد تا آنجا که این نگرانی و سوال را بوجود آورده که آیا این تیم میتواند از این به بعد در عرصه کارهای اجرایی اقتصاد هماهنگ عمل کند؟
وی در ادامه تصریح نمود: بلاتکلیفی و سردرگمی تیم اقتصادی، این واقعیت و سوال را مطرح میسازد که اختیار اقتصاد ایران در دست کیست ودر نهایت چه کسی خط و خطوط را تعیین میکند و تصمیم آخر را چه کسی میگیرد؟ همین بلاتکلیفی و جفت و جور نشدن کارها نیز باعث شده تا دائماً وزرای اقتصادی دولت از طرف نمایندگان به مجلس احضار و بازخواست شوند و اکثراً نتوانند پاسخ روشنی به سوالات نمایندگان بدهند و با کارت زرد از مجلس بدرقه گردند. همین کنجکاوی که چرا مشکلات اقتصادی رفع نمی شود و کارها سر و سامان نمی یابد ما را بر آن داشت تا بررسیهای خود را به دقت انجام دهیم و حلقه مفقوده ای که نه تنها نمی گذارد کارهای اقتصادی کشور روبراه شده بلکه روز به روز گره مشکلات را کورتر و کار سایر اعضاء تیم اقتصادی دولت را خراب تر میکند را پیدا کنیم و آن بی تدبیری و سوء مدیریت رئیس کل بانک مرکزی است که تا به امروز بی سر و صدا کارها را خراب کرده و خود را پشت سر سایر وزراء اقتصادی پنهان نموده و سایر اعضاء تیم اقتصادی دولت را در برابر نوک تیز انتقادات و حمله منتقدان قرار داده است.!! موردی که شاید آقای روحانی نیز به آن دقت نکرده اند.
برپایه همین گزارش علیپور افزود: بانک مرکزی هر کشوری همانند شریان حیاتی اقتصاد آن کشور میباشد و هرگونه بی نظمی و اخلال در مسیر آن میتواند تمام حیات اقتصاد را با فاجعه مواجه کند لکن بدلیل بی تدبیری، موانعی بر سر راه شریان حیاتی اقتصاد کشورمان بوجود آمده که متأسفانه مشکلات و نابسامانی های ایران را روز به روز بیشتر کرده است. بی حاشیه به اصل موضوع میپردازم. تیرماه سال92 یعنی چند روز پس از پیروزی آقای روحانی در انتخابات ریاست جمهوری، بحث انتخاب رئیس کل بانک مرکزی بالا بود تا اینکه از طریقی اطلاعاتی کسب کردم که ریاست آقای سیف بر این بانک قطعی شده است ولیکن در جایی بطور اتفاقی ایشان را دیدم و ریاست وی را پیشاپیش تبریک گفتم که آقای سیف گفتند که هنوز از چیزی خبر ندارند و بنده عرض کردم که ما دعا کرده ایم و قطعاً اجابت شده است اما وقتیکه آقای سیف احساس کردند که حرفم بی ریشه و اساس نیست و کاملاً جدی است
خیلی خوشحال شده و در پوست و گوشت خود نمی گنجیدند که خوب البته حق داشتند زیرا هر کسی رئیس کل بانک مرکزی بشود از خوشحالی پر و بال در میآورد. درکل از آقای سیف خواهش کردم که پس از آغاز دوران ریاست شان، حتماً اوضاع را دگرگون کنند که صد البته ایشان هم به حرف حقیر گوش کردند و چه زود اوضاع را دگرگون کردند منتهی از آن طرف همه امور را به هم ریختند!! اما جالب اینکه اوایل سالجاری آقای سیف را در منزل یکی از علمای بزرگوار زیارت کردم و به ایشان گفتم که ما دعا کردیم تا جنابعالی رئیس شوید و مشکلات را رفع و اوضاع را سر و سامان دهید، آقای سیف با غرور خاصی ابتدا نگاه عاقل اندر سفیهی به اینجانب کردند و گفتند اولاً مرا به زور و علیرغم میلم رئیس بانک مرکزی کردند!! ثانیاً لطف کنید و دعا کنید تا بنده را هرچه سریعتر از این سمت عزل کنند!! که بنده فقط لبخدی زده و به ایشان قول دادم تا دعا کنم انشاالله وی را از ریاست عزل کنند. ماهها صبر کردم تا شاید تغیری در اوضاع ایجاد شود ولیکن به این نتیجه رسیدم که روز به روز وضعیت بدتر میشود از همین رو امروز مجبور شدم تا انتقاد خودم را از سیاستها و عملکرد مدیریت بانک مرکزی علنی کرده و از این به بعد نیز سلسله وار سیاستها و عملکرد مدیریت بانک مرکزی را زیر ذربین برده و نقاط ضعف و قدرت آنرا بیان خواهم نمود.
وی تصریح کرد: آقای سیف پس از نشستن بر اریکه قدرت، اولین کارهایی که انجام دادند بشرح زیر بوده است:
* سریعاً در طبقات 16 و 17بانک مرکزی (یعنی حوزه ریاست) حکومت نظامی اعلام کرده و درهای حوزه ریاست را به روی مراجعین 6 قفله نمودند!
* سپس دلار را2850 تومان تحویل گرفتند و چند روز بعد با یک مصاحبه عجیب و غریب قیمت ارزهای خارجی را در بازار آزاد افزایش دادند!
* با بازنشسته کردن جمع کثیری از مدیران مجرب، توانمند و متخصص بانک مرکزی، متأسفانه بدنه آن بانک را از نیروهای کارآمد تهی کرده و پیکره بانک را ضعیف و شکننده نمودند، بطوریکه تمام بازنشست شده گان آن بانک هنوز توانمند و اکثر آنها هماکنون در بانکهای خصوصی و در مناصب بالا مشغول به کار شده اند.
* از آن تاریخ به بعد آمارهای منتشر شده بانک مرکزی از واقعیت به دور افتاد!
* نقدینگی موجود در جامعه را در ابتدای دولت یازدهم با430 هزار میلیارد تومان تحویل گرفتند ولیکن با بی تدبیری همان مبلغ را امروز در آستانه 850 هزار میلیارد تومان رسانده اند.!
* با وجود اینکه نرخ تورم در دوران احمدی نژاد30 ،40 و بعضا50 درصد بود اما نرخ سود تسهیلات 14درصد بود!! اما بانک مرکزی دولت یازدهم با ریاست آقای سیف نرخ تورم را 15درصد اعلام کرده و در نتیجه نرخ سود تسهیلات باید از نرخ تورم کمتر باشد اما در عمل می بینیم که امروز نرخ سود تسهیلات حدود 2 برابر نرخ تورم اعلامی میباشد!!
* در خصوص سود سپرده ها نیز هنوز هیچگونه انضباطی حاکم نشده و هر یک از بانکها و مؤسسات اعتباری مجاز و غیر مجاز بطور علنی و یا مخفیانه سودهای متفاوتی به مشتریان خود پرداخت میکنند!!
* عدم ساماندهی مؤسسات اعتباری غیر مجاز که دلیل آن یا ناتوانی و سوء مدیریت بانک مرکزی میباشد و یا اینکه بنابه دلایلی بطور عمد و یا از روی مصلحت اهمال میکنند که در هر دو صورت باید به حال این مدیریت گریست. طبق آخرین آماری که روز گذشته معاون آقای سیف به رسانه ها ارائه نمودند گفتند که حدود 7000 مؤسسه مالی و اعتباری، لیزینگ و صرافی غیر مجاز در کشور وجود دارد که واقعاً فاجعه است و مسئولین بانک مرکزی باید کلاه خود را بالاتر بگذارند!!
* ادامه سیاستهای دولت گذشته درخصوص فروش ارز در بازار آزاد و تأمین منابع مالی از این طریق جهت جبران کسری بودجه دولت.
* افزایش پی در پی نرخ ارزهای مبادلاتی و زمینه سازی افزایش نرخ ارز آزاد و کاهش ارزش پول ملی!! بطوریکه آقای سیف، بانک مرکزی را در اوج تحریمها با دلار مبادلاتی2500 تومان و دلار آزاد2850 تومان از آقای بهمنی تحویل گرفتند اما امروز همان دلار را با وجود توافقنامه هسته ای و آغاز اجرایی شدن برجام به بیش از2990 تومان (مبادلاتی) و3500 تومان (آزاد) افزایش داده اند!! آیا این است معنی مدیریت؟
* بی اعتنایی و عدم حرف شنوی بانکها از بانک مرکزی بطوریکه وقتی اسم بانک مرکزی را نزد غالب مدیران عامل و اعضاء هیأت مدیره بانکها میبریم فقط پوزخند میزنند!!
* عدم همکاری و هماهنگی مدیریت بانک مرکزی با وزارتخانه های اقتصادی، صندوق توسعه ملی و سازمان بورس و .... که خود موجب نابسامانی و عدم پیشرفت کارها شده و میشود.
* اعمال سیاستهای خشن و کمرشکن از طرف بانک مرکزی و به تبع آن از جانب سایر بانکها برعلیه فعالان اقتصادی بخش خصوصی. بطوریکه با شنیدن نام بانک مرکزی و بانکها، بدن همه فعالان اقتصادی میلرزد و فقط بدبختی، عدم پیشرفت کارها و ورشکستگی جلوی چشم همه نقش می بندد!!
* و. و. و. ..... دهها مورد دیگر مجالی برای یادآوری تک تک آنها نیست.
رئیس شورای سیاستگذاری اقتصاد مقاومتی و بخش خصوصی در ادامه به موضوع بسته جدید خروج از رکود دولت پرداخت و گفت: آقای سیف با افتخار از این بسته پرده برداشت و آنچنان راجع به تبلیغ کرد که انگار از همان فردا همه مشکلات حل و فصل خواهد شد غافل از اینکه هیچ اتفاقی رخ نخواهد داد. بخش اصلی مشکلات اقتصادی کشور با این بسته هرگز حل نمیشود. دولت بنوعی میخواهد مردم را ترغیب به خرید خودرو یا لوازم خانگی کند و با اعطای وام10 و 25 میلیون تومانی، مردم را تشویق به خرید نماید اما معلوم نیست که این بودجه از کجا خواهد آمد و منبع تأمین این بودجه از کجاست؟!! میگویند که بانکها این وام را خواهند داد به همین خاطر اینجانب به شما قول میدهم که این پروژه از همین الان شکست خورده است!! زیرا وقتی اسم بانک مرکزی یا بانکها به میان می آید یعنی توقف کار. از قدیم الایام هر جا کاری متوقف شده و یا گره ای ایجاد گشته قطعاً رد پای بانکها آنجا دیده میشود. بقول یکی از دوستان، اگر میخواهید کار یا پروژه ای را متوقف و یا به شکست بکشانید، سرنوشت اجرای کار را به یکی از بانکها گره بزنید حتماً کار متوقف میشود. مگر وام را همین جوری به مردم خواهند داد؟ مطمئناً از درخواست کننده وام، حداقل دو ضامن کارمند باضافه کلی مدارک درخواست خواهند نمود. مگر وامهای سابق خرید خودرو و یا وامهای ازدواج را که مبالغ شان خیلی کمتر از 25میلیون تومان بوده را دادند که حالا میخواهند این وامها را براحتی به مردم بدهند؟ این طرح به این سادگیها و به این زودیها انجام نخواهد شد و اگر هم شروع شود که ظاهراً قرار شده که به همه مردم هم تعلق نگیرد تورم زیادی را به جامعه تحمیل خواهد کرد و سپس شکست خود را اعلام خواهد نمود.
ریاست مرکز تجارت جهانی ایران در خاتمه تأکید نمود: همچنانکه بارها عرض کرده ام، بهبود اوضاع اقتصادی ایران برنامه ریزی صحیح و عمل نیاز دارد نه تدوین کردن بسته های پی در پی. زیرا بسته های اقتصادی دولت بنوعی احیاء برنامه شکست خورده تعدیل اقتصادی دهه هفتاد است، ضمناً مشکل اساسی اقتصاد ایران، دولتی بودن اقتصاد و همچنین بینش دولتها نسبت به اقتصاد است که از حدود سه دهه پیش حاکم بوده و آن سیاست تعدیل ساختاری است که باید نسبت به اصلاح این نگرش تلاش کرد. در خاتمه عرائضم میخواهم چند نکته را خدمت آقای سیف یادآوری کنم شاید مفید به فایده باشد و لحظه ای از دوران قبل از ریاست شان را به یاد آورند و آن اینکه شما از ریاست آقای بهمنی بر بانک مرکزی بیشتر از تمامی مدیران عامل بانکهای کشور بهره را بردید و همیشه درب اتاق ایشان به روی جنابعالی باز بود زیرا شما رئیس سابق و دوست گرمابه و گلستان ایشان بودید. منافع زیادی را از ریاست آقای بهمنی بردید!! حتی به یاد دارم که رئیس کل سابق هر هدیه ای را که در ایام عید نوروز به میهمانانش میداد تقویم و سررسیدنامه آن بانکی را که شما مدیرعاملش بودید را هم روی هدایای خود میگذاشت و تحویل میهمانش میداد!! یعنی بنوعی مبلغ شما بودند. وقتیکه اسکناس نو توزیع میشد اسم بانک تحت مدیریت حضرتعالی هم جزء چند بانک توزیع کننده اسکناس نو بود زیرا شما جزء مقربین بودید. زمانیکه بانک مرکزی از حساب بانکها بابت مابه التفاوت نرخ ارزهای دریافتی پول برداشت کرد آیا بانک تحت مدیریت شما هم همانند سایر بانکها متضرر شد یا مورد لطف قرار گرفت؟ و یا .... دهها مورد دیگر. درست است که امروزه دولتمردان سابق از اسب افتاده و از نظر ما اخ و بد شده اند اما حداقل در زمان خودشان برای خیلی ها مفید بودند. جنابعالی استحضار دارید که ناگفته های زیادی از این دست را در صندوقچه دل خود نگهداری کرده ام ولیکن امیدوار هیچگاه مجبور نشوم که آنها را به زبان بیاورم. لطفاً کمی در رفتار خود با فعالان اقتصادی تجدید نظر کنید