کد خبر: ۳۰۴۶۸۱
تاریخ انتشار:
مبارزه با استکبار جهانی

نبرد با استکبار جهانی تمام شدنی نیست

مسئله‌ی ما با استکبار جهانی ب‌خاطر این است که ما با آنها سرِ جنگ داریم. هر جایی که ببینیم‌شان، با آنها دعوا می‌گیریم. اصلاً در کتاب خدا نوشته که هر کجا ردپایی از کفر عنود دیدید، مبارزه تنها تکلیف شماست.

گروه سیاسی - آبان ماه. سیزدهم آبان ماه. روز دانش‌آموز. با این عنوان‌ش کاری نداریم. کار ما با مسئله‌ی بزرگ‌تر این روز خداست. مسئله‌ای که حتی کشتار آن همه طفل بی‌گناه، ب‌خاطر نشدنش انجام شد. مسئله‌ای که آن همه دانش‌آموز، برای عمل کردن به گوشه‌ای از آن، خودشان را جلوی دهان مسلسل‌های ارتش پهلوی قرار دادند. مسئله‌ی "مبارزه با استکبار جهانی".


مبارزه. بله، مسئله‌ی ما با استکبار جهانی ب‌خاطر این است که ما با آنها سرِ جنگ داریم. هر جایی که ببینیم‌شان، با آنها دعوا می‌گیریم. اصلاً در کتاب خدا نوشته که هر کجا ردپایی از کفر عنود دیدید، مبارزه تنها تکلیف شماست. و مگر کفر، از سر کبر نیست؟ "کبر"ی که عبدالله را به ابلیس تبدیل کرد، رئیس همه‌ی کافران. بله، نسبت ما با هر کبر ورزِ مستکبری، مبارزه است.

به گزارش بولتن نیوز به استکبار می‌رسیم، اما مبارزه. قضیه از این قرار است که مبارزه کردن، مثل کردنِ هر کاری، شرایط دارد. اهلش را می‌خواهد. چون سپردن کار مبارزه به نااهل، اولین قدم استحاله‌ی مبارزه است. اولین شرط مبارزه، درک عمیق و عالمانه‌ی دین خداست. تعجب کردید؟ اما همینی‌ست که هست. روزی به پیغمبر خدا گفتند، اینها که در رکاب تو می‌جنگند و غزوات را پیش‌ می‌برند، اهل علم و معرفت نیستند. که اگر بودند، در رکاب تو نبودند. جواب پیامبر جالب بود. فرمود: از شمشیر ایشان "فقه" می‌چکد.

یعنی سربازان من آنهایی هستند که در امر دین، معرفت عمیق دارند. چون اگر این نوع خاص از معرفت نباشد، جای دوست را با دشمن عوضی می‌گیری. مثل برخی حضرات سیاسیون که در این روزهای ما، دوست و دشمن و زمین مبارزه را عوضی گرفته‌اند: «برخی، نقطه‌ی درگیری با دشمن را اشتباه می‌گیرند و توپخانه خود را به سمت آن نقطه به کار می‌اندازند در حالیکه دوست در آنجا قرار دارد نه دشمن. برخی رقیب انتخاباتی خود را شیطان اکبر به حساب می‌آورند در حالیکه شیطان اکبر، آمریکا و صهیونیزم است نه رقیب جناحی و انتخاباتی. 25/7/1391 بیانات رهبر انقلاب در اجتماع بزرگ بسیجیان خراسان شمالی»

شرط دیگر مبارزه، دل نبستن است. روزی با یکی از اساتیدم در خیابان‌های شهر قدم می‌زدیم. از جلوی رستوران‌هایی گذشتیم که مردم در آن، مثل از قحطی برگشتگان می‌خوردند. و شکم‌ها، چون کوه اورست بر روی یک تکه سنگ. حضرت استاد حرف جالبی زد. گفت: "اینها اهل مبارزه نیستند و نخواهند شد، چون دلبستگی زیادی دارند. اگر آنهایی که هشت سال برای این مملکت جنگیدند، این همه دلبستگی داشتند که نمی‌توانستند بجنگند."

حالا یکبار این دلبستگی شکمی‌ست و مبتلا به ما، یکبار هم لقبی‌ست و سازمانی، و مبتلا به از ما بهتران. آدمی که مثلاً عنوان‌دار است و جزء سلسله‌ی فخیمه مدیران، و برای کسب مدال مدیریت جدال‌های فراوان کرده و پس از پیروزی در مسابقات کسب عنوان، سازمانش را به میمنت ریاست خویش، به هر نوع ظواهر مدرن مدیریتی آراسته نموده (که این روزها می‌گویند از ابزار کار است)، هیچ وقت اهل مبارزه نخواهد شد. چه بخواهد این مبارزه از نوع سفت و سختش باشد، چه از نوع نرم و فرهنگیش یا اقتصادی که اقتصاد مقاومتی را می‌طلبد.

انصافاً، آیا مدیری که هر روز سوار اتومبیل آنچنانی می‌شود، در دفتر چند صد میلیونی‌اش مستقر می‌شود، حقوق و مزایای فراوان می‌گیرد و ... می‌تواند از قید همه‌ی اینها بگذرد و برود وسط میدان بجنگد؟ حالا جنگیدن در وسط میدان پیش‌کش، می‌تواند از قید اجناس وارداتی دور و برش بگذرد و در این تحریم‌ها، از پشت خم نکردن حرف بزند و از حرف مهم‌تر، مبتنی بر اقتصاد مقاومتی عمل کند؟

مبارزه بس است. برویم سر وقت استکبار، یا همان موضوع مبارزه. استکبار بر وزن استفعال، یعنی کسی که کبر می‌ورزد و خواهان غرور است. درد خود برتربینی دارد. پس مبارزه‌ی ما و دعوای ما با آنهایی‌ست که غرور دارند. خودشان را برتر از همه می‌بینند. دیگران را موجوداتی پایین‌تر از آدم و خودشان را فراتر از انسان فرض می‌کنند. و همه‌ی این‌ها یعنی صفت شیطانی دارند. این "رانده شده" تنها ب‌خاطر آن رانده شد که خودش را برتر دید، همین. نه دزدی کرده بود، نه به کسی تهمت زده بود، نه عملیات تروریستی انجام داده بود و نه چیز دیگری. شیطان، از مقام عبداللهی تنها به این دلیل سقوط کبری کرد که به خودش مغرور شد و کبر ورزید. دعوای ما هم با او، و همه‌‌ی امثال اوست.


در روزگار ما، امریکا تبدیل شده به سمبل استکبار. یعنی جوری شده که امریکا همان استکبار است و استکبار همان امریکا. مثلاً اگر به کسی بگویند فلانی امریکایی شده عین این است که بگویند فلانی چقدر مغرور شده. دولتی که مدیریت دنیا را تنها لایق خویش می‌داند و از رسیدگی به وضع مهاجران کوبا تا نرخ بنزین در کویت را از سلسله وظایف خودش تلقی می‌کند، چیزی جز کبر و غرور ندارد. می‌گویند نژادپرست نیستیم، اما هستند. ملت پرستند. ملت امریکایی را تنها موجودات خوب می‌دانند. بقیه هیچ، بروند در سطل آشغال خلقت. برای توسعه‌ی کبر و غرورشان هم هر کاری می‌کنند. هر کاری می‌کنند تا دیگران ب‌جای خدا به او سجده کنند، مثل شیطان. ولی نمی‌دانند: «به بال و پر مرو از ره که تیر پرتابی – هوا گرفت زمانی ولی به خاک نشست.»

اما یادمان باشد که از این منظر، امریکا یک مفهوم است نه یک مصداق. یعنی همان‌طور که گفتیم امریکا با اعمالش کار را به جایی رسانده که جای استکبار نشسته. و هر کس که چنین اعمالی داشته باشد، امریکایی‌ست و مستکبر. حال می‌خواهد این "هر کس"، من نویسنده باشم، بقال سر کوچه باشد یا هر موجود دوپای دیگر و سازمان‌های مطبوع‌شان. اینجا دیگر اسم مطرح نیست، رسم آدم‌ها مهم است. هر کس، در هر جایی بر اساس کبر و غرور عمل کرد، امریکاست و سیب مقابل ما. و اگر روزی امریکا از اعمال مستکبرانه‌اش دست برداشت و گذشته را جبران نمود، دیگر امریکا به مهفوم مستکبرش نیست. می‌شود یک کشور معمولی مثل بقیه‌ی کشورها.

و سر آخر، مبارزه با استکبار "جهانی". چون که صد آمد نود هم پیش ماست. یعنی ما با بزرگتر‌های دنیای غرور سر جنگ داریم و با عظیم‌ترین منیّت‌ها در مبارزه‌ایم. پس این امریکاهای کوچک و ای خواهش‌های حقیر نفسانی، حساب کار دست‌تان باشد. طرف مقابل‌تان مبارز با استکبار جهانی‌ست. البته به این شرط که همین جمله، باعث غرورمان نشود.


شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین