آرمان، آفتاب یزد، ابتکار، اعتماد، افکار، اطلاعات، ایران، تفاهم، جام جم، جوان، جمهوری اسلامی، حمایت، خراسان، راه مردم، حمایت، روزان، رویش ملت، سیاست روز، شرق، شهروند، قانون، قدس، کیهان، مردم سالاری، وطن امروز و همشهری روزنامه هایی هستند که روزانه به آنها پرداخته و سعی می کنیم گلچینی از بهترین های آنها را در یک سبد فرهنگی به خدمت شما عرضه کنیم.
گروه فرهنگی - امروزه رسانهای نیست که فعالیت داشته باشد و به مقولات فرهنگی توجهی نکند. چه اینکه فرهنگ و رسانه دو روی یک سکه بوده و اصلاً نمیتوان دم از کار رسانه ای زد ولی مقولات فرهنگی را نادیده گرفت. در این شرایط، یکی از مهمترین رسانههایی که از قدیم الایام و به طور مدام، موضوعات فرهنگی را مورد بررسی قرار داده است، روزنامهها بودند. تا جایی که بعید است تا امروز روزنامه منتشر شده باشد که هیچ بهره ای از فرهنگ نبرده باشد.
به گزارش بولتن نیوز، در روزگار ما نیز روزنامه های موجود با گرایشات سیاسی و فکری گوناگون، دست به این کار زده و در قالبهای مختلف، به مسائل فرهنگی می پردازند. اما نکته اینجاست که این همه تولیدات فرهنگی منتشر شده در روزنامهها برای دیده شدن پا به این جهان گذاشته اند. به عبارت دیگر، مطلبی که دیده نشود گویی اصلاً تولید نشده است. اما آیا با حجم انبوه سایتها و مجلات و روزنامهها و رسانههای مختلف دیگری که وجود دارد، میتوان به همه آنها پرداخت و مطالب شان را از نظر گذراند؟ جواب معلوم است …
به همین دلیل ما در بولتن نیوز سعی کردهایم تا از این به بعد و در قالب صفحه«فرهنگ در رسانه»به بازخوانی و بازنشر اصلیترین مطالب فرهنگی روزنامهها بپردازیم. به عبارت دیگر، «فرهنگ در رسانه»تلاشی است برای تبلور روزانه تراوشات فرهنگی روزنامه های کشور. تا به این طریق، حداقل اصلیترین مقولات فرهنگی که در روزنامهها منتشر شده است، توسط مخاطبین دیده شود. البته ما از همین جا، دست همکاری خود را به سمت همگان دراز کرده و از همه کسانی که تمایل دارند به انحای مختلف در این زمینه به ما کمک کنند، دعوت میکنیم تا در کنار ما، به ارتقای صفحه«فرهنگ در رسانه»کمک کنند.
آرمان، آفتاب یزد، ابتکار، اعتماد، افکار، اطلاعات، ایران، تفاهم، جام جم، جوان، جمهوری اسلامی، حمایت، خراسان، راه مردم، حمایت، روزان، رویش ملت، سیاست روز، شرق، شهروند، قانون، قدس، کیهان، مردم سالاری، وطن امروز و همشهری روزنامه هایی هستند که روزانه به آنها پرداخته و سعی می کنیم گلچینی از بهترین های آنها را در یک سبد فرهنگی به خدمت شما عرضه کنیم.
***
آفتاب یزد/رقابت مهتاب کرامتی، نیکی کریمی و مریلا زارعی روی پرده سینما
تقابل موسیقی و عشق و جنگ
صبا شادور: هر فصلی از اکران فیلمها که میگذرد، حضور بازیگران در یک فیلم، بیشتر توجهمان را جلب میکند. حالا با آمدن سه فیلم «چهارشنبه 19 اردیبهشت»، «ارغوان» و «ماهی سیاه کوچولو»، به نظر میرسد کمی از شرایط اکران فیلم تاریخی که این چند هفته سینماها را تسخیر کرده بود، دور خواهیم شد و وارد فصل تازهای از اکران میشویم. هنرآنلاین در این گزارش و به بهانه اکران این سه فیلم نگاهی به بازی سه بازیگر زن سینمای ایران انداخته که در چند دهه اخیر همچنان جزو بازیگران پر کار سینما هستند.
* مهتاب کرامتی و «ارغوان»؛ نشانه تلفیق موسیقی و احساس زنانه
وقتی به فیلمهای قبلی امید بنکدار و کیوان علی محمدی دو کارگردان خوش ذوق و سلیقه سینما نگاهی میاندازیم، میبینیم که در هر دو فیلم این کارگردانها، وجه مشترکی از حضور زنان دیده میشود. بنکدار و علیمحمدی چند سالی است که با ساخت فیلمهای بلند پا به عرصه سینما گذاشتهاند. این دو کارگردان بیشتر از آن که بخواهند راوی داستانهای یک خطی باشند، به وجوه آدمها در موقعیتهای مختلف میپردازند. به همین دلیل نقش زنان در فیلمهای آنها کلیدی است. کار مهتاب کرامتی در فیلم «ارغوان» نمونه یکی از بازیهای زنانه و احساسی است. گاهی فکر میکنیم پرداختن به چنین کاراکترهایی در سینمای ایران سخت و غیرقابل باور همراه با ادا و اصولهای معمول خواهد بود. در حالی که تلفیق موسیقی و باران، همراه با دو چهره سینما، مهدی احمدی و مهتاب کرامتی، چند سکانس فیلم را پر میکند. البته پیش از این تجربه اینگونه بازی احساسی را از احمدی در فیلم "شبهای روشن" داشتهایم و حضور او درفیلم "ارغوان" برایمان غریب نیست. مهتاب کرامتی سال گذشته بیشترین حضور خود را در فیلمهای سینمایی داشت و اگرچه تصور بر این بود که سیمرغ بلورین را به خانه ببرد، اما نقشهای متفاوت او نتوانست توجه داوران را به خود جلب کند. این بازیگر سینما با تن دادن به نقشهای متفاوت و گاه بسیار دشوار سعی دارد کارنامهاش را با بازی در چند فیلم پربارتر از گذشته کند. او در این سالها نقشهای چالش برانگیزی را بازی کرده و بیشتر از گذشته بازیاش در سینما میدرخشد. اکنون کرامتی بار دیگر با فیلم «ارغوان» روی پرده سینماها است. او پیش از این نیز با بازی در فیلم «مزار شریف» به کارگردانی عبدالحسن برزیده یکی از متفاوتترین نقشهای خود را در کارنامه بازیگریاش ثبت کرد. به زودی از این بازیگر سینما فیلم «جامهدران» هم اکران خواهد شد.
* نیکی کریمی و "چهارشنبه 19 اردیبهشت"؛ سیمای زنی که عشق را فراموش میکند نیکی کریمی را با بازی در فیلم «عروس» در سال 1369 به کارگردانی بهروز افخمی همه به خاطر داریم، بازیگری که تنها عرصه بازی را برای خود انتخاب نکرد و در این چند سال اخیر به سراغ کارگردانی سینما هم رفت. بازی او در فیلم تازهاکرانشده «چهارشنبه 19 اردیبهشت» کنترلشده و قابل باور است. در فیلم «چهارشنبه 19 اردیبهشت» زنی را میبینیم که میخواهد شجاعت، عشق و فداکاری را برای همسرش در فیلم بسیار موثر و تکان دهنده نشان دهد. نیکی کریمی وضعیت اسفناک خود را به عنوان یک زن با چنان نومیدی بازی میکند که شرایط ملودرام فیلم به یک لحظه الهام بخش تبدیل میشود. به همین دلیل «چهارشنبه 19 اردیبهشت» هم یکی از فیلمهای مثبت کارنامه کریمی به شمار میرود. حضور کریمی نیز در بعضی فیلمها بیتاثیر نبوده است. نمونه بارز آن فیلمهای تهمینه میلانی که اغلب با استقبالهای بسیار خوبی روبرو شدهاند که حتی گاه بیشتر در فیلمهای تجاریاش بوده است. البته در مسیر حرفهای کارنامه نیکی کریمی همان گونه که انتخابهای خوب بوده، انتخابهای ضعیف و اشتباه هم بوده است. از ابتدای دهه 80 نیکی کریمی به فیلمسازی توجه خاصی نشان داده است تا آنجا که میتوان گفت او در جهت فیلمسازی حجم قابل توجهی از فعالیت بازیگریاش را نیز کاسته است. با این حال هنوز کریمی بازیگری صاحبنام و با اعتبار است و به نظر گرایش او به فیلمسازی را باید در ادامه انتخابهای خوب او به حساب آورد. حقیقت این است که اکنون سینمای ایران دچار جوانگرایی صرفاً ظاهری شده است و کریمی اگر چه هنوز قابلیت آن را دارد که در همین فیلمهای جوانگرا ظاهر شود، اما با هوشیاری به پیشواز سالهای بعد رفته است. سالهایی که جبر زمانه اجازه بازی در نقش زنان جوان را به او نخواهد داد. کریمی با این تصمیم برای تداوم حضور قابل اعتنای خود در سینمای ایران سرفصل خوبی را آغاز کرده است. او در کسوت یک فیلمساز میتواند در عرصهای جدیتر از بازیگری حضوری مداوم داشته باشد که نه به سن و سال و نه به نوع فیلمهای تجاری رواج پیدا کرده ربط دارد. از طرف دیگر او عرصه بازیگری را نیز میتواند با خیالی آسودهتر و انتخابهایی توام با وسواس ادامه دهد. "چهارشنبه 19 اردیبهشت" هم یکی از متفاوتترین کارهای کریمی است.
* مریلا زارعی و «ماهی سیاه کوچولو» زنی جنگجو
که میخواهد نبرد را تجربه کند
در اولین عکسهای منتشرشده از فیلم «ماهی سیاه کوچولو» مریلا زارعی را با گریم خاص در لباسهای ارتشی و در حالی که تفنگ به دست در جنگل است، دیدیم. نقش او در این فیلم قطعا یکی از متفاوتترین نقشهایی است که تاکنون بازی کرده است. زارعی حدود دو دهه پیش با بازی در نقشی کوتاه در فیلم «سلام سینما» به عرصه بازیگری روی آورد. اولین حضور موفق این بازیگر سینما را باید نقش او در فیلم «سربازهای جمعه» به کارگردانی مسعود کیمیایی دانست که برای بازی در نقشی کوتاه موفق به دریافت سیمرغ بلورین نقش مکمل زن شد. بعد از آن بیشتر از آنکه در نقشهای اول دیده شود، در نقشهای مکمل میدرخشید. بازیهای موفق زارعی ادامه داشت تا او برای فیلم «شیار 143» به سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش زن دست پیدا کرد. زارعی همچنین جایزه بهترین بازیگر زن را به خاطر بازی در فیلم تحسین شده شیار ١۴٣ در جوایز آسیا- پاسیفیک دریافت کرد. او توانسته است بین احساسات درونی و فعالیتهای فیزیکی که میتواند ردپای آن درگیریهای ذهنی را به همراه داشته باشد، هماهنگی ایجاد کند. زارعی ایفاگر نقشی است که در مقایسه با دیگر بازیگران زن فیلم کمتر در ذهن مخاطب میماند اما نقش تاثیرگذاری در روند داستان دارد و به همین علت بازی تاثیرگذاری هم میطلبد. زارعی بازیگری است که تا قبل از حضور در فیلم «درباره الی» به عنوان بازیگری برونگرا از او یاد میشد؛ بازیگری که لحظات نمایشی و اغراقآمیز زیادی در کارنامهاش دارد ولی نباید فراموش کرد که او جزو معدود بازیگران سینمای ایران است که با وجود نمایشی بودن بازیهای پیشینش به ریزترین جنبههای تواناییاش در نقش هم توجه کرده است. زارعی در «جدایی نادر از سیمین» کوتاهترین و درونیترین نقش کارنامه حرفهایاش را از لحاظ حضور در یک فیلم به عهده دارد. نقشی که اوج قوت آن همان حالت بیاعتنایی و در عین حال توجه پنهان او در مقابل «نادر» است و صحنه چشمگیر اعتراف در مقابل قاضی که توجه مخاطب به دیالوگهایی که در پس ذهن شخصیت معلم وجود دارد، جلب میشود و نه در دیالوگهایی که به زبان میآورد. هدفی که به نظر میرسد هدایت فیلمنامهنویس و کارگردان در آن نقش مهمی داشته است. زارعی اکنون با «ماهی سیاه کوچولو» اولین تجربه سینمایی مجید اسماعیلی به سینماها بازگشته است؛ فیلمی که علی طالبآبادی فیلمنامه آن را نوشته و محمدرضا شفیعی تهیهکنندگی آن را بر عهده دارد.
آفتاب یزد/بیوک میرزایی:
در تئاتر فرصت اشتباه نداریم
بیوک میرزایی بازیگری که تجربه بازیهای تصویریاش بیشتر در یادها ماندهاست، میگوید بازی در تئاتر نفس به نفس تماشاگر است و بازیگر فرصت اشتباه ندارد به گزارش ایران تئاتر، بیوک میرزایی، درخصوص حضور مجدد بر صحنه تئاتر گفت: من بازیگری را از صحنه تئاتر شروع کردم و همیشه نگران بودم کی و چگونه میتوانم فعالیت خود را در تئاتر از سر بگیرم و وقتی ابولقاسم معارفی برای نمایش «خرمالوهای گس» با من تماس گرفت، این نقش را پذیرفتم. میرزایی کارگردان این نمایش را مسلط دانست و ادامه داد: برای انتخاب یک نمایش، ابتدا باید نوع نگرش کارگردان را شناخت چراکه بازیگر باید کارگردان را بفهمد. او درباره نقش خود در نمایش «خرمالوهای گس» گفت: این یک نمایش ایرانی است که تضاد دو نسل را روایت میکند و من نقش پدری را بازی میکنم که نگاهش همچنان به گذشته است درحالیکه پسرش از او می خواهد تا تغییر نگرش دهد و به شکل دیگری رفتار کند. بازیگر فیلم های «حادثه در کندوان» و «آشوبگران» با تاکید بر تفاوتهای تئاتر و کار تصویری گفت: بازی در تئاتر با بازی در مقابل دوربین بسیار متفاوت است. در کار تصویری، هر پلانی ممکن است چندین بار برداشت شود، در کنار آن تئاتر کار دلی است. این حرفه علیرغم وقتگیر بودن، درآمد مالی زیادی ندارد. او گفت: نسلی که بازیگری را از تئاتر آغاز میکند، موفقترعمل خواهد کرد. بیوک میرزایی درخصوص کمکاریاش در عرصه تئاتر یادآور شد: در سالهای خیلی دور با هنرمند بزرگی چون رکنالدین خسروی همکاری داشتم. درواقع تئاتر را با خسروی شناختم و تمام لحظات همکاری با ایشان برای من کلاس درس بود. در همکاری با این بزرگان خواستههایم تغییر کرد. از سوی دیگر من کارمند رادیو بودهام. چون تئاتر به وقت زیادی احتیاج داشت من نمیتوانستم به آن بپردازم. این بازیگر سینما و تلویزیون گفت: تئاتر درکنار شوق و لذت، همواره استرس و نگرانی دارد. در پشت صحنه همیشه دست و دلت می لرزد که آیا درست وارد صحنه شدهای یا خیر. به همین دلیل هیجان این کار برای من بسیار زیاد است و همواره در این فکر هستم که آیا انتخاب درستی داشتهام؟ میرزایی ضمن اشاره به اینکه در کشور ما بازیگر را از 50 سالگی به بعد بازنشسته میکنند، عنوان کرد: در رادیو پیشکسوتان زیادی بودند که من از آنها درس گرفتهام. در تئاتر هم همین است. هم من و هم بازیگر جوان نمایش باید خودمان را در راستای نقش با هم همگام کنیم.
آفتاب یزد/نامه سرگشاده خوانندگان پاپ درباره اتفاقات و حاشیههای اخیر
نمیتوان خوانندگان را مجرم قلمداد کرد
جمعی از خوانندگان موسیقی پاپ با انتشار نامهای سرگشاده به رئیس جمهور نسبت به اتفاقات و حواشی اخیر حوزه موسیقی پاپ واکنش نشان دادند. به گزارش فارس، فریدون آسرایى، حمید حامى، زانیار خسروى، سیروان خسروى، احسان خواجه امیرى، گروه سون، شهرام شکوهى، رضا صادقى، بهنام صفوى، حمید عسگری، محمد علیزاده، فرزاد فرزین، مازیار فلاحى، على لهراسبى، مهدى مدرس، رضا یزدانى، محسن یگانه خوانندگانی هستند که این نامه را منتشر کردهاند. در ادامه این نامه را میخوانید:
ریاست محترم جمهور، وزارت محترم فرهنگ و ارشاد اسلامی و مسئولین محترم ذیربط
ضمن عرض سلام، احتراما بدین وسیله به عرض میرساند که نوشتههای زیر حرفهای دل خوانندگان پاپ در مورد وضعیت حال حاضر موسیقی پاپ کشور، تبعیضها، کمبودها و مشکلات آن میباشد.
تبعیضها: درهنرهیچ سبک و شاخهای بردیگری برتری ندارد. اما متاسفانه در موسیقی کشور ما از برابری خبری نیست. موسیقی پاپ همیشه از نظر مسئولین، بی هویت و کم ارزش و موسیقی سنتی ارزشی و فاخر به شمار میآید. در حالی که ارزش یک اثر هنری را صرفا کیفیت وجودی آن اثر تعیین میکند نه اینکه در چه سبکی قرار گرفته. همانطور که میتوان یک قطعه کلاسیک یا سنتی سخیف و مبتذل ساخت، میتوان اثری بسیار ارزشمند در سبک پاپ، راک و غیر ارائه کرد. در این موضوع که موسیقی نواحی، فولک یا کلاسیک و بخشی از موسیقی سنتی که خطر فراموشی آن را تهدید میکند باید مورد حمایت دولت قرار گیرد شکی نیست، اما آیا آن نوع موسیقی که تنها تفاوتش با موسیقی پاپ استفاده از چند ساز ایرانی در کنار سازهای غیر ایرانی و یا اضافه کردن چهچه به تحریر هاست هم باید مورد حمایت ویژه قرار گیرد؟ و آیا اصلا خوانندگان موسیقی سنتی که بسیاری از آنها از مخاطبان زیادی برخوردارند و پاپیولار محسوب میشوند، نیاز به حمایت ویژه دارند؟ چرا مرزبندی ژانرهای مختلف موسیقی و تصمیم گیری برای حمایت یا عدم حمایت و تخصیص امکانات یا محروم کردن از بدیهیترین حقوق و امکانات از سوی دولت باید تا این حد سطحی نگرانه باشد؟
موارد زیر نمونههایی از امکاناتی است که فقط به موسیقی سنتی و تلفیقی تعلق دارد و موسیقی پاپ از آن محروم است:
1- اجرا در سالن همایشهای برج میلاد، فضای باز برج میلاد، تالار وحدت، باغ عفیف شیراز، عمارت مسعودیه تهران، سالن خلیج فارس کیش و … که همگی جزو بیتالمال به حساب میآیند.
2- اجازه تبلیغات محیطی (بیلبورد، بنر، …) برای تبلیغ کنسرت و آلبوم.
3- برگزاری مراسم رونمایی از آلبومهای جدید و یا کنفرانسهای خبری در اماکن تاریخی و اماکن با فضای باز مانند کاخ نیاوران و یا حافظیه شیراز.
4- صدورمجوز برای برگزاری کنسرت درحالتی بسیار سهلتروسریعترنسبت به موسیقی پاپ در شهرستانها. آیا حمایت از موسیقی سنتی و تلفیقی باید به معنی سلب امکانات اولیه و بدیهی از موسیقی پاپ باشد؟ آیا منطقی است که با هدف حمایت از کشتی، پخش تلویزیونی فوتبال را ممنوع و استادیوم فوتبال را از فوتبالیستها گرفته و آنها را روانه زمینه خاکی کنیم؟ آیا با این روش میتوان از محبوبیت فوتبال کاست و به محبوبیت و اقبال عمومی از کشتی افزود؟
کمبودها و مشکلات:
عدم وجود یک رسانه (تصویری و شنیداری) برای موسیقی مجاز کشور که باعث ترویج هرچه بیشتر موسیقی غیر مجاز در کشور و رقابت نا برابر بین موسیقی قانونی و غیر قانونی شده است. موسیقی غیر مجاز بدون هیچ فیلتری و محدودیتی و با قوی ترین ابزار رسانهای در بین تک تک افراد جامعه نفوذ میکند، حال آنکه موسیقی مجاز پس از گذر از انواع فیلترها و ممیزیها و پس از صرف زمان زیاد به مرحله انتشار میرسد. مرحلهای که فاقد هرگونه رسانه برای شنیده شدن و تبلیغات است. تصور کنید جوانی علاقمند به موسیقی را که پس از سالها تلاش میخواهد که برای کار در حرفه مورد علاقهاش و احتمالا تولید یک آلبوم موسیقی تصمیم بگیرد. دو راه پیش روی اوست:
1- راه مجاز که نتیجهاش صرف زمان طولانی برای اخذ مجوز و صرف هزینههای سنگین برای تولید آلبوم و پیدا کردن شرکتی که حاضر به پخش آلبوم باشد است.
2- راه غیر مجاز؛ تولید آهنگ بدون در نظر گرفتن ممیزی و پخش اثر خود در تمامی کانالهای ماهوارهای و سایت ها. در حالت منطقی با انتخاب راه اول کمترین شانس برای شنیده شدن آثار وجود دارد و در مقابل با انتخاب راه دوم میتواند کار خود را به گوش همه برساند. سوالی که پیش میآید این است که آیا هدف وزارت ارشاد اسلامی هدایت جوانان به سمت موسیقی قانونی است یا هدایت آنها به سمت ماهوارهها و موسیقی غیر قانونی؟ حال نه تنها هیچ رسانهای برای ارائه آثار مجاز وجود ندارد، بلکه اخیرا پخش آثار مجوزدار از برخی رسانههای غیر مجاز (سایت رادیو جوان و برخی کانالهای ماهوارهای) باعث ممنوع الفعالیتی و ایجاد دردسرهای فراوان برای اهالی موسیقی مجاز نیز شده است. نکته حائز اهمیت در این مسئله، مجوز دار بودن و قانونی بودن آثار مذکور است. حال اگر رسانهای بیگانه یک اثر قانونی را سرخود پخش کند، آیا تقصیر بر گردن کسی است که کار قانونی را انجام داده؟ آیا اگر سخنان رئیس جمهور محترم کشور، یک فیلم سینمایی مجوزدار و یا یک بازی فوتبال داخلی از کانالهای بیگانه پخش شود، این افراد مقصر شناخته میشوند؟ با اندکی تامل میتوان به این نتیجه رسید که وظیفه خوانندگان، اخذ مجوزهای لازم از وزارت فرهنگ و ارشاد است وهمچنین پخش آثارشان به صورت مجاز. در این میان اگر رسانهای با هدف شیطنت و یا هر هدف دیگری اقدام به پخش این آثار قانونی کند، نباید کوچکترین مسئولیتی بر گردن خوانندگان مجاز باشد. به راستی چگونه میتوان بدون هیچ مدرک، تفهیم اتهام و دادگاهی صدها نفررا از کار بیکارکرد؟ خوانندگان و به تبع آنها تهیه کنندگان، نوازندگان، صدابرداران، نورپردازان، بلیت فروش ها، عوامل اجرایی و صدها نفردیگر که به واسطه این شغل کسب درآمد و امرارمعاش میکنند، به راحتی از حقوق خود محروم میشوند. آنهم در حالى که موسیقى پاپ، بدون استفاده ازهرگونه اعتبارات دولتى، بالاترین نرخ کارآفرینى را در بین تمامى شاخههاى هنردارد. فرضیه همکارى خوانندگان با رسانههاى بیگانه باید از طرف طرح کنندگان این فرضیه ثابت شود، نه از طرف خوانندگان. زیرا طبق اصل سى و هفتم قانون اساسى: اصل، برائت است و هیچ کس از نظر قانون مجرم شناخته نمیشود، مگر اینکه جرم او در دادگاه صالح ثابت گردد. همچنین به اشتراک گذاشتن لینک دانلود آهنگها از سایت رادیوجوان درگذشته و قبل از آگاهى از ممنوعیت پخش آهنگها از این سایت، هیچ مسئولیتى را براى خوانندگان به وجود نمى آورد و نمیتوان آنها را مجرم قلمداد کرد زیرا طبق اصل یکصد و شصت و نهم قانون اساسى: هیچ فعلى یا ترک فعلى به استناد قانونى که بعد از آن وضع شده است جرم محسوب نمىشود. به نظر میرسد که وقت آن رسیده که رسانههای داخلی و مجاز قوی به حمایت از آثار مجاز داخلی بپردازند.
کمبود سالن:
درمبحث مربوط به سالنهای برگزاری باید توضیح داد که نه تنها بسیاری ازسالنهای کشوردراختیار خوانندگان پاپ قرارنمیگیرد، بلکه اجازه برگزاری کنسرت در سالنهای با ظرفیت بالای تماشاگر نیز صادر نمیشود. به طور مثال چرا خوانندهای که پر مخاطب است به جای یک یا دو شب اجرا در سالنهای با ظرفیت بالای 5000 نفر در سال، باید شبهای متعدد در سال و در سالنهای کوچک اجرا داشته باشد؟ نتیجه این اجراهای متعدد در سالنهای یکسان و با ظرفیت کم، چیزی جز قیمت بالاى بلیت، تکراری شدن، پایین آمدن کیفیت اجرا و دل زدگی مخاطبین و خود گروه از اجراهای تکراری نیست. گذشته از موارد فوق، تهدید سلامتى خوانندگان، از دیگر تبعات اجرا در سالن هاى با ظرفیت کم مى باشد. زیرا حنجره نیز یکى از عضلات بدن مى باشد و همانطور که یک فوتبالیست نباید در یک روز در بیش از یک مسابقه فوتبال شرکت کند، بدیهى است که یک خواننده نیز نباید بیش از حد استاندارد از حنجره خود استفاده کند. لازم به ذکر است که خوانندگان مجازپاپ در طی این سالها نشان دادهاند که همواره قشری مظلوم، سر به زیر، به دور از حاشیه و مطیع قوانین کشور عزیزمان بوده اند وهستند و این برای اولین بار است که پس از تمامی این سالها سکوت خود را شکسته اند و حرفهای دلشان را به مردم و مسئولین میزنند. هدف از تمام حرفهای گفته شده، تاکید بر تلاش در جهت رشد و اعتلاى موسیقى پاپ بر اساس ارزش هاى فرهنگى جمهورى اسلامى ایران و ایجاد شرایط بهتر برای کارو درنهایت رضایتمندی مردم عزیز کشورمان است که همواره اصلی ترین دلیل وانگیزه کار بوده اند. امیدواریم که با درایت مسئولین محترم وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی که نهاد متولی پیگیری حقوق هنرمندان میباشد، چرخه موسیقی پاپ به صنعتی در خور شان مردم عزیز جمهورى اسلامى ایران تبدیل شود.
درانتها ضمن سپاس از تلاشهای معاونت هنری وزارت ارشاد و دفتر موسیقی در خصوص رفع مشکلات پیش آمده از ریاست محترم جمهور به عنوان حامى همیشگى هنرمندان، خواهشمندیم ترتیبى اتخاذ نمایند که اهالى موسیقى پاپ، در نشستى دوستانه، درخواستها و مشکلات خود را با ایشان در میان بگذارند.
ابتکار/به دنبال پروژه «زیباسازی خیابان انقلاب» اتفاق افتاد؛
تخریب نمای ساختمانهای تاریخی
احمد جهان بین؛ در یکی دو روز گذشته برخی رسانهها از حذف و تغییر تدریجی نمای ساختمان «بانک ملی» در جدارهی خیابان انقلاب خبر دادند، نمایی که به گفتهی مسئول پروژهی «پیرایش و آرامسازی پهنهی خیابان انقلاب» اواخر سال گذشته به همراه ساختمان «تدبیر و توسعه» کنار خیابان وصال، به دلیل آشنایی با زیباسازی منطقه و صیانت از نمای تاریخی و منظر آنها تقدیر شدند.حدود یک سال پیش پروژهی «پیرایش و آرامسازی پهنه خیابان انقلاب» را آغاز کرده اند، پروژهای که وجود 18 بنای ارزشمند در این محدودهی شهری و تاریخی بودن منطقه در اجرایی شدن آن را با چالشهایی مواجه کرده است.
سال گذشته با شروع کار، حتی سازمان زیباسازی از مالک دو بنای تاریخی قرار گرفته در محدودهی میدان انقلاب تا چهارراه ولیعصر (عج) برای صیانت از نما، تاریخ و منظر شهری بناهای خود تقدیر کرد اما به نظر میرسد این تقدیر نتیجهای عکس داشته! چون حالا باعث شده یکی از همان دو بنای تقدیر شده سعی در تغییر نمای بنای تاریخی و باارزش خود کند.
این خیابان 18 بنای تاریخی دارد...
با توجه به آغاز پیرایش جدارههای میدان انقلاب تا چهارراه ولیعصر توسط پیمانکار سازمان زیباسازی از سال گذشته و آغاز کامپوزیت کردن بنای ارزشمند بانک ملی در این محدوده از چند روز گذشته، به نظر میرسید این کار ابتدا باید از ایدههای پیمانکار این پروژه باشد، اما سید محسن هاشمی، مسئول پروژهی «پیرایش و آرامسازی خیابان انقلاب» انجام این اقدام را از سوی گروه فنی خود رد میکند و توضیح میدهد: در پهنهی خیابان انقلاب 18 ساختمان دارای ارزش وجود دارد که در پروژهی پیرایش محدوده، موفق شدیم 16 بنا را مرمت و بهسازی کنیم. او با اشاره به اینکه دو بنای واجد ارزش این منطقه یعنی ساختمان تدبیر و توسعه و بانک ملی در تقاطع میدان انقلاب و چهارراه ولیعصر (عج) همچنان نمای ارزشمند و تاریخی خود را حفظ کرده بودند، حتی به همین دلیل از سوی سازمان زیباسازی شهرداری تهران تقدیر شدند، میگوید: به همین دلیل در زمان آغاز پروژه در این محدوده قرار شد این دو بنا حالت کنونی خود را حفظ کنند اما متاسفانه بانک ملی بدون هماهنگی با مدیریت پروژهی آرامسازی خیابان انقلاب، نماسازی طبقه همکف و طبقه اول ساختمان خود را با کامپوزیت، در دستور کار قرار داد. مسئول پروژهی «پیرایش و آرامسازی خیابان انقلاب» اضافه میکند: این در حالی است که مسئولان پروژهی بانک ملی میتوانستند حروف «بانک ملی» را به تنهایی روی جدارهی بنا نصب کنند، چون نوع پوشش در حال استفاده برای این بنای ارزشمند از مصالح مصنوعی است که نمای بنا را در وضعیت نامناسبی قرار میدهد. به گفتهی او هر چند این بنای ارزشمند در فهرست آثار ملی به ثبت نرسیده اما توسط «یورن اوتزن» معمار دانمارکی، طراح ساختمان «اپرای سیدنی» ساخته شده است. هاشمی بیان میکند: در حالی به نظر میرسد این سوء تعبیر با مجوز شهرداری منطقه 11 تهران در دست انجام است، که عبدالهی معاون خدمات شهری شهرداری در نامهای به مناطق 6 و 11 تهران ابلاغ کرده که هر گونه اقدامی برای نما، منظر، تابلو و بهسازی بناهای این دو منطقه باید با رعایت بافت فرهنگی – تاریخی پهنهی انقلاب مدیریت شود. براساس پیگیریهای صورت گرفته، گفته شده است که سازمان زیباسازی و شهرداری منطقه 11 در تلاش هستند تا در چند روز آینده اشتباه انجام شده روی این بنای تاریخی را برطرف و جدارهی این بنای ارزشمند و تاریخی را به حالت اولیه برگردانند.
تغییر نمای «بانک ملی» معماران را دور هم جمع کرد
جمعی از معماران و دانشجویان رشته معماری در اعتراض به تغییر نمای بنای بانک ملی شعبه دانشگاه تهران، مقابل این بنا تجمع کردند. دکتر شیوا آراسته - معمار و مدرس دانشگاه - در این تجمع گفت: طی پیگیریهایی که ما انجام دادیم، حرفهای ضد و نقیض زیادی از مسوولان بانک ملی شنیدیم، بهطوری که مسوولان «دایره امور ساختمانی بانک ملی» از وقوع این اتفاق اظهار بیاطلاعی کردند و گفتند در تعطیلات تاسوعا این کار بدون اطلاع اداره ساختمان بانک انجام شده است و از سوی دیگر، رئیس شعبه به ما گفت که برای تعویض تابلو و نمای این ساختمان، از دفتر زیباسازی منطقه مجوز گرفتهاند. به گفته او، خریدن کامپوزیت برای نمای ساختمان، پروژهای زمانبر است و نمیتواند فقط در مدت یک روز انجام شود و اظهار بیاطلاعی دایره ساختمان بانک ملی، این موضوع را مبهم میکند. کسانی که صبح ششم آبانماه در مقابل بانک ملی تجمع کرده بودند، با امضای نامهای خواستار ابطال مجوز تغییر نمای این ساختمان شدند. آراسته همچنین گفت: حتی اگر ادعای مسوولان مبنی بر نصب تابلو روی این بنای فاخر صحیح باشد، باید از قوانین خاصی زیر نظر سازمان میراث فرهنگی پیروی کند. او ادامه داد: بانک ملی موظف است برای مرمت و نگهداری این بنا از کارشناسان و مشاوران متخصص در این امر استفاده کند. دکتر پیروز حناچی - معاون شهرسازی و معماری وزارت راه و شهرسازی - درپی انتشار این خبر و اهمیت آن، ثبت شعبه دانشگاه بانک ملی در فهرست آثار ملی را در اولویت قرار داده است. این ساختمان متعلق به 51 سال پیش و از آثار «یورن اوتزن» معمار نامدار دانمارکی و خالق اپرای سیدنی است. محدود بودن تعداد آثار این هنرمند در دنیا، بنای شعبه دانشگاه بانک ملی را به یک اثر بینالمللی تبدیل کرده است.
ردپای معمار اپرای سیدنی در قلب تهران
تا مدتی پیش اطلاعات چندانی از طراح و معمار این بنا در دست نبود و پی گیری یک معمار نروژی که از طریق مکاتبه با کارکنان پژوهشکده هنر و معماری در سال ۱۳۸۷ مشخص شد که طراح این ساختمان کسی بهجز "یورن اوتزن" معمار نامدار دانمارکی و خالق اپرای سیدنی یکی از شاخصترین معماریهای مدرنیستی نیست. این بنا که در اوایل دهه ۱۹۶۰ میلادی طراحی شده، یک ساختمان سهطبقه است که ورودی آن چند پله بالاتر از سطح زمین و روی یک سکو قرارگرفته و نیز نسبت به خط پیوسته ساختمانهای مجاور، کمی عقب نشسته است. یکی از ویژگیهای بینظیر معماری این بانک، نوع پوشش سقف سالن اصلی آن است که با الهام از نورگیرهای سقفی بازارهای سنتی طراحی شده است.
یورن اوتزن کیست؟
یورن اوتزن در سال ۱۹۱۸ در کپنهاگ به دنیا آمد. پدر او مدیر کارگاه کشتیسازی در شهر Alborg دانمارک و مهندس برجسته وسایل نقلیه دریایی بود. اما دست آخر، او متقاعد شد که رفتن به مدرسه معماری میتواند بهترین مسیر حرفهای برای او باشد. اگرچه نمرههای نهایی او در دبیرستان، بهویژه در ریاضیات، ضعیف بودند، اما استعداد عالی او در طراحی دست آزاد بهاندازه کافی قوی بود که او بتواند در امتحان ورودی آکادمی سلطنتی هنرهای زیبا در کپنهاگ پذیرفته شود.زمانی که اوتزن در سال ۱۹۴۲ از آکادمی هنرهای زیبا فارغالتحصیل شد، مانند بسیاری از معماران آن زمان، به دلیل جنگ جهانی دوم، به کشور بیطرف سوئد گریخت که در آنجا او به خاطر طولانیشدن جنگ، در دفتر استکهلم Hako- Ahlberg مشغول کار شد. به دنبال آن، او به فنلاند رفت تا با آلوار آلتو کار کند. اوتزن همواره از آلوار آلتو، گونار آسپلوند و فرانک لویید رایت، به عنوان مهمترین اشخاص تاثیرگذار بر کار شخصی خود یاد میکرد. او در طول دهه بعد سفرهای بسیاری انجام داد و از مراکش، مکزیک، ایالات متحده، چین، ژاپن، هند و استرالیا دیدن کرد و چنین مقدر بود که مقصد آخری، به عامل مهمی در زندگی وی تبدیل شود.
ابتکار/موانع پیش روی صادرات ادبیات ما؛
چرا ادبیات معاصر ما جهانی نمیشود؟
آیا شما هم بر این باورید که ادبیات ایرانی، ادبیاتی است محصور همین مرز و بوم؟ ما میتوانیم ادبیاتمان را هم مثل پسته صادر کنیم؟روز دوشنبه هفته جاری بود که در رسانهها خبری خواندیم با عنوان:" رونمایی از طرح حمایت از ترجمه آثار فارسی" و با این توضیح که سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی طرح حمایت از ترجمه و نشر آثار فارسی به زبانهای دیگر (TOP) را رونمایی میکند.آنچه در این خبر برای ما اهمیت دارد طرح حمایت از ترجمه و نشر آثار فارسی به زبانهای دیگر (TOP Translatio- of Persia) به همت مرکز ساماندهی ترجمه و نشر معارف اسلامی و علوم انسانی است. این گام هرچند کوچک، میتواند یکی از گامهای موثر در بینالمللی کردن آثار مهم ما باشد.
در میان فهرست محصولات و اقلام صادراتی ایران به کشورهای جهان همه جور چیزی پیدا میشود اما خبری از محصولات ادبی نیست. آیا این موضوع به ذات زبان فارسی برمیگردد؟ اینکه تعداد فارسی زبانان دنیا در جهان آن قدر کم است که میشود گفت ادبیات ما مخاطب ندارد؟ آیا این موضوع برمیگردد به نبود کمپینی از مترجمان که آثار فارسی را به زبانی بینالمللی برگردانند؟ آیا اصلا ادبیات ما ارزش ترجمه به این زبان بین المللی را دارد؟
به نظر میآید پاسخ هرکدام از این سوالها میتواند بر مبنای دریچه فکری پاسخ دهنده متفاوت باشد اما آنچه برای ما مبرهن است، این است که ادبیات ایران معاصر، چه شعر و چه داستان در منزویترین حالت خود به سر میبرد.
اصلا خودمان، خودمان را میشناسیم؟
ابوتراب خسروی معتقد است: "برای اینکه جهان را بشناسیم، باید خودمان را بشناسیم اما در حال حاضر چه تعداد از دانشجویان زبان و ادبیات فارسی، نویسندگان معاصری مثل چوبک، جمالزاده، ساعدی و... را میشناسند و آثارشان را خوانده اند؟ ! در کشورهای دیگر برای ادبیات، سرمایه گذاری میکنند و چهرههای ادبی شان را معرفی میکنند، اما در کشور ما برای جهانی کردن یک نویسنده اقدامی صورت نمیگیرد."
سینما، ادبیات و جهانی شدن
حامد فرحبخشی در گزارشی با عنوان "آنها ادبیات ما را نمیشناسند" سخنی از نویسنده معاصر ما ضمیمه گزارشاش کرده. مندنیپور میگوید: "یکی از علتهای مهجور ماندن ادبیات ما، مسالهی تنهایی و انزوای زبان فارسی در بین زبانهای دنیاست و مسالهی بعدی، نبود ترجمههای خوب از آثار معاصر ماست. بدیهی است که اگر سینما به ادبیات رو بیاورد و بتواند فیلمنامههای خوبی از این داستان پیدا کند و فیلمهای خوبی بسازد، بهطور غیر مستقیم، ادبیات ما را هم مطرح خواهد کرد."
او میگوید: "نمیخواهم ادعا کنم که ادبیات جهانی بسیار درخشانی داریم؛ اما در این چند دهه، حداقل در حوزهی داستان کوتاه و داستان نسبتا بلند، به نسبت چند قرن عقبماندگی که از ادبیات جهان داشتیم، بد عمل نکردیم. امروزه، تعدادی داستان کوتاه داریم که در سطح ادبیات جهان ارزشمندند و شاید اتفاقاً بسیاری از همین داستانها جزو آن داستانهایی هستند که برای تبدیل شدن به فیلم، مناسباند."
انزوای زبانی؛ مسئله این است
بلقیس سلیمانی اما در این باره میگوید: "انزوای زبانی، نمیگذارد ادبیات ایران همسو با ادبیات جهان حرکت کند، زیرا در جهان سه کشور به زبان فارسی صحبت میکنند. بسیاری از داستانهای ایرانی قابل ترجمه شدن نیست زیرا استعاره، تمثیل و کنایههایی که در داستانها مورد استفاده قرار میگیرد قابل انتقال به زبان دیگری نیست. ممکن است عدهای آمریکای لاتین را مثال بزنند، اما آمریکای لاتین با کشور ما متفاوت است. داستان نویسان آمریکای لاتین تحت تاثیر فرانسه و اسپانیا هستند اگر این نویسندگان به زبان اسپانیایی دسترسی نداشتند نمیتوانستند به این میزان پیشرفت دست پیدا کنند، زیرا بیش از نیمی از قاره آمریکا به زبان اسپانیایی که پیشینه فرهنگی قوی دارد، تکلم میکنند، اما کشور ما چنین پشتوانهای ندارد."
سلیمانی میافزاید: "بسیاری از کشورها، مدرنیته را تجربه کردهاند و وارد عصر پسامدرن شدهاند اما کشور ما فقط مظاهر تمدن را پذیرفته و هنوز وارد عصر مدرنیته هم نشده است. این مساله، شرایط ایده آلی را برای نویسندگان ما فراهم نمیکند. نویسندگان ما در شرایط فعلی، باید نیازهایشان را بشناسند و این مرحله شناخت نیازها ، مرحله سختی است که نویسندگان باید از آن عبور کنند. "
زبان مهجور، آثار کم رمق یا مسئله ترجمه؟
نمیتوان به یقین پاسخی برای چراییِ جهانی نشدن ادبیات ایرانی معاصر یافت. با اینکه زبان فارسی، زبانی نیست که چندان مخاطب داشته باشد اما نمیتوان این عامل را عامل اساسی این مهم دانست. مگر نه این است که ژاپنیها هم جمعیت چندانی به لحاظ مخاطب زبان ژاپنی ندارند. پس چرا بسیاری از نویسندگان ژاپنی مثل هاروکی موراکامی، کوبه آبه، یوکیو میشیما یا کنزابورو اوئه جهانی شدهاند؟ آیا آثار ما، آثاری کم رمق است؟ به یقین چه در زمینه شعر و چه در زمینه داستان آثاری در این دیار خلق شدهاند که میتوانند مخاطبی بین المللی داشته باشند؟
بسیاری از شاعران بزرگ معاصر ما میتوانستند وجههای بینالمللی داشته باشند که ندارند و البته نویسندگان بزرگی داریم که همچنان تنها در همین مرز وبوم شناس هستند. اسماعیل نوری علا معتقد است اگر زبان فارسی زبانی بود نظیر زبان اسپانیولی و لاتین نام شاملو هم آوازه نامهایی چون نرودا و لورکا بود، و از طرفی بسیاری بر این گماناند که صادق هدایت تنها به واسطه "بوف کور" میتوانست نویسندهای با آوازه جهانی باشد. به نظر میآید فقدان نهاد یا موسسهای که صرفا به دنبال ترجمه آثار ارزشمند معاصر ما باشد به شدت در جامعه ادبی ما محسوس است. این مسئله شاید بتواند ذرهای از این عقب افتادگی جهانی را جبران کند.
ابتکار/سینمای ایران سوددهی دارد؟
حکایت وضعیت گیشهی سینماها و فروش فیلمها همیشه یکی از موضوعات اصلی و روز سینما است و این پرسش که فیلمها بازگشت سرمایه داشتهاند؟ در این میان از نکات پراهمیت است. ایسنا، از برخی تهیهکنندگانی که فیلمشان در چند ماه گذشته و خصوصا تابستان به نمایش درآمد، پرسید که آیا بازگشت سرمایه داشتهاند؟
شرایط اکران غیرطبیعی است
علیرضا رئیسیان تهیهکننده و کارگردان فیلم «دوران عاشقی»، شرایط اکران را غیر طبیعی دانست و در ارزیابی فروش فیلمش به ایسنا گفت: ارزشیابی موفقیت یک فیلم، تابع شرایط اکران است. تا زمانی که فیلم «محمد رسول الله» اکران نشده بود وضع فیلم ما فوقالعاده بود و تمام رکوردهای فیلمهای غیرکمدی پس از انقلاب دست ما بود. اما وقتی آن فیلم آمد تمام معادلات اکران را برهم زد. او دربارهی بازگشت سرمایهی اولیهی فیلمش هم معتقد است: ما به پول خودمان خواهیم رسید؛ البته نه از طریق اکران در سینما، بلکه با پخش ویدئویی. در شرایط طبیعی فیلمی مثل «دوران عاشقی» باید به سوددهی میرسید ولی در شرایط استثنائی اکران در سینمای ما هیچ فیلمی تابع قواعد عرضه و تقاضا نیست. در سینمای ما شرایط اکران تابع فیلمهای زورمند و فیلمهایی است که نهادهای رسمی پشت آنهاست و شورای صنفی هم به دلیل فشارهای بالادستی عملاً نمیتواند عدالت را محقق کند. او امیدوار است با ادامهی اکران فیلمش و پس از آن با فروش حق پخش ویدئویی، درآمد فیلم با سرمایهگذاری اولیهی آن برابر شود. این کارگردان گفت: «اگر شرایط اکران طبیعی بود، سرمایهی اولیهی فیلم با درآمد حاصل از اکران برمیگشت و باقی درآمدهای فیلم (نظیر حق پخش ویدئویی، اکران خارجی و نمایش تلویزیونی و...) سود محسوب می شد، که نگذاشتند. کارگردان «ایستگاه متروک» در پاسخ به این سوال که آیا فیلم «دوران عاشقی» اساساً در طول اکران میتوانست سرمایهی خود را بازگرداند، پاسخ داد: در هشت هفتهای که طبق قانون شورای صنفی هر فیلم اکران میشود، خیر. اما اگر در مقابل فشارهایی که به فیلم ما آوردند، مانند دیگر فیلمهای دیگر حمایت فرهنگی هم کنند، فیلم میتواند سرمایهی خود را بازگرداند. رئیسیان این حالت را ایدهآل دانست و گفت: اگر ما در طول اکران با سرمایهگذاریای که یک سال پیش کردیم، مساوی میشدیم –که 90درصد فیلمها اصلاً به آن حالت هم نمیرسند!- ایدهآل بود و حق پخش ویدئویی هم سود ما محسوب میشد. این کارگردان سینما دربارهی ارزیابی خود از گیشهی تابستانی سینماها هم معتقد است: ارزیابی این موضوع کمی مشکل است چون اکران فیلم «محمد رسول الله» شرایط خاصی را ایجاد کرد. اما بدون در نظرگرفتن آن و در شرایط طبیعی تابستان امسال در مجموع اندکی بهتر از سال گذشته بود. البته باید در نظر داشت که این ارزیابی در مقایسه با فروش سال گذشته است. اگر بخواهیم تابستان امسال را مجزا ارزیابی کنیم این میزان فروش اصلاً قابل پذیرش نیست. چراکه اگر بخواهیم سود را وارد معادلات کنیم، یک فیلم میباید بیشتر از یک میلیون نفر بیننده داشته باشد تا بتواند به سوددهی در اکران برسد اما فیلمهای ما در بهترین حالت هم به این میزان بیننده دست پیدا نمیکنند.
وقتی نمایش خانگی سود یک فیلم میشود
داریوش بابائیان تهیهکنندهی فیلم «مردن به وقت شهریور» دربارهی بازگشت سرمایهی فیلمش معتقد است: تقریباً به سرمایهی اولیهی خود رسیدهایم و نمایش خانگی هم سود فیلم ما محسوب میشود. او با بیان اینکه در شرایط فعلی اکران رسیدن به این موقعیت نوعی موفقیت محسوب میشود، دربارهی علت این توفیق به ایسنا مطرح کرد: با اینکه یک فیلم اجتماعی با موضوع نوجوانان مانند «مردن به وقت شهریور» در هفتههای اول اکران گمنام است، ولی از آنجا که فیلم ما به دردهای جامعه و جوانان میپردازد و آنها را به خانوادهها گوشزد میکند، به مرور مخاطب خود را پیدا کرد و در بیشتر شهرها توانست اکران موفقی داشته باشد. بابائیان در پاسخ به این پرسش که انتظار داشتید در بهترین حالت این فیلم چقدر بفروشد، پاسخ داد: این فیلم در حالت ایدهآل باید سه میلیارد تومان در تهران و شهرستانها میفروخت ولی به دلیل فاصلهی زمانی اندک با اکران فیلم «محمد رسول الله» نتوانست حتی به دو میلیارد برسد و خیلی جاها قربانی اکران آن فیلم شد. او خاطرنشان کرد: بیشتر شهرهای ما یک سینما دارند، وقتی در آن یک سینما هم فیلمی خاص به مدت دو تا سه ماه اکران شود همهی فیلمهای دیگر نابود میشوند. این تهیهکننده و پخش کنندهی سینما دربارهی گیشهی تابستان سینمای ایران نیز معتقد است: فروش تابستان امسال به نسبت خوب و راضی کننده بوده و تا 80درصد توقعات را برآورده کرده است. اکران تابستان، اکرانی طلایی است که حتی بدترین فیلمها در این فصل میتوانند مخاطب داشته باشند. بنابراین شورای صنفی نمایش باید کاری کند که فیلمهای ضعیفتر در تابستان اکران شوند. فیلمهایی مانند «نهنگ عنبر» و «شهر موشها» در هر فصلی اکران شوند مخاطب را به سینما میکشند، پس نباید اکران تابستان را به این نوع فیلمها داد، چراکه در این صورت نابودی فیلمهای معمولیتر حتمی است.
سرمایهای که برنمیگردد و ضرر هم میکنند
منصور لشگری قوچانی، تهیهکنندهی «عصر یخبندان» نیز در پاسخ به این سوال که آیا سرمایهی اولیهی فیلم از طریق اکران در سینما بازمیگردد یا خیر با صراحت میگوید: نه، برنمیگردد؛ کمی هم ضرر میکنیم. او علت عدم توفیق فیلمش را چند عامل دانست و گفت: یکی عدم اعتماد به سینمای اجتماعی است؛ عامل دیگر بها ندادن وزارت ارشاد به سینمای مولد است و عامل سوم شورای صنفی نمایش است؛ شورای صنفی باید فیلم را بگونهای اکران کند که مردم بتوانند ببینند. با توجه به تعداد سینمایی که به هر فیلم میدهند نمیشود گفت که فروش واقعی فیلم همینقدر بوده است. این تهیهکنندهی سینما مدعی است «سیاست اکران در شورای صنفی اشتباه است» و اگر برنامهریزی درستی باشد، نمایش یک فیلم در سینما باید پاسخگوی هزینههایش باشد. اگر ما فیلمی بسازیم که چشم امیدش به تلویزیون و پخش ویدئویی باشد فیلم ما دیگر سینمایی نیست! لشگری دربارهی میزان ضرر فیلمش توضیح داد با پخش فیلم در شبکهی نمایش خانگی بخشی از این خسارت جبران می شود ولی باز من حدود 100 میلیون تومان ضرر خواهم کرد. بعلاوه این فیلم هم فیلمی نیست که تلویزیون آن را بخواهد؛ «وقتی یک معضل اجتماعی را مطرح میکنیم زیاد راغب نیستند فیلممان را بخرند.» او معتقد است: ارشاد هم سینمای بیخاصیت را میخواهد و مدیران خوب سینمایی در شرایطی قرار گرفتهاند که ترجیح میدهند فیلمهای طنز یا فیلمهای خنثی ساخته شود؛ اگر سازمان سینمایی میخواهد سینما را زنده کند، باید فیلمهایی که چرخ سینما را میچرخانند، نجات بدهد. چیزی که میتواند سینمای ما را نجات بدهد اعتماد به بخش خصوصی است که متاسفانه این اعتماد وجود ندارد. این تهیهکننده دربارهی انتظارش از فروش فیلمش گفت: فکر میکردیم این فیلم در اکران بین سه تا سه و نیم میلیارد میفروشد و ما با پخش ویدئویی به یک سود منطقی میرسیم، اما فروش اکران فقط دو میلیارد و 100 میلیون تومان بوده است. او دربارهی ارزیابی خود از فروش فیلمها در تابستان امسال نیز مطرح کرد: نسبت به سال گذشته رونق داشتیم ولی این رونق به معنای موفقیت نیست؛ اگر سرمایهی اولیهی هر فیلم را با فروش آن مقایسه کنیم، میبینیم امسال فقط فیلم «نهنگ عنبر» به سود رسیده است و باقی فیلمها همه ضرر کردهاند.
معدود فیلمی که سرمایهاش برگشت
علی سرتیپی تهیهکنندهی «نهنگ عنبر» هم معتقد است: این فیلم جزو معدود فیلمهای امسال است که توانسته سرمایهی اولیهی خود را بازگرداند. او علت موفقیت این فیلم را در خود فیلم دانست و یه ایسنا گفت: قصهی جذاب، گروه بازیگران و خوشساخت بودن فیلم باعث موفقیت آن شده است. «نهنگ عنبر» فیلمی است که توانسته با مردم ارتباط برقرار کند و برایشان نوستالژی به وجو بیاورد.
رونق سینما باید براساس مخاطب ارزیابی شود نه اعداد
از سوی دیگر مهدی کریمی تهیهکنندهی «از رئیسجمهور پاداش نگیرید»، دربارهی بازگشت سرمایهی فیلماش به ایسنا مطرح کرد: با توجه به محدودیتی که برای نمایش این فیلم در نظر گرفتند و حوزهی هنری اکران آن را تحریم کرد، واضح است که این اتفاق نیفتاده است. وقتی من سینماهای حوزهی هنری را نداشته باشم یعنی بیشتر سینماهای شهرستانها را ندارم. اگر امکانات حداقلی موجود، منصفانه تقسیم میشد اینگونه نمیشد. او نبود تبلیغات تلویزیونی و محیطی کافی و مناسب را هم از دیگر عوامل شکست فیلمش دانست و گفت: در این وضع، فیلم حداقلهای لازم برای نمایش و عرضه را که باید داشته باشد هم ندارد. سالن نمایش مال کسی است که دربارهی نمایش فیلم هم حکم میدهد. وقتی در شورای صنفی نمایش کسانی هستند که خودشان یا سازمانشان ذینفع هستند، یعنی همانجا سر فیلمهای دیگر بریده شده است. کریمی دربارهی پیشبینی خود از فروش فیلمش توضیح داد: حداقل فروش فیلم را حدود سه میلیارد تومان میدیدیم اما الان با این رقم خیلی فاصله داریم. طبق آمار و ارقامی که آقایان اعلام میکنند، چند سینما در کشور داریم (مانند آزادی و کورش و هویزه) که 70-80 درصد فروش فیلمها را تامین میکنند. وقتی شما در آن چند سالن نمایش نداشته باشید یعنی درصد کلانی از درآمد خود را از دست میدهید. بنابراین با یک حساب سرانگشتی میتوان حدس زد که فروش این فیلم میتوانست چقدر باشد و نشد. این تهیهکنندهی سینما دربارهی رونق گیشهی سینماها مطرح کرد: با توجه به ارقام موجود میتوان دل خوش کرد و گفت رونق وجود دارد. اما فروش واقعی زمانی است که مردم جلوی سینماها صف بکشند و فیلم به سانس فوقالعاده برسد. رونق سینما باید بر اساس مخاطب ارزیابی شود نه اعداد؛ اعداد چند برابر سالهای قبل شدهاند درحالیکه بلیت سینما زمانی 300 تومان بوده و حالا شده 8000 تومان! بعلاوه این درآمد باید در چرخهی سینما دیده شود؛ اگر رونقی هست پس چرا وضع این است؟! کریمی گفت: برخی اظهار نظرها در حوزهی آمار فریبکارانه است. ما در این سالها از نظر میزان تماشاگر هرگز نتوانستهایم مثل گذشته عمل کنیم. آنهایی که با این ارقام راضی میشوند خوشحال باشند، ولی باید دید چند فیلم بواسطهی این فروش "پررونق” ساخته خواهد شد؟!
افکار/قولی که سامان گلریز در «خندوانه» به مردم داد
افکارپرس: سامان گلریز که 20 سال است در تلویزیون برنامههای آشپزی را آموزش میدهد، با تاکید بر اینکه اهمیت آشپزی سنتی کشورمان مانند تخت جمشید با ارزش است، خاطرنشان کرد: مدتی است که در برنامه صرفا به آشپزی نمیپردازیم بلکه لازم است گاهی از آموزش آشپزی صرف خارج شویم و نگاهی هم به سنتها و میراث فرهنگیمان داشته باشیم.
گلریز گفت: همچنان مثل سالهای گذشته هر روز ساعت 12 و 50 دقیقه ظهر در شبکه سه سیما برنامه آشپزیمان به راه است؛ با این تفاوت که در حال حاضر حدود سه سال است که ما در برنامه به روستاهای مختلف میرویم تا غذاهایی که در حال فراموش شدن است را دوباره احیاء کنیم؛ ضمن اینکه در استودیوی برنامه، یک استودیوی دیگر هم ساختهایم که در آن فقط غذاهای ایرانی را آموزش میدهیم که این آیتم خیلی هم طرفدار دارد. ما در واقع میخواهیم بگوییم مردم روی میراث فرهنگیشان حساس باشند؛ چراکه همانطور که تخت جمشیدمان با ارزش است، آشپزیمان هم باید با ارزش باشد.
وی بیان کرد: ما علاوه بر آموزش آشپزی به مردم یاد میدهیم که خانههای قدیمیشان را تخریب نکنند و میراث فرهنگیشان را حفظ کنند. از طرفی عمدهترین نگاهمان در برنامه آشپزی، محیط زیست است که در این بخش دربارهی تفکیک زبالهها، آلوده نکردن آبها و... با مردم صحبت و مسائلی را به آنها یادآوری میکنیم.
این مجری قدیمی برنامه آشپزی در ادامه اظهار کرد: حدود 20 سال است که در تلویزیون آموزش آشپزی میدهم اما از سه الی چهار سال اخیر سعی کردم محور برنامه فقط آشپزی نباشد و گاهی از حالت آشپزی خارج شود. خدا را شکر طی این سالها تلویزیون و مردم خیلی به من کمک کردند و من از شغلم راضی هستم.
گلریز در بخش دیگری از صحبتهایش دربارهی اینکه چطور شد که به فکر آموزش آشپزی به افراد کم توان و معلول ذهنی افتاد؟ توضیح داد: راستش را بخواهید این اتفاق از مدتها پیش در ذهن من بود که روی این مساله حتما کار کنم و به افراد کم توان آشپزی یاد بدهم تا بتوانند برای خودشان منبع درآمدی داشته باشند. این طرح بیش از یکی، دو سال در ذهن من بود تا اینکه توسط رامبد جوان به برنامه «خندوانه» دعوت شدم و در این برنامه وقتی از من پرسیدند که چه قولی میدهید که آدمها را خوشحال کنید، من در جواب گفتم، قول میدهم به تعدادی از افراد کمتوان که مشکل معلولیت دارند، آشپزی درس بدهم و آنها را خوشحال کنم. من سعی کردم در برنامه «خندوانه» قولی را بدهم که عمرش و اثرش طولانی شود و به نظرم ما یک کار بزرگ کردیم. جالب است که وقتی این قول را در تلویزیون دادم، بچهها خودشان مرا پیدا کردند و گفتند اگر قول دادی باید بیایی و ما را خوشحال کنی و من هم از آنجا که دوست داشتم به وظیفه اخلاقیام عمل کنم، این کار را کردم.
او ادامه داد: ما در یک موسسه خیریه واقع در شهرک غرب که برای کودکان کم توان است، کلاس آشپزی درست کردهایم و به آنها درس آشپزی میدهیم. همچنین من تمام کتابهای کتابخانهام را که مربوط به آشپزی میشود به بچههای کم توان بخشیدهام.
وی سپس تصریح کرد: وظیفه اخلاقیام کمک است و مطمئن باشید قولی که دادهام تا پایان راه سر قولم خواهم ماند.
سامان گلریز از رامبد جوان و برنامهاش تشکر کرد و گفت: به نظرم «خندوانه» یک برنامه سالم، خالص و پاک است. از رامبد عزیز نهایت تشکر را میکنم که برای صداوسیما برنامهای ساخت که حتی ماهوارهها را هم برانگیخت و به نظرم این حرکت خیلی بزرگی بود.
ایران/ وزیر فرهنگ در آیین گشایش هفته فرهنگی الجزایر:
ایران از پیروزی انقلاب الجزایر نیرو گرفت
هنر به عنوان یکی از بارزترین جلوههای فرهنگ هر ملتی، بهترین و مؤثرترین وسیله برای معرفی و انتقال پیام انقلاب است.
«علی جنتی» وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی سهشنبه شب در آیین گشایش هفته فرهنگی کشور الجزایر در برج میلاد با بیان این مطلب گفت: اینکه در سالگرد گرامیداشت انقلاب مردم این کشور برنامهای فرهنگی برگزار میشود بیانگر استواری انقلاب الجزایر بر پایههای فرهنگ و معنویت است.
وی افزود: هنر متعالی از عمق و معنی برخوردار خواهد بود و آثار فاخری میآفریند که مایه افتخار و مباهات بشر است. ما ارتقای هنر به چنین منزلتی را در ایران پس از انقلاب اسلامی تجربه کردیم و شک نداریم که ملت بزرگ الجزایر نیز چنین تجربهای را در کارنامه پس از انقلاب خود دارد.
جنتی با بیان اینکه اغراق نمیکنم اگر بگویم ملت ایران در مقدمه ملتهایی بود که ضمن همدردی با ملت الجزایر با دقت تحولات این کشور را پیگیری میکرد اظهار داشت: ایران از پیروزی انقلاب الجزایر و به ثمر نشستن مجاهدتهای این ملت فداکار شادمان شد و از آن نیرو گرفت.
وزیر ارشاد، انقلاب الجزایر را بزرگترین نهضت مردم شمال آفریقا در میانه قرن گذشته میلادی عنوان کرد و گفت: انقلاب الجزایر جنبشی ضد استعماری، استقلال طلب و آزادیبخش بود که ارکان آن متکی بر نیروی بیزوال ملت خود بود و از این جهت اشتراکات زیادی با انقلاب اسلامی ایران دارد.
جنتی تأکید کرد: همین اشتراکات پایه و اساس روابط نزدیک و دوستانه دو ملت و دو دولت را بنیان نهاده است. وی با اشاره به مشترکات منطقهای و بینالمللی ایران و الجزایر اظهار داشت: در قضایای متعددی طی سالهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی ملت الجزایر حامی ایران بوده که از جمله آن میتوان به پرونده هستهای ایران اشاره کرد که کشور الجزایر موضع ایران در برخورداری از استفاده صلحآمیز از فناوری هستهای را تأیید میکرد. وی افزود: روابط فرهنگی در این میان و در راستای تعمیق و توسعه روابط دو کشور، نقش مهمی را ایفا میکند. جنتی خاطرنشان کرد: فعالیتهای متقابل فرهنگی و هنری ایران و الجزایر پیوسته در جریان است و کمی پیش از این هفته فرهنگی ایران مشتمل بر برنامههای متعدد و متنوع هنری در شهر قسنطینه الجزایر، پایتخت فرهنگی جهان عرب در سالجاری با موفقیت و استقبال خوب مخاطب الجزایری برگزار شد. وی افزود: هماکنون نیز شاهد اقدام فرهنگی سفارت الجزایردر تهران هستیم و برپایی برنامهای فرهنگی و هنری در گرامیداشت انقلاب بزرگ الجزایر را تحسین میکنم.
هفته فرهنگی و هنری کشور الجزایر از پنجم تا هشتم آبان ماه جاری (27 تا 30 اکتبر) همزمان با شصت و یکمین سالگرد آغاز انقلاب مردم الجزایر در محل برج میلاد تهران در حال برگزاری است.
جام جم/رئیس حوزه ریاست سازمان صداوسیما:
وظیفه رسانه ملی واکاوی ابعاد مختلف جنگ نرم است
رئیس حوزه ریاست سازمان صداوسیما گفت: نقش و وظیفه رسانه ملی واکاوی ابعاد مختلف جنگ نرم و برنامهریزی راهبردی برای مقابله با آن است که این امر صرفاً از طریق تحلیلهای مبنایی و جامع در خصوص عملکرد رسانهای دشمن امکانپذیر خواهد بود.
به گزارش جام جم سیما ، مسعود گرجی در گفت و گو با فارس، درباره دیدار مدیران رسانه ملی با مقام معظم رهبری گفت: دیدار مدیران سازمان با مقام معظم رهبری (مدظلهالعالی) را باید نقطه عطف و برگ زرینی در کارنامه سازمان صداوسیما دانست.
وی افزود: این دیدار به اعتقاد من، باید از دو منظر مورد توجه و مداقه قرار گیرد؛ یکی قدردانی از اقدامات انجام شده در دوره جدید رسانهملی و دیگری توصیهها و رهنمودهایی که باید آن را سند چشمانداز فعالیتهای بنیادین رسانه در ابعاد مختلف دانست.
گرجی تصریح کرد: مهمترین محور بیانات ایشان که بارها بر آن تأکید و به رسانهها توصیه کردهاند، برنامهریزی برای مقابله با جنگ نرم دشمن در گستره فرهنگی و رسانهای است؛ جنگ نرمی که از محورهای اصلی آن میتوان به تلاش برای تغییر باورهای مردم درباره تاریخ انقلاب اسلامی و کشور اشاره کرد. از جمله اینکه تلاش میکنند چهره جامعه اسلامی ما را برای جهانیان وارونه جلوه دهند و زمینه ترویج دین حداقلی و سکولار را در جامعه فراهم سازند.
وی افزود: البته باید به این نکته مهم سخنان ایشان که فرمودند ابعاد جنگ نرم، ملموس و آشکار نیست، توجه ویژه کنیم که اگر از آن غفلت شود، آثار مخربی را در جامعه بهجا خواهد گذاشت.
رئیس حوزه ریاست سازمان صداوسیما گفت: در واقع، نقش و وظیفه رسانه ملی واکاوی ابعاد این جنگ و برنامهریزی راهبردی برای مقابله با آن است که این امر صرفاً از طریق تحلیلهای مبنایی و جامعدر خصوص عملکرد رسانهای دشمن امکانپذیر خواهد بود؛ موضوعی که باید سرفصل حوزههای پیام رسانه قرار گیرد و آنچه تولید و انتشار مییابد، باید از این ویژگی برخوردار باشد.
جام جم/تبعات لغو کنسرت هنرمندان خارجی در ایران چیست؟
چند سالی است که مساله حضور موسیقیدانان و نوازندگان خارجی در ایران به موضوع مورد بحثی در عرصه هنری ایران مطرح شده است. اما این حضور همواره در ایران با حاشیه های زیادی همراه بوده و مشکلاتی برای حضور این هنرمندان وجود داشته است.
به گزارش جام جم نوا به نقل از ایسکانیوز، این امر در حالی است که ممانعت از حضور هنرمندان ممکن است تبعات متفاوتی داشته باشد. در سالیان اخیر با بازشدن فضای فرهنگی و هنری کشور و حضور هنرمندان و موسیقیدانان کشورهای دیگر در ایران تا حدودی از آن وجهه ترسناک ایران در خارج از کشور از بین رفته است و هنرمندانی که در ایران حضور داشته اند با دیدن فضای باز ایران و تعریف کردن این فضا برای دیگر موزیسین ها خود به خود نقش تبلیغات را برای فضای فرهنگی ایران بازی کرده اند. با صحبت با تهیه کنندگان و کنسرت گزاران به این نتیجه می رسیم که حضور هنرمندان خارجی تا چه اندازه می تواند در ارائه چهره درست از ایران موثر باشد.
علاوه براین، حضور این هنرمندان ممکن است سبب رونق گردشگری و صنعت توریست شود. با نگاهی گذرا به کشورهای همسایه چون ترکیه و امارات به این نکته می توان پی برد که این کشورها چه سود کلانی از برگزاری کنسرت های هنرمندان معروف در کشورشان به جیب زده اند. و با جذب این سرمایه ها سبب رونق شهرهای خود و اقتصاد کشورشان شده اند.
حال اگر ایران نیز بتواند زمینه حضور هنرمندان تراز اول را در کشور فراهم کند مسلما علاوه بر حضور مخاطبان از شهرهای مختلف، مسلما مخاطبان و علاقمندانی نیز ممکن است از کشورهای همسایه خواستار حضور در ایران و کنسرت این هنرمندان باشند که از این نظر نیز رونق این امر به رونق صنعت گردشگری و بهبود این اقتصاد کمک خواهد کرد. اما اینکه چه مسائل و مشکلاتی در این راه وجود دارد موضوعی است که سعی کرده ایم با صحبت با کنسرت گزاران این هنرمندان خارجی به آن بپردازیم.
محسن رجب پور تهیه کننده و کنسرت گزار در این باره می گوید: «در تاریخ چند سال اخیر ایران به خیلی چیزها متهم شده است. خیلی انگ ها به ما چسبیده است و گاهی بر اساس اتفاقات عجیب و غریبی خبر اول یاهو شده ایم که آخرین خبر آن خبر توافق هسته ای بود. قالبا اخباری که از ایران منتشر می شود اخبار خوشایندی نیست و اکثرا اخبار کذبی بوده است اینکه ایران کشور امنی نیست یا فلان اتفاق بد در ایران افتاده است.
وی همچنین درباره تاثیر حضور هنرمندان در مثبت نشان دادن چهره ایران به جهان نیز معتقد است:« نکته حائز اهمیت این است که هر چقدر آدم های معمولی به کشورمان بیایند و شاهد اوضاع کشورمان باشند به افراد کمی می توانند این امنیت را منتقل کنند اما وقتی افراد مهم و هنرمندان تراز اول به ایران بیایند و این امنیت را ببینند آن را رسانه ای می کنند و خبر اول یاهو می شود.»
رامین صدیقی مدیر نشر هرمس اما معتقد است حرف هایی که درمورد سختگیری حضور هنرمندان در ایران زده می شود واقعیت چندانی ندارد و بررسی برای حضور در هر کشوری قوانین خاص خودش را دارد.
صدیقی بیان کرد:« در این مدت تنها کنسرت آقای کلهر لغو شد که دلیل آن را نیز هنوز دقیقا نمی دانیم. پس وقتی ما دلیل آن را نمی دانیم نباید خودمان را آلوده یکسری مسائل کنیم که حتی نمی دانیم ته آن چیست؟ همین چندروز پیش کنسرت آقای انور براهم برگزار شد پس اجراها در حال انجام شدن هستند. دو ماه قبل هم یک گروه دیگر خارجی را داشتیم بعد هم یک گروه ایتالیایی کار اجرا کردند یعنی در حال اتفاق افتادن هستند. اما اینکه این اطلاعات از کجا داده می شود به نظرم سوال است. »
او در این زمینه مثال می زند : «آقای ارجمند گفته قرار است کنسرت خانواده جیپسی کینگ به ایران بیاید حتی چنین گروهی اصلا در جهان وجود ندارد. یک خبری را یک تهیه کننده ای که من تا حالا اسمش را هم نشنیدم مطرح می کند و حتی خود جیپسی کینگ آن را تکذیب می کند و بعد آقای ارجمند و یک کسی دیگری که ما نمی دانیم کیست می آیند و آن را تغییر می دهند که منظور جیپسی کینگ فامیلی بوده. این حرف ها در دنیا شوخی است... اینها به نظرم بیشتر بازی مطبوعاتی است. در مورد کنسرت آقای کلهر هم دلیلش را حداقل من نمی دانم.»
وی همچنین درباره توانایی ایران در جذب گردشگران از طریق کنسرت ها نیز معتقد است:« مهمترین چیزی که این وسط معمولا مغفول می ماند اجرای هنرمندان خوب در ایران و بخشی از فرار سرمایه از کشور کمک می کند. ما در کشورهای همجوار مثل ترکیه و امارات به وفور ماهانه کنسرت هایی برگزار می شود که خیلی از این اجراها متعلق به هنرمندانی است که خیلی از موسیقی دوستان ایرانی به دنبال آنها هستند.»
پیروز ارجمند مدیر اسبق دفتر موسیقی وزارت ارشاد نیز معتقد است لغو کنسرت هنرمندان خارجی سبب می شود ایران مجبور به پرداخت غرامت شود. او در گفتگو با ایسنا گفته است:« لغو کنسرتهای خارجی در کشور، تبعات بینالمللی دارد. زیرا در صورتی که همهی زمینهها برای برگزاری کنسرت فراهم شود و کشور میزبان هم از هنرمند خارجی برای برگزاری کنسرت دعوت کرده باشد، در صورت لغو آن اجرا، باید غرامت بپردازد.»
او می گوید :« مصداق این امر، غرامتی 380 میلیون تومانی بود که آنطور که اعلام شد، حافظ ناظری پس از لغو کنسرتش در تهران به نوازندگان خارجی پرداخت کرد، زیرا آنها برای برگزاری کنسرت در تهران برنامهریزی و از ششماه قبل، برنامههایشان را در کشور خود لغو کردند. بروکلینرایدر، جیپسیکینگز، ریچارد کلایدرمن و شاید خیلیهای دیگر قرار بود، به کشور ما بیایند و اجرای صحنهای داشته باشند؛ اما پس از آنکه کنسرت آنها در تهران لغو شد، برگزارکنندگان اعلام کردند که آنها نتوانستند ویزا بگیرند. به این ترتیب، تقصیر بهطور کامل بر گردن وزارت امور خارجه انداخته میشود.»
جوان/باوجود تبليغات ريزودرشت در شبكههاي فارسي وزارت ارشاد از آگهيدهندگان به ماهواره فقط تعهد ميگيرد
بچه خوبي باشيد و به «GEM» آگهي ندهيد!
با وجود پخش غير مجاز آگهيهاي تجاري سفارش داده شده از داخل كشور در شبكههاي ماهوارهاي خارج از كشور، وزارت ارشاد تلاش دارد با رصد شبكههاي ماهوارهاي متخلفان را شناسايي و با آنها برخورد كند.
نویسنده : محمدصادق عابديني
با وجود پخش غير مجاز آگهيهاي تجاري سفارش داده شده از داخل كشور در شبكههاي ماهوارهاي خارج از كشور، وزارت ارشاد تلاش دارد با رصد شبكههاي ماهوارهاي متخلفان را شناسايي و با آنها برخورد كند.
شبكههاي فارسي زبان ماهوارهاي به جز چند شبكه معدود مانند BBC و VOA كه دولتي به شمار ميروند، اغلب از طريق ايرانيان مهاجر اداره ميشوند. افرادي كه از طريق راه اندازي شبكههاي تلويزيوني اهداف متفاوتي را از موضعگيري سياسي تا كاسبي پيگيري ميكنند. هزينههاي بالاي نگهداري شبكههاي تلويزيوني و اجاره باند ماهواره، باعث شده هميشه حرف و حديثهايي درباره منابع درآمدي شبكههاي فارسي زبان وجود داشته باشد. برخي از مديران شبكههاي فارسي زبان معتقدند شبكههاي رقيب آنها از طريق كمكهاي مالي جمهوري اسلامي اداره ميشوند، موضوعي كه در مصاحبه مقام پيشين امنيتي با يك هفته نامه به طور تلويحي مطرح شده و مورد تأييد قرار گرفته بود. حيات شبكههاي تلويزيوني فارسي زبان به غير از كمكهاي دريافتي به جذب و پخش آگهيهاي بازرگاني نيز بستگي دارد.
مهاجرت و مشكلات جنسي
در يك تقسيم بندي ساده آگهيهاي بازرگاني شبكههاي ماهوارهاي به دو قسمت متفاوت تقسيم ميشوند؛ آگهيهاي مربوط به خارج از كشور و آگهيهايي مربوط به داخل كشور. در آگهيهايي كه سفارش دهنده آن در خارج از كشور است ميتوان از مشاورههاي حقوقي براي مهاجرت گرفته تا فروش محصولات آرايشي و بهداشتي را ديد. اين آگهيها بينندگان را تشويق ميكنند كه اگر قصد مهاجرت از كشور دارند با فلان ايراني ساكن در كانادا، استراليا يا ايالات متحده در تماس باشند، اين مشاورههاي حقوقي وعده اخذ اقامت را در غرب ميدهد و البته هر كدام از آگهي دهندگان خود را مجربترين فرد در خصوص مهاجرت و انتقال سرمايه عنوان ميكنند. از طرف ديگر خريد و فروش ملك در خارج از ايران از طريق همين گونه آگهيها تشويق ميشود، آگهي هايي كه در نهايت با كلاهبرداري شخص آگهي دهنده از هموطنان ساده لوح با وعده خيالي خريد املاك به خصوص در دوبي به پايان ميرسد. تا به حال چندين پرونده مربوط به اين گونه كلاهبرداريها در مراجع قضايي تشكيل شده كه در برخي از آنها رد پاي خوانندههاي خارج نشين در كلاهبرداريها به چشم ميآيد. محصولات آرايشي بهداشتي و داروهاي تقويت جنسي، نيز بخش قابل توجه آگهيهاي شبكههاي فارسي زبان ماهوارهاي را تشكيل ميدهد. سازمان غذا و داروي وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشكي درباره استفاده از اين گونه محصولات به هموطنان هشدار داده است. دكتر جنت، مديركل بازرسي ارزيابي عملكرد و رسيدگي اين سازمان ميگويد: «سودجويان با استفاده از تبليغات ماهوارهاي نيازهاي كاذبي را در مردم ايجاد ميكنند و با كالاهاي قاچاق اين نياز را پاسخ ميدهند، به همين خاطر اغلب كالاهاي حوزه سلامت كه در ماهواره تبليغ ميشوند، تقلبي هستند.
از مردم ميخواهيم به تبليغات ماهوارهاي كه حاوي اطلاعات غيرعلمي و غيرمستند هستند اعتماد نكنند؛ زيرا تمام اين كالاها غيرمجاز محسوب ميشوند و طبق قانون، تبليغ محصولاتي كه به طور مستقيم در حوزه درمان به كار ميروند، در سراسر دنيا ممنوع است.»
سازمان غذا و دارو با اعلام دستور العمل اجرايي واردات مواد اوليه، اقلام بسته بندي و محصولات فرآيند شده غذايي و آشاميدني مشمول ثبت منبع و محصول، كه در شهريور ماه امسال ابلاغ شده، «تعهد نامه عدم تبليغ در شبكههاي ماهوارهاي غير مجاز فارسي زبان » را درج كرده است.
آگهيهاي آشنا در ماهواره
با وجود اينكه دستور العملهاي اين چنيني براي منع سفارش آگهي محصول به شبكههاي ماهوارهاي وجود دارد اما باز هم شاهد تبليغات بازرگاني محصولاتي آشنا در ماهوارهها هستيم. تبليغاتي كه از نظر قيمت بسيار ارزانتر از آگهي در شبكههاي زير مجموعه صدا و سيما نيز هستند اما آنچه مسلم است ارائه آگهي بازرگاني به شبكههاي ماهوارهاي غير قانوني است.
در دفتر تبليغات و اطلاع رساني وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي كه متولي بحث تبليغات تجاري به شمار ميرود بخشي تاسيس شده كه وظيفه مونيتورينگ شبكههاي فارسي زبان ماهواره را دارد. اگر چه تماس «جوان» با مدير كل دفتر تبليغات و اطلاع رساني براي دريافت اطلاعات مربوط به برخورد قانوني با سفارش دهندگان آگهيهاي بازرگاني از داخل كشور به شبكههاي ماهواره اي، با عدم همكاري شخص مدير همراه شد اما شواهد نشاندهنده آن است كه در بخش مونيتورينگ آگهيهاي ارائه شده از داخل كشور رصد شده و بر اساس اطلاعات تماس، شخص آگهيدهنده كه ميتواند يك شخص حقيقي يا حقوقي باشد به وزارت ارشاد فراخوانده شده و تذكر دريافت ميكند، آگهي دهنده متعهد ميشود ديگر آگهي به شبكه ماهواره ندهد و اگر باز اين عمل خلاف تكرار شد، وزارت ارشاد دوباره وي را احضار و باز هم تعهدي ديگر از وي ميگيرد، در مرحله آخر اگر اين اتفاق رخ دهد، دفتر تبليغات پروندهاي به اداره اماكن نيروي انتظامي ارائه ميشود. روندي طولاني و بروكراسي تو در تويي كه برخورد با متخلفان را طولاني و زمان بر و شايد هم بينتيجه بكند.
هم اكنون آگهيهاي فيلمهاي روي پرده و سريالهاي شبكه خانگي نمايش نيز به جمع آگهيهاي داخلي راه يافته به ماهوارهها اضافه شدهاند، حالا جمع آگهيهاي بازرگاني از خوراكي گرفته تا محصول فرهنگي جمعتر شده است. اين در حالي است كه ممنوعيت تبليغات در ماهواره هنوز پا برجا است و احتمالا آگهي دهندگان از حداقل سواد لازم براي خواندن و آگاه شدن از اين ممنوعيت برخوردار بوده و هستند.
جوان/چرا برخي گردشگران ايراني همچنان خواب سفر به تركيه را ميبينند؟
بهترين زمان براي زدن دست رد بر سينه گردشگري تركيه
سفر ايرانيها به تركيه حتي اگر به نازلترين و سطحيترين شكل ممكن صورت بگيرد، باز هم ادامه دارد. سؤالي كه مطرح ميشود اين است كه آيا صرفنظر از ضرر و زيانهاي ناشي از خروج ارز از كشور، وقت يك همگرايي ملي براي پايان دادن سفر به اين كشور نرسيده است؟
نویسنده : سميرا سروش
سفر ايرانيها به تركيه حتي اگر به نازلترين و سطحيترين شكل ممكن صورت بگيرد، باز هم ادامه دارد. سؤالي كه مطرح ميشود اين است كه آيا صرفنظر از ضرر و زيانهاي ناشي از خروج ارز از كشور، وقت يك همگرايي ملي براي پايان دادن سفر به اين كشور نرسيده است؟
گردش و گردشگري هميشه يكي از علايق خاص بشر بوده است. سفر حق مسلم انسانهاست و شهروندان يك كشور نيز اساساً نبايد با هيچ منع و محدوديتي براي سفر به مقاصد مورد علاقهشان روبهرو شوند، مگر آنكه خودشان به دلايل خاصي بنا را بر عدم سفر به يك مقصد خاص بگذارند. در ماهها يا سالهاي گذشته كه بعضاً اختلاف ميان ايران و برخي كشورهاي عرب حاشيهاي خليجفارس شدت گرفته برخي از هموطنان ايرانيمان قيد سفر به اين كشورها را زدهاند. شايد اين جمله براي بسياري از ما آشنا باشد كه «چرا پولمان را در جيب عربها بريزيم» حالا داستان سفر به تركيه ما خبر ساز شده است. تركيه يكي از محبوبترين مقاصد گردشگران ايراني است تا جايي كه در آمار وروديهاي گردشگري تركيه، ايرانيها در بالاي ليست قرار دارند اما اين ارتباط فرهنگي مانند جادهاي يكطرفه است. ميزان سفر مردم كشورمان به تركيه تا حدي است كه به هيچ وجه ميان نرخ خروج گردشگران ما به تركيه و در مقابل نرخ ورود گردشگران ترك به ايران توازن و حتي مقايسهاي نميتوان قائل شد. اين مسئله جدا از اينكه به معناي خروج صرف ارز از كشور به تركيه است در عين حال يك مسئله سؤالبرانگيز است كه چرا حتي در روزهاي اوج گرفتن ناآراميها در تركيه و حمايت سياسي اين كشور از تروريسم داعش و عنادورزي آن با سياستهاي كشورمان، گردشگران ايراني گشتن در سواحل آنتاليا و گشت و گذار در استانبول و ساير مقاصد توريستي اين كشور را در ردههاي اول علايقشان قرار ميدهند. اگرچه ممكن است بسياري نفوذ مسائل سياسي در مقولههاي فرهنگي را امري غيرقابل توجيه قلمداد كنند با اين حال مردم كشورمان در رابطه با اتفاقاتي چون فاجعه منا يا اختلافات سياسي ميان كشورمان و كشورهاي حاشيه خليجفارس نشان دادهاند كه مسائل سياسي را هم در سطحيترين موضوعات مرتبط با سبك زندگي خود دخيل ميدانند. حالا درباره تركيه و سفر به آن نيز شايد وقت يك بازنگري فوقالعاده و ويژه فرا رسيده باشد. در روزهايي كه به واسطه دخالت تركيه در جنگ داعش و حمايت از تروريسم حتي امنيت جاني در ميادين شهرهاي اصلي اين كشور هم تأمين نيست چرا برخي گردشگران ايراني همچنان خواب سفرشان به تركيه را با رفتن به اين كشور تعبير ميكنند. بهتر نيست كه جيب تركها حداقل از طرف ايرانيها با اين سودهاي هنگفت پر نشود؟
جوان/كشف حجاب بازيگران بيكار براي بازي در سريالهاي شبكه هاي فارسيزبان
گنجشكهايي كه در حوض نقاشي «جم» رنگ ميبازند
سخنگوي ارشاد در برابر انتشار خبر كشف حجاب و مهاجرت دو بازيگر زن و حضورشان گفت: اين كار بايد توسط اين افراد توجيه شود و بلافاصله عكسها را بردارند و كارشان را جبران كنند.
نویسنده : سپيده آماده
سخنگوي ارشاد در برابر انتشار خبر كشف حجاب و مهاجرت دو بازيگر زن و حضورشان گفت: اين كار بايد توسط اين افراد توجيه شود و بلافاصله عكسها را بردارند و كارشان را جبران كنند.
به گزارش «جوان»، ماجراي مهاجرت دائمي بازيگران به خارج از كشور و كشف حجاب آنها پس از ورود به كشور مقصد در سالهاي اخير بارها ديده شده و مينا لاكاني، شبنم طلوعي و گلشيفته فراهاني از جمله بازيگران زني بودند كه پس از مهاجرت به خارج از كشور با اقدام به كشف حجاب، خود را به تيتر موقت سايتها و خبرگزاريها بدل كردند؛ اتفاقي كه شايد در ابتدا برايشان به معني مطرح شدن در رسانههاي غربي بود اما گذشت زمان نشان داد كه اين بازيگران حتي به قيمت برداشتن حجاب هم نميتوانند جايگاه خاصي در عرصه سينماي جهان از آن خود كنند و در نهايت بازيشان به حضور چند دقيقهاي در چند فيلم درجه چندم محدود ميشود. در ادامه اين روند چند وقتي است كه شبكه ماهوارهاي فارسيزبان جم آگهيهايي را در خصوص جذب بازيگر براي بازي در پروژههاي سريالي توليدي خود روي آنتن ميبرد و از متقاضيان ميخواهد كه براي بازي در سريالهاي توليدي جديد، درخواستهاي خود را ارسال كنند، در چنين شرايطي در روزهاي گذشته دو بازيگر درجه چندم سينما كه تنها سابقهشان در عرصه سينماي كشور حضور چند دقيقهاي به عنوان بازيگر چندم چند پروژه سينمایی بوده است، با انتشار عكسهاي بدون حجاب خود در شبكههاي اجتماعي خبر مهاجرت دائمشان را به گوش مردم رساندند. همزماني خروج اين به اصطلاح بازيگران در روزهاي اخير با انتشار عكسهاي مشتركي با بازيگر پيش از انقلاب كه صحبتهايي در خصوص حضور او در سريال توليد جم هم به گوش ميرسد، خبر از اين دارد كه اين افراد به دليل اينكه جايي براي خود در عرصه فيلم و سينماي كشور نميديدند و حضورشان به نقشهاي دست چندم محدود ميشد، تصميم گرفتند حالا كه شبكه فارسيزبان ماهوارهاي تصميم به ساخت سريال دارد فرصت را مغتنم بشمارند و با ترک كشورشان كه جايي در ميان هنرمندانشان نداشتند به كشوري بروند كه قيمت حضور موقتي در سريالش، كشف حجاب است. اينكه فردي تصميم ميگيرد براي بازي در سريالهاي يك شبكه ماهوارهاي اين چنين به آب و آتش بزند و پيه مهاجرت هميشگي و كشف حجاب را هم به تنش بمالد، بيشتر از همه نشان از اين دارد كه پيش از اينها هم تعلق خاطر چنداني به هنجارهاي كشورش نداشته است و همواره به دنبال فرصتي براي پرواز به آغوش مدينه فاضله غربياش بوده است.
جوان/گفتوگو با تازه مسلمان ساکن تهران
شفاي خود را مديون امام حسين(ع) هستم
«ساره بايساي» متولد 1343 در كرمانشاه و ساكن تهران است. او كه از مسيحيان پروتستان بوده سال گذشته به اسلام مشرف شده است.
«ساره بايساي» متولد 1343 در كرمانشاه و ساكن تهران است. او كه از مسيحيان پروتستان بوده سال گذشته به اسلام مشرف شده است. ساره ليسانس هنر دارد و مدتي هم كار خبرنگاري براي سايت پزشكي ايرانيان را انجام داده است. ساره از جمله مسيحياني است كه به اسلام گرويده. خودش ميگويد عشق به امام حسين(ع) مهمترين محرك براي شهادتين گفتن وي بوده است. از طريق انجمن اسلامي شهيد ادواردو آنيلي با اين نومسلمان مسيحي گفتوگويي داشتيم كه به گفته خود او اولين و آخرين گفتوگو در زمينه مسلمان شدنش خواهد بود.
چطور شد كه تصميم گرفتيد دين خود را تغيير دهيد و مسلمان شويد؟
مطالعات زيادي داشتم. قرآن را همراه با معنا خوانده بودم. زندگينامه اهل بيت از جمله امام علي (ع)، زندگينامه امام حسن(ع)، نهج البلاغه و... را خوانده بودم و از طرفي زندگي با مسلمانان باعث شده بود تا اين بستر تغيير دين در من ايجاد شود.
با مسلمانان زندگي داشتيد؟
بله، من زماني كه دوسال داشتم پدرم به دليل بيماري از دنيا رفت و مادرم با يك مرد مسلمان ازدواج دوباره كرد. ناپدري من مرد فوق العادهاي بود و مقيد به اصول ديني اسلام. نماز و روزهاش ترك نميشد، به مستضعفين كمك ميكرد، نماز شب ميخواند و من عاشقانه او را دوست داشتم.
آيا مسيحي بودن مادر شما با مسلماني ايشان مشكلي ايجاد نميكرد؟
نه، اصلاً مشكلي نداشتند. با هم كنار آمده بودند و زندگي خوب و آرامي داشتيم.
آيا ايشان اصول اسلامي را به شما آموزش داده بودند؟
من در كنار پدرم روزه ميگرفتم البته روزه كله گنجشكي و گاهي هم واقعي نماز ميخواندم. هر موقع دوست داشتم يا حوصله داشتم نماز به تقليد پدرم ميخواندم ولي مثل ايشان مقيد نبودم.
اسم فاميليتان كمي ناآشناست « باي ساي » به چه زباني است و چه معنايي دارد؟
زبان ما عبري است. به عبري ساره يعني شاهزاده خانم و« باي ساي » ميشود خداوند با ماست.
شما با ارامنه فرق داريد با آشوريها چطور؟
آشوريها قومي هستند كه بعداً مسيحي شدند. اينها فكر ميكنم در نواحي اروميه زندگي ميكردند و اكثراً پروتستان شدند.
در كتابهاي عبري كه داشتيد چيزي در مورد اسلام نوشته نشده بود؟
قرآن را كه نگاه ميكردم در مورد زندگي مسيح خيلي با انجيل شبيه به هم هستند مثلاً ماجراي حضرت مريم كه چه اتفاقاتي برايش افتاد. در انجيل لوقا يا متي هم همين طور روايت شده، در مذهب ما اغلب لوقا را ميخوانند.
كدام آيات قرآن بيشتر از همه شما را جذب كرد؟
هرچقدر قرآن را ميخوانم بيشتر دوست دارم بخوانمش. اين كتاب كامل و همه چيزش درست است. وقتي قرآن را با كتابهاي ديگر قياس ميكنم ميبينم چيز كمي ندارد و همه چيزش كامل است، به واقع اگرهمه مسلمانها به فرامين قرآن عمل كنند هيچ مشكلي نخواهند داشت چون اين كتاب آسماني هدايت ميكند.
مادر شما آموزشهاي مسيحيت را به شما آموختند؟
بله، مادرم احكام مسيحيت را برايم تشريح ميكرد اينكه با ديگران رابطه خوبي داشته باشم و برخي ديگر اعتقادات مسيحيت را برايم گوشزد ميكرد؛ البته مادرم دوست نداشت از گذشته حرفي بزند.
شما مسيحي پروتستان بوديد كه مسلمان شديد از اين وضعيت رضايت داريد؟
بله، البته من چون ناپدري مسلمان داشتم به نوعي ريشه اسلاميت در من شكل گرفته بود و اسلام را ميشناختم. پروتستان شاخهاي از مسيحيت است كه در آن پنتيكاست را قبول ميكنند. تعدد روحالقدس را در جهان قبول دارند ولي كاتوليك و ارتدوكس فكر ميكنم به اين موضوعات باور ندارند. پروتستانها ايمان داران انجيلي هستند كه هرچه در كتابشان هست را قبول دارند و سعي ميكنند همان را اجرا كنند و كليساي خاص خودشان را دارند.
چقدر تحت تأثير آموزههاي مذهب پروتستان بوديد؟
10 فرماني كه درهمه اديان هست مثل نيكي به پدر، مادر، زنا نكردن، همسايه را مثل خود دوست داشتن و... در پروتستان را ياد گرفته بودم و به سفارش مادرم سعي ميكردم دنبال كنم اينكه به ديگران احترام بگذاريم، خدا را بپرستيم و پرهيزگار باشيم و اجازه ندهيم شيطان بر ما غلبه كند و ... البته بعدها فهميدم كه اسلام قويتر و كاملتر از مسيحيت است.
شما گفته بوديد كه امام حسين(ع) نقش زيادي در تشرفتان به اسلام داشتند، چرا؟
من عاشقانه امام حسين را دوست دارم و زندگي خودم را مديون محبت و لطف ايشان هستم. زماني كه بچه بودم به بيماري خوني لاعلاجي مبتلا شدم كه آن زمان هم اين داروهايي كه الان در دسترس مردم هست نبودند و دكترها گفته بودند زنده نميمانم. بيماريام به گونهاي بود كه كمكم تمام بدنم مثل گلوله جمع ميشد و ميمردم. مادرم خيلي نااميد شده بود. دوستان مسلمانمان به مادرم گفته بودند براي سلامتي و شفاي بچه نذر كن تا خوب شود. مادرم هم نذر امام حسين كرده بود من را پاي برهنه در مراسم عزاداري امام حسين(ع) ميبرد ميچرخاند. اذيت ميشدم. پاهايم زخم شده بود ولي خداراشكر به كمك امام حسين(ع) شفا گرفتم و خوب شدم. به بركت آن سلامتي هنوز هم در مراسم عزاداري امام ميروم و اينبار زير لب ذكر ميگويم و دعا ميخوانم.
شما در جلسات سوگواري امام حسين هم شركت ميكرديد؟
بله، بعد از اينكه خوب شدم مادرم من را در جلسات سوگواري امام حسين(ع) ميبرد. نذري ميخوردم و حتي از مصيبت وارده بر ايشان گريه ميكردم .
غير از ماجراي شفاي شما توسط امام حسين (ع) و ارادتي كه به ايشان داريد مهمترين عاملي كه شما را جذب اسلام كرد كه بعد از سالها زندگي با مسلمانان و فضاي اسلامي سرانجام به دين اسلام مشرف شديد چه بود؟
به تدريج متوجه شدم اسلام دين كاملتر و قويتري است. من از مسجد خوشم ميآمد. ميرفتم تا ببينم در مسجد مردم چه كاري انجام ميدهند تا اينكه در مسجد ملارد حاج آقاي ميرزاده را ديدم. وقتي فهميد من مسيحي هستم از اسلام برايم حرف زد. ايشان من را قانع كرد و از ترديد بيرون آورد. خدا كمك كرد تا حقيقت را دريابم و مسلمان شوم.
در اين مدت يكسال با توجه به سياهنمايي درباره اسلام و مسلمانان، رفتار مسلمانان را چطور ديديد؟
اعمال بدي نديدم، خيلي خوب بودند. آنها افرادي ساده، مهربان و خدا دوست هستند. اينها هموطن من هستند و هيچ چيز جز احترام و عزت براي من نداشتند. صادقانه دوستشان دارم. خدا را شكر تا به حال هيچ مشكلي پيش نيامده است. قبل از اينكه مسلمان شوم فقط يك بار در اتوبوس انجيل ميخواندم. خانمي كه كنار من نشسته بود خود را كنار كشيد. نميدانم شايد فكر كرده چون مسيحيام نجس هستم. ناراحت شدم ولي برايش دعا كردم تا خدا او را متوجه و آگاه كند.
برنامههاي مذهبي تلويزيون را هم ميبينيد؟
متأسفانه به دليل كار و مشغله زياد فرصت نكردهام و سخنرانان را هم نميشناسم، ولي يكي دوبار برنامه «سمت خدا» را ديدهام برنامه خيلي خوبي است به خصوص براي كساني كه اعتقادات ضعيفي دارند آموزنده است. سخنرانيهاي مذهبي را هم ميبينم و دوست دارم البته اسم سخنرانها را نميدانم اما خيلي زيبا براي هدايت مردم صحبت ميكنند.
چقدر روي زندگي و سيره امامان معصوم شيعه شناخت داريد؟
من زندگينامه همه معصومين را خواندهام و همه آنها را دوست دارم ولي بيشتر به امام حسين (ع) متوسل ميشوم. ايشان مظهر رشادت، مظلوميت، امر به معروف و نهي از منكر، يك بزرگمرد تاريخ و سالارمردي است كه مقابل دشمن مقاوم بود. او براي خشنودي خدا از همه چيز خودش گذشت. حتي خانواده خود را در معرض خطر قرار داد. ما هم بايد از ايشان ياد بگيريم و هر چه ميكنيم براي رضاي خدا باشد.
دوست داريد براي امام حسين(ع) چه كاري انجام بدهيد؟
من بركت و شفايي كه از امام حسين(ع) گرفتم را به همه ميگويم. كار خاصي نميتوانم براي ايشان انجام بدهم دوست دارم پيروانش موفق باشند.
بعد از تشرف به اسلام با مشكلاتي هم مواجه شدهايد؟
سختي و سرزنشها وجود دارد ولي من اهميتي نميدهم چون راه و هدفم را شناختهام و ميخواهم كامل باشم و از سر احساس مسلمان نشدهام با تحقيق و مطالعه به اسلام روي آوردهام براي همين اصلاً مسائل را سختي نميدانم و از آن ميگذرم.
وقتي ناراحت ميشويد چه ميكنيد؟
با منطق برخورد ميكنم. فكر نميكنم هيچ انسان بدي به اين دنيا آمده باشد. افرادي كه بدي ميكنند تحت كنترل شيطان هستند من نميخواهم به شيطان اين كنترل را بدهم كه نسبت به انساني كه خداي ما يكي است در من نفرت ايجاد كند كه من از او بدم بيايد و اگر كسي باعث ناراحتي من شود برايش دعا ميكنم و از خداوند ميخواهم او را هدايت و راهنمايي كند، زيرا اين شيطان است كه بر او غلبه كرده و اين فرد نياز به كمك دارد.
حمایت/آیت الله مکارم شیرازی:
نباید فرهنگ رسانهای غرب درصداو سیما نفوذ کند
آیت الله مکارم شیرازی گفت: استکبار و رژیم سعودی با تزریق مالی کشورهای اسلامی را وادار به سکوت کردند و مجامع بین المللی و علمای اسلام نیز در این زمینه سکوت اختیار کردند که در این راستا صدا و سیما وظیفه دارد این سکوت را ریشه یابی و علت آن را منتشر کند.
این مرجع عالیقدر تقلید در دیدار با رئیس مرکز پژوهش و سنجش صدا و سیما که در مدرسه علمیه امام سجاد (ع) برگزار شد اظهار کرد: هرچقدر درمورد اهمیت صداو سیما گفته شود کم است چون صداوسیما دانشگاهی است که میتواند دانشمندانی را تربیت کند و همچنین همانند طبیبی به درمان بیماران بپردازد.
وی با بیان اینکه صداو سیما دارای رسالتها و مسئولیتهای متعددی است افزود: مرکز پژوهشی صداوسیما در بخشهای مختلف عقیدتی، فرهنگی، دینی و شبهات فعالیت میکند تا نیازهای جامعه برطرف شود که البته تاکنون در این زمینه اقدامات خوبی انجام داده است.
آیت الله مکارم شیرازی همچنین با بیان اینکه دشمن پس از ناکامی در عرصههای نظامی و اقتصادی جنگ نرم را در دستور کار خویش قرار داده است، بیان کرد: دشمنان دست به دست یکدیگر دادهاند تا از طریق رسانهها به ایجاد هجمه علیه انقلاب اسلامی بپردازند که صداوسیما در این راستا وظیفه دارد با حالت تهاجمی در برابر اهداف دشمنان مقابله کند.استاد سطوح عالی حوزه علمیه با اشاره به پژوهش یکی از تحلیلگران مراکز پژوهشی غربی در خصوص داعش، هم تصریح کرد: در این پژوهش به ظاهر از داعش انتقاد شد، ولی در باطن به عنوان یک جمعیت ماندگار و دارای حکومت از آنها یاد شده است. آیت الله مکارم شیرازی با بیان این که داعش به هیچ وجه یک حکومت اسلامی نیست، تصریح کرد: امیدوارم با اتحاد مسلمانان ریشه این گروه کنده شود، هر چند غربی ها تلاش دارند تا امیدها برای استمرار این گروه را افزایش دهند.
وی با بیان اینکه دشمنی آمریکاییها با نظام اسلامی و همچنین بی اعتباری ادعای آنها در رابطه با حقوق بشر و مبارزه با داعش روشن شده است، گفت: معلوم میشود، آمریکایی ها افرادی هستند، که هیچ مسالهای برای آنها مهم نیست.
صدا و سیما سکوت مجامع بین المللی در قبال واقعه منا را ریشهیابی کند
وی با اشاره به واقعه خونین منا هم تصریح کرد: حادثه عظیمی در منا صورت گرفت که در تاریخ اسلام بی نظیر بود، استکبار و رژیم سعودی با تزریق مالی کشورهای اسلامی را وادار به سکوت کردند و مجامع بین المللی و علمای اسلام و مسئولان کشورهای اسلامی نیز در این زمینه سکوت اختیار کردند که در این زمینه صدا و سیما وظیفه دارد این سکوت را ریشه یابی و علت آن را منتشر کند.
مرجع تقلید شیعیان با اشاره به لزوم علت یابی فاجعه منا و ورود علمای اسلامی به آن اظهار کرد: قصد دارم تا نامه ای به علمای اسلامی که در کنفرانس مبارزه با جریانهای تکفیری شرکت کردند بنویسم که چرا در مورد واقعه منا سکوت اختیار کردهاند و موضع گیری مناسبی ندارند.
لزوم هدف دار بودن برنامههای صدا و سیما
آیت الله مکارم شیرازی با بیان این که مشکلات زیاد است، و به همان نسبت مسوولیت صدا و سیما هم زیاد است، قدرت فرهنگ و معارف اسلامی را بزرگترین سرمایه برای نظام توصیف و گفت: معارف اسلامی و حقانیت نظام اسلامی طوری است که میتواند در مقابل حرفهای بی پایه و بی اساس دشمنان بایستد.
استاد سطوح عالی حوزه علمیه با بیان اینکه صدا و سیما باید به وسیله پژوهشکدههایی که دارد به موقع وارد موضوعات مهم و اساسی و مورد نیاز جامعه شود یادآورشد: همان گونه که صداو سیما برنامههای مناسب و مورد نیاز تدارک میبیند در کنار آن هم باید کار پژوهشی انجام دهد.
وی تصریح کرد: صدا و سیما باید متناسب با ادبیات هر قشر از اقشار مختلف جامعه برنامه های فرهنگی مختلفی را تهیه کند.
وی با بیان اینکه صدا و سیما در تمامی زوایای جامعه باید گردش کند، اضافه کرد: مرکز پژوهش های صدا و سیما باید تمامی مشکلات و آسیب های جامعه را شناسایی و به موقع وارد میدان شود.
آیت الله مکارم شیرازی خاطر نشان کرد: تجربه نشان داده که حضور جدی صدا و سیما در عرصههای مختلف سیاسی و اجتماعی کشور مانند انتخابات و راهپیماییهای روز قدس و 22 بهمن با موفقیت همراه بوده و مردم به این رسانه گوش شنوایی دارند.
این مرجع تقلید شیعیان در ادامه سخنانش با تاکید بر لزوم مقابله با نفوذ فرهنگی دشمن نیز اظهار کرد: نباید فرهنگ رسانهای غرب به صورت ناآگاه در مسئولان صداو سیما نفوذ کند و رسانه ملی به تقلید از رسانههای غربی به تولید محتوا و برنامه بپردازد.
این مرجع تقلید با بیان این که رسانه های خارجی مطلقا هیچ خط قرمزی را رعایت نمیکنند، تصریح کرد: لذا هر گونه آزاد گذاشتن این رسانهها باید با در نظر گرفتن جوانب مثبت و منفی آن صورت گیرد.
وی همچنین هدفمند بودن برنامه های صدا و سیما را ضروری خواند و تصریح کرد: حتی برنامههای طنز و داستانهای کودکان این رسانه هم باید یک هدف فرهنگی، اعتقادی و انقلابی داشته باشد و تنها هدف آن، سرگرمی و خندان مخاطب نباشد.
آیتالله مکارم شیرازی اضافه کرد: در برنامههایی که توسط صدا و سیما در مورد برجام پخش شد کمی ناعدالتی انجام شد، باید به صورتی عمل شود که بیطرفی صداو سیما مشهود باشد و رعایت اعتدال در میان جناحهای مختلف کشور رعایت شود.
برای مبارزه با جنگ نرم برنامه مدونی باید داشته باشیم
جعفر عبدالملکی رئیس مرکز پژوهش و سنجش صدا و سیما نیز در این دیدار گفت: دشمن از همه امکانات سخت افزاری و نرم افزاری در راستای جنگ نرم استفاده میکند که رسانه و صداو سیما باید در این راستا دارای برنامه مدون و جامعی باشد، انقلاب اسلامی به شدت از سوی دشمنان مورد هجمه قرار میگیرد که در این راستا رسانهها نقش موثری را ایفا میکنند.
قدس/« روشنفکرنمایان» درمانده در برابر محبوبیت قیصر امین پور ؛
« قیصر» شاعر مردم میماند، خودتان را خسته نکنید
گروه هنر- لیلا کردبچه - شاعران بزرگ، ناقوس مرگشان با بانگی عظیم به صدا درمیآید و این حقیقتی است که بارها و بارها در مرگ شاعران بزرگ، ثابت شده، ...
حتی اگر آن شاعران در دوران زندگی خود، تمایلی به حواشی و سروصدا و در مرکزیّت توجهبودن نداشته و خلوت را بر جلوت ترجیح داده باشند، درست هنگامی که دیگر نیستند تا خودشان را از مرکزیّت حواشی و جنجالها کنار بکشند، دقیقاً در مرکزیّت قرار میگیرند و هرکسی از هرگوشهای بهزعم خود به اظهارنظری و ابراز عقیدهای در باب آنها میکند و گاه همین نظرهای موافق و مخالف هست که به حاشیهها و جنجالها دامن میزنند.
محبوبیت غافلگیر کننده
تجربه ثابت کرده هنرمندانی که ازسویی محبوبیّت ویژه میان مردم داشتهاند و ازسویی دیگر وابسته به گروههای جناحی و سیاسی خاصی نبودهاند و در عمل در مسایل و بحثوجدلهای گوناگون که همواره در حاشیه هنر و ادبیات پیش میآید، کمتر شرکت کرده و بهگونهای خود را از تعلقات دور میداشتهاند، پس از مرگ، بیشتر در معرض آسیبدیدن ازسوی جناحهای عقیدتی مختلف بودهاند؛ چراکه جناحهای مختلف، هریک در موقعیّتها و مواضع مختلف، سعی میکنند موضعگیری خاص و متفاوتی داشته باشند.
قیصر امینپور، یکی از بهترین نمونهها برای توضیح این رفتارهای متناقض است؛ شاعری مردمی که پس از مرگش، تمامی اقشار و گروهها و جناحهای فرهنگی، بهیکباره از میزان شگفتانگیز محبوبیتش نزد مردم باخبر شدند و تا مدتی سعی کردند این محبوبیّت را به عوامل گوناگونی غیر از شعر شاعر نسبت بدهند و البته این نسبتدهندگان همانها بودند که پیش از حادثه مرگ قیصر، یکسره، محبوبیّت او را نزد مردم انکار میکردند و از دروغینبودنِ شمارگان و نوبتچاپ کتابهای او میگفتند، امّا بهمحض اثبات این محبوبیّت، در پی کشف دلایلی عجیب و غریب خارج از حوزه شعر گشتند.
شبه روشنفکران، شاعر را متهم کردند
مرگ نابهنگام قیصر امینپور، جامعه شعر را در بهت و حیرتی عظیم فرو برد، مگر میشد شاعری باشد که وابسته به طیفی خاص نباشد، از تریبونهای صوتی و تصویری متعدد استفاده نکند، سرش به کار و بار خودش باشد، درسش را بدهد و شعرش را بگوید و زندگیاش را بکند و اینهمه محبوب باشد؟ این شد که گروه روشنفکری در پی اقامه دلایلی برای انتساب امینپور به چیزی گشتند که خودشان نامش را شعر حکومتی و دولتی گذاشتند و شعرهای انقلابی و مذهبی او را که نشان دهنده همنوایی و همراهی او با بیشتر مردم کشورش بود، دستاویزی قرار دادند برای اثبات تعلق ذاتی او به جریانهای خاص ؛ حال آنکه قیصر خودش بود و تنها و تنها، تعلق ذاتی به حسّ و درونیات خودش داشت.
حسّ و عاطفه شاعر بود که به او میگفت فقط در فلان موقعیّت تاریخی، فلان شعر را بگوید. و این مسألهای بود که هرکه قیصر را از نزدیک میشناخت و حتی هرکه با او تنها از طریق شعرش آشنایی داشت، بهوضوح به آن پیمیبرد. کانون نویسندگان ایران چند روز بعد از درگذشت قیصر در بیانیهای تند و رسوا علیه این شاعر مردمی؛ او را «شاعر بیلبوردهای شهرداری» خواند و مدعی شد که او جایگاه استادان واقعی ادبیات را اشغال کرده است، اما وقتی میزان محبوبیت او را در بین مردم، استادان دانشگاه، دانشجویان و حتی شاعران طیف روشنفکر مانند سیمین بهبهانی دیدند، دست به بازی تازهای زدند و این شد که جریانهای غیردولتی، وارد مرحله دوم فعالیّت خود، که مصادره به نفع خود است، شدند.
یکی از شگردهای چندسال اخیر این جریانها، مصادره شخصیتهای مختلف هنری، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی است. یعنی همینکه هنرمندی رحل اقامت به دیار باقی میافکند، سروکلهشان پیدا میشود تا شناسنامهای برای آن مرحوم بنویسند و هویّتی برایش دستوپا کنند تا از آن نمد، کلاهی هم برای خودشان مهیّا شود.
البته میزان این مصادرهها بستگی به شخصیت، جایگاه، مقام، سابقه و نام و نشان فردِ تازه از دنیا رفته دارد. گاهی هنرمندی است که هیچ حرف سیاسی از او شنیده نشده، امّا ناگهان بعد از مرگ به چهره سیاسی مخالف تبدیل میشود! گاهی شهیدی در راه انقلاب و دفاع مقدس است که از قضا با روشنفکران سکولار، لاییک و ضدانقلاب هم مشکل داشته است، امّا برایش مراسم میگیرند و از مخالفتش با حکومت میگویند! گاهی هم شاعری است مثل قیصر امینپور که شاعر شعرهای انقلابی است، امّا مثلاً بیبیسی بعد از پنجسال نتیجه میگیرد که او در سالهای آخر عمرش، مخالف حکومت شده بود!
نمایشهای نخ نما برای انتساب شاعر انقلاب به خود
این قبیل سوگواریهای نمایشی آن قدر تابلو و نخنماست که بهخوبی رنگ و بوی مصادره سیاسی را میتوان در پس آن دید.
این نمایشها معمولاً از سازوکاری تکراری بهره میبرند، مثل اینکه کارگردانی، یک سلسله نمایشهای گوناگون را برای پیشبرد هدف خاصی روی صحنه ببرد و آن سلسله نمایشها از دستورصحنهها و دیالوگها و صحنهپردازیها و در کل عوامل یکسان برخوردار باشند و یک ساختار کلّی بر آنها حکمفرمایی
کند.
در این قبیل نمایشها هم، در قدم اول، بنا را بر اثبات دشمنی با انقلاب و یا پشیمانی آدمها از روحیه انقلابی میگذارند، و اگر ادعای دشمنی و پشیمانی بهراحتی قابل اثبات نباشد، به یک شگرد منافقانه دیگر دست میزنند؛ مثلاً در مورد قیصر امینپور، از سویی با شاعری طرف هستند که انقلابی بود، یعنی این ویژگی را نمیتوانند از او بگیرند، از سوی دیگر وظیفه دارند که به هرقیمت ممکن، مخالفتش را با انقلاب ثابت کنند، برای همین دنبال بهانه میگردند والبته درمورد قیصر دستشان خالی بود، ولی بازهم از تلاش
بازنماندند.
شاید بشود هزارویک دلیل برای اجرای چنین نمایشهای تکراری، درباره هر هنرمندی در نظر گرفت، امّا باید پذیرفت که تنها دلیل تلاش برای مصادره قیصر امینپور، محبوبیّت او و شعرش نزد مردم بود؛ محبوبیّتی که در شعر معاصر، بندرت برای شاعر دیگری رقم
خورده است.