تا به حال به این موضوع دقت کردهاید که طی سالهای گذشته چه بلایی بر سر کاپیتانهای پرسپولیس آمده است؟
به گزارش بولتن نیوز؛آنهایی که به واسطه تعداد بازی یا سالهای حضورشان در این تیم و شاید گاهی نام و آوازهای که داشتند، صاحب بازوبند شدند اما نتوانستند دوام زیادی بیاورند و با مشکلات عجیبی در پرسپولیس مواجه شدند. همین هادی نوروزی که کاپیتان تیم بود و به این سرنوشت دچار شد، آخرین نمونه است! این یک نگاه سطحی به ماجراهایی است که برای کاپیتانهای پرسپولیس به وجود آمد.
عابدزاده و ماجراي يك بازي درميان
احمدرضا عابدزاده يك «بزرگتر» تمامعيار براي پرسپوليس بود. چقدر بازوبند پرسپوليس به او ميآمد و چقدر به تيم شخصيت ميداد. خودش يك تيم بود براي پرسپوليس. مثل يك عقاب واقعي درون دروازه ميايستاد و نميگذاشت مهاجمي بتواند روي خوششانسي را به اين سادگيها ببيند. احمدرضا اما با بيمهري و قانون يك بازي در ميان از پرسپوليس دور شد و با اينكه كاپيتان اول بود اما او را به سادگي كنار گذاشتند. يك سال بعد هم آن اتفاق بد و تلخ برايش رخ داد اما خوشبختانه امروز عقاب را سالم و سلامت ميبينيم.
دايي و آن شعار زشت
علي دايي هم از كاپيتاني پرسپوليس شانس نياورد. او حالا آدم خيلي مشهور و محبوبي است اما در آخرين فصلي كه براي پرسپوليس بازي كرد يعني ليگ سوم كه شاگرد وينگو بگوويچ بود، از سوي سكوهاي 19 تا 24 ورزشگاه آزادي به شدت مورد انتقاد قرار گرفت. با اينكه بازوبند كاپيتاني تيمملي و پرسپوليس را به صورت همزمان بر بازو داشت، با يك شعار زشت مواجه شد، شعاري كه بعدها از سوي استقلاليها براي دايي و در جهت تضعيف روحيهاش خوانده شد. اين شرايط، دايي را از پرسپوليس دور كرد.
محرمي؛ كاپيتان ناكام
سرنوشت مجتبي محرمي در پرسپوليس نيز به اندازه كافي جذاب نبود. او كه يكي از مهمترين بازيكنان پرسپوليس بود و مثل يك نابغه براي سرخها در دوران طلاييشان ميماند، با اتفاقات بدي مجبور شد از پرسپوليس فاصله بگيرد در حالي كه به تازگي به بازوبند پرسپوليس رسيده بود.
مهدويكيا و خداحافظي نافرجام
خداحافظي مهدي مهدويكيا از پرسپوليس، در بدترين لحظه ممكن اتفاق افتاد. آن بازي بد براي پرسپوليس مقابل سپاهان در فينال جام حذفي، ارديبهشت ماه سال 1392 كه منجر به قهرماني طلاييپوشان در تهران شد و پرسپوليسيها فوراً به رختكن رفتند اما مهدويكيا، كاپيتان پرسپوليس در زمين ماند و پس از بوسيدن چهارگوشه زمين، براي هميشه از فوتبال خداحافظي كرد. سرنوشت او به عنوان كاپيتان تيم نيز چندان جالب نبود.
راه بازگشت جادوگر را بستند
علي كريمي شايد فقط يك آرزو در سر داشت؛ اينكه فوتبالش را با پيراهن پرسپوليس به اتمام برساند. او با قهرماني جامحذفي از تبريزيها و تراكتوريها خداحافظي كرد به اين اميد كه توسط علي دايي، براي يك نيمفصل هم شده به پرسپوليس برگردد اما قهر اين دو ادامه يافت و دايي هرگز از جادوگر براي بازگشت به تيم و خداحافظي از فوتبال با پيراهن پرسپوليس دعوت نكرد. يك هفته مانده به شروع ليگ چهاردهم، كريمي براي هميشه از فوتبال خداحافظي كرد تا دچار سرنوشت بد براي كاپيتانهاي پرسپوليس شود.
پيرواني و آن ماجراهاي عجيب
افشين پيرواني كه در فصل سوم، عزيز و نورچشم وينگو بگوويچ بود، فصل بعد از آن توسط علي پروين از پرسپوليس كنار گذاشته شد. افشين جزو مهمترين كاپيتانهاي تاريخ پرسپوليس است، جدا از اينكه در بازيهاي حساسي مثل سپاهان در اصفهان (البته با ضربه دست) يا استقلال در فينال جامحذفي براي پرسپوليس گلزني كرده بود اما با بيمهري از اين تيم كنار گذاشته شد. ماجراهاي عجيبي برايش به وجود آمد كه پرسپوليسيهاي قديمي كاملاً به ياد ميآورند تا جايي كه افشين با سابقه كاپيتاني پرسپوليس مجبور شد به پيكان برود!
اسدي... حيف شد
ابراهيم اسدي زننده يكي از مهمترين گلهاي تاريخ باشگاه پرسپوليس، گلي كه به فجرسپاسي در هفته پاياني دوره اول ليگ برتر زد و سرخپوشان را به قهرماني رساند، قدر خودش را ندانست. او ميتوانست براي سالها، هافبك تدافعي تيمملي و پرسپوليس باشد اما نتوانست از خودش به اندازه كافي مراقبت كند و خيلي زود از فوتبال
بيرون رفت.
رهبريفرد؛ خودكشي با زبان سرخ
بهروز هم در برههاي از زمان، كاپيتان سرخپوشان بود اما آنقدر عليه اين و آن مصاحبه كرد كه همه متحد شدند تا او را كنار بگذارند. هنوز هم مشخص نيست با علي پروين چه رابطهاي داشت؛ به او علاقهمند بود يا ميخواست پروين اخراج شود؟ رهبريفرد قبل از آن كه فوتبالش تمام شود، پيشكسوت شد و هنگامي كه از پرسپوليس اخراج شد، ديگر نتوانست به فوتبال برگردد.
ژنرال و بلاي نيمكتنشيني
كريم باقري به واقع يك ژنرال كامل براي پرسپوليسيها بود. كسي كه با ميدانداري و رفتارهاي تاكتيكي قابل قبول، برگ برنده پرسپوليس بود. يك فرمانده واقعي. در فصل دهم، وقتي هنوز علي دايي سرمربي سرخپوشان بود، كريم را آنقدر روي نيمكت نگه داشت تا باقري «قاطي» كرد و بعد از بازي با داماش گيلان، در فرودگاه رشت از همه بازيكنان خداحافظي كرد و به همين سادگي، فوتبال را بوسيد و كنار گذاشت.
انصاريان؛ سامورايي اخراجي
انصاريان اصلاً فكرش را نميكرد روزي فرابرسد كه پرسپوليسيها او را نخواهند و پرسپوليسيها هم فكرش را نميكردند اگر انصاريان روزي از اين باشگاه اخراج شود، سر از استقلال دربياورد. سامورايي كه در ليگ پنجم، براي آخرين بار با پيراهن پرسپوليس به ميدان رفت و 8 گل روي ضربات پنالتي بهثمر رساند، توسط محمدحسن انصاريفرد از اين تيم اخراج شد و فوراً به استقلال رفت تا سرنوشت يك كاپيتان ديگر در اين باشگاه، به بنبست برسد.
شيث و يك دنيا حاشيه
حرف زدن در مورد شيث رضايي، فقط آدم را خسته ميكند. او يك دنيا حاشيه داشت، از رفتار زشتي كه در بازي با سايپا با علي دايي انجام داد گرفته تا ترساندن مسافران پرواز تهران - شيراز و رفتار 18+ در روز بازي با داماش گيلان. همه اين اتفاقات زشت بود. در نهايت شيث كه عادت كرده بود بازوبند تيم را روي مچ دستش ببندد، از اين تيم براي هميشه اخراج شد.
چه كسي حقيقي را كاپيتان كرد؟
بعد از شيث رضايي، اين عليرضا حقيقي جوان بود كه به خاطر سابقه حضورش در پرسپوليس، كاپيتان اين تيم شد. دوران كاپيتاني عليرضا كوتاه و پر از اتفاقات عجيب بود. شايد حقيقي در پرسپوليس هرگز نتوانست يك گلر كامل باشد اما كاپيتانياش در اين تيم، مشكلات فراواني را ساخت. با اين حال، او خوشبختترين كاپيتان پرسپوليس طي سالهاي اخير بود زيرا گلر فيكس تيمملي در جامجهاني 2014 برزيل و جام ملتهاي آسيا 2015 شد.
ماماني كاپيتان شد!
محمدرضا ماماني به شكل سؤالبرانگيزي كاپيتان تيم شد. او كه از نظر فني هميشه مورد انتقاد قرار ميگرفت، در دوران سرمربيگري آري هان به اوج فوتبالش رسيد و همزمان، بازوبند هم ميبست. البته سرنوشت با اين كاپيتان جوان هم سر ناسازگاري گذاشت و او هم مجبور به جدايي از پرسپوليس شد.
سپهر را اخراج كردند
در رأيگيري اردوي آلمان قبل از شروع ليگ دهم، سپهر حيدري كاپيتان تيم شد. علي دايي هم از اين انتخاب حمايت كرد و... همه چيز خوب پيش رفت تا اينكه عمر مربيگري دايي در پرسپوليس در پايان همان فصل به اتمام رسيد و با رفتن دايي، سپهر را نيز كنار گذاشتند. انگار شومي بازوبند، سپهر را نيز تحت تأثير قرار داد.
پژمان در جمع آبيپوشان!
پژمان نوري با اينكه دو فصل كاپيتان پرسپوليس بود اما وقتي از اين باشگاه جدا شد، با يك وقفه كوتاه به استقلال پيوست! باور كردنش هم سخت است. چطور ممكن بود پژمان چنين اشتباهي انجام دهد و خودش را در نقطه نقد هواداران پرسپوليس قرار دهد؟ البته او در استقلال هم موفقيت قابل قبولي نداشت و حتي سهميه حضور در تيمملي را نيز از دست داد.
عليعسگری و جشني كه خراب شد
حميدرضا عليعسگری براي يك بازي كاپيتان سرخپوشان شد. بعد از آن بازي از همه ايران بابت اينكه كاپيتان شده رخصت گرفت و يك جشن كوچك به راه انداخت اما در پايان فصل گذشته از تيم اخراج شد تا آن جشن، خراب شود!
بادامكي و بدشانسي
حسين بادامكي نيز مدت كوتاهي كاپيتان بود. ميگفتند هر وقت حسين بازوبند ميبندد، تيم ميبازد. او پس از جدايي از پرسپوليس، در تيمهاي ديگرش به اندازه كافي توفيقي بهدست نياورد و شومي بازوبند پرسپوليس، حسين را نيز درگير خود كرد.
نوري فرار كرد
محمد نوري در فصل قبل، كاپيتان پرسپوليس بود ولي آنقدر به خاطر مشكلات مالي گرفتار شد كه براي درآمدزايي مجبور شد سرخپوشان را رها كرده و به باشگاهي به نام مسيمير برود. باشگاهي كه به تازگي از ليگ يك قطر به ليگ ستارگان اين كشور راه يافته بود. البته محمد آنجا نيز بازوبند ميبندد اما در فصل قبل كه كاپيتان پرسپوليس بود، نتوانست موفقيتهاي بزرگي داشته باشد.
مهرداد كفشگري...
مهرداد در بازي با سپاهان، همين فصل و در هفته سوم كاپيتان بود. بازي سؤالبرانگيزي ارائه داد و به شدت مورد انتقاد هواداران و كارشناسان قرار گرفت. مهرداد بعد از آن كاپيتاني مصدوم شد و از آن به بعد نيز نتوانست به تركيب اصلي برگردد.
هادي و شومترين كاپيتاني تاريخ
همه اينها كه خوانديد، سرنوشت نسبتاً بدي داشتند؛ كاپيتانهايي بودند كه هرگز به حقشان نرسيدند. تعداد زيادي از آنها با تلاش زيادي به بازوبند طلاييرنگ رسيدند اما اين بازوبند هرگز برايشان خوشيمن نبود اما بدترين و شومترين اتفاق تاريخ براي يك كاپيتان در پرسپوليس، در روز 9 مهرماه سال 1394 رخ داد. هادي نوروزي، كاپيتان بااخلاق و مظلوم پرسپوليس كه هرگز حاشيه و جنجالي نداشت، بداخلاقي نكرد، مصاحبه بد عليه اين و آن انجام نداد و در اوج آمادگي بدني بود، شب خوابيد، بامداد خوابش به ابديت پيوند خورد. بدونشك اين شومترين سرنوشت يك كاپيتان در پرسپوليس بود. كسي كه 7 سال براي بستن بازوبند منتظر ماند اما چند هفته پس از آن كه بازوبند را بست، به خواب ابدي فرورفت. هادي و آن شماره 24 كه به تن داشت، براي هميشه جاودانه شد.
منبع:خبرورزشی