گروه فرهنگی - امروزه رسانه ای نیست که فعالیت داشته باشد و به مقولات فرهنگی توجهی نکند. چه اینکه فرهنگ و رسانه دو روی یک سکه بوده و اصلاً نمیتوان دم از کار رسانه ای زد ولی مقولات فرهنگی را نادیده گرفت. در این شرایط، یکی از مهمترین رسانههایی که از قدیم الایام و به طور مدام، موضوعات فرهنگی را مورد بررسی قرار داده است، روزنامهها بودند. تا جایی که بعید است تا امروز روزنامه منتشر شده باشد که هیچ بهره ای از فرهنگ نبرده باشد.
به گزارش بولتن نیوز، در روزگار ما نیز روزنامه های موجود با گرایشات سیاسی و فکری گوناگون، دست به این کار زده و در قالبهای مختلف، به مسائل فرهنگی می پردازند. اما نکته اینجاست که این همه تولیدات فرهنگی منتشر شده در روزنامهها برای دیده شدن پا به این جهان گذاشته اند. به عبارت دیگر، مطلبی که دیده نشود گویی اصلاً تولید نشده است. اما آیا با حجم انبوه سایتها و مجلات و روزنامهها و رسانههای مختلف دیگری که وجود دارد، میتوان به همه آنها پرداخت و مطالب شان را از نظر گذراند؟ جواب معلوم است…
به همین دلیل ما دربولتن نیوزسعی کردهایم تا از این به بعد و در قالب صفحه«فرهنگ در رسانه»به بازخوانی و بازنشر اصلیترین مطالب فرهنگی روزنامهها بپردازیم. به عبارت دیگر، «فرهنگ در رسانه»تلاشی است برای تبلور روزانه تراوشات فرهنگی روزنامه های کشور. تا به این طریق، حداقل اصلیترین مقولات فرهنگی که در روزنامهها منتشر شده است، توسط مخاطبین دیده شود. البته ما از همین جا، دست همکاری خود را به سمت همگان دراز کرده و از همه کسانی که تمایل دارند به انحای مختلف در این زمینه به ما کمک کنند، دعوت میکنیم تا در کنار ما، به ارتقای صفحه«فرهنگ در رسانه»کمک کنند.
آرمان، آفتاب یزد، ابتکار، اعتماد، افکار، اطلاعات، ایران، تفاهم، جام جم، جوان، جمهوری اسلامی، حمایت، خراسان، راه مردم، حمایت، روزان، رویش ملت، سیاست روز، شرق، شهروند، قانون، قدس، کیهان، مردم سالاری، وطن امروز و همشهری روزنامه هایی هستند که روزانه به آنها پرداخته و سعی می کنیم گلچینی از بهترین های آنها را در یک سبد فرهنگی به خدمت شما عرضه کنیم.
*****
در شرايطي شوراي راهبردي تحقيق و توسعه سينماي ايران اعلام موجوديت كرد كه مدتهاست اكثر هنرمندان و كارشناسان به بحران در سينما در صحبتهاي خود اشاره دارند و به آن توجه ميشود اما نكته قابل اهميت اين است كه راهحل براي گذر از بحران چیست؟ هر يك از كارشناسان نظراتي را ارائه دادهاند كه بيشتر به غرزدن تعبير شده است. اينبار با گرد هم آمدن تعدادي از اهالي سينما تلاش شده است تا مشكلات و موانع در سينما مورد ارزيابي قرار گيرد. به گزارش فارس، در ميان اين گروه كارشناس و كارآمد، با علي معلم درباره وضعيت اين شورا، مشاوران مديران فرهنگي، تشكيل جلسه، نحوه حضور اساتيد و وضعيت سينماي امروز به گفتوگونشستيم كه از نظرتان ميگذرد:
مسائل سينما، گرههاي كور هستند
علي معلم كارشناس سينماي ايران و عضو شوراي راهبردي تحقيق و توسعه سينماي ايران درباره نحوه عملكرد اين شورا توضيح داد: تصور اين گروه اين است كه مشكل بنيادين سينما ايران، نداشتن يك افق فكر روشن و برنامه مدون است، برنامهاي كه در سينمای كاملا اجرايي باشد. متاسفانه مسائل سينما مانند يك گرههاي كور در يكديگر گره در گره شده است. افرادي هم كه به سيستم مديريتي پيشنهاد ميدهند به دليل نداشتن افق روشن غلط مكرر ايجاد ميكنند كه ناشي از عدم تفكر و تحقيق است. فقدان تئوريك شاخصههاي تحقيقي و سياستگذاري در جاي جاي سينما به چشم ميخورد كه باعث ميشود راههايي را بارها طي كنيم و مسير طي شده را دوباره بيازماييم و مكرراًدايرههايي را دور ميزنيم كه همه ناشي از آن است كه خواستههاي سينما را به درستي نميدانيم و به همين جهت از امكانات سينما نميتوانيم بهره شايسته ببريم. به عقيده اين گروه وظايف و تكاليف سينما به درستي تبيين نشده و تئوريسازي براي آن صورت نگرفته است، فقدان اتاق فكر مارا به شرايطي كه امروز آن را ميبينيم دچار كرده است.
اساس كار در شورا آمار وتحقيقات است
وي درباره نحوه مشورت و دستور برنامههاي شورا گفت: تلاش ميشود تمام فكرها و انديشهها براساس آمار و تحقيقات ارائه شود و نتايج سياستهاي گذشته را مورد بررسي قرار ميدهيم و به نتيجه مطلوب دست مييابيم. افرد مجرب سينما بحثها را پخته ميكنند تا اگر راهحلي به جامعه يا مديريتها و سياستگذاران كلان كشور ارائه ميشود، براساس يك تفكر مشخص و حساب شده باشد. تهيهكننده باسابقه سينماي ايران ادامه داد: تصور ميكنيم فقدان تئوري درست درباره سينما ضربه بزرگي بر سينما وارد آورده است. هرمديري آمده يك تاكتيكي را پيشه كرده كه به افق روشني ختم نشده و ضرر آن براي سينماباقی مانده است. در شرايط امروز صداهاي مختلف ميشنويم اما راهحلها فردي است، بايد به دنبال راهحل جمعي باشيم. وي در ادامه تاكيد كرد: واقعيت اين است تصور اين جمع كه در شورا حضور دارد بر اين است كه متاسفانه به دليل اينكه سينماي ايران افق مشخص ندارد. در حوزه كلان سياستگذاري و اجرايي نيز به مسائل روزمره و جريان توليد دچار شدند و از اين جهت است كه شاهد تضعيف نقش بخش خصوصي هستيم، اين زنگ خطري است و ما بحران بزرگي در پیش داریم. سينما سپهر روشني ندارد و شاهد بحران كلي در مجموعه سينما هستيم. نحوه ارتباط با مخاطب، رسانههاي ديجيتال، شبكههاي مختلف اجتماعي و... جريان روبهروي ما است به اضافه اينكه خواستهها و ناكارآمديهاي گذشته نيز روي اين مسائل تلنبار شده است.
شوراها اغلب تشريفاتي است
معلم با انتقاد از شوراهاي تشريفاتي در ارشاد و ديگر مراكز گفت: در هر مديريتي شاهد شوراهاي اغلب تشريفاتي هستيم كه به وجود ميآيد (من هم در يكي دو شورا حضور دارم) اما از اين شوراها چيزي بيرون نميآيد و گوهري از آن به و جود نميآيد. مسئولين فرهنگ و مراكز نظارت بر فرهنگ در كوره راههاي روزمره گير كردهاند. مساله آنها يا اكران فيلم است يا برداشتن آن مجلس هم كه عهدهدار نظارت و قانونگذار است، ديده ميشود با فقدان تئوري مشخص و افق معين در حوزه فرهنگ گام برميدارد. هيچ كس نميگويد براي اين اوضاع بايد چه فكري كرد و راهحلي كه ما را از مسير بن بست خارج ميكند چيست؟
در اين مدت ضعفها و انحرافها را دريافتيم
كارشناس و تهيهكننده سينما در پاسخ به اين سوال كه به چه تصويري در طول اين چند ماه از سينما رسيديد، گفت: در بازه زماني كمتر از 6ماه يافتههايي پيدا كرديم، ضعفها و انحرافها را يافتيم و در جلسات آينده به تدريج بعضي از مسائل و يافتهها را اعلام عمومي خواهيم كرد. جلساتي با بزرگان حوزه فرهنگ و نظام در حوزه مديريت فرهنگ و مجلس خواهيم داشت و از هر گفتوگويي در اين باره استقبال ميكنيم. متاسفانه در طول اين زمان تنها به حل مسائل جزئي بسنده شده و همه دستگاهها به بحران مقطعي جوابگو بودند كه ناشي از باري به هر جهت و عدم فكر كلان بوده است. ما در اين سالها با سيستم آزمون و خطا پيش رفتيم. معمولا مشكلات در سپهر سياست بوده است. يك گروه با يك موضوع موافق و ديگري مخالف است در حوزه صنعت هيچ يك از گروهها راهحلي ارائه ندادند. به اين مهم رسيديم كه براي نگه داشتن دستاورد سينما، بعد از انقلاب نيازمند همانديشي با كارشناسان اين حوزه و صاحبان تصميم و مديران هستيم. يك تفكر و انديشه غلط و عملكرد اشتباه باعث ميشود به كل سينما تسري يابد و اين سقف روي سر همه ما است، از مردم ايران كه سينماي ملي را دوست دارند تا سينماگران كه شغلشان را در معرض خطر و آسيب ميبينند تا نظام كه جامعه نخبگان و اهالي هنر در آن ميتوانند افكار بزرگي را به مخاطب منتقل كنند. متاسفانه در اين شرايط كوهها موش ميزايند.
میخواهیم رانتها را بشکنیم
وي با انتقاد به مشاوران مديران فرهنگي در طول سالها گفت: افراد نزديك به نهادهاي قدرت مورد مشورت قرار ميگيرند و متاسفانه افكار شخصي و امتيازات شخصي شان را پيش ميبرند به جاي آنكه به منافع جمعي فكر كنند و به منافع گروه خاص يا شخصي بدل شده است در اين شورا قصد داريم اين منافع و رانت را كه در اثر سياستهاي غلط به وجود ميآيد را بشكنيم. ما بايد سرچشمههاي رانت را در سينما شناسايي كنيم. معلم در پاسخ به اين سوال كه فكر ميكنيد براي شكستن فضاي رانت در سينما چقدر موفق خواهيد بود و چقدر مسائل كارشناسي مورد توجه مديران قرار خواهد گرفت گفت: اینکهچقدر اين شورا در شكستن فضاي رانت موفق خواهد بود نميدانم. كارشناساني در اين جمع هستند كه نگران آينده حرفه شان و سينما هستند از سوي ديگر بيشتر نگران مخاطبان سينما هستند. سينماي ايران مردم را از دست ميدهد. با يك يا دو فيلم پرفروش نميتوان گفت سينما به موفقيت رسيده است. سينما بايد به مردم خدمت رساني كند هرگونه سياستي كه مانع شود و خللي در راه خدمت سينما به مردم باشد، به نظر ما بايد نقد و رد شود. وي درباره اجرايي شدن اين مسائل كارشناسي گفت: نياز اين نگاه كارشناسي را كاملا احساس كرديم و تمايل در مديران به چشم ميخورد كه اجرايي شود، همه مديران به بن بست رسيدهاند و مسير را رومزه طي ميكنند. اين در همه بخشها به چشم ميخورد حتي منتقدان سينما هم حرفهاي تكراري ميزنند. دستگاههاي اجرايي و تصميمگير نياز به تئوريسازي دارند. پولها رادر جاي مناسب هزينه نميكنند و مسيرهاي انحرافي را دوباره طي ميكنند كه بايد آن را نقد كرد. ممكن است برخي از دغدغهها اجرايي نشود اما وظيفه تاريخي ما حكم ميكندكه اين كار را انجام دهيم. تهيهكننده سينماي ايران در پاسخ به اين سوال كه به گروه شورا ممكن است كارشناسان و اساتيد ديگري در اين حوزه اضافه شود گفت: ما گروه شورا را بسته نگه نداشتيم در مواردي از افراد مختلف بهره ميبريم. حيثيت اين گروه حيثيت افرادعضو آن است. اين شورا كاملا خودجوش است و هيچ كس در آن حق الجلسه به كسي پرداخت نميشود.
آفتاب یزد/اعتراض بنیامین به سایت «رادیو جوان»
آثارم را حذف کنید
بنیامین بهادری خواننده موسیقی پاپ در حاشیه برگزاری کنسرت خود در نیویورک از اقدام غیرقانونی سایت اینترنتی خارج از کشور «رادیو جوان» انتقاد کرد. بنیامین بهادری پس از برگزاری تازه ترین کنسرت خود در چارچوب تور کنسرتهای آمریکا در گفتگو با مهر بیان کرد: دوشنبه ای که گذشت کنسرتی را در نیویورک برگزار کردیم که خوشبختانه این برنامه با استقبال خوب مخاطبان ایرانی مقیم نیویورک مواجه شد و من هم در این فرصت درباره رفتارهای اخیر شبکه اینترنتی موسوم به «رادیو جوان» اعتراض خود را اعلام کردم. وی افزود: من سال هاست از مسئولان سایت رادیو جوان درخواست کرده ام آهنگ های من را منتشر نکنند.
این خیلی بد است که ما چون در ایران هستیم و قانون کپی رایت نداریم، آهنگ هایمان توسط این سایت بدون اجازه منتشر می شود. البته این آخرین بار است که اعلام می کنم که سایت رادیو جوان آهنگ، اسم و عکس مرا منتشر نکند. یک هفته فرصت دارند که فایل مرا از سایت خود حذف کنند و گرنه از طریق قانونی این موضوع را پیگیری خواهم کرد. بنیامین تصریح کرد: اگرچه این صحبت مسئله مشترکی بین دوستان خواننده داخلی ام است و آنها هم از این موضوع گله دارند اما من از طرف خودم صحبت می کنم. بعد از صحبت های من برخی حواشی در کنسرت به وجود آمد که در جای خود قابل بررسی است. اما به طور حتم لازم بود که چنین صحبت هایی انجام پذیرد چرا که دست اندرکاران این سایت باید به این موضوع واقف باشند که نباید بدون اجازه آثار ما در شبکه هایی که به آن دسترسی نداریم دانلود غیر قانونی شود.
ابتکار/گفت و گوی«ابتکار» با گروهی که از مترو نواختن را آغاز کرد؛
خیریه تارها ی«نیوش»
بهاره ارشدریاحی-گروه نیوش در سال 1388 با اجراهای مترو این گروه توسط سروش و برادرش آرش قهرمانلو پایه گذاری شد در سالهای بعد کم کم اعضای دیگر گروه به آن اضافه شد. هم اکنون اعضای اصلی گروه پنج نفر هستند که ممکن است بر اساس نیاز اعضای مهمان هم در کنسرت ها یا ضبطهای مختلف استفاده شوند: آرش قهرمانلو که سرپرست گروه است، و روی صحنه هم هنگام خوشنویسی با صدای قلم نی گروه را همراهی می کند. کیکاووس مختاری : نوازندهی پیانو، کیبورد، رهبر ارکستر و تنظیم کننده آثار نیوش، هم خوان. آرش آردفروشان : نوازندهی گیتار 12 سیم ، گیتار آکوستیک ، کیتار الکتریک ، که مسئولیت میکس و مستر آثار نیوش نیز به عهدهی ایشان است، هم خوان. سهراب فتحعلیزاده : نوازندهی سازهای کوبهای، دف و دمام و کوزه. سروش قهرمانلو: نوازندهی سه تار، سه تارافکت ( بین مردم به سه تار الکتریک معروف شده است ) و خواننده. خط ملودی های اکثر آثار نیوش نیز با او بوده، اما آهنگسازی به معنی ملودی سازی برای سازهای دیگر توسط کل گروه نیوش انجام می شود. آنچه در ادامه می خوانید خلاصه ای است از گپ و گفت مفصل من با سروش قهرمانلو، پیرامون فعالیت های گروه:
برای شروع از ژانر خاص موسیقی گروه نیوش شروع کنیم. آیا موسیقی شما در ژانر موسیقی تلفیقی میگنجد؟ اصولاً می توان تعریف آکادمیک و کاملی از موسیقی تلفیقی داشت؟
قبل از هر چیز باید عرض کنم که موسیقی تلفیقی ژانری است که اخیراً در ایران خیلی مورد توجه قرار گرفته ولی ژانر جدیدی نیست، در واقع سال ها پیش اتفاق افتاده؛ در دههی هفتاد میلادی گروه "لد زپلین” آهنگ «کشمیر» و چند آهنگ دیگر را در تلفیق موسیقی راک، پروگسیو راک و موسیقی عربی ساختند، یا هنرمند بزرگ "پیتر گابریل” آلبوم "اینک انسان” که در ایران به این نام منتشر شده را با هنرمندان نواحی مختلف جهان از جمله ایران تولید کرده و همکاری های فراوانی نیز با هنرمند پاکستانی "نصرت فاتح علیخان” داشته و همین طور آقای "مایکل بروک” آلبوم "مست قلندر” را با "نصرت فاتح علیخان " تولید کرد و آلبوم ارزشمند هنرمند بزرگ "کیهان کلهر” در آلبوم هایی که با نام "غزل” منتشر شد تلفیق موسیقی ایرانی و هندی را تجربه و تولید کرده است و... مثال های فراوانی از این دست وجود دارد. اما چیزی که در نسل امروز ایران به نام موسیقی تلفیقی تولید می شود ( که به نظر من تلفیقی نیست ) صرفاً همنوازی سازهای ایرانی یا همراهی آواز ایرانی با موسیقی غربی ( حالا از هر ژانری ) است .به طور مثال اگر سازی مثل تار در گروهی از سازهای غربی بنوازد که تلفیق صورت نمی گیرد، که اگر چنین بود، آثار موسیقی کلاسیک ( غرب ) که استاد "کیوان ساکت” با تار نواخته اند موسیقی تلفیقی شناخته می شد و یا آثار موسیقی ایرانی که مرحومان "صبا” و "پرویز یاحقی” در برنامهی گلها ( سالهای دههی 40 هجری خورشیدی ) با ویولون نواخته اند، تلفیقی بود.تلفیق باید در محتوا شکل بگیرد، یا اینکه آواز و یا ساز ایرانی گوشه های ردیف را می نوازد ( که در این آثار معمولاً ربع پرده ها را اجرا نمی کنند که با سازهای غیر بومی بتواند همراهی کند. ) و در کنارش سازهای غربی یا غیر بومی هم نوازندگی می کنند، که اگر هر کدام از این بخش ها را جدا کنیم باز هم هویت خود را حفظ می کند، و این دقیقاً به معنی مخلوط موسیقی هست و نه تلفیق موسیقی. مثل این است که دو تا دستگاه پخش را بگذارید و هر کدام ملودی های مختلفی از فرهنگ های مختلف را در یک کوک پخش کند .در حقیقت، تلفیق باید گفتگو بین قوانین حاکم بر هر دو موسیقی باشد به طوری که اگر هر کدام از المان ها را حذف کنیم، چیزی که باقی بماند ناقص باشد، برای رسیدن به این مهم باید قوانین و تئوری حاکم بر هر دو یا چند موسیقی که تلفیق شده اند را شناخت، و باید موزیسین هایی که در این ژانر فعالیت می کنند دارای مانیفستی برای تولید باشند که مثلاً برای این گروه کدام موسیقی یا چه المان هایی از موسیقی های مختلف مهم است که محفوظ بماند .چیزی که این روزها زیاد می بینم استفاده از اصطلاحات نامربوط برای کنسرت ها یا ژانر موسیقی است تا آن را متفاوت نشان دهیم. به طور مثال در بسیاری از موسیقی های امروز ایران برای رسیدن به تلفیق از ربع پرده های موسیقی ایرانی صرف نظر کرده اند تا بتوانند با موسیقی غربی همراه، هماهنگ شوند. راه هماهنگی این نیست که یکی از موزیک ها فدای موسیقی دیگر شوند؛ باید تلاش کرد و راه حل خاص آن را پیدا کرد .در اکثر قطعات، موسیقی ما تلفیقی هست. که تلفیقی بین موسیقی ایرانی ( آن چیزی که از مبدا ردیف گرفته شده)، فولک خراسان ( کورمانجی)، پراگرسیو راک و پراگرسیو الکترونیک راک است . که البته هر کدام توضیحات مفصلی دارد .ما حتی از نویز(noise) صدا که با موسیقی متفاوت هست، نیز در تلفیق استفاده می کنیم، به طور مثال در آهنگ "بی گاهان” از صداهای تولید شدهی قلم نی خوشنویسی استفاده شده که حالت و احساس خاصی را به شنونده می رساند، قلم نی خوشنویسی به صورت ریتمیک می نوازد ( می نویسد) و در حقیقت یادآور خاطرات تاریخی فرهنگ ایران و فرهنگ خوشنویسی است که در موسیقی نیوش شنیده می شود. در موسیقی نیوش حتی نویز هم از خاطرات شنیداری جمعی ایرانی گرفته شده که در حافظهی ایرانیان حضور دارد .
از آنجائی که شما 15 سال شاگرد مرحوم استاد جلال ذوالفنون بودید، آیا ترکیب ساز سنتی ایرانی با متدهای نواختن غربی منجر به نقدهای منفی و حمله های غیرحرفهای شد؟ نظر خود استاد در زمان حیاتشان چه بود؟
نه من هنوز نقد یا حمله ای در این زمینه نشنیده ام. این موضوع ( همراهی ساز ایرانی با ساز غیر ایرانی ) دیگر در ایران جا افتاده و اتفاق غیر معمولی نیست. البته من اینجا از استاد ذوالفنون یاد کنم که ایشان خودشان در زمینهی موسیقی تلفیقی پیش قدم شده بودند و آثاری به صورت همنوازی با گیتار نیز داشته اند ، این را هم اضافه کنم که خود استاد ذوالفنون ( به گفتهی خودشان ) پیش از انقلاب مدرس گیتار نیز بوده اند. حتی برای من تعریف می کردند که به کنسرت گروه "جیپسی کینگز” رفته بوده اند، از علاقه مندان موسیقی "پینک فلوید” و "لدزپلین” و "استینگ” بودند، حتی از بنده خواسته بودند که راهی پیدا کنم که با "کارلوس سانتانا” برای همکاری صحبت کنم. یک موضوعی را هم که از خود استاد لطفی شنیدم، برایتان عرض کنم که از ایشان پرسیدم استاد، راست است که می گویند شما به کنسرت "دیوید گلیمور” رفته اید. ایشان نیز جواب دادند: «بله. وقتی ساز ایشان را شنیدم، احساس کردم که این تکنوازی هر چند که با گیتار الکتریک است ولی بسیار عرفانی نواخته می شود.»
دربارهی ساز مخصوص خودتان ( سه تار افکت ) و قابلیت های ویژه اش توضیح دهید.
قبل از توضیح دربارهی این ساز نظر استاد لطفی را در باره اش برایتان بگویم؛ در منزل استاد زرین کلک بودم استاد لطفی هم تشریف داشتند و هنرمند توانا مهدی هاشمی و همسرشان خانم گلاب آدینه و دیگر هنرمندان حضور داشتند. به درخواست خانم استاد زرین کلک قطعه ای را با این ساز نواختم که خانم گلاب آدینه در بارهی این ساز پرسیدند که : "خب، حالا اسم این ساز چی هست ؟» من در حضور استاد لطفی به تته پته افتاده بودم که خود ایشان بلافاصله فرمودند :” این ، سه تار قرن بیست و یک است.”و بعد استاد از من در مورد نحوهی ساخت این ساز پرسیدند و طوری سوال می کردند که کاملاً معلوم بود خودشان هم در مورد ساخت این ساز فکر کرده بودند، چون دقیقاً می دانستند که چگونه این ساز الکتریک شده و خودشان به من می گفتند که پیکاپ زیر خرک هست و توضیحات دیگر را دادند و من هم تایید می کردم که؛ "بله درست فرمودید. همین کار را کرده ام.» به هر حال صدای تولیدی از ساز سه تار افکت ویژگی هایی دارد که عرض می کنم: برخی از فواصل موسیقی ایرانی ( فواصل ربع پرده ) به علت تکراری شدن صدای سازهای آکوستیک ایرانی و حضور پررنگ موسیقی پاپ ،دارند به فراموشی سپرده می شوند، به همین علت وقتی رنگ صدا و همین طور کیفیت صدا و البته سبک نوازندگی متفاوت با سازهای رایج تغییر کند و همین طور تولید ملودی هایی با امکانات و تکنیک های مخصوص این ساز شاید جذابیتی تولید کند و باعث ایجاد توجه مخاطب به ملودیها شود و در پس آن ، فواصل و گردش ملودی های موسیقی ایرانی بیشتر به گوش رسیده و آشنای گوش خواهد بود. حتی اساتید موسیقی ایران هم پیشتر چنین دغدغه ای داشته اند و ابداع سازهایی با ویژگی های صوتی متفاوت نشان از این دغدغه دارد ، از جمله سازهای ابداعی استاد "حسین علیزاده” و همین طور استاد "شجریان” و استاد "کیهان کلهر” و دیگر اساتید، یا شاید استفاده از ابزار دستگاه افکت توسط استاد "پرویز یاحقی” و دیگر اساتید در پاسخ به سوال های قبل هم عرض کرده ام که مهمترین ویژگی این ساز رنگ جدید صدای آن است؛ همان دغدغه ای که اساتیدمان در ساخت سازهای جدید داشته اند، اما اینکه به دستگاه افکت وصل می شود باعث می شود رنج بسیار متنوعی از صداها تولید کند. از آنجایی که این ساز بسیار حساس است، با کوچک ترین تماس با سیم ها صدا تولید می شود و به همین علت فاصلهی سیم ها کمی بیشتر شده است. برای کوک کردن ساز هم از سر پنجهی طراحی استاد قنبری مهر استفاده شده که هم خیلی دقیق کوک می کند و هم خیلی خوب کوک را نگه می دارد. کاسهی این ساز تخت است و با بند روی دوش انداخته می شود. این ساز ایستاده نواخته می شود،که خب ایستاده نواختن ساز و ملودی سازی برای آن شرایط هم خودش لذت بخش است و نمی توان موسیقی رخوت انگیز برایش ساخت. البته ایستاده نواختن سنت بسیار دیرینه ای داشته که عاشق ها و بخشی ها همیشه ساز را به سینه می گرفتند و ایستاده می نواختند .
همان طور که در ابتدای گفت و گو اشاره کردید، نخستین اجراهای گروهتان درمکان های عمومی از جمله سالن های مترو و فرودگاه مهرآباد بوده است. از این تجربه برایمان بگویید.
قبل از هر چیز در بارهی موسیقی خیابانی که ما اجرا کردیم، باید عرض کنم که یکی از فاکتورهای موسیقی خیابانی این است که ساختار ملودی ها باید به گونه ای باشد که خاص خیابان و خاص رهگذران باشد؛ به این معنی که اجرای قطعاتی که آغاز و پایانی حساب شده بر اساس زمان داشته باشد، خاص اجرای خیابانی نیست، چون رهگذری که از اواسط آهنگ به شما می پیوندد نباید احساس کند از اواسط کنسرت به آن پیوسته است و این به این معنی است که درساختار آهنگ ها باید ریف هایی باشد که در حال تکرار هستند ولی در هر بار تکرار عنصری به آن افزوده می شود یا از آن کاسته می شود، در حقیقت فرم کلی آن ثابت است اما در درون خود در حال پوست اندازی و تحول است. ما اولین گروه موسیقی حرفه ای در تاریخ موسیقی ایران بودیم که در مترو با مجوز و با صدابرداری حرفه ای نواختیم .در زمانی که طرح این برنامه توسط برادرم آرش نوشته شد و به فرهنگسرای مترو و ارگان های مسئول داده شد (فروردین 1388) همهی دوستان ما را از انجام این کار نهی می کردند و می گفتند این از لحاظ هنری نوعی خودکشی به حساب می آید ( چرا که من تا پیش از آن در کنار استاد جلال ذوالفنون فعالیت می کردم ) و از هر کدام از دوستان موزیسینم که خواستم به ما بپیوندند، ما را همراهی نکردند. از زمان ارائه طرح تا زمان اجرا حدود یازده ماه طول کشید و ما در اسفند توانستیم مجوز اجرا بگیریم، در طول این مدت برادرم، تقریبا تمام ایستگاه های مترو را از لحاظ معماری، مردم شناسی، ساعت حضور، ساعت پیشنهادی اجرای برنامه و مکان اجرای برنامه در ایستگاه ، بررسی کرده بود و به این نتیجه رسیده بود که در چه ایستگاه هایی، در چه ساعاتی و در چه مکانی از ایستگاه ، بهترین اجرا را خواهیم داشت. 8 شب اجرا داشتیم، 7 ایستگاه و فرودگاه مهرآباد ، ( از 19 اسفند تا 28 اسفند) تجربه ای بسیار زیبا و عجیب و منحصر بفرد بود. این برایمان ارزشمند بود که مردم درگیر اثر شده اند و درباره اش به فکر کردن وادار شده اند. در طول 8 شب اجرا حدود 5 هزار نفر را درگیر اجرا کردیم. هر اجرا حدود 45 دقیقه بود و مردم در شب عید با آن فشارهای شب عیدی که می دانیم، این مدت را در کنارمان می ایستادند. برنامه به برنامه شلوغ تر می شد، به طوری که در برنامهی آخری قبل از حضور ما بیش از 400 نفر پیش از ما در مکان ایستگاه منتظرمان بودند. این در شرایطی بود که ما اعلان عمومی نمی کردیم و به صورت عمومی خبر رسانی نمی کردیم که برنامهی کلی اجرا در چه مکان هایی هست و فقط وقتی می گفتیم که به صورت فردی از ما سوال می شد . ما همچنین در سال 90 هم در میدان شیخ بهایی کنسرتی اجرا کردیم که بیش از 3 هزار نفر در مجموعهی بازار سئول برای دیدن این برنامه جمع شدند .
دربـــارهی جنجال آهنگ دزدی گروه انگلیسی Kaiser Chiefs از نیوش بگویید. آیا اقدام یا پاسخی برای پیگیری این سرقت هنری انجام داده اید؟
بگذارید برای خوانندگان این گفتگو یکبار دیگر جریان را تعریف کنم؛ درحدود سه سال پیش بود که آهنگ "سقف می ریزد” را در جشنوارهی اینترنتی WOMAD شرکت دادیم که اخبارش در روزنامه های مختلف ایران منعکس شد. ( مقر اصلی این جشنواره در انگلیس است و حدود 35 سال پیش توسط موزیسین های بزرگ انگلیسی مثل پیتر گابریل پایه گذاری شد ) ، پس از یک رقابت نفس گیر بین 120 گروه شرکت کننده، دوم شدیم. فکر می کنیم که گروه انگلیسی کایزر چیفز "سقف می ریزد” را در این جشنوارهی اینترنتی شنیده اند. یک سال و نیم بعد از حضور در جشنوارهی WOMAD موزیک گروه کایزر چیفز را در منزل یکی از دوستانم شنیدم و وقتی به ثانیهی حدود 30 آهنگ رسیدم در کمال تعجب دیدم که ریف آهنگ ما با تمپوی بالاتری استفاده شده و جالب اینجاست که با این آهنگ به رتبهی 4 فروش لندن رسیده بودند و با گروهی همچون "فوفایتر” در یک مجموعه کنسرت بر روی یک صحنه رفته بودند ، وقتی با سایت این گروه تماس گرفتم و گفتم که ما از این بابت خوشحالیم که موسیقی ما را پسندیدید، ولی ای کاش یادی از ما هم می کردید و از ایشان در این باره توضیح خواستم، ناگهان با تهدید مدیر برنامه های این گروه مواجه شدم که اگر در صدد شکایت باشید ما وکلای قدری داریم. ( چون موزیکشان تحت لیبل سونی موزیک است ) و شما را شکست خواهیم داد و خسارت بسیاری باید پرداخت کنید .و این نوعی اعتراف برای این کپی برداری بود. وقتی خبرنگار شبکهی بین المللی WDR آلمان (رادیو برون مرزی آلمان که به زبان آلمانی پخش می شو.د ) از ایشان در این باره پرسیده بود گفته بودند که فقط 4 تا نت ساده است که شبیه هم شده ، که من هم در جواب گفتم همین 4 نت ساده اگر نبود سمفونی 5 بتهوون ساخته نمی شد ( ریف اصلی این سمفونی فقط 4 نت دارد که در زمان های مختلف اجرای این سمفونی تکرار می شود ). به هر حال خبرنگار از جواب ایشان قانع نشد و در این رادیو و یک خبرگزاری بین المللی دیگر که این خبر را پوشش داده بودند حق را به نیوش دادند و در رادیو WDR به گروه کایزر چیفز لقب "کپی چیفز” داده شد . این کپی برداری تا پیش از این در تاریخ موسیقی ایران سابقه نداشته ، و هر چه بوده کپی برداری هنرمندان ایرانی از موسیقی خارجی بود، به قول یکی از خبرنگاران که می گفت همیشه از آسمان به زمین می بارید ولی این بار از زمین به آسمان بارید.اما تا پیش از اینکه خبرگزاری های بین المللی غیر ایرانی خبر این کپی برداری را پوشش بدهند، برخی از همکاران عزیزمان در ایران جوری با ما برخورد می کردند که انگار ما دچار "توهم” هستیم، و بعضی دیگر می گفتند اصلاً این شباهت وجود ندارد! و بعد از اینکه پوشش خبری مهم خارج از ایران و نه چندان قابل بحث داخل، صورت گرفت این دوستان دیگر فقط سکوت اختیار کردند ، ما مانده بودیم که این همکاران ما اهل انگلیس هستند یا ایران؟ یکی نیست به این دوستان بگوید:حالا شما از موسیقی نیوش خوشتان نمی آید که نباید این اتفاق را نفی کنید، این درحالی بود که همان خبرگزاری معروف خود انگلیسی ها هم این خبر را در لفافه به نفع ما پخش کرده بود . اما در مورد بخش پیگیری قانونی که سوال فرمودید، باید عرض کنم ، خیر دست ما به هیچ جایی بند نیست. از لحاظ قانونی شاید بتوانیم کاری بکنیم چون فیلم این موسیقی با تاریخ آپلود روی سایت یوتیوب موجود است، اما برای اینکه این پرونده تشکیل بشود نیاز به پول بسیار زیادی هست که در توان ما نیست و البته وکیل توانایی هم نیاز دارد که او هم برای چنین پرونده ای بی شک دستمزد بالایی خواهد خواست.
گروه نیوش اجراهای خیریهی زیادی داشته. دربارهی این فعالیت ها و برنامه های آیندهی گروهتان در این زمینه توضیح دهید.
کار خاصی نیست و خب البته که خیلی خوشحال هستیم وقتی می بینیم حضورمان می تواند کمک حال نیازمندان باشد. بله، اجراهای زیادی بوده ، اینکه سرپرست گروه نیوش ( آرش قهرمانلو ) حدود 7 سال هست که سرپرست گروهی از دوستان همراه است که هر شنبه برای بیماران ام اس در آسایشگاه خیریه کهریزک برنامه اجرا می کنند و البته همهی اعضای نیوش هم تا امروز هر ماه یکبار یا دو ماه یکبار گروه "شنبه ها با ام اس” را همراهی کرده است. و یا اینکه بارها گروه نیوش برای جانبازان شیمیایی و اعصاب روان دفاع مقدس در بیمارستان "پاستورنو” برنامه اجرا کرده است.همچنین در کانون اصلاح و تربیت تهران موسیقی اجرا کردیم.و یا کودکان هموفیلی، کودکان کار، کودکان نقص ایمنی، کودکان سرطانی، یا اهدای خون و سلول های بنیادین اعضای نیوش در برنامهی "سلول های طلایی” برای درمان کودکان سرطانی .... به طور مثال اولین ویدیو کنسرت ایران به کارگردانی عابدین مهدوی ( مستند ساز کودکان جنگ) به نفع کودکان هموفیلی اجرا شد. نگاه ما به امور خیریه به دو شکل است: یکی اینکه به شدت علاقمندیم که با مدد جویان به صورت مستقیم روبه رو بشویم و موسیقی اجرا کنیم تا شاید بتوانیم برای لحظاتی از دردهایشان بکاهیم. و یا اینکه اگر می بینیم می توانیم نگاه های دیگر خیرین را به موضوعی خاص جلب کنیم، در برنامه های خیریه ای شرکت می کنیم تا بتوانیم جذابیت برنامه را بیشتر کنیم، شاید بتوانیم نظر مخاطبین موسیقی مان را به آن موارد جلب کنیم. از آنجایی که اهداف واقعی گروه های خیریه را ( که کم هم نیستند) نمی دانیم، در انتخاب گروه های خیریه برای همکاری سختگیر هستیم، و به راحتی برای همکاری قانع نشده ایم و پس از تحقیقات بسیار به این گروه ها پاسخ مثبت داده ایم .و البته این فعالیت ها تا زمانی که کاری از دستمان بر بیاید حتماً ادامه پیدا خواهد کرد و ربطی به کار موسیقی مان ندارد .
در پایان از برنامه های آیندهی گروهتان برای اجرای زنده یا ارائهی آلبوم رسمی بگویید.
خب در سالی که در آن هستیم ، اولین آلبوم نیوش به نام "خردههای تاریکی " منتشر شد؛ در 20 قطعه، با همکاری شاعر توانمند و نام آشنای این روزهای ایران ، "گروس عبدالملکیان ". اما از برنامه های بعدی باید عرض کنم که امسال به شدت در گیر ضبط بوده و هستیم تا بتوانیم در چند ماه آینده اولین آلبوم مستقل نیوش را منتشر کنیم. از آنجایی که استودیو های ضبط و میکس و مستر شخصی است و برای اعضای گروه نیوش است، ما زمان بسیاری را بدون دغدغه از شب تا صبح در استودیو بوده و هستیم تا بهترین کیفیت را برای شنوندگان تولید کنیم، اثری که در صدد انتشار آن ظرف چند ماه آینده هستیم، از لحاظ آهنگسازی و هم از لحاظ تنظیم و میکس و مستر اثری متفاوت و جذاب شده است. امیدواریم که "مقبول طبع مردم صاحب نظر شود” .
اطلاعات/برگزاری سالگرد درگذشت آیت الله سید محمود طالقانی
پنج شنبه سی و ششمین سالگرد درگذشت آیت الله سید محمود طالقانی در محل کانون توحید تهران با حضور جمعی از شخصیت های سیاسی و فرهنگی برگزار شد.
به گزارش آنا، در ابتدای این مراسم میزگردی با حضور محمد مهدی جعفری، محمد محمدی گرگانی و لطف الله میثمی از مبارزان سیاسی قبل از انقلاب برگزار شد.
جعفری در سخنان خود به بحث تفسیر قرآن مرحوم آیت الله طالقانی پرداخت و با اشاره به کتاب پرتوی از قرآن گفت: این کتاب با سایر کتابهای تفسیر قرآن تفاوت ماهوی دارد.
وی تأکید کرد که مرحوم طالقانی قرآن را کتاب طبیعت و هستی می دانست و ادامه داد: طالقانی تفسیر برای تفسیر نمی کرد و قرآن را تنها یک متن مقدس صرف نمی دانست بلکه به آن به عنوان یک راهنمای عملی نگاه میکرد. وی با اشاره به آیات قرآن اضافه کرد: مرحوم طالقانی بر اساس نگاه قرآنی به کسانی که به دنبال برپایی قسط بودند احترام می گذاشت.
جعفری گفت: آیت الله طالقانی با سوسیالیست هایی که به دنبال عدالت اجتماعی بودند همانند مبلغان مذهبی مبارز برخورد می کرد.وی با اشاره به نحوه برخورد برخی افراد با مارکسیست ها تصریح کرد: در حالی که برخی مارکسیست ها را نجس می دانستند مرحوم طالقانی می گفت که «مگر مجبوری که بپرسی خدا را قبول دارد یا نه؟» و همچنین ایشان سر سفره آن ها مینشست.آیت الله طالقانی در تفسیر خود هرگز نمی گوید آنگه که من تفسیر کردم درست است و به غیر از آن چیزی نیست و نظرات دیگران را با احترام یاد می کند و در کتاب های خود نقل میکند.
وی تأکید کرد: عده ای تفسیر ایشان را در زندان تحریم کردند چون مدعی بودند که ایشان تفسیر تکاملی را مطرح کرده است. در هنگامی که ایشان در زندان بودند ما از خانواده ایشان جویای احوالشان شدیم که نقل کردند آقای طالقانی گفته است: «چه کنم از دست علمای امامیه و ولایتیه».عده ای که به مرحوم می گفتند تو ولایت نداری و تبلیغ سنی گری می کنی در حالی که ایشان هیچ وقت از قرآن منحرف نشد.برخی برای مرحوم طالقانی در زندان، زندان درست کرده بودند.
در ادامه این نشست لطف الله میثمی با اشاره به اینکه از زمان آشنایی وی با آیت الله طالقانی ۵۶ سال می گذرد، گفت: آقای طالقانی به عنوان یک آیت الله و یک فقیه رهبری مصدق را پذیرفت و چرایی این مسئله مهم است.چون مصدق احیای قانون اساسی مشروطیت را سرلوحه کار خود قرار داده بود،به همین خاطر مرحوم طالقانی رهبری مصدق را پذیرفت.
میثمی اظهار کرد: در سال ۵۲ ایشان به من گفتند که اگر مارکسیسم به طبقات اصالت می دهد، اسلام به تغییر طبقه اصالت می دهد. با توجه به این مسئله دکتر مصدق بیش از هر فرد دیگری در عصر ما تغییر طبقه داد و از طبقه سلطنتی قاجار به طبقه ساده در احمد آباد رفت.این چنین تغییر طبقه ای با جوهر دین سازگار است.از آنجایی که مصدق راستگو بود و همه چیز را به مردم می گفت در نتیجه بازار جاسوسان راکد شده بود.مرحوم طالقانی به عنوان یک آیت الله و مفسر قرآن حزب نهضت آزادی را تشکیل داد و این کار او موجب شادی بچه های مذهبی شد.
وی در ادامه برنامه در پاسخ به پرسش اعظم طالقانی دختر مرحوم طالقانی به عنوان مجری جلسه مبنی بر اینکه آیا آیت الله طالقانی به طور مطلق به مبارزه مسلحانه اعتقاد داشت و یا آن را دوره ای می دانست؟ اظهار کرد:خط مشی دوره محدودی دارد. من خودم چریک بودم، اما بعد از انقلاب انرژی خود را روی مسائل فرهنگی متمرکز کردم. دلیل ندارد که مبارزه مسلحانه ابدی باشد. در آن زمان بسیاری از بزرگان از جمله مرحوم مطهری و باهنر هم مبارزه را تأیید میکردند.
این مبارز سیاسی اظهار کرد: من ایشان را پدر ایدئولوژیک دانش راهبردی می دانم.چون راهبرد یک مراحلی دارد و آقای طالقانی تفسیر تکامل یا زمان محوری که در قرآن مطرح کرد، خیلی مهم است.اگر ما بخواهیم استراتژی تعریف کنیم اصول در بستر زمان، استراتژی میشود. یعنی اگر عنصر زمان را در محور دین متوجه نشویم نمی توانیم به راهبرد برسیم.وقتی که قبل از انقلاب یک بار آقای طالقانی را از زندان آزاد کردند و در بیمارستان سوم شعبان بستری بودند من به ملاقات ایشان رفتم که وقتی احوالشان را پرسیدم گفتند که من در این فکرم که آیا ما سازش کردیم که ساواک شاه ما را آزاد کرده است؟ مرحوم طالقانی گفت به این نتیجه رسیده ام که احتمالا ما را آزاد کرده اند که مردم در پشت سر ما صف ببندند و به این ترتیب در رهبری انقلاب یک انشقاقی ایجاد شود.
همچنین در ادامه این برنامه محمد محمدی گرگانی با تشریح وضعیت سیاسی و اجتماعی سال های قبل از انقلاب گفت: آن زمان دوره جنگ سرد بود و عصری بود که یک طرف بازنده و طرف دیگر برنده می شد اما در حالی که امروز صحبت از برد – برد است. در آن زمان هنوز ماندلا مطرح نبود و قهرمان نیز چگوارا بود.
محمدی گرگانی با یادآوری دوران اسارت خود در سال ۱۳۵۴ در بند ۲ زندان اوین ادامه داد:یک بار وقتی من برای ایشان در مورد تفاوت مائو و لنین صحبت می کردم یکی از آقایان که با ما هم بند بود به کنایه گفت که احتمالا مائو نماز شب هم می خوانده است که مرحوم طالقانی با خنده به وی گفت که ای عوام اول گوش کن که چه میگوید و بعد او را نقد کن.آیت الله طالقانی با تمام بزرگان بهترین رابطه را داشت و در بدترین شرایط هم به کسی اهانت نکرد همان طور که علیه مارکسیست ها نیز تعبیر نامناسب به کار نبرد و پشت سر آنان یک حرف غلط نزد در حالی که همواره استقلال خود را حفظ میکرد.
محمدی گرگانی خاطر نشان کرد: در آن زمان که بازی برد و باخت بود طالقانی به هیچ کسی اهانت نکرد و وقتی در زندان اعلام کردند که قرار است پرویز ثابتی(مرد شماره دو ساواک) بیاید و من برای ایشان توضیح دادم که وی چه نوع انسانی است، مرحوم طالقانی گفت که او هر که باشد انسان است؛ به گونه ای با او حرف بزنیم شاید دلش نرم بشود.
همچنین در قسمت دوم این مراسم محمد مجتهد شبستری سخنرانی کرد و به تشریح کتاب «بحثی پیرامون مرجعیت و روحانیت» که نوشته جمعی از بزرگان از جمله شهید مطهری و شهید بهشتی است پرداخت.
وی یادآور شد که آیت الله طالقانی با دو قدرت سیاسی و روحانیت در زمان خود رو به رو بود.
ایران/باید از انفعال خارج شویم
علیرضا داوودنژاد (متولد1332) بیش از سه دهه است به عنوان نویسنده و کارگردان در سطح اول سینمای ایران فعالیت میکند. او که نخستین فیلمش را با نام نازنین در سال 1354 در بیست و دوسالگی ساخت با فیلمهایی مثل مصائب شیرین، بچههای بد، هوو، مرهم و کلاس هنرپیشگی هم در جلب توجه منتقدان موفق بوده و هم همیشه سعی کرده سینمای تجربهگرا را دنبال کند. از او در روز ملی سینما قرار است در جشن خانه سینما تجلیل شود که به همین بهانه گپی کوتاه با او زدهایم که در ادامه میخوانید.
شما را جزو جوانترین فیلمسازان میدانند. نه از نظر سن و سال، بلکه از لحاظ رویه نوجویی و تجربهگرایی که دارید. رمز این نوجویی در چه چیزهایی میتواند باشد؟
بیشتر به جای اینکه به فیلمسازی ربط داشته باشد به خود زندگی کردن ربط دارد. بالاخره آدم در زمان و مکانی مشخص زندگی میکند و باید سعی کند شرایط زمان و مکان را درک کرده و متناسب با آن زندگی کند. صفت ویژه و استثنایی در کار نیست، این ویژگی به شیوه زندگی ما برمیگردد. من سعی میکنم به روز بوده و با ویژگیهای دنیای نو در تماس باشم و این ارتباط متقابل را حفظ کنم. سینما هم طبیعی است جزئی از زندگیام محسوب میشود و سعی میکنم تجربههای مختلف را جست و جو کنم.
درباره بزرگداشت چه نظری دارید؟اینکه از طرف تخصصیترین جشنواره سینمایی ایران پذیرفته شدهاید.
به هر حال تا زندهام باید کار کنم. این بزرگداشت به معنی دقیق کلمه برایم غیر منتظره بود و احساس خیلی خوبی به من داد. به این نتیجه رسیدم که بالاخره کارهایی که از لحاظ نظری، صنفی و سینمایی در این چند دهه کردهام در یک جاهایی رصد میشود. رصدی که از طرف حرفهایترین آدمهای سینما صورت میگیرد و به من دلگرمی خاصی برای ادامه راه میدهد.
در مسیر این تجربهگرایی در بیش از سه دههای که در سینما حضور دارید، رسانهها و منتقدان چه جایگاهی داشتند و دارند؟
طبیعی است که وقتی آدم فهمیده شود، در روند کارش تأثیر قابل توجهی میگذارد. اینکه احساس میکنم آدمهای متخصص کارهایم را میبینند و میپذیرند. حال نگاه منفی یا نگاه مثبت فرقی نمیکند. مهم این است که کارم جدی گرفته شود. این توجه، اعتماد به نفس مرا بالا میبرد. ولی به هرحال این واقعیتی است که در تماس با تحولات سریع جهان باید خودمان را به روز نگه داریم و رسانهها و منتقدان میتوانند در بالا بردن آگاهی و زیبایی شناسی ما تأثیرگذار باشند.
نظرتان درباره ماهیت و دستاورد جشن خانه سینما چیست؟
به هر حال اینکه اهالی سینما برای خودشان یک جشنواره تخصصی داشته باشند و کار سینماگران را مورد ارزیابی تخصصی قرار دهند، هم برای پیشرفت سینماگران مؤثر است هم به طور کلی فضای سینما را بهتر میکند.
یکی از مهمترین حواشی و بحرانها در سالی که گذشت دخالتهای غیرسینمایی و غیرقانونمند در اکران نشدن و توقیف فیلمها بود. دراین باره نظرتان چیست؟
برای من عجیب است و سخت میتوانم بپذیرم که چطور در شرایطی که از لحاظ هنری و رسانهای به فضای منفعلی رسیدهایم و فضای دیداری و شنیداری زندگی ما اشباع شده از انواع و اقسام فیلمها و سریالهای ماهوارهای و کارهای قاچاق، درحالی که فیلمهایمان و مخاطبانمان در حال تاراج هستند، چطور شماری کماکان در صدد هستند هر طور شده به سینما لطمه بزنند. برای من عجیب و غیر قابل درک است.
فیلم تازه شما، «روغن مار» مثل اینکه از چند روز دیگر اکران میشود. این فیلم چه جایگاهی در کارنامه سینمایی شما دارد؟
در ادامه تجربیات من قرار میگیرد که از نیاز و مصائب شیرین شروع شده و با کلاس هنرپیشگی ادامه پیدا کرده است.
چرا تا زمان جشنواره فجر منتظر نماندید تا فیلم را در جشنواره رونمایی کنید؟
فکر کردم بیشتر برای اکران در گروه هنر و تجربه مناسب است و برای جشنواره میخواهم فیلم دیگری بسازم و ارائه کنم.
نظرتان درباره اکران فیلم های هنر و تجربه چیست؟ موفق بوده و اصلاً دستاورد مطلوبی داشته است؟
در واقع این موج فناوریهای جدید تحولاتی در عرصههای مختلف سینما از جمله سرمایهگذاری، تولید، توزیع، نمایش و... ایجاد میکنند و اگر قرار است از انفعال خارج شویم باید در این زمینهها ابتکار عمل داشته باشیم. یکی از کارهایی که باید انجام میشد، همین راهاندازی و رونق اکران هنر و تجربه است. به نظرم میتواند پاسخگوی سینمای آینده باشد و آگاهی بیشتری به سینماگران و مخاطبان سینما ببخشد.
جام جم/گزارش «جامجم» درباره ضرورت برنامهریزی جدید در فضای مجازی پس از رهنمودهای اخیر رهبر معظم انقلاب
آماده شدن سند اولیه فضای مجازی، یک ماه دیگر
رهبر معظم انقلاب هفته گذشته با صدور حکمی اعضای جدید شورای عالی فضای مجازی را منصوب کردند و در پیوست این حکم با اشاره به جایگاه و وظایف این شورا، دستور کار رئیس و اعضای آن را در قالب ده نکته برشمردند.
بی تردید یکی از مسائلی که در حوزه فضای مجازی مورد توجه است و رهبر معظم انقلاب نیز بر آن تاکید دارند، ترویج هنجارها، ارزش ها و سبک زندگی اسلامی - ایرانی و ممانعت از رخنه ها و آسیب های فرهنگی و اجتماعی در این عرصه و مقابله موثر با تهاجم همه جانبه فرهنگی و نیز ارتقای فرهنگ کاربری و سواد فضای مجازی جامعه و توسعه محتوا و خدمات کارآمد و رقابتی منطبق بر ارزش ها و فرهنگ اسلامی ـ ایرانی در تمامی قلمروهای مورد نیاز جامعه است که لازمه آن جلب مشارکت های مردمی و به کارگیری ظرفیت های بخش خصوصی در این زمینه است.
ضرورت وجود شورای عالی فضای مجازی
دکتر علی اصغر محکی، مدیرکل مطالعات اجتماعی و فرهنگی شهرداری تهران عقیده دارد؛ توسعه شتابان فناوری وب و تلفن همراه هوشمند، تغییرات بسیار عمیقی در سبک زندگی و هویت شهروندان به وجود آورده است.
او با بیان این که ضریب نفوذ شبکه های مجازی طی یک سال اخیر در جامعه بسیار بالا بوده و فضای مجازی در نظام اطلاع رسانی اجتماعی، آموزش های شهروندی، سرگرمی و تفریحات و هم در کاربری های دیگر نقش آفرینی دارد، به جام جم می گوید: «طبیعی است که نظام کلان فرهنگی و اجتماعی کشور نمی تواند نسبت به این پدیده بی تفاوت باشد و مدیریت آن را به قضا و قدر بسپارد. بنابراین وجود یک شورای عالی سیاستگذاری که هم تحولات را رصد کند و متناسب با نوع تغییرات پیش روی، تصمیم درست و به موقعی بگیرد، ضروری است.»
رویکردهای ایجابی جایگزین رویکردهای سلبی
محکی معتقد است با توجه به ذات پدیده فضای مجازی، اگر از ابتدا در دستور کار این شورا، قرار بر نگرش سلبی و محدودسازی صرف به این فناوری ها و ابزارهای نوین باشد، بعید است در درازمدت نتایج مورد انتظار حاصل شود.
به گفته مدیرعامل سابق موسسه همشهری، آنچه در این میان مهم است، درک و شناسایی واقع بینانه و صحیح از ماهیت، فلسفه و کارکردهای این ابزارهاست.
به باور او از این منظر، رویکرد یکجانبه نگر به این پدیده می تواند آثار نامطلوبی در پی داشته باشد، در حالی که با یک نگاه واقع بینانه اجتماعی و فرهنگی که رویکردهای ایجابی و سازگارکننده را دنبال می کند، می توان از ظرفیت این پدیده بدرستی استفاده کرد.
به گمان محکی، بهترین روش مدیریت منطقی و اصولی و واقع بینانه این ابزارها، مدل مشارکت فعال و تعاملی نهادها و دستگاه های فرهنگی و اجتماعی با کاربران است.
او با اشاره به این که در این الگو، روش بالا به پایین و دستوری و تجویزی کارایی چندانی ندارد، می افزاید: «کارگزاران و فعالان فرهنگی که آموزش دیده اند و سازماندهی شده اند و تعهد و انگیزه کافی دارند، باید در موقعیتی برابر با کاربران در کنار آنان قرار گیرند و در گذر زمان و با حوصله سواد رسانه ای و همچنین روش های کاربرد درست و هوشمندانه از این ابزارها را در عمل به کاربران آموزش دهند.»
جلب مشارکت های مردمی
در بند 9 دستورالعملی که رهبر معظم انقلاب در حکم انتصاب اعضای جدید شورای عالی فضای مجازی ابلاغ فرمودند، به این موضوع تاکید شده و لازمه آن جلب مشارکت های مردمی و به کارگیری ظرفیت های بخش خصوصی در این زمینه عنوان شده است، اما محکی عقیده دارد تاکنون فضای موجود غیرابتکاری و غیرخلاقانه بوده و جمع معدودی در تولید محتوا نقش داشته اند؛ آن هم محتوایی که از نظر جذابیت و تناسب با ذائقه مخاطبان و سودمندی کاربری به صورت قالب های واحد و بی روح در بین شبکه ها پخش می شده است.
او با بیان این که چنین روندی نمی تواند در بلندمدت تاثیر مورد انتظار را داشته باشد، عنوان می کند: کارگزاران فرهنگی که در امر تولید و نشر محتوا دخالت دارند، باید از حیث توانایی های ارتباطی، هنری، خلاقیت و فهم و درک دقیق از این ابزارها به گونه ای پرورش یافته باشند که تولیدات آنها توسط کاربران شبکه ها مورد پذیرش قرار گیرد و به عنوان محتوای سفارشی تلقی نشود.
با این همه، مدیرکل مطالعات اجتماعی و فرهنگی شهرداری تهران عقیده دارد معمولا از دل جلساتی که ترکیب آن بیش از اندازه دولتی و بروکراتیک است نسخه های تجویزی موثر بیرون نمی آید و اتفاقا جاهایی که افراد با انگیزه و هوشیار خارج از سلسه مراتب سازمانی و اداری به این مقوله ورود پیدا کرده اند، توانسته اند آثار بهتری برجا بگذارند.
اما آیا این وظیفه بر عهده مرکز ملی فضای مجازی به عنوان بازوی اجرایی و پژوهشی شورای عالی فضای مجازی نیست؟ محکی بر آن است که افزون بر مرکز ملی فضای مجازی، خود شورای عالی فضای مجازی نیز که وظیفه نظارت و سیاستگذاری کلان را دارد، نباید به مقامات و شخصیت های رسمی محدود شود، بلکه با ایجاد کمیته های فرعی کارشناسی، موضوعات از منظر فرهنگی و اجتماعی بررسی شود تا اعضای شورای عالی فضای مجازی با دید و بینش بهتری به این موضوعات بپردازند.
معماری جدید در فضای مجازی
شاید بتوان گفت کمیته های فرعی ای که محکی به آن اشاره دارد، در قالب کارگروه ها و کمیسیون های مختلف در مرکز ملی فضای مجازی مشغول به تحقیق و پژوهش در زمینه فضای مجازی هستند.
سعید نجف پور، دبیر کارگروه فرهنگی و اجتماعی مرکز ملی فضای مجازی نیز با بیان این که این کارگروه مشغول برنامه ریزی جدید بر مبنای حکم مقام معظم رهبری است، در بیان وظایف این کارگروه به جام جم می گوید: وظیفه کارگروه فرهنگی و اجتماعی با توجه به تعریفی که ایشان اعلام کردند بر این اصل استوار است که سعی کنیم شئون فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و به طور کلی همه شئونی را که یک جامعه می تواند داشته باشد، ابتدا استخراج کنیم و سپس برای یک جامعه ایرانی برنامه ریزی کنیم.
به گفته او، فضای مجازی ساحت دوم زیست جامعه اسلامی است و بر این اساس باید تعاریف و مدلی مفهومی از شئون آن و سیاست های کلانش استخراج شود که لازمه آن رصد و پویش محیطی است و به این مساله نیز در حکم رهبری اشاره شده است: وظایف کارگروه فرهنگی اجتماعی در گام اول تاملات بنیادین در باب ماهیت فضای اسلامی - ایرانی است؛ در گام دوم باید مدل های مفهومی و نظام های کلان در حوزه فضای مجازی را طراحی و در گام سوم، لازم است سیاست های کلان مربوط به این فضا را پیشنهاد کند.
به گفته او، کارگروه فرهنگی اجتماعی، به دنبال معماری کلان فضای مجازی است تا بتواند زیرساخت و بستر فعالیت های اثباتی را کاربران فضای مجازی ایجاد کند که از تهدیدات امنیتی و اخلاقی و فرهنگی به دور باشد.
نجف پور در این باره می گوید: ما در دو ماه آینده، سند اولیه فضای مجازی را استخراج خواهیم کرد و به کمیسیون ها و شورای عالی تحویل می دهیم.
او با بیان این که در بحث تولید محتوا مهم ترین و اصلی ترین مساله، بعد از بسترسازی توسط نظام و حکومت، مشارکت دادن روشمند مردم و بخش خصوصی در این فضاست، می افزاید: ما در کشورمان تولید محتوای زیادی در حوزه های فرهنگی، سیاسی و امثالهم داریم اگر بتوانیم بستری ایجاد کنیم که این تولید محتوا به شکلی روشمند تبلور یابد و توسط کاربران استفاده شود پاسخ مطلوبی خواهیم گرفت.
همه دنیا فیلترینگ دارند
سعید نجف پور ، دبیر کارگروه فرهنگی و اجتماعی مرکز ملی فضای مجازی: اصولا ما در برابر تهدیدات اخلاقی و امنیتی، سیاست های صرفا سلبی را در پیش گرفتیم، سلبی بودن مشکلی ندارد چون همه کشورهای دنیا سیاست های سلبی و فیلترینگ دارند اما مساله ما این است که صرفا نباید سیاست های سلبی را به کار بندیم. یعنی ما باید سیاست های اثباتی و ایجابی را هم در پیش بگیریم تا بتوانیم هم از فرصت های اینترنت و فضای مجازی استفاده کنیم و هم از طریق فضای مجازی، فرهنگ، اقتصاد و ملاحظات سیاسی و امنیتی خود را گسترده تر و بالنده تر کنیم.
جام جم/ شهیدی که با قبر خالی بیماری را شفا داد
خانمی که گریه میکرد گفت: فرزند مریضی دارم که از ناحیه دو پا فلج بود. دوا و درمانهای ما نتیجه نداد و از سلامتیاش ناامید شدیم اما پسرم یک شب در خواب دید که جوانی به سراغش آمده است.
به گزارش مهر، پدر شهید حسینعلی بالویی نقل می کند که روزی بر سر مزار فرزندم در گلزار شهدای بهشهر رفته بودم. دیدم زن و شوهری بر سر مزار پسرم نشسته اند و به شدت گریه می کنند.
رفتم نزدیک قبر و علت را جویا شدم. به آنها گفتم که این سنگ قبر پسر من است اما در این قبر شهیدی نیست که شما اینقدر برایش گریه می کنید. پسر من مفقود الجسد است. در ضمن من اصلا شما را نمی شناسم. از سر و وضعشان هم معلوم بود که شمالی نبودند.
خانمی که گریه می کرد در جواب من گفت: فرزند مریضی دارم که از ناحیه دو پا فلج بود. دوا و درمان های ما نتیجه نداد و از سلامتی اش ناامید شدیم اما پسرم یک شب در خواب دید که جوانی به سراغش آمده است و به او می گوید که از جایش بلند شود.
پسرم در پاسخ جوان می گوید که من فلج هستم و قادر به راه رفتن نیستم. جوان می گوید برخیز تو شفا یافته ای! من شهید بالویی از مازندران هستم. فرزندم از خواب بلند شد در حالی که شفا گرفته بود.
من تمام گلزار شهدای شهرهای مازندران را یک به یک رفتم و روی سنگ مزارها را خواندم. تا اینکه بالاخره در گلزار شهدای بهشهر (اینجا) این سنگ قبر را پیدا کردم.
پدر شهید می گفت: نشستم و دوباره برایم مسلم شد که فرزندم زنده حقیقی است و براستی شهدا صاحب حیات طیبه اند.
جوان/در جشن روز ملي سينما؛ سهم سينماي ملي آهنگ تايتانيك بود!
پنجشنبه شب مجموعه سعدآباد ميزبان جشن روز ملي سينما بود، مراسمي كه پررنگترين وجههاش اجراي موسيقي آهنگهاي فيلمهاي مشهور خارجي چون تايتانيك و پرداختن بيش از حد به گروه هنر و تجربه بود.
پنجشنبه شب مجموعه سعدآباد ميزبان جشن روز ملي سينما بود، مراسمي كه پررنگترين وجههاش اجراي موسيقي آهنگهاي فيلمهاي مشهور خارجي چون تايتانيك و پرداختن بيش از حد به گروه هنر و تجربه بود.
مراسم روز ملي سينما از سوي سازمان سينمايي در مجموعه تاريخي سعدآباد برگزار شد. برنامهاي كه در آن به بهانه روز سينما، گروه سينمايي «هنر و تجربه» جشن يك سالگي خود را برگزار كرد و همه تلاشها در مسير تبليغ بيش از پيش اين گروه سينمايي بود.
مشكلات باز هم به دولت قبل وصل شد
مراسم پرتجمل روز ملي سينما همراه با سخنراني وزير ارشاد بود. علي جنتي كه سخنرانيهاي بيربطش به فرهنگ و هنر چندي پيش سوژه «صرفاً جهت اطلاع» نيز شده بود اين بار هم در شب ملي سينما از توافق هستهاي گفت و از قيمت نفت سخن گفت و باز هم خاطرات كابينههاي نهم و دهم را زنده كرد. جنتي در سخنراني خود گفت: «خوشحاليم براي سومين بار در اين جشن در كنار شما هستيم. اين دولت از ابتداي تشكيل تا امروز دچار چالشهاي فراواني بوده كه بخش عمدهاي از آن ميراث دو دولت نهم و دهم بوده است و مشكلات و تنگناهايي كه كل كشور روبهرو بوده و همه در زندگي روزانه با آن روبهرو هستيد حاصل اين دولتهاست.
بزرگترين اولويت اين دولت، برداشتن زنجيرهايي بود كه دست و پاي مردم را بسته بود و تحريمهاي ظالمانهاي به ما تحميل شده و اقتصاد ما را فلج كرده بودند. كارخانجات ما رو به تعطيلي رفته و درآمد كشور به پايين آمده است. سال گذشته دولت سال سخت و امسال سال سختتري را داشت زيرا سال گذشته نفت را در ميانه ۱۰۵ دلار ميفروختيم و امسال در حد محدوده ۴۵ دلار فروختيم.» جنتي در ادامه گفت: «خوشحالم با تلاش شبانهروزي وزارت خارجه و تدبير رئيسجمهور، توافقي بين ما و ديگر كشورهاي جهان حاصل و تحريمها برداشته شد و در آينده نهچندان دور تحريمها به طور كل برداشته و پولهاي بلوكه شده، آزاد ميشود و امكان ايجاد گشايش در كشور فراهم ميشود و آينده اميدبخشي خواهيم داشت.»
تايتانيك در استخر سعدآباد غرق شد
بخش قابل توجهي از جشن روز ملي سينما اجراي موسيقي متن فيلمها توسط گروه اركستر بود. اجراي اين قسمت از جشن دقيقاً يادآور شب اهداي جوايز سي و دومين جشنواره فيلم فجر بود كه كارن همايونفر به طعنه درباره انتخاب «استفان واربك» سخن گفت.
در جشن پنجشنبه شب نيز گروه اركستر براي حضار موسيقي متن فيلمهاي مشهوري چون پدرخوانده و تايتانيك و همشهري كين را اجرا كرد كه كل سهم سينماي ايران دو قطعه بود. اتفاقي كه انتقاد رئيس سازمان سينمايي را در پي داشت. به نظر ميرسيد حداقل در روز ملي سينما شايستهتر بود كه دستاندركاران مراسم كمي «ملي»تر فكر ميكردند و به جاي يادآوري «سلن ديون» از موسيقيهاي فاخر فيلمهاي ايراني بيشتر ياد ميكردند. قطعاً در هيچ كجاي دنيا با شنيدن آهنگ «تايتانيك» و يادآوري صحنه وداع جك و رز كسي به ياد سينماي ايران نخواهد افتاد.گروه هنر و تجربه، جديدترين نانخور سينماي ايران كه بخشي از بودجه اين سينماي نحيف را ميبلعد يك ساله شد و در حالي كه قرار بود اين سينما به بخش غيردولتي و غيرتجاري اهميت بدهد، مديران دولتي به خرج روز ملي سينما براي آن جشن تولد گرفتند و كيكش را بريدند و خوردند. اگر بگوييم علت اصلي اجراي جشن در روز ملي سينما تولد هنر و تجربه بوده، چندان حرف بيربطي نزدهايم زيرا اكثر تعريف و تمجيدها و تملقهاي گفته شده در اين جشن به «هنر و تجربه» مربوط ميشد و دستاندركاران اين گروه سينمايي كه هنوز بعد از يك سال تغذيه مناسب از سوي سازمان سينمايي نتوانسته است روي پاي خود بايستد، تلاش داشتند ايجاد «هنر و تجربه» را اتفاقي بسيار بزرگ جلوه دهند.
قولهاي ايوبي
رئيس سازمان سينمايي نمادي از يك معلم دلسوز است كه براي شاگردهاي درس نخوانش از آينده اميدواركننده سخن ميگويد و آنها را تشويق ميكند كه در امتحانهاي شهريورماه بيشتر درس بخوانند تا با تكماده هم كه شده قبول شوند! ايوبي در جشن خانه سينما باز هم اميدواركننده صحبت كرد. اين در حالي است كه چند روز بيشتر از انتقاد صريح مدير عامل خانه سينما از وضعيت سينماي ايران نگذشته است. ايوبي در جشن روز ملي سينما گفت: اين جشن، جشن سينماگران است و خوشحالم كه حضور داريد. همچنان اميدوار باشيد. اگر سال گذشته با ترديد ميگفتم كه بايد اميدوار بود، امروز با اطمينان ميگويم روزهاي بهتري با همدلي شما در پيشروي ماست. حرفهاي شما را ميشنويم؛ كاستيها را جبران ميكنيم و سينما را با يكديگر پيش ميبريم زيرا ما محكوميم كه اميدوار باشيم و اين راه را با يكديگر پيش ميبريم. جشن روز ملي سينما تا پاسي از شب ادامه داشت.
جوان/نمازخواني كاناداييها پيش از اكران فيلم «محمدرسولالله(ص)»
واكنشهاي مردم به صحنههاي مختلف فيلم خيلي عجيب بود، براي مثال در صحنههايي مانند درگذشت حضرت آمنه صداي گريه اكثر جمعيت سالن را ميشنيديم.
ماجراهاي اولين نمايش جهاني فيلم «محمدرسولالله(ص)» ساخته مجيد مجيدي هنوز ادامه دارد؛ ماجرايي كه هر روز روايتهاي جذابتر و بهتر از آن شنيده ميشود.
پنجشنبه پنجم شهريورماه بود كه فيلم «محمدرسولالله(ص)» در سالن امپريال مونترال براي اولين بار اكران شد. مجيد مجيدي و تعدادي از عوامل فيلم سينمايي «محمد رسولالله(ص)» به مونترال كانادا رفته بودند تا مخاطبان مستقيماً بتوانند با آنها ارتباط برقرار كنند. خبرهايي كه از اين اكرانها منتشر ميشد نشان از استقبال گسترده مردم از اين فيلم داشت. استقبال از فيلم «محمد رسولالله(ص)» در مونترال كانادا بهحدي بوده است كه سينماهاي نمايشدهنده پاسخگوي درخواست بازديدكنندگان نبوده و به همين دليل چند سانس ديگر به نمايشهاي اين فيلم در حاشيه جشنواره جهاني فيلم مونترال اضافه شد. حسين محدث، يكي از دانشجويان ايراني دانشگاه مكگيل، در گفتوگو با خبرگزاري تسنيم از حال و هواي نمايش فيلم «محمد رسولالله(ص)» در شهر مونترال كانادا ميگويد: استقبال از اين فيلم بسيار زياد بود، بهشكلي كه من- كه چند روز قبل از برگزاري جشنواره متوجه حضور اين فيلم شدم- وقتي براي گرفتن بليت اقدام كردم ديدم كه هيچ بليتي وجود ندارد و همه بليتها تمام شده است. نكته جالب توجه ماجرا براي من اينجا بود كه با وجود اينكه اكثر تماشاگران فيلم غيرايراني و غيرمسلمان بودند، در عين حال واكنشهاي آنها به صحنههاي مختلف فيلم خيلي عجيب بود، براي مثال در صحنههايي مانند درگذشت حضرت آمنه شاهد گريههاي آنها بوديم و صداي گريه اكثر جمعيت سالن را ميشنيديم. سيدنصرالله طباطبايي، دانشجوي ايراني و يكي از اعضاي كانون دانشجويي توحيد مونترال در گفتوگو با تسنيم از معنويت حاكم بر نمايش اين فيلم ميگويد و اشاره ميكند: در يكي از اكرانها اكثريت سالن را مسلمانان تشكيل ميدادند و زماني كه آقاي مجيدي براي شروع فيلم حاضران را به سلام و صلوات فرستادن بر پيغمبر دعوت كردند، تمام آن سينما صلوات فرستادند كه من تا به حال چنين چيزي را نديده بودم. موهاي تن آدم در آنجا سيخ ميشد. در يكي از جديدترين تصاويري كه از اكران اين فيلم در سالن امپريال مونترال به دست آمده است، ميبينيم كه جمعي از مسلمانان و ايرانيهاي ساكن مونترال پيش از اكران فيلم «محمد رسولالله(ص)» در حال اقامه نماز در محل سالن نمايش هستند.
جوان/عبدالحسن برزيده كارگردان مزار شريف در گفتوگو با «جوان»: انگيزههاي زيادي براي ساخت «مزار شريف» داشتم
فيلم سينمايي «مزارشريف» به كارگرداني عبدالحسن برزيده از روز گذشته (چهارشنبه) در سينماهاي تهران و شهرستانها روي پرده رفت. اين فيلم درباره اتفاقي است كه هفدهم مردادماه 1377 در كنسولگري ايران در شهر مزارشريف افغانستان افتاد و طي آن چند ديپلمات و خبرنگار ايراني به دست گروههاي طالبان به شهادت رسيدند.
نویسنده : مصطفي شاهكرمي
فيلم سينمايي «مزارشريف» به كارگرداني عبدالحسن برزيده از روز گذشته (چهارشنبه) در سينماهاي تهران و شهرستانها روي پرده رفت. اين فيلم درباره اتفاقي است كه هفدهم مردادماه 1377 در كنسولگري ايران در شهر مزارشريف افغانستان افتاد و طي آن چند ديپلمات و خبرنگار ايراني به دست گروههاي طالبان به شهادت رسيدند. به همين علت گفتوگويي با عبدالحسن برزيده، كارگردان اين فيلم انجام دادهايم.
عبدالحسن برزيده درباره انگيزه اصلي ساخت اين فيلم به خبرنگار «جوان» ميگويد: همانطور كه ميدانيد موضوع اين فيلم يك موضوع خاص و ويژه است و همين خاص بودن اولين انگيزهاي بود كه ما را ترغيب كرد به سمت ساخت اين فيلم برويم. اينچنين موضوعاتي معمولاً از نظر وقوع و پيدايش نيز خاص هستند البته اميدواريم كه هرگز اتفاق نيفتند. حادثه كشتهشدن ديپلماتها و خبرنگار ايراني در مزار شريف توسط گروه تندروي طالبان بخشي از تاريخ واقعي معاصر ماست كه هم يك موضوع تكاندهنده است و هم يك مسئله كاملاً عبرتآموز. يكي از وظايف رسانه و به خصوص سينما ضمن اينكه وقايع را ثبت و ضبط ميكند، براي اينكه چنين مواردي به نسلهاي بعدي انتقال پيدا بكند، اين است كه با پرداختن به حواشي، متن حادثه و بحث و تحليلهاي مرتبط، راههاي وقوع و شكلگيري مجدد آن گرفته شود.
برزيده در پاسخ به اينكه آيا فيلم مزار شريف به نسبت ايده اوليهاش خوب از كار در آمده يا خير اظهار ميدارد: تا حدود زيادي گمان ميكنم بله، اين اتفاق افتاده است. ايدهاي كه من براي ساختن اين فيلم داشتم تا حدود خيلي زيادي جواب داده است. ميتوانم حتي اين را بگويم كه ساخت اين فيلم باعث شد مباحث جديدي در اين رابطه گشوده شود و مسائل تازهتر و جديدتري طرح شد كه البته جزو فيلم نيستند اما قطعاً به عنوان تبعات و حواشي ساخت اين فيلم قابل تعريف هستند كه از اين بابت بسيار خوشحالم. به هر حال فيلم و فيلمسازي در داخل كشور ما با يكسري ملاحظاتي هميشه همراه بوده و هست كه اين ملاحظات گاهي خوشايند ما فيلمسازها نيست؛ چراكه ما فيلمسازها مايليم خيلي عريانتر و بيپردهتر حرفهايمان را بزنيم. اين را هم بگويم كه اين ملاحظات بيشتر از نوع سياسي هستند تا فرهنگي و هنري!
تندروها به اسلام ظلم ميكنند
كارگردان «مزار شريف» در پاسخ به اينكه فيلمهاي متفاوت و متنوعي در رابطه با مشكلات و معضلاتي كه جامعه و كشور افغانستان با آنها دست به گريبان است، توسط فيلمسازان ايراني ساخته شدهاند، فكر ميكنيد چقدر در مزار شريف موفق شدهايد اين ظلمي را كه نسبت به مردم افغانستان از جانب گروههاي تندرويي مثل طالبان روا داشته ميشود، انعكاس بدهيد، تصريح ميكند: اين فيلم و اين اتفاقي كه ما در مزار شريف به عنوان مخاطب ميبينيم، خيلي ربطي به جامعه افغانستان ندارد، بنابراين طبيعي است كه خيلي به افغانستان و از مشكلات رايج در آنجا نپردازد. اما به دليل اينكه لوكيشن و محل وقوع اتفاق در شهر مزار شريف و كشور افغانستان بوده و اينكه برخي از افغانيهاي ساكن مزار شريف در قالب كمك به ديپلماتهاي كشورمان جهت خلاص شدن از دست طالبان جانشان را به خطر مياندازند و به ياري آنها ميآيند و آنها را تا مرز بدرقه ميكنند و طي اين مسير بين مزار شريف تا مرزهاي كشورمان در فيلم ميبينيم كه گروههاي شبه نظامي تندرو به اسم اسلام و دين با مردم متدين و مسلمان چه رفتارهايي ميكنند و در حق آنها چه ظلم و ستمي روا ميدارند؛ ما سعي كردهايم كه به اين مسائل بپردازيم و تا حدودي حق آنها را هرچند اندك ادا كنيم.
واكنش افغانها به مزار شريف
كارگردان فيلم «دكل» همچنين در رابطه با بازخورد و عكسالعمل مخاطب افغاني در مواجهه با اين فيلم در زمان برپايي جشنواره فيلم فجر اظهار ميدارد: در زمان برپايي جشنواره فيلم فجر گزارشي را ديدم كه يك خبرنگار از واكنش جالب يك مخاطب افغاني در شهر مشهد تهيه كرده بود. در كنار اين گزارش عكس يك افغاني كه در داخل فضاي سينما و در مقابل پوستر فيلم با حالتي از بغض و تأثر و گريه ايستاده بود نيز منتشر شده بود و آن خبرنگار درباره مخاطبي كه عكسش را منتشر كرده، نوشته بود كه اين مخاطب افغاني بعد از ديدن فيلم و به خاطر رنج و ظلمي كه به هموطنانش از جانب طالبان و به خاطر جنگ و خونريزي روا داشته ميشود با آن حالت حاضر به ترك سينما نبوده و تا مدتها مقابل پوستر فيلم مبهوت و متأثر اشك ريخته است. موضوع ديگري كه برايم جالب بود اينكه همانطور كه ميدانيد چند نفر از بازيگران فيلم مزار شريف اهل كشور افغانستان هستند به خاطر دارم كه يكي از اين افراد به من ميگفت به دليل بازي در اين فيلم بارها مورد تهديد و ارعاب قرار گرفته و حتي برخي از اين افراد و گروههاي تندرو او را به قتل تهديد كردهاند.
از روز گذشته اكران عمومي فيلم «مزار شريف» در سينماهاي سراسر كشور آغاز شده است و بايد منتظر بمانيم و ببينيم در ايامي كه فيلم مجيد مجيدي با تبليغات زياد توانسته است نگاهها را به سوي خود جلب كند، چقدر در جذب مخاطب موفق خواهد بود.
حمایت/درشانزدهمین اجلاس سراسری دبیران اجرایی بنیاد بینالمللی غدیر مطرح شد
غدیر، پیوند گسست ناپذیر دین و سیاست
شانزدهمین اجلاس سراسری مسئولان و دبیران اجرایی بنیاد بینالمللی غدیر، در سالن پیامبر اعظم (ص) وزارت کشور برگزار شد.
در این همایش «حسین ظریفمنش»، مدیر اجرایی بنیاد بینالمللی غدیر، طی سخنانی به برنامهها و چشماندازهای 15 ساله این بنیاد اشاره کرد و گفت: بنیاد بینالمللی غدیر در طی 15 سال فعالیت خود دغدغه ترویج و برافراشته نگهداشتن پرچم غدیر را داشته و در این راستا چشمانداز 20 ساله، برنامههای 5 ساله و افقهای دید مشخصی را بر اساس رهنمودهای مقام معظم رهبری در نظر گرفته است.
وی برنامههای بزرگداشت غدیر را ناظر بر ترویج این امر بزرگ دانست و ادامه داد: مقام معظم رهبری تأکید کردند که جریان غدیر تنها به شیعیان تعلق ندارد بلکه مضمونی متعلق بهکل جهان اسلام و فراتر از آن متعلق به تمام بشریت است؛ درنتیجه این مضمون جهانی که میتواند جهان اسلام را نجات دهد باید مورداستفاده هر چه بیشتر مسلمانان قرار گیرد.
مدیر اجرایی بنیاد بینالمللی غدیر همچنین بابیان اینکه در برابر هجمههای وسیع در برابر مقدسات شیعه و مفهوم غدیر باید از پیامهای آموزنده این ماجرای الهی استفاده کرد، ادامه داد: غدیر نشاندهنده پیوند گسست ناپذیر دین و سیاست است؛ به این مفهوم که حاکمیت دینی در جامعه نجاتدهنده انسانهاست.
ظریفمنش در ادامه سخنانش از برگزاری 15 همایش علمی در سال گذشته یادکرد و گفت: امسال نیز در حوزه بزرگداشت غدیر برنامههای مهم و متنوعی را در دستور کار خود قرار دادهایم؛ ازجمله قرار است جشنواره ملی شعر، جشنواره ملی تقدیر از آثار برتر دانشجویی، رونمایی کتابهایی با عنوان یک نکته از هزاران کتاب امیرالمؤمنین (ع) در کلام مقام معظم رهبری و همچنین کتاب پرسشها و پاسخها درباره غدیر رونمایی شوند. وی همچنین تأکید کرد: امسال فعالیت بنیاد بینالمللی غدیر با دو پیام «لبیک یا رسولالله» و همچنین پیام «امیرالمؤمنین معیار زندگی و وحدت» فعالیت میکند.
فلسفه غدیر ارتباط حکومتداری و دینداری
«حسینعلی امیری»، قائممقام وزیر کشور در امور مجلس و سخنگوی وزارت کشور هم در این مراسم و در سخنانی بابیان اینکه در بحث میان حکمت نظری و عملی آثار بسیاری وجود دارد، گفت: فلسفه غدیر ارتباط حکومتداری و دینداری را تبیین میکند و این مهم نیازمند پژوهشهای بیشتری در عرصه علمی و فرهنگی است؛ چراکه بررسی مبانی حکومتداری در زمان حضرت امیرالمؤمنین (ع) تبیین شده اما این مبانی مهم در جامعه مهجور مانده است.
وی با تاکید بر لزوم افزایش فعالیتهای پژوهشی در دانشگاهها بر مبحث غدیر خاطرنشان کرد: در مدت کوتاهی که امام علی (ع) حکومت داشتند، در زمینههای اجتماعی و حکومتداری فعالیتهای بسیاری انجام شد که قابلاستفاده در جامعه امروز است.
امیرالمؤمنین (ع) معیار زندگی و محور وحدت
«سید محمدحسین هاشمی»، معاون فرهنگی سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی و دبیر اجرایی بنیاد بینالمللی غدیر در این سازمان نیز در بخش دیگری از این مراسم با اشاره به فعالیتهای فرهنگی و ارتباطات اسلامی در راستای توسعه آموزههای غدیر در حوزه بینالملل اظهار کرد: بستههای فرهنگی و تبلیغی که به زبانهای مختلف ترجمهشدهاند از طریق این سازمان به کشورهای دیگر ارسال میشوند.
وی افزود: متأسفانه بسیاری از محصولات تبلیغی و فرهنگی ترجمه نشدهاند؛ درحالیکه همین بستههای فرهنگی میتوانند برای ترویج و تبلیغ آموزههای غدیر در سطح جهان بسیار اثرگذار باشند.
معاون فرهنگی سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی بابیان اینکه مبحث غدیر به آئین حکومتداری و تمام امور اجتماع مربوط است، تصریح کرد: با توجه به اینکه «امیرالمؤمنین (ع) معیار زندگی و محور وحدت» بهعنوان شعار امسال بنیاد بینالمللی غدیر اعلامشده، لازم است که زمینه آشنایی هرچه بیشتر مردم جهان با آن حضرت فراهم شود تا مفاهیم عمیق و مهم غدیر ازجمله مسئله حکومت تبیین شود.
غدیر، حقیقت دین است
همچنین حجتالاسلاموالمسلمین «محمدحسن ابوترابیفرد» نایبرئیس مجلس شورای اسلامی و رئیس فراکسیون غدیر، طی سخنانی در شانزدهمین اجلاس سراسری دبیران اجرایی و مسئولان بنیاد بینالمللی غدیر، غدیر را حقیقتی دانست که به تعبیر پیامبراکرم(ص) انسان را از حقیقت دین بهرهمند میکند.
وی شناخت امام معصوم را برابر با شناخت دین کامل دانست و گفت: آیه شریفه در ماجرای غدیر با عنوان آیه ولایت در سال دهم هجرت در حجةالوداع بر پیامبر اعظم (ص) نازل شد و شیعیان و اهل سنت بر نزول این آیه شریفه در روز غدیر اجماع دارند؛ همانطور که صاحب کتاب الغدیر از کتابهای روایی برادران اهل سنت و جماعت، 30 حدیث نقل میکند که بیان کردهاند این آیه شریفه در روز غدیر نازل شد.
نایبرئیس مجلس با اشاره به اینکه دین در سایه امامت و رهبری توان هدایت جامعه بشری را دارد، گفت: یکی از روشنترین دلایل در این زمینه ماجرای انقلاب اسلامی است؛ چراکه عالم اسلام قبل از انقلاب اسلامی قرآن را در دست داشت اما با شکلگیری یک نظام اسلامی و حضور نایب امام معصوم در جایگاه رهبری و مدیریت جامعه اسلامی شاهد تحولات و نقشآفرینی بسیار اسلام هستیم. ابوترابیفرد همچنین بابیان اینکه انقلاب اسلامی اثر لازم برای حضور دین در زندگی بشر را هموار کرده، اظهار کرد: تمام اینها به دلیل تبیین جایگاه امامت و قرار گرفتن فقیه عادل، عالم، صالح، شجاع و حکیم و همچنین حضور امت وفادار به اوست. وی افزود: قدرت امروز ایران اسلامی به دلیل جلوهای از اصل محوری امامت است؛ لذا تلاش دلباختگان به مقام امامت مغتنم است.
استفاده از ظرفیت مردمی برای هدایت جوانان
حجتالاسلام «محمدحسن اختری»، دبیر کل مجمع جهانی اهلبیت(ع) نیز با تأکید بر هدفمند کردن سرمایههای مردم در زمینههای معنوی بیان کرد: بسیاری از مردم علاقه دارند تا بخشی از سرمایه خود را در امور معنوی هزینه کنند و ما باید این سرمایهها را به سمتی هدایت کنیم که اندیشههای اسلامی تبیین شود. وی افزود: اندیشههای جوانان و نوجوانان در معرض خطر قرارگرفته و میتوان با استفاده از سرمایههای مردمی فعالیتهای فرهنگی و معنوی خوبی برای هدایت این قشر از جامعه انجام داد. دبیر کل مجمع جهانی اهلبیت (ع) به تبلیغات ضداسلامی هم اشاره و تصریح کرد: نوشتهها و آثار در جریان سازی غدیر باید با رویکرد فرهنگی مورداستفاده قرار بگیرد تا بتوانیم برای مقابله با فعالیت تکفیریهایی که از سوی آل سعود، آل خلیفه، رژیم غاصب اسرائیل و آمریکا و انگلیس حمایت میشوند مجهز شویم. اختری ادامه داد: باتوجه به ارتباطاتی که با ۱۳۰ کشور جهان داریم بیش از ۳۶۰ مؤسسه و جمعیت اهلبیتی بهصورت رسمی در سطح دنیا فعالیت دارند و معارف اسلامی را به مردم ابلاغ میکنند.
شرق/مدیرعامل بنیاد فارابی درگفتوگو با «شرق» تأکید کرد
لطمه سینما از دخالتهای خارج از ضابطه
٢١ شهریور، بهنام سینمای ایران نامگذاری شده تا این پدیده کمنظیر رسانهای -تصویری که یک هنر- صنعت قابلتوجه در جهان است، به این بهانه بیشتر موردتوجه قرار گیرد. علیرضا تابش، مدیرعامل بنیاد سینمایی فارابی، چندماهی است که وارد این نهاد متولی سینما شده و در همین مدت، برنامههایی را به اجرا درآورده است. مشاور وزیر و مدیرکل حوزه ریاست وزارت ارشاد در دولت اصلاحات در گفتوگو با «شرق» به بهانه روز ملی سینما به برخی مسائل سینمای ایران پرداخت.
روز ملی سینما در سال ٩٤ هم فرا رسید. اگر مدیرعامل بنیاد سینمایی فارابی بهعنوان یکی از متولیان و سیاستگذاران سینمای ایران بخواهد نگاهی منطقی به فعالیت چندماهه خود در این نهاد سینمایی داشته باشد، مهمترین نقاط ضعف و قوت را در چه میدانید؟
پرداختن به موضوع سینما بدون درنظرداشتن «دارایی»های ما در این حوزه، حتما به قضاوت منطقی منجر نمیشود. در حال حاضر ٣٢٢ سالن و ١١٢ هزار صندلی در ١٩٥ سینمای کشور وجود دارد که از این تعداد ١٣٧ سالن از سیستم صدای دالبی بهرهمند هستند. درعینحال، با تلاشی که در دو سال اخیر صورت گرفته، همه سالنها به سیستم نمایش دیجیتال مجهز شدهاند. از این تعداد ١٢٧ سالن، سامانه آنلاین ثبت آمار فروش نیز دارند. تلاش ما این است که تا پایان امسال، همه این سالنها به سیستم مکانیزه هم متصل شوند. در این صورت میتوانیم از فروش و میزان استقبال مخاطب به شکل دقیقتری مطلع شویم. مشکل اینجاست که در سالهای گذشته، روند ساخت سالنهای سینمایی، رویه مشخصی نداشته است. مثلا در سال ٩١، پنج سالن، در سال ٩٢، ١١ سالن و در سال ٩٣، ٤٥ سالن به سالنهای موجود افزوده شده است.
در نیمه اول سال جاری چطور؟
در سال ٩٤ تا مردادماه جاری، ٩ سالن اضافه شده است. براساس برنامههایی که داریم تا پایان امسال، ٢٧ سالن دیگر هم به ظرفیت موجود اضافه خواهد شد.
یعنی از نظر شما درحالحاضر این مسئله اولویت سینمای ایران است؟
بههرحال، ایجاد و تقویت زیرساختها ازجمله نیازهای روز سینمای ایران است. امروز بخشی از مردم، تجهیزات مناسب پخش فیلم را در خانههای خود دارند؛ البته نمایش فیلمهای روز در شبکه خانگی و دیگر شیوههای تماشای فیلم هم بیتأثیر نیست اما یکی از جلوههای اصلی هنر سینما، تجربه تماشای فیلم به صورت جمعی در سینماست. اگر تماشای فیلمهای خوب و بهروز سینما در سالنهای مجهز بتواند علاوه بر ایجاد سرگرمی در رشد فرهنگی و ایجاد روحیه تفکر و اندیشه تأثیر بگذارد، یک گام به جلو برداشتهایم. موضوع آموزشهای سینما، تکنیک و مسئله بسیار بااهمیت فیلمنامه هم در جای خود قابل بحث و توجه است.
در حوزه فیلمنامه، فارابی چه تحولی را دنبال میکند؟
تشکیل کارگروههای تخصصی فیلمنامه، برگزاری مسابقات متعدد فیلمنامهنویسی و انتشار فصلنامه تخصصی فارابی، انتشار کتابهای تخصصی سینمایی و فیلمنامهنویسی و انتشار ماهنامه «فیلمنگار» همه از سیاستهای راهبردی بنیاد سینمایی فارابی برای ارتقای مقوله فیلمنامهنویسی به شمار میروند. ما مدام رصد میکنیم که بهطور مثال در بحث فیلمنامه، سینمای امروز ما دچار چه آسیبهایی است تا متناسب با وضع روز، برنامهها و تاکتیکهایمان را متحول کنیم. بزرگترین آفت فیلمنامهنویسی، فقدان تحقیق و پژوهش است. بیتوجهی فیلمنامهنویسان به مباحث جامعهشناسی و دوربودنشان از مسائل مبتلابهجامعه باعث میشود که حتی در فیلمهای تجربی هم شاهد نگاه تخت و طرح یکبُعدی زمینههای وقوع داستان باشیم. نبود طرحها و ایدههای اولیه که امکان بسط برای تبدیلشدن به یک فیلم بلند داستانی را داشته باشند، ضعف قصهگویی و تأکید صرف بر فرمگرایی، ناآشنایی برخی نویسندگان با تکنیکهای فیلمنامهنویسی، دوری از «اقتباس ادبی» و البته عقببودن نویسندگان از نیازهای روز جامعه، از جمله آسیبهای ماست.
براساس ساختار و شرح وظایف فارابی، تا چه میزان میتوان این مشکلات را رفع کرد؟
بنیاد فارابی پس از شکلگیری در همان سالهای ابتدای انقلاب، تأثیرات قابلقبولی در ایجاد ساختار در سینمای نوپای ایران پس از انقلاب دارد. بنیاد، وابسته به وزارت فرهنگ و ارشاد است اما بهعنوان نهاد نیمهخصوصی مورد حمایت دولت، فعال است. به بیان دیگر تصمیمگیریها به شکل هیأتامنایی است که چهرههای فرهنگی، هنری و مدیران سینمایی کشور در آن حضور دارند. این ساختار کمک کرده تا بنیاد فارابی بتواند با سهولت بیشتری به فعالیتهای بینالمللی و ملی بپردازد. در ابتدای سال، یکی از هدفگذاریهای من، حمایت جدی از فیلمهای اول و تولیدات ویدئویی بود که مسئولیت آن به بنیاد سینمایی فارابی محول شده. درعینحال به دنبال برقراری توازن میان فیلمنامهها و ایدههایی هستیم که از سراسر کشور به بنیاد میرسد. استعدادهای نابی در سراسر کشور وجود دارند که در این سالها، کمتر به آنها توجه شده است. معاونت فرهنگی ما، از فیلمنامه و فیلمنامهنویسی حمایت میکند و در حوزه اقتباسهای ادبی، آموزش و پژوهش سینما نیز فعال است. حضور فعال بینالمللی و تأکید بر برندسازی سینمای ایران را در جهان، در جشنوارههای بینالمللی دنبال میکنیم و در کنار اینها، فروش حقوق سینمایی آثار به رسانهها و شبکههای برونمرزی توسط معاونت بینالملل فارابی انجام میگیرد. همچنین حمایت از ساخت فیلم و ارائه تجهیزات و امکانات به فیلمسازان از وظایف معاونت پشتیبانی تولید بنیاد است.
یکی از فعالیتهای شما که مباحثی را بهدنبال داشت، جداسازی جشنوارههای کودک و نوجوان بود. این مسئله چقدر به کاهش مشکلات سینما در حوزه ساخت فیلم و فیلمنامه کمک میکند؟
در سال جاری با تعاملی که بنیاد سینمایی فارابی با مسئولان استانی و هنرمندان اصفهان و همدان پیرامون جشنواره فیلم کودک و نوجوان داشت، مقرر شد این دو رویداد مهم سینمایی به شکل مجزا در دو استان برگزار شود. همانطور که میدانید، در شهرداری اصفهان در ماههای اخیر، تحولاتی رخ داد اما پس از وقفهای کوتاه، با شهردار جدید اصفهان و سایر مدیران استانی، جلسات متناوبی برگزار شد و این شهر تاریخی و شناختهشده ما در سطح جهان، بهعنوان میزبان جشنواره فیلمهای کودکان در پاییز سال ١٣٩٥ انتخاب شد چون نیازمند برخی تمهیدات جدید است. اما جشنواره بینالمللی فیلمهای نوجوانان در شهر شناختهشده دیگر ایران یعنی همدان برگزار میشود که براساس تقویم همهساله، پاییز ٩٤ خواهد بود. فارابی با این تغییرات، بهدنبال استعدادیابی و بهرهگیری از ظرفیتهای نسل نو علاقهمند به سینما در سراسر کشور است. برهمیناساس اولین المپیاد فیلمسازی نوجوانان کشور با مشارکت بنیاد سینمایی فارابی و انجمن سینمای جوانان ایران در حال اجرا و برگزاری است. تاکنون حدود هزار نوجوان ١٢ تا ١٩ساله از سراسر کشور، برای حضور در المپیاد فیلمسازی در دفاتر انجمن سینمای جوانان در استانهای مختلف ثبتنام کردهاند. آنها ابتدا دوره آموزشی خواهند داشت، فیلم کوتاه میسازند و این آثار در سطح استان و کشور داوری میشود.
در این صورت استعدادهای تازه خود را نشان خواهند داد. استمرار اینگونه حرکتها، از خود آنها مهمتر است و بهدنبال این هستیم تا با ایجاد ثبات در این روند، فرصت برابر را برای نوجوانان علاقهمند در سراسر کشور فراهم کنیم.
دراینباره تفاهم نیز با وزارت آموزشوپرورش صورت گرفته که به تسهیل این امور کمک خواهد کرد. برای ایجاد تنوع و افزایش زیباییهای بصری، بنیاد، فیلمسازانی که از فیلمهای آپارتمانی فاصله گرفته و به موقعیتهای دیگر در کشور بروند را مورد حمایت قرار میدهد. برای نخستینبار با کمک وزارت راه و شهرسازی، سازمان میراثفرهنگی، صنایعدستی و گردشگری و ادارات کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استانها برای تدوین بسته حمایتی و تشویقی اقدام کردهایم تا فیلمسازانی که در مناطق مختلف کشور و لوکیشنهای فرهنگی - تاریخی بهعنوان نماد هویت ایرانی- اسلامی و معماری ما فیلم بسازند یا سفر، گردشگری و هنرهای سنتی و صنایعدستی را ترویج کنند، حمایت شوند.
در اظهارنظرهای اخیر، روی اینکه فارابی نمیخواهد رقیب بخش خصوصی باشد، تأکید زیادی داشتید. معمولا مدیران، شعار خصوصیسازی میدهند اما دولت، روزبهروز بزرگتر میشود. سیاست اجرائی شما در این بخش چیست؟
هدف ما در سطح کلان این است که بخش خصوصی واقعی در سینمای ایران تقویت شود. سینماگران در این سالها از دخالتهای خارج از ضابطه در سینما، لطمه دیدهاند. فارابی در دوره جدید، هرگز رقیب بخش خصوصی نخواهد بود و برعکس، توانمندیهای سینمای مستقل ایران را تقویت خواهد کرد. حمایت از خوداتکایی تجهیزات فنی سینما همواره از اهداف مدیریت جدید بنیاد است. اعتقاد داریم دانش متخصصان داخلی و صرفهجویی ارزی حاصل از خوداتکایی، میتوانند این حوزه را دگرگون کنند. بههمیندلیل بهجای اینکه شعار بدهیم، فعالیت شرکتهای خصوصی در حوزه پشتیبانی فنی سینما را مورد حمایت قرار میدهیم. اخیرا به اتفاق مدیرعامل مؤسسه سینماشهر از یکی از مؤسسات خصوصی توانمند بازدید کردیم. به همه بخشهای بنیاد ابلاغ شده که در حوزههای ساخت، تأمین و اجاره تجهیزات فنی سینمایی و پشتیبانی فنی از سینما، به طور جدی در پی کاهش و حذف تصدیگری دولت باشند. در آن مؤسسه خصوصی، دانش فنی و علمی مشاهده شد که واقعا یک سرمایه و ظرفیت ملی است. پژوهشهایی که اخیرا در بنیاد فارابی صورت گرفته، نشان میدهد بخش خصوصی توانایی برطرفکردن نیازهای تخصصی و حرفهای سینما را دارد. تأکید میکنم ازاینپس فارابی نهتنها انگیزهای برای رقابت با این بخش ندارد بلکه تلاش خواهد کرد تا رقابت و انگیزه ساخت، تأمین و اجاره تجهیزات سینمایی در مؤسسات خصوصی ارتقا یابد. به کارشناسان فارابی مأموریت دادهام که زمینههای این امر را تسهیل کنند. تا پایان سال ٩٤، در تهران و برخی کلانشهرها و مراکز استانها، بخش خصوصی را به سرمایهگذاری در ساخت سالن و پردیسهای سینمایی دعوت میکنیم و آنگاه میتوان آمار رسمی از ورود بخش خصوصی را ارائه کرد.
موضوع فروش فیلم و روندی که در سال ٩٣ تا حدی در مقایسه با قبل از آن بهبود یافت، موضوع داغی است. همه از ریزش مخاطب سینما ناراحت هستند. فارابی برای بهبود گردش مالی سینما چه برنامههایی دارد؟
فروش فیلمها در دو سال اخیر بهتر از قبل شده است. در سال ٩٢، هفتمیلیونو ٨٠٠ هزار مخاطب داشتیم که در سال ٩٣ و با بهثمرنشستن بخشی از سیاستهای سینمایی دولت یازدهم، به ١٢,٥ میلیون نفر رسید و آمار فروش، ٧٦ درصد رشد داشت. این روند در چهارماهه ابتدای امسال هم ١٣میلیاردو ٩٠٠ میلیون تومان فروش داشته و حدود سهمیلیاردو ٢٠٠ میلیون تومان سود. باز هم تأکید میکنم، باید با تنوع موضوعی و تأکید ویژه بر حوزه فیلمنامهنویسی و ایدهپردازی، بهبود تکنیک و استفاده از جوانانی که تحصیلات تکمیلی در زمینه سینما داشته و با همه وجود خود به این هنر- صنعت علاقه دارند و همچنین بهرهگیری از تجربیات بدنه توانا و صاحب تجربه سینمای ایران در همه صنوف سینمایی، گردش مالی این صنعت را تا چندینبرابر رقم موجود، ارتقا دهیم.
قانون/علي ملاقلیپور در گفتوگو با «قانون» از حاشيه هاي اكران فيلم قندون جهيزيه مي گويد: من عصباني نيستم، به دنبال حقم هستم
مينا مهري/ عكس: گلآرا سجاديان/ ساختن فیلم جنگی برای من، نان به نرخ روز خوردن است. چندتا از سانسهای ما میتوانست کم شود. ولی ما قلع و قمع شدیم. از هیچکس نمیترسم. اصلا هم برایم مهم نیست که فیلم دومم را بسازم. این بازی است که راه انداخته اند ولی من کوتاه نمی آیم. زمانی به وسط زمین پریدم که زمان خطا بود.
علی ملاقلیپور، فرزند رسول ملاقلیپور کارگردان نام آشنای سینمای ایران است که پس از سالها فیلمسازی در عرصه فیلم کوتاه و دستیاری کارگردانهای مختلف نخستین تجربه کارگردانی خود در عرصه سینمای بلند داستانی را با فیلم «قندونجهیزیه» تجربه کرده است؛ فیلمی با رنگ مایه های طنز که به گفته خودش سعی کرده با چیدن کاراکترها کنار هم، اقشار مختلف مردم را در آن بازنمایی کند اما آنچه ملاقلی پور پسر را این روزها به صدر اخبار سینما آورده ،نه تنها خود فیلم بلکه حواشی اتفاق افتاده پیرامون آن است ،این که ملاقلی پور در بازی فوتبال ستارگان ایران با ستارگان جهان در اعتراض به کم شدن سانس های اکران فیلمش جیمی جامپ کرد و به وسط میدان فوتبال پرید تا اعتراضش را نشان دهد.پسررسول ملاقلی پور درروزی نزدیک به زادروز پدرش به دفتر«قانون» آمد و از فیلم اولش و حواشی آن گفت ودر تک تک جملاتش فریاد زد که مستقل است وهیچگاه نخواسته است که از نام و شهرت پدر به عنوان رانت استفاده کند. آنچه میخوانید حاصل گفت وگوی «قانون»با علی ملاقلی پور درباره فیلم «قندون جهیزیه» و حواشی پدید آمده در خصوص آن است.
شروع فیلمسازی شما از چه زمانی بود و چطوری به سینما علاقه مند شدید؟
علاقه اصلی من فوتبال بود.برای بازی کردن در خیلی از تیم ها تست فنی دادم و حتی زمانی کنار تیم جوانان پاس بازی کردم اما نقطه ضعف من در فوتبال این بود که نمی دانستم برای موفقیت در هرکاری پشتکار لازم است.از نسل من بچه هایی موفق شدند که پشتکار زیادی داشتند ،مثل شکوری و محمد نصرتی.من همین طور کنار تیم ها تمرین می کردم تا زمان کنکو رسید.بعد از آن که کنکور قبول نشدم، پدرم به من گفت حالا که دانشگاه نمی روی برو سرکار و کار کن. من اول تصمیم گرفتم نجاری کنم که پدرم با این تصمیم من مخالفت کرد و گفت که فیلمی هست به اسم «سفر فردا» به کارگردانی آقای حقیقی که دستیار سوم لازم دارد،برو و آنجا مشغول به کار باش. اولین کاری که در سینما به من گفتند این بود که برو و خیابان را ببند که اتفاقا این صحنه را در فیلم هم آوردهام.شروع آشنایی من با سینما این طور بود و کم کم با کارهای دیگری آشنا شدم که باعث شد به سینما علاقه مند شوم.
پدرتان چه تاثیری در علاقهمند ی شما به سینما داشت وچقدر به شما کمک کرد؟ در حقیقت منظورم این است که پدر شما در سینما شناخته شده است، آیا شما از رانت پدرتان هم استفاده کرده اید؟
من برای پدرم در یکی ،دوتا فیلم به عنوان دستیار سوم کار کردم و بعد از آن متوجه شدم که نباید این گونه کار کنم و سریع متوجه شدم کار کردن با پدرم سم است چون شایسته سالاری صورت نمی گیرد و تمامش بر اساس رانت ورابطه است.سرکار دوم بودیم که به پدرم گفتم دیگر نمی خواهم با او کار کنم.پدرم مخالفتی با این تصمیم نکرد ، فقط گفت راهی که انتخابکردهای را برو اما آنقدر موفقیت در این راه سخت است که پوستت کنده خواهد شد.بعد از آن دیگر با کارگردانهای دیگر کار کردم و حتی سرفیلم«میم مثل مادر» هم نرفتم.13 سال پله پله آمدم تا توانستم دستیار اول سینما شوم حتی بعد از فوت پدرم به من پیشنهاد دادند که بروم و سریال بسازم. حتی یکی ازفیلمسازان مطرح من را در خصوص پروژه ای به صرف ناهار در دفترش دعوت کرد که نرفتم حتی دلم نمی آمد ناهاری که به واسطه رانت پدرم دعوت شده ام را بپذیرم.دو سال پیش هم به من فیلم جنگی پیشنهاد شد اما وقتی فکر کردم دیدم جنگ با تمام احترامی که برای مردم کشورم دارد حرف امروز آن ها نیست، آن فیلم در نهایت ساخته شد ولی من آن را نساختم.
پس به علت تفاوت دغدغه های شما و پدرتان است که جنس و نوع نگاه سینماهایتان با هم فرق دارد؟
بله؛ من و پدرم از دو نسل متفاوت هستیم و این طبیعی است که دغدغه هایمان با هم متفاوت باشد. راحت به شما بگویم که ساختن فیلم جنگی برای من، نان به نرخ روز خوردن است و دیگر هنر نیست چون سفارشی است.وقتی آدم در زندگی شخصیاش دست در گریبان مسائل و مشکلاتی است که کل جامعه با آن درگیر است، خیلی کار سختی است که این مشکلات را نادیده بگیرد و بگوید فیلمی می سازم که برای آن پول خوب می دهند.با اینکه 13 سال است در سینما می دوم اما خیلی به دنبال فیلم سازی نیستم.من دوست دارم سینما گر به معنای واقعی باشم چون فیلمسازی یعنی این که پولی بگیری و فیلمی بسازی.سینما گری یک فکر و خیلی سخت است که حرف زمانه ات را بشناسی و به بهترین نحو ممکن آن را بگویی و البته این خیلی سخت است، چون باید مواظب باشی که فیلمت شعاری نشود.یکی از نقدهایی که دلم می خواست در فیلمم انجام دهم نقد خودسینماست.خیلی از فرهنگ های غلط به جامعه از طریق فیلمها وارد شده است.به عقیده من درسینمای ایران هم فیلم های مفید و هم فیلم های مضر داشته ایم که البته نیت اولیه آن ها این نبوده است اما پس از آن که ساخته شدهاند نتیجه مناسب و سودمندی برای جامعه نداشته اند.نتیجه هم این می شود که وقتی به زندان ها مراجعه می کنید می بینید دزدهایی که مثلا سرقت مسلحانه انجام داده اند از یکسری فیلم های خشنی که ساخته شده خوش شان می آید.من این قضیه برایم خیلی عجیب بوده، این که دزدی تحت تاثیر یک فیلم عملش را توجیه می کندسینمای غلط مانند ترمز در راه رشد و پیشرفت جامعه است.من نمی گویم که قندون جهیزیه تمام حرف هایش درست است ،قطعا این فیلم هم ایراداتی دارد ونقدهایی بر آن وارد است.
این فیلم یک کمدی تلخ است. این ژانر هم باید نقد کند و هم خنده دار باشد.قندون جهیزیه نسبت به یک باورهایی نقد داشت و بخشی از آن باورهایی غلط است که از طریق سینما به جامعه داده شده و بخش دیگری از آن رفتار غلط خود جامعه است.این که چرا نشناخته نقد و نسنجیده رفتار می کنیم.دوست داشتم شرایط امروز جامعه در فیلمم نمایان باشد. من قندون جهیزیه را براساس شرایط بد حاکم بر جامعه در دولت قبل نوشته ام. مخصوصا شرایط بد اقتصادی که بخش بزرگی از آن محصول دولت قبل بود.این فیلم محصول 8سال دولت آقای احمدی نژاد است.البته باورهای غلط خیلی معطوف به زمان و دولت خاصی نیست.فیلم اگر عیار بالایی داشته باشد تا سال ها میتواند حرف جامعه خود رامنعکس کند و مخاطب داشته باشد.
چرا فیلمسازی در سینما را با کمدی آغاز کردید؟
من کمدی تلخ اجتماعی را خیلی دوست دارم، سینمایی از جنس چارلی چاپلین.البته علاقه من فیلم سیاسی است و با اینکه فیلمنامه هم داشتم اما هیچ وقت نتوانستم آن را بسازم.چون به نسل جوان باوری نیست اما ناامید نمی شوم چون به خواست خدا،فیلمسازهای نسل جدید به مرور زمان جایگزین خواهند شد.کمدی،ژانری است که مردم در هر زمانی به آن علاقه دارند، حالا زمانی کمدی ای مانند «من زمینرادوست دارم» مورد علاقه مخاطب است و زمانی دیگر یک کمدی تلخ اجتماعی اما به هرحال این علاقه به کمدی اجتماعی از بین نمی رود.کمدی ژانر سختی است اما وقتی 13 سال تمرین داشته باشی دیگر از فیلم ساختن نمی ترسی.اما اگر دوباره بخواهم قندون جهیزیه را بسازم هم کمدی آن را بیشتر می کنم و هم میزان تلخی و دردش را که هم مخاطب بیشتر درد را حس کند و هم اینکه بیشتر بخندد.برای من این مهم بود که مخاطب عام فیلم را دوست داشته باشد .من برای نوشتن قندون جهیزیه خیلی زحمت کشیدم و از زمانی که شروع به نگارش فیلم کردم تمام فکر و ذهنم معطوف به صندلی ها بود ، این که مخاطب فیلم را دوست داشته باشد و به آن بخندد.
آمار فروش فیلم را قبل از کم شدن سانسها و مشکلاتی که پیش آمد داشتید و از آن راضی بودید؟
قبل از کم شدن سانس ها،فیلم من طی دو هفته حدود 400 میلیون فروخته بود.
از میزان فروش راضی بودید؟
چند فیلم داریم که این اتفاق برایشان افتاده باشد؟ خیلی کم واین آمار فروش بسیار خوبی برای این فیلم بود.
تهیه کننده شما با سینمادارانی که فیلم را اکران میکردند، ارتباط داشت؟
همگی ارتباط داشتیم. مدیر پخش، تهیه کننده و خودم هم به سینما ها سر میزدم. اکران مردمی داشتیم. حتی هفته دوم سانس فوق العاده دادند. تماشاچی خیلی خوب برای دیدن فیلم میآمد و استقبال خوب بود. در کل طی دو هفته فروش فیلم خوب بود و همه از میزان آن راضی بودند.
چند سینما فیلم را اکران کرده بودند؟ و چند سانس؟
24 سینما. ما در این سینماها بین چهار تا هفت سانس داشتیم. سانسهای بدی نبود اما یکدفعه سه سانس در یک سینما کم شد و چهار سانس در سینمایی دیگر و سه سینما از ما گرفته شد. در شهرستانها بعد از 12روز اکران سینما را از ما گرفتند و مثلا در اصفهان سینما سپاهان را گرفتند و گفتند که قانون این است. من نمیدانم این چه قانونی است که فقط برای قندون جهیزیه پیدا میشود. اگر این طور است بقیه فیلمهایی که الان هفته دوم فروش شان است را بگیرند چرا نمیگیرند؟ این قانون نیست.
پس چرا این اتفاق افتاد؟
قوه قضاییه اگربه قضیه ورود کند ماجرا را کامل میفهمد.
خب یک مسئله ای که وجود دارد این است که اگر فیلمها به سقف فروش نرسند، سانس فیلمها کم میشود.
بله ولی قراردادهای دو هفته اول سنگ محک محسوب می شوند و اگر فیلم خوب فروش داشته باشد، نه تنها سانسها کم نمی شود بلکه بیشتر هم می شود. اینجا یک خطای تاریخی برای اکران یک فیلم صورت گرفته است و آن این است که فیلمی که خوب می فروشد به جای اینکه سانسهای بیشتری بگیرد، سانسها و سینماهاش کم می شود. این یک حق خوری بزرگ است و حتما یک عکسالعمل بزرگ میخواهد که من به نظرم نتوانستم عکسالعمل بزرگ پیدا کنم که اگر پیدا میکردم، حتما آن کار را انجام می دادم.
قبل از شما فیلم دیگری هم بوده است که این اتفاق برایشان افتاده باشد؟
بله فیلم های دیگری هم بوده اند ولی نه به این اندازه. یعنی ما فروش مان خیلی نسبت به فیلمهای دیگر بهتر بوده است.
حرف شما این است که سانسهای فیلم شما را گرفتهاند و به فیلم محمد(ص) دادهاند. درست است؟
بله.
رئیس شورای صنفی گفتهاند شما از قبل خبر داشتهاید که اکرانهای این دو فیلم همزمان است و چنین اتفاقی میافتد.
اگر چنین حرفی زده شده ، خیلی زشت است . ما از چه چیزی خبر داشتیم؟ ما میدانستیم که قراراست مزار شریف بیاید که الان چند روز است اکران شده ولی مگر مزار شریف سینماهای ما را گرفت؟ مزار شریف الان آمده و چندتا از سانسهای ما را گرفته ، این طبیعی است. محمد(ص) هم آمد، چندتا از سانسهای ما میتوانست کم شود. ولی فقط سانس نبود، یک سینما دو سینما هم نبود.ما قلع و قمع شدیم. سینما شاهد، سینما صحرا و... همین طوری از فیلم ما گرفته شدو فراتر از آن این است که نمی گذارند در شهرستانها قرارداد ببندیم. می گویند جایی برای شما نیست. ما خیلی سینماهای کمی در شهرستانها داریم. بعد می گویند که شما میدانستید! ما چه چیزی را میدانستیم؟ این ها لفاظی کردن و شلوغ کردن است توجه کنید تعداد مصاحبههایی که من میکنم بیشتراست یا جوابهایی که داده می شود؟ اصلا جوابی وجود ندارد و جوابها خیلی کوچک و رد گم کنی است. حجم سوالهایی که من دارم، وحشتناک است! اگر وجدان داشته باشند اگر مجری قانون باشند باید خیلی شرمنده شوند.
رئیس شورای صنفی گفتهاند که این قراردادی بین پخش کننده و سینما دار است که مدت زمانی دارد. بعد از آن مدت تصمیم میگیرند که ادامه داشته باشد یا نه!
آفرین. این درست است ولی نگاه کنید ببینید در طول تاریخ سینما چه اتفاقی افتاده است مثلا «رخ دیوانه» فیلم خود رئیس شورای صنفی را نگاه کنید. فکر میکنید قراردادش چقدر بوده است؟ یا «نهنگعنبر» قراردادش دو ماهه بوده که هنوز روی پرده هستند؟ اصلا چنین قراردادی نداریم ولی فیلم فروش داشته است و روی پرده می ماند. غیر از این است؟ اشکالی هم ندارد. منم الان اعتراضی ندارم و میگویم خیلی هم خوب است چون چرخه سینما باید بچرخد. اما چطور می شود فیلم علی ملاقلیپور که میفروشد را میکشند پایین؟! چرا؟ چون من جوانم؟ چون فیلمم جزو سینمای مستقل است؟ چون هیچ حامی دولتیای ندارم؟ چون تهیه کننده من سینما ندارد که بتواند در سینمای خودش فیلم را به روی اکران نگه دارد؟ چون مجری قانون، قانون گریزاست و هیچکسی نیست حتی مقابلش بایستد. باید نگاه کرد و دید در طول اکران یک فیلم چه شرایطی وجود داشته است و بعد حرف زد. چرا با این یک فیلم این کار رو میکنند؟! در صورتی که این فیلم در دو هفته اول فروش خوبی داشت و بدون حاشیه کارمان را انجام میدادیم.
شما با سینمادارانی که فیلم شما را اکران کردند ،حرف زدید؟
سینما دارها می گویند که ما در جایگاهی نیستیم که حرفی بزنیم. به ما گفتند. فشار روی گرده سینمادارها هم بوده است.
یعنی اینکه تصمیم شخص سینمادار نبوده است که سانس فیلم شما را کم کند؟
نه از سینمادار بالاتراست.
ولی گفته میشود که این مسائل به عهده سینمادار است.
نه، این ها پاسکاری است. من رک دارم میگویم. از قدیم گفته اند که اگر حرف صریح میخواهید بشنوید بروید واز ملاقلیپورها بپرسید. از هیچکس نمیترسم. اصلا هم برایم مهم نیست که فیلم دومم را بسازم. کسی که میخواهد فیلم دوم بسازد ممکن است یک مسائلی را نگه دارد ولی من هر چه را میدانم میگویم. این بازی است که راه انداخته اند ولی من کوتاه نمی آیم. شده فیلمم را ببرم توی یک فرهنگسرایی و پروژکشن بزنم زیر بغلم در یک روستا، سه سال اکرانش را ادامه میدهم و پولش را در می آورم. یعنی اصلا نمی شود مقابل آدمی مثل علی ملاقلیپور ایستاد.این آدم برای قانون گریزان شر است. برای آدمی که قانونگریزاست و ادای قانومداری در میآورد من جن هستم و او بسما... .
آقای ملاقلیپور من دوباره این سوالرا میپرسم چون خیلی مهم است، پس سینماداری که سانسهای شما را کم کرده یا فیلم شما را برداشته، تصمیم شخصی خودش نبوده است؟ چون مدام صحبت از این است که این مسئله بین سینمادار و تهیه کننده یا پخش کننده است.
پس وزارت ارشاد ،نظارت و ارزشیابی چه کاره است؟ شورای صنفی چی کاره است؟ اگر اینها کارهای نیستند و نمیتوانند کاری کنند، یک دقیقه مکث نکنند و حذف شوند.. چون خودشان دارند این تعریف را می دهند. اگر می گویند ما کارهای نیستیم، پس چرا هستند؟ البته من میدانم شورای صنفی و وزارت ارشاد هم زیرمجموعه قدرتی است که پشت فیلم محمد(ص) ایستاده.الان مسئله من پخشکننده فیلم محمد(ص) است. من خودم با اسم فیلم محمد(ص) مشکلی ندارم، خیلی هم خوشحالم که این فیلم ساخته شده است، قشری که خیلیها میگفتند سینما نمی روند، به واسطه این فیلم دارند به سینما می روند، کمااینکه «قندون جهیزیه» هم خیلی از کسانی که به سینما نمیرفتند را به سینما کشاند.چون یک طنز خانوادگی است که در آن سعی شده هیچ بیادبی در فیلم نباشد. این ها رو کسی نمی بیند و این که می گویند هنر جوششی است و هنرمند خودش باید متعهد باشد و اگر فیلمنامه خوب داشته باشیم حمایت میکنیم. مثلا در تولید چه حمایتی کرده اید؟ در اکران چطور؟ همه منتقدان و تماشاچیها عموما راضی هستند، من نمی گویم صد درصد ولی به نسبت خیلی از فیلمهای کمدی، تماشاچی خیلی راضیتر از سالن بیرون می آید. ولی چه حمایتی از این فیلم شده است؟ یک بیلبورد دادید به ما؟ من بیلبورد فیلم خودم شدم. مجبورم پیراهن فیلمم را بپوشم و تراکت بگیرم دستم و هر جور که میتوانم تبلیغ کنم. خودم با موبایل شخصی ام پیامک تبلیغاتی بدهم و ... چه حمایتی کردید؟ همش شعار و دروغ. هیچوقت حاضر نیستند هنرمندی کشف شود. خودم را نمی گویم ،این حرفا لزوما شخصی نیست .فقط فیلم های سفارشی حمایت می شوند. با سفارشی هنرمند به وجود میآید؟ هنر به قهقرا خواهد رفت. این ها تماما شعاراست که در تلویزیون می گویند ما منتظریم فیلمنامههای خوب بیاید، کشک است! واقعیت کجاست؟ یک اتفاق جدید برای «قندون جهیزیه» افتاده است چرا کسی این را نمی گوید؟ هروقت آمار فروش فیلم محمد (ص) اعلام می شود من می گویم خب! این مقدارش که متعلق به ما است.اون دنیا که خدا هست و هم من و هم شورای صنفی. در دنیای دیگردادگاه حق الهی وجود دارد. من عصبانی نیستم اما به دنبال حقم هستم.مگر چند روز زنده هستیم که از حق امروزمان دفاع نکنیم.
اعتراض اولیه شما کجا و چگونه بود؟
من در ابتدا به سایت ها زنگ زدم و گفتند که ما برای فیلم محمد(ص) تحت فشار هستیم و فقط باید اخبار مثبت را در مورد آن پوشش دهیم.فقط خبرگزاری آنا و کافه سینما اعتراضات شدید من را نوشتند. چند روز قبل ازاین حرکت من هم تهیه کننده ما به شورای صنفی و دفتر آقای ایوبی نامه زده و از آن ها خواسته بود که در سینما فرهنگ به علت فروش داشتن فیلم، سانس ها ادامه پیدا کند و در آنجا سانس داشته باشیم.
جواب آن ها به نامه های شما چه بود؟
هیچ جوابی به ما داده نشد.ما معتقد به گفت و گو هستیم.حتی زمانی که آن حرکت اعتراضی را انجام دادم و به وسط زمین فوتبال پریدم حرفی نزدم که بعدا علیه من از آن استفاده نشود. حتی زمانی به وسط زمین پریدم که زمان خطا بود، من حواسم به این قضیه هم بود که از وقت بازی گرفته نشود.عده ای به من گفتند که با این حرکتم آبروی ایران را برده ام. کسانی این حرف را می زنند که فوتبال را نمی شناسند.من دوره کوتاهی حتی مطلب ورزشی نوشته ام.من کامل شرایط را می شناختم. اعتراضات به این حرکت من از سوی کسانی صورت گرفت که ادای روشنفکری در میآورند! اعتراض من در زمین فوتبال بود و فقط نشریات سینمایی به آن اعتراض کردند خود فوتبالی ها با این قضیه مشکل خاصی نداشتند.ورزشی ها من را نقد کرده اند اما تخریب نه.
کسی از این تصمیم شما خبر داشت؟
خیر به کسی نگفته بودم و فقط همسرم خبر داشت. البته به شوخی به بعضی از سینمایی ها میگفتم که قصد چنین کاری را دارم اما کسانی که من را می شناسند همواره در مورد من دو به شک هستند ،چون همیشه ممکن است به شوخی هایم جامه عمل بپوشانم.من این قضیه را به شوخی به صابر ابر گفته بودم و او هم خندیده بود.من از روی ناچاری این کار را کرده ام.
اگر شرایط به گونه ای پیش می رفت که این اتفاقات نمی افتاد ،شما اعتراض خود را چگونه نشان می دادید؟
اگر به سایت ها اجازه می دانند در مورد حقیقت بنویسند، اگر یک برنامه تلویزیونی نقادانه راجع به سینما وجود داشت که اتفاقات اکران در آن نقد میشد این اتفاقات نمی افتاد. این نوع از اعتراض محصول خفقان است.اگر تریبونی برای حرف زدن و گوش شنوایی برای شنیدن وجود داشت هیچ کدام از این اتفاقات نمی افتاد.
قدس/معاون پژوهشی مرکز تخصصی نماز در گفتگو با قدس آنلاین:
سینما باید مروج روح تعبد و بندگی باشد/تصویر نماز به فقرا و دردمندان خلاصه نشود!
قدس آنلاین- فاطمه فاطمی: نمایش حالت تعبد و بندگی باید در سینما بیشتر شود و تکلیف و عبودیت را با نماز گره بزند چراکه اگر کاری کنیم که روحیه عبودیت و فرمانبرداری از خدا ترویج شود، آنگاه حتی اگر صحنه نماز هم نداشته باشیم، مخاطب با روحیه قویِ تعبد نماز می خواند.
به گزارش قدس آنلاین، به مناسبت فرا رسیدن روز سینما (21 شهریور) و با توجه به دامنه تاثیرگذاری این رسانه تصویری بر جامعه به ویژه نسل جوان با حجتالاسلام هادی عجمی، معاون پژوهشی مرکز تخصصی نماز درباره کارکرد هنر هفتم در تبلیغ و ترویج فریضه نماز و کاستی هایی که در این باره وجود دارد به گفتگو پرداخته ایم که مشروح آن از نظرتان می گذرد:
با توجه به اینکه ارتباط انسان با هنر و دین فطری است و به طور ذاتی پذیرای آنها می شود آیا می توان از هنر سینما برای عرضه و القای دین و آموزه های آن به فرد و جامعه استفاده کرد؟
بحث کلی و مطرح در حوزه هنر این است که آیا هنر دینی داریم یا خیر؟؛ در ادبیات فارسی واژه هنر به معنای اخلاق نیکو است که به مرور معنای فعلیِ «Art» یعنی ساخته را پیدا کرده و وقتی سخن از ساخته باشد از معنویت جدا می شود پس هنر هم می تواند اخلاقی باشد هم غیراخلاقی هم معنوی باشد هم غیرمعنوی.
اما در زبان فارسی وقتی واژه هنر را به کار می بریم در حافظه تاریخی یک ایرانی همراه با اخلاق و رفتار نیک بوده و هست، از این رو، در فرهنگ فارسی نمی توان گفت «هنر برای هنر» به ویژه اگر این مسئله را در فرهنگ دینی مورد بحث قرار دهیم چراکه در فرهنگ دینی وقتی با انسان مواجه می شویم، در می یابیم که قرآن او را بنده ای مکلف و مومن خطاب قرار داده که باید دارایی های خود را برای خدا و مولایش هزینه کند و یکی از این دارایی های او هنر است اعم از شعر، نوشتن، خلق تصویر و ...
و این چیزی است که در قیامت نیز از آن سوال می شود بنابراین در فرهنگی قرآنی تعبیر «هنر برای هنر» به هیچ وجه محلی از اِعراب ندارد.
یعنی در فرهنگ قرآن نحوه کارکرد و استفاده از هنر تصریح شده است؟ چگونه و با چه کیفیتی؟
خداوند متعال در آیات 40 و 41 سوره مبارکه حج می فرماید: «همان كسانى كه بناحق از خانه هايشان بيرون رانده شدند [آنها گناهى نداشتند] جز اينكه مى گفتند پروردگار ما خداست و اگر خدا بعضى از مردم را با بعض ديگر دفع نمى كرد صومعه ها و كليساها و كنيسه ها و مساجدى كه نام خدا در آنها بسيار برده مى شود سخت ويران مى شد و قطعا خدا به كسى كه [دين] او را يارى مى كند يارى مى دهد چرا كه خدا سخت نيرومند شكست ناپذير است* همان كسانى كه چون در زمين به آنان توانايى دهيم نماز برپا مى دارند و زكات مى دهند و به كارهاى پسنديده وامى دارند و از كارهاى ناپسند باز مى دارند و فرجام همه كارها از آن خداست.»
این یعنی نخستین کار کسانی که توانایی در زمین دارند اقامه نماز است که باید در هنر هم اینگونه باشد چراکه هنر هم نوعی از توانایی انسان است.
از این رو، بعد از انقلاب اسلامی تعریف جدیدی از همه چیز شد همچون جنگ که با تعاریف غربی ناسازگار بود و در حوزه سینما هم ما تعریف خودمان را داشتیم که باید در خدمت دین باشد چراکه انقلاب آمده خدا را یاری کند و نخستین نشانه آن اقامه نماز است، بنابراین، سینما هم به عنوان یکی از شئون حکومتی باید در راستای آیه 41 سوره مبارکه حج قرار بگیرد.
رهبر معظم انقلاب هم در پیامی به اجلاس سراسر نماز فرمودند: «...وزارت ارشاد و سازمان تبليغات و صدا و سيما از هنر به ويژه هنر سينما براي نشان دادن گوهر نماز و چهره نمازگزار بهره بگيرند....»
سینمای ایران که تعریف آن پس از پیروزی انقلاب اسلامی متفاوت شده است چقدر در روایت تصویری چهره نماز موفق عمل کرده است؟ اصلا آیا می توان برای سینما در این باره توفیقی قائل بود؟
در مورد چهره نماز باید گفت متاسفانه در سینما برای نمایش ظاهر آن هنوز آسیب هایی داریم و حتی وقتی فیلم ساخته می شود دقت لازم در حرکات نماز بر اساس آدابی که در آموزه های دینی بیان شده، دیده نمی شود مثل نحوه قنوت، زیباخواندن نماز و ...
علاوه بر این، در نمایش چهره نماز در سینما به گونه ای عمل کرده ایم که گویا نماز فقط مخصوص پدربزرگ ها و مادربزرگ ها است و جوان ترها صرفا آنها را می بینند و التماس دعا می گویند که این ضدّتبلیغ است و مشکلی اساسی در نمایش چهره نماز محسوب می شود.
مطلب دیگر اینکه وقتی چهره نماز را نمایش می دهیم باید بر نمایش نمازهای زیبا تاکید داشته باشیم اما متاسفانه بعضا در نمازهایی که از صداوسیما پخش می شود و روی آنتن ماهواره ای دیگر کشورها نیز می رود، زیبایی نماز تصویر نمی شود!
وقتی در ظاهر دچار اشکال هستیم پس می توان گفت در حوزه شناساندن گوهر نماز نیز کاری را که باید نکرده ایم، در این باره سینما چه باید کند؟
برای نمایش گوهر نماز در سینما توجه به چند نکته ضرورت دارد؛ در بحث روانشناسی و تربیت این مسئله را داریم که وقتی می خواهیم از چیزی تعریف کنیم باید آن را با خوشایندها همراه کنیم به عنوان مثال بدانیم کودکان، نوجوانان و مردم از چه چیزهایی خوششان می آید و آنها را با نماز همراه کنیم.
توجه کنیم که آیا افراد نمازخوان در فیلم ها محبوب اند یا فردی که چهره خوب ندارد و یا خنثی است، نماز می خواند.
این همزمان کردن نماز با خوشایندها راهگشا است به عنوان مثال می توان در سینما مسئله ازدواج را با نماز پیوند دارد.
یک بحت تربیتی دیگر این است که برای ترویج یک مسئله باید الگوسازی شود، ما افراد سالمی که محبوب اند، کم نداریم اینها طبیعتا مومن اند و اعمال عبادی را انجام می دهند اما چقدر توانسته ایم اعمال عبادی آنها را نمایش دهیم یا در فیلم ها کسی را به عنوان الگو معرفی می کنیم، آیا نماز خواندن او را نیز نشان می دهیم؟
این بحث الگوسازی خیلی مهم است و ما در مقابل کاری که غرب در این باره می کند کار خاصی نمی کنیم.
روش کار این است که اول یک شخصیت یا یک نفر را به عنوان الگوی موردپسند نشان دهیم و بعد به شیوه ای که لوث نشود صحنه های نماز او را نمایش دهیم اما بدون ریا!
راهکار بعدی در نمایش گوهر وجودی نماز بحث آموزش است اما به شیوه غیرمستقیم (نظیر آنچه امامان حسن و حسین علیهماالسلام در ماجرای آموزش وضو به پیرمرد انجام دادند) چراکه بعضا مردم در ابتدائیات نماز نیز مشکل دارند.
باید توجه داشت که ما ظرفیت خوبی برای آموزش احکام در سینما داریم اما باید ظریف و غیرمستقیم و هنرمندانه عمل کنیم.
اگر بخواهیم بررسی آسیب شناسانه ای درباره پرداخت سینما به مسئله نماز داشته باشیم، اصلی ترین مسائل در این باره کدامند و خطر کدامیک بیشتر است؟
یکی از این آسیب ها ترویج نازیبای نماز است چراکه معمولا ما افراد نمازخوان را در حال ابتلاء به بلا و گرفتاری تصویر می کنیم در حالی که سینما باید وجوب و فرض بودن نماز را به مخاطب القاء کند و اینکه نماز راه ارتباط مستمر با خدا است نه فقط مخصوص مشکلات.
علاوه بر این، سینما در پرداخت به نماز به سکانس های تکراری مبتلا شده است و نیز حرکات آماری و فصلی، به عنوان مثال صداوسیما در اقدامی شایسته در سال گذشته از آثاری که به نماز پرداخته بودند تقدیر کرد اما وقتی کلیپ این تصاویر پخش شد بیشتر از 15 دقیقه نبود که این در شان نظام اسلامی ما نیست.
گاه در فیلم های سینمایی دیده می شود که افراد فقیر و گرفتار اهل نماز اند و شخصیت اول که اتفاقا موفق هم هست، نماز نمی خواند؛ آیا نمایش این تصاویر خود به نوعی ضدّتبلیغ برای نماز نیست؟
یکی از موارد آسیب شناسانه درباره نماز این است که آن را با آثارش گره می زنیم و می گوییم نماز بخوان که زندگیت برکت پیدا کند، یعنی وضعت خوب شود اما بعد از مدتی اگر فرد وضعش خوب نشود، شک می کند!
یا نماز را با لذت و آرامش گره می زنند و می گویند با نماز، ارتباط عاشقانه با خدا پیدا می کنی و بعد از مدتی اگر جوان این حس را درک نکند، نماز خود را بی اثر می انگارد!
بنابراین، نماز را نباید با چیزی گره زد چراکه نماز تاکید بر بندگی است تا انسان در هر شرایطی نماز را به جا آورد، قطعا نماز با شرایط آثاری دارد اما نباید صرفا برای آثار خوانده شود.
از این رو، باید نمایش حالت تعبد و بندگی در فیلم ها بیشتر شود و تکلیف و عبودیت را با نماز گره بزند چراکه اگر کاری کنیم که روحیه عبودیت و فرمانبرداری از خدا ترویج شود، آنگاه حتی اگر صحنه نماز هم نداشته باشیم، مخاطب با روحیه قوی تعبد نماز می خواند اما با دید طمعکارانه نماز تبلیغ نمی شود.
نشان مومن، عبد بودن او است پس باید در سینما عبد بودن ترویج شود و این لوازمی دارد؛ در غرب سینما موازی با جدایی از خدا است و صحنه های جنسی و خشونت و لذت را در آن می گنجانند اما با توجه به آنکه انقلاب اسلامی ما در پی تصحیح تعریف ها است و سینما به تعبیر امام خمینی (ره) باید دانشگاه باشد و درس عبودیت تدریس کند پس در نمایش خوبی ها، باید راستگویی فرد قهرمان فیلم همراه با رعایت حجاب، نماز و ... باشد؛ اما در سینما خوبی های فرد از منظر عبودیت نمایش داده نمی شود بلکه به خوشرفتاری اجتماعی تعبیر می شود؛ البته تعاریف جدید سینما با تحول علوم انسانی هم می تواند در تصحیح این نگاه اثرگذار باشد.
قدس/پژوهشگر اجتماعی در گفتگو با قدس آنلاین
حجاب و عفاف باید از خانواده آغاز و در جامعه نهادینه شود/با مهندسی فرهنگی باید افراد به سمت حجاب و عفاف هدایت شوند
قدس آنلاین_ساحل عباسی:حفظ چشم، گوش، قلب و تمامی اعضا و جوارح از هرگونه خطا و گناه عفاف است که حاصل این عفت و حجاب درونی، پوشش ظاهری است؛ به تعبیری لطیفتر حجاب میوه عفاف است و عفاف ریشه حجاب
به گزارش قدس آنلاین ،حجاب و عفاف به عنوان دو ارزش در جامعه بشری و بویژه جوامع اسلامی مطرح است. همواره این دو واژه در کنار هم به کار برده میشوند و در نگاه اول به نظر میآید هر دو به یک معنا باشند اما با جستجو در متون دینی و فرهنگنامهها به نکته قابل توجهی میرسیم و آن تفاوت این دو واژه است. اگرچه این پوشش برخاسته از اعتقادات و باورهای درونی افراد است ولی ظهور در نشئه مادی و طبیعی دارد یعنی پوشش ظاهری افراد و بویژه زنان را حجاب میگویند که مانع از نگاه نامحرم به آنان میشود. عفاف نیز دارای معانی گوناگونی است که در مجموع تعریف کاملی را به ما خواهد داد. راغب اصفهانی در مفردات القران مینویسد: عفت حالتی درونی و نفسانی است که توسط آن از غلبه شهوت جلوگیری میشود
البته قابل ذکر است که در قرآن کریم از واژه عفت در دو معنا استفاده شده است، گاه به معنای خود نگهداری و پاکدامنی است و گاه «عفت» به معنای قناعت آمده و مسائل مالی مورد نظر است .آنچه در گفتگو با دکتر افشین محمد باقر طباطبایی جامعه شناس و کارشناس مسائل اجتماعی آمده است چگونگی آموزش حجاب و عفاف و نهادینه کردن آن در بین جوانان با توجه به هجمه ها و تبلیغات فریبنده بی حجابی است که در ادامه می خوانید .
-آیا حجاب داشتن و عفت پیشه کردن صرفا در آموزه های دین اسلام هست یا سایر ادیان نیز بدان توجه داشته اند؟
متاسفانه وقتی از حجاب و عفاف بحث می شود برخی که از معاندین و دشمنان اسلام به شمار می روند سعی بر آن دارند تا حجاب و عفاف را به اسلام ارتباط دهند در حالی که با جرات می توان گفت مبحث حجاب و عفاف مربوط به تاریخ بشریت است .با مطالعه کتاب تاریخ تمدن ویل دورانت و دیگر کتب تاریخ معتبر در می یابیم موضوع پوشاندن زنهای زیبا رو و تمامی زنان در طول تاریخ در بین تمام اقوام موضوعیت داشته است که بعد از طلوع اسلام در سرزمین حجاز این موضوع فرآوری شده واسلام آن را سامان می دهد به نحوی که آداب حجاب و عفاف و شرایط آن به نحو کاملی که سلامت فردی و جامعه را در پی داشته باشد بازگو می کند تا جایی که به زنان محجبه اجازه حضور و بودن در اجتماع داده می شود . بی تردید یکی از دلائل وجود حجاب در گذشته های دور که اکثر قومیت های مختلف در سراسر گیتی بدان اهتمام داشته اند و زنان و دختران خود را در خفا نگاه داشته و آنها را محجبه می خواسته اند عدم دست اندازی و حفظ آنها از چشم های پلید و نیت های نامطلوب بوده است .به هر حال حجاب یکی از اراکان اساسی ادیان مختلف الهی است و حجاب و عفاف داشتن از ضروریات حفظ آدمی از خطا و مصون بودن از گناه بوده است اما علی رغم تمام سفارشات دینی مبنی بر حفظ حجاب می توان برخورداری از حجاب را یک د اصل تربیتی عنوان نمود زیرا حجاب و عفاف در کنار هم دو مقوله معنویت ظاهری و باطنی را پوشش داده و آن را محقق می کند .
-خانواده در برابر هجمه های بیرونی که بی حجابی را ارزش عنوان می کنند چه جایگاهی در انتقال پیامهای حجاب و عفاف به فرزندان خود دارد؟
مسلما پایه های حجاب و عفاف از خانواده گذاشته می شود . تربیت خانوادگی و پیامهایی که بخصوص از سوی مادر در حین رشد یافتن به فرزند صادر می شود از نوع خود بهترین ابزار برای سوق دادن فرزندان به سمت حجاب یا بی حجابی است . اگر این پیامها سوق دهنده و بازدارنده نباشد و خانواده بنابی آن را به عنوان یک مسئله فرهنگی در خود نهادینه کند می تواند سرمنشاء یک تحول درونی و بیرونی در توجه و اهتمام به حجاب و عفاف باشد از آن سو اگر پیامها و رفتار والدین و انتخاب نوع ظاهر آنها حاوی پیامهایی بازدارنده از حجاب و امر و نهی وفشارهای روانی برای بی توجهی به حجاب و دست وپاگیر بودن آن باشد مسلما فرزندان خانواده در تقابل با مسائل فرهنگی جامعه و خانواده قرار می گیرند و اگر برای چنین معضلی تدبیری اندیشیده نشود آنها در روند رو به رشد خود با بزرگتر شدن در تقابل با مسائلی که در جامعه از فرهنگهای بیگانه به آنها صادر می شود نمی توانند به وضعیت مطلوب ذهنی برسند بنابراین دچار پارادوکس تعارض شده و ممکن است بر اثر تبلیغات و رنگ و لعاب های فراوان بی حجابی و بی عفافی آن را برگزینند.
-اینکه بگوییم صرف اینکه خانواده دیندار و با حجاب است بچه هم الزاما با حجاب می شود درست نیست .خانواده هایی متاسفانه مشاهده می شوند که مادر با حجاب است اما فرزندان به حجاب توجهی ندارند این مسئله ناشی از چیست؟
بله متاسفانه این مسئله مشاهده می شود اینکه حتما بگوییم خانواده های بی حجاب فرزندان خود را به بی حجابی سوق می دهند صد درصدی نیست .متاسفانه شاهد نحوه پوشش دختران و پسران نوجوان و جوانی هستیم که در خانواده مذهبی پرورش یافته اند به نحوی که مادر با حجاب کامل چادر است اما از آن سو دختران حجاب کامل و مطلوبی ندارند این مسئله به دلیل این است که مادران محجبه نتوانستند موضوع اهمیت حجاب و تفاوت زیبای حجاب داشتن و بی حجابی را برای دختران خود فرآوری کرده و به زبان روز به آنها تفهیم نمایند .
متاسفانه خانواده ها در این تقابل فرهنگی تنها گذاشته شده اند و قادر به پاسخگویی صحیح به فرزندانشان نیستند در حالی که با حجم وسیعی از هجمه های فرهنگی و تبلیغاتی دشمن رو به رو هستیم آگاه کردن خانواده ها و آموزش راههای تاثیر گذاری برفرزندان و هدایت آنها یکی از وظایف سنگین دولت است که باید در آموزش و پرورش و دیگر نهادهای فرهنگی بدان اهتمام خاصی داشته باشد زیرا در صورت غفلت و دست روی دست گذاشتن باید شاهد بی حجابی و افتخاربه آن به عنوان تجدد و به روز بودن باشیم .
مسلما بی حجابی آغاز ماجراست و اتفاقات ثانویه فرهنگی از پس پرده ان بر دیگر مسائل فرهنگی –مذهبی تاثیر می گذارد از این رو برای حفظ فرزندان به کمک دولت و آگاهی خانواده ها بیش از پیش نیازمند هستیم.
فلسفه حجاب و عفاف چیست و چرا بر حفظ حجاب و عفاف آنقدر در متون دینی و اخلاقی تاکید شده است؟
آرامش روانی: پر واضح است ازجمله غرایز بشر که در طول تاریخ سبب فتنه ها، جنگ ها، تنش های عصبی، ناهنجاری های رفتاری و هزاران بلای دیگر شده و می شود و اکنون نیز ابزار تحمیل فرهنگ و سیاست و رشد مصرف گرایی و تسلط بیگانگان است.غریزه جنسی است که عامل گسترش و تهییج آن طبق قانون خلقت دروجود زن بیشتر قرارداده شده وحجاب روشی است برای جلوگیری از طغیان این غریزه و آرامش روحی افراد جامعه.
رشد معنویت: بی تردید زنی که به دام بی حجابی افتد و تمام وقت خود را صرف آرایش ومدگرایی کند فرصتی برای ارتقای روحی و معنوی خود نمی یابد. به علاوه بی حجابی سبب افول معنویت کلی در سطح جامعه می شود. در مقابل، زن مومن با حجاب ، هر رفتاری را به جا بروز می دهد و ضمن آن که کانون خانواده را با مهر و زیبایی خویش، معطر می کند درجامعه نیز عنصری فعال انسان ساز و مربی اخلاق و خوبی ها می شود.
استحکام خانواده: وقتی راه رسیدن به هوس ها برای جوانان در عرصه خیابان -ها و پاساژها باز باشد روشن است کسی به فکر تشکیل خانواده و قبول مسئولیت استکمالی خانواده نمی افتد چنانکه آمارهای میدانی در غرب حکایت از این مهم دارد. این در حالی است که با کنترل غریزه های جنسی با روش های معقول و کارآمد و سالم، بشریت بشر، نسل به نسل ادامه می یابد و مادران فهیم، فرزندانی برومند تحویل جامعه می دهند و ازدواج، عبادتی مقدس و انسان ساز شناخته می شود.
سلامت اقتصادی و علمی: روشن است در مراکز علمی و اقتصادی حجاب مانع هدر رفتن انرژی هایی می شود که باید در رشد علمی و اقثتصادی مصرف شوند
مانع فرزندان نامشروع و بی سرپرست: از جمله معضلات امروزی جوامع بشری در غرب که تبعات سنگین اقتصادی، اجتماعی، حقوقی در پی داشته وجودفرزندان نامشروع و بی سرپرست است که یقینا یکی از علل بروز آن نبود حریم خاص بین زن و مرد و روابط اجتماعی غرب است و این مهم بار سنگینی را بر حاکمیت تحمیل می کند جدای از تبعات اجتماعی و اخلاقی آن.
در کنار آثار اجتماعی و فردی حجاب باید به این مسئله نیز توجه نمود که حجاب و عفاف در کنار هم حریم امنیتی برای دختران و زنان فراهم می کند که موجب حفظ آنان از آسیبهای مختلفی می شود .بی تردید حجاب و عفاف دو بال پرواز برای رسیدن به تعالی انسانی است و این مسئله تنها مختص زنان و دختران نیست بلکه مردان نیز باید عفاف و حجابی که خاص وضعیت جسمانی آنهاست را رعایت نمایند از این رو می توان گفت فقط حفظ حجاب و سر کردن چادر مسئلهمهم نیست بلکه در کنار آن ،نقش عمیق عفاف در ایجاد هویت فرهنگی محوری بسیار مهم است.
آیا حجاب و عفاف فقط مختص زنان است ؟
مسلما توسعه فرهنگی عفاف و حجاب نباید تنها در زنان دنبال شود بلکه این موضوع به مردان هم مربوط می شود و حفظ عفاف در مردان را الزامی می کند از این رو لازم است در الگوهای تبلیغی جامعه و آثار ادبی و ..شان و منزلت حجاب وعفاف در زنان و مردان در نظر گرفته شده و برجستگی ها و آثار مثبت آن بزرگ نمایی شود .
مسلما تبلیغ عفاف و حجاب باعث گام گذاشتن در مسیر رستگاری و لبریز شدن از ارزشها ،پاکدامنی و موجب دوری از زشتی های درونی و اجتماعی می شود . آنچه مسلم است برداشته شدن حریم ها ، نزدیک شدن ها و اختلاط ها زمینه بروز ناپاکی را فراهم می کند .حفظ نگاه مردان نوعی عفاف به شمار می رود و مسلما این مقوله را صرف توصیه ، پند و نصحیت بدون تعلیم و تربیت نمی توان در خانواده و جامعه نهادینه نمود ازآن جهت که به یک دستور خشک و امری تبدیل می شود و نصیحت بدون معرفتی میشود که پذیرش آن برای دیگران سخت است.بنابراین رعایت حجاب و عفاف نباید صرفا دولتی و دستوری شود بلکه باید با انجام فعالیت های فرهنگی زیرساختهای آن از خانواده و مدرسه نهاده شود .
مطمئن باشیم اگر این موضوع در خانواده نهادینه نشود و به صورت اجبار و دستورالعملی در بیاید جوانان جامعه در مقابل آن جبهه می گیرند و به سادگی آن را قبول نخواهند کرد لذا برای ترویج فرهنگ حجاب و عفاف باید آموزش و انگیزه همزمان و توامان با هوشمندی مسئولان فرهنگی و خانواده ها به کار گرفته شود .هرچه بتوانیم کار فرهنگی بیشتری انجام دهیم یقینا نتیجه بهتری گرفته می شود زیرا دشمنان ضدیت با حجاب و عفاف را با مهندسی فرهنگی آغاز کرده اند از این رو ما هم باید کار را مهندسی فرهنگی کنیم که افراد با علاقه به سمت حجاب و عفاف گرایش نشان دهند .
وطن امروز/گفتوگوی «وطن امروز» با کارگردان سریال «تعبیر وارونه یک رؤیا» دفاعیات جیرانی از سریال پرحاشیه؛ تجربه کافی برای ساخت آثار جاسوسی نداریم
سریال «تعبیر وارونه یک رویا» با نگاهی به ترور دانشمندان هستهای ساخته شد اما آنچه به قاب تماشای مخاطبان نشست با انتظارات اولیه تفاوت داشت و انتقادات زیادی را موجب شد. به همین منظور گفتوگویی با کارگردان صاحبنام این اثر، فریدون جیرانی شکل گرفت که در ادامه میآید.
چه شد سراغ تریلر جاسوسی با موضوع حساس اطلاعاتی- امنیتی رفتید؟
معتقدم تریلر جاسوسی به معنای واقعی آن در ایران ساخته نمیشود، چرا که تجربه کافی برای ساخت اینگونه آثار نداریم و نگرانیهایی از طرح موضوعات امنیتی در سینما و تلویزیون وجود دارد. از طرفی عدم سرمایهگذاری بخش دولتی هم یکی دیگر از دلایل است، چرا که اینگونه آثار را باید حتما دولت سرمایهگذاری کند و از توان بخش خصوصی خارج است، برای همین به دنبال اثری در مایههای ملودرام رفتم.
در سینمای جهان آثار مخاطبپسند جاسوسی ساخته شدند که فضاسازی و تعلیق مناسبی داشتند، مانند فیلم «از روسیه با عشق» که ترنس یانگ آن را ساخت.
آثار جاسوسی به معنای واقعی در هیچ جای دنیا جزو فیلمهای پُرفروش نیست. منظورم آثاری غیر از جیمزباندهاست که بیش از اینکه فیلمی جاسوسی باشند به فانتزی شبیه هستند و قهرمان در آن همه کار میکند و رفتار خارقالعاده از خود نشان میدهد. وقتی ما از ژانر جاسوسی حرف میزنیم، میتوانیم از فیلم «جاسوسی که از سردسیر آمد» حرف بزنیم یا فیلمی که اخیرا به شبکه ویدئویی هم آمده است، با نام «دورهگرد، خیاط، سرباز، جاسوس».
«دورهگرد، خیاط، سرباز، جاسوس»، فیلم جاسوسی خوبی از توماس آلفرسون است و در آثار جاسوسی هیچکاک پیش از عزیمت به آمریکا هم شاهد فیلمهایی مخاطبپسند و خوشساخت مانند «مردی که زیاد میدانست» بودهایم.
به طور کلی فیلمهای ژانر جاسوسی به دلیل سرد و ساکن بودن، آثار بفروشی نیستند یعنی در واقع به دلیل ریتم کند و پُرحرفی قهرمانان، چندان مورد توجه مخاطب قرار نمیگیرند.
و در ایران ساخت آثاری با موضوعات امنیتی، بحث سفارشی بودن را هم بعضا به میان میآورد!
اگر هم سفارشی برای این سریال بوده من این سفارش را به دوستان برای ساخت دادهام. در واقع در سال 1392 با آقای سیفیآزاد درباره ساخت مینیسریالی 10 قسمتی صحبت کردم که طرح یادشده با نام «خانه امن» به دلایلی ساخته نشد. من بهعنوان یک کارگردان حرفهای ممکن است روزی کمدی بسازم و روزی ملودرام و روزی در ژانر جاسوسی کار کنم، متاسفانه این قاعده هنوز در ایران جا نیفتاده است و اگر بخواهم براساس ایدهای به ساخت اثری در یک گونه سینمایی اقدام کنم، امکان دارد مورد انتقاد عدهای قرار بگیرم. در صورتی که در دنیا هنری هاتاوی را داریم که از ملودرام تا وسترن و حادثهای ساخته است. در این سریال وزارت اطلاعات بهعنوان سرمایهگذار نبود و ما با تلویزیون قرارداد داشتیم البته دوست داشتیم وزارت هم سرمایهگذاری کند.
نام مرتضی اصفهانی در تیتراژ بهعنوان فردی امنیتی، در ابتدا خیال ما را بهعنوان اثری واقعگرایانه جلب کرده بود. همانطور که یان فلمینگ، خالق جیمزباندها هم سابقه کار در سازمان اطلاعاتی انگلیس را داشته است. چقدر از وجود ایشان در پیشبرد داستان استفاده کردید؟
من سرسختانه اعتقاد دارم که همه رخدادهای این سریال واقعی است. حقیقتش پیش از این سریال، من آقای اصفهانی را نمیشناختم و فیلمنامهنویسان دیگری که خودشان باید عنوان کنند، با ایشان کار کردند. وقتی آقای اصفهانی، طرح مرا خواندند، به جای ربوده شدن دانشمند هستهای، پیشنهاد جابهجایی را دادند.
ایده جابهجایی را در فیلم «روباه» آقای افخمی هم شاهد بودیم!
من در جشنواره فجر، فیلم «روباه» را ندیدم و موقع اکران بهار برای اولینبار آن را دیدم که در آن موقع هم طرح ما نوشته شده بود.
چقدر فضای تخیلی شما بهعنوان یک فیلمنامهنویس بر واقعیت ماجراهای ترور دانشمندان هستهای غلبه داشت؟
خیلی از تخیل استفاده شد، چرا که از روز اول به آقای اصفهانی گفتم تریلر جاسوسی به دلیل فضای سردی که دارد نمیتواند با مخاطب ایرانی ارتباط خوبی پیدا کند و باید از فضای ملودرام بیشتری استفاده کنیم. برای همین پیشنهاد دادم 3 فضای عاشقانه را در دل روایت خود بگنجانیم. به هر حال تخصص من هم در زمینه ملودرام خانوادگی است و با غلظت ملودرام موفق شدیم مخاطب را جذب کنیم.
اما این خردهروایتها چنان غلظتی یافت که ایده اولیه داستان را تحتالشعاع قرار داد.
میخواستم سریالم حتما بیننده داشته باشد و بتواند با مخاطب عادی تلویزیون ارتباط برقرار کند، پس به دنبال گسترش ماجراهای فرعی رفتم تا داستان را جذاب کنم.
همین جذب مخاطب منجر به این شد که از خط قرمزهای رایج تلویزیون مبنی بر نمایش خیانت در خانواده بگذرید؟
اصلا اینطور نیست. پیش از این شاهد موارد بدتری در تلویزیون مانند سریال «میوه ممنوعه» بودیم. ما در این سریال خواستیم وجهه جاسوسی ضدقهرمان خود را نشان دهیم و در واقع آن اظهار عشق محسن روانبخش به ژاله هم کاملا فریبنده بوده است. ما طراحی خوبی برای شخصیت ضدقهرمان خود کردیم و من کاراکتر روانبخش را خیلی دوست دارم و دوگانگی شخصیت را آقای قائمیان خوب درآورده بود.
و این ضدقهرمان خیلی راحت در داستان کشته شد!
راحت نکشتم اتفاقا! خیلی بد هم او را کشتم، چرا که دوست داشتم توسط کسی به قتل برسد که فریبش داده بود. من به انتقام فردی ژاله موید فکر کرده بودم و نمیخواستم روانبخش توسط ماموران کشته شود.
در این میان کارمندان سازمان انرژی اتمی هر کدام سرنوشتی تیره پیدا کردند!
اینجا لازم است به شما بگویم که اگر مساعدت مسؤولان سازمان انرژی اتمی مبنی بر اجازه نمایش این داستان نبود، چنین شرایطی پیش نمیآمد و این سعهصدر دوستان باید مورد توجه نهادهای دیگر قرار بگیرد. شخص آقای صالحی سریال را دیدند و نهتنها هیچ اعتراضی نکردند بلکه تشکر هم داشتند. طبیعتا چون برای اولین بار بود که نمایش اینگونه رفتار از ماموری در تلویزیون نشان داده میشد، نگرانیهایی وجود داشت اما با نتیجه پیش آمده مشخص شد باید اجازه داد داستانها شکل بگیرند.
اما بسیاری افراد به نحوه رفتار ماموران اطلاعاتی سریال انتقاد دارند.
ما ماموران اطلاعاتی را خوب نشان دادیم و مامور ما در سریال در قلب دشمن، منبعی برای دریافت اطلاعات دارد. ما باید مانند خارجیها به پیام نهایی اثر توجه کنیم. وقتی در سریال، سیاوش مشرقی شجاعانه به جای مهندس برازنده قرار میگیرد و زیر شکنجههای موساد هم از مقاومت دست برنمیدارد، پیام خیلی خوبی دارد. ما به دنبال این بودیم که بگوییم نسل جدید با وجود روشنفکر بودن، آرمان و هدف دارد و در راه کشور حاضر است با دشمن بجنگد.
از اولین روزهای پیروزی انقلاب اسلامی، شاهد ترورهای بسیاری در کشور بودیم که در سالهای اخیر، منجر به شهادت دانشمندان هستهای ما شده است، چرا در سریالی که بدین منظور ساخته شده، ابعاد پیچیده این مساله مفقود مانده است؟
اصلا سریال «تعبیر وارونه یک رویا» درباره ترور دانشمندان هستهای نبوده و اخبار نادرستی اعلام شد. ما بحث مهمتری را برای اولینبار در این سریال مطرح کردیم و آن خرابکاری صنعتی بود، چرا کسی درباره این مساله صحبت نمیکند! هیچ تماشاگری نمیداند موساد اقدام به خرابکاری در یکسری وسایلی میکند که از کشورهای دیگر میخریم و این وسایل وقتی مورد استفاده قرار میگیرند اقدام به انتقال آلودگیها میکنند. ما نشان دادیم خرابکاری صنعتی چیست و افرادی مانند مهندس برازنده کسانی هستند که به کشف این خرابکاری میپردازند.
درباره کاراکتر مهندس برازنده در سریال، غیر از بُعد خانوادگی آن مواردی به مخاطب منتقل نشد؟
ما نشان دادیم که مهندس برازنده، جوانی است با دانش بسیار و درباره فعالیت او هم چند سکانس داشتیم. ما از طریق جلوههای ویژه کامپیوتری توضیحات کافی درباره خرابکاری صنعتی دادیم و حتی خیلیها میگفتند این میزان اطلاعات برای تماشاگر اضافی است.
چرا با وجود همه محدودیتها ما نمیتوانیم دست به ساخت آثاری هدفمند در اینگونه سینما بزنیم؟
ببخشید! در مجموعههای خارجی مانند «هوملند» میبینیم که یک دفعه بمبی میگذارند و وزارت اطلاعات خود را به هوا میبرند! آیا ما هم میتوانیم این کار را بکنیم؟! آنها همه اشتباهات ماموران خود را نشان میدهند تا در نهایت به پیام نهایی اثر برسند. در آنجا نمیگویند ماموران ما تحقیر شدند، چون به پیام نهایی فیلم نگاه میکنند. ما در سریال نشان دادیم ماموران اطلاعاتی دارند شجاعانه فداکاری میکنند و کشته میشوند اما عدهای گفتند ما ماموران خود را تحقیر کردهایم. حتی اشکال میگیرند چرا 2 نفر از ماموران ما کشته شدند!
بحث کشته شدن ماموران مطرح نیست، بحث چگونگی پرداخت در این سریال مورد نقد قرار میگیرد.
ممکن است سریال ما پرداخت چندان خوبی نداشته باشد و من رد نمیکنم اما مساله تحقیر نیروهای امنیتی را نمیتوانم بپذیرم. ماموران اطلاعاتی ما در این سریال باورپذیر و قهرمان بودند. در عصری که همه دارند تبلیغ وطنفروشی میکنند و خیلیها میگویند نسل جوان ما بیگانه با آرمانهای انقلاب است، ما داریم از هدف، مبارزه، آرمان و ایثار صحبت میکنیم، برای همین هم جوانی مانند سیاوش مشرقی قهرمان سریال ما میشود.
اما قرار بر این بود که ابعاد جاسوسی بیشتر برای مخاطب گشوده شود. با درک این موضوع میتوانستیم به یک سریال جسارتآمیز در زمینه جاسوسی برسیم.
در آثار جاسوسی، خانواده نقش بسیار کمرنگی دارد و همانطور که گفتم ترس عدم ارتباط با مخاطب وجود داشت اما وقتی چند قسمت از سریال گذشت، دیدیم مردم چقدر به دنبال معما هستند و پیچیدهتر از ما با داستان برخورد میکنند. الان که جلوی شما نشستم به این رسیدم که میتوان در ایران سریالی جاسوسی مانند «24» ساخت، چرا که مردم خیلی پیچیده و معمایی به اتفاقات سریال نگاه میکردند که نشان میدهد آثار جاسوسی را هم دنبال میکنند اما یک مساله دیگر را هم در نظر داشته باشید که قهرمانان مثبت در ایران به دلایل محدودیت در پرداخت نمیتوانند آن چنان باورپذیر باشند، چون اصولا نمیتوانیم یک مامور اطلاعاتی را منفی نشان دهیم.
البته شما هم در «تعبیر وارونه یک رویا» تا حدی توانستید مامورانی تنها و فاقد همسر را نشان دهید.
من خیلی تلاش کردم این مساله را جا بیندازم، چرا که در آثار جاسوسی هیچ خانوادهای وجود ندارد. ما برای اولینبار نشان دادیم مامور ما عصبی میشود، فریاد میزند و مانند خیلیها احساساتی میشود. من خیلی تلاش کردم این تابوها را در تلویزیون بشکنم که یک شخصیت مثبت میتواند گاهی رفتار اشتباهی هم داشته باشد.
ریتم اتفاقات هم دارای نوساناتی بود و در بسیاری از سکانسها که مخاطب به دنبال اوج هیجان بود، با اتفاقاتی سطحی و پیش پا افتاده مواجه شد!
ما تا قسمت سیزدهم بسیار خوب پیش رفتیم و از قسمتهای بعد، 2 قهرمان ما از قصه خارج شدند. برای اینکه طراحی ما طوری بود که محسن روانبخش و ژاله به خارج بروند و در آنجا به گروههای موساد وصل شوند.
گزینش افرادی مانند جاوید بسیار خامدستانه توسط مامور اطلاعاتی صورت گرفت؛ انتخابی که فرجام پیشبینیپذیری داشت.
همه افراد جاسوسی که در واقعیت هم انتخاب شدند، افراد سادهلوحی بودند. من هم قدری در آن کاراکتر اغراق کردم تا شخصیت جذابی خلق کنم.
در انتهای سریال هم که مامور شما برای حل مساله، خودش از مرز عبور کرده و تنها به جنگ دشمن میرود!
اصلا مشکلی ندارد که مامور ما بدون گذرنامه وارد کشور دیگر شود، چرا که ماموران اطلاعاتی از کوهها عبور میکنند و این مسالهای پذیرفتنی است. ما اصلا دوست داشتیم که قهرمان ما تنها به نجات دختر و دامادش برود. مشکل آن سکانس جایی است که بعد از اینکه وارد آن خانه میشود، ابعاد ماجرا کم است و باید اکشن بیشتری میگذاشتیم. داستان اکشن هم در ایران خیلی مسخره است، چرا که امکانات و شرایط این کار را نداریم و اگر هم بسازیم کاملا مسخره میشود. در همه جا صحنههای اکشن را در پلاتو میگیرند و ما شانس آوردیم که سکانس ترور روانبخش را در زمان تعطیلات عید که خیابانها خلوت بود، گرفتیم. از طرفی لازم است از کارگردان اکشن استفاده شود حتی ما به دنبال این بودیم که از هنگکنگ یا انگلیس افرادی را برای این صحنهها بیاوریم که نشد.
در میان آثاری که در ژانرهای متنوع ساختهاید، کدامیک را بیشتر میپسندید و به کدام فیلم علاقه چندانی نشان نمیدهید؟
حقیقتش من کمدیساز نیستم و فیلم آخرم، «خوابزدهها» را نمیپسندم، البته آن فیلم میتوانست مانند «صورتی» کمدی فانتزی شده و اثر خوبی شود که اشتباه کردیم و چنین نشد. در میان فیلمهایم بیشتر «سالاد فصل» را میپسندم، به خاطر اینکه به فیلمساز مورد علاقهام کلود شابرول نزدیک است.
و در میان 2 سریالی که ساختید خیلی از مخاطبان، «مرگ تدریجی یک رویا» را انتخاب میکنند.
چون آن سریال ملودرام بیشتری داشت و خیلی راحت بگویم که خالهزنکی بود! من خودم «تعبیر وارونه یک رویا» را به لحاظ کارگردانی و ساختار فنی میپسندم که عقیده افراد بسیاری هم است. من در زمان ساخت «مرگ تدریجی یک رویا» تجربه امروز را نداشتم اگرنه سریال باقوامتری میساختم.
پرحاشیهترین اثر شما هم که «من مادر هستم» نام دارد!
من اصلا با نقد مشکلی ندارم. گاهی شما نقدی کارشناسانه در مورد اثر میکنید که شاید من آن را بپذیرم یا قبول نداشته باشم، این مسالهای پذیرفتنی است اما به نظر میرسد گاهی نقدها سینمایی نیست و جهتدار است. این بیانصافیها درباره من خیلی شده است و به نظرم وضعیتی که برای فیلم «من مادر هستم» پیش آمد به دلیل فضای نقادانهای بود که در برنامه «هفت» راه انداخته بودم.
اما در زمان اکران فیلم «من مادر هستم» شما دیگر در «هفت» حضور نداشتید؟
بله! حدود یک سال بعد بود اما تبعات آن هنوز باقی بود. در آن زمان آقای فراستی همه فیلمها را به نقد کشیده بود و خیلیها که میخواستند از من انتقام بگیرند، در زمان اکران فیلم این کار را کردند. قبل از «من مادر هستم» هم فیلم «قصه پریا» را ساخته بودم که باز هم خیلیها سعی کردند از زوایای مختلف آن را بکوبند!
پس اعتقاد دارید که آثار شما در آن دوران، قربانی برنامه «هفت» شد؟
بله! درست است که برنامه «هفت» در آن دوران مورد عنایت خیلیها قرار داشت اما من یک شغل دیگری هم داشتم و فیلمساز بودم. برای همین من در ابتدا تصمیم درستی داشتم که نمیخواستم مجری آن برنامه شوم اما به دلیل شرایط به ناچار پذیرفتم.
با توجه به اینکه پایهگذار برنامه «هفت» بودهاید، اگر به شما پیشنهاد بازگشت به این برنامه داده شود قبول میکنید؟
«هفت» یک دورهای بود و گذشت. به من پیشنهادی مبنی بر حضور در این برنامه داده نشد و اگر هم چنین شود بازنخواهم گشت، چرا که نه به صلاح من است و نه به صلاح صدا و سیما. به نظرم این برنامه در این برهه باید به دست گروه جوان و اثرگذاری بیفتد. دوره من در این برنامه تمام شده و نمیخواهم خاطرات خوب بجا مانده را خراب کنم. اگر دوباره برگردم تاثیر خوب گذشته را نابود خواهم کرد. «هفت» نیاز به نیروی تازهنفس دارد.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com