«گِیوین جوزف» چندی قبل، توسط گروهی اوباش مورد ضرب و شتم قرار گرفت، اما پاسخ آنان را مثل خودشان با خشونت وحشیانه و بیرحمی نداد.
به گزارش بولتن نیوز ، چند سال پیش، شبکه یک مینیسریال ایتالیاییای پخش میکرد به نام «فیلیپو»، که محصول ۲۰۰۶ ایتالیا بود. قهرمان اصلی آن، فیلیپو (نِری مارکونه)، مرد جوانی مبتلا به سندرم آسپرگر بود که نبوغی بیش از افراد معمولی داشت و به برادر وکیلش در حل پروندهها کمک میکرد. این سریال را دنبال میکردم و کاراکتر فیلیپو برایم دوستداشتنی بود، البته بازی دلچسب مارکونه هم در این میان بیتأثیر نبود. فیلمهای زیادی دربارهی افراد مبتلا به اوتیسم ساخته شده، که شاید معروفترینش «مرد بارانی» با بازی خارقالعاده و اعجابانگیز «داستین هافمن» باشد. اما در دنیای واقعی، وقتی قرار نیست تنها بازی یک ستارهی سینما را بخاطر فرو رفتن در نقش یک مبتلا به اوتیسم ستایش کنیم چه؟ چقدر برای برخورد با این افراد و پذیرفتنشان آمادگی داریم؟!
شاید بهترین درس، اطلاعاتی باشد که خودِ فرد مبتلا به اوتیسم به ما میدهد، مانند کاری که «گِیوین جوزف»، اهل ایالت ایلینویز، انجام داد. او چندی قبل، توسط گروهی اوباش مورد ضرب و شتم قرار گرفت، اما پاسخ آنان را مثل خودشان با خشونت وحشیانه و بیرحمی نداد. به جای این کار، او یک ویدئوی ۲۰ دقیقهای دربارهی شرایط خودش و زندگی را چنان که میبیند ضبط کرد تا ضاربانش تماشا کنند. او توسط گروهی از پسرها کتک خوردهبود که فکر میکرد میخواهند با او دوست شوند، اما آنها او را «عجیب» و «ترسو» تشخیص دادهبودند و بهتر دیدند که او را بخاطر تفاوتش، با مشت و لگد از خود برانند.
گیوین درخواست کرد که به جای مجازات این گروه خاطی، به آنها این امکان داده شود تا دربارهی زندگی و شرایطش بیشتر بیاموزند. او همچنین میخواست تکتک مهاجمانش مقالهای دربارهی سندرم آسپرگر بنویسند و به برخی از خدمات اجتماعی مربوط به خدمترسانی به افراد معلول، مشغول شوند. خانم «کورتنی استون»، مادر گیوین، از این گذشت فرزندش در صفحهی فیسبوکش نوشت. او در نوشتهاش میگوید: «بعضی از بچهها دربارهی این حرف میزدند که چقدر عجیب است که او همیشه تک و تنهاست. اینکه چرا در رویدادها تنها شرکت میکند و تنها دیگران را تماشا میکند، و البته اینکه تلاش او برای دوست شدن با افرادی که نمیشناسد، چقدر عجیب است. بچهی دیگری در آن میان تلاش کرد که مکالمه را در دست بگیرد و در مقام قاضی و هیئت منصفه عمل کند. این هم نتیجهاش! او سئوالی نپرسید، تلاش نکرد تا گیوین را بشناسد، هرگز گیوین را ملاقات نکردهبود و حتی این شانس را به او نداد تا آنجا را ترک کند. او را به این بهانه صدا زدند تا کسی را ملاقات کنند، آن جا او را به شدت کتک زدند و روی پیادهرو رهایش کردند تا به این ترتیب درسی به گیوین دادهباشند.
گیوین حالا حالش بهتر است، مری او ضربه دید، نوک بینیاش شکست و در چشمش دچار هماتوم شده، اما هیچچیز دائمی نیست. او خواهان مجازات ضاربانش نیست، تنها میخواهد آنان در خدمات اجتماعی برای کمک به بیماران مبتلا به شرایط مشابهش شرکت کنند، مقالهای دربارهی آسپرگر بنویسند و فیلم بیست دقیقهای او را همراه با خانوادههایشان تماشا کنند که آسیبی را که رساندهاند، به چشم ببینند و شرح ماجرا را از دیدگاه گیوین بشنوند. من واقعاً به او افتخار میکنمو امیدوارم این درسی برای تمام کسانی باشد که این ماجرا را شنیدهاند.»
در اینکه گیوین قلب مهربان و بخشندهای دارد، تردیدی وجود ندارد. اما این چیزی از میزان نفرتانگیز بودن روش پس زدنِ افراد متفاوت، توسط بسیاری از ما نمیکاهد. کاش همهی ما قبل از خشم گرفتن به افرادی که مثل ما نیستند، یادمان بیاید که ما برای هدفی کاملاً برعکس رویهی کنونی، در هیئت آدمی خلق شدیم.