گروه فرهنگی - امروزه رسانه ای نیست که فعالیت داشته باشد و به مقولات فرهنگی توجهی نکند. چه اینکه فرهنگ و رسانه دو روی یک سکه بوده و اصلاً نمیتوان دم از کار رسانه ای زد ولی مقولات فرهنگی را نادیده گرفت. در این شرایط، یکی از مهمترین رسانههایی که از قدیم الایام و به طور مدام، موضوعات فرهنگی را مورد بررسی قرار داده است، روزنامهها بودند. تا جایی که بعید است تا امروز روزنامه منتشر شده باشد که هیچ بهره ای از فرهنگ نبرده باشد.
به گزارش بولتن نیوز، در روزگار ما نیز روزنامه های موجود با گرایشات سیاسی و فکری گوناگون، دست به این کار زده و در قالبهای مختلف، به مسائل فرهنگی می پردازند. اما نکته اینجاست که این همه تولیدات فرهنگی منتشر شده در روزنامهها برای دیده شدن پا به این جهان گذاشته اند. به عبارت دیگر، مطلبی که دیده نشود گویی اصلاً تولید نشده است. اما آیا با حجم انبوه سایتها و مجلات و روزنامهها و رسانههای مختلف دیگری که وجود دارد، میتوان به همه آنها پرداخت و مطالب شان را از نظر گذراند؟ جواب معلوم است…
به همین دلیل ما دربولتن نیوزسعی کردهایم تا از این به بعد و در قالب صفحه«فرهنگ در رسانه»به بازخوانی و بازنشر اصلیترین مطالب فرهنگی روزنامهها بپردازیم. به عبارت دیگر، «فرهنگ در رسانه»تلاشی است برای تبلور روزانه تراوشات فرهنگی روزنامه های کشور. تا به این طریق، حداقل اصلیترین مقولات فرهنگی که در روزنامهها منتشر شده است، توسط مخاطبین دیده شود. البته ما از همین جا، دست همکاری خود را به سمت همگان دراز کرده و از همه کسانی که تمایل دارند به انحای مختلف در این زمینه به ما کمک کنند، دعوت میکنیم تا در کنار ما، به ارتقای صفحه«فرهنگ در رسانه»کمک کنند.
آرمان، آفتاب یزد، ابتکار، اعتماد، افکار، اطلاعات، ایران، تفاهم، جام جم، جوان، جمهوری اسلامی، حمایت، خراسان، راه مردم، حمایت، روزان، رویش ملت، سیاست روز، شرق، شهروند، قانون، قدس، کیهان، مردم سالاری، وطن امروز و همشهری روزنامه هایی هستند که روزانه به آنها پرداخته و سعی می کنیم گلچینی از بهترین های آنها را در یک سبد فرهنگی به خدمت شما عرضه کنیم.
*****
آرمان/نه هدفم سياهنمايي است نه به آن اعتقاد دارم
پوران درخشنده مدت زيادي است كه مشغول نگارش و تحقيق فيلمنامهاي درباره معضل طلاق در جامعه است. او ميگويد آنقدر حرف براي گفتن اين معضل در خانوادهها وجود دارد كه نميداند چگونه همه اين تحقيقات و معضلات را در فيلم نشان دهد. درخشنده شايد اولين كارگردان زن سينماي ايران باشد كه مسير فكرياش را در زمينه فيلمنامه فيلمهايش تغيير نداده است. او همچنان به دنبال موضوعاتي است كه كمتر در سينماي ايران به آن پرداخته شده است. موضوعاتي كه به نوعي مسائل اجتماعي و دغدغه جامعه امروز ايران را نشان ميدهد. او ميگويد برايم جشنوارهها و جايزهها خيلي مهم نيستند، اگرچه تشويق را دوست دارد و خوشحال ميشود، اما نگاه و توجه مردم مهمتر است. با او درباره مراحل نگارش آخرين فيلمش و نيز كارنامه فيلمهايي كه ساخته و همچنين بحث سينماي مستقل و دولتي به صحبت نشستهايم.
اين كارگردان سينما در بخشي از حرفهاي خود ميگويد، مشكلات را گاهي بايد فرياد زد كه يك وقت در ذهنمان خفه نشود. در بين حرفهايمان چند باري تلفن همراه خانم درخشنده زنگ خورد و به نظر ميرسد اين روزها علاوه بر پايان نگارش فيلمنامه، در فكر انتخاب و صحبتهاي نهايي براي حضور بازيگران فيلم جديدش است. گاهي كنجكاوي ما در اين تماسها به اوج رسيد، اما باز هم دندان به جگر گرفتيم تا زمان اعلام رسمي بازيگراني كه قرار است در اين فيلم به ايفاي نقش بپردازند. گفتوگوي هنرآنلاين با اين كارگردان سينما را در حالي ميخوانيم كه حالا علاوه بر كارگرداني بايد لقب كارشناس و پژوهشگر مسائل و مشكلات خانواده را هم به او بدهيم.
مراحل تحقيق و نگارش فيلم جديدتان به پايان رسيده است يا خير؟ فكر نميكنيد مراحل پيشتوليد و نگارش اين فيلم طولاني شده است؟
به نظر من تحقيق و فيلمنامه خيلي مهم است. به همين دليل حساسيتهاي زيادي براي نوشتن اين فيلمنامه تاكنون داشتهام، چرا كه اين فيلمنامه، درباره مهمترين آسيبهاي اجتماعي جامعه امروز است. به همين دليل پرسه فيلمنامه طولانيتر و حساسيت من هم بيشتر شده است. بنابراين سعي ميكنم تا بر اساس اتفاقات روز جامعه، فيلمنامه را پيش ببرم. سه سال است درگير فيلمنامه اين فيلم هستم. از طرفي براي كارم اين جايگاه را قائلم كه حتماً در ارتباط با اين موضوع حساس، تحقيق كنم.
قطعاً مسائل قانوني در فيلمنامه شما خيلي نقش پررنگي دارد. هرروز با تبصرههاي جديدي روبهرو ميشويم و گاهي اين تصميمهاي حساس ممكن است زندگي آدمها را تحت تاثير قرار دهد. در طول نوشتن متن فيلمنامه شما هم با مشكلاتي روبهرو شديد كه احساس كنيد گاهي قانون نياز به تغيير و تحول دارد؟
گاهي تقابل ميان عرف و قانون در مشكلات ما ديده ميشود. يعني عرف يك چيز ميگويد، قانون چيز ديگري، اما در نهايت قانون حرف اول را ميزند. حفظ آبرو مفهوم خيلي بزرگ و ارزشمندي براي مردم ما به شمار ميرود. گاهي ترس از آبرو مشكلات را چند برابر ميكند. به هر حال معتقدم كه نبايد مشكلات را خفه كنيم، بهتر است كه گاهي مشكلاتمان را فرياد بزنيم. شايد در موقعيت ديگري و كسان ديگري از شنيدن مشكلات ما آگاه شوند و با فكر باز بتوانند از جلوي معضلي چون طلاق فاصله بگيرند.
به نظر ميرسد شما قدمهايتان را روي سطحي كاملاً لغزنده گذاشتهايد. هم بايد شرع و عرف، هم قانون و هم مردم را در نظر بگيريد. من احساس ميكنم اين چندگانه بودن باعث شده كه فيلمنامه، تحقيق و چيزهايي كه در ذهن شماست طولاني شود.
اگر بخواهيم يك فيلم اجتماعي را تهيه و تبديل به فيلم سينمايي كنيم، بايد آگاه از آسيبهاي اجتماعي باشيم. به نوعي بايد بدانيم كه در درجه اول آسيب چيست و چرا به وجود آمده است؟ ما هميشه به درمان فكر ميكنيم. چطور از طريق فيلمهايمان اين مسائل را درمان كنيم و مردم را در جريان قرار دهيم. ميدانيم كه مردم مشكلات زيادي دارند كه گاهي سينما ميتواند درماني براي حل اين مشكلات باشد.
چطور در فيلمنامهتان همه مشكلاتي را كه امروزه در مقوله طلاق وجود دارد، گنجاندهايد؟
اتفاقاً همه دغدغه من اين است كه چه طور اين حجم مشكلات را بگنجانم؟ اما بعد از همه پژوهشها، تلاش ميكنيم كه چه طور درمانگر و تاثيرگذار باشيم. سينما ميتواند يكجور درمانگر باشد و تاثير هم بگذارد. بعد بايد بررسي كرد كه چطور اين مشكلات و آنچه هدف فيلمنامه است، در فيلم بگنجانيم كه مردم هم بتوانند با آن ارتباط برقرار كنند. به چگونگي گفتن معضلات در فيلمنامه هم رسيدهام. مسير را هم پيداكردهام، اما هنوز هم فكر ميكنم فيلمنامه تا زمان فيلمبرداري نياز به نگاه بيشتري دارد. اين فيلم، خط داستاني زندگي مشترك است. زندگي مشتركي كه ظاهراً انسانها، براي تعالي بايد در آن وارد شوند؛ اما ميبينيم كه تعالي يك معني ديگري پيداكرده است. به جايي اينكه مردم به نقطهاي مشترك در زندگي بنگرند، به هم نگاه ميكنند. مشكل از اينجا آغاز ميشود. نقطه تعالي، باروري و شكوفايي در يك زندگي مشترك حائز اهميت است.
آيا فيلمنامه فيلم اپيزوديك است؟
قرار بود كه اپيزوديك و در امتداد داستانهاي پشت سرهم پيش برويم و چند داستان در سه نسل را نشان بدهم، اما نميتوانستم همه حرفهايم را در سه داستان بگويم. به همين دليل تصميم گرفتم در يك داستان كامل، قصه را پيش ببرم.
سرمايهگذران فيلم مشخص شدهاند؟
با هركسي كار نميكنم. شايد كساني بخواهند براي فيلم من سرمايهگذاري كنند، اما من بايد در زمينه كار فرهنگي كه انجام ميدهم، كسي را پيدا كنم كه نسبت به كار فرهنگي حساسيت داشته باشد. اميدوار هستم سرمايهگذار اين فيلم هم شخصي باشد كه تجربه كار فرهنگي داشته باشد.
به بازيگرهاي فيلم هم فكر كردهايد؟
به بازيگرها هم فكر كردم. قطعاً بازيگري در ذهن من هست. با يك نفر صحبت كردم، اما هنوز به نتيجه قطعي نرسيدهام. اميدوارم شرايط خوبي به وجود بيايد.
فيلمبرداري را چه زماني آغاز ميكنيد؟ درخواست پروانه ساخت دادهايد؟
تا يك ماه ديگر اين پروژه را شروع خواهيم كرد.
فيلمهاي شما اغلب حضور جهاني خيلي خوبي دارند و جايزههاي متعددي هم گرفتند. در فيلم «هيس دخترها فرياد نميزنند» بحث آبرو مهمترين اتفاقي بود كه به آن فكر ميكرديد. تماشاگران خارجي چه طور با اين مقوله ارتباط برقرار كردند؟
اتفاقاً موضوع فيلم هيس دخترها فرياد نميزنند يك موضوع جهاني است. موضوع مختص جامعه ما نيست. مثلاً در هند اين اتفاق به شكل ديگري ميافتد و همه ميدانند، اما هيچ كاري از دستشان برنميآيد و نميتوانند تغييري ايجاد كنند و يا به نوعي اين سكوت را بشكنند. در جامعه ما هيچ خانوادهاي تا پيش از اكران اين فيلم به اين معضل و آسيبهايي كه براي كودكانمان اتفاق ميافتد، فكر نميكردند، همهچيز زير پنهانكاريها، باقي مانده بود. اما در هند همه ميدانند و همه اشك ميريزند.
پيرمردي هندي در حالي كه چشمانش نمناك بود پس از ديدن فيلم از من خواست تا اين فيلم علاوه بر هند دركل دنيا به نمايش درآيد. مثلاً در سوئد و استراليا، بحث تجاوز به نوعي ديگر موضوع مهمي در مدارس آنها به شمار ميرود. اما متاسفانه در سينماي ايران ما با خط قرمزهاي زيادي روبهرو هستيم كه گاهي نميتوانيم منظورمان را به خوبي بيان كنيم. در سينما هم پرداختن به اين موضوع كار سادهاي نيست. اما اگر فرهنگسازي شود و خانوادهها درباره فرزندان خود آگاه باشند و بدانند كه چقدر پدر و مادرها در پرورش تربيت فرزندان مهم هستند، اين اتفاقات شايد كمتر ديده شود.
با توجه به موضوعي كه براي فيلم قبليتان هيس دخترها فرياد نميزنند انتخاب كرده بوديد و در واقع دستاوردهاي يك كارگردان زن ايراني براي حضور در اسكار داشتيد، چرا فيلم شما برگزيده نشد. آن سال فيلم گذشته به كارگرداني اصغر فرهادي نماينده ايران در بخش اسكار فيلم خارجيزبان بود.
نميدانم. اين را بايد از كساني بپرسيد كه فيلم من را انتخاب نكردند و گذشته را به اسكار فرستادند.
اكثر فيلمهاي شما نمايشدهنده آسيبهاي اجتماعي هستند. به شما گفتهاند كه خانم درخشنده سياهنمايي ميكند؟ چون در اين چند سال خيلي با اين مساله در سينما روبهرو بودهايم.
سياهنمايي را بايد تعريف كنيم. قصد من واقعاً سياهنمايي در فيلمهايم نيست. اگر كسي با وجدان كاري خود فعاليت كند و اين سياه را به نشان سفيد شدن به نمايش بگذارد، در آن صورت فكر ميكنم اين موضوع قابل احترام در فيلمهاي ما با مضمونهاي اجتماعي خواهد بود. از فيلم رابطه كه مساله آن بحث مشكلات ناشنوايي كودكان بود تا فيلم پرنده كوچك خوشبختي و به همين ترتيب فيلمهاي عبور از غبار كه به نوعي به مسائل بيماران كليوي پرداخته بودم و فيلم ديگر زمان از دست رفته كه بحث نازايي يك خانم پزشك را به نمايش گذاشته بودم، واقعيتهاي جامعه را در اين فيلمها به نمايش گذاشته بودم. معضلاتي كه در جامعه ما وجود دارد اما در سينماي ما اصلاً ديده نميشود. در همه فيلمهايم بحث خانواده و جايگاه خانواده و نقش آنان در رشد و تربيت فرزندانمان اهميت داشته است.
حتي در فيلم روياي خيس بحث عبور سلامت از كودكي به نوجواني مد نظرم بود در اين دوران كه فرزندان دچار مشكلات فيزيكي ميشوند، نقش پدر و مادر براي يك خانواده چه نقش مهم و بااهميتي است. همه اين فيلمها بر اساس واقعيتهاي اجتماعي ساختهشده است. نه هدفم سياهنمايي است نه به آن اعتقاد دارم.
فيلمهاي شما با مشكل اكران و يا ديدگاه سليقهاي مديران سينما روبهرو بوده است يا خير؟
براي فيلم هيس دخترها فرياد نميزنند مسائلي قائل بودند و خيلي هم اذيت شدم. با اين همه، حسن نيتي كه براي ساخت فيلمها نسبت به جامعه و نسبت به مردم دارم، برايم اهميت ويژهاي دارد. حتي ديديد كه داوران جشنواره، فيلم را نگاه نكردند. براي من خوشآيندترين لحظههاي زندگي زماني بود كه مردم اين فيلم را ديدند. وقتيكه در سالن سينما با مردم فيلم را تماشا كردم، يك نفر سالن سينما را ترك نكرد. فيلم تمام شده بود، اما كسي صندلياش را ترك نميكرد. هميشه در سينما گروهي هستند كه نميگذارند آنطور كه بايد و شايد سينما نقش فرهنگي خودش را داشته باشد. اين مسائل دليل نميشود من كارم را به عنوان يك كارگردان انجام ندهم. اگرچه بهسختي، اما ادامه ميدهم. از فيلم قبليام حمايت آنچناني از سوي دولت نشد. حتي پول تبليغات براي فيلمم را هم نداشتم.
درباره سينماي مستقل و سينماي خصوصي همچنان موضوعي است كه در جريان سينماي ايران كمتر مورد توجه بوده است. در حالي كه شما در حرفهايتان اشاره كرديد كه نياز سينماي ما، سينماي مستقل است كه جدا از دولت به فعاليت بپردازد. در اين مورد چه نظري داريد؟
سينماي مستقل بايد داشته باشيم كه سينما به نحوي بتواند روي پاي خودش بايستد. يعني سينمايي غير از سينماي دولتي كه خود هم جوابگو نيازهاي عواملش باشد. به نوعي خط قرمزها را خود سينماي مستقل دنبال كند و به عنوان تهيهكننده جوابگو دولت باشند. از طرفي هم استقلال كافي براي فعاليتهاي خود داشته باشند كه بتوانند فيلمهاي خودشان را بسازند، فيلمهايي را كه فكر ميكنند نياز است، بسازند و در بحث فيلمنامه با مشكل روبهرو نباشند. اگر سينماي مستقل نداريم، بايد آن را به وجود بياوريم، سينمايي كه بتواند روي پاي خودش بايستد و بتواند دغدغه بيشتري داشته باشد، اما سينمايي كه متكي به دولت باشد آنطور كه بايد و شايد رشد نخواهد كرد. دولت هميشه به سينما كمك كرده و نظر خودش را هم داده است، بنابراين هيچگاه اين سينما مستقل نبوده است. به نظر من فيلمسازان ما بايد در مقابل مردم هم پاسخگو باشند.
ازدحام جشنوارههايي كه در ايران برگزار ميشود با هزينههاي بالا، كمكي به روند و توليدات سينماي ايران ميكند؟
به هر حال جشنواره فيلم فجر بزرگترين جشنواره فيلم ماست. بايد تمركز زيادي روي اين جشنواره داشته باشيم. نميخواهم درباره جشنوارهها زياد صحبت كنم، چون حس ميكنم فرايند برگزاري جشنواره هم مشكلاتي دارد كه بايد ريشهاي با آن برخورد كرد.
در چند سال اخير شاهد حضور موج فيلمسازان جوان در سينما بودهايم كه به جشنواره هم راه پيدا كردهاند. شما با ورود اين جوانها و كمرنگ شدن فعاليت فيلمسازان قديمي موافق هستيد يا خير؟
بايد فضاي كار براي هردو گروه فراهم باشد. هر دو گروه بايد كار كنند. فيلمسازان جوان هم نيازمند نگاه به پيشكسوتهايشان هستند و نميتوانيم آنها را كنار بگذاريم. آنها بايد در كنار پيشكسوتها رشد كنند و جلو بروند. اگر بخواهيم اينچنين فرصتهايي را از يك گروهي بگيريم و به يك گروهي ديگر بدهيم، اين هم غلط است. در يك شرايط مساوي، هم پيشكسوت بايد فيلم بسازد و هم فيلم اوليها با ساخت فيلمهايشان سينما را تجربه كنند.
مدتهاست در عرصه سينما به فعاليت مشغول هستيد. به اين فكر كردهايد كه تجربيات خود را با برگزاري كارگاهي براي فيلمسازان جوان راهاندازي كنيد؟
به فكر تاسيس آموزشگاه سينمايي هستم. اتفاقاً تعدادي دانشجو را براي آموزش فيلمنامه و كارگرداني و بازيگري حمايت خواهم كرد. سعي ميكنم درواقع فرصتهايي را به وجود آورم تا جوانها بتوانند روي پاي خودشان بايستند. اين دغدغه رادارم و خيلي هم در من قوي است. مخصوصاً از زماني كه احساس كردم كه اين جوانها دوست دارند كار كنند، ولي شرايط برايشان خوب نيست. اميدوارم اين دغدغه را به مرحله اجرا برسانم.
*****
ابتکار / با صدای بی صدا
فرهاد؛ صدایی بیصدا در روزهای تلخ زمستان؛ صدایی که نزدیک به نیم قرن در ذهنها باقیمانده و هنوز هم حال و هوای آثارش با هیچ خواننده دیگری قابل مقایسه نیست. این حال و هوای خاص، حاصل سواد آکادمیک یا پیچیدگی موسیقی او نیست؛ آثار فرهاد خالص است و از درون او تراوش میکند. شهریار قنبری ترانهسرای برخی آثار فرهاد دربارهی او میگوید: «فرهاد در کنار نوازندگان، نه دورتر از نفسهای واروژان و اسفندیار، کلمههایم را میگریست.»
فرهاد مهراد بیست و دوم دی ماه سال 22 بود که در تهران متولد شد. او نهمین و آخرین فرزند خانواده بود که از ابتدای سالهای کودکی به واسطهی نوازندگی برادرش در ارکستر سمفونیک به موسیقی کلاسیک علاقمند شد اما خودش معتقد است که به دلیل محدودیتهایی که خانواده برایش ایجاد کرد هیچوقت نتوانست حرفهای و آکادمیک تحصیل کند. او در آن زمان مجبور بود به خانه دوستان ارمنی خود برود چراکه ارامنه در آن زمان آزادی بیشتری داشتند.
آغاز کار فرهاد با ارمنیها و رضا موتوری
سرآغاز خوانندگی فرهاد در نوجوانی با گروه «چهار بچه جن» بود. این گروه فرهاد به همراه چند نفر از هممحلیهایش که ارمنی بودند؛ شکل گرفت. یک بار گروه برای اجرا به هتل خورشید اهواز رفته بود که چون خوانندهای نداشتند در آخرین لحظه قرار شد فرهاد آواز بخواند. بعد از آن فرهاد به کافهها و رستورانها رفت و در آنجا به نوازندگی و خوانندگی پرداخت. او آثار بزرگان موسیقی راک و بلوز را کاور میکرد و همواره مورد تحسین قرار میگرفت.فرهاد در سال 49 با موسیقی فیلم «رضا موتوری» فارسی خواندن را آغاز کرد. اسفندیار منفردزاده درباره انتخاب فرهاد گفته، پس از فیلم قیصر در آن زمان به دنبال صدایی خاص میگشته و چون یکبار صدای فرهاد را شنیده بود، او را انتخاب کرد اما فرهاد مطمئن نبود که میتواند فارسی بخواند درنتیجه منفردزاده به او قول میدهد اگر از نتیجه کار راضی نبود، آن را پاک کند. البته هرگز چنین نشد چرا که این اثر به یکی از ماندگارترین آثار فرهاد تبدیل شد و فرهاد هم از آن راضی بود.
از جمعهی سیاه تا شبانهی فرهاد
چند ماه بعد و در پی حمله چند چریک به پاسگاه ژاندارمری در سیاهکل و علنی شدن مبارزه مسلحانه با رژیم پهلوی، اسنفدیار منفردزاده که به جریانهای چپ گرایش داشت، تصمیم گرفت آهنگی برای این واقعه بسازد.اسنفدیار منفرزاده میگوید زمانی که از شهیار قنبری خواست ترانهای در مورد دلگیر بودن غروب جمعه بسراید و از فرهاد خواست این ترانه را بخواند، به آنها نگفت که این آهنگ را برای سیاهکل ساخته و این موضوع فقط در ذهن او بوده است. فرهاد هم در مصاحبهای تایید کرده با اینکه با توجه به جو زمانه و گرایشهای منفردزاده حدسهایی میزده اما هیچ وقت در این مورد صحبتی بین آنها نشده است.ترانه «جمعه» ابتدا تهیهکننده پیدا نمیکرد اما خیلی زود تبدیل به یکی از پرفروشترین صفحههای موسیقی ایران شد.فرهاد پس از قطعهی جمعه در جامعه به عنوان خوانندهای معترض و سیاسی شناخته شد و از سوی دیگر بسیار شهرت یافت. این شهرت باعث فعالیت بیشتر او نشد و او تا سال 57 تنها یازده قطعهی دیگر منتشر کرد سه سال بعد از انتشار جمعه، منفردزاده اینبار با شعری از احمد شاملو به سراغ فرهاد رفت. شعری که با مطلع «کوچهها باریکن دکونا بسته، خونهها تاریکن طاقا شکسته، از صدا افتاده تار و کمونچه، مرده میبرن کوچه به کوچه»، آشکارا در انتقاد از وضع جامعه آن دوران ایران بود. این آهنگ که «شبانه» نام داشت با استقبالی کمنظیر روبرو شد. حتی قیمت بیشتر از معمول آن هم باعث نشد دانشجویان و جوانان از خریدن آن منصرف شوند.خسرو لاوی، مدیر استریو دیسکو که منتشرکننده این آهنگ و تمامی کارهای فرهاد در فاصه سالهای ۵۰ تا ۵۷ بوده، میگوید: بعد از آن که ساواک این صفحه را جمع کرد، دانشجویان جلدهای خالی صفحه شبانه را به چند برابر قیمت خود صفحه میخریدند.بعد از این وقایع ممیزی برای فعالیت هنرمندان بسیار زیاد شد و به همین نسبت انتشار کارهای سیاسی و اعتراضی غیرممکنتر میشد البته همچنان در طول این مدت آثار معترض بسیاری تولید شد.
آغاز روزگار غمانگیز فرهاد
اما سالها بعد به تدریج روزهای غمانگیز فرهاد آغاز شد. او مثل بسیاری از خوانندگان شرایط زندگیشان دگرگون شد. به گفته خانم گلفام(همسر فرهاد)، او در سالیان اخیر برای گذراندن اوقاتش و گذران زندگی کارهای مختلفی میکرد. ازجمله چند بار با حسین الهی قمشهای، نویسنده و محقق ایرانی که از دوستان خانوادگی فرهاد بود، به قمشه رفت تا تکههای صنایع دستی برای فروش به تهران بیاورد و مدتی هم روزهایش را در باغ یکی از آشنایانش در نزدیکی شهر دماوند میگذراند. فرهاد 14 سال نتوانست برای آثارش مجوز بگیرد. در سال 68 زمانی که سیدمحمد خاتمی وزیر ارشاد بود و فضای بازتری در ارشاد حاکم بود؛ فرهاد آلبوم «خواب در بیداری» را آماده کرد. البته آن آلبوم هم سرانجام در سال 72 توانست راهی بازار شود و این اولین اثر فرهاد بعد از انقلاب بود.
شب تاریخی فرهاد در سینما سپیده
انتشار این آلبوم یک اتفاق غیرممکن و تاریخساز دیگر را به همراه داشت. فرهاد در تهران کنسرت میدهد. این کنسرت در آن زمان خیلی دور از انتظار بود. یکی از کارمندان این شرکت به نام رودابه طاهری با یک سال رفت و آمد مدام به وزارت ارشاد نهایتا توانست کاری را که در ابتدا غیرممکن مینمود، انجام دهد.فرهاد مهراد، جمعه نهم دی ماه سال 73 در سینما سپیده روی صحنه رفت. استقبال مخاطبان بلیتهای 2500 تومان کنسرت را سه روزه به اتمام رساند. این درحالی بود که محمدرضا شجریان بزرگترین خواننده آن سالها برای کنسرتش بلیت 300 تومانی میفروخت.فرهاد میان صدها نفر خواند و شبی تاریخی ساخت. چند سال بعد (فروردین ماه سال 76) فرهاد کنسرت دیگری را در هتل استقلال تدارک دید. این کنسرت به دلیل مسائلی که مشخص نیست از سوی مقامات تنها چند ساعت مانده به اجرا لغو شد. فرهاد به دلیل تعطیلی روزنامهها قصد داشت با گیتارش جلوی هتل برود و به مردم اطلاع دهد و روبهروی هتل به اجرای برنامه بپردازد اما به او وعدهی کنسرت دیگری داده شد و جلویش را گرفتند. همسر فرهاد میگوید: این بدترین تجربه فرهاد در موسیقی بود و به او ضربه زد. فرهاد به تدریج از سال 78 حالش وخیم شد. او به هپاتیت سی مبتلا شده بود. سه سال بعد به دلیل شدت یافتن بیماری به فرانسه رفت. او سه ماه آخر عمرش را در خانه یکی از بستگان خانم گلفام در شهری کوچک در شمال فرانسه گذراند و نهایتا در روز 10 شهریور، در سن 59 سالگی در پاریس درگذشت.فرهاد در گورستان تیه در جنوب پاریس به خاک سپرده شد اما صدایش هنوز زنده است.
اصلاً فرهاد خواننده نیست…
محمود استاد محمد بازیگر، نمایشنامهنویس و کارگردان تئاتر در یادداشتی دربارهی فرهاد میگوید: «خبر درگذشت او من را از من جدا کرد و گفتم نمیتوانم از او ننویسم و این از سر اَدا و اَطوار نبود. دیگر حوصله اَدا و اَطوار هم ندارم و از هر چه سکوت عالمانه است، نکبتم میگیرد.فرهاد موسیقیدان بود و در موسیقی نظریهپرداز. پیانو و گیتار را خوب مینواخت. موسیقی کلاسیک را از عهد رُنسانس تا قرن بیستم میشناخت ولی در حیطه موسیقی مدرن دانشی بسیط، حسی جوشنده و نگاهی بدیع داشت و اطلاعات شگرفی نیز در موسیقی غرب و همچنین موسیقی سنتی خودمان داشت و البته خواننده هم بود، ولی من با وجه موسیقیدان و بهخصوص با وجه خوانندگیاش ارتباطی نداشتم، هرچند که از سالهای ۴۷ تا ۴۸ تا سال ۶۰ کمتر روز و روزگاری میشد که از حال یکدیگر بیخبر بمانیم. هنوز نوجوان بودم که خواسته و ناخواسته صدای او را شنیدم. جوانی که میخواند، ولی مثل دیگران نمیخواند. اَدا درنمیآورد.
مانند بسیاری آرایش مو و مدل لباس و غمزههای نگاهش را به نمایش نمیگذارد. در حسرت خاطرات شبهای مهتابی و بید مجنون و بوسههای کشدار زنجموره نمیکند. برای گوش، اعصاب و شعور مردم احترام قائل است. میخواند زنده و جاندار، مینوازد حی و حاضر و با کششهای خوشطنین موسیقیاش فریاد میکشد از بیخ و بُن جگر. از زیر آوار خفقان نعره میزند و اندکی بعد غریبتر از کوکوسرای دشت غربت مویه میکند. در همان روزها برحسب اتفاق دقیقهای صدای او را از رادیو شنیدم. گفتوگو بود یا هر برنامه دیگری نمیدانم؛ ولی او حرف میزد. از بوف کور هدایت و زمستان اخوان حرف میزد و بحث میکرد و من مانده بودم معطل که: «او؟ خواننده ترانههای (ری چارلز) و غم تنهایی هدایت؟
خواننده کوچینی و یاس زمستانی امید؟» حیرتم معقول بود، هرگز نشنیده بودم که یک خواننده موسیقی پاپ از ادبیات ایران و همچنین هشیارانه از تاریخ سیاسی ایران حرف بزند.این پرسش در من کهنه شد تا چهار سال بعد که برای نخستین بار وی را در کافه فیروز، سر میز محمد آستیم دیدم. در آن دوران جذب آستیم و همراه شدن و هم صحبت شدن با او کار سادهای نبود. عبث، عبث تنهاییاش را نمیشکست و با هر کسی هم نمینشست و لذت کلام خون چکانش را به رایگان قسمت نمیکرد؛ ولی آن روز در کافه فیروز دیدم که آستیم اَنیس و مونس وی است. رفاقتشان کهنه است و فرهادِ همراه آستیم، اصلاً فرهاد خواننده نیست. روشنفکر است، دردمند است، ادیب است. از نثر بیهقی حرف میزند، متن انگلیسی ساموئل بکت را به من هدیه میدهد و سورهای از قرآن را از حفظ میخواند. فردای آن روز حیرتم را برای اکبر مشکین بازگو کردم. مشکین گفت: «پیره پدر! فرهاد خیلی بیشتر از آن است که تو شناختی .»
*****
اطلاعات/گفتگو با سیدکاظم موسوی بجنوردی درباره انتشار جلد پنجم «اسلامیکا»
سرویس فرهنگی، هنری- منوچهر دین پرست : "دایرهالمعارف بزرگ اسلامی” هم اکنون در آستانه انتشار جلد بیست و دوم است. از چندی پیش و با تصمیم اعضای شورای علمیمرکز دایرهالمعارف بزرگ اسلامی، ترجمه این اثر بزرگ علمیو فرهنگی در دستور کار مرکز قرار گرفت. لذا ترجمه عربی و انگلیسی این اثر از چند سال پیش آغاز شد و هم اکنون جلد هشتم به زبان عربی و جلد پنجم به زبان انگلیسی در دستور کار نشر مرکز قرار دارد.
سید کاظم موسوی بجنوردی، رییس مرکز دایرهالمعارف بزرگ اسلامی، در گفت و گوی اختصاصی با خبرنگار اطلاعات درباره انتشار ترجمه انگلیسی دایرهالمعارف بزرگ اسلامیگفت : ” دایرهالمعارف بزرگ اسلامیکه در ترجمه انگلیسی با عنوان "اسلامیکا” معروف است در قراردادی میان مرکز دایرهالمعارف بزرگ اسلامیو موسسه مطالعات اسماعیلی لندن ترجمه میشود و انتشار این اثر به این دلیل صورت گرفت که تا کنون محققان برای استفاده از دانشنامه اسلامیبه "دانشنامه اسلام” چاپ لیدن رجوع میکردند که بیشتر مدخلهای آن توسط دانشمندان اسلام شناس غربی و مستشرقان تالیف شده بود ولی اکنون با این کار ، ما با دایرهالمعارفی روبهرو هستیم که توسط محققان مسلمان ایرانی فراهم شده است”.
بجنوردی در ادامه این گفت و گو به اشاره به این نکته که این اثر جایزه بیست و هشتمین جشنوارۀ بین المللی کتاب سال جمهوری اسلامیایران را نیز به خود اختصاص داد گفت: "ویژگی مهم اسلامیکا در نگاه و رویکرد شیعی آن است. ما به عنوان کشوری مسلمان که دارای تمدن کهنی نیز هست چنین رویکردی در سنت دایرةالمعارف نویسی نداشتیم و میراث مکتوب اسلامیما به زبان انگلیسی از چنین اثری بی بهره بود”.
به گفته رییس مرکز دایرهالمعارف بزرگ اسلامی”در کنار دیگر فرهنگها و دایرةالمعارفهای اسلامیکه بر اساس مذهب اهل سنت نوشته شدهاند، اسلامیکا نقش مکمل را خواهد داشت”.
وی افزود: "جنبه مکمل که به آن اشاره کردم بیشتر برای این است که به نیازهای مخاطب غربی پاسخی متفاوت از سنت فرهنگ نویسی و جریان دایرةالمعارف نویسی موجود در جهان اسلام که بر محور زبان عربی و مذهب اهل سنت و جماعت سامان یافته است، داده شود”.
دایرهالمعارف بزرگ اسلامیبه زبان انگلیسی با سرویراستاری کاظم بجنوردی (سرویراستار نسخه فارسی) در تهران و ویلفرد مادلونگ و فرهاد دفتری (سرویراستار نسخه انگلیسی) در لندن و نیز با نظارت علمیصادق سجادی، احمد پاکتچی و رضا شاه کاظمیتدوین میشود.هم اکنون این دایرهالمعارف با عنوان Encyclopaedia Islamica(با اختصار EIs) توسط چاپخانه بریل در شهر دانشگاهی لیدن هلند منتشر میشود.
فرهاد دفتری متخصص در تاریخ شیعه اسماعیلی است. او مدخلهایی را در دانشنامه جهان اسلام و ایرانیکا و دانشنامه اسلام نوشتهاست.
ویلفرد فردیناند از اسلامشناسان معاصر است. او در خلال سالهای ۱۹۶۹ تا ۱۹۷۸ استاد اسلامشناسی در دانشگاه شیکاگو بود. همچنین در سالهای ۱۹۷۸ تا ۱۹۹۸ استاد کرسی مطالعات اسلامیدر دانشگاه آکسفورد بود. بجنوردی همچنین به علوم مختلفی که این دایرهالمعارف آنها را در بر میگیرد اشاره کرد و گفت : "اسلامیکا همه علوم مربوط به تاریخ جهان اسلام را در برمیگیرد. از پزشکی و فیزیک تا فقه، اصول، فلسفه، موسیقی، معماری و همه هنرها. همه آنچه در حوزه فرهنگ جهان اسلام قرار دارد، در این دایرةالمعارف است. اگرچه باید تاکید کنم که ترجمه و برگرداندن اینها به زبان انگلیسی کار بسیار مشکلی است، چون متخصصان زیادی را میطلبد و دقت علمیو تجربه کافی در آن حرف نخست را میزند”.
بجنوردی همچنین به انتشار جلد بیست و دوم دایرهالمعارف بزرگ اسلامیاشاره کرد و گفت : تمام تلاش و همت اعضای مرکز دایرهالمعارف بزرگ اسلامیاین است که با سرعت بیشتری کار انتشار این مجموعه ارزشمند را به انجام برسانیم ولی ما با اینکه دارای شورای عالی علمیمتشکل از چهل و شش نفر از مدیران بخشها و مشاوران علمیو ویراستاران ارشد هستیم ، با مشکل مالی شدیدی رو به رو هستیم که باید اعلام کنم بیش از یک سال است که حق التالیف مولفان را نتوانسته ایم پرداخت کنیم. با اینکه امسال تاریخ جامع ایران را در بیست مجلد منتشر کردیم اما همچنان در صورتی که این مشکلات مالی حل و فصل نشود کار با کندی پیش میرود ولی به هیچ عنوان کیفیت را قربانی کمیت نخواهیم کرد. این مرکز دارای اعضای هیات علمیارجمندی است که نظیر آن در ایران نیست اگرچه برخی از اعضای علمیاین مرکز در طول این سالها از دنیا رفتند که میتوان به محمدحسن گنجی، عبدالحسین زرین کوب، ایرج افشار یزدی، عنایت الله رضا، احمد تفضلی، شرف الدین خراسانی، محمدابراهیم باستانی پاریزی و عباس زریاب خویی اشاره کرد. اما هم اکنون نیز فرهیختگانی چون فتح الله مجتبایی، غلامرضا اعوانی، غلامحسین ابراهیمیدینانی، مهدی محقق، ژاله آموزگار، عزت الله فولادوند، سیدمصطفی محقق داماد، داریوش شایگان، محمدعلی موحد، محمد مجتهد شبستری و سیدجواد طباطبایی با این مرکز همکاری دارند”.
به گفته بجنوردی، "در مجلد بیست و دوم، دکتر علی اکبر ولایتی، عضوشورای عالی علمیمرکز دایرهالمعارف بزرگ اسلامیو رییس مرکز تحقیقات استراتژیک، مدخل «آیتالله خامنه ای» را برای «دایرهالمعارف بزرگ اسلامی» نوشته اند. این مدخل در ۲۸۰ صفحه نوشته شده است. مدخل مورد نظر، زندگی مقام معظم رهبری را از تولد تا هنگامیکه ایشان به مقام رهبری انقلاب رسیدند مورد توجه قرار داده است”. وی درمورد جایگاه "تاریخ جامع ایران” که چند ماه گذشته منتشر و مراسم رونمایی از آن توسط آیتاللههاشمیرفسنجانی صورت گرفت گفت : "پروژه نگارش "تاریخ جامع ایران” که بسیار نفیس و ارزشمند منتشر شد و تالیف آن بیش از ده سال تالیف آن وقت برد با استقبال خوب استادان و فرهیختگان مواجه شد و روند خرید این اثر هم قابل توجه است به طوری که امیدوارم چاپ بعدی این اثر نیز به زودی انجام دهیم”.
رییس مرکز دایرةالمعارف بزرگ اسلامیدر ادامه به برخی از دانشنامههای مرکز که در دست اقدام است اشاره کرد و گفت : "هم اکنون دانشنامه ایران باستان؛ دانشنامه زبان و گویشها؛ دانشنامه خلیج فارس؛ دانشنامه تهران بزرگ؛ دانشنامه حقوق؛ دانشنامه فرهنگ مردم ایران؛ و دانشنامه هنر را در دست تالیف و بررسی داریم که امیدوارم هر کدام از این دانشنامهها مانند تاریخ جامع ایران سندی از هویت ملی ما باشد”.
بجنوردی در پایان این گفت و گو اظهار داشت: "جلد چهارم دانشنامۀ ایران که از مدخلهای اسمیث تا اقیانوس شناسی را در برمیگیرد نیز به تازگی منتشر شده است.دانشنامۀ ایران نخستین دانشنامۀ تفصیلی به زبان فارسی است که با توجه به نیازهای اکنون و آیندۀ همۀ فارسی زبانان چه در ایران و چه خارج از ایران به مرجعی جامع، موثق و ناظر به همۀ دانشها و معارف بشری طراحی شده است”.
*****
اطلاعات/افتتاح بخش فارسی خبرگزاری آناتولی ترکیه در تهران
سرویس فرهنگی . هنری – بخش فارسی خبرگزاری آناتولی عصر روز گذشته طی مراسمی با حضور سفیر ترکیه در تهران و برخی از اعضای سفارت ترکیه در نهران و جمعی از نمایندگان رسانههای داخلی ایران فعالیت خود را رسما آغاز کرد.
در مراسم افتتاح بخش فارسی خبرگزاری آناتولی مدیر این بخش طی سخنانی آغاز به کار بخش فارسی را برای ترکیه بسیار مهم دانست و گفت: ما از طریق انتقال اخبار صحیح از ترکیه و کشورهای جهان اسلام و دیگر کشورها میتوانیم کانال خبری مهمیبرای مردم دو کشور باشیم. همچنین در این مراسم مدیر کل بخش بینالملل وزارت ارشاد نیز طی سخنانی کوتاه ضمن تبریک راهاندازی این رسانه خواستار انتقال اخبار صحیح برای ملت ایران و ترکیه باشد.
سفیر ترکیه در تهران نیز در انتهای این مراسم افتتاح بخش فارسی خبرگزاری آناتولی را گامیمهم برای شناخت مردم دو کشور توصیف کرد و گفت در جهان امروز نقش رسانهها را نمیتوان نادیده گرفت و بخش فارسی خبرگزاری آناتولی نیز میتواند فهم دقیقی از دو ملت ایران و ترکیه را در رسانهها ایجاد کند.
همچنبن مدیر بخش فارسی خبرگزاری آناتولی که در استانبول مستقر بود از طریق وب کنفرانس افتتاح این خبرگزاری را که نهمین بخش زبانهای خارجی خبرگزاری آناتولی است بسیار مهم و جدی ارزیابی کرد. در انتهای این مراسم بخش فارسی خبرگزاری آناتولی در تهران فعالیت خود را رسما آغاز کرد.
*****
جام جم/تشکیل ستاد راهبری مهندسی فرهنگی
شورای عالی انقلاب فرهنگی ضمن بررسی موارد مورد تاکید رهبر معظم انقلاب اسلامی در خصوص وظایف این شورا، مصوب کرد که ستاد راهبری مهندسی فرهنگی کشور به ریاست رییس جمهوری برگزار شود.
به گزارش خبرگزاری صداوسیما ، اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی در هفتصد و شصت و ششمین جلسه خود که به ریاست حجت الاسلام و المسلمین دکتر حسن روحانی رییس جمهوری برگزار شد، با اشاره به منویات رهبر معظم انقلاب در حوزه علوم انسانی و مهندسی فرهنگی کشور مصوب کردند که ستاد راهبری مهندسی فرهنگی کشور به ریاست رییس جمهور و در غیاب وی به ریاست معاون اول رییس جمهوری برگزار شود.
دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی در پایان این جلسه در جمع خبرنگاران، با اشاره به تعیین کارگروه و ارایه گزارش در خصوص تحول در علوم انسانی از سوی دبیرخانه شورای عالی انقلاب فرهنگی به اعضا، گفت که در مواقع لازم این شورا مصوباتی درجهت تحقق رهنمودهای رهبر معظم انقلاب در این خصوص خواهد داشت.
نحوه پذیرش دانشجو در مقاطع کارشناسی ارشد و دکتری از سوی دانشگاه آزاد اسلامی از دیگر موضوعات دستور کار این جلسه شورای عالی انقلاب فرهنگی بود .
دکتر مخبر دزفولی دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی با بیان اینکه با تشکیل کارگروهی متشکل از وزارتخانه های آموزش عالی ، بهداشت و درمان و دانشگاه آزاد اسلامی به توافقاتی رسیده ایم ، گفت : این توافق بر سر رشته ها و محل های تدریس است تا معیارها و استانداردهای مد نظر تحقق یابد. دانشگاه آزاد اسلامی منصفانه در جهت مسیر و اهداف تعیین شده برای آموزش عالی کشور حرکت کرده است گرچه هنوز در برخی زمینه ها دارای کاستی هایی در رسیدن به شرایط مطلوب است.
وی با اشاره به کاهش ظرفیت رشته های پزشکی دانشگاه آزاد از 27 هزار نفر به کمتر از 10 هزار نفر ، مجوزهای ارایه شده به این دانشگاه در برخی رشته های مرتبط با وزارت علوم را یاد آور شد و افزود: به این دانشگاه تا شهریور سال آینده فرصت داده شده است تا در برخی رشته ها شرایط لازم را برای رسیدن به استانداردهای مورد نظر فراهم آورد.
دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی همچنین از انجام پایش در آموزش عالی و تطبیق آن در بخش های دولتی و غیر دولتی با توجه به معیارهای در نظر گرفته شده خبر داد و گفت : شورای عالی انقلاب فرهنگی به جد پیگیر گزارش های مرتبط با نقاط ضعف و قوت و تطبیق آن با معیارهای تعیین شده است .
مخبر دزفولی سپس به شبهه انجام شده پیرامون کمیته تعیین روسای دانشگاه ها اشاره کرد و گفت : به دلیل پایان دوره ماموریت رییس هیات نظارت و بازرسی، جلسه کمیته با حضور چهارتن از اعضا برگزار می شد. در جلسه امروز اعضا تاکید کردند که برای شفافیت و اصلاح و رسمیت یافتن جلسه این کمیته با حضور دو سوم اعضا برگزار شود بنابراین جلسات با حضور چهار نفر نیز رسمیت خواهد یافت کما اینکه تلاش می شود تا با مشخص شدن سریع تر رییس هیات نظارت و بازرسی ، جلسه کمیته با حضور همه اعضا برگزار شود.
*****
جام جم/گفتوگو با نویسنده سریال «تعبیر وارونه یک رویا»؛ داستان مردانی که افتخارشان گمنامی است
مرتضی اصفهانی در مقام فیلمنامهنویس، نخستین فیلمنامه مشترک خود را همراه امیر عربی به نگارش در آورد و ماحصل فعالیت او در مقام فیلمنامهنویس، به مینی سریال پازل به کارگردانی امیر عربی بدل شد. اصفهانی در گام بعدی فیلمنامه فیلم موفق روباه را با همکاری بهروز افخمی به نگارش درآورد. «تعبیر وارونه یک رویا»، سومین تلاش وی در مقام فیلمنامهنویس بهشمارمی رود. او اصرار داشت گفتوگو با جامجم، پس ازپایان سریال تعبیر وارونه یک رویا منتشر شود.
تعبیر وارونه یک رویا، به دلیل وقوع جاسوسی در سازمان انرژی میتوانست باعث اعتراض برخی کارکنان این مجموعه شود، چراکه اخیرا دو صنف وکلا و پزشکان معترض برخی برنامههای نمایشی تلویزیون شدهاند.
جناب دکتر صالحی ریاست محترم سازمان انرژی اتمی و جناب زارعان معاونت محترم حفاظت و امنیت این سازمان با سعهصدر پذیرفتند که برای ساخت دو سریال پازل و تعبیر وارونه یک رویا، بتوانیم عناصر نفوذی دشمن را در سایت نطنز و بخش اداری سازمان داشته باشیم. این درایت و تحمل، قابل تقدیر است. حالا که باب تشکر باز شد اجاز بدهید دو تشکر دیگر هم داشته باشم. اول از وزارت اطلاعات که به ما اعتماد کردند و اجازه دادند تعدادی از سوژهها و روشهای کاری آنها را دستمایه ساخت این سریال کنیم و جناب دکتر سرافراز که با وجود مشکلات، پشتیبانی لازم را داشتند تا این سریال به نتیجه برسد.
از همان ابتدا قصد داشتید که در خلق روایت از کهن الگوی خیر و شر استفاده کنید و طبیعی است در فرآیند قهرمانسازی گاهی نیروهای خیر چنان اغراقآمیز میشوند که گویی از آسمان نزول کردهاند؟
قهرمان و ضدقهرمان لازمه پیشبرد هر قصهای است. به هر میزان ضدقهرمان داستان باهوش، قوی و دینامیک باشد قهرمانی که بر او غلبه میکند جذابتر است، ولی عدهای تحمل ندارند که در جاهایی از داستان، شکست قهرمان را ببینند. روانبخش ، عنصری پیچیده و آموزش دیده است و طرح ترور صوری را خودش به موساد داده ولی ناصر، کاشف این موضوع میشود و بهنظر من کشف جاسوس از ساخت و ساز جاسوس مهمتر است. ناصر برای من قهرمانی بلااشکال وفرستاده آسمانی نیست. ناصر فردی توانا در سیستم است که هوش اطلاعاتی بالایی دارد، اما آن چیزی که قهرمانی او را قابل باور میکند، نمایش احساسات و روحیات انسانی است. نمایش تصمیمهای درست و گاه اشتباه اوست که شخصیتاش را ملموس میکند. ناصر مثل همه مردم و مسئولان اشتباه میکند، ولی آنچه که مهم است و باعث میشود از او یک قهرمان مضاعف بسازد، پذیرش و اعتراف به همین اشتباهات است.
در ترسیم نیروهای وزارت اطلاعات چقدر حسابگری کردید؟
در دنیایی که همه میخواهند دیده شوند و لذتی که برای مشهور شدن دارند، هستند کسانی که افتخارشان گمنامی است و بهنظرم نمایشی کردن آنها سخت است چون مابهازای تصویری در جامعه ندارند به همین منظور سعی شد صرفا روی مردمی بودن آنها و با پرهیز از غلو کردن به آنها بپردازیم با این تفاوت که دارای ضریب هوشی بهتری هستند به لحاظ فردی نیز قابلیتهایی دارند که افراد در شرایط عادی از آن برخوردار نیستند.
چرا بحث خرابکاری صنعتی را در دو سریال پازل و تعبیر وارونه یک رویا دستمایه نگارش قرار دادید؟
بهنظرم هم موضوع بکری بود هم عموم مردم و حتی بسیاری از مسئولان از آن خبر نداشتند. از طرفی ظرفیت لازم برای پیچیده کردن داستان را داشت.
چقدر از واقعیتهای این حوزه (خرابکاری صنعتی) استفاده کردید ؟
هیچکدام از رویدادها و حوادث بر اساس تخیل صرف نیست. وقتی بحث خرابکاری صنعتی مطرح میشود منظور این نیست که خرابکاری در مورد چهار تا پیچ و مهره صنعت هستهای رخ داده باشد! بحث خرابکاری صنعتی یک نبرد هوش و مینیاتوری در حوزه سختافزارها و نرمافزارهاست که هیچگاه حریف را نمیبینی، ولی آثار مخربش را خواهی یافت. کشف خرابکاریهای مینیاتوری در حوزه صنعت شبیه به همان کشف جاسوس است که از ساخت و ساز آن مهمتر است. وقتی تروری صورت میگیرد عموم شهروندان از آن مطلع میشوند، اما در خرابکاری صنعتی کسی متوجه جزئیات نمیشود. دیالوگی در سریال هست که دقت به آن، ابعاد پیچیده خرابکاری صنعتی را به صورتی ساده بیان میکند و از آن بهعنوان «شلیک به صنعت» یاد میکند. برازنده (مهندس ضدخرابکاری صنعتی) اشاره میکند وقتی هواپیماربایی میشود همه میفهمند، ولی وقتی قطعات هواپیما را دستکاری میکنند و به سقوط هواپیما منجر میشود جنایتی بزرگ رخ میدهد، ولی کمتر کسی متوجه پیچیدگی آن میشود.
قهرمان اصلی شما در این سریال همین مهندس جوان یعنی برازنده است؟
یکی از قهرمانان ما مهندس برازنده است که قرار است ترور شود. روندی که طی میشود تا برازنده شناسایی شود و طراحی بعدی برای پنهانسازی اوست. مجموعهای تلاش میکنند تا امثال برازنده به امور علمی بپردازد، ولی در داستان ما برازنده جنبه قهرمان اصلی به خود نمیگیرد.
طی پروژه تحقیقی برای نگارش فیلمنامه به چنین کاراکتری شبیه برازنده رسیدید؟ منظورم کاراکتری است که خرابکاری صنعتی را کشف میکند.
مهندسان جوانی که بدون هیچ ادعایی در لابراتورهای مختلف بهعنوان کاشف این خرابکاریها هستند الگویی برای خلق این شخصیت شدند. در زمان نگارش سیناپس به اتفاق آقای جیرانی به سازمان انرژی اتمی رفتیم و از یکی از این آزمایشگاهها دیدار و با تعدادی از مهندسان گفتوگو کردیم. ما در سریال تعبیر وارونه یک رویا از «هوش با کاربرد صنعتی» و «هوش با کاربرد اطلاعاتی» استفاده کردیم. هوشی که در کشف چرایی ترور روانبخش برمیآید و بعد به نتیجه میرسد و بعد ادامه مییابد تا اهداف او را دنبال کند و بعد به برازنده میرسد و سپس متوجه میشویم که دشمن مترصد حذف هوش صنعتی ما در مقوله ضدخرابکاری است.
نگاهتان به عملکرد و جایگاه سیاوش مشرقی در این قصه چگونه است؟
فارغ از همه ارزشهایی که گاهی متاسفانه رنگ شعار میگیرد عرض میکنم زمانی که صدام حسین به ایران حمله کرد همه مردم بسیجی شدند. حالا چه اشکالی دارد که در نبرد هوش با دشمن، همه اطلاعاتی شوند. سیاوش مشرقی یک دانشجو و بازیگر تئاتر است که برای حفظ منافع ملی که در برازنده تجلی یافته از سر سفره عقد به میدان نبرد وارد میشود و از تخصص و شباهتاش استفاده میکند تا از جان یک سرمایه ملی حفاظت کند و عالمانه خطاب به برازنده میگوید «امثال من زیادند، ولی مثل تو کم است.» مشرقی لیاقت پیدا میکند تا در پروسه نفوذ به تکامل رسیده و زیر شکنجههای تیم بازجویی اسرائیل وانمود میکند که خود ِ برازنده است، از منظر من، قهرمان اصلی داستان سیاوش مشرقی است.
چرا در خلال یک قصه جاسوسی که با این همه موانع برای طرح مابهازایهای واقعی مواجه بودید اینقدر تاکید روایی و داستانی روی روابط عاطفی و عاشقانه داشتید؟ من تصورم این بود که اینقدر خانوادگی و عاطفی کردن قصه جاسوسی اصرار آقای جیرانی است؟
خیر، من هم در سینما و هم در تلویزیون کار کردم. در فیلم روباه شما قصه عاشقانه پر رنگی نمیبینید، اما در این قصه روابط عاشقانه و خانوادگی وجود دارد، چون مخاطب اصلی ما مردم هستند و تاکید بر جنبههای ملودرام میتواند در ترغیب مردم به سمت تماشای سریال موثر باشد. بین من و آقای جیرانی در نگارش متن توافقی بود که وزن ملودرام و جاسوسی با هم پیش برود، ولی بهنظرم یک جاهایی وزن ملودرام بالاتر رفت!
قصه اولیه با عنوان خانه امن چگونه به تعبیر وارونه رویا بدل شد؟ چرا قصه اولیه با همه التهاب دراماتیکی که داشت ساخته نشد؟
«خانه امن» در معاونت سیما تصویب شده بود. طرح را من خواندم و با آقای جیرانی وارد بحث شدیم. طرح روی ربایش یک دانشمند اتمی دور میزد و قرار بود در خانهای بازجویی ابتدایی شود و سپس تدارک لازم برای انتقال او به خارج صورت گیرد که در آن خانه اتفاقاتی میافتاد که منجر به رهایی این دانشمند توسط نیروهای اطلاعاتی میشد. به دلایلی روی طرح نقد جدی داشتم و آقای جیرانی هم با متانت پذیرفتند. طرح جایگزینی دادم که دانشمند به متخصص ضدخرابکاری تبدیل شود و در عین حال نیروهای اطلاعاتی او را با فردی مشابه جابهجا کنند. روی این طرح ساعتها بحث کردیم و به مرور داستانهای ریز و درشت دیگری هم وارد کردیم تا جذابیت بیشتری پیدا کند. طرح صد صفحهای نگارش و سپس این طرح به یک سیناپس حدود سیصد صفحهای تبدیل شد که در ابتدا نام پلاک 64 (مقر پوششی وزارت اطلاعات) برای آن انتخاب و سپس به تعبیر وارونه یک رویا تغییر یافت.
درباره کاراکتر هاشم جاوید میخواستم بپرسم آیا واقعا چنین کاراکتری وجود دارد؟ آیا موساد از چنین افرادی برای جاسوسی استفاده میکند؟
آدمهایی از جنس هاشم خیلی راحت در دام سرویسهای اطلاعاتی میافتند. سرویسهای اطلاعاتی در کشورهایی که ایرانیان تردد بیشتری دارند، تور پهن میکند، تجربه ثابت کرده و علوم آکادمیک نیز تائید دارد که ذهن افراد قابل چرخش است و این توانمندی وجود دارد که افراد، متاثر از فرد یا جریانی جذب شوند که حقیقت آنها را نمیدانند. اگرچه شاید در طول مسیر آگاه شوند ولی به دلایل مختلف حاضر به دور زدن مسیری که در آن پا گذاشتهاند، نیستند. اما کسانی هم هستند مثل ژاله موید که به محض روشن شدن حقیقت ِ روانبخش و دوستان اسرائیلیاش مبادرت به معرفی خود میکنند.
روابطی که شما در چند خانواده مختلف تعریف کردید، دلیل خاصی دارد؟ آیا از ابتدا سرانجام معینی برای آنها در نظر گفته بودید؟
هیچکدام از این عشاق، فرجام خوبی ندارند. روانبخش فریب کاری است که تنها وانمود میکند عاشق است. ژاله موید یک عاشق خودخواه است و زندگی خود و ناهید را براساس همین خودخواهی از بین میبرد. هاشم جاوید یک عاشق ساده و زودباور است. رویا یک دختر فراری و عاشق رویاهایش است. سیاوش و عطیه هم دارای یک عشق اصیل هستند که آخر و عاقبت هرکدام بستگی به نیت و عملکردشان دارد.
سیاوش کشته میشود. چطور میفرمایید بهترین فرجام برای سیاوش رقم خورده است؟
این بهترین فرجام برای سیاوش است. حق آدمهای خوب، بیریا و بیتکلف است که شهید شوند. این سنت الهی است. نمونههای بارز این سنت را در جریان هشت سال دفاع مقدس به عینه دیدهایم. من نگران هاشم جاویدهای زنده مملکت خودم هستم که در دام دشمن میافتند و بعضا خود و کشورشان را برای گرفتن یک ویزای اقامت میفروشند.
در مورد روانبخش چطور؟
تروریستهای اجارهای که خیانت و جنایت برای آنها علیالسویه شده مثل همه ظالمان باید تقاص پس دهند.
چرا اسم سریال شد تعبیر وارونه یک رویا؛ شبیه مرگ تدریجی یک رویا، نام قبلی سریال جیرانی؛ تعمدی در کار بود؟
اسم سریال در ابتدا پلاک 64 یا 64 بود، ولی در ادامه و براساس رویاهای دستنیافتنی اسرائیل و هریک از عوامل اجارهای آن به تعبیر وارونه یک رویا تبدیل شد.
*****
جام جم/ادعای مفتی سعودی درباره فیلم محمد رسول الله (ص)
مفتی کل عربستان سعودی در واکنش به فیلم محمد رسول الله (ص) ساخته مجید مجیدی مدعی شد این فیلم ایرانی مبتنی بر "فسق و تحریف اسلام" است.
به گزارش العالم، روزنامه المرصد عربستان سعودی نوشت: "عبدالعزیز آل الشیخ مفتی کل و رئیس هیئت علمای ارشد عربستان سعودی اقدام ایران در نمایش دادن فیلمی با عنوان «محمد رسول الله» را شرعی نداست زیرا به گفته وی فیلم در واقع «فیلمی مجوسی» و «دشمنی با اسلامی» است و نباید انتشار یابد."
وی در ادامه ادعاهایش ضد فیلم محمد رسول الله (ص) گفت: "رسول الله (ص) منزه از چنین اقداماتی است و دارای صفات مشخص و اخلاق معروفی است. آنها (ایرانی ها) چیزی غیر واقعی را به تصویر می کشند و در آن رسول الله استهزاء و از منزلت ایشان کاسته می شود زیرا این اقدام فاسقانه و مغایر با دین است و بلکه تحریف اسلام ومعرفی آن به چنین شیوه بدی است."
به نوشته روزنامه الحیات، مفتی کل عربستان سعودی درباره مشاهده و نشر این فیلم هشدار داد زیرا به گفته وی اعتمادی به آنها [ایرانی ها] نیست.
با وجود استقبال گسترده بین المللی از فیلم محمد رسول الله (ص) ساخته مجید مجیدی، مبلغان و مفتی های سعودی حتی ماه ها قبل از اکران این فیلم، صرفا به خاطر ایرانی بودن کارگردان آن مواضعی بسیار خصمانه را علیه این فیلم اتخاذ کرده اند.
*****
جوان/ماجراهاي جالب پشت صحنه و بعد از نمايش فيلم؛ «محمد رسولالله(ص)» خيلي زود به باشگاه فيلمهاي ميلياردي رسيد
فيلم «محمد رسولالله(ص)» تنها به فاصله پنج روز بعد از آغاز اكران در سينماهاي ايران وارد گود فيلمهاي ميلياردي سينما شد؛ در كانادا نيز اين فيلم كماكان با استقبال گسترده مردمي مواجه است تا آنجا که مردم لائيك در شهر مونترال نيز از تماشاي صحنههاي زيباي اين فيلم اشك ميريزند.
فيلم «محمد رسولالله(ص)» تنها به فاصله پنج روز بعد از آغاز اكران در سينماهاي ايران وارد گود فيلمهاي ميلياردي سينما شد؛ در كانادا نيز اين فيلم كماكان با استقبال گسترده مردمي مواجه است تا آنجا كه گفته ميشود حتي مردم لائيك در شهر مونترال نيز از تماشاي صحنههاي زيباي اين فيلم احساساتي ميشوند و اشك ميريزند.
براساس اعلام آمار فروش سينماهاي مكانيزه، فيلم سينمايي «محمد رسول الله(ص)» تا صبح روز 10 شهريورماه، به رقم 930 ميليون تومان فروش رسيده است. اين در حالي است كه آمار فروش اعلام شده تنها متعلق به سالنهاي مجهز به سيستم مكانيزه فروش بليت بوده و از اينرو آمار دقيق از فروش ساير سالنها در دست نيست. در عين حال موج استقبال مردم كانادا از فيلم افتتاحيه جشنواره سينمايي شهر مونترال كماكان ادامه دارد. يك خبرنگار ايراني مقيم مونترال در يادداشتي كه براي «تسنيم» ارسال كرده از شور و هيجان مردم عموماً لائيك اين شهر براي تماشاي فيلم مذهبي «محمدرسولالله(ص)» خبر داده و فضا را اينگونه توصيف كرده است كه تماشاگران بيدين حتي در صحنههايي چون مرگ آمنه و ساير صحنههاي نمايشدهنده مظلوميت پيامبر اسلام غرق در احساسات ميشوند و صداي گريهشان فضا را پر ميكند.
در عين حال و بنا به اظهارات اين دانشجو، نشست خبري مفصل مجيد مجيدي در يكي از دانشگاههاي اين شهر نيز با استقبال خوبي مواجه شده است؛ جايي كه مجيدي در آن از شرايط ساخت اين فيلم سخن گفته و به تجارب جالبي اشاره كرده است كه يكي از آنها نحوه حضور ويتوريو استورارو، فيلمبردار مشهور اسكاري در اين فيلم آن هم برخلاف نكوهشهاي وزارت امور خارجه ايتاليا و نيز وزير فرهنگ اين كشور است. ظاهراً استورارو براي ساخت فيلمي درباره معماري شهرهاي الجزاير به مطالعه كتابهايي درباره اسلام و پيامبر آن پرداخته و تحتتأثير اين دين و شخصيت پيامبر اسلام قرار ميگيرد. او در آخرين فصل كتابش به داستان معراج حضرت محمد(ص) ميرسد. بعد از آن مستقيم به سراغ رايانهاش ميرود و حين چك كردن آخرين ايميلهايش، ايميل دعوت مجيدي براي حضور در فيلم پيامبر اسلام را دريافت ميكند. از اينرو براي حضور در اين پروژه به خود ترديد راه نميدهد.
*****
حمایت/انتقال پیکرهای ۱۷ شهید تازه تفحص شده به تهران
فرمانده کمیته مفقودین نیروهای مسلح گفت: پیکرهای ۱۷ شهید تازه تفحص دوران دفاع مقدس که به تازگی در شهرهای مختلف استان کردستان تشییع شده، بزودی جهت انجام مراحل شناسایی به معراج شهدای تهران انتقال مییابد. سردار باقرزاده، در گفت و گو با «نسیم» یادآورشد:پیکر این 17 شهید تازه تفحص شده در مناطق عملیاتی پنجوین، دربندی خان، چوارتا، بلفت و کرکوک کشف شده است.
وی خاطرنشان کرد: مرزنشیان شهر مریوان و مردم شهرهای سقز، دیوان دره، سنندج، دهلران، قروه و بیجار مراسم استقبال قابل توجهی برای این شهدا که در عملیات های والفجر۴، والفجر۹، والفجر۱۰ و نصر۷ به شهادت رسیدهاند برگزار کردند.
*****
شرق/درویش: ملت ایران «رستاخیز» را خواهند دید
شرق: در برنامه سینما نوستالژی فرهنگسرای اندیشه، عصر روز دوشنبه ۹ شهریور جلسه نقد و بررسی فیلم سینمایی «کیمیا»، به کارگردانی احمدرضا درویش، با حضور این کارگردان، هارون یشایایی، تهیهکننده فیلم و محمود کلاری، فیلمبردار، در این فرهنگسرا برگزار شد، درویش درباره وضعیت اکران رستاخیز نیز اظهاراتی را بیان کرد.
احمدرضا درویش در این نشست در پاسخ به سؤال مجری برنامه در رابطه با اکران فیلم «رستاخیز» گفت: «رستاخیز» اکران شد اما کسانی تصمیم گرفتند و سرنوشت دیگری برای فیلم رقم زدند. ما در مرحله اکران فیلم نیستیم، چراکه فیلم اکران شده و سینمای ایران یک اکران دارد. اکران دوم و سوم برای سینمای قبل از انقلاب اسلامی بوده است. این کارگردان در پایان تأکید کرد: فیلم «رستاخیز» ساخته شد و ملت ایران این فیلم را خواهند دید.
درویش در این نشست همچنین درباره هارون یشایایی، تهیهکننده «کیمیا»، گفت: هارون یشایایی سهم مهمی در شکلگیری سینمای ایران دارد و تهیهکنندگی فیلمهای ماندگار سینمای ایران را برعهده داشته است. اینها بخشهای مهمی است که متأسفانه به دلیل جنجالهایی که در حوزه فرهنگ و هنر گرفتارش هستیم باعث شده ظرفیتهایی که لازم است در حوزه فرهنگ شکل بگیرد تا تولیدات خوبی داشته باشیم، کمتر دیده شود. درویش با بیان اینکه تلاش، کوشش و جدیت امثال یشایایی بوده است که باعث شده فیلمهای مطرح ساخته و نمایش داده شود، توضیح داد: متأسفانه چنین توجهی امروز در سینمای ایران کم شده است. ۲۲ سال پیش و در شرایط شوریدگی و بیقراریهای آن دوران، برای ساخت «کیمیا» دعوت شدم. ایشان علاقهمند بودند اثری درخصوص جنگ و دفاع مقدس داشته باشند. فیلم ابتدا طرح خامی بود که از سوی هارون یشایایی مطرح شد و رفتهرفته به کمک دیگر همکاران، فیلمنامه آن شکل گرفت و قوام پیدا کرد. روح زندگی و واقعنگری و نگاه انسان معاصر ایرانی درگیر جنگ در این طرح و فیلم وجود داشت. فیلمنامه را مینوشتم و یشایایی و سیدمحمد بهشتی که آن زمان رئیس بنیاد فارابی بود و همچنین همکاران دیگر درباره آن نظر میدادند.
درویش بیان کرد: هارون یشایایی سالهاست که دیگر فیلم تهیه نکرده است، سؤال این است که چرا از چنین ظرفیتهایی استفاده نمیشود و سینمای ایران از آن بیبهره است.
*****
شهروند/١٧٥غواص شهید در بزرگترین نمایش بعد از انقلاب
با وجود مشکلات مالی فراوان، تماشاخانه ایرانشهر قصد دارد بهعنوان تهیهکننده یکی از بزرگترین نمایشهای کشور با نام «جزیره ماهی» را نیمهدوم سال ٩٤ در بوستان هنرمندان روی صحنه ببرد. این خبر را مجید سرسنگی، مدیرعامل خانه هنرمندان ایران و رئیس تماشاخانه ایرانشهر داده و گفته موضوع این نمایش به ماجرای ١٧٥ غواص شهید عملیات کربلای ٤ که مدتی پیش پیکرهایشان یافته و تشییع شد مربوط میشود. سرسنگی با بیان اینکه امسال شورای شهر ٦٠ تا ٧٠درصد بودجه تماشاخانه ایرانشهر را کم کرده و آنها عملا نمیتوانند تهیهکننده آثار باشند با این حال خبر از آغاز پیش تولید «جزیره ماهی» داده و امیدوار است نهادها و ارگانهای مختلف برای به سرانجام رسیدن این نمایش از این تماشاخانه حمایت کنند.
او درخصوص جزییات این نمایش گفته: «از زمان شناسایی پیکر این شهدا به دنبال این بودیم که یک طرح نمایشی را تولید و اجرا کنیم که خوشبختانه بعد از تحقیقات گسترده طرحی در قالب یک نمایش بزرگ میدانی آماده شد. این طرح که خارج از فضای سالن تئاتر و در وسعتی حدود ٢هزار مترمربع خواهد بود با تکنیکها و جلوههای ویژه خاصی قرار است اجرا شود و در نوع خود یکی از بزرگترین نمایشهایی است که بعد از انقلاب تولید میشود» طبق گفته سرسنگی بهصورت همزمان متن درحال تکمیل شدن و گروه اجرایی درحال انتخاب شدن است. مدیرعامل خانه هنرمندان درخصوص نکات ویژه این نمایش هم گفته:
«تحقیقات فراوان و گستردهای درباره چگونگی عملیات کربلای٤ و نحوه به اسارت درآمدن و همچنین شهادت این رزمندگان صورت پذیرفته است که در نوع خود یک اثر نمایشی شاخص و مستند بشمار خواهد رفت. اثری که در آن سعی شده در عین وابستگی کامل به مستندات تاریخی از تخیلات نویسندگان نیز استفاده شود. همچنین مجموعهای از بهترین هنرمندان بازیگر که میتوانیم در این پروژه از آنها استفاده کنیم گردآوری خواهند شد و همانگونه که گفتم این اثر یکی از بزرگترین و شاخصترین آثار نمایشی بعد از انقلاب در حوزه دفاع مقدس خواهد شد.»
*****
قدس/آنچه باید از مظلومیت شهدای کردستان بدانید؛ کاوه جان! مرا بُکش
«کردستان منطقه مهمی برای ایران بود و بین سالهای ۵۸ تا ۶۰ دست ضد انقلاب بود. سپاه و ارتش به دنبال این بودند که آرامش به کردستان برگردد.
این منطقه، شهدای مظلوم بسیاری دارد. ضد انقلاب ها در یک ماه رمضان 80 نفر از بچههای ما را ترور کردند. رزمندگان ما زیر برف سه متر، جنگیدند. عملیاتهای بسیاری در کردستان انجام شد، اما روی آن تبلیغات نمیشد، چون قرار نبود که از درگیریهای غرب کشور، خبری شود. در کردستان خیلی شهید دادیم، شهدای بسیار مظلوم.»
این بخشی از سخنان «جواد نظام پور» است، مسؤول ادوات لشکر ویژه شهدا که فرماندهی گردانی به نام «ذوالفقار» در این لشکر را برعهده داشت. از او درباره شهید «محمود کاوه» پرسیدم. فرمانده جوانی که طلسم شب کردستان را شکست و امنیت را به این منطقه و مردم آن برگرداند.
قصه آشناییتان با شهید کاوه را تعریف میکنید؟
- سال 60 در شهر بانه نیروی بسیجی بودم. 100 روز مأموریت من در بانه به درازا کشید. جادههای منتهی به سردشت دست ضدانقلاب بود، با یک پادگان بزرگ نظامی در آن شهر که در محاصره کامل دشمن بود. این شهر از سال 58 تا 60 در محاصره ضدانقلاب بود و هیچ راه ارتباطی نداشت، مگر با بالگردهای هوانیروز که آذوقه و مایحتاج مردم را میرساند. نیروی بسیجی در سردشت داشتیم که 6 ماه در منطقه مانده بود و ترخیص نمیشد چون راهی نبود. جادههایی از پیرانشهر، مهاباد و بانه به سردشت وجود داشت که جنگلهای انبوه آلواتان میان آن بود و راه دسترسی را بسیار دشوار میکرد. ارتش، گردان زرهی خود را با حدود 500 نفر از بانه به سمت سردشت وارد عمل کرد که در 40- 50 کیلومتری مسیر، ضدانقلاب از جلو و پشت راه را بست و نیروهای ما محاصره شدند که ضربه بسیار بدی به ارتش خورد. همزمان که حفاظت شهر بانه در دست ما بود روزی دیدم چند ماشین تویوتا به همراه سلاحهای جنگی وارد شهر شدند و به سمت پادگان سپاه رفتند. چند ماه پیش از این ماجرا، کاوه را به عنوان فرمانده عملیات شهر سقز میشناختیم که عملکرد بسیار خوبی داشت و ضدانقلاب را به وحشت انداخته بود. فرمانده سپاه کردستان در آن زمان شهید ناصر کاظمی بود و از کاوه خواسته بود جاده بانه به سردشت را باز کند، چون جاده بسیار مهمی برای ما بود. من آن زمان مسؤول تیربار کالیبر 50 بودم.
پس کاملاً در تیررس دشمن بودید؟
- در کردستان همیشه در تیررس بودیم، چون دوست و دشمن را نمیشناختیم. تا زمانی که قدرت داشت روبهروی ما میجنگید و زمانی که ضعیف میشد در لباس مردم میخزید؛ در حالی که ما به دنبال آرامش برای مردم کردستان بودیم.
کاوه به عنوان فرمانده عملیات شهر سقز با شماری نیرو وارد شهر بانه شد. من مسؤولیت پشتیبانی خودروی فرماندهی را داشتم. آن زمان کاوه جوان 20 سالهای بود که هنوز تازه جوانه موی صورتش زده بود. من دوسال بزرگتر از او بودم. این فرمانده جوان در اتاق فرماندهان بزرگ رفت و آمد داشت و طراحی عملیات را به دست میگرفت. او بیشتر عملیاتها را در شب انجام میداد. برخی ارتفاعات را در شب تصرف کردیم. البته ضد انقلاب مینهای خطرناکی در جاده گذاشته بود که در روز باید آنها را از بین میبردیم. حدود 20 روز طول کشید که با 7-8 عملیات پی در پی، به دشمن امان ندادیم و جاده را تصرف کردیم.
چرا این جاده اینقدر مهم بود؟
- چون تنها راه ارتباطی بانه به سردشت بود. دو سال ضد انقلاب روی این جاده مانور میداد. وقتی وارد سردشت شدیم مردم این شهر از شدت خوشحالی سر از پا نمیشناختند. مردم در فقر و سختی زندگی میکردند. آن زمان بنزین لیتری یک تومان بود و سپاه برای خودروهای خودش، بنزین قاچاق از عراق را لیتری 700 تومان میخرید. گشایش این جاده رخداد بسیار بزرگی برای جمهوری اسلامی در آن زمان بود. پایه ریزی عملیاتهای بازگشایی جاده هم با کاوه بود و همین امر موجب شد ضدانقلاب از او بیشتر بترسد.
پس از این رخداد، سپاه به این فکر افتاد که نیروی ویژهای را با هدف پاکسازی جادهها به نام «تیپ ویژه شهدا» تشکیل دهد که بعدها به لشکر تبدیل شد. من در سردشت با کاوه آشنا شدم و بچه محل هم درآمدیم. هر دو از محله «ضد» در مشهد بودیم. از زمانی که تیپ ویژه شهدا تشکیل شد من همراه کاوه بودم. کارمان را از سنندج آغاز کردیم و عملیاتهای پاکسازی ما از سقز شروع شد.
نخستین اقدامهای تیپ ویژه شهدا چه بود؟
- آزاد سازی سد زرینه رود که در 45 کیلومتری شهر بوکان قرار داشت. پس از آن تصمیم گرفتیم جاده های منتهی به سردشت - جاده پیرانشهر و مهاباد را باز کنیم.
عملیات پیرانشهر به سردشت، جاده 140 کیلومتری از داخل جنگل انبوه آلواتان میگذشت. این جاده در دست ضدانقلاب قرار داشت و پیام داده بود اینجا دژ ماست و کسی نمیتواند وارد آن شود. امکانات مردم را گرفته و شرایط را برایشان سخت کرده بود.
نخستین مرحله در اتاق جنگ که در قرارگاه حمزه شهر ارومیه با حضور شهیدان کاظمی و بروجردی برگزار شد من هم به صورت اتفاقی آنجا بودم. هدف اصلی، باز شدن جاده 140 متری بود. برف از عملیاتها جلوگیری میکرد و در زمستان کار بسیار دشوار بود. باید از فرصت تابستان استفاده میکردیم. فرماندهان نظرات خودشان را دادند که در این سه ماه ممکن است 15 کیلومتر از جاده را باز کنیم. کاوه بلند شد و پس از خواندن آیه «رب شرح لی صدری...» نخستین حرفی که زد این بود؛ «به امید خدا این 15 کیلومتر را در یک مرحله باز می کنیم.» این حرف برای فرماندهان نظامی سخت بود. کاوه طرح عملیات را ارایه داد. قرار شد عملیات را انجام دهیم و هرجا را گرفتیم ارتش مستقر شود و نگهداری کند. در همه عملیاتها، کاوه پیشرو بود. در عملیات سد بوکان باید 45 کیلومتر را در یک شب پیاده روی میکردیم. از غروب تا طلوع آفتاب با کوله پشتی و سلاح تمام مسیر را دویدیم و کسی که جلوی صف قرار داشت، کاوه بود. اگر کاوه نبود همه ما بریده بودیم، برخی نمیتوانستند بدوند، کاوه با قنداق تفنگ به کمر بچهها میزد و میگفت باید بیایید تا ضد انقلاب را غافلگیر کنیم. برخی بچهها میان راه روی زمین میافتادند و میگفتند کاوه جان! ما را بکش! ولی او همه را مجبور میکرد که بلند شوند و بدوند. همه راه را فقط دویدیم، حتی نمازمان را نخواندیم تا وقت را از دست ندهیم. طلوع آفتاب بالای سد بوکان رسیدیم. وقتی روی سر ضد انقلاب رسیدیم که خواب بودند. اگر دیرتر رسیده بودیم و دشمن متوجه حضور ما میشد، سد را منفجر میکرد و یک شهر زیر آب میرفت. زمانی که رسیدیم بالای سرشان، سماورشان را تازه روشن کرده بودند و آنها هم با پارس سگها متوجه حضور ما شدند.
پس از عملیات سد بوکان چه عملیاتهایی انجام شد؟
- پس از آن، وارد جاده پیرانشهر به سردشت شدیم و عملیاتهای پی در پی آغاز شد. در نخستین عملیات فرمانده ویژه شهدا، شهید ناصر کاظمی شهید شد و برای مرحله دوم عملیات شهید «گنجی زاده»، فرمانده ویژه شهدا شد که ایشان هم به شهادت رسید.
از آن پس، «کاوه»، فرماندهی عملیات و تیپ ویژه شهدا را بر عهده گرفت. سه ماه طول کشید که جاده 140 کیلومتری باز شد.
بنا شد جاده مهاباد به سردشت را هم باز کنیم. کاوه میگفت باید از توپخانه استفاده کنیم. سپاه توپخانه نداشت و ارتش باید پشتیبانی میکرد و میگفت که در جنگهای چریکی، پشتیبانی توپخانه نداریم.
در ارتفاع اصلی جنگل آلواتان امکان اجرای عملیات نداشتیم، چون عبور از آن جنگل انبوه بسیار دشوار بود. ضد انقلاب 1500 نیرو را در ارتفاع اصلی آلواتان جمع کرده بود و این مسیر به زندان دولتو منتهی میشد که نزدیک به 200 اسیر در این زندان داشتیم.
پیشتر نیروهای بارزانی با 800 نیروی خود از ما پول می گرفتند و به ما کمک می کردند، اما در این عملیات خیانت کردند و ما را لو دادند.
چطور به چنین نیروهای خارجی میشد اطمینان کرد؟
- همان زمان وقتی کاوه گفت، اینها مزدورهای آمریکا هستند، شهید بروجردی گفت، کاوه نمیدانی که چه پولی به اینها دادهایم.در هر حال پس از خیانت آنها فقط توانستیم بچههای خودمان را از منطقه بیرون بیاوریم. محدودیت نیرو و دشواری مسیر اجازه ادامه عملیات را به ما نمیداد. جنگل بسیار انبوه بود.
یعنی عملیات متوقف شد؟
- با رفت و آمدهای بسیار و این توجیه که عملیات چقدر مهم است و نجات جان نیروهای خودی و مردم، اولویت دارد مجوز سوزاندن جنگل را گرفتیم. گالنهای بنزین و نفت را پای درختان خالی کردیم و آتش زدیم، همه منتظر بودیم درختان آتش بگیرد، اما آتش در کمتر از یک دقیقه خاموش شد چون جنگل مرطوب بود.
کاوه نقشه عملیات را گرفت و به تنهایی روی نقشه کار کرد، موقع طراحی عملیات اجازه نمیداد کسی به او نزدیک شود، در کارش خیلی جدی بود.
او از ارتش توپخانه گرفت. ارتش همه گلوله هایش را پای کار آورد و جیره چند ماههاش را برای یک شب خرج کرد. هدف، گرفتن ارتفاع اصلی آلواتان بود. نیروها هم به درستی توجیه شده بودند و باید در مسیر اصلی عملیات حرکت میکردند، حتی با وجود مسیر دشوار جنگلی. نیروهای ما زیر آتش ارتش جلو رفتند و مسیر را یافتند. به ارتفاع که رسیدیم، بیشتر از هزار تا نیروی ضد انقلاب در ارتفاع بودند. آنها اگر ارتفاع آلواتان را از دست میدادند جاده را هم از دست داده بودند. آن شب با یک شهید، ارتفاع آلواتان را به دست آوردیم. غنیمت بسیاری در این عملیات به ما رسید. ضد انقلاب اصلاً فکرش را نمیکرد که چنین عملیاتی اجرا شود. ضد انقلاب، مینهای ضدتانک را در زمین جاسازی کرده بود که با انفجار آنها، شهدای بسیاری دادیم. مینهای دست ساز زیادی را جاسازی کرده بود که خنثی سازی آنها بسیار خطرناک بود و احتمال انفجار داشت. به یاد دارم کاوه همه بچهها را عقب میزد، ضامن نارنجک را میکشید و میگذاشت روی مین و خودش را پشت تپهها پنهان میکرد در حالی که سنگهای بزرگ به سرو صورتش اصابت میکرد. در یک روز هفت مین ضد تانک را به همین شیوه منهدم کرد چون خنثی سازی آن جان بچهها را میگرفت.
از ویژگیهای بارز کاوه بگویید؟
- کاوه همیشه پای کار بود و همراه بچهها. به یاد دارم مجروح شده بود، ولی با عصا در عملیات میآمد. قرارگاه بالای ارتفاع بود و با ماشین نمیشد رفت، کاوه هم با عصا نمیتوانست بالا برود. سوار جیپ فرماندهی شده بود و ارتفاعی با شیب تند را بالا میرفت. ناگهان خودرو به پشت برگشت، راننده خودش را به بیرون پرت کرد. جیپ را به سختی نگه داشتیم و کاوه غرق خون شده بود، اما هیچ وقت دست بردار نبود. در خط مقدم همیشه همراه نیروها بود و پشت خط نمیماند، حتی با جراحتهایی که داشت تا وقتی که به شهادت رسید.
*****
قدس/به بهانه۱۰ شهریور؛ درگذشت شیخ عبدالکریم حائری: روحانی که بدهیِ اجناسِ نسیه طلاب را می داد!
قدس انلاین_مصطفی لعل شاطری: آیتالله شیخ عبدالکریم حائری، فقیه و عالم بزرگ شیعه و اسلام در سال ۱۲۷۶ هجری قمری در روستای «مهرجرد» یزد در خانه مردی پاکدل و پرهیزکار به نام «محمد جعفر» به دنیا آمد.
این عالم وارسته پس از تحصیلات مقدماتی در اردکان و یزد جهت تحصیل و تکمیل علوم دینی به کربلا و سپس به سامرا و نجف مهاجرت کردند. آیتالله حائری پس از رحلت میرزای شیرازی راهی نجف شد و در آنجا رحل اقامت افکند اما دریافت که حوزه علمیه کربلا اکنون به وجود او نیاز بیشتری دارد. به همین سبب شهر امام مظلومان حسین (ع) را برگزید و راهی کربلا شد. کربلا که روزگاری حوزه علمیه معروف و باشکوهی داشت در آن روزها دیگر شکوه و رونق خود را از دست داده بود هیچ جنب و جوشی در مدرسههای علمیه به چشم نمیخورد و از تراکم طلاب مثل سال های دوران تحصیل او خبری نبود.
بارگاه مقدس حسینی نیز آرام و خالی از درس و بحث علمی، روزگار خود را تنها با زمزمه شیفتگان اهل بیت و زائران مشتاق ضریح حسین (ع) میگذراند. وی به موجب همین اوضاع تأسف بار حوزه علمیه، این شهر را انتخاب کرد و اینجا بود که به برکت حائر حسینی لقب «حائری» را برای خود برگزید.
با حضور اندک مدّت خود در حوزه علمیّه، کربلا، غبار عزلت و فراموشی سالهای گذشته را از چهره این شهر زدود و پس از سالها آرامش و سکوت بار دیگر همهمه طلاب در مدارس پیچید و بارگاه امام حسین (ع) نیز با طنین افکندن بحثهای علمی دانش پژوهان در آن، جلوهای دیگر گرفت. آیتالله حائری در این مدّت دو درس عمده خارج اصول و فقه تدریس میکرد و باقی اوقاتش را در اختیار طلاب علوم دینی قرار داد و علاوه بر اینها، در مقام کسی که آیتالله میرزا محمدتقی شیرازی مرجع تقلید شیعه احتیاطات خود را به ایشان ارجاع داده، پاسخگویی به مسائل دینی مردم را نیز بر عهده گرفت.
آیت الله حائری در 1331 ق. از طرف حاج سیداسماعیل عراقی و دیگر علمای شهر اراك به حوزه علمیه اراك دعوت شد. با ورود آیتالله حائری به اراك، علما از شهرهای مختلف به اراك روی آوردند و سه مدرسه، آقا ضیاء، سپهدار و حاج ابراهیم، اراك پررونق گردید. آیتالله حائری در مدرسه آقا ضیاء، خارج فقه و اصول را شروع نمودند و در همانجا نماز جماعت اقامه داشتند. مدتی بعد به زیارت امام رضا (ع) مشرف شدند. در ایاب و ذهاب، چند روزی در قم توقف نمودند. ضمن زیارت حضرت معصومه (س)، مدرسه فیضیه و دارالشفا را از نزدیك دیدند كه آن مدرسه پرشور و رونق علمای سلف، تبدیل به مخروبه و محل اسكان گدایان و دیوانگان و انبار مغازهداران شده بود. بعد از آن مكرر به اطرافیان میفرمودند: چه میشد اگر حوزه علمیه قم سر و سامانی میگرفت.
در این اقامت كوتاه، علمای قم از وجود ایشان بهرهمند شدند و متوجه لزوم مجتهد قوی بنیان در كنارشان گردیدند. بعد از بازگشت از سفر مشهد، نامه آیتالله سیدمحمدتقی شیرازی كه حاكی از ضرورت وجود آیتالله حائری در عتبات بود را دریافت نمود. در جواب نوشتند: شما به ایران بیایید تا با تشكیل حوزه در سیر سریع ایران به سوی تباهی وقفهای ایجاد كنیم ولی میرزا شیرازی با عذر كهولت سن نپذیرفتند. حوزه علمیه اراك رونق خوبی گرفته بود. علمای بزرگی چون آیتالله شیخ محمد سلطانالعلما، آیتالله آقا نورالدین عراقی، آیتالله میرزا علیخان، آیتالله حاج آقا مصطفی فرید محسنی در این حوزه كرسی تدریس داشتند.
دو ماه از اقامت آیتالله حائری در قم میگذشت که جلسهای در منزل آیتالله «پایین شهری» با حضور بازاریان و فقهایی نظیر حضرات آیات بافقی، کبیر و فیض تشکیل و مقرر شد حوزه علمیه قم مجدداً احیا شود.
این امر مهم بر دوش آیتالله شیخ عبدالکریم نهاده شد و چون استخاره خوب آمد: «وَأْتُونِی بِأَهْلِکُمْ أَجْمَعِینَ و همه نزدیکان خود را نزد من بیاورید»، مصمم شدند حوزه علمیه قم را سامان داده و شاگردان خود را از اراک به این شهر فرا خوانند. با تلاشهای ایشان، حوزه علمیه قم به جایگاهی رفیع دست یافت، چنانکه این حوزه در عرصه سیاست نیز همواره مقابل سیاستهای ستیزهجویانه رضاخان قرار داشت.
سرانجام در سال 1340 ه.ق (1301ه.ش) مدّتي پس از ورود آيت الله حائري به قم، حوزه علميه قم در شرايطي دشوار، به طور رسمي توسط ايشان تأسيس شد. در آن زمان مردم، صاحب عقيده راسخ و ايمان ثابت بودند و نسبت به دين و رجال ديني اهتمام مي ورزيدند و به حاملان دين و طلّاب علوم ديني احترم مي گذاشتند. بنابراين با همّت و تلاش حاج شيخ و كمك و مساعدت مالي و معنوي مردم، روز به روز بر شوكت و اهميت حوزه علميه قم افزوده شد، به طوري كه تعداد طلّاب و علما در اوايل هجرت ايشان به قم به هزار نفر رسيد و حاج شيخ اقدام كرد به تأمين معاش اهل علم و دانش و معرفت و با كفايت و كياست به مديريّت حوزه علميه پرداخت.
با تأسيس حوزه، قم از جايگاه سياسي، اجتماعي ممتازي برخوردار گرديد و با تدبيرهاي حكيمانه حاج شيخ، پايگاه مستحكمي براي حفظ و حراست از فرهنگ اسلام و تشيّع، گشت حوادث سياسي اين دوره و نزديكي قم به مركز، به طور قهري و طبيعي حوزه علميه قم را وارد امور سياسي كرد و اهميّتي مضاعف به اين شهر بخشيد كه پيش از اين سابقه نداشت.
ویژگیهایی منحصر به فرد
از خصوصیات بارز آیتالله حائری که سایر خصوصیات اخلاقی دیگر ایشان را تحت الشعاع خویش قرار میداد، زهد و ساده زیستی و زندگی بیآلایش قبل و پس از مرجعیّت بود.
چنانکه همواره خدا را شاکر بود که از همان اندک چیزی که در دست دارد میتواند به وضع فقرا رسیدگی کند. در این باره روزی یکی از بزرگان، عبای گرانقیمتی را به فرزندش هدیه کرد و آیتالله حائری چون از آن مطلع گردید با فرزندش به سخن نشست و با این جمله که «فرزندم، این عبا برای تو زیاد است» او را متقاعد ساخت که آن را فروخته، با پولش سه عبای متوسط برای خود و دو طلبه دیگر تهیه نماید.
در مقام زهد ایشان، همین بس که امام خمینی (ره) وقتی به یاوه گوییهای پسر رضاخان پاسخ میدهد. با اشاره به زهد آیتالله حائری چنین میفرماید: »ما مفت خوریم! ... مایی که مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری مان از دنیا میرود، همان شب آقازادههای ایشان شام ندارند، مفت خوریم! یا آنها که بانکهای خارج را پر کردهاند و باز دست از مملکت بر نمیدارند مفت خور نیستند؟»
علاوه بر این حاج شیخ عبدالکری، کم حرف بود و با مردم با مهربانی و ملایمت رفتار میکرد و در برخورد با طلاب جوان حال و روحیّه آنها را مراعات مینمود و همواره چهرهای بشاش و بر لبهایش تبسّم داشت. گاهی در دمادم سحر برای سرکشی و شناخت طلاب پرکار و سحرخیز، راهی مدارس میشد و در رفع مشکلات مالی و رفاهی آنان تلاش میکرد. بارها میشد که به صاحبان مغازههای اطراف حرم مراجعه میکرد و بدهی طلابی را که از آنها جنس نسیه برده بودند، ادا مینمود.
صبر و بردباری یکی دیگر از خصوصیات روحی آیتالله حائری در مقابل مشکلات بود که از وی رادمردی پر استقامت ساخته بود. ایشان در مقابل حوادث و مسائل سیاسی در اوایل شکل گیری حوزه که مصادف با روی کار آمدن رضاخان پهلوی و به دنبال آن ماجرای کشف حجاب بود همواره صبر و بردباری را پیشه خود ساخت و حراست از حوزه علمیّه نوپا را که انهدام آن در رأس توطئه دشمنان دین بود، تلاش بسیاری نمود و همواره میفرمود: «من حفظ حوزه علمیه را اهم میدانم.» آیتالله حائری در ماجرای کشف حجاب بارها با رضاخان برخورد و ستیز نمود. معروف است که پس از ماجرای کشف حجاب و کشتار مسجد گوهرشاد ایشان هیچ گاه حال و روز خوشی نداشت و این اندوه را تا پایان عمر در دل داشت.
منابع:
1-نیکوبرش، بررسی عملکرد سیاسی آیت اللّه حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی از سال ۱۳۰۱ تا سال ۱۳۱۵ه ش، تهران: ۱۳۸۱.
2-کریمی جهرمی، آیةاللّه مؤسّس مرحوم آقای حاج شیخ عبدالکریم حائری، قم: ۱۳۷۲.
3-فیاضی، زندگینامه و شخصیت اجتماعی ـ سیاسی آیت اللّه العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری، تهران: ۱۳۷۸.
4-حائری یزدی، مرتضی، سرّدلبران: عرفان و توحید ناب در ضمن داستان ها، به کوشش رضا استادی، قم: ۱۳۷۷.
5-امینی، اهتمام آیةاللّه حاج شیخ عبدالکریم حائری در تأسیس و حراست از حوزه علمیه قم به کوشش محمدکاظم شمس، عبدالهادی اشرفی، و جواد آهنگر، قم: ۱۳۸۳.
6-حائری یزدی، خاطرات دکتر مهدی حائری یزدی، به کوشش حبیب لاجوردی، تهران: ۱۳۸۱.
*****
کاروکارگر/مجید سرسنگی مدیرعامل خانه هنرمندان ایران خبر داد: تولید بزرگترین اثر نمایشی بعد از انقلاب در حوزه دفاع مقدس
مجید سرسنگی مدیرعامل خانه هنرمندان ایران و رئیس تماشاخانه ایرانشهر خبر از تولید نمایشی با موضوع 175 غواص شهید داد و گفت بهزودی بزرگترین اثر نمایشی بعد از انقلاب به تهیهکنندگی این تماشاخانه تولید و اجرا خواهد شد.
به گزارش کاروکارگر، مجید سرسنگی مدیرعامل خانه هنرمندان ایران و رئیس تماشاخانه ایرانشهر خبر از تولید نمایشی با موضوع 175 غواص شهید داد و گفت بهزودی بزرگترین اثر نمایشی بعد از انقلاب به تهیهکنندگی نمایشخانه ایرانشهر تولید و اجرا خواهد شد.
وی همچنین با اعلام این خبر گفت: نمایشخانهی ایرانشهر به دلیل مشکلات مالی موجود نمیتواند تهیهکننده آثار باشد زیرا تهیهکنندگی اثر نمایشی نیازمند به دوش کشیدن بار مالی فراوان است و متأسفانه با تمام مشکلات مالی این مجموعه، امسال نیز شورای شهر همان مبلغ اندکی که برای نمایشخانهی ایرانشهر اختصاص داده بود را تقریباً 60 الی 70 درصد کاهش داد. وی همچنین در خصوص اجرا و تولید آثار گفت: نکتهای که همیشه مطرح بوده است اجرای نمایشهای فاخر است و طبیعتاً برای تولید و اجرای اینگونه آثار باید سرمایهگذاری کرد و در غیر این صورت میبایست بنشینیم و از بین نمایش هایی که به ما معرفی میگردد آثاری را انتخاب کنیم.
معاون فرهنگی دانشگاه تهران در ادامه افزود: دغدغه تولید اینگونه آثار و روی صحنه بردن آنان در نمایشخانه ایرانشهر علیرغم تمام مشکلات مالی وجود داشته است، بهعنوان نمونه در ابتدای امسال نمایش مظلوم پنجم که از آثار برجسته دهه 60 بوده را با کمک شهرداری توانستیم تولید و اجرا کنیم و در ادامهی این راه نمایش جدیدی را آغاز کردیم که امیدوارم با کمکهای شهرداری محقق شود، نمایشی که مضمون آن، 175 شهید غواصی هستند که مظلومانه در عملیات کربلای چهار به شهادت رسیدند و پیکر پاکشان شناسایی و به کشور بازگشت. ما نیز از همان زمان شناسایی پیکر این شهدا به دنبال این بودیم که یک طرح نمایشی را تولید و اجرا کنیم که خوشبختانه بعد از تحقیقات گسترده طرحی در غالب یک نمایش بزرگ میدانی آماده شد.
این طرح که خارج از فضای سالن تئاتر و در وسعتی حدود 2000 مترمربع خواهد بود با تکنیکها و جلوههای ویژهی خاصی قرار است اجرا شود و در نوع خود یکی از بزرگترین نمایشهایی است که بعد از انقلاب تولید میشود. دکتر سرسنگی در رابطه با نام این اثر و همچنین همکاری با سایر ارگانها برای کمک به تولید این نمایش نیز گفت: نام این نمایش «جزیره ماهی» است که در حال حاضر برای تولید آن مکاتباتی را با شهرداری برای کمک به تولید این اثر کردهایم، بههرحال این اولین و بزرگترین نمایش درباره شهدای غواص است و تولید این اثر فاخر برای نمایشخانهی ایرانشهر هزینههای زیادی خواهد داشت و از طرفی بهصورت همزمان نیز در حال تکمیل متن و انتخاب گروه اجرایی هستیم و امیدوارم این نمایش را بتوانیم در همین بوستان هنرمندان اجرا کنیم.
مدیرعامل خانه هنرمندان ایران به نکات ویژه و برجستهی نمایش «جزیره ماهی» اشاره کرد و گفت: تحقیقاتی فراوان و گستردهی درباره چگونگی عملیات کربلای چهار و نحوه به اسارت درآمدن و همچنین شهادت این رزمندگان صورت پذیرفته است که در نوع خود یک اثر نمایشی شاخص و مستند به شمار خواهد رفت. اثری که در آن سعی شده در عین وابستگی کامل به مستندات تاریخی از تخیلات نویسندگان نیز استفاده شود. همچنین مجموعهای از بهترین هنرمندان بازیگر که میتوانیم در این پروژه از آنها استفاده کنیم گردآوری خواهند شد و همانگونه که گفتم این اثر یکی از بزرگترین و شاخصترین آثار نمایشی بعد از انقلاب در حوزه دفاع مقدس خواهد شد.
ریس تماشاخانه ایرانشهر همچنین با شاره به اینکه نمایش «جزیره ماهی» به تهیهکنندگی مجموعه نمایشخانهی ایرانشهر خواهد بود نیز افزود: تهیهکنندگی این نمایش بر عهدهی نمایشخانهی ایرانشهر است اما همانگونه که عرض کردم به دنبال این هستیم که بتوانیم همکاریهای مختلف را جذب کرده و مسائل مالی آن را انشالله حل کنیم تا این اثر ماندگار و فاخر را در نیمه دوم سال 94 در بوستان هنرمندان تولید و به اجرا درآوریم.
*****
وطن امروز/اشکهای مردمان جهان با تماشای فیلم «محمد رسولالله(ص)»؛ فریاد مظلومیت پیامبر در عمق آمریکای شمالی
حال و هوای این روزهای شهر مونترال کانادا با نمایش فیلمی به نام «محمد رسولالله(ص)» بشدت متفاوت شده است. به گزارش تسنیم، استقبال از فیلم محمد رسولالله در مونترال کانادا به حدی بوده است که سینماهای نمایشدهنده پاسخگوی درخواست بازدیدکنندگان نبوده است.
یکی از دانشجویان ایرانی دانشگاه مکگیل، در یادداشتی از حال و هوای نمایش فیلم «محمد رسولالله(ص)» در شهر مونترال کانادا گفته است: ورود این فیلم به جشنواره مونترال همراه با بحثهایی در رسانهها و روزنامههای این منطقه بود و اساسا اینکه اینچنین فیلمی وارد جشنواره شود خود یک مساله بود، تا آنجا که ظاهرا شهردار مونترال به شکل جدی پشت این فیلم ایستاد و این فیلم در افتتاحیه این جشنواره پخش شد و پس از آن در 2 سالن دیگر نیز پخش شد.
در افتتاحیه این جشنواره شهردار و رئیس جشنواره به همراه مجید مجیدی روی فرش قرمز حضور پیدا کردند و فیلم را دیدند. استقبال از این فیلم بسیار زیاد بود، به شکلی که من که چند روز قبل از برگزاری جشنواره متوجه حضور این فیلم شدم، وقتی برای گرفتن بلیت اقدام کردم دیدم هیچ بلیتی وجود ندارد و همه بلیتها تمام شده است. به لطف یکی از دوستان بلیتی برای من پیدا شد و وقتی وارد سالن شدم متوجه این قضیه شدم با وجود اینکه ایرانیهای اینجا بسیار علاقهمند دیدن فیلمهای آقای مجیدی هستند اما عمده تماشاچیان حاضر در سالن غیرایرانی هستند.
نکته جالب توجه ماجرا برای من اینجا بود که با وجود اینکه اکثر تماشاگران فیلم غیرایرانیهای غیرمسلمان بودند، در عین حال واکنشهای آنها به صحنههای مختلف فیلم خیلی عجیب بود. برای مثال در صحنههایی مانند درگذشت حضرت آمنه شاهد گریههای آنها بودیم و صدای گریه اکثر جمعیت سالن را میشنیدیم. تازه این فیلم دوبله نشده بود و فقط زیرنویس داشت. شما معمولا با زیرنویس نمیتوانید ارتباطی برقرار کنید ولی با این حال فیلم برای آنها آنچنان جذابیت داشت و آنقدر صحنهها واقعی بود که مظلومیت پیامبر در آن سن برای آنها بسیار جالب و تاثیرگذار از آب درآمده بود و این خیلی جالب بود که مظلومیت پیامبر در این فضا و این مکان در حال فریاد زده شدن است.
نکته دیگر آنکه وقتی برای دیدن فیلم به سالن سینما رفتیم شاهد این بودیم جمعیت بسیار زیادی پشت درهای سینما آمده بودند تا بتوانند به نحوی بدون بلیت یا با استفاده از جای خالی کسانی که در ساعت نمایش به سالن نرسیده بودند، این فیلم را ببینند که این اتفاق نیفتاد. من فکر میکنم همه اینها از عنایات خود پیغمبر است. هم این واکنشهای رودررو و هم حجم گزارشها و مطالبی که روزنامهها و رسانههای اینجا از پخش فیلم محمد رسولالله مطلب کار کردند واقعا عجیب است. البته بیرون سالن هم عدهای در حد 20 یا 30 نفر تجمعی داشتند که عمدتا هم از اعضای گروه منافقین بودند. گروههایی که آنچنان سخیف هستند که سرانجام کار آنها رسیده است به مخالفت با فیلمی که محتوایش هیچ ارتباطی با ایران ندارد و فقط مرتبط با پیامبر اکرم است. رسانهها هم زیاد به آنها توجه نکردند. نکته دیگر اینکه مدیر جشنواره مونترال بعد از به نمایش در آمدن این فیلم بسیار خوشحال شده است و خوشحالی خود را هم بشدت نشان میدهد.
اگر عکسهای فرش قرمز را ببینید مدیر جشنواره با انرژی به استقبال مجیدی میرود. در دانشگاهها و فضاهای علمی هم شاهدم که جوانها دارند درباره این فیلم صحبت میکنند با وجود آنکه شهر مونترال، شهر معروفی است اما شهر بزرگی نیست و شما بهراحتی میتوانید اتفاقات را در شهر ببینید و این روزها در خیلی از جاها صحبت از فیلم «محمد رسولالله(ص)» است و این اتفاق کوچکی نیست.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com