شرکت کنندگان این دوره که از کشورهای مختلف پنج قاره در ایران به سر میبرند از باغ پرندگان، برج میلاد، بوستان گفتگو، بوستان آب و آتش و پل طبیعت تهران، بازدید کردند. روایت خبرنگار همراه این فارسی آموزان را در زیر میخوانید:
*باغ پرندگان
اتوبوسها از ساعت 9 صبح دانشجویان و اساتید خارجی زبان فارسی را از محل اسکان در دانشگاه شهید بهشتی سوار میکنند. اولین مقصد باغ پرندگان است. درازای مسیر و ترافیک صبحگاهی فرصت مناسبی است تا آنها که کنجکاوتر هستند، فرصت را مغتنم بشمارند و خیابانها، ساختمانها و اتومبیلها را بنگرند. شاید برخی انتظار نداشتند که با تهرانی مدرن و پیشرفته مواجه شوند؛ چون در چهرهشان نوعی حیرت و تعجب دیده میشود.
به هر حال کمتر از یک ساعت از حرکتمان نگذشته که به فضای سبز و زیبای باغ پرندگان در شرق تهران میرسیم. باید مسیر کوتاهی را پیاده طی کرد. در همین مسیر کوتاه دوستان جدید از ملیتهای مختلف که همدیگر را به تازگی در کشوری دیگر یافتهاند، سعی میکنند بیشتر با یکدیگر آشنا شده و همدیگر را بشناسند.
نگاهی میچرخانم تا من نیز آنها را بهتر بشناسم. از نوع پوشش و چهره و حتی رنگ پوست میتوانم ملیتهای بسیاری از آنها را حدس بزنم. چند متری جلوتر از من چند چشم بادامی که میهمانان ما از شرق آسیا ـ کره جنوبی ـ هستند با شور و نشاط خاصی در حرکتند.
در همان مسیر ورودی باغ، بازار گرفتن عکسهای یادگاری و خویش انداز (سلفی)، داغ میشود.
حالا در محوطه باغ پرندگان هستیم و دانشجویان گروه گروه مسیر را طی و در راه با خانوادههای ایرانی که در محوطه باغ در حال قدم زدن هستند، هم مسیر میشوند. این همراهی هم دیدنی است. در این میان جوانی ایرانی تعارف را کنار گذاشته و متوجه جوانی آمریکایی شده است. جلو میآید و سر صحبت را باز میکند، بعد که میفهمد این جوان از کشور آمریکاست با سماجت از او میپرسد که «شما راگبی را با دست بازی میکنید، پس چرا به آن فوتبال میگویید؟! فوتبال را با پا بازی می کنند» جوان آمریکایی لبخند میزند اما جوابی ندارند و دوستان اروپاییاش از روی صمیمیت و دوستانه به او میخندند.
خارجیها در کنار عکسهای تکی و چند نفره، پرندگان را هم به جمع خود راه دادهاند. متوجه میشوم که برای برخی از آنها، بعضی از پرندگان بیشتر آشناست. شاید یادآوری خاطراتی خاص باشد، این موجب شده تا لحظهای کنار آب و قفس بایستند و به قوهای سفید و سیاه و پرندگان زیتنی خیره شوند.
یکی شان «آنتوان» است. پسر 20 ساله اوکراینی که از پرندگان زیبای آبی، عکس و فیلم میگیرد. نزدیکش میشوم و سر صحبت را باز می کنم و از خاطراتش میپرسم. میگوید: «سه سال است که زبان فارسی میخوانم و در این مدت آهنگهای بسیاری از هنرمندان ایرانی را گوش دادهام».
این را میگوید و بعد از آن زمزمه میکند؛ «با اینا زمستونو سر میکنم / با اینا خستگیمو در میکنم».
*بوستان گفتوگو و صرف ناهار
بعد از خروج از باغ پرندگان، گروه به سمت بوستان گفتوگو حرکت میکند. قرار نیست که در ساعت گرم ظهر بازدید داشته باشیم، پس مستقیم به رستوران پارک میرویم که از طرف شهرداری تهران هماهنگ شده است. سالاد فصل و جوجه کباب ایرانی، به ذائقه میهمانان فارسی آموز خوش آمده است. برخیشان هم حین خوردن غذا از چلو کباب یاد میکنند که دلشان را برده است.
بیرون از رستوران، «مسعود» از اربیل عراق، «برانکو» و «کریستف» از اتریش و «بوراک» و «اسماعیل» هم از ترکیه با هم گپ میزنند. «نیک» فارسی آموز بلاروسی به آنها ملحق میشود و به تمجید از غذای ایرانی میپردازند. میگوید که در کشورش تمامی غذاها با سیب زمینی طبخ میشوند. سالاد و غذا و دسر همه با سیب زمینی. در بلاروس امکان کاشت سبزیجات و غلات خیلی کم است و در عوض امکان کاشت سیب زمینی زیاد. حالا او که در ایران به انواع کبابها و برنج دسترسی دارد، خوشحال است. به این فکر میکنم که ایران ما با طبیعت چهار فصل و خاک نعمت بخشش، چقدر جای شکر دارد و باید به داشتن آن افتخار کنم.
*برج میلاد
با این افکار راهی برج میلاد شدیم. برجی که در نگاه اول، حیرت و شگفتی هر بینندهای حتی دانشجویان خارجیِ زبان فارسی را به همراه دارد چنانچه از لحظه وارد شدن به محوطه سالن و بالا رفتن از پله برقیها، تا رسیدن به آسانبر مخصوص رفتن به طبقه هفتم برج، با دوربین و تلفن همراه عکس میانداختند و پس از حضور در ارتفاع 284 متری، که برای بسیاری از خارجیها برای اولین بار بود، از عظمت و بزرگی برج میلاد گفتند؛ و من هم دوباره بیشتر باید به ایران عزیزمان افتخار کنم.
*پل طبیعت
حضور در پل طبیعت برنامه بعدی یکروزه دوره دانش افزایی زبان فارسی، برای تهران گردی دانشجویان خارجی است. از بوستان آب و آتش عبور میکنند تا به این پل مدرن و زیبا برسند. در ابتدای بوستان، بازی کودکان و خردسالان با آب، دانشجویان خارجی را هم به وجد آورده و به عکاسی از فرزندان ایران وادارشان میکند.
جوانها و نوجوانها اما بی رودربایستی دنبال ارتباط گرفتن با خارجیها هستند. جوانی بیست و یکی دو ساله سراغ «علی» دانشجوی سنگالی میرود و میپرسد: «شما فارسی بلد هستید؟» جواب مثبت را که میشنود شروع میکند تا با او صمیمی شود و گرم بگیرد. شاید زیرکانه میخواهد بگوید که ما مهمان دوست و خونگرم هستیم. کمی جلوتر، چند جوان، دانشجویان لهستانی را پیدا کرده و کُریهای والیبالی را آغاز میکنند. طرفهای لهستانیشان اما مانند تیم ملی والیبال این کشور، اهل کم آوردن نیستند و با خنده جواب میدهند.
عکس یادگاری و قدم زدن در فضای دلپذیر بوستان آب و آتش و پل طبیعت پایان تهران گردی پنجشنبه فارسی آموزان غیر ایرانی است. هر چند یک روز خارج از دانشگاه بوده و استراحت خاصی نداشتند، اما از چهرههایشان میتوان رضایت بازدیدها را خواند.
فارسی آموزان که در همین روزهای ابتدایی با همکاران و سرپرستان گروه دوره دانش افزایی، دوستانی صمیمی شدهاند، با دیگر همراهانشان از ملیتهای مختلف نیز گروههایی را تشکیل دادهاند که از نظر جغرافیایی، نژاد و حتی رنگ پوست به هم نزدیک ترند؛ هرچند که در بسیاری از مواقع این قاعده را میشکنند.
همه به سمت سالن غذاخوری دانشگاه شهید بهشتی میرویم. غذاها و میوه برای شام آماده است؛ سوپ، ماکارونی و تکههای ماهی با سبزیجات آبپز شده و زیتون و البته سیب زمینی.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com