تلاش برای از دست ندادن بازیگران منطقه کارساز است؟
اهداف و پیامدهای سفر خالد مشعل به عربستان
جمعبندی مذاکرات هستهای بین جمهوری اسلامی ایران و کشورهای 1+5 قطعاً بر معادلات منطقهای تأثیرگذار خواهد بود و منطقه غرب آسیا پسازاین توافق شرایط جدیدی را تجربه خواهد کرد. دراینبین عربستان سعودی با تلاش مضاعف سعی دارد تا بازنده اصلی لقب نگیرد. همچنین گرچه مقامات حماس و ازجمله خالد مشعل پس از بازگشت از عربستان اظهار نمودهاند که وارد درگیریهای منطقهای نخواهند شد، اما این سفر آنها را وارد رقابتها منطقهای کرده است.
به گزارش بولتن نیوز، جمعبندی مذاکرات هستهای بین جمهوری اسلامی ایران و کشورهای 1+5 قطعاً بر معادلات منطقهای تأثیرگذار خواهد بود و منطقه غرب آسیا پسازاین توافق شرایط جدیدی را تجربه خواهد کرد. دراینبین عربستان سعودی با تلاش مضاعف سعی دارد تا بازنده اصلی لقب نگیرد. همچنین گرچه مقامات حماس و ازجمله خالد مشعل پس از بازگشت از عربستان اظهار نمودهاند که وارد درگیریهای منطقهای نخواهند شد، اما این سفر آنها را وارد رقابتها منطقهای کرده است.
مقدمه
خالد مشعل رئیس دفتر سیاسی حماس پس از سه سال و در رأس هیئتی بلندپایه به عربستان سعودی سفر و با پادشاه و برخی دیگر از مقامات این کشور دیدار و گفتوگو کرد. این سفر که تقریباً با سانسور خبری از سوی رسانههای سعودی همراه بود، اما موردتوجه تحلیلگران منطقهای و بینالمللی قرار گرفت. خصوصاً آنکه حماس در طول سالهای گذشته موردحمایت جمهوری اسلامی ایران بوده و البته در سال 2012 و پس از اوج گرفتن بحران سوریه این جنبش دفتر خود را از دمشق به دوحه انتقال داد و تقریباً روابط خود را با تهران کاهش داد. از سوی دیگر این سفر که تنها دو روز پس از جمعبندی هستهای میان ایران و کشورهای 1+5 صورت گرفت، تقویتکننده ارتباط بین این توافق و سفر خالد مشعل به عربستان است. همچنین اخباری مبنی بر سفر مجدد مشعل به عربستان در آینده نزدیک در برخی رسانهها منتشرشده است. در این نوشتار سعی میشود به تأثیر مذاکرات هستهای و جمعبندی بین ایران و 1+5، و تأثیر این جمعبندی بر روند نزدیکی حماس به مصر و عربستان پرداخته شود.
مذاکرات هستهای و تأثیر آن بر تحولات منطقهای
منطقه غرب آسیا یکی از مناطق بحران خیز و شاید بحران خیزترین منطقه جهان است. همچنین نظم و ساختار حاکم بر منطقه در دهههای گذشته همواره مدنظر قدرتهای بزرگ بوده و این منطقه در دهههای گذشته ساختارهای متفاوتی را تجربه کرده است. اما عمده نظمها و ساختارهایی را که منطقه خاورمیانه در طول این دههها تجربه نموده، نظم دوقطبی[2] بوده است. در سال 1979، ایران به رقیب مهم منطقهای پادشاهی عربستان و نوعی چالش جدید راهبردی در استان شرقی این کشور تبدیل شد. این مسئله موقعیت عربستان سعودی را بهمنزله قلب جهان اسلام(موردادعای خود) به چالش کشید. (استنسلی، 1393: 149) در این معادلات نقش کشورهای قدرتمندتر منطقه ازجمله جمهوری اسلامی ایران و عربستان سعودی برجسته و بسیار تأثیرگذار است. همچنین با توجه به انقلابهای عربی زمینههای جدیدی از رقابت برای عربستان سعودی و ایران بازشده که گاهی اوقات از آن بهعنوان یک جنگ سرد منطقهای جدید یاد میشود. (Aarts & M. Al Tamamy, 2013) اما تحولات یک دهه گذشته منطقه و مذاکرات هستهای ساختار جدید منطقهای را با ابهام روبرو کرده است، بهگونهای بسیاری از تحلیلگران این وضعیت را دوران گذار میدانند که هنوز نظم جدیدی از درون آن بیرون نیامده است.
همچنین جمعبندی مذاکرات هستهای باعث کنشها و واکنشهای بسیاری در منطقه و جهان شده و دوران گذار منطقهای باعث گردیده اکثر کشورهای منطقه در دو طیف موافقان و مخالفان توافق جای بگیرند. شاید بتوان گفت محور مقاومت در صف موافقان، و محور سازش در صف مخالفان هستهای قرار دارند. در بین کشورهای محور سازش عربستان سعودی بیش از دیگر کشورها تلاش دارد تا مذاکرات هستهای به نتیجه نهایی منتج نشود؛ بهگونهای که طبق پیامهای فاش شده ویکیلیکس ملک عبدالله پادشاه (سابق) عربستان سعودی در سال 2008 «بهطور مکرر واشنگتن را ترغیب نموده تا سر مار را از تن جدا کند.»
او با این حرف به ایران اشاره داشته است که توانایی نظامی و برنامه هستهایاش رو به رشد است. و یا اینکه رئیس پیشین سازمان اطلاعاتی عربستان با اشاره رویدادها و تحولات گذشته معتقد است که «ریاض باید بهمنظور مقابله با تهران حتی به تسلیحات هستهای دسترسی پیدا کند...» (دیویدسون، 1392: 304) این در حالی است زمانی که تحولات جهان عرب شروع شد، عربستان به این احساس رسید که یک خط و رهبری جریانی ضد ایرانی حتی از گذشته اهمیت بیشتری یافته است. عربستان خود را در تنگنای ترس از دستیابی ایران به سلاحهای اتمی و تبدیلشدن به تهدیدی گستردهتر برای همسایگانش و نگرانی از اینکه ایالاتمتحده با اتخاذ سیاستی بیشازحد آشتیجویانه، درازای امتیازات در خصوص برنامه هستهای ایران، ممکن است برتری منطقهای ایران را بپذیرد. (Steinberg, 2014, p.13) از سوی دیگر در یک دهه گذشته عربستان همواره خود را در نقش یک مدافع تمامعیار اهل سنت تعریف کرده و نسبت به کاهش نقش سنیها در عراق، لبنان و یا کشورهای همجوار خود مانند بحرین حساس و نگران بوده است. (13 Gause, 2014,) همچنین برخی از تحلیلگران بر این باورند که سیاست عربستان سعودی و امارات بر پایه «ترس و وحشت» بر سر منطقهای است که در آن فضایی حاکم است که در آن نسخههای تهدیدآمیز اسلام سیاسی آنها را احاطه کرده است، قدرت ایران کنترل نشده و ایالاتمتحده هم در سیاست حمایت از متحدان منطقهای قدیمی خودچرخش داشته است. (Cook & others, 2014: 9-10) مجموع این تحولات و جمعبندی مذاکرات هستهای بر یکدیگر همافزایی داشته و عربستان بیش از گذشته نگران کاهش نقش منطقهای خود شده است، زیرا ریاض میپندارد که پس از حلوفصل نهایی پرونده هستهای ایران، این کشور در نوک پیکان حملات غرب برای انجام تغییرات بنیادین در داخل و اصلاح سیاستهای منطقهای قرار خواهد گرفت. بنابراین ریاض تلاش دارد تا محور مقاومت را تضعیف نموده و بر متحدان منطقهای خویش بیفزاید. همچنین ریاض تلاش دارد تا از دست دادن حیات خلوت خود یعنی یمن را با نزدیکی به حماس برای مقابله با جمهوری اسلامی ایران جبران نماید. عربستان با نقض پیمان صلح بین حماس و فتح در سال ۲۰۰۷ تلاش کرد حماس را از تهران دور کند. (مشرق نیوز، 25/3/93: 318209) این تلاش ریاض از طرف جنبش حماس نیز به دلایلی مورد استقبال قرارگرفته است. زیرا این جنبش پس از بحران سوریه چندان در راستای سیاستهای محور مقاومت حرکت نکرده و سران این جنبش بر این عقیده هستند که کاهش اختلافات با کشورهای عرب منطقه میتواند هم تأمینکننده منافع مادی و معنوی آنها باشد و هم به کاهش اختلاف آنها با مصر و تشکیلات خودگردان کمک کند.
تأثیر مذاکرات هستهای بر روند نزدیکی حماس به مصر و عربستان
جمعبندی مذاکرات هستهای ایران و قدرتهای بزرگ بیش از هر کشور دیگری عربستان را نگران ساخته است؛ همچنین همانگونه که در سطور فوق بحث شد، حماس نیز به دلایلی به دنبال نزدیکی به ریاض، ترکیه و قطر است، این دو عامل یعنی «نیازهای متقابل» ریاض و جنبش حماس از یکسو، و رویکرد پادشاه جدید عربستان از سوی دیگر باعث گردیده که پس از سه سال رهبران حماس به دنبال گسترش روابط با ریاض برآیند. همچنین عربستان سعودی از تشکیلات خودگردان فلسطین و مصر حمایت میکند که هر دو با جنبش حماس دارای مشکل هستند و حماس سعی دارد تا با میانجیگری و نقشآفرینی ریاض از مشکلات مطروحه بکاهد. از سوی دیگر حماس این برداشت را دارد که پس از حلوفصل نهایی پرونده هستهای ایران و به دلیل کاهش تنشها بین تهران و برخی قدرتهای بزرگ، این جنبش ارزش استراتژیک گذشته را برای تهران نخواهد داشت و تهران همچون گذشته حمایتهای مادی و معنوی از این جنبش انجام نخواهد داد. البته این فرضیه نیز دور از ذهن نخواهد بود که مقامات حماس با سفر به عربستان به دنبال گرفتن امتیازهای بیشتر از تهران هستند، زیرا بر این عقیدهاند که تهران برای جلوگیری از گرایش حماس به محور سازش حاضر بهصرف هزینههای بیشتر است. اما مجموع این عوامل با حلوفصل نهایی پرونده هستهای ایران گرهخورده و آنها را تشدید نموده است، یعنی جمعبندی مذاکرات هستهای نقش عامل «شتاب زا» را در تحولات منطقهای ایفا میکند.
دکتر عدنان ابوعامر، استاد علوم سیاسی دانشگاه غزه معتقد است که این سفر نتیجه طبیعی تحولات غیرمنتظرهای است که منجر به برقراری ارتباط بین عربستان و حماس شده است. وی اضافه میکند: «این دیدار ممکن است جدید به نظر برسد، اما اینگونه نیست، زیرا بسیاری از شواهد بهمنظور هموار کردن رابطه بین طرفین در دوران سلطنت سلمان بن عبدالعزیز وجود داشت.» (Raialyoum, 16/07/2015: 288163) همچنین روزنامه رأی الیوم در مطلبی مینویسد: «تغییر در عربستان سعودی در ماه ژانویه پس از مرگ ملک عبدالله و بر تخت نشستن سلمان آغازشده و این تغییر در پیوستن عربستان به محور ترکیه و قطر بوده است. زیرا در زمان ملک عبدالله کشورهای امارات عربی متحده، بحرین و عربستان جنبش اخوانالمسلمین را در فهرست تروریسم قراردادند و از عبدالفتاح السیسی حمایت کردند و نزدیک به بیست میلیارد دلار به السیسی کمک کردند. حماس نیز که مذاکرات غیرمستقیمی را با اسرائیل برای شکستن محاصره غزه دارد و تلاش دارد تا گذرگاه نیمه بسته رفح را بازگشایی کند، بسیار به سیاستهای عربستان نزدیک شده است. ( Raialyoum, 17/07/2015: 288639) البته معلوم نیست که تلاشهای حماس به چه میزان مثمر ثمر باشد. پایگاه اینترنتی روزنامه العرب چاپ لندن در گزارشی در این زمینه مینویسد: «جنبش حماس با سفر هیئتی از این جنبش به عربستان سعودی حمایت ایران را از دست داد، اما حمایت ریاض را همکسب نکرد. تحلیلگران بعید میدانند که در آینده تحول عمیقی در رابطه میان عربستان سعودی و جنبش حماس فلسطین و به دنبال آن اخوان المسلمین به وجود آید. (بولتن نیوز، 31/4/94: 277114)
البته مقامات حماس هرگونه دوری از ایران را با سفر مشعل به عربستان رد میکنند. «صلاح بردویل» از اعضای ارشد حماس در پاسخ به این سؤال که آیا حماس به دنبال جایگزینی برای همپیمان دیرینه خود یعنی ایران است، پاسخ میدهد: «تحت هیچ شرایطی تن به آغاز رابطهای به قیمت پایان دادن به رابطهای دیگر نمیدهیم.» وی در ادامه میگوید: «آنچه اکنون برای ما بسیار حائز اهمیت است، موضوع فلسطین است. ما به دنبال بسیج کردن کشورهای عربی ازجمله عربستان سعودی برای حمایت از موضوع فلسطین و برقراری هرچه سریعتر آشتی ملی در کشور خود هستیم.» (سایت الف، 30/4/94: 284094)
نتیجهگیری
جمعبندی مذاکرات هستهای بین جمهوری اسلامی ایران و کشورهای 1+5 قطعاً بر معادلات منطقهای تأثیرگذار خواهد بود و منطقه غرب آسیا پسازاین توافق شرایط جدیدی را تجربه خواهد کرد. دراینبین عربستان سعودی با تلاش مضاعف سعی دارد تا بازنده اصلی لقب نگیرد. همچنین گرچه مقامات حماس و ازجمله خالد مشعل پس از بازگشت از عربستان اظهار نمودهاند که وارد درگیریهای منطقهای نخواهند شد، اما این سفر آنها را وارد رقابتها منطقهای کرده است. لذا شاید در یک جمله بتوان گفت «احساس عدم تضمین امنیت در آینده» دو طرف را به نزدیکی به هم سوق داده است. ریاض تلاش دارد تا تحولات یک دهه گذشته منطقه را با ایجاد شکاف در محور مقاومت جبران نماید و حماس نیز نگران کاهش حمایتهای مادی و معنوی تهران از این جنبش در آینده است. البته این جنبش همچنین با این اقدام خود نیمنگاهی به بازی باکارت عربستان برای جلب حمایتهای بیشتر تهران نیز دارد.
در پایان شاید بتوان سه نکته کلیدی را در این خصوص مطرح نمود. اولاً، برخلاف دههها که همواره ریاض نقش ثانویه را در منطقه بازی میکرد، در تحولات یک دهه اخیر سعی دارد بازیگر نقش اصلی باشد، که البته چندان از عهده ایفای این نقش برنیامده است. ثانیاً، حماس نخواهد توانست باسیاستهای جدید خود هر دو قدرت ایران و عربستان را پشت سرخود ببیند و احتمالاً حماس شرایطی شبیه «برزخ» را تجربه خواهد کرد و حمایت جدی هیچیک از قدرتها را کسب نخواهد کرد؛ و ثالثاً، این اقدامات عربستان راهگشای برونرفت از مشکلات و فشارهای احتمالی آینده علیه ریاض نخواهد بود.
منبع: اندیشکده تبیین