به گزارش بولتن نیوز به نقل از هفته نامه سینمایی فیلم، یکی از اتفاقاتی که احتمالاً برای هر کسی در حین تماشای فیلم در سالن سینما رخ داده، این است که برخی از تماشاگران به فصل یا دیالوگ کاملاً جدی و غیرکمیکی از فیلم میخندند. این کار باعث تعجب و حتی پرت شدن حواس سایر تماشاگران میشود و ممکن است آنها به دلایل چنین اتفاقی فکر کرده باشند. به عنوان مثال در گذشته (اصغر فرهادی) فصلی وجود دارد که پسر کوچک خانواده با اخم و ناراحتی اتاق خوابش را ترک میکند تا فرد غریبه و تازهوارد (علی مصفا) در اتاقش ساکن شود.
زمان تماشای این فصل عدهای با صدای بلند شروع به خندیدن کردند که تعجب تعدادی از تماشاگران را برانگیخت؛ یا در قصهها (رخشان بنیاعتماد) وقتی شخصیت فرهاد اصلانی به زنش (فاطمه معتمدآریا) اعتراض میکند که چرا با حاجآقا نامهنگاری داشته است و مشغول سرزنش و تهدیدش میشود، خندهی برخی از تماشاگران موجبات عصبی شدن سایرین را فراهم کرد.
در مثال اول پسربچهای که تا کنون زندگی راحت و خواب آرامی داشته و به طور مستقل در اتاقش صاحب محدودهی شخصی بوده است، با ورود فردی ناآشنا و حضور او در محدوده شخصیاش متوجه میشود که دیگر آرامش روزهای گذشته را نخواهد داشت و حضور این غریبه امتیازاتی را از او خواهد گرفت. در این فصل ظاهراً ناراحتی و عصبانیت و بیمیلی پسربچه باعث خندهی برخی حضار شد. در مثال دوم هم مردی را میبینیم که با وجود تحقیر دوستان و سرزنش اجتماع، همسری را انتخاب کرده و با زحمت فراوان و امید بسیار زندگیاش را با چنگودندان حفظ کرده است.
حال با نامهای که به دستش میدهند تمام امید و اعتماد و گذشتهاش را در خطر میبیند و میکوشد با سیگار خودش را آرام نگه دارد ولی تماشاگر هر آن منتظر اتفاق ناخوشایندی و حتی فروپاشی کانون این خانواده است؛ موضوعی که میتوان آن از نگاه نگران نوبر و بچههایش فهمید. این فصل یکی از تلخترین فصلهای فیلم است. با این وجود، ناراحتی همسر نوبر از اینکه چرا با حاجی نامهنگاری داشته، باعث خندهی برخی شد.
دلایل مختلفی برای خندیدن در حین تماشای فیلم در سینما به صحنههای جدی و غیرکمیک وجود دارد. از دلایل چنین واکنشی میتوان به خودنمایی و اظهارفضل اشاره کرد. برخی دوست دارند به هر طریقی، هرچند مغایر با آداب اجتماع، خودشان را نشان بدهند یا مثلاً با حرف زدن در حین فیلم این تصور را به دیگران منتقل کنند که «بیشتر میفهمند و میدانند». خود را دیدن و دیگران را به حساب نیاوردن، نیز دیگر دلیل چنین رفتاری است. برای چنین آدمهایی فیلم دیدن در سالن سینما، راهی است برای اینکه خودی نشان دهند و چون اغلب دگرآزار هم هستند میتوانند با خندیدن و مزاحمت برای دیگران به هدفشان برسند. البته در اینجا بحث درباره این افراد نیست و کسانی مد نظر هستند که عمق فاجعه و درد و ناراحتی نهفته در فصلهای مورد اشاره را به احتمال زیاد درک میکنند ولی باز هم میخندند.
دیدن این صحنههای تراژدیک تازگی ندارد و به احتمال زیاد ما هم نمونههایی را کموبیش در زندگیهایمان تجربه کردهایم. این موضوع به سینما محدود نمیشود و در سایر حوزههای اجتماعی هم دیدهایم که چهطور یک اتفاق جدی و حتی غمبار در جامعه روی میدهد و چه بسیار جوک و شوخی که درباره آن نمیسازند و موضوع چنان از صورت اصلی فاصله میگیرد که حتی پس از مدتی به فراموشی سپرده میشود؛ و حتی در آینده نیز آن را به یاد نمیآورند که بخواهند از آن درس بگیرند و از تجربهی قبلی استفاده کنند. تاریخ هم نشان میدهد که از یک سوراخ چند بار گزیدهشدن به خاطر حافظهی ضعیف جمعی یک تکرار مکرر است و صحت آن هم بر کسی پوشیده نیست.
انسان بهذات از ناراحتی و درد فرار میکند و به سمت لذت حرکت میکند. اما خندیدن به صحنهای جدی و بهشدت ناراحتکننده که نیاز به درک عمیق و تفکر و تعمل دارد چیزی جز فرار و سرپوش گذاشتن و سرکوب درد و ناراحتی نیست. این سرکوب مرهمی گذرا خواهد بود که چند ساعتی زخمی را التیام داده ولی در جایی دیگر باعث آزار و اذیت خواهد شد و رنج بیشتری را بر فرد و اجتماع وارد خواهد کرد. به نظر میرسد برای برخی آدمهای جامعهی تفکرگریز امروز ما چارهای جز پناه بردن به سطحیترین و آسانترین راهحل ممکن - یعنی خندیدن به چنین صحنهها و موقعیتهایی – باقی نمانده است. تفکر و اندیشیدن، کاری بسیار سخت و دشوار است. باید احساس ناراحتی و درد را عمیقاً تجربه کرد و شاید وظیفه و مسئولیتی نیز بر دوش مخاطب بگذارد. پس یک راه این است که از همان ابتدا صورت مسأله پاک شود تا نیازی به فکر کردن نباشد.
در زمان بروز اتفاقات دردناک و تأسفبار در جامعه هم اغلب به جای تحلیل و بحث و اندیشه، بیشتر به آن موضوع و همدیگر میخندیم تا متوجه ضعفمان در اندیشیدن نشویم؛ میخندیم تا نبینیم که از حل مسائل حتی ساده نیز ناتوانیم و در مواردی، متأسفانه، توانایی برقراری یک دیالوگ ساده را هم با یکدیگر نداریم. این نشان میدهد که تحمل احساسات منفی و درد نهفته در اتفاقات ناگوار زندگی را کسب نکردهایم و هر آن ممکن است یک حادثهی تلخ باعث از هم پاشیدن و فرو ریختن ذهن و روان و جسممان شود. گاهی چنان از این موقعیتها ترس داریم که به سمت خنده فرار میکنیم تا هر آنچه باعث ناراحتیمان شده را سرکوب کنیم و آسوده باشیم. اما مسأله اصلی این است که چنین سرکوبی و سرپوشگذاشتنی، دوای درد فرد و اجتماع نخواهد بود و باید اندیشه کرد و راهحل یافت.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com