توماس فریدمن:
اوباما خودش هم می داند تهدید نظامی ایران لاف در غربت است!
هرچند اوباما از بودن تمام گزینهها روی میز صحبت میکند، حتی خودش نیز باور ندارد که گزینه نظامی علیه ایران، یک گزینه واقعی یا عملی باشد، زیرا مردم آمریکا دیگر از جنگ خسته شدهاند.
گروه بین الملل - خبرنگار روزنامه نیویورک تایمز در گفتگو با شبکه تلویزیونی نیمه دولتی پی بی اس آمریکا تصریح کرد: هرچند اوباما از بودن تمام گزینهها روی میز صحبت میکند، حتی خودش نیز باور ندارد که گزینه نظامی علیه ایران، یک گزینه واقعی یا عملی باشد، زیرا مردم آمریکا دیگر از جنگ خسته شدهاند.
به گزارش بولتن نیوز به نقل از شبکه تلویزیونی بلومبرگ، چارلی رز، مجری شبکه، در ابتدای گفتگوی اختصاصی با توماس فریدمن، مقاله نویس امور مربوط به سیاست خارجی برای روزنامه نیویورک تایمز که اخیراً با باراک اوباما، رییس جمهور آمریکا، درباره توافق هستهای ایران، مصاحبهای اختصاصی کرده بود، درباره جمع بندی مذاکرات وین گفت: این مسئلهای بزرگ است.
فریدمن: این لحظهای بزرگ در تاریخ است. 36 سال است که ما (آمریکا) مناسبات خصمانه با ایران داشتهایم. من در سال 1979 میلادی به بیروت فرستاده شدم و از آن زمان وارد مسائل خاورمیانه (غرب آسیا و شمال آفریقا) شدم. از اینرو، میتوانم بگویم که تمام دوران خبرنگاریِ حرفهای من در چارچوب و قالب «جنگ سرد» میان آمریکا و ایران شکل گرفته است.
چارلی رز: یعنی با آن گره خورده است.
فریدمن: بله.
چارلی رز: شما دقیقاً در روز بعد از اعلام توافق هستهای ایران، با رییس جمهور آمریکا مصاحبه کردید. به نظر شما، وی چه احساسی در این رابطه داشت؟
فریدمن: دو مطلب (اصلی) به ذهن من میرسد. اولاً این که اوباما، به عنوان رییس جمهور آمریکا، اعتقاد راسخ به این موضوع داشت که وی حقیقتاً توانسته است راه دستیابی ایران به سلاح های هستهای یا هر نوع گریز هستهای ایران را برای 15 سال آتی مسدود کند. اوباما کاملاً به این مسئله اعتقاد داشت و به هیچ وجه وانمود نمیکرد. ثانیاً اوباما منطقی بسیار محکم دارد که براساس آن استدلال میکند. ثالثاً مطلبی است که وی (اوباما) نگفت، اما من باور دارم که وی به آن معتقد است و آن این است که اوباما به نظر من، کسی است که عقیده دارد باید به دنبال شکار بزرگ باشد و علت این که وی به این مقام (ریاست جمهوری) رسیده همین بوده است.
اوباما معتقد است که اگر شما میتوانید به نحوی دوراندیشانه که در راستای منافع ملی ما باشد و به ما این حفاظت را بدهد که اگر اوضاع خراب شد، بتوانیم همه چیز را بار دیگر معکوس کنیم (و تحریمها را به شرایط سابق بازگردانیم)، مثلاً اگر بتوانید یک کشتی جنگی بزرگ، مانند روابط آمریکا و ایران، را بگیرید و جهت آن را به تدریج به سمتِ دیگری تغییر دهید، این مسئلهای بسیار حائز اهمیت است. البته ریسکِ چنین کاری نیز بزرگ است، اما اوباما برای شکار بزرگ آمده است و این یکی از بزرگترین شکارهایی است که او تاکنون برای شکار آن اقدام کرده است.
فریدمن افزود: شایان ذکر است که این گفتگوها در زمان جرج دبلیو بوش، رییس جمهور پیشین آمریکا، آغاز شده بود. موقعی که جرج بوش در آمریکا روی کار آمد، ایران فقط چند صد دستگاه سانتریفیوژ داشت، اما وقتی دو دوره ریاست جمهوری وی به پایان رسید، ایران تقریباً 9000 دستگاه سناتریفیوژ داشت. میتوان اذعان کرد که دولت بوش، به خصوص کاندولیزا رایس، وزیر خارجه وقت آمریکا، افتخار تشکیل گروه 1+5 را برای مذاکره با ایران داشت.
با این حال، شکست اصلی دولت بوش در این بود که جنگ عراق را آغاز کرد، اما در آن جنگ شکست خورد. این شکست، دو پیامد مشخص درپی داشت: اولاً درهای جهان عرب را بر روی نفوذ ایران کاملاً باز کرد، زیرا ما (آمریکا) سدِّ قدرت سنی را که در صدام حسین مجسم بود، شکستیم ولی چیزی را جایگزین نکردیم.
دومین پیامد شکست دولت بوش در جنگ عراق، از اعتبار انداختن گزینه نظامی (علیه ایران) بود. یکی دیگر از مشکلات اساسی دولت بوش این بود که مقامات این دولت هرگز در داخل خود نتوانستند بر سر این موضوع به توافق برسند که آیا باید از گزینه نظامی برای توقف برنامه هستهای ایران استفاده کنند یا از گزینه دپیلماتیک بهره گیرند. علت آن این بود که دیک چینی معاون وقت جرج بوش، سیاستمداری تندرو بود، ولی کاندولیزا رایس خواهان استفاده از روش دیپلماسی بود.
از این رو، هرچند دولت بوش گروه 1+5 را دور هم جمع کرد، نتوانست از آن به عنوان ابزاری دیپلماتیک برای قالبریزی روند مذاکرات با ایران استفاده بهینه کند. این در حالی است که هرچند اوباما میگفت همه گزینهها روی میز است، خودش به آن باور نداشت و هیچکسِ دیگر نیز باور نداشت که استفاده از زور (نیروی نظامی) گزینهای واقعی باشد، زیرا مردم آمریکا دیگر از جنگ خسته شده بودند. به طور گسترده، مردم آمریکا اصلاً نمیخواستند در رابطه با این موضوع (برنامه هستهای ایران) به جنگ بروند.
از این رو اوباما تصمیم گرفت: حال که من نمی توانم آن مسیر (جنگ) را بروم، پس باید یک انتخاب دیپلماتیک واقعی ایجاد کنم. به همین علت، اوباما فشار تحریم ها را افزایش داد تا ایران درد تحریم ها را به شدت حس کند و به طور همزمان، هویجی (مشوقی) روی میز گذاشت - که البته بسیار بحث برانگیز بوده و هست - مبنی بر این که ایران مجاز به نگهداشتن زیرساختِ محدود هستهای خواهد بود، اما به شرط آن که ظرفیت تولید سلاح هستهایِ خود را محدود کند.
البته ایرانیان نیز در این رابطه بسیار هوشمندانه عمل کردند، زیرا همواره آن (برنامه هستهای خود) را پایینتر از آستانه نزدیک شدن به ظرفیت تولید سلاحهای هستهای نگه میداشتند (تا بهانهای به دست کسی برای حمله به ایران ندهند)فریدمن افزود: آن طرفیِ که کمتر درباره آن صحبت میشود که شاید تصمیمگیرندهی اصلی در این ماجرا باشند، مردم ایران هستند. آنان به حسن روحانی رأی دادند که تنها نامزد متفاوت با سایر نامزدهای در آن انتخابات بود. مردم ایران که دیگر از منزوی بودنِ کشورشان در جهان خسته شده بودند، قاطعانه به روحانی رأی دادند.
فریدمن مدعی شد: در نهایت افکار عمومیِ گسترده در ایران، بیشترین تأثیر را بر رفتار این کشور خواهد گذاشت. فریدمن اضافه کرد: شما میتوانید یک توافق سادهی کنترل تسلیحاتی با کسی (کشوری) که به آن اعتماد ندارید انجام دهید. شما خطی میکشید و به طرفِ مقابل می گویید که اگر از آن عبور کند، بینیِ او را با مشت خرد میکنید.همچنین شما می توانید یک توافقِ پیچیدهی کنترل تسلیحاتی با کشوری که به آن اعتماد دارید انجام دهید.
مثلاً ما (آمریکا) از طریق آژانس بینالمللی انرژی اتمی، برنامههای هستهای کره جنوبی و ژاپن را تحت نظارت و بازرسی داریم.این در حالی است که انجام یک توافق پیچیدهی کنترل تسلیحاتی با کشوری که به آن اعتماد ندارید، حقیقتاً مسئلهای پیچیده است. احتمال بروز مشکلاتی مانند، تقلب، حاضر نشدن مقامات مسئول (در جلسات مربوطه) خراب شدن تجهیزاتِ حسگر یا دوربین ها و امثالِ آن، در چنین توافقی بسیار زیاد است.
بالاخص که در ایران سایتهای متعدد وجود دارد و تمام زنجیرهی تهیه و فرآوری مواد هستهای و خرید تجهیزاتِ آن نیز تحت بازرسی قرار دارد. فریدمن سپس با حالتی شوخ طبعانه افزود: خبرِ خوب این است که این توافق، توافقی «جامع» است، اما خبر بد نیز همین «جامع» بودن این توافق است که آن را بسیار پیچیده میکند. به نظر من در آینده، ما خبرهای بیشتری درباره چالشِ تحت نظارت داشتن چنین توافق جامع و پیچیدهای، خواهیم شنید.
بزرگترین امتیازی که آمریکا در این مذاکرات داد این بود که به ایران اجازه نگهداری زیرساخت هسته ای و سانتریفیوژها را داد. البته علت آن این بود که ایران تمام اینها را - به رغم تحریم ها - خودش ساخته بود و به روشنی نشان داده بود که هرگاه اراده کند، قادر است بار دیگر تمام آنها را بسازد. همچنین مهلت انتظار 24 روزه برای بررسی سایتهای مشکوک در ایران بسیار بحث برانگیز است. به نظر من، زمان انتظار باید دستکم نصفِ آن میبود و ما برای این کار میتوانستیم بیشتر مذاکره کنیم تا آن را (مهلت انتظارِ حداکثر 12 روزه) را بهدست آوریم.
از سوی دیگر، یکی از کارهایی که ایرانیان می توانند انجام دهند که کمک شایان توجهی به رییس جمهور (اوباما) خواهد کرد، آزادیِ آن چهار آمریکاییِ (زندانی در ایران) است.فریدمن افزود: من در دهه 90 میلادی مدتی کوتاه به عربستان سعودی و ایران رفتم. آنچه برای من درباره ایران شوکهآور بود این بود که در ایران «سیاستِ حقیقی» وجود دارد. در آن زمان، یکی از اعضای پارلمان (مجلس شورای اسلامی) ایران قطعنامهای را پیشنهاد کرده بود که در آن آمده بود: ما چرا این همه پول را باید به فلسطینیها بدهیم؟ من شوکه شدم که یک نمایندهی پارلمان در ایران اینقدر آزادی دارد که میتواند چنین قطعنامهای را پیشنهاد کند. به نظر من در ایران« سیاست حقیقی» (بحث و مناظره) درباره و توافق اخیر هستهای نیز رخ خواهد داد.
فریدمن در بخش دیگری از این مصاحبه، تلویحاً به تناقض گوییهای بنیامین نتانیاهو رییس کابینه رژیم صهیونیستی، اذعان کرد. فریدمن گفت: نتایاهو در روزهای دوشنبه، چهارشنبه و جمعه میگوید: اگر تحریمها را افزایش دهید، ایران امتیازات بیشتری میدهد؛ که تلویحاً به این معنی است که ایرانیان افرادی کاملاً منطقی هستند. اما همین نتانیاهو در روزهای سهشنبه و پنجشنبه میگوید: این مردم (ایرانیان)، افرادی وحشی و دیوانهاند که اگر به آنها یک بمب بدهید، همان روزِ بعد، آن را روی سرِ یهودیان خواهند انداخت.
البته من نگرانیهای نتانیاهو را درک می کنم، اما به نظر من، راهی بهتر و معتبرتر از این (توافق هستهای با ایران) برای افزایش امنیتِ تعداد بیشتری از مردم در جاهای بیشتری از دنیا (از جمله اسرائیل و آمریکا) وجود ندارد.فریدمن افزود: من با این نظرِ رییس جمهور (اوباما) موافقم که ما باید اولویت اصلی را فراموش نکنیم و آن، ممانعت از دستیابی ایران را به سلاحهای هستهای است و پس از آن که این ضمانت را به دست آوردیم، به دنبال مسائل دیگر در رابطه با طرز رفتار ایران در منطقه و امثال آن باشیم.
فریدمن تأکید کرد: باید توجه داشته باشیم که به علت انزوای ما (آمریکا) از ایران طی 36 سال گذشته، دیدگاه ما درباره خاورمیانه به علت مناسبات ما با اسرائیل، عربستان سعودی، کشورهای (حاشیه) خلیج (فارس) و همچنین ترکیه، عمیقاً رنگ گرفته است و این در حالی است که این کشورها صرفاً منافع خودشان را دنبال می کنند. از اینرو، این ایده که ایران کاملاً «سیاه» است و این کشورها - مانند برف - کاملاً «سفید» هستند، صرفاً خیالبافی است.
15 نفر از 19 هواپیماربای 11 سپتامبر اهل عربستان سعودی بودند و هیچیک از آنان اهل ایران نبودند. وی مدعی شد: ایران تنها کشوری بود که پس از واقعه 11 سپتامبر، تظاهرات خودجوش در آن در حمایت از آمریکا برگزار شد.وی در بخش دیگری از این گفتگو تصریح کرد: ریشه فکریِ گروه داعش از وهابیگری و عربستان سعودی نشأت میگیرد.