کد خبر: ۲۷۵۸۹۲
تاریخ انتشار:

با موسیقی کوچه بازاری چطوری؟

موسیقی كوچه بازاری قدمتی 80 تا 100ساله در ایران دارد و به مرور شاخه‌های متعددی از آن در جامعه به عناوین مختلف نشر پیدا كرد تا رفته رفته مهر و امضای خاص این سبك به تثبیت برسد.
به گزارش بولتن به نقل از مجله ایده آل، هنوز هم گاهی صدای‌شان را می‌شنویم. در شهرستان‌ها بیشتر و در كافه سنتی‌های پایین شهر تهران، كم و بیش.  آنها را باید مشاهیری دانست كه با گذشت سال‌های زیادی از عمر كاری و هنری‌شان هنوز هم هستند و بخشی از علاقه‌مندان به موسیقی با آثار و ترانه‌های‌شان خاطره‌بازی می‌كنند.  موسیقی كوچه بازاری قدمتی 80 تا 100ساله در ایران دارد و به مرور شاخه‌های متعددی از آن در جامعه به عناوین مختلف نشر پیدا كرد تا رفته رفته مهر و امضای خاص این سبك به تثبیت برسد. 

دهه 30 و 40 شمسی را باید اوج به بلوغ رسیدن این سبك موسیقی دانست كه محبوب قشر متوسط رو به پایین و عمدتا كارگر شد و توجه ویژه رادیو به این قبیل آثار كه عمدتا لحن و ملودی‌ عربی با ریتم‌هایی شاد و  مثلاحال خوب كن را به خود می‌دید، كاری كرد كه این سبك و سیاق، انتخاب غالب جامعه باشد.  ماجرا به اینجا ختم نشد و موسیقی كوچه بازاری سر از فیلمفارسی‌ها هم درآورد تا توجه و همه‌گیری آن بیشتر و بیشتر شود.  ایرج  بهترین نمونه از این خوانندگان است كه در كنار فعالیت‌های رادیویی و اجرای ترانه‌ها و تصنیف‌های جدی، ترانه‌های فیلمفارسی را هم اجرا كرد كه محبوبیتش به واسطه این ترانه‌ها مضاعف شد و با «گنج قارون» و «قهرمان قهرمانان» به اوج رسید. 

با موسیقی کوچه بازاری چطوری؟

از کجا آمدند؟

در اوایل دهه 50 سیر می‌كنیم و سند و مالكیت این سال‌ها را باید شش دانگ به نام «نعمت‌الله آغاسی» بزنیم. او كه ازاهواز به تهران آمد و روحیه حذر از شرارت و سپاس به درگاه خدا را درآثارش ترویج می‌كرد در دل مردم صاحب جایگاهی شد. موسیقی پاپ آن دوره گستردگی جدید و پرهیجانی را در حال به دست آوردن است و آرام آرام موسیقی كوچه بازاری در این رقابت سخت، عرصه را خالی می‌كند و كم می‌آورد. معدود چهره‌هایی چون جواد یساری، ایرج مهدیان و آغاسی به لطف كافه‌دارهای لاله‌زار ادامه می‌دهند. 

به رغم شهرت برخی خوانندگان كوچه بازاری در دهه 50 كم كم حیات این‌گونه از موسیقی مردمی به نقطه پایان نزدیك می‌شود. باوجود اینكه شهرت برخی ترانه‌ها مثل «سپیده دم» با شعری از فریدون خوشنود و ساخته مهناویان با صدای جواد یساری به جایی رسیده بود كه یكی از خواننده‌های آن‌ور آبی هم این آهنگ را بازخوانی كرد، اما  موسیقی كوچه بازاری سیر نزولی خود را طی کرد. تشابه و تكراری شدن ملودی‌ها و از آن مهم‌تر ترویج بی‌قید و شرط موسیقی پاپ، غزل خداحافظی موسیقی كوچه بازاری را خواند. 

جاده صاف کن‌ها

همیشه و در هر نوع هنری بوده‌اند كسانی كه سردمدار و به نوعی پیشرو بوده‌ و توانسته‌اند جاده صاف‌كن خیلی‌ها باشند.  موسیقی كوچه بازاری (در بخش خوانندگی) تا حد زیادی خود را به سه چهره قدیمی وابسته می‌داند. آغاسی، جواد یساری و عباس قادری. این سه تن در كنار بسیاری دیگر كه به مرور وارد ماركت لاله‌زار شدند توانستند آغازكننده و مروج فرم و فضایی باشند كه هنوز هم توانسته با حفظ هویت و اصالت قدیمی‌اش، طرفدارانی را به خود جذب كند. 

حذف به دست خودشان

اصرار برخی چهره‌ها برای دوام باعث شد آشوب و بیراهه‌ای در بین فعالان این عرصه به وجود بیاید و برخی چهره‌ها بدون توجه به میزان تقاضا، بی‌هیچ محدودیتی آثارشان را در صفحه‌ها ضبط و در لاله‌زار عرضه كردند. به عنوان مثال عباس قادری طبق اظهار خودش در شوی شب‌های تهران كه در قالب كاست و در سال 1356 منتشر شده بود، 436 ترانه ضبط و اجرا كرده بود، اما غالب آن ترانه‌ها مضامینی تكراری و ملودی‌هایی یكنواخت داشتند.  

با پیروزی انقلاب اسلامی و تغییر فضای موسیقایی كشور، فعالیت‌های خوانندگان كوچه بازاری متوقف و حیات این ژانر موسیقی خاتمه یافت. در دو دهه اخیر برخی از این خوانندگان به بازخوانی ترانه‌های قدیمی پرداخته‌اند اما عملا این فعالیت‌ها در مسیر نشان دادن یا اعلان حیات خود این خواننده‌هاست و دیگر هرگز نتوانست توفیق اواخر دهه 40 و دهه 50 شمسی را به خود ببیند. 

تغییر نسل

حالا دور، دور ستاره‌های نسل اول موسیقی پاپ ایرانی است. جوانانی كه با ابتدایی‌ترین تجهیزات و البته حمایت بی‌قید و شرط تلویزیون و رادیو هر كدام با سرعت نور اسم در می‌كنند و از كافه‌ها به برنامه‌های تلویزیونی می‌آیند و آثارشان در قالب صفحه‌های گرامافون منتشر می‌شود. اساتید موسیقی سنتی و اصیل ایرانی هم كه با قدرت آثارشان را در دل توده مردم جا كرده‌اند، آرام آرام تكنیك و خلاقیت و موسیقی غربی را وارد جغرافیای موسیقی داخلی می‌كنند و پاپ ایرانی به تدریج سر و شكلی می‌گیرد. 

توسعه موسیقی پاپ ایرانی به دهه ۷۰ میلادی باز می‌گردد. در این مقطع استفاده از سازها و شكل بومی موسیقی ایران به همراه گیتار برقی، درامز و دیگر مشخصه‌های موسیقی پاپ، سبك نوینی را در موسیقی فارسی رقم می‌زند. ترانه سرایان نسل جدید ایران در این دوره ظهور كردند و توانستند آثاری همه‌گیر را روانه بازار كنند. 

با موسیقی کوچه بازاری چطوری؟

تو چقدر خالتوری! 

در تمام این دوره‌ها، اصطلاح و لفظی مهم در ادبیات موسیقی كشور رواج پیدا كرد كه تا همین امروز هم بارها و بارها آن را شنیده‌ایم و شاید هنوز تعریف درستی از آن وجود نداشته و ندارد. لفظ «خالتور» كه در دوره‌های مختلف و مقاطع زمانی گوناگون، تعاریف متفاوتی از آن بوده و هست. 

مهم‌ترین معنی «خالتور» به معنی مجلس‌گرم‌كن و آواز روحوضی است. خالتور از واژه روسی «خالتورا» (به معنی كار بی‌ارزش)، «كارِ (هنری یا ادبی) با كیفیتِ پایین» گرفته شده است كه در ایران دو معنی متفاوت، در محیط موسیقی رسمی و محیط موسیقی مطربی دارد.  این اصطلاح به موزیسین‌هایی كه در مجالس عروسی و طرب با آهنگ‌های خود به اصطلاح مجلس گرم كرده و در برابر آن پول دریافت می‌كنند، می‌گویند. مثلا به این قبیل افراد در جمع‌های عامیانه می‌گویند: چه موزیك خالتوری! (موزیك شادی كه فقط به‌درد مجلس‌گرم‌كردن و مراسم عروسی می‌خورد) یا مثلا: «تو چقدر خالتوری!»... .  خالتوری به معنای موسیقی فی‌البداهه هم می‌تواند باشد. 

وقتی نوازنده یا نوازندگانی بدون قرار و تمرین قبلی، بداهه‌نوازی می‌كنند، كارشان را موسیقی خالتوری می‌گویند.  برخی روایات هم حاكی از آن دارد كه ریشه واقعی این واژه به زمانی باز می‌گردد كه در مجالس و مهمانی‌های زنانه مجبور به استفاده از نوازنده‌های مرد بوده‌اند. در این موارد نوازنده‌ها یا به زعم ادبیات زمان قدیم مطرب‌ها با چشم بسته می‌نواختند. گهگاه پیش می‌آمد كه این افراد حین نواختن ساز از روزنه‌هایی كه به واسطه نخ كش شدن توری پدید می‌آمد، سمت مقابل را نیز دید می‌زدند. از این رو موسیقی آنان به موسیقی خالتوری مشهور شده است!

البته امروزه خالتور بیشتر به موسیقی‌های بی‌محتوا گفته می‌شود. بعضی موزیك‌های شش و هشت یا دیس لاو امروزی را نیز خالتور می‌دانند. 

«خالتور» یعنی «خز»؟!

«خالتور»‌ها معمولا از وجاهت و مقبولیت كمی بین اهالی موسیقی برخوردارند.   در عوض برخی مخاطبان موسیقی و آنهایی كه 24 ساعته در حال گوش دادن به موسیقی هستند به‌شدت از این قبیل هنرمندان استقبال می‌كنند.  در دوران جدید لفظ «خال» برای خواننده‌هایی كه به اجرای برنامه در ‌مهمانی‌ها و عروسی‌ها و مجالس می‌پردازند، اطلاق می‌شود. بسیاری از چهره‌های حال حاضر موسیقی كشور هم از «خال» رفتن تبدیل به خواننده‌های سرشناس كشور شده‌اند و توانسته‌اند اسم و رسمی برای خود دست و پا كنند.  

برخی رفتارهای اجتماعی و مفاهیمی هم كه در آثار برخی خواننده‌ها بیشتر از همه به چشم می‌خورد، باعث تقدیم لفظ «خالتور» به جناب خواننده و آثارش می‌شود. مثلا وقتی خواننده‌ای می‌خواند: «تو خودت قند و نباتی»، در بین اهالی موسیقی یك «خالتور» و «خز» معروف می‌شود. 

چه كسانی  دوست‌شان دارند؟

قدیمی‌ترها و طرفداران فیلم‌فارسی‌های قدیمی، از طرفداران این قبیل هنرمندان‌ هستند. لوطی مشتی‌هایی را كه از این فضاهای قدیمی و البته شاد و ریتمیك، خوششان می‌آید  باید جزو مهم‌ترین دسته از طرفداران این قبیل موسیقی‌ها دانست. این توضیح مهم و ضروری لازم است كه «موسیقی كوچه بازاری قدیمی» و «خالتورهای امروزی» دو مقوله مجزا و كاملا متفاوت از هم‌ هستند كه به هیچ وجه نمی‌توان درباره آنها از یک منظر قضاوت کرد. 

چند نقل قول تاریخی از بزرگان حوزه موسیقی درباره موسیقی  كوچه بازاری 

در طول سال‌های اخیر بارها چهره‌ها و اهالی موسیقی درباره «خالتور» و خوب و بد‌ش سخنان و اظهار نظرهای جالبی در رسانه‌ها منتشر كرده‌اند. گاهی اظهاراتی تند  نیز از سوی برخی چهره‌ها به میان آمده اما عمدتا همه اهالی موسیقی این لفظ را با احتیاط به كار برده‌اند و درباره چهره‌های مختلف سعی کرده‌اند محتاطانه سخن بگویند.  چند برش از این اظهار نظرهای جالب را در ادامه می‌خوانید. 

علیرضا عصار: خالتور  چیز بدی نیست

خالتور بودن هیچ عیب نیست. خالتور چیز بدی نیست. یعنی اون زمان باب نبود در موسیقی داخل كه كسی شعری با اون مضمون رو بخونه. گفته بودم عاشقم، خب حرفمو پس می‌گیرم. تا اون جایی كه من خاطرم میاد، اولیش بود. 

با موسیقی کوچه بازاری چطوری؟

من این مساله را بارها گفته‌ام، نمی‌دانم به خودت هم گفتم؛ اصلا خواندن ترانه سوسن خانم اشكالی نداره. عین این جمله را من در چهار، پنج مصاحبه مختلف هم گفتم. ما هر كدام تصمیم می‌گیریم كه بخشی از زندگی مخاطب را انتخاب كنیم و برای آن بخش موسیقی بسازیم. این تقسیم‌بندی كه بین تمام خواننده‌ها در ایران اتفاق می‌افتد. یعنی اینكه مثلا فرض كن مرحوم فرهاد اصلا كاری نداشت كه مردم در مهمانی‌های‌شان چه چیزی گوش می‌دهند یا در ماشین‌شان چی ممكنه گوش بدهند. برای بخش خلوت و تنهایی مردم موسیقی می‌خواند و بسیار هم تاثیرگذار بود و خدا هم رحمتش كنه. مردم بالاخره در ‌مهمانی‌شان در مراسم عروسی‌های‌شان كه قرار نیست حضرت مولانا گوش كنند. اصلا منطقی هم نیست.

جواد یساری: می‌گفت آقا داداش!

یك دوستی داشتم به نام داوود بهشتی. این داوود بهشتی یك كمدی‌خوان بود، خدا بیامرزه. همه رو می‌گم خدا بیامرزه فردا ما رو هم بگید خدا بیامرزه. ایشون گفت كه یه آقایی آمده توی كاباره افق‌طلایی می‌خوونه، جواد نمی‌دونی مردم براش چه می‌كنن. خب من اون موقع كه خواننده نبودم. خلاصه من رو برداشت برد افق طلایی كه اول لاله‌زار دست راست سر نبش بود. سر كوچه من دیدم واقعا راست می‌گه. خلاصه پول ریخت واسه آغاسی گل فرستاد برای آغاسی و آغاسی اومد بالا. باهاش خیلی رفیق بود. یعنی دوستش داشت بامزه بود. گفت این داداش من می‌خواد همین روزها خواننده بشه چه كار كنه یادش بده.  گفت من بدبخت شدم بسه تو هم می‌خوای بدبخت بشی. صدات چطوره؟ 

گفت صداش بد نیست هر جا خوونده با شیشه تو كله‌اش زدن. از این شوخی‌های اینطوری كرد. بعد گفت یه روز بیا تئاتر. ما رو برد پشت تئاتر عكس انداختیم كه زیر شیشه‌ مغازه‌ام هنوز عكسش هست. بعد شروع شد به غزل‌خوونی و بعد از اون داستان 40سال رفاقته كه بخوام بگم واقعا آدم خسته می‌شه. هیچی دیگه می‌رفتم تئاترش آغاسی می‌گفت گوش كن ببین اون چطوری می‌خوونه، اون یكی چطوری می‌خوونه. رفتیم یه مهمونی‌ و اونجا خووندم. من اون موقع آهنگ مهتجم شیرازی رو می‌‌خووندم بعد از اون مال گلپا رو می‌خووندم، مال ایرج رو می‌خووندم. گفت اینها لاله‌زاری نیست تو باس اینطوریا بخوونی. مردم همه كارگر هستن و میان یه روز خوش باشن پس شاد بخوون كه دیگه کم‌کم شروع شد.   آغاسی هم خیلی سپر بلای من بود. من تئاتر دهقان رفتم دیدم اونجا موفق نمی‌شم. 

با موسیقی کوچه بازاری چطوری؟

رفتم به آقا نعمت گفتم آقا نعمت من تو تئاتر دهقان شروع كردم اما تئاتر شما علی نظری هست، حسن شجاعی هست اگه من رو بیاری اینجا خیلی خوب می‌شه. گفت صبر كن بذار عرقت خشك بشه. همین‌طوری صحبت می‌كرد. بعد از یه هفته من رو آورد تئاتر پارس. یه تمرین گذاشتن و من خووندم. آقای منظوری نمی‌دونم زنده است یا نه، گفت بیا و خلاصه قبولم كرد. دیگه از اونجا شروع شد و کم‌کم شد سال 52. سال52 با وضع مدل حرفه‌ای اومدم توی لاله‌زار و از تئاتر و توی كافه‌های پایین شروع كردم. ما رو كه بالا راه نمی‌دادند آخه بدبختی«من هم از گندم ری شدم هم از خرمای بغداد»؛ نه اون موقع ما رو راه می‌دادن نه الان راه می‌دن.  آقا نعمت خدا بیامرزدش یك مرد نماز به وقت‌خوون بود. 

خودش رو گم نكرد. من همه‌اش دنباله‌رو این آدم بودم. هر خلاف كوچیكی ممكنه آدم بكنه، اما این آدم همون خلاف كوچیك رو هم نداشت. عاشق مردم بود. یه روز خودش گفت پام امروز خیلی درد می‌كنه. اومد توی تئاتر من هم ایستاده بودم و نگاه می‌كردم چه كار می‌كنه.  تئاتر پارس لاله‌زار بود. یكهو پشتک زد كه مردم خوشحال بشن. به ما گفته بود پام ناراحته. بعد گفت: دیدید اینطوری پشتک می‌زنن. یه پشتك زد بنده خدا پاش خورد به زمین و صدا پیچید روی سن كه من خیلی ناراحت شدم. پا شد و خندید و بعد به من گفت: «خدا بزرگه بذار اینا خوش باشند، اینا از شهرستان اومدند آقا داداش.» به من می‌گفت آقا داداش. من یك تیكه‌ای داشتم می‌گفتم:«آقا داداشا شهرستانی‌ها خوش اومدید.» این یاد گرفته بود و می‌گفت آقا داداش.   (اظهار نظر جالب جواد یساری درباره آغاسی كه به نوعی بزرگ‌ترین رقیب او در سال‌های كاری‌اش محسوب می‌شد).

سیروان خسروی: خالتور بودن الان بهترین پز است!

ارزش‌ها عوض شده مثلا چهار سال پیش به اصطلاح موسیقی هنری مد بود و امتیاز به حساب می‌آمد. الان پز ضد روشنفكری بهترین پز شده است. خالتور بودن و چیپ بودن الان بهترین پز است. شرایط حال موسیقی این طور است كه یا باید كارهای بسیار مزخرف انجام شود كه استقبال شود یا كارهایی كه خیلی خیلی خوب باشند.  اولین نكته‌ای كه در موسیقی این روزها توجه‌ام را جلب می‌كند، تنظیم‌ آن است. از پنج تنظیم‌كننده رو بورس ایران سه نفرشان از هر 10 آهنگی كه تنظیم كنند، 9 نفر نت‌ها را اشتباه می‌گیرند. در حدی كه مغز آدم تیر می‌كشد. 

با موسیقی کوچه بازاری چطوری؟

در كشوری كه تنظیم‌كننده‌اش آكورد را اشتباه می‌گیرد مشخص است به صدابرداری اصلا اهمیتی داده نمی‌شود. ایران تنها كشوری است كه حتی در كارهای مطرح آكورد اشتباه دیده می‌شود. چیزهای بدیهی دراینجا رعایت نمی‌شود. در موسیقی ایران دو به اضافه دو پنج هم می‌شود! كنسرت‌ها در ایران مثل عروسی می‌ماند چون نوازنده‌ها باید موسیقی سطح پایین اجرا كنند، اصلا جدی نمی‌گیرند چون یكسری آكوردها را به می‌دهند و هر چه از قبل خودش می‌داند، انجام می‌دهد و بقیه هم كیف می‌كنند ولی با همین نوازنده‌ها می‌شود كار عالی انجام داد. 

البته هیچ كجای دنیا اینطور نیست. در كنسرت‌ها شاید نوازنده فقط از 30 درصد خلاقیتش استفاده می‌كند و باید طبق آنچه خواسته می‌شود، عمل كند. هر كس برای خودش رهبر گروه است. خواننده هم كم اطلاع‌ترین فرد گروه از لحاظ بار موسیقایی است و اصلا نظری هم نمی‌تواند بدهد. جزء ملزومات كار موسیقی است كه حداقل كار صد نوازنده و گروه مطرح دنیا را در حد یك بارشنیده باشی. به جرات می‌گویم 99 درصد كسانی كه در ایران كار موسیقی انجام می‌دهند، به جز كارهای لس‌آنجلسی در زندگی‌شان هیچ موسیقی دیگری گوش نمی‌دهند. با چنین مناسباتی بحث متخصص صدا یا تهیه‌كننده موسیقی چیز بیهوده‌ای است.

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین