به گزارش بولتن نیوز؛مصدومیت، ناآمادگی، خط خوردن از تیم ملی و مورد غضب سرمربی و مدیر تیم قرار گرفتن از آن دست تلخیهایی است که میتواند تا پایان عمر، قهرمان ملی را در هر رشتهای آزار دهد. کوروش رجلی، قهرمان طلایی تکواندو ایران در آسیا از جمله ورزشکارانی است که در طول دوران قهرمانی، با این تراژدیها دست و پنجه نرم کرده است. او در گفتوگو با ایسنا چگونگی کنار رفتنش از تیم ملی را بیارتباط با برخی مسائل نمیداند.
تکواندو را از چه سالی آغاز کردید و چه شد که این رشته را انتخاب کردید؟
تکواندو را از هفت سالگی با حمایت پدرم و زیر نظر استاد حسین علی ملک در محله کارخانه قند کرج آغاز کردم. من خیلی بازگوش بودم و باید بگویم در سال 70 تلویزیون با پخش فیلمها و سریالهای رزمی به خصوص از جمشید هاشم پور، سوپر استار آن روزها در انتخاب این رشته از سوی من تاثیرگذار بود.
از چه سالی تکواندو را به صورت حرفهای دنبال کردید؟
از سال 76 با وجود آن که استعداد کمی داشتم به صورت حرفهای تکواندو را دنبال کردم و با پشتکار و سخت کوشی زیادی که داشتم مراحل رشد و پیشرفت در این رشته را به خوبی پشت سر گذاشتم. من تمرین کردن را خیلی دوست داشتم و بدون اغراق بیش از 80 درصد ذهن من را تکواندو درگیر کرده بود. حتی با وجود آن که این روزها از رشته مورد علاقهام دور شدهام عاشقانه آن را دوست دارم.
تجربه حضور در تیم ملی را از چه ردهای و در چه سالی به دست آوردید؟
فکر میکنم سال 79 با وجود آن که بسیار کم تجربه بودم اردوی تیم ملی نوجوانان را برای اولین بار تجربه کردم، برای قهرمانی نوجوانان جهان به اردو دعوت شدم که خط خوردم.
اولین حضور در اردوی تیم ملی مصادف شد با خط خوردن شما، از این موضوع ناامید نشدید؟
به هیچ عنوان، انگیزهام برای اثبات خودم بیشتر شد و سال بعد در انتخابی تیم ملی دوباره مبارزه کردم که این بار موفق شدم در ترکیب تیم برای رقابتهای قهرمانی نوجوانان آسیا قرار بگیرم. سرمربی تیم ملی نوجوانان بیژن مقانلو سرمربی فعلی تیم ملی بزرگسالان بود و من توانستم در این رقابتها که در چین تایپه برگزار شد، نقره بگیرم. آن موقع در ترکیب تیم ملی نوجوانان چندین بازیکن کرجی مثل هادی خمسه و حامد خره قانی حضور داشتند که تنها من به مدال رسیدم.
بعد از کسب عناوین مختلف در ردههای پایه به تیم ملی بزرگسالان رسیدید، قرار گرفتن در کنار نام هایی چون هادی ساعی، یوسف کرمی، امید غلام زاده، فیض الله نفجم، مهدی احمدی، محمرضا مهدی زاده و مرتضی رستمی چگونه بود؟
فکر میکنم سال 2005 بود که در عین جوانی کنار این بزرگان قرار گرفتم. به هیچ عنوان رقم زدن این اتفاق کار آسانی نبود اما با تلاش و پشتکار و تمرینهای زیاد توانستم در وزنی که تکواندوکارانی مثل وحید عبداللهی، تاجیک و افلاکی حضور داشتند خودم را در 19 سالگی اثبات کنم. یادم میآید آن روزها که خبر حضورم در تیم ملی را شنیدم پدرم به دلیل بیماری سرطان در بیمارستان بستری بود که من نیز برای مراقبت از او دو هفته در کنارش بودم.
این حضور باعث شد در سال 2006 به عنوان ششمین تکواندوکار ایرانی مدال طلا آسیا را نیز به دست آورید؟
بله همین طور است. در این سال رقابتهای قهرمانی آسیا در تایلند برگزار شد که موفق شدم با شکست تمامی حریفان به عنوان ششمین تکواندوکار ایرانی مدال طلای آسیا را به دست آورم. در همین رقابتها هادی ساعی پنجمین مدال طلای ایران در تاریخ رقابتهای آسیایی را به دست آورد.
در آن رقابتها با وجود آن که هوگو الکترونیکی نبود داوران اعمال نظر زیادی میکردند، با این مشکل چگونه کنار میآمدید؟
واقعا داوران هر کاری میخواستند انجام میدادند، هوگو الکترونیکی نبود و هر کسی هر کاری دلش میخواست میتوانست انجام دهد. باید آمادگی را طوری بالا میبردیم که داوران نیز حریف ما نشوند.
سال 2008 نیز دوباره مدال طلا آسیا را تکرار کردید؟
بله سال 2008 در چین دومین مدال آسیایی را گرفتم. در همان سال در تایلند نقره جام جهانی کشور آذربایجان را به دست آوردیم و در سال 2011 در کشور تایلند طلای جهان را بر گردن آویختیم.
آخرین مدال شما در دوران قهرمان در چه سالی به دست آمد؟
سال 2013 و در المپیک هنرهای رزمی کشور روسیه به مدال طلا رسیدیم که این به آخرین مدال من در دوران حرفهای تکواندو تبدیل شد.
شما در ابتدای صحبتها اشاره کردید در حالی که میتوانستید مدال المپیک بگیرید از تیم ملی کنار گذاشته شدید، چرا از دنیای قهرمانی زود کنار رفتید؟ گویا برای کنار گذاشتن شما دستهایی در کار بوده است؟
با وجود جوانی چهار دوره در اردوهای پیش از المپیک حضور داشتم و الان میگویم حقم بود در یکی دو دوره در المپیک حضور پیدا می کردم اما شرایط به گونهای شد که این امر رخ نداد. در یکی از دورهها هادی ساعی انتخاب و اعزام شد که خوشبختانه طلا گرفت. در آن سال با هادی ساعی به صورت فرمالیته بازی انتخابی نیز زدم اما با توجه به آن که المپیک یک صحنه سیاسی نیز محسوب میشود، دوست داشتند از تکواندوکاری استفاده کنند که به مدال برسد. در ثانی آخرین دورهای بود که ساعی در تیم ملی بود و دوست داشتند او با مدال خداحافطی کند؛ چرا که فشار زیادی روی هادی بود.
چرا انتخابی فرمالیته؟
در آن سال بین هادی ساعی و یوسف کرمی اختلافاتی پیش آمد و من هم عضو کوچک تیم ملی بودم، از سویی حمایت هم نمیشدم و مسئولان شهر و استانم نیز هیچ حمایتی از من نداشتند و همین دلایل سبب شد کمتر مورد توجه باشم. حتی اگر مسابقه انتخابی فرمالیته هم نبود من را اعزام نمیکردند. البته بماند که بعد از کسب مدال طلای هادی در المپیک اعلام کردند وجود حریف خوبی مثل کوروش رجلی کمک زیادی به هادی برای کسب قهرمانی المپیک کرد.
بهترین دوران حضورت در تیم ملی با کدام سرمربی رقم خورد؟
بهترین روزهای تکواندو من حتی تکواندو ایران با سرمربیگری رضا مهماندوست و مدیریت ذوالقدر اتفاق افتاد. مهماندوست به خوبی کارش را بلد بود و ذوالقدر نیز احتیاجی به تعریف و تمجید من ندارد. با مهماندوست تمامی قلههای آسیایی و جهانی فتح شد و چهار پنج سال رویای برای تکواندو ایران به دست آمد. قبل از المپیک 2008 لندن که هیچکس هدایت تیم ملی را قبول نمیکرد مهماندوست آمد و ایران را صاحب افتخارات بیشماری کرد و بعد از چند سال اتفافاتی به وجود آمد که سبب شد او از تیم ملی خداحافظی کند.
بعد از رفتن مهماندوست چه اتفاقاتی افتاد؟
تیم ملی دست فریبرز عسگری افتاد. اعتقاد دارم در زمان او ستون تیم ملی سست شد و دروغهایی که او خواسته و ناخواسته میگفت زمینه ساز جدایی تدریجی من از تیم ملی شد. عسگری با وجود آن که تکواندوکار خوبی بود اما هرگز نتوانست در قامت سرمربی خدمات شایستهای برای تیم ملی داشته باشد و با وعده و وعیدهای پوچ و قسمهای دروغ تیم ملی را از هم گسست.
چرا عسگری زمینهساز کنار رفتن تو از تیم ملی بود؟
بارها چه در حضور خودم و چه در حضور اردونشینها اعلام کرد برای من و برخی بازیکنان مسابقه انتخابی برای حضور در المپیک 2012 برگزار خواهد کرد، حتی جان پسرش را هم قسم خورد. من را به بهانه حضور در المپیک به رقابتهای قهرمانی آسیا و ارتشهای جهان هم اعزام نکرد، چراکه معتقد بود برای حضور من در المپیک برنامهریزی کرده است. عسگری وقتی علی نصرآزادانی، محمد باقر معتمد و یوسف کرمی را به رقابتهای آسیایی اعزام کرد من اعتراض کردم که چرا نیستم اما گفت تو برای المپیک باید آماده شوی و شاید مصدوم شوی! او به این بهانه من را از برخی رویدادها محروم کرد و بارها اعلام کرد و قسم خورد انتخابی خواهد گذاشت که این کار را هم نکرد. او با این وعدههای دروغ تکواندو من را نابود کرد.
گویا برای کنار گذاشتن تو برنامهریزی کرده بودند؟
بله! یادم میآید برای یک اردوی تمرینی قبل از المپیک 2012 من و علی نصر آزادانی به کره جنوبی رفتیم، تو باشگاه استاد کانگ تمرین می کردیم که به صورت اتفاقی ضربه علی نصر به پهلوی من برخورد کرد. فردایش در رسانه های ایران گفته شد من از ناحیه دنده و کتف به شدت آسیب دیدهام. موضوع برایم عجیب بود، پیگیری کردم و متوجه شدم به برخی رسانهها گفته شده بود که این خبر کار کنند و اعلام کنند تکواندوکار المپیکی به شدت آسیب دیده است. برایم عجیب بود که چرا یک ضربه ساده اینگونه در رسانههای ایران بازتاب پیدا کرد و در حالی که سالم بودم اعلام کردند مصدوم شدهام!
از این اتفاقات هنوز هم ناراحت هستید؟
مگر میشود ناراحت نبود به همین راحتی با احساسات من در تیم ملی بازی کردند. کاش صادقانه رفتار میکردند نه آن که قسم فرزندش را بخورد و بعد به راحتی من را کنار بگذارد. من میتوانستم مدالهای با ارزشی برای کشورم به دست بیاورم اما من را به بهانههای مختلف از تیم ملی دور کردند. حتی انقدر رقابت را در تیم ملی بالا بردند که باعث شد در برههای با یوسف کرمی هم به اختلافاتی بخورم اما این جا باید صادقانه بگویم که واقعا از کسب مدال یوسف کرمی خوشحال شدم و انگار خود من مدال کسب کردهام.
بعد از المپیک رقابتهای جام جهانی برزیل در پیش بود، در این رقابتها هم شرکت نکردید؟
بعد از المپیک عنوان کردند من فیکس تیم ملی خواهم بود، اما رقابتهای انتخابی برگزار کردند که من موفق شدم در ترکیب تیم قرار بگیرم، به فاصله چند روز تا اعزام یک رقابت تمرینی در شرایط مسابقه برگزار کردند که من به کادر فنی و پزشک تیم اطلاع دادم خسته هستم و اجازه بدهید استراحت کنم که موافقت نکردند و به اجبار تمرین کردم که این موضوع باعث پارگی رباط و از دست رفتن رقابتهای جام جهانی برزیل شد.
بعد از عسگری، مرتضی کریمی به تیم ملی آمد؟
بعد از جام جهانی برزیل عسگری کنار رفت و مرتضی کریمی سرمربی شد، یکی از تلخ ترین اتفاقات ورزشی من در زمان او به وجود آمد. درزمان کریمی هم اتفاقات بدی برایم بوجود آمد و همه چی دست به دست هم داد تا از تیم ملی دور شوم. کریمی در برههای به من اعلام کرد در اردوی تیم ملی حاضر شوم و کارهای درمانیام را در اردو پشت سر بگذارم. اما وقتی در محل تمرین حاضر شدم جلوی بیش از 40 تکواندو کار جوان به من گفتند با اجازه چه کسی وارد اردو شدهام و باید بروم! این موضوع به یکی از اتفاقات تلخ ورزشیام تبدیل شد. تمام این بی مهری ها سبب شد بعد از بهبودی مصدومیت و کسب مدال المپیک هنرهای رزمی در سال 2013 ورزش قهرمانی را کنار بگذارم.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com