گروه حوادث، دوستانی که با همکاری یکدیگر دست به سرقت از منازل شهروندان تهرانی میزدند، توسط پلیس شناسایی و دستگیر شدند.
به گزارش بولتن نیوز، در مورخه 05/03/1394 و از طریق تماس یکی
از شهروندان خانم با مرکز فوریت های پلیسی 110 ، اخبار و اطلاعاتی مبنی بر
حضور مشکوک چند جوان در داخل یک رستوران ( چلوکبابی ) در منطقه تهرانپارس
اعلام شد ؛ در تماس با 110 اعلام شده بود که دو جوان با قیافه های مشکوک در
داخل یک کبابی در حال تقسیم طلا و جواهرات بین خود هستند .
با
حضور مأمورین کلانتری 126 تهرانپارس در محل ، دو جوان حاضر در رستوران به
محض توقف گشت موتورسوار در مقابل رستوران و با بجای گذاشتن یک دستگاه خودرو
سواری پیکان وانت سفید رنگ و ضمن رها کردن کیف دستی حاوی مقادیر متنابهی
طلا و جواهرات از محل متواری شدند .
پرونده در پایگاه چهارم پلیس آگاهی تهران بزرگ :
با
توجه به کشف مقادیر قابل توجهی طلا و جواهرات و احتمال سرقت آنها به شیوه
سرقت منزل ، پرونده اولیه در این خصوص تشکیل و ضمن هماهنگی با شعبه دوم
دادیاری دادسرای ناحیه 34 تهران ، پرونده جهت رسیدگی در اختیار پایگاه
چهارم پلیس آگاهی تهران بزرگ قرار گرفت .
شناسایی اولین متهم از طریق فیش بانکی :
در
شرایطی که تحقیقات جهت شناسایی آخرین مالک خودرو پیکان وانت - به صورت
قولنامه ی دستی و در چندین نوبت خرید و فروش شده بود - در دستور کار
کارآگاهان پایگاه چهارم پلیس آگاهی تهران بزرگ قرار داشت ، کارآگاهان در
بازرسی دقیق از داخل پیکان وانت موفق به پیدا کردن یک عدد فیش بانکی می
شوند .
با
بررسی تراکنش مالی صورت گرفته از طریق فیش بانکی ، احدی از شهروندان در
منطقه تهرانپارس شناسایی و در تحقیقات از وی مشخص می شود که پول واریز شده
به حسابش بابت اجاره یک واحد آپارتمانی مسکونی در فلکه اول تهرانپارس –
خیابان 154 شرقی بوده است . این شخص ( صاحب آپارتمان ) به کارآگاهان عنوان
داشت : این پول توسط مستأجر بنده بنام حسن . ک به حسابم واریز شده است .
دستگیری متهمین :
کارآگاهان
با انجام تحقیقات پلیسی نامحسوس اطمینان پیدا کردند آپارتمانی که به صورت
مجردی از سوی "حسن . ک" (24 ساله) اجاره شده به محل تردد افراد ناشناسی
تبدیل شده که همین موضوع زمینه نارضایتی سایر ساکنین آپارتمان را ایجاد
کرده ؛ در ادامه ، کارآگاهان پایگاه چهارم پلیس آگاهی با اطمینان از حضور
حسن در داخل آپارتمان قصد دستگیری وی را داشتند اما او که حفاظ درب را از
داخل قفل کرده بود ، با اطلاع از حضور کارآگاهان اقدام به فرار از طریق
پنجره آپارتمان در طبقه سوم ساختمان می کند که نهایتا با توجه به محاصره
کامل مجتمع از سوی کارآگاهان ، دستگیر و به پایگاه چهارم پلیس آگاهی تهران
بزرگ منتقل می شود .
"حسن"
پس از دستگیری و در همان مراحل اولیه ی تحقیقات صراحتا به ارتکاب سرقت های
منازل شهر تهران اعتراف و دو همدست خود بنام های "رضا . ک" ( آخرین خریدار
خودرو پیکان وانت ) و "جعفر . ن" را به مأمورین معرفی می کند ؛ با شناسایی
مخفیگاه رضا ( 22 ساله ) و جعفر ( 25 ساله ) در خیابان دماوند و فلکه اول
تهرانپارس ، این دو نفر دستگیر و به پایگاه چهارم پلیس آگاهی تهران بزرگ
منتقل شدند .
با
انجام تحقیقات از دو متهم دستگیر شده ، آنها نیز اعترافات حسن . ک را
تأیید کردند ؛ در ادامه ، جعفر در اعترافات خود عنوان کرد که علاوه بر
انجام سرقت های انجام شده با حسن و رضا ، با دو سارق دیگر منزل بنام های
"مرتضی . م" و "میلاد . هـ" سرقت های مشترک و متعدد دیگری را انجام داده
است .
با
شناسایی مخفیگاه "مرتضی" ( 24 ساله ) و "میلاد" ( 23 ساله ) در بلوار
ابوذر ، ابتدا مرتضی در منزلش دستگیر شد ؛ در زمان دستگیری میلاد ، با
وجود صدور دستور ایست از سوی کارآگاهان وی اقدام به فرار از طریق پشت بام
های مجتمع های مسکونی می کند ؛ کارآگاهان پس از یک تعقیب و گریز در پشت بام
های مجتمع های مسکونی منطقه بلوار ابوذر و در حالیکه میلاد همچنان بی توجه
به دستور ایست آنها قصد فرار داشت ، با رعایت قانون بکارگیری سلاح اقدام
به شلیک گلوله و مجروح نمودن دست چپ میلاد می کنند ؛ نهایتا در حالیکه
میلاد همچنان قصد متواری شدن از طریق دیوار مشترک دو مجتمع مسکونی را داشت ،
از ارتفاع سقوط کرده و فوت می شود .
سرهنگ
کارآگاه سعدالله گزافی ، رئیس پایگاه چهارم پلیس آگاهی تهران بزرگ ، با
اعلام این خبر گفت : متهمین صراحتا به دهها فقره سرقت به شیوه های تخریب
درب منازل ، بالکن و پنجره روی ، عمدتا در مناطق تهرانپارس ، افسریه ، نظام
آباد ، پاسداران ، مشیریه و .... و در زمان های اولیه ی تاریکی هوا اعتراف
داشته اند . متهمین با صدور قرار بازداشت قانونی و به دستور شعبه دوم
دادیاری دادسرای ناحیه 34 تهران جهت شناسایی دیگر جرایم ارتکابی در اختیار
پایگاه چهارم پلیس آگاهی تهران بزرگ قرار دارند .
بایستی این جغله های دزد را با همین اوضاع نمیه برهنه مقابل هم قرارداد و مجبورشان کرد اینقدر به همدیگر در تاریکی سیلی آبدار بنوازند تا بیهوش شوند.
پس بیشتر به بچه پفکی می خورن تا بچه غول