به گزارش بولتن نیوز به نقل از ایران، دختر بچهای در توهم شیشهای مردی جوان به کام مرگ فرو رفت.
سرنوشت یک زن
فاطمه، زن 23 سالهای است که تجسسهای پلیسی و قضایی او را گناهکار شناخته است. این زن در اعترافات خود گفت: تا کلاس دوم راهنمایی درس خواندهام. 13 ساله بودم که پسر یکی از اقوام به خواستگاریام آمد. مهدی از فامیلهای دور پدرم بود و شناخت درست و حسابی از او نداشتم. همان روز نخست زندگیمان آنچنان با کمربند کتکم زد که مرگ را به چشمانم دیدم. در مدت کوتاهی فهمیدم او جنون دارد. نمیتوانستم به آن زندگی ادامه بدهم. با کمک خانوادهام طلاق گرفتم. 6 سال از بدترین روزهای عمرم را سپری کردم تا اینکه پسر خاله مادرم به خوستگاریام آمد. من و حسن با هم ازدواج کردیم. حاصل زندگی ما یک دختر بود که اسمش را «عصمت» گذاشتیم. همسرم بنایی میکرد و ما زندگی خوب و شیرینی داشتیم. اما او دنبال رفیقبازی رفت و معتاد شد. بعد هم برای تأمین خرج مواد مخدر و هزینههای زندگی خرده فروشی مواد مخدر میکرد. چندبار به این کارهایش اعتراض کردم. در خانه را قفل میکرد و میرفت. از وقتی فهمیدم با زنی معتاد رابطه مخفیانهای دارد نسبت به او تنفر پیدا کردم. یک روز برایم خبر آوردند دستگیر شده است. به پنج سال زندان محکوم شد. از وقتی زندان رفت اوضاع زندگیام خیلی بد شد. مشکلات زندگی و ندانمکاری باعث شد فریب چربزبانیهای مردی جوان را بخورم. ظاهر فریبندهای داشت و برای من و دخترم کادو میخرید. به او اعتماد کردم و اجازه دادم به خانهام رفت و آمد کند.
یک روز به دیدنم آمده بود. دختر کوچولویم خیلی گریه میکرد. «حسین» او را بغل کرد و با هم به داخل اتاق رفتند. بعد از چند دقیقه آمد و گفت: بچه خوابیده است. حدود 40 دقیقه گذشت. حسین ناآرام بود. داخل اتاق رفت و صدایم زد. وقتی بالای سرش رسیدم متوجه شدم بچه کبود شده است. او رابه بیمارستان رساندیم. زن جوان اشکهایش را پاک کرد و افزود: دکترها بچه را معاینه کردند و گفتند کار از کار گذشته است. من دستگیر شدم اما حسین فرار کرد.
توهم شیشهای
رئیس پلیس آگاهی خراسان رضوی در این باره به شوک گفت: با گزارش مرگ دختر 5/1 ساله و دستگیری زن 23 ساله، کارآگاهان مبارزه با جرایم جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی تحقیقات خود را آغاز کردند.
بررسیهای میدانی حاکی از آن است که متهم در روز حادثه به علت مصرف شیشه دچار توهم شده و کودک را خفه کرده است.
سرهنگ حسین بید مشکی افزود: پس از گذشت 5 ماه، حسین دستگیر شد.
اعترافات قاتل شیشهای
حسین در بازجوییها گفت: عصمت کوچولو آن روز بیقراری میکرد. حوصلهام سر رفته بود. او را به داخل اتاق بردم تا بخوابانم.
همچنان سر و صدا میکرد. شال را محکم دور دهان و گلویش بستم تا اینکه آرام شد. شال را باز کردم. ولی او دوباره به گریه افتاد. اصلاً نمیفهمیدم چکار میکنم. صورت و دهانش را با شال فشار دادم تا ساکت شد و روی پتو گذاشتم و رفتم تا مواد بکشم. دوباره که بعد از نیم ساعت برگشتم دیدم لبهایش کبود شده و نفس نمیکشد.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com