به گزارش بولتن، این روزها بر در دیوارهای شهر پلاکارها و بیلبوردهایی را می بینیم که شهروندان را به مصرف بهینه ی آب دعوت می کنند. درونمایه بیشتر پیامهایشان «هشداری» است؛ و قصد دارند با نمایش چالش موجود یا پیش رو، مخاطب را به رفتار بهینه در مصرف آب راهنمایی کنند. سوال این که:
«استراتژی نمایش بحران چقدر میتواند بر مخاطب مؤثر باشد؟»« در جامعهای که شهروندان همیشه با بحرانهایی عموما ناشی از بیکفایتی مدیران زندگی می کنند، چقدر میتوان به آنها باوراند که بحران اخیر ناشی از رفتار آنهاست؟» و «در جامعهای که نگاه مسوولان به شهروندان از بالا به پایین است ( و شهروندان هم این را می دانند)، چقدر میتوان از آنها انتظار مشارکت داشت؟». به نظر میرسد پاسخهای این سوالها چندان امیدبخش نباشند. با این حال، ما بر روی حرفه و تخصص خود متمرکز می شویم و در چند خط بعد، می کوشیم انواع ترفندهای ارتباطی موجود را تجزیه و تحلیل نماییم، بلکه در این رهگذر چارهای بیابیم و خدمتی انجام دهیم.
دکتر حمیدرضا نجفی، دکترای علوم اطلاعات و ارتباطات از دانشکده ارتباطات ، دانشگاه زبان، ادبیات و هنر دیژون فرانسه در ادامه این نوشته می افزاید: اگر بخواهیم اعلانات را بر مبنای کارکرد، مخاطب و روش ارایه ی پیام تقسیمبندی کنیم، به نتایج زیر دست خواهیم یافت:
- در تعدادی از پیامها، تصاویر چالشی رویداد موجود را به تصویر می کشند: لیوان نیمه پر، شیری که از آن آب می چکد ، چتر وارونه، ...» و متن هایی که برای فهم بیشتر، با تصاویر همراه می شوند تا معنا را بهتر انتقال دهند: «آب مایه زندگی است، پایان آب پایان زندگی است، آب هست ولی کم است و ...» برای خطاب به شهروند – مصرف کننده هایی تهیه شدهاند که باید با دریافت پیام، احساس خطر کنند و حساسیت آنها راجع به این مساله بالا برود.
منبع: وب سایت بولتن نیوز
- در بعضی از پیام ها، هدف آگاه سازی شهروند ناآگاه در مورد فاجعهای است که در صورت بی توجهی به هشدارها (در مرحله ی قبلی) به وجود میآید تا در او احساس مسوولیت فزونی یابد. تصاویر نمایی از آینده را به نمایش درمی آورند: «یک بیابان خشک، لیوان خالی، ماهی از آب بیرون افتاده و ..» و متن ها آنها را همراهی می کنند: بحران بی آبی ،پایان زندگی، ...»
منبع: وب سایت بولتن نیوز
- در تعدادی از پیامها، هدف ایجاد حس مشارکت شهروند – مسوول در حل مساله است. به این منظور اطلاعاتی به صورت دقیق و جزیی (مثلاً در قالب اینفوگرافیک ها) ارایه میشوند تا مخاطب در جریان ریز بحران و دلایل آن قرار گیرد.
منبع: وب سایت بولتن نیوز و وب سایت اینفوگرافیک
- بعضی پیامها (که جای آنها خالی است) باید با هدف مدیریت شهروند – مدیر در حل بحران انتشار یابند؛ به این صورت که از خودِ او راه حل خواسته و مدیریت بحران به خود او سپرده شود.
در تمام این نمونهها، تصاویر معمولاً نمادین هستند و برای درک پیامشان باید آنها را کدگشایی کرد. به همین دلیل لازم دانسته شده که با اضافه کردن یک متن، به این کار کمک شود. پیامهای تلویزیونی هم اصولاً از همین الگو پیروی میکنند و غیر از تصاویر یا گرافیک ها، از نمونههای متحرک(انیمیشن و فیلم) نیز بهره می گیرند.
اصولاً تمام اعلانات و تبلیغات به سه مورد اول تعلق دارند که میتوان آنها را «پیامهای القای حسی» نامید، زیرا برای برانگیختن یک حس (خطر، مسوولیت، مشارکت) اولیه به کار می روند. تکنیک نشر پیامهای هشدارآمیز، اطلاع رسان و آموزشی معمولاً در جوامع توسعه یافته فرهنگی که عقل جمعی بر رفتار اجتماعی آن حاکم است، زودبازده تر است و در مقابل، برای جوامع توسعه نیافته به لحاظ فرهنگی، اصولاً با تکرار زیاد و در درازمدت اثر مطلوب خواهد گذاشت. سؤال این که در این جوامع، در موارد اضطرار چگونه میتوان انتظار واکنش مثبت و زودهنگام را به فعالیتهای ارتباطی و تبلیغی داشت؟ پاسخ را باید در گزینه ی چهارم جستوجو کرد:
اگر در یک سیستم عرضه ی پیام قصد داشته باشیم همه ی این ۴ مرحله را بپیماییم، روند تأثیر و تاثرات مخاطب و پیام به این ترتیب خواهد بود:
۱- با هشدار به مخاطب و بالابردن حساسیتش، او برای دریافت اطلاعات آماده می شود/ ۲- اطلاع رسانی دورنمایی به مخاطب میدهد و در او احساس مسوولیت ایجاد و او را برای دریافت آموزشهای لازم آماده میکند/ ۳- مخاطب بعد از آموزش و پی بردن به ابعاد و زوایای مساله، احساس مشارکت میکند و برای چارهجویی آماده می گردد/ ۴- درخواست چاره و کمک، مخاطب را به مدیریت بحران سوق می دهد.
اصولاً پیامهایی که ما این روزها شاهد آنها هستیم، یا «هشدارمدار»، یا «بحران مدار» یا «آموزش مدار»ند. اما ایراد کار بیشتر از محتوا، در فرم ارایه پیام است که شامل جملاتی با ضمایر سوم شخص (هر ایرانی … آب مصرف می کند)و افعال جمع که جنبه ی نصیحت گونه یا پندآمیز می دهند (مسوولیم. جدی بگیریم، نگذاریم ... ) یا به شکلِ شعاری (آب مایه حیات است، بی آبی پایان زندگی است ) است. مخاطب در هیچ یک از این قالب ها، نمیتواند خودش را مستقیم بیابد.در نتیجه اگر (مانند یک مخاطب هوشیار و آگاه) قدرت جادهی و شناسایی خود به عنوان مخاطب اصلی را نداشته باشد،«احساس» لازم برای «عمل» در او ایجاد نخواهد شد. در این موارد، پیامهای نوع چهارم توصیه می شوند. مناسبتر است با مخاطب از جایگاهی مساوی برخورد شود، از او چارهجویی شود و بدون مشخص کردن وظایفش اداره امور را به خود او بسپارند. او در مراحل قبل آنچه را که باید، آموخته است. اکنون باید به صراحت از او درخواست کمک نمود. برای این کار نیز «رابطه ی واقعی یک در برابر یک» باید حاکم شود. یعنی فرستنده، شخصی حقیقی باشد، مخاطب را مستقیماً مورد خطاب قرار دهد و از افعال مفرد برای درخواست خود استفاده نماید. از مخاطب چارهجویی شود و با او به عنوان همکار و هم شان برخورد شود. در کشور ایران که مردم از کودکی همیشه با مجموعهای از تکالیف و تنبیهات مواجه بوده اند، تشویق و القای حس خودباوری به مخاطبان میتواند نتایج بسیار مطلوبی داشته باشد. چند مثال:
ویدیو: ۱- وزیر نیرو در یک اتاق کار ساده، با پشت صحنه ای که حس ملی پروری را القاء می کند، در حال کار است.لحظهای دست از کار میکشد و در یک پیام چند ثانیه ای اعلام می کند: «طبق آمارها، شهروندان فهیم ما تابحال مدیریت مناسبی را در مصرف آب از خود نشان داده اند. بسیار خوشبختم که به چنین شهروندانی خدمت میکنم. دست تک تک شما را صمیمانه می فشارم و همچنان انتظار یاری دارم».
۲- در کلیپ های کوتاهی (جدا جدا) کارگران سدها و مخازن را درحین کار سخت نشان دهند که ثانیه ای دست از کار میکشند و با نگاه به دوربین، مثلاً می گویند: « به کمکت نیاز دارم تا کارم را خوب انجام دهم»! و به کار خود ادامه می دهند. ترجیحاً بهتر است که فیلمبرداری در این صحنهها از نوع «رودوشی» و با تکان دوربین همراه باشد تا به واقعی بودن صحنهها و از پیش طراحی نشدن آنها کمک کند. حتی اگر جایی خرابی داشته باشد و فیلمبردار به دنبال کارکنان بدود و صحنههایی چند ثانیه ای بگیرد، عالی است. بهتر است پیام دهنده ها در حال کار سخت و عرق ریختن یا مخاطره باشند و حس واقعی بودن پیام را به بیننده القاء کنند.
۳- در نظر بگیرید سازمان آب واحدی را برای موارد نشست و تلف شدن آب شهری با عنوان «اورژانس آب» راه می انداخت، شامل: یک شماره تلفن تماس اضطراری و چند وانت با یک لوگوی مشخص. در موارد حادثه که به سر صحنه حاضر می شد، فیلمبرداری با دوربین رودوشی به دنبال کارکنان می دوید و چند تصویر چند ثانیه ای از مهار آب می گرفت. و در حین کار، یک پیام خیلی کوتاه: «تلاش می کنم جلوی قطعی آب منزلت را بگیرم، تو هم با مدیریت مصرف آب کمکم کن».
بسیار اهمیت دارد که اشخاص فعل مفرد را در مورد خود به کار ببرند (خدمت می کنم، امید دارم، نیاز دارم …)، زیرا برای مخاطب یک شخص حقیقی را به تصویر میکشند که نیازمند به کمک آنها (برای خدمت به خود آنها) است. اگر فعل جمع به کار رود، مخاطب خود را یک نفر در درون یک تیم بزرگ میبیند و حس خودباوری، چندان به او منتقل نمی گردد.
در مورد بیلوردها و اعلان های موجود در خیابانها نیز خطاب مستقیم مخاطب اهمیت زیادی دارد: دستی که مشتی آب در خود گرفته و به سوی مخاطب دراز کرده، کودکی با دهان خشکیده که به مخاطب نگاه می کند، نقشه ی ایران (در حالت سه بعدی) که نشان از خشکی دارد و.. ترجیحاً همه عکس باشند (تا واقعی بودن بحران را بهتر القاء کنند) و بدون متن! خوانده شدن متن، در بسیاری از موارد در حکم کدگشایی عکس و پایان یافتن ماجراست. بهتر است عکس گویا، تاثیرگذار و متناسب باشد و عناصر تصاویری، رو به سوی دوربین و توأم با خواهش بوده، در ذهن مخاطب بمانند و او را درگیر خود نمایند.
همانطور که قبلاً عنوان شد، در این چند سطر، هدف تنها اشاره به راه حلهای ارتباطی و تبلیغاتی مرتبط با بحران آب بوده است. بدیهی است این اقدامها بی همراهی مدیریت مناسب و معقول دولت، عقیم و بی نتیجه خواهند ماند.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com