سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در مذاکرات هسته ای با 1+5 تحت تاثیر چهار بخش مهم ساختار نظام سیاسی ، ایدئولژی ، منافع حیاتی و امنیت ملی کشور از اصول ثابتی پیروی می کند و صرفاً در چارچوب اعتمادسازی و تعامل سازنده با نظام بین الملل ، برنامه های هسته ای ایران در سطح منافع غیرحیاتی و قابل مذاکره قرار گرفته است و خروجی آن نباید به هیچ وجه ، به اصول ثابت و استقلال این کشور بزرگ خدشه ای وارد سازد.
گروه بين الملل – در ارتباط با اصول ثابت و مورد توجه در مذاكرات هسته اي، ديدگاه هاي مختلفي مطرح مي شود و برخي كارشناسان در اين زمينه معتقدند كه چهار شاخص نظام سیاسی ، ایدئولژی ، منافع حیاتی و امنیت ملی کشور عوامل موثر بر اعتمادسازي و حفظ استقلال كشور هستند.
به گزارش بولتن نيوز، در اين رابطه علي رضا سعيد آبادي، كارشناس امور بين الملل، به آثار مذاكرات بر دوست و دشمن پرداخته و در مقاله اي به ضرورت حفظ استقلال كشور تاكيد كرده است.
وي در اين مقاله نوشت: برنامه های هسته ای ایران با دو دیدگاه عمده در داخل مواجه است. دیدگاه اول که معتقد است این برنامه ها با اهداف صلح آمیز خود توان بازدارندگی دارد و می تواند جلوی تهدیدها را بگیرد و توطئه های دشمنان را مهار کند
اما دیدگاه دوم مخالف استفاده از توان هسته ای کشور در صحنه رقابت با قدرت های جهانی است و ورود به عرصه این رقابت ها را مغایر با اهداف توسعه ملی می داند.
هریک از اینها ، نگاه خاصی به مذاکرات هسته ای و تاثیر آن بر دوستان و دشمنان دارند.سوال این است مذاکرات هسته ای ایران و گروه موسوم به 1+5 تحت تاثیر چه عواملی بر دوستان و دشمنان اثر می گذارد؟
برای ورود به این موضوع ، از دو جهت کاملاً متفاوت می توان به مبادی اولیه دست یافت.اول ، جهت داخل به خارج به معنای آنچه که ما می خواهیم و دوم ، از خارج از به داخل یعنی آنچه که دیگران از ما می خواهند.رابطه سیاست داخلی و سیاست خارجی همواره یکی از اصلی ترین ملاک های موثر برای رفتارشناسی دولت هاست.این رابطه در سه وضعیت برابر ، نابرابر به نفع سیاست خارجی و نابرابر به نفع سیاست داخلی قرار می گیرد.
در عرصه های داخلی برای این سوال که ما چه می خواهیم پاسخ جامعی وجود ندارد.در ایران ، دو دیدگاه استراتژیک پس از انقلاب اسلامی همواره در چالش با یکدیگر بوده اند.
دیدگاه اول ، بر محدوده مرزهای جغرافیایی و منافع ملی تاکید دارد و انقلاب اسلامی را در داخل معنا می کند.
دیدگاه دوم مبتنی بر این است که انقلاب اسلامی به تمامی انسان های آزاده جهان تعلق دارد و از جهان وطنی و منافع دینی و ام القرا پیروی می کند.نتیجه هرکدام از این رویکردها با دیگری متفاوت است.منافع ملی و منافع دینی کلید واژه هر یک از این دیدگاه ها هستند.البته این به معنای آن نیست که دیدگاه دوم از منافع ملی تهی و دیدگاه اول از منافع دینی بی بهره باشد بلکه مسئله تمرکز بیشتر بر هر کدام از اینهاست.در رویکرد جهان وطنی ایدئولژی محور ، سیاست خارجی از اهمیت والایی برخوردار است و آنچه که ما می خواهیم این است که با دوستان و دشمنان مرزبندی های ایدئولژیک خود را داشته باشیم و از خطوط قرمز ، به هیچ وجه هیچ کس عبور نکند.
برخلاف این ، در رویکرد ایران وطنی منافع محور ، حفظ چارچوب های ملی در عرصه های سیاسی ، اقتصادی ، فرهنگی بدون تعامل با سیاست بین الملل ، اقتصاد بین الملل و فرهنگ بین الملل امکان پذیر نیست.حل این معادله بسیار راحت است.در نظام بین الملل فعلی غلبه مادی با غرب است و در حوزه های یادشده هژمونی و برتری نسبی دارد.همکاری با سیاست بین الملل یعنی این که ما در ذیل ساختار سلسله مراتبی قدرت های جهانی قرار بگیریم.در اقتصاد بین الملل یعنی این که در مناسبات نظام سرمایه داری و روابط مرکز و پیرامون جایگاه مشخص و محدود اقتصادی خود را همانند کشورهای جنوب شرق آسیا پیدا کنیم.
در عرصه های بسیار حساس فرهنگی ، به برتری لیبرال دمکراسی غربی و آموزه های جهانی آن اذعان کنیم.حقوق بشر ، مبارزه با تروریسم ، حقوق اقلیت ها و قومیت ها ، آزادی مخالف و مفاهیمی نظیر اینها از کلیدواژه های اصلی آن است.
خوشبختانه در عرصه های خارجی برای این سوال نیز که آنها چه می خواهند پاسخ جامعی وجود ندارد.این به معنای آن است که خصیصه قدرت که از گذشته های دور ، رقابت های استعماری بین قدرت های بزرگ را برای کسب منافع و حوزه نفوذ بیشتر باعث می شده در هزاره سوم با این که روابط پیچیده تر گردیده اما هسته مرکزی آن ، رقابت قدرت های جهانی برای تحصیل منافع بیشتر همچنان باقی مانده است.
روسیه ، در دکترین خود ، برد منافع را جهانی تعریف می کند.این همان تعریف شوروی سابق است و برای این تعریف در حال رقابت با غرب بر سر مسئله اوکراین ، سوریه ، ایران و سایر مناطق است.چین گرچه در مناسبات نظام سرمایه داری از انقلاب کمونیستی خود بطور کامل دور گردیده و فقط حزب کمونیست خلق چین را بصورت نمادین حفظ کرده اما به دنبال بیشترین سهم در تجارت جهانی و اقتصاد سرمایه داری است و به کمک وزن اقتصادی خود در پی تاثیرگذاری بیشتر در مسائل جهانی است.قدرت های منطقه ای فراوانی درسراسر جهان وجود دارند که حوزه نفوذ منطقه ای منحصربفردی برای خود تعریف کرده اند.
برای درک بهتر آنچه که گفته شد به ذکر چند شاخص راهبردی درباره رابطه مذاکرات هسته ای و دوستان و دشمنان ایران و تاثیر هرکدام بر یکدیگر می پردازم.امیدوارم چارچوب این نوشتار بتواند به تعمیق دیدگاه های موجود بیانجامد.
نظام سیاسی:
آنچه وجه تمایز نظام های سیاسی رایج از یکدیگر محسوب می شود برگرفته از ساختار و شکل بندی روابط درونی عناصر تشکیل دهنده نظام سیاسی است.جمهوری اسلامی ایران با وجود عدم پیوستگی دولت های پس از انقلاب اسلامی و حتی گاهی اوقات به دلیل پاره ای شکاف های عمیق بین آنها لیکن از ساختار تعریف شده و قانونمندی برخوردار است که هیچ کس در هر مقام و موقعیتی که باشد نمی تواند از آن عدول کند.
وجود نهاد رهبری ، مجلس خبرگان رهبری ، مجمع تشخیص مصلحت نظام ، شورای نگهبان قانون اساسی ، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ، شورای سیاستگذاری ائمه جمعه ، شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی و سایر نهادها و تاسیسات قانونی نشانگر یک تشکیلات حکومتی خاص در ایران هستند که به موجب قانون ایفای نقش می کنند.در اثر انقلاب اسلامی و تغییر ساختار نظام سیاسی در ایران ، ترکیب دوستان و دشمنان تفاوت فاحشی در مقایسه با گذشته یافته است.
بخشی از اختلافات طرفین مذاکره کننده در مسئله موسوم به پرونده هسته ای ایران ، ساختاری است که با انقلاب اسلامی آغاز شده و همچنان ادامه دارد ، وگرنه همین غربی ها بودند که می خواستند فناوری هسته ای را بطور کامل به شاه بدهند و نیروگاه اتمی بوشهر ، نماد شروع همکاری آنان در آن زمان بوده است.
ایدئولژی:
انقلاب های بزرگ جهان ، ایدئولژی محور بوده اند به این معنا که می خواسته اند زندگی بشریت را متحول سازند و هریک مدعی بوده اند که به تمامی زمان ها و مکان ها تعلق دارند.انقلاب کبیر فرانسه ، انقلاب سرخ روسیه ، انقلاب کمونیستی چین و انقلاب اسلامی ایران از مهم ترین آنها هستند.به جز انقلاب اسلامی ایران ، ایدئولژی در سایر انقلاب ها کارکرد خود را از دست داده است و دیگر به فراموشی سپرده شده اند.چین در اردوگاه نظام سرمایه داری به دنبال کسب بالاترین سهم در اقتصاد بین الملل است.شوروی در اواخر هزاره دوم از هم فروپاشید.در فرانسه قانون منع حجاب در نظام آموزشی نمونه ای از عدم پایبندی به حقوق اولیه انسان هاست.مرزبندی دوستان و دشمنان پس از انقلاب اسلامی تحت تاثیر مستقیم ایدئولژی است.غربی ها ، می خواهند به همه این پیام را منتقل کنند که ایران به خاطر شرایط حاکم بر مذاکرات هسته ای و سازمان تحریم ها چاره ای ندارد و به مرحله بازنگری در تعریف دوستان و دشمنان و نگاه ایدئولژیک خود دارد نزدیک می شود.
منافع ملی:
این منافع که شکل عینیت یافته اهداف اساسی کشور است ، دو بخش غیرقابل مذاکره و ثابت تحت عنوان منافع حیاتی و بخش قابل مذاکره و متغیر منافع غیرحیاتی را تشکیل می دهد.حفظ تمامیت ارضی ، صیانت از استقلال و حق حاکمیت و جلوگیری از تضییع حقوق اساسی مردم از جمله منافع حیاتی کشور است.توسعه روابط اقتصادی ، سیاسی ، دفاعی ، صنعتی و تجاری با سایر مناطق جهان در زمره منافع غیرحیاتی و قابل مذاکره با کشورهای دیگر است.منافع حیاتی تحت تاثیر دو حوزه کلان امنیت ملی و توسعه ملی تعیین می شوند.نگاه نرم افزاری و سخت افزاری به مسئله امنیت ، اثرات خاص خود را بر مقوله توسعه ملی می گذارد.رویکرد شش کشور مذاکره کننده در قبال مسئله هسته ای ایران اگر مبتنی بر نادیده انگاری حقوق اساسی ملت ، تضییع حق حاکمیت و استقلال سیاسی کشور ، محروم سازی نسل های بعدی از انرژی های نو و تنزل جایگاه و اعتبار جهانی ایران در مسائل منطقه ای و بین المللی بویژه مسئله فلسطین و جریان مقاومت باشد منافع حیاتی کشور را هدف گرفته است و نتیجه آن انزوای سیاسی ایران در بین دوستان و باعث محدودسازی روابط آنها خواهد شد و صدالبته تغییری نیز در ماهیت دشمنان بوجود نخواهد آورد.
اما با فرض این که رویکرد این کشورها برای راستی آزمایی ، بازگرداندن ایران به شرایط اقتصادی پیش از تحریم ها باشد شکی نیست که تاکنون سیاست محدودسازی برنامه های هسته ای ایران البته درصورت عدم جبران ضرر و زیان های وارده باعث اتلاف سرمایه ها مي شود.
امنیت ملی:
در مطالعات امنیت ملی ، ذهنیت و نسبیت دو مشخصه اساسی مفهوم امنیت به معنای دقیق کلمه بشمار می روند.وجود لایه بندی ها و سطوح چهارگانه امنیت اعم از فروملی ، ملی ، منطقه ای و جهانی در رابطه با یکدیگر به مثابه یک مفروض اصلی در بحث های امنیتی امروزه بکار می روند.از این دیدگاه منشا تهدید ، صرفاً داخلی و یا خارجی در نظر گرفته نمی شود ، بلکه پدیده ها قابلیت های تهدیدزایی متفاوتی پیدا می کنند که با توجه به متغیر زمان نسبت به منافع ملی در هر نظام سیاسی نیاز است مورد شناسایی قرار گیرند.برای شناخت مخاطرات امنیت ملی ، شکل و ترکیب اتحادها و ائتلاف ها از اهمیت فراوانی برخوردار است.در ژئوپلتیک شمالی ، شرقی ، غربی و جنوبی ایران شاهد تحولات بزرگی هستیم.هشدار مقام معظم رهبری به نیات شوم استکبار جهانی برای نزدیک سازی جنگ های نیابتی به مرزهای جمهوری اسلامی ایران شاهدی بر این مدعاست.
مذاکرات هسته ای فراتر از ظاهر دیپلماتیک آن ، یک کارزار سخت سیاسی و راهبردی است.دوستان و دشمنان در اطراف این مذاکرات دارای نقش های خاص خود هستند.همایش اخیر هرتزلیا در سرزمین های اشغالی که نقش راهبردی در سیاست های رژیم صهیونیستی دارد و گفته ها و شنیده های منتشره از این نشست حاکی از آن است که توزیع ناامنی در منطقه از راه فعال سازی گسل های مذهبی و قومی ، حمایت از گروه های تکفیری و گسترش جنگ های نیابتی همانند آنچه که عربستان با هماهنگی آمریکا درحال انجام آن است از اهداف این رژیم است تا در مقایسه با گذشته ، با کمترین هزینه و تاحدامکان دوری از صحنه های درگیری مستقیم بتواند جهان اسلام را به خود مشغول ساخته و از نتایج این اختلافات و ائتلاف های درحال شکل گیری در منطقه بیشترین بهره برداری را داشته باشد.بنظر می رسد کاهش برون گرایی و نظامی گری بطور نسبی و افزایش درون گرایی با هدف بازسازی جامعه و نظام داخلی از اولویت های جدید صهیونیست ها باشد.کاهش نفوذ جمهوری اسلامی در بین ملت ها و محدودسازی برنامه های راهبردی ایران از اهداف ثابت و لایتغیر دشمنان قسم خورده این ملت بوده و هست و دوستان نگاه ویژه ای به نتایج این مذاکرات دارند و امید ملت های آزاده به و جریان مقاومت به تدوام سربلندی ، امنیت و اقتدار کشور ماست.
نظام بین الملل:
چهار عامل پیش گفته نظام سیاسی ، ایدئولژی ، منافع ملی و امنیت ملی بیانگر این هستند که ما چه می خواهیم اما از آن سو ، نظام بین الملل مهم ترین متغیری است که می گوید آنها چه می خواهند.مناسبات حاکم بر روابط دوران استعمار قدیم البته با ظاهر و ابزارهای جدید در زمان ما نیز از سوی قدرت های بزرگ ادامه دارد.آمریکا ، اروپا ، چین ، روسیه و برخی از قدرت های نوظهور فرامنطقه ای درصدد کسب منافع ، قدرت و حوزه نفوذ بیشتر در سطح نظام بین الملل هستند.برای این برتری طلبی همزمان از سه عامل سیاست بین الملل ، اقتصاد بین الملل و فرهنگ بین الملل هرکدام سعی دارند استفاده کنند و بیشترین تاثیرگذاری را بر سایرین داشته باشند.
شورای امنیت سازمان ملل متحد و سازمان های بین المللی مظهر اراده قدرت های بزرگ جهانی در عرصه های سیاسی هستند.وزن اقتصادی کشورهای جهان با معیارهای میانگین درآمد سرانه ، تراز تجاری ، سهم پژوهش ، تولید ملی ، میزان بدهی خارجی ، جذب سرمایه های خارجی ، اعتبار بین المللی و رتبه کسب شده در اقتصاد بین الملل سنجیده می شود.لیبرال دمکراسی غربی به عنوان سرآمد فرهنگ بین الملل از طریق رسانه ها و مجامع بزرگ فرهنگی که در کنترل نظام سلطه هستند تعریف و به مردمان تمامی کشورها معرفی می شوند.
برآیند هر سه عامل یادشده به تعبیر دیپلمات ها ، دست برتر و موضع برتر را در اختیار گروه 1+5 قرار می دهد.آنها می خواهند که ما این موضع برتر را بپذیریم.به عقیده من ، پیچیده ترین بخش مذاکرات همین تفاوت نگاه است.در حالی که اگر به تمامی عرصه های پس از انقلاب اسلامی به درستی باور داشته باشیم این آنها هستند که هیچ گاه نتوانسته اند به برتری دست یابند و مقهور ایمان و استقامت ملت ایران شده اند.حتی نیاز غربی ها به میز مذاکرات ، حاصل اثرات راهبردی و بازدارنده توفیقاتی همانند دفاع مقدس است.از این رو ، آنها می خواهند آنچه را که در تمامی مقاطع و بحران آفرینی های چهار دهه اخیر نتوانسته اند بدست بیاورند در مذاکرات به زعم خود کسب کنند.
در اینجا ، دو حالت وجود دارد.اول ، در صورت تغییر موازنه و مناسبات موجود توانسته اند به مردم منطقه برتری خود را ثابت کنند.دوم ، اگر مرزبندی دوستان و دشمنان در منطقه تغییر اساسی نسبت به گذشته از خود نشان ندهد این پایان مذاکرات و ورود به فاز گسترش جنگ های نیابتی و مذهبی به عنوان عامل فشار بر جمهوری اسلامی ایران است.هشدار اخیر مقام معظم رهبری به سران برخی از کشورهای مرتجع منطقه در همین راستا قابل ارزیابی است.
باتوجه به آنچه که گفته شد سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در مذاکرات هسته ای با 1+5 تحت تاثیر چهار بخش مهم ساختار نظام سیاسی ، ایدئولژی ، منافع حیاتی و امنیت ملی کشور از اصول ثابتی پیروی می کند و صرفاً در چارچوب اعتمادسازی و تعامل سازنده با نظام بین الملل ، برنامه های هسته ای ایران در سطح منافع غیرحیاتی و قابل مذاکره قرار گرفته است و خروجی آن نباید به هیچ وجه ، به اصول ثابت و استقلال این کشور بزرگ خدشه ای وارد سازد.