کد خبر: ۲۶۹۷۳۱
تاریخ انتشار:
اندیشکده استراتفور :

آیا هژمونی ایران دوباره احیا خواهد شد؟

آن‌هایی که هژمونی منطقه‌ای ایران را اجتناب‌ناپذیر می‌دانند، غالباً به تاریخ متوسل می‌شوند. استدلال آنها این است که ایران همواره چنین جایگاهی داشته، مگر اینکه شرایطی استثنایی از آن جلوگیری کرده باشد. از نظر آنها چنین شرایطی در قرن بیستم نیز حاکم شد، اما اکنون رو به افول بوده و در نتیجه ایران درصدد بازپس‌گیری تسلط خود بر خاورمیانه است.
گروه بین الملل، آن‌هایی که هژمونی منطقه‌ای ایران را اجتناب‌ناپذیر می‌دانند، غالباً به تاریخ متوسل می‌شوند. استدلال آنها این است که ایران همواره چنین جایگاهی داشته، مگر اینکه شرایطی استثنایی از آن جلوگیری کرده باشد. از نظر آنها چنین شرایطی در قرن بیستم نیز حاکم شد، اما اکنون رو به افول بوده و در نتیجه ایران درصدد بازپس‌گیری تسلط خود بر خاورمیانه است.

به گزارش بولتن نیوز، اندیشکده استراتفور در مقاله‌ای به قلم یان موریس مورخ و باستان‌شناس و در حال حاضر استاد دانشگاه استنفورد در رشته تاریخ کلاسیک سیر تاریخی شکل‌گیری، فروپاشی و احیای دوباره قدرت‌های منطقه‌ای را بررسی کرد و می‌نویسد: از بین همه آشوب‌هایی که پس از تهاجم سال ۲۰۰۳ به عراق در خاورمیانه رخ داده، شاید بتوان گفت که رشد قدرت منطقه‌ای ایران بیشترین تأثیرات را بر جغرافیای سیاسی داشته است.

■ واکنش متفاوت کشورهای مختلف به هژمونی منطقه‌ای ایران■

برخی از دولت‌ها هژمونی ایران را امری اجتناب‌ناپذیر می‌دانند و در نتیجه واکنش آنها متمایل شدن به سوی تهران است. اما دیگران درست برخلاف این عمل کرده و با عصبانیت از حملات پیشگیرانه به تأسیسات هسته‌ای ایران و یا فرو رفتن در یک رقابت تسلیحاتی خاورمیانه‌ای سخن به میان می‌آورند. تنها چند هفته قبل، شاهزاده ترکی بن فیصل، رئیس سابق سازمان اطلاعات سعودی گفت: «هر آنچه ایرانی‌ها داشته باشند، ما نیز خواهیم داشت.» اما از برخی جهات، افراطی‌ترین اقدام را می‌توان تمایل «شیطان بزرگ» در مورد توجه قرار دادن عادی‌سازی نسبی روابط با عضو بنیان‌گذار «محور شرارت» دانست. جورج فریدمن در دوم آوریل، درباره‌ی این اقدامات دیپلماتیک در یادداشت‌های ژئوپلیتیک خود می‌نویسد: «اگر روزی این {پرونده} به یک توافق محکم بیانجامد، می‌توان از آن به عنوان روزی یاد کرد که ایالات‌متحده اوضاع را به هم زده و بازی جدیدی آغاز کرده است.» همه‌چیز بلاتکلیف به نظر می‌رسد، اما- مثل همیشه- می‌توان با یک دورنمای درازمدت به این چشم‌انداز استراتژیک در حال تغییر پی برد.

 

■ ایران درصدد بازپس‌گیری تسلط تاریخی خود بر خاورمیانه است■

– نقش تاریخی ایران

آن‌هایی که هژمونی منطقه‌ای ایران را اجتناب‌ناپذیر می‌دانند، غالباً به تاریخ متوسل می‌شوند. استدلال آنها این است که ایران همواره چنین جایگاهی داشته، مگر اینکه شرایطی استثنایی از آن جلوگیری کرده باشد. از نظر آنها چنین شرایطی در قرن بیستم نیز حاکم شد، اما اکنون رو به افول بوده و در نتیجه ایران درصدد بازپس‌گیری تسلط خود بر خاورمیانه است. اما این استدلال به طور کامل صحیح نیست. از ۵۵۰۰ سال قبل که شهرها و حکومت‌های سازمان‌یافته برای نخستین بار ظهور پیدا کردند، ایران در کمتر از یک سوم این مدت به عنوان قدرت اصلی خاورمیانه مطرح بوده است. اگرچه «شوش» که در استان خوزستان امروزی در جنوب غربی ایران واقع شده، به عنوان یکی از اولین حکومت‌های کامل منطقه در حدود ۳۵۰۰ قبل از میلاد به وجود آمد، اما ایران برای چندین قرن همچنان کشوری فرعی به شمار می‌رفت. این وضعیت در سال ۲۰۰۴ قبل از میلاد تغییر کرد، زمانی که ایلامی‌ها که پایتخت آنها شهر شوش بود، به «میان‌رودان» یا «بین‌النهرین» یورش برده و «آور» که در آن زمان بزرگ‌ترین شهر جهان بود را چپاول کردند. ایلام در قرن دوازدهم قبل از میلاد بازیگری مهم در سیاست‌های منطقه‌ای به شمار می‌رفت، اما در قرن هفتم قبل از میلاد، ایران به طور کامل در کانون توجه قرار گرفت.

 

■ امپراتوری پارس‌ها؛ بزرگ‌ترین امپراتوری دنیای باستان■

در سال ۶۱۲ قبل از میلاد، مادهای شمال غربی ایران به براندازی امپراتوری آشوری‌ها کمک کردند؛ در عوض کمتر از ۷۰ سال بعد، گروه دیگری از منطقه خوزستان که «پارس‌های هخامنشی» نامیده می‌شدند نیز اقدام به براندازی مادها کردند. در ادامه، پارس‌ها یک امپراتوری به وجود آوردند که از هندوستان تا یونان گسترش داشت و این بزرگ‌ترین امپراتوری بود که جهان تا آن زمان به خود دیده بود. ایران در ۱۲۰۰ سال پس از آن نیز به عنوان قدرت اصلی و مهم باقی ماند، تا اینکه اعراب در سال ۶۵۱ پس از میلاد، امپراتوری ایرانی ساسانی را نابود کردند. پس از آن، ایران که چند تکه شده بود، تقریباً به مدت یک هزار سال تحت استیلای قدرت‌های مصر، عراق و ترک بود تا اینکه سلسله شیعه صفویان- که از قرن ۱۶ تا ۱۸ حکومت می‌کردند- ترک‌های سنی عثمانی را برای به دست آوردن هژمونی به چالش کشیدند. اما در اواخر قرن ۱۸، ایران یک بار دیگر افول کرد. قرن‌های ۱۹ و ۲۰ دوران عقب‌نشینی و سرافکندگی حاکمان ایران بود که در بهترین شرایط، در دهه‌های ۶۰ و ۷۰ قرن بیستم یک تجدید قوای نسبی تحت حکومت پهلوی صورت گرفت.

 

■ ظهور دوباره ایران به عنوان یک قدرت منطقه‌ای در قرن بیست و یکم کاملاً محتمل است ■

هیچ چیز اجتناب‌ناپذیری در مورد هژمونی ایران وجود ندارد. حتی اگر با دید متعصب‌ترین هواداران ایران به تاریخ خاورمیانه نگاه کرده و آغاز داستان آن را پیدایش امپراتوری پارس‌های هخامنشی در سال ۵۵۰ قبل از میلاد در نظر بگیریم، ایران در ۶۰ درصد از این دوران تنها یکی از قدرت‌های برتر خاورمیانه بوده است. در ۴۰ درصد زمان باقیمانده، قدرت‌های برتر مشاهده شده یا در مناطق غربی‌تر بوده‌اند و یا اصلاً قدرت هژمونی وجود نداشته است. این محاسبه تقویمی نشان می‌دهد که اگرچه ظهور دوباره ایران به عنوان یک قدرت منطقه‌ای در قرن بیست و یکم کاملاً محتمل است، اما هژمونی ایران را به هیچ وجه نمی‌توان از تنظیمات پیش‌فرض خاورمیانه دانست. بنابراین تاریخ نشان می‌دهد که هزاران سال قبل، هیچ نیروی ژئواستراتژیکی وجود نداشته که قدرت ایرانی‌ها را محدود کند. اما به علاوه می‌تواند شرایطی را نیز توضیح دهد که آخرین دوران باشکوه هژمونی ایرانی‌ها را در قرن ۱۸ به پایان رساند و اینکه آیا چنین شرایطی در قرن ۲۱ نیز می‌تواند ایجاد شود یا خیر.

 

■ کلید استراتژی جهانی در تعامل بین سه منطقه وسیع اوراسیا نهفته است ■

در سال ۱۹۰۴، زمانی که ایران در ضعیف‌ترین شرایط ممکن قرار داشت، «هالفورد مکیندر» که یک جغرافیدان و جهانگرد بود، طی یک سخنرانی در انجمن جغرافیایی سلطنتی لندن اظهار کرد که کلید استراتژی جهانی در تعامل بین سه منطقه وسیع اوراسیا نهفته است. به نظر من تا حدود زیادی حق با مکیندر بود و اکنون ما به واسطه یک قرن دیگر مطالعات باستان‌شناسی و تاریخی می‌توانیم دیدگاه‌های وی را به یک نظریه عمومی در زمینه جغرافیای سیاسی گسترش دهیم که {واقعیت‌های} بیشتری را در مورد وضعیت ایران بیان می‌کند.

 

■ هلال درونی اوراسیا، از دریای مدیترانه تا چین ■

– هلال بیرونی در برابر هلال درونی

در ۱۰ هزار سال گذشته، توسعه‌یافته‌ترین جوامع دنیا تقریباً همیشه در نوارهای از ارتفاعات واقع شده بودند که میکندر آن را «هلال درونی» اوراسیا می‌نامید، این باریکه از دریای مدیترانه تا چین را در بر می‌گرفت. با پیشتازی خاورمیانه در حدود ۹۵۰۰ سال قبل از میلاد، کشاورزی در این منطقه ابداع شد و طی چند هزار سال بعد پس از آن، بقیه مناطق هلال درونی همواره این منطقه را سرمشق خود قرار می‌دادند. به همراه کشاورزی، شهرها و دولت‌ها نیز به وجود آمدند و تا سال ۵۰۰ قبل از میلاد، بیشتر قسمت‌های هلال درونی توسعه پیدا کرده بودند. دویست و پنجاه سال بعد، نخستین امپراتوری‌های چند نژادی دنیا که ده‌ها میلیون تبعه را در برمی‌گرفتند، بیشتر مناطق هلال درونی را تحت کنترل خود درآوردند.

 

■ رقابت امپراتوری‌ها در هلال درونی اوراسیا، مهم‌ترین موضوعات جغرافیای سیاسی جهان بود ■

از آنجایی که امپراتوری‌های دوران باستان نمی‌توانستند قدرت خود را تا مناطق چندان دوری تحمیل کنند، هلال درونی در هر زمان شاهد حضور چهار تا پنج قدرت برتر منطقه‌ای بود که با هم رقابت داشتند، اما به ندرت می‌توانستند قدرت خود را تا آنچه مکیندر «هلال بیرونی» اوراسیا می‌نامید گسترش داده و با اقیانوس‌ها روبرو شوند و یا «ناحیه مرکزی» آن را که دور از دریاها قرار داشت درنوردند. اگرچه به دلیل اینکه هلال درونی اوراسیا ۷۵ درصد جمعیت و ۹۰ درصد ثروت دنیا را در خود جای داده بود، رقابت امپراتوری‌ها در آن به مهم‌ترین موضوعات جغرافیای سیاسی جهان تبدیل شد.

 

■ اسب‌ها توازن قدرت در جهان را تغییر دادند ■

توازن قدرت در جهان در حدود ۱۰۰۰ سال قبل از میلاد شروع به تغییر کرد، زمانی که چادرنشین‌های چوپان ساکن در نواحی استپ- علفزارهای خشک و بی‌درختی که از منچوری {در چین} تا مجارستان گسترش یافته‌اند- برای اولین بار اسب‌هایی پرورش دادند که می‌توانستند سوار خود را تا فواصل طولانی‌تری برسانند. این سوارکاران نواحی مرکزی اوراسیا که قابلیت تحرکی بسیار بیش از ارتش‌های امپراتوری‌های هلال درونی داشتند، می‌توانستند تقریباً به میل خود دست به غارت بزنند و سپس پیش از آنکه سربازان پیاده‌نظام امپراتوری واکنش نشان دهند، چهار نعل دور می‌شدند.

 

■ هلال درونی در برابر هلال بیرونی و آغاز شکل‌گیری دوران کلمبی ■

۲۵۰۰ سال بعد، درگیری‌های بین غارتگران نواحی مرکزی- شامل سکاها، هان‌ها، ترک‌ها و مغول‌ها که تنها چند نمونه از این اقوام را تشکیل می‌دادند- و امپراتوری‌های هلال درونی، تاریخ اوراسیا را تحت‌الشعاع قرار داد. چین و ایران که مرزهای نسبتاً بازی رو به نواحی استپ داشتند، مناطقی بودند که بیش از همه در معرض ویرانگری قرار گرفتند و سلسله‌های حاکم بر آنها به طور مرتب توسط مهاجمان منقرض می‌شدند. هند و اروپا که کوه‌ها و جنگل‌ها از آنها محافظت می‌کردند، عموماً آسیب کمتری دیدند. سرانجام کشمکش بین هلال درونی و نواحی مرکزی با یک درگیری جدید استراتژیک به پایان رسید. در این درگیری که پس از سال ۱۵۰۰ بعد از میلاد روی داد، هلال درونی و بیرونی در برابر هم قرار گرفتند. مکیندر این وضعیت جدید را که در روزگار خود وی همچنان وجود داشت «دوران کلمبی» نامید. این تغییر بزرگ توسط دو اختراع صورت گرفت که چین در هر دوی آنها پیشگام بود، اما به سرعت در سراسر هلال درونی نیز از آنها اقتباس شد. هنگامی که این اختراع‌های جدید به اروپا رسید، آنها با هم یکپارچه شدند تا یک مجموعه جهان‌گشا را شکل دهند.

 

■ تفنگ و کشتی اقیانوس‌پیما، دو اختراع سرنوشت‌ساز ■

اولین اختراع تفنگ بود که نظامیان به تدریج در استفاده از آن به حدی پیشرفت کردند که می‌توانستند با تفنگ فتیله‌ای چنان به سرعت شلیک کنند که کمانداران چادرنشین سوار بر اسب را هدف قرار دهند. در سال ۱۵۰۰، سواره نظام نواحی استپ هنوز هم می‌توانستند پیاده نظام پی در پی شلیک‌کننده را شکست دهند و در سال ۱۶۰۰ نیز گاهی می‌توانستند چنین پیروزی‌هایی به دست آورند. اما در سال ۱۷۰۰، به سختی چنین چیزی ممکن بود. پس از آن، متجاوزان نواحی مرکزی دیگر تهدیدی جدی برای هلال درونی به شمار نمی‌رفتند. دومین اختراع کشتی اقیانوس‌پیما بود که به طور نسبتاً قابل اعتمادی می‌توانست هزاران مایل را بپیماید. این کشتی‌ها درست به اندازه تفنگ که تحرکات بین هلال درونی و ناحیه مرکزی را تغییر داد، سرنوشت‌ساز بوده و توازن بین هلال درونی و بیرونی را به هم زدند. حکومت‌های واقع در هلال بیرونی که مجهز به کشتی‌ها و تفنگ‌های جدید شده بودند، اکنون می‌توانستند قدرت خود را در مناطق دورتری نشان دهند و حملاتی سخت‌تر از هر تمدن دیگری وارد آورند. دوران کلمبی آغاز شده بود.

 

■ قرن نوزدهم؛ دورانی فاجعه‌بار برای سرزمین‌های کهن واقع در هلال درونی ■

هندوستان و بخش‌های غربی امپراتوری عثمانی به واسطه سواحل طولانی خود بیش از همه در معرض حملات ملوان‌های هلال بیرونی و تفنگ‌هایشان قرار داشتند، در حالی که مسافت زیاد و دسترسی سخت به چین و ایران، این دو کشور آسیب‌پذیری کمتری داشتند. تا سال ۱۶۰۰ کشورهای اروپای غربی بیشتر مناطق قاره آمریکا را مورد تاخت‌وتاز قرار داده، چندین قلعه در سواحل اقیانوس هند ساخته و در اقیانوس آرام نیز نفوذ کرده بودند. اما این تازه شروع کار بود. در حدود سال ۱۷۵۰، آنها هندوستان را تسخیر کردند و تا حدود سال ۱۸۵۰، کشورهای اروپای غربی و مهاجرنشینان سابق آنها در آمریکای شمالی مستقیم یا غیرمستقیم توانستند تقریباً تمام سرزمین‌ها از ترکیه تا ژاپن را تحت کنترل خود درآورند. هلال بیرونی توانست هلال درونی را از پا درآورد و قرن نوزدهم را برای این سرزمین‌های کهن به یک دوران فاجعه‌بار تبدیل کند. در سال ۱۹۰۰، سربازان انگلیسی حتی هلال درونی را نیز پشت سر گذاشته و برای به دست گرفتن کنترل نواحی مرکزی، وارد «بازی بزرگ» با روسیه شده بودند.

 

■ نماد قرن بیستم: انقلاب نژادهای رنگین در برابر امپریالیسم استعماری اروپا ■

اما در همین سال‌ها، تقریباً در زمانی که مکیندر در حال سخنرانی در لندن بود، این وضعیت تغییر جهت داد. اگرچه امتیازات مالی، نظامی و تکنولوژیکی هلال بیرونی نسبت به هلال درونی هنوز بسیار فراوان بود، اما نه به حدی که بتواند سطح نابرابری قرن نوزدهم را همچنان حفظ کند. با ادامه قرن بیستم، کشورهای واقع در هلال درونی که خود نیز دستخوش انقلاب‌های صنعتی شده بودند، عقب‌ماندگی نسبت به هلال بیرونی را جبران کردند. در سال ۱۹۱۶، هنگامی که ژنرال آلمانی «ویلهلم لئوپولد کولمار ون در گولتز» (که بین ترک‌ها به عنوان گولتز پاشا شهرت داشت) نیروهای ترک را برای دفاع از عراق در برابر ارتش عمدتاً هندی که برای انگلستان می‌جنگید، هدایت می‌کرد، پیش‌بینی کرده بود که «نماد قرن بیستم احتمالاً انقلاب نژادهای رنگین در برابر امپریالیسم استعماری اروپا خواهد بود.»

 

■ دوران پساکلمبی احتمالاً تا سال ۲۰۵۰ به پایان خواهد رسید ■

– ایران در جهان پساکلمبی

در سال ۱۹۵۰، قدرت هلال بیرونی که اکنون بیشتر در دست آمریکایی‌ها بود تا اروپاییان، در بیشتر مناطق هلال درونی به چالش کشیده شده بود و از ابتدای هزاره جدید، این گرایش تنها آشکارتر شده است. بسیاری از پیش‌بینی‌ها حاکی از این هستند که احتمالاً تا سال ۲۰۵۰، دوران پساکلمبی به پایان خواهد رسید: چین و هند به بزرگ‌ترین قدرت‌های دنیا تبدیل خواهند شد و توازن استراتژیک دنیا یکبار دیگر مانند آنچه قبل از کلمب جریان داشت خواهد بود. به نظر می‌رسد که این داستان به دو پیامد اشاره دارد. اول آنکه، دوران کلمبی مرحله کوتاهی بوده که به زودی به پایان خواهد رسید. اکنون جوامع هلال بیرونی با چین، هند و ژاپن به عنوان کشورهای هم‌تراز ارتباط دارند و به احتمال بسیار زیاد در چند دهه آینده مجبور خواهند شد چنین ارتباطی را با ایران نیز برقرار کنند. دومین پیامد این است که به‌رغم تنوع محلی بسیار زیاد، دوران کلمبی در سراسر هلال درونی به طور گسترده و به شکل مشابهی پدیدار شد. مسئله اصلی در قرن‌های ۱۸ و ۱۹، ناتوانی ساختارهای امپراتوری پیشامدرن در هلال درونی برای واکنش دادن به انرژی جوامع مدرنی بوده که در اروپا و آمریکا شکل گرفتند. جوامع واقع در هلال درونی تنها با پشت سر گذاشتن یک دوران گذار به مدرنیته، آزادسازی اقتصاد و درگیر شدن در بازارهای هلال بیرونی توانستند خود را دوباره به عنوان قدرت‌های منطقه‌ای تثبیت کنند.

 

■ هند با آزادسازی اقتصاد خود به یک قدرت منطقه‌ای تبدیل شد■

هند نمایانگر یک انتهای گستره این رویدادهاست. اروپایی‌ها در قرن ۱۶ و ۱۷ سواحل آزاد هند را برای ایجاد پایگاه‌های فراوان خود مورد سوءاستفاده قرار دادند و در قرن ۱۸ زمانی که آشوب در خاندان سلطنتی به تضعیف امپراتوری گورکانیان انجامید، کمپانی هند شرقی انگلستان برتری مالی و سپس کنترل نظامی خود را تثبیت کرد. در سال ۱۹۵۱، چهار سال پس از پیروزی استقلال هند، جمعیت باسواد این کشور هنوز تنها ۱۶ درصد و متوسط امید به زندگی هر فرد فقط ۳۲ سال بود. تنها در دهه ۹۰ قرن بیستم بود که هندوستان شروع به آزادسازی اقتصاد خود کرده و بازارهایش را با بازارهای کشورهای هلال بیرونی یکپارچه نمود و به عنوان یک قدرت منطقه‌ای واقعی پدیدار شد.

 

■ نخبگان ژاپنی از سرمایه‌های بومی برای صنعتی‌سازی کشور خود استفاده کردند ■

ژاپن در انتهای دیگر این گستره قرار می‌گیرد. اگرچه ژاپن به دلیل فاصله طولانی، یکی از آخرین کشورهای آسیایی بود که تحت قدرت هلال بیرونی فروپاشید، اما در همان سال‌های نخست پس از ورود «متیو پری» دریادار ایالات‌متحده در سال ۱۸۵۳ و باز شدن ژاپن رو به غرب، به نظر رسید که این کشور نیز درصدد است تا راه هند را دنبال کند. حکومت «توکوگاوا» در جنگ‌های داخلی فروپاشید و سرمایه‌گذاران و مشاوران نظامی اروپایی و آمریکایی وارد شدند. اگرچه خیلی زود و در حدود سال‌های ۱۸۷۰ گروه جدیدی از نخبگان ژاپنی کنترل امور کشور خود را به دست گرفتند که به جای هلال بیرونی، از سرمایه‌های بومی برای صنعتی‌سازی استفاده کرده و قویاً با تجزیه سرزمین خود و آزادسازی اقتصاد مخالفت می‌کردند. این کشور در حدود سال‌های ۱۸۹۰ به یک قدرت منطقه‌ای تبدیل شد.

 

■ چین نیز پس از آزادسازی اقتصاد خود به یک قدرت منطقه‌ای تبدیل شد ■

ایران در هیچ یک از دو انتهای این گستره قرار ندارد و در واقع تجربه دوران کلمبی این کشور بیشتر شبیه به تجربه کشور چین است. چین که کمتر از هند و بیشتر از ژاپن در معرض حملات هلال بیرونی قرار داشت، در حدود سال‌های ۱۸۴۰ شکست‌های ویرانگری را توسط انگلیس متحمل شد. حکومت سلسله کینگ در بحبوحه جنگ‌های داخلی فروپاشید و حاکمان فاسد وام‌های غربی کلانی را به هدر دادند. واکنش غربی‌ها تجزیه این کشور و به عهده گرفتن بخشی از وظایف دولت بود. پیروزی مائو {تسه تونگ} در سال ۱۹۴۹ دورانی تحول‌آمیز به وجود آورد که در آن چین به سرعت از هلال بیرونی فاصله گرفته و تنها در سال ۱۹۷۲ بود که دوباره به ایالات‌متحده تمایل نشان داد. آزادسازی اقتصاد در حدود سال‌های ۱۹۸۰ آغاز شد و در سال ۲۰۰۰ چین یکبار دیگر به یک قدرت منطقه‌ای تبدیل شده بود.

 

■ انقلاب ایران به سرعت از هلال بیرونی فاصله گرفت و برای آزادسازی اقتصاد تغییر مسیر نداد ■

خط ساحلی محافظت‌شده ایران به معنای این بود که این کشور نیز بیش از هند و کمتر از ژاپن در برابر هلال بیرونی از امنیت برخوردار است. فاجعه نظامی این کشور در سال ۱۸۵۷ و توسط انگلیس اتفاق افتاد و درست مانند چینی‌ها، سلسله قاجار آن به یک حکومت ضعیف و بی‌اثر تبدیل شد که وام‌های هنگفت خود از اروپایی‌ها را به هدر داده و بیشتر بخش‌های اقتصاد را به صورت امتیازات انحصاری اعطا کرده بود. در سال ۱۹۰۱، مظفرالدین شاه بیشتر منابع نفتی کشور را در ازای ۲۰ هزار پوند پول نقد و یک ششم درآمدهای نفتی آینده کشور واگذار کرد. انگلیس از سال ۱۹۱۵ تا ۱۹۲۱ بخش‌هایی از ایران را اشغال نمود و در سال ۱۹۴۱ دوباره برای پنج سال دیگر بازگشت و سپس در سال ۱۹۵۳ برای سرنگونی یک دولت منتخب به ایالات‌متحده کمک کرد. پس از آن، رژیم پهلوی که به شدت طرفدار غربی‌ها بود آزادسازی محدود اقتصاد را آغاز نمود، اما به دنبال انقلاب اسلامی سال ۱۹۷۹ فروپاشید. دولت انقلابی این کشور نیز مانند چین به سرعت از هلال بیرونی فاصله گرفت؛ اما برخلاف چین هنوز برای آزادسازی اقتصاد خود تغییر مسیر نداده است.

 

■ احیای ایران به عنوان یک قدرت منطقه‌ای محتمل است، اما اجتناب‌ناپذیر نیست ■

نسخه موفق در هلال درونی جایگزین کردن حاکمان سلطنتی پیشامدرن با آزادکنندگان اقتصادی است که به هلال بیرونی گرایش دارند، نه با انقلابیونی که توجه خود را به درون معطوف کرده‌اند، هلال بیرونی را مقصر مشکلات خود می‌دانند و راه‌حل‌ها را در ایدئولوژی‌های افراط‌گرایانه دنبال می‌کنند. می‌توان نتیجه گرفت که احیای ایران به عنوان یک قدرت منطقه‌ای محتمل است، اما اجتناب‌ناپذیر نیست. این مسئله به انتخاب‌های رهبران و مردم این کشور و نیز تمایل هلال بیرونی به اعتماد کردن به آنها وابسته خواهد بود. این تحلیل، پیامدهای کوتاه مدت خوشبینانه‌ای دارد. هرچقدر ایران بیشتر به عنوان یک قدرت تجدیدنظرطلب باقی بماند و وضعیت موجود را به چالش بکشد، احتمال کمتری وجود دارد که بتواند به عنوان یک قدرت منطقه‌ای احیا شود. و هرچقدر بیشتر بخواهد به عنوان یک قدرت منطقه‌ای احیا شود، احتمال اینکه تهدیدی مداوم برای ثبات منطقه باشد کمتر است.

 

■ ایران می‌تواند حدود تحرکات جدید بین هلال درونی و بیرونی را به چالش بکشد ■

اما ممکن است در درازمدت، تصویر تیره‌تری داشته باشیم. در طی قرن بیستم، کشورهای هلال بیرونی توافقی ضمنی با قدرت‌های در حال احیای هلال درونی داشتند، مبنی بر تبادل مستقیم یا غیرمستقیم حکومت در ازای همکاری و تعهد به مشارکت صلح‌آمیز با بازارهای هلال بیرونی. اگرچه با قدرتمندتر شدن قدرت‌های منطقه‌ای، آنها از قرار گرفتن در چنین شرایطی برآشفته شدند. در دهه ۳۰ قرن بیستم، رهبران ژاپن به این نتیجه رسیدند که جنگ تنها راه‌حل است؛ در سال ۲۰۱۰ بسیاری از تحلیلگران نگران این هستند که رهبران چین به نتیجه مشابهی برسند. اگر ایران نیز آزادسازی را انجام داده و در سال ۲۰۲۰ جایگاه خود را به عنوان یک قدرت منطقه‌ای باز پس گیرد، این کشور نیز پس از یک دهه یا بیشتر می‌تواند حدود تحرکات جدید بین هلال‌های درونی و بیرونی را به چالش بکشد. و رقابت ایران با ترکیه و عربستان سعودی در مورد نفوذ در جهان عرب- یا با هند بر سر کنترل دریای عرب- می‌تواند موجب شود که کارشناسان پیش‌بینی‌های استراتژیک سخت در آرزوی روزهای ساده‌تر دوران آیت‌الله‌ها باشند. البته این مشکلی است که نسل جدیدی از دولتمردان باید آن را حل کنند.

 
منبع: اشراف

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین