برای اکران عمومی «جزیره رنگین» چه برنامهای در نظر گرفتید؟تمام سعی و تلاشمان بر این است که فیلم اکران شود. همانطور که میدانید، من با بنیاد سینمایی فارابی شریک هستم و با وجود اتفاقی که در دفتری در شیراز رخ داد و فیلم را غیرقانونی در سایتی دانلود کردند، میخواهیم هرچهزودتر فیلم اکران شود.
واکنشتان درقبال این عمل غیرقانونی چه بود؟موضوع را با ستاد مبارزه با قاچاق و کمیته صیانت از آثار فرهنگی در میان گذاشتیم و آنها قضیه را پیگیری میکنند، همانطور که آقای دکتر ابطحی در رسانهها به آن اشاره کردند. البته ما هم باور نمیکردیم که تااینحد قضیه پیش برود و کار به دانلود از سایت کشیده شود. هرچقدر هم فکر میکنم نمیدانم چگونه اینگونه شد! اما ظاهرا اینروزها این رویه کمکم دارد به رسمی نامألوف تبدیل میشود.
با وجود اکران عمومینشدن فیلم، واکنش مخاطبان را درباره فیلم در اکرانهای محدود و فرهنگی چگونه دیدید؟همانطور که میدانید من این فیلم را نساختم تا در بخش مسابقه جشنواره فیلم فجر به نمایش درآید، بلکه ساختم تا مخاطبان از هر قشری با آن ارتباط برقرار کنند. چون فیلمی نیست که منطبق بر عادت متداول تماشاگر سینمارو باشد. بنابراین در وهله نخست برخی از مخاطبان فیلم را دوست دارند و برخیها هم نمیدانند که چه برخوردی با آن داشته باشند ولی بعدا به آن عادت میکنند و آن را میپسندند.
گروهی هم اصلا این نوع سینما را نمیپسندند. ولی ما سعی میکنیم فرهنگ و روابطی را در حد خود و بضاعتمان جا بیندازیم و پیشنهادی مطرح کنیم. البته قصد ارائه راهحل نداریم. ولی با هدفی مشخص با ساخت این فیلم قصد داشتیم فرهنگی گسترش یابد و بتوانیم بحثی را در سطح عمومی مطرح کنیم. هرچند که در این فیلم تبلیغ جزیره هرمز را نکردیم ولی از طریق آن به موضوع موردنظرمان پرداختیم.
حالا اگر هم در این مسیر جزیره هرمز مطرح شود، چه اشکالی دارد؟اشکالی ندارد. منتها برخیها معتقدند ما فقط بهدنبال تصاویر کارتپستالی بودیم! درحالیکه اگر محیطزیست جایی قابلیت تصاویر کارتپستالی داشته باشد، چه اشکالی دارد از آن هم استفاده کنیم؟ منتها ما به آن اکتفا نکردیم و از طریق جزیره هرمز خواستیم حرفمان را بزنیم. چون فیلم نکاتی را مطرح میکند که بهتر است فقط به رویه آن توجه نشود و به اعماق فیلم هم توجه شود.
چرا اسم فیلم را «جزیره رنگین» انتخاب کردید؟معمولا، هدف فیلمها مانند نامشان، آخر مشخص میشود. شاید «جزیره رنگین» اولین فیلمم باشد که نامش را از روز نخست انتخاب کردم. اما، بههرحال پس از حدود ٥٠ سال کار هنری این را یاد گرفتهام که اجازه دهم هر ماجرایی روال طبیعی خود را طی کند و ببینم اصلا این روال طبیعی چه میگوید. بهنظرم، برای طرح فضای یک جامعه در فیلم باید در آنجا زندگی کرد.
آدمها را شناخت و با آنها زندگی کرد. درواقع، آنها هستند که به من میگویند چه کنم. من نیستم که به آنها میگویم چه کنند. البته، من از آنها میآموزم و بعد آن را برای فیلم تنظیم میکنم. این راهی است که شخصا برای ساخت فیلمهایی که به جامعه مربوط میشوند، انتخاب میکنم.
در فیلم چه میخواستید بگویید؟بیش از هرچیز فعالیت دکتر احمد نادعلیان و رفتارش با محیطزیست مرا ترغیب کرد که به این سمت کشیده شوم. البته فعالیت آقای دکتر احمد نادعلیان را دیده بودم. اما آن زمان به فیلمساختن به این شکل فکر نکرده بودم. حتما در جریان هستید که آن زمان بیش از سهسال صبر کردم تا فیلم «قطار زمستانی» را بسازم. حتی اعلام آمادگی هم کرده بودم. فیلمی داستانی در مورد مهاجران لهستانی است که به ایران آمدند.
استاد عزتالله انتظامی - که به ایشان ارادت دارم- به این فیلم علاقه داشت و میگفت خسرو آرزو میکنم این فیلم را با هم کار کنیم. من در لهستان هم گفته بودم وقتی طرف ایرانی، آقای انتظامی است، طرف لهستانی باید یکی از بهترین بازیگران شما باشد. این فیلم داستان عاشقانه پیرمرد و پیرزنی است که در قطار روبهروی هم نشستهاند و به مرور کشف میکنند که وقتی در اردوگاه بودند - در ١٥، ١٦سالگی- عاشق و معشوق بودند ولی نمیتوانستند با یکدیگر صحبت کنند.
متأسفانه آن فیلم تا این لحظه نشده! بعد از اینکه دیسک کمرم را جراحی کردم، به خودم گفتم دیگر فیلمی را که از دلت نیست نساز؛ البته تاکنون فیلمهای زیادی ساختهام، اما سعی کردهام حرمت حرفهام را حفظ کنم. نزدیک به ١٢٠ - ١١٥ فیلم ساختهام و اگر از من بپرسید کدام از دلت برآمده، میگویم چهار، پنج فیلم. در این مسیر علاقهمند شدم به حرکتهایی فرهنگی که در جزیره هرمز شده بود بپردازم.
چرا در اغلب فیلمهایتان از مهدی احمدی، بهعنوان بازیگر استفاده میکنید؟خب اگر نقشی به ایشان نخورد، از ایشان استفاده نمیکنم. اما جدا از این مسئله، آقای احمدی هنرمند قابلی هستند. موسیقی و نقاشی را میشناسند و با سینما کاملا آشنایی دارند. منتها شاید از آن دسته بازیگران جنجالی نباشند که بهدنبال کسب شهرت باشند، اما هنرمند صادقی هستند.
روز دوشنبه فیلمتان در خانه هنرمندان به نمایش درآمد. علت این اکران چه بود؟تعدادی از عوامل بومی و افرادی که در فیلم در جزیره هرمز شرکت داشتند، به تهران آمدند و عدهای هم هنوز فیلم را ندیدهاند و میخواستند در تهران فیلم را ببینند. خانه هنرمندان هم فضای مناسبی برای اکران فیلم ایجاد کرد بههمیندلیل تصمیم گرفتیم به شکل محدود فیلم را برای این عزیزان به نمایش بگذاریم.
بهتازگی به شما نشان درجه یک هنری دادند. نظرتان دراینباره چیست؟واقعیت این است که در همه کشورها رسم بر این است که اگر خواستند از زحمات افراد و هنرمندان قدردانی کنند به آنها نشان میدهند. البته درباره این نشان باید بگویم هیچکس تقاضا نکرد، دست کم من تقاضایی نداشتم. حالا از این مسئله چگونه برداشت میشود فرق میکند. عکسالعملها بستگی به تصمیم آدمها دارد، اما نکتهای وجود دارد؛ اینکه من کار خودم را انجام میدهم و به کارم ادامه خواهم داد.
حالا اگر در این مسیر کسی از من قدردانی کرد، تشکر میکنم. وقتی انگلستان و فرانسه به کسی نشان میدهد اینها به تفکر هیأت انتخاب بستگی دارد و هر هنرمندی هم این نشان را میگیرد، در اصل قضیه تغییری ایجاد نمیشود. من هم سعی میکنم کار خودم را انجام بدهم. حالا هرکسی میتواند هر نوع عکسالعملی داشته باشد.
میگویند هنرمند نباید از دولتمردان چیزی یا نشانی دریافت کند. نظرتان درباره این دیدگاه چیست؟اتفاقا اینها مسائلی است که در فیلم «جزیره رنگین» مطرح شد. اگر کسی «لژیون دونور» فرانسه را گرفت آیا معنایش این است که وابسته به دولت فرانسه است؟ اگر فلان جشنواره به کسی و فیلمش جایزه داد، بدین معنی است که هنرمند از دیدگاهش دست میکشد؟ به نظرم باید این نوع نگاهها بررسی شوند. ضمن اینکه من اصولا با کسی برخوردی نمیکنم و معتقدم هرکسی عقایدی دارد بر آن اساس تصمیم میگیرد.
منتها پیشنهادم این است که معیارها مشخص شود، برای اینکه گاهی معیارها قاتی میشود و جایگاه افراد مشخص نیست. با معیارهای مشخص، اعتراضهای کمتری میتواند صورت بگیرد. مثلا اگر بنده دوستی را به ناهار دعوت میکنم، آیا صرفا بهدلیل احترامی است که برای او قائلم یا اینکه به واسطه آن ناهار باید معیارهایش عوض شود و من از او تقاضایی داشته باشم؟ همه اینها در تصمیمگیری و نتیجه تأثیر میگذارد.
فیلم بعدیتان را کی خواهید ساخت؟من ٣٤ سال پیش فیلمنامه «یک شهر، یک راه، یک عمر» را نوشتم و قرار است در زادگاهم، شهر ساری، این فیلم را بسازم؛ منتها هنوز بودجه فراهم نیست. آن موقع هم بودجه فراهم نبود! درصورتی که چندین برابر این بودجهها صرف کارهای دیگر میشود تا این شهر معرفی شود. حدود ١٥روز پیش به من خبر دادند بودجه لازم فراهم نشده، من هم به این نتیجه رسیدهام که به آقایان نمیتوان اطمینان کرد. به هر حالت به این نوع زندگیکردن عادت کردهام و این نوع مشکلات همیشه هست.
شما بهدلیل ساخت فیلم «مرثیه گمشده» شهرت زیادی در لهستان دارید. بهتازگی فیلم «جزیره رنگین» هم در لهستان به نمایش درآمد. واکنشها چطور بود؟سمینار بینالمللی «تاریخ و تحولات سینمای لهستان» به همت فیلمسازان مستقل این کشور برگزار شد و بخشی از سمینار به فیلمشناسی من اختصاص داده میشود.
فیلم «جزیره رنگین» در کاخ قدیمی زامِک در شهر پوزنان لهستان به نمایش درآمد و برایم خیلی جالب بود که بیشتر تماشاگران که عموما فیلمسازان جوان بودند، بعد از دیدن فیلم از من میپرسیدند چگونه میتوان به جزیره هرمز رفت؟
استادی که برای شاگردانش فیلم را به نمایش درآورد، گفت یکی از راههای فیلمسازی مستند - داستانی همین فیلمی است که امروز در جهان و برای بیشتر فیلمسازان اروپایی متداول شده که با نگاه شخصیشان دنبال میشود. او توجه فیلمسازان جوان را به مستند- داستانی معطوف کرد و آن را نویددهنده ساخت فیلمهای قابلتأمل در این حوزه میداند.
من هم پاسخ دادم سالهاست در فیلمهایی مثل «کوچه پاییز» و «گفتوگو با سایه» این راه را دنبال میکنم. فکر میکنم هر موضوعی چارچوب و ساختار خود را میطلبد و بهدنبال آن نحوه بازیگرفتن از بازیگران و سایر مسائل مطرح میشود.