مدارس دانشآموزان تیزهوش شهر تهران این روزها در حالی به ثبت نام دانش آموزان می پردازند که صحبت از انحلال یا ادغام آنهاست.
گروه اجتماعی، مدارس دانشآموزان تیزهوش شهر تهران این روزها در حالی به ثبت نام دانش آموزان می پردازند که صحبت از انحلال یا ادغام آنهاست.
به گزارش بولتن نیوز، تعدادی از اولیای دانش آموزان این مدارس چند روز گذشته پیامک هایی از مدرسه دریافت کردهاند که خبر از انحلال مدرسه میدهد و هیچ علتی برای آن بیان نشده است.
این خانوادهها در مصاحبه با خبرگزاری صدا و سیما از انحلال مدرسه گلهمند هستند و از بروز مشکلات فراوان برای فرزندان خود سخن می گویند.
سرخوردگی دانش آموزان، بلاتکلیفی در ثبت نام، جابجایی منزل و جستجو برای مدرسه جدید و پرداخت هزینه های بالای سرویس رفت و آمد مهمترین مشکلاتی است که خانواده ها با انحلال مدرسه فرزند خود با آن مواجه هستند.
تعدادی از اولیای این دسته از دانش آموزان روز گذشته برای صحبت با مسئولان آموزش و پرورش در اداره کل آموزش و پرورش شهر تهران حاضر شدند اما تاکنون هیچ جوابی از مسئولان آموزش و پرورش دریافت نکردند.
کلید انحلال و ادغام مدارس تیزهوشان از پارسال و در مصاحبه وزیر آموزش و پرورش با خبرنگاران مبنی بر کیفیت پایین برخی مدارس تیز هوشان زده شد.
آقای فانی افزایش این مدارس را بی رویه و بدون اصول کارشناسی می داند و معتقد است ادامه این روند و فعالیت این مدارس به ضرر نظام تعلیم و تربیت کشور است.
آقای نستوه معاون سازمان ملی پرورش استعدادهای درخشان به خبرگزاری صداوسیما گفت: بر اساس نظر وزیر آموزش وپرورش مبنی بر توجیه نداشتن تعداد مدارس تیزهوشان، دانش آموزان ورودی این مدارس مهر امسال 34 درصد کاهش یافت و خیلی از مدارس از پذیرش دانش آموز جدید ممانعت کردند.
سخنگوی آموزش و پرورش شهر تهران در مصاحبه با خبرگزاری صدا و سیما، از انحلال و ادغام سه مدرسه در مناطق 11، 14، 9 و 5 تهران خبر میدهد و اینکه دانشآموزان این مدارس باید با مدارس دیگر ادغام شوند.
مسعود ثقفی فقدان امکانات لازم آموزشی و پرورشی در این مدارس را دلیل این انحلال اعلام میکند، اما خانواده ها این موضوع را دلیلی واهی میدانند و از امکانات آموزشی و معلمان مدارس منحل شده کاملا راضی هستند.
فعالیت 20 مدرسه علامه حلی (تیزهوشان) این روزها درحالی است که آموزش و پرورش شهر تهران در روزهای آغازین ثبت نام هنوز جایگزینی برای مدارس منحل شده اعلام نکرده است و خانواده ها در بلاتکلیفی بسر میبرند.
کار بسیار بسیار خداپسندانه ای انجام میدهند زیرا این مرزبندیها و دستچین کردنها و بالانشینیها فقط و فقط یک باور را در دانش آموزان بوجود میاورد و آن اینستکه فکر کنند تافته ای جدا بافته از دیگران هستند و بایستی جلوی آنان هرجا که میروند فرش قرمز پهن کرد بخاطر همین استکه این تیز هوشان وقتی وارد بازار کار میشوند اکثرا سرخورده و بیمار میشوند زیرا در صنایع ایران ما مراکز تحقیق و پژوهش تقریبا نداریم و مشکلاتمان را کلید درست به خارجیها میدهیم تا آن را برای مان حل کنند و نخبگان حداکثر یک مدیری میشوند که مجبور است بخاطر حفظ میز و صندلی خود دائم گزارشات وآمار الکی به بالادست خود بدهد و هم چنین مسلسل.
لذا یا به خارج در میروند ویا بعد از چند سال میشوند یک مدیر معمولی و چرتی.
و از آنطرف دانش آموزان دیگر هم احساس میکنند برایشان کسی ارزشی قائل نیست .
در کشورهای صنعتی انیشتن هم در کلاس تنبلان انیشتن میشود لیکن با خود دهها و صدهها نفر را کمک کرده بالا می آورد. بایستی مثل کشورهای صنعتی دانش آموزان نخبه در مدارس معمولی درس بخوانند لیکن هر ده نفر ( کم یا بیش) از دانش آموزان معمولی را تدریس کنند و مبالغی پول تو جیبی دریافت نمایند .هم نخبه بیکار نمیماند هم شاگرد ضعیف تقویت میشود هم با هم رفیق و دوست میشوند...
در کلاسی که تفاوت سواد دانش آموزان زیاد است تدریس کار سختی است.