همزمان با برگزاری نشست فرهنگی عكاسان جنگ با حضور «محمدحسين حيدری» به همّت انجمن سینمای جوانان ایران، جزئیات آزمون علمی دوره جدید آموزش انجمن اعلام گردید و نمایشگاه عکس «نجوای درختان» نیز در شهر نیشابور برگزار شد.
گروه سینما، سعيد پور اسماعيلي معاون فرهنگي و آموزش انجمن سينماي جوانان ايران جزئيات،
ويژگيها و تغييرات ايجادشده در خصوص آزمون عملي پاياني دوره جديد آموزش
فيلمسازي انجمن سينماي جوانان ايران را اعلام كرد.
به گزارش بولتن نیوز، اعلام جزئيات آزمون عملی دوره جديد آموزش فيلمسازی انجمن، تولید 8 فيلم مستند و داستانی در گرگان، برگزاری نمايشگاه عكس «نجوای درختان» در نيشابور و درنهایت گزارشی از نشست فرهنگی عكاسان جنگ با حضور «محمدحسين حيدری» سرخط اخبار «بولتن سینمای جوان» امروز چهارم خردادماه را به خود اختصاص می دهد.
جزئيات آزمون عملی دوره جديد آموزش فيلمسازی انجمن اعلام شدسعيد پور اسماعيلي معاون فرهنگي و آموزش انجمن سينماي جوانان ايران با اعلام جزئيات برگزاري دوره تخصصي آموزش 7 ماهه فيلمسازي، كه همزمان با گام سوم در دفاتر برگزار ميشود، گفت: در گذشته اگر هنرجويي ميخواست رشتههاي تخصصي سينما مانند تصويربرداري، نورپردازي، صدابرداري و غيره را آموزش ببيند،، صرفاً بايد دورههاي تكدرس انجمن را ميگذراند و اگر ميخواست با ساير رشتههاي فيلمسازي نيز آشنا شود بايد در دوره 15 ماهه شركت ميكرد و اين اتلاف وقت و هزينه براي وي در برداشت. در دوره جديد آموزش فيلمسازي، هنرجو اين امكان را دارد كه در يك دوره كوتاهمدت هفتماهه آموزشهاي عمومي فيلمسازي را بگذراند و سپس با دوره تخصصي، رشته موردعلاقه خود را تكميل كند.
وي در خصوص تغييرات ايجادشده در آزمون عملي پايان دوره هنرجويان گفت: هنرجوي علاقهمند به كارگرداني، فيلم كوتاهي را بهعنوان پروژه عملي پايان دوره تحويل خواهد داد.ولي اگر علاقه دارد كه وارد يكي از شاخههاي تخصصي شود، آموزش تكميلي را با ساعات بيشتري خواهد گذراند. و بهجاي اينكه يك فيلم بهعنوان كارگردان بسازد، ميتواند در سه فيلم از همدورهايهاي خود بهعنوان فيلمبردار، فيلمنامهنويس، يا تدوين گر حضور داشته باشد و آنها نمونه كار عملي وي براي اخذ نمره پروژه پايان دوره گردد. با اين روش، هنرجو، گواهي فيلمسازي با گرايش تخصصي دريافت خواهد كرد. مزيت اين روش در نگاه اول اين است كه هنرجوياني در حوزههاي تخصصي تربيت ميشوند كه شناختي از كليت سينما و فيلمسازي به دست آوردهاند و سپس وارد حوزه تخصصي خودشان شدهاند.
پور اسماعيلي در ادامه افزود: در خصوص هنرجوياني كه وارد گرايش تخصصي شدهاند ترجيح سيستم آموزشي اين است كه يك فيلم كوتاه بهعنوان كارگردان بسازند و تجربهاي كسب كنند. به اين دليل كه شناخت بهتر و بيشتر با ساير حوزههاي فيلمسازي كسب خواهند كرد و ارتباط بهتري با كارگردان خودش خواهد داشت. در كنار اين موضوع هنرجوياني كه درنهايت باهدف كارگرداني دورههاي فيلمسازي را ميگذرانند نيز ميتوانند هر سه دوره تخصصي را طي كنند و در پايان گواهي فيلمسازي دريافت كنند. اين روند نيز باعث كسب اطلاعات بيشتر در خصوص حوزههاي تخصصيتر توسط هنرجويي خواهد شد كه در آينده بهعنوان كارگردان فيلم خواهد ساخت.
معاون فرهنگي و آموزش انجمن در خصوص مرحله انتخاب حوزه تخصصي توسط هنرجويان گفت: در گام سوم هنرجويان فرصت خواهند داشت تا مقطع تخصصي موردنظر خودشان را انتخاب كنند. يعني بعد از كارگاه مستندسازي و همزمان با كارگاه فيلمسازي داستاني و كارگاه فيلمسازي تجربهگرا دوره تخصصي انتخابي خودشان را ميگذرانند. اين زمانبندي نيز به اين دليل انتخابشده كه تمامي هنرجويان با تخصصهاي مختلف، در زمان واحد دوره خود را به اتمام برسانند تا عوامل لازم براي ساخت فيلمهاي پايان دوره نيز تأمينشده باشد و هنرجويان بتوانند در فيلمهاي يكديگر نقشي داشته باشند.
وي در خصوص اينكه چرا هنرجوياني كه گرايش تخصصي انتخاب كردهاند بايد در توليد سه فيلم حضور داشته باشند گفت: به اين دليل كه در دوره تخصصي هنرجو بايد تمرين و تجربه بيشتري داشته باشد. ضمناً با تأكيد بر اينكه عوامل سازنده فيلمهاي پايان دوره حتماً بايد از همان دوره فيلمسازي باشند، هنرجويان آموزشديده در حوزه تخصصي بايد بتوانند در ساخت تعداد فيلمهاي بيشتري شركت داشته باشند تا اين نياز نيز در همان دوره برطرف شود.
پور اسماعيلي همچنين در خصوص كيفيت فيلمهاي توليد شده در پايان دوره فيلمسازي افزود: در وهله اول تمامي هنرجويان در قالب سه كارگاه عملي در گام سوم، با حضور مربي، تجربه لازم را كسب كردهاند. يعني در طول سه كارگاه تخصصي هنرجوياني كه براي مثال گرايش تصويربرداري را انتخاب كردهاند بهعنوان تصويربردار در پروژههاي كارگاهي فعاليت كردهاند در مرحله دوم نيز فيلمهاي پايان دوره با حضور استاد راهنما ساخته ميشوند. اين استاد راهنما ميتواند مربي دوره فيلمسازي، فيلمساز برجسته و باتجربه دفتر و يا يكي از اعضاي شوراي آموزش و پژوهش دفتر باشد. پس قطعاً هنرجويان دچار اشتباهات عمدهاي به آن شكل نخواهند شد كه كيفيت كارشان باعث خراب شدن كار ديگر همدورهايهاي خودش بشود.با اين روش و بعد از تمام شدن دوره آموزشي، هنرجوياني كه مقاطع تخصصي را انتخاب كردهاند با احتساب فيلمهاي كارگاهي و فيلمهاي پايان دورهاي كه در ساخت آنها دخالت داشتهاند حداقل در پروسه ساخت چهار الي پنج فيلم حضور داشتهاند كه اينيك تجربه بسيار باارزش عملي براي هنرجو خواهد بود. فرض مقابل اين ماجرا هم اينطور ميشود كه: ما اگر به هنرجويي كه علاقهمند به تصويربرداري است در اين مرحله امكان تجربه تصويربرداري ندهيم آنها كجا چنين فرصت خوبي براي كسب تجربه عملي خواهند داشت؟
8 فيلم مستند و داستانی در گرگان توليد می شود
8 فيلم مستند و داستاني در استان گرگان با نامهاي «شايد گلستان همين جاست»، «شهيد مالك شيخي»، «جوشش هنر»، «قايم باشك»، «چاي سرد»، «تلنگر»، «آفتاب فردا طلوع خواهد كرد» و «نشانههاي تاريكي» توليد ميشود.
فيلمهاي مستند و داستاني در مركز گرگان در حال توليد است. يكي از اين مستندها «شايد گلستان همين جاست» به كارگرداني فاطمه مرزبان و به مدت 30 دقيقه است.
اين مستند درباره اسبهاي وحشي و آزاد در مناطق مختلف استان گلستان است. توليد اين مستند از سال 93 شروع شده و به علت شرايط خاص و زيستگاههاي متغير اسبهاي آزاد منطقه هنوز به پايان نرسيده است.
عوامل اصلي اين مستند عبارتاند از: تصويربردار: زويا گلزاريان، صدابردار: فردين ملأ سليمي، تدوين: فاطمه مرزبان
قصه «شهيد مالك شيخی» مستند می شود
بر اساس اين گزارش؛ همچنين فيلم مستند «شهيد مالك شيخي» در خصوص پرترهنگاري از شهداي هنرمند به كارگرداني محمد خاري به مدت 20 دقيقه در مرحله توليد است. اين مستند به زندگي شهيد مالك شيخي تصويربردار، نقاش، خطاط و بازيگر تئاتر از زبان دوستان، همكاران، همرزمهايش در شهر بندر گز و گرگان ميپردازد.
عوامل اين مستند عبارتاند از: تصويربردار و صدابردار: بهرام هاشمين، تدوين: محمد خاري
مستند پرترهنگاری «جوشش هنر» در مرحله توليد
بنا به اين گزارش؛ فيلم مستند پرترهنگاري با نام موقت «جوشش هنر» به كارگرداني اهورا ابراهيمي راد به مدت 20 دقيقه كه در مرحله توليد است، ازجمله ديگر توليدات مركز گرگان است.
در اين فيلم ايرج تنظيفي هنرمند معاصر با تلفيق تاريخ و مدرنيته و كاربرد صنعت مسگري در هنر بهعنوان نقاش و مجسمهساز مدرن معاصر شناخته ميشود. او بهرغم سختيهاي بسياري كه از جامعه و نهادهاي هنري نسبت به آثار و آموزههايش ديده، كماكان ميل به خلق آثار هنري دارد. محل تصويربرداري اين اثر در تهران است.
عوامل اصلي اين مستند عبارتاند از تصويربردار و صدابردار: مهدي صائبي، تدوين: سحر براتيان
روايت يك مادر و دختر در «قايم باشك»
به گزارش انجمن سينماي جوانان ايران، فيلمهاي داستاني نيز در مركز گرگان در دست توليد است. فيلم داستاني «قايم باشك» به كارگرداني لاله رحيميان به مدت 4 دقيقه در گرگان توليد شده است.
خلاصه داستان: مادر و دختربچه خردسالش در خانه در حال بازي هستند، لحظاتي از زندگي آنها ديده ميشود كه مادر آشپزي ميكند و كودك را در حين بازي از خطرات دور ميكند. در انتها با ورود پسربچهاي به خانه و اظهار شادي از گرفتن نمره 20، مادر، فرزندان را در آغوش ميكشد و ...
عوامل اصلي اين فيلم داستاني عبارتاند از: بازيگران: زينب فرامرزي، محمد و زينب خزايي، تصويربردار: بهرام هاشمين، صدابردار: حميد فخفوري، تدوين: شهرام علي شريفي
«چای سرد» در مرحله توليد
بنا به اين گزارش؛ فيلم داستاني «چاي سرد» به كارگرداني محمد قزل سفلو به مدت 5 دقيقه در گرگان در مرحله توليد است.
خلاصه داستان: شخصي ميانسال در اتاق خود مشغول نصب تفنگ شكاري روي ديوار است. با ضربه به ميخ، از آنطرف ديوار ضربه ديگري را ميشنود. در آنطرف ديوار در واحد ديگري مردي با دستوپا و دهان بسته زنداني است. سر و صداي مرد زنداني، مرد ميانسال را به جلوي در واحد روبرويي خود ميكشاند و....
عوامل اصلي اين فيلم عبارتاند از: تصويربردار: بهرام هاشمين، تدوين و صداگذاري: محمود قزل سفلو. بازيگران: هرمز ايراد، امير مجيديان، محمد قزل سفلو، الهه شيرنگي
«تلنگر» روايت بحران در زندگی يك دختر
به گزارش انجمن سينماي جوانان ايران، فيلم داستاني «تلنگر» به كارگرداني زهرا شمالي به مدت 15 دقيقه با همكاري اداره كل زندانهاي استان توليد شده است.
خلاصه داستان: دختر جواني از يك خانواده مرفه و به علت بيتوجهي والدين دچار اعتياد شده و درنهايت سر از زندان درميآورد و...
ازجمله ديگر عوامل فيلم عبارتاند از تصويربردار: حميدرضا كيوانفر، صدابردار: محمد سليمي، مدير توليد: سيد وحيد مير منافي، تدوين: حسين حضوري/ بازيگران: زهرا شمالي، بنيامين حكيمي، شيرين بوستاني، مهناز بني عقيل، الهام اطرودي
«آفتاب فردا هم طلوع خواهد كرد» در مرحله تدوين
اولين فيلم سينمايي محمدرضا كيوانفر دانشآموخته انجمن سينماي جوانان گرگان بانام موقت «آفتاب فردا هم طلوع خواهد كرد» در حال تصويربرداري و در مرحله تدوين است. اين فيلم با سرمايه شخصي كارگردان تهيهشده و همه عوامل فني آن از فارغالتحصيلان انجمن سينماي جوانان گرگان هستند. عباس كيارستمي بهعنوان مشاور اين پروژه با كارگردان همكاري كرده است.
خلاصه داستان: اين فيلم درباره سرباز معلمي است كه مأمور ميشود تا در مدرسه عشايري شرق گلستان تدريس كند. در راه ايجاد كلاس درس اين سرباز معلم دچار مشكلاتي ميشود كه با كمك گرفتن از ريشسفيدان منطقه مشكلاتش را حل ميكند و...
عوامل اصلي اين فيلم داستاني عبارتاند از: فيلمبردار: حميدرضا كيوانفر، مجري طرح: سحر حسن زاده، صدابردار: حسن مدير روستا، مدير توليد: محمد پاسندي، دستياران تصوير و عكاس: مهرداد سدني و محمد نسايي.
«نشانههای تاريكی» تدوين می شود
گفتني است؛ فيلم داستاني «نشانههاي تاريكي» به كارگرداني و تهيهكنندگي سجاد خطيري دانشآموخته دفتر گرگان نيز در مرحله تدوين است.
نمايشگاه عكس «نجوای درختان» در نيشابور
نمايشگاه عكس «نجواي درختان» آثار سيد علي حسيني عكاس نيشابوري در نگارخانه كمالالملك اداره فرهنگ و ارشاد اسلامي نيشابور همزمان با سالروز فتح خرمشهر بر پا ميشود.
براي حمايت از عكاسان جوان شهرستان، همزمان با سالروز فتح خرمشهر نمايشگاه عكس «نجواي درختان» آثار سيد علي حسيني در نگارخانه كمالالملك اداره فرهنگ و ارشاد اسلامي نيشابور برگزار ميشود.
بر اساس اين گزارش؛ نمايشگاه عكس «نجواي درختان» آثار سيد علي حسيني عكاس نيشابوري شامل 24 اثر بهصورت رنگي در ابعاد 60 در 40 با موضوع درختان كهن و ايستاده نيشابور برگزار ميشود. سيد علي حسيني عكاس نيشابوري باهدف معرفي اين هنر و ارتباط با هنرمندان اين رشته و نقد و بررسي آثار و همانديشي با عكاسان نيشابوري اين نمايشگاه را داير كرده است.
بنا به اين گزارش؛ اين دومين نمايشگاه انفرادي سيد علي حسيني است بهعنوان هنرجوي عكاسي در انجمن سينماي جوانان نيشابور است.
گفتني است؛ نمايشگاه عكس «نجواي درختان» از 2 الي 7 خرداد از ساعت 10 الي 12 صبح و 18 الي 20 در نگارخانه اداره فرهنگ و ارشاد اسلامي نيشابور برپا شده است.
نشست فرهنگی عكاسان جنگ با حضور محمدحسين حيدری دومين نشست فرهنگي عكاسان جنگ با حضور محمدحسين حيدري عكاس بنام دفاع مقدس امروز در شهر قزوين برگزار ميشود.
در پي برگزاري مجموعه نشستهاي فرهنگي عكاسان جنگ با فيلمسازان، عكاسان و هنرجويان جوان دفاتر سراسر كشور كه به مناسبت فرارسيدن سالروز آزادسازي خرمشهر و با همكاري آژانس عكس ايران و انجمن سينماي جوانان ايران در حال برگزاري ست. امروز محمدحسين حيدري نشست صميمانهاي را در قزوين برگزار خواهد كرد.
همچنين روز گذشتي نشستي با حضور علي فريدوني در شهر بوشهر برگزار شده بود كه با استقبال هنرمندان بوشهري مواجه شد. فردا نيز درمجموع سه نشست فرهنگي با حضور اميرعلي جواديان، جاسم غضبان پور و امير لطفيان در اردبيل، اصفهان و همدان برگزار خواهد شد.
ياد شهيد غلامرضا نامدارمحمدی از زبان عكسهای محمدحسين حيدری / قسمت اولمتن كامل نشست فرهنگي عكاسان جنگ كه به مناسبت سالروز آزادسازي خرمشهر با همكاري انجمن سينماي جوانان ايران و آژانس عكس ايران برگزار شد را در ادامه مي خوانيد. اين نشست با حضور محمدحسين حيدري و عليرضا كريمي صارمي برگزار شده است. ادامه اين گزارش در سه قسمت منتشر خواهد شد.
عليرضا كريمي صارمي، مبحث پرداختن به عكاسي دفاع مقدس يكي از اولويتهاي آژانس عكاسي ايران بوده و هست. با توجه به برنامهريزيهايي كه ما براي اين بخش از فعاليتهايمان انجام داده ايم. بر آن هستيم كه در جشنوارههاي مختلفي كه انجمن سينماي جوانان ايران برگزار ميكند اين بحث را ادامه بدهيم و از زاويه ديگري خارج از تمام موارد تبليغي كه تا به حال راجع به دفاع مقدس بوده به چهره حقيقي جنگ هشت ساله بپردازيم.
همانطور كه اطلاع داريد همواره استفاده ابزاري از اين مسئله شده است. يعني بهگونهاي كه در سالگرد دفاع مقدس، در هفته دفاع مقدس و در ايام و رويدادهاي مختلف به دنبال عكاسان دفاع مقدس ميروند و از آنها ميخواهند كه مصاحبه كنند، از آنها ميخواهند كه چند تا عكس بهصورت مجاني بدهند تا برايشان نمايش داده شود. مناسبت ها كه تمام ميشود و بعد از آن هيچكسي سراغ بچههاي عكاس دفاع مقدس را نميگيرد. البته وقتي ما از جبهه و جنگ ميگوييم هيچگونه تأكيد و تأييدي بر جنگ نيست. جنگ ويرانگر و خانمانسوز است، در هر جاي دنيا كه باشد. فكر نميكنم هيچگاه هيچ انساني جنگيدن را تأييد كند و بخواهد صحه بگذارد و به جنگ بهعنوان يك اتفاق قابلتوجه بپردازد. اينگونه نيست. جنگ همچنان كه خود بچههاي خرمشهر، خوزستان و آبادان با آن درگير بودند خانمانسوز بوده، هزاران كشته، ويراني و در نهايت انسانهاي با يك روحيه درب و داغان بر جاي گذاشته است. اينها براي هر كشوري كه درگير جنگ ميشود سوغات جنگ است.
اما دفاع چيز ديگري است. وقتي كه ما از دفاع ميگوييم بهگونهاي ما با اين مقوله برخورد ميكنيم كه بر همه كس، با هر مليتي و با هر قوميتي در هر جاي دنيا قابلاحترام است. دفاع جزو ارزشهاي يك كشور و ملت محسوب ميشود و امروز تأكيد ما بر دفاعي است كه صورت گرفت و عكسهايي كه از اين دفاع گرفته شد. در طول تاريخ، در جنگهاي مختلفي كه در اين مملكت پيش آمده به هر شكلي بالاخره بخشي از ايران را گرفتهاند. اما در اين هشت سال دفاع مقدس با افتخار و سربلندي دفاع كرديم و ذرهاي از خاك كشورمان را در اختيار بيگانگان قرار نداديم. كساني بودند كه واقعاً از جان گذشتند وقتيكه ياد آن دوران ميافتيم، بچههاي نسل جديد و كساني كه درگير اين رويداد تاريخي نبودهاند اينها را در قالب برنامههاي تلويزيوني و تبليغاتي شنيدهاند. به همين دليل هم شايد الان بگويند كه دوباره شعار مزخرف و از آن حرفها، ما اصلاً حوصله شنيدن اين را نداريم! ولي واقعيت چيز ديگري است. امروز عكسهايي را خواهيد ديد كه كمتر به نمايش گذاشته شده يا اصلاً به نمايش گذاشته نشده است. امروز قرار است راجع به واقعيت ها صحبت كنيم و جايگاه و مقام يك عكاس را در آن زمان، دوشادوش رزمندگاني كه بودند بررسي كنيم. ببينيم چگونه است كه امروز ما با امكانات ديجيتال و تمامي اين تكنولوژي پيشرفتهاي كه در اختيارمان قرار دارد بهسختي ميتوانيم بيان احساسات بكنيم اما چگونه ميشود كه يك عكاس با امكانات آن زمان با فيلمها و نگاتيوهاي دستپيچ و بعد با آن امكانات محدود دوربينهاي عكاسي در خط اول در مقابل آتش بتواند تصاويري ايجاد كند كه امروز بعد از سالها و بعد از شايد قرنها با ديدن اين عكسها ديگران متحير بشوند.
چه چيزي باعث ميشود كه اين عكاس دست به چنين كاري مي زنند؟ آيا فقط يك مأموريت اداري و كاري بوده؟ آيا براي گرفتن درجه و نشان رفتهاند؟ آيا علاقهمند به اضافهحقوق و ترفيع و پاداش اداري بوده است؟ در صورتي كه اينگونه نبود. چه اتفاقي رقمزدهاند كه اين عكسها ثبت شده است. در جلسات قبل در جشنوارههاي مختلف علي فريدوني صحبت ميكرد و مجموعه عكس هاي تكان دهنده اش به نمايش در آمد و برنامه دوساعته ما پنج ساعت و ربع طول كشيد. امروز هم در خدمت جناب آقاي حسين حيدري هستيم. عكاسي كه سالها تلاش كرده، زحمت كشيده و همپاي رزمندگان عكاسي كرده است. يكي از موارد كه بايد به آن توجه داشته باشيم اهميت اين موضوع است كه عكس هاي عكاسان جنگ به واسطه درگير شدن و يكرنگ شدنشان به محيط و آدم هاي جبهه نه تنها بخشي از ذات وجودي و احساس عكاس را در خود دارد بلكه به همين دليل هم بسيار تاثيرگذار و تكان دهنده هستند. يعني عكسي كه امروزه توسط انجمن عكاسان انقلاب و دفاع مقدس در حال بازسازي و اسكن شدن است براي آيندگان بهعنوان اسناد تصويري و تاريخي اعبتار خواهد داشت. از اين رو وظيفه داريم وظيفه داريم تا اين هويت ملي را پاس بداريم. ما امروز تعدادي عكس از آثار جناب آقاي حسين حيدري را خواهيم ديد. صحبتهايي روي اين عكسها خواهيم داشت. غالباً صحبتهاي ما صحبتهاي تكنيكي و تحليلي نخواهد بود. بحثهايي است كه از درون و از جان برميخيزد يعني بااحساس كامل و با احترام به آن نگاه ميكنيم و راجع به آنها صحبت خواهيم كرد.
اجازه بدهيد در ادامه صحبت هاي آقاي حيدري را بشنويم.
حسين حيدري: خوشحالم كه در خدمت شما عزيزان هستم و انتظار داريم كه يك تبادل تجربهاي بين مني كه تحت عنوان عكاسي دفاع مقدس يك دوره عكاسي كردهام و شمايي كه امروز داريد كار مستند و مستند اجتماعي انجام ميدهيد صورت بگيرد. من براي انتقال تجربه اينجا نيامده ام. ميگويم كه بايد با همديگر تبادل تجربه داشته باشيم. امروز اگر من عكاسي ميكنيم عكاسي امروزم فضاي خاص خودش را دارد يعني پابهپاي خيلي از شما جوانها عكاسي كردهام، عكاسي مستند اجتماعي كردهام، عكاسي طبيعت كردهام، عكاسي خبري كردهام اما يك مقطعي يك اتفاقي در كشور افتاد كه آن مقطع اميدوارم كه ديگر هيچوقت تكرار نشود. در آن مقطع كاري كه ما انجام ميداديم براي خود من يك حس وظيفهاي بود كه كسي به من محول نكرده بود. يعني خود من مثل رزمندهاي كه اسلحه دستش ميگرفت احساس ميكردم كه من هم بايد در اين شرايط يك حركتي بكنم كه بتوانم براي كشور خودم مثمر ثمر باشم. بعضي وقتها بچهها ميگويند كه تو خيلي شكستهنفسي ميكني كه اين حرف را ميزني اما واقعاً اينگونه نيست. من ميگويم كه اگر در آن زمان ميخواستم اسلحه دست بگيرم توانش را نداشتم بنابراين دوربين دست گرفتم. آن دوره با تمام فراز و نشيبش تمام شد و رفت. روزهاي شاد داشتم و روزهاي غمگين، مرارتها و سختيهايي داشتيم. و امروز متأسفانه نگاهي كه به آن دوره است، بازهم به خاطر اهمالكاري خود ما و مسئولين ردههاي فرهنگي ما است كه شايد نسل جوان نميتوانند ارتباط مناسبي با آن برقرار كنند. يكي از دلايلش اين است كه وقتي دوره دفاع مقدس تمام شد ما آمديم و خواستيم تاريخ را دوباره بازنويسي كنيم. به اين اسناد و آن چيزي كه اتفاق افتاده و سند زندهاش را داشتيم رجوع نكرديم. فيلم ساختيم و در فيلمهايمان عمدتاً بهگونهاي رفتار كرديم كه احساس كرديم يكمشت انسان با ضريب هوشي پايين و به قول آقاي صارمي يك مشت انسان خنگ ترسو دشمن ما بودند و ما هميشه پيروز ميدان بوديم. من امروز دو مجموعه عكس را براي شما نمايش ميدهم كه بايد خاطراتش را براي شما تعريف بكنم كه بدانيد شرايط آن دوره اصلاً اينگونه نبوده است. يكي از اين مجموعهها تلخ است و خيلي صحنههاي دلخراشي دارد اجازه بدهيد كه اين را آخرسر نمايش دهم اگر واقعاً دوست داشتيد ببينيد.
خاطراتي كه براي ما از زبان رزمنده ها روايت مي شود دقيقا به اين دليل كه همواره در آن خاطرات ما پيروز ميدان هستيم قدرت تاثيرگزاري خود را از دست داده اند. براي همين امروز سعي مي كنم خاطره اي را براي تان تعريف كنم كه شايد از اين دست خاطرات را كمتر از زبان افرادي كه در جنگ حضور داشتند شنيده ايد.
در آخرين روزهاي سال 63 در عمليات بدر با غلامرضا نامدارمحمدي عكاس مجله اميد انقلاب رفتيم كه شبانه از شليك توپخانه عكاسي كنيم. هنگام غروب به سمت توپخانه حركت كرديم و با سختي فراوان به محل استقرار توپها رسيديم، آن شب، بهسختي توانستم تنها از شليك يك قبضه توپ 130 عكاسي كنم.
صبح قبل از طلوع آفتاب به سمت هورالهويزه حركت كرديم. در اسكله، قايقها به بچههاي گروه تلويزيوني سپاه برخورديم و بهاتفاق به سمت خط مقدم رهسپار شديم از هور كه گذشتيم من از قايق پياده شدم و به سمت خط مقدم به راه افتادم. دشمن بهشدت پَدِ قايقها را با خمپاره و توپ زير آتشگرفته بود پَدِي كه تبديل به بيمارستان صحرايي شده بود.
حسين آذرنيا و عبدالمناف معراجينيا (عكاسان مجله پيام انقلاب) را در آنجا ديدم كه به سمت خط مقدم ميرفتند.
كمي از قايقها دور شده بودم كه با فرياد ياحسين و يازهراي وحيد (وحيد معدني از فيلمبرداران گروه تلويزيوني سپاه) مواجه شدم و ديدم كه غلامرضا مجروح شده تركش از پشت كمر وارد بدنش شده بود و خون بهشدت فوران ميزد. چند دقيقه نكشيد كه غلامرضا شهيد شد. در چند ثانيه تمام خاطرات او در ذهنم مرور شد، عليالخصوص شب گذشته كه غلامرضا حال و هواي ديگري پيداكرده بود و عليرغم ناملايماتي كه در اوضاع به وجود آمده بود، دائم در حال ذكر بود. چند روزي بود كه اين حالت را داشت.
دو ـ سه روز پيش كه در قايق باهم بوديم وقتي به شوخي به او گفتم نور بالا ميزني تبسمي كرد و گفت: مواظب باش عكسهات آور (over) نشه. من هم يك عكس از او گرفتم و گفتم: حالا ببينيم كي آور ميشه.
چارهاي نبود بايد پيكر مطهرش به عقب منتقل ميشد. حسين آذرنيا بر روي لباس و بدن غلامرضا نام و مشخصاتش را نوشت .
هنگامي كه بچههاي تعاون پيكر غلامرضا را از پَدِ قايقها به عقب انتقال دادند آخرين ديدار من با او بود و اين چند عكس تنها تصاويري است كه از آن شهيد بزرگوار در ذهن من حك شده است.
پيكر مطهر غلامرضا به سمت معراج شهدا، و من با آمبولانس غنيمتي دشمن كه تنها وسيله موجود، به سمت خط مقدم حركت كردم. هنوز كمي از پَدِ قايقها دور نشده بوديم كه براثر آتش خمپاره دشمن آمبولانس هم مورد اصابت قرار گرفت و علاوه بر اينكه بدنهاش آسيب ديد پنچر هم شد. ايستادم تا پنچري آن را بگيرند.
چند كيلومتري به سمت خط مقدم كه رفتيم، دوباره آمبولانس مورد اصابت جدي قرار گرفت و از حركت باز ايستاد. از راننده درباره خط مقدم اطلاعات گرفتم، از آنها جدا شدم و پياده به سمت خط رفتم. يكساعتي راه رفتم تا به آخرين خطي كه نيروها مستقر بودند رسيدم.
در ابتدا با سكوتي كه در خط حكمفرما بود گمان كردم كه خبري نيست. قدمزنان در كنار خاكريز كه جلو ميرفتم حقايقي برايم آشكار شد. متوجه شدم اين نيروها حدود چهلوهشت ساعت زير سنگينترين پاتكهاي دشمن مقاومت كرده بودند. تعداد زيادي زخمي داشتيم كه هيچ امكاني براي انتقال آنها به پشت جبهه نبود. رزمندگاني هم كه مجروح نبودند در پشت خاكريز پناه گرفته بودند و يا جانپناهي براي خود ميساختند. با توجه به تعداد مجروحين و شهدا، به هر رزمنده سالم چند قبضه سلاح سبك ميرسيد از سلاح سنگين هم خبري نبود.
در آن سكوت، حسي به من ميگفت كه اين آرامش قبل از توفان است. وقتي اولين انفجارها خاكريز را به لرزه انداخت مطمئن شدم گلولهباران با تانك است، به خودم جرئت دادم و كمي از خاكريز بالا رفتم، ديدم كه تانكها بهصورت نوك پيكان به سمت خاكريز ميآيند و از نيروي پياده در كنار تانكها هم خبري نيست، بچهها هم در پايينترين قسمت خاكريز پناه گرفته بودند، وقتي گلولهباران شروع شد آنچنان خاكريز را كوبيدند كه در عرض چند دقيقه سرتاسر منطقه را خاك و دود ناشي از انفجارها پر كرد. حالا ديگر صداي زنجير تانكها را ميشنيدم كه هرلحظه بيشتر و بيشتر ميشد هر چه صدا نزديكتر ميشد در اينسوي خاكريز حركت كمتري بود. تعجب كردم كه چرا بچهها هيچ اقدامي براي جلوگيري از پيشروي آنها نميكنند. غافل از اينكه مهمات زيادي برايشان باقي نمانده است. اينسوي خاكريز آنقدر آرام بود كه به نظر ميرسيد كسي حضور ندارد، تانكها جلو و جلوتر آمدند تا جايي كه اولين آنها كه بهصورت پيكاني حركت ميكردند به خاكريز نزديك و از آن بالا آمد. مثل اينكه تيري را به سمت دستهاي كبوتر رها كرده باشي، ناگهان غوغايي در سراسر خط دفاعي به پا شد. بچهها با فرياد اللهاكبر به دفاع برخاستند. مجروحيني كه تا دقايقي پيش از درد به خود ميپيچيدند حالا مانند شير غرش ميكردند و ميجنگيدند. تانك دشمن كه خود را به خاكريز رسانده بود بهصورت معجزهآسايي با نارنجك يكي از بچهها كه درون آن انداخت از كار افتاد و مهمات داخل تانك لحظهاي بعد منفجر شد.
لحظه انفجار تانك را ثبت كردم و يكي از عكسهايي شد كه دوستش دارم. همين انفجار كافي بود تا چند دستگاه تانك كه فكر كرده بودند در تله افتادند در عقبنشيني باهم تصادف كنند. با پايمردي بچهها اين پاتك دشمن هم شكست خورد.
منطقه رُطه آخرين نقطهاي بود كه رزمندگان در عمليات بدر داخل خاك دشمن شدند. بعدها يكي از فرماندهان با ديدن عكسهاي من ميگفت فكر نميكرديم هيچ عكاسي در اين منطقه حضور داشته باشد.
وقتي اين پاتك فروكش كرد و دشمن عقبنشيني، من پياده به سمت پَدِ قايقها حركت كردم. مسيري حدود 13 كيلومتر كه آن را پياده آمدم.
شب به مقر برگشتم و متوجه شدم حسين آذرنيا و عبدالمناف معراجينيا كه صبح در پَدِ قايقها ديده بودم به شهادت رسيدهاند و پيكر مطهرشان هم در منطقه مانده است.
آن روز، براي من روز سختي بود چون سه نفر از دوستان عزيز عكاسم را از دست داده بودم.
كريمي صارمي: اين عكسها جايي به نمايش درآمده است؟
حيدري: اين عكسها نه. آقاي صارمي به من گفت عكسهايي را بياورم كه كمتر ديده شده است. من علاوه بر عكاسي كه ميكردم معمولاً يك تعدادي اسلايد ميگرفتم و آن اسلايدها را به صداوسيما ميدادم، آنجا ظهور ميشد و عكسهاي باكيفيت را برميداشتند و براي پشت زمينه مجري و اخبار استفاده ميكردند. اينها عكسهاي اوتي آن ماجراست. وقتيكه آقاي صارمي اين را گفت من خودم مانده بودم كه قشري كه ميخواهم با آنها صحبت كنم به چه صورت است و خودم هم به يك سري از عكسها دلبستگي دارم. براي همين تمامكار را به آقاي بهرامي واگذار كردم. گفتم شما باروحيه بچهها آشنايي داريد چون فكر ميكردم همه هنرجوهايي با سن جوان هستند كه من با ايشان كمتر برخورد داشتم و ممكن است روحياتشان را نشناسم. اين عكسها هفته گذشته براي اولين بار اسكن شده است.
من هر 25 عمليات اصلي را شركت كردم در بعضي عملياتها هم شكست خورديم. در آن عملياتهايي كه ما شكست خورديم من جزو آخرين نفراتي بودم كه به عقب آمدم. اينيك خاطره تصويري از اين ماجراست كه ميخواهم به شما بگويم كه در آن دوره اينگونه بود كه امكاناتي كه شما امروز داريد. ولي ما سه حلقه يا چهار حلقه برميداشتيم و ميخواستيم كه يك عمليات را عكاسي كنيم. يك حلقه سيوشش تايي. بنابراين بايد مراعات فيلممان را ميكرديم و بايد حساب ميكرديم، امروز كه رفتهايم شايد شب نتوانيم برگرديم. بايد بهگونهاي عكاسي ميكرديم كه حداكثر استفاده را ببريم.
كريمی صارمی: چه فيلمهايي استفاده ميكرديد؟
حيدری: يك قسم عمده فيلمهايم سازماني بود كه دستپيچ بود. ما ميرفتيم فيلم سينمايي را ميگرفتيم بهاندازه سيوشش فيلم برش ميزديم اينها را در تاريكخانه در كاستهايي كه قبلاً استفاده كرده بوديم چسب ميزديم كه خود اين هم كار سختي بود. سختياش هم اين بود كه خيلي وقتها اين چسب كنده ميشد و ما وسط عمليات دنبال يك پتوي سربازي بوديم كه تاريكخانهاي درست كنيم كه بتوانيم فيلم را از دوربين درآوريم. من خودم سعي ميكردم كه چسب را بهگونهاي بزنم كه اين اتفاق نيفتد. با اين حال دو يا سه بار وسط عمليات فيلمهاي من پاره شد كه اگر ميخواستم عكسهاي قبلي را داشته باشم بايد يكجوري اين را وسط بحبوحه جنگ از داخل دوربين درميآوردم. مگر اينكه بخواهم از خيرش بگذرم و دوباره يك حلقه فيلم ديگر استفاده كنم. من معمولاً يك دوربين داشتم كه اسلايد كار ميكردم. آن موقع هم نگاتيو و اسلايد خيلي كم بود. قيمت يك حلقه نگاتيو حدود هفت، هشت تومان بود بااينحال خيلي سخت پيدا ميشد. علت اين كمبود چه بود؟ چون اين جنگ تحميلشده بود.
هيچ سيستم و سازماني آمادگي اين را نداشت كه بخواهد خدمات پشتيباني ارائه كند. يعني هنوز ستاد تبليغات جنگ شكل نگرفته بود. در ايران سازمانهاي زيادي مثل وزارت ارشاد نگاتيوهايي براي فيلمبرداري سينما در اختيار داشتند وقتي ديدند اين اتفاق افتاده كه درخواست نهادهاي مختلف، چون فيلم استاندارد 135 ميليمتري براي عكاسي چه رنگي چه سياهوسفيد بهاندازهاي نبود كه بخواهي جنگ را پوشش بدهي. اينها گفتند كه تمام فيلمهاي رول بزرگ كه مربوط به فيلمبرداري سينمايي بود، اين نگاتيوها را در اختيارتان قرار ميدهيم خودتان قيچي كنيد بچسبانيد در كاست و از اينها استفاده كنيد. اگر ميبينيد كه كيفيت كارها مثل امروز نيست يا مثل كارهاي استاندارد نگاتيو و فيلم نيست به خاطر اين است كه اينها رول سينمايي است و با داروي عكاسي ظهور و ثبوت ميشد. درصورتيكه ميبايست داروي ويژه خودش را داشته باشد. درنتيجه خيلي از عكاسان جنگ فقط با اينها كار ميكردند مثلاً يادم است يكبخشي در آن سالها بچههاي جوانتر جمع شده بودند و اينها كارشان اين بود كه فقط و فقط شبانهروز اين فيلمها را داخل رول ميپيچيدند كه اينها بهنوعي ببرند و شروع كنند به عكاسي كردن.
حيدري: اين حالا يك بحثي بود. من تعداد ديگري عكسدارم و درواقع آن تعداد عكس يك سير اجمالي از لحظهاي كه بچهها با خانوادههايشان خداحافظي ميكردند تا به منطقه بروند. اينها هم عمدتاً عكسهايي است كه ديده نشدهاند چون از همان برشها درآمده است. يك مطلب ديگر است كه از شما اجازه ميگيرم كه اگر دلتان ريش نميشود آن موقع يك بحثي دارم كه آن را خدمتتان ارائه ميكنم.