به گزارش بولتن نیوز، تیموری و محمدی با هم جور هستند؛ واقعا جور، نه مثل صابری و قاسمی که از
صبح تا شب توی سروکله هم میزنند. محمدی امروز کمی دیر آمد اما تا آمد به
تیموری گفت: قسط ماه قبل را پرداخت نکردهای؟ تیموری گفت: صد تا قسط دارم
کدامش را میگویی؟ محمدی گفت: همان که من و مرادی ضامنت هستیم. مرادی
ناگهان سرخوسفید شد و به محمدی اشاره کرد که ادامه ندهد. تیموری گفت: تو
از کجا میدانی قسط ندادهام. محمدی گفت: نامه آمده است از بانک. تیموری
گفت: نامردها چه زود نامه دادهاند. فکر میکنی چرا اصرار میکردم شما
ضامنم بشوید؟ برای همین که وقتی اگر نامه آمد آبرویم پیش غریبه نرود. محمدی
گفت: در نامه نوشته اگر تا 48 آینده پرداخت نکنی از حقوق من و مرادی
برمیدارند. تیموری گفت: فکر میکنی چرا اصرار میکردم شما ضامنم بشوید؟
خواستم ضامنم بشوید که اگر قسط را از حقوق ضامنم کم کردند آبرویم نرود.
محمدی خواست چیزی بگوید که برایش پیامک آمد. پیامک را دید و گفت: کم کردند.
هنوز 48 ساعت نشده که. بعد تاریخ نامه را نگاه کرد و گفت: 48 ساعت تمام
شد. تیموری گفت: یعنی کارشان درست است. سر ثانیه برداشت کردند. چند لحظه
بعد برای مرادی هم پیامک آمد. تیموری گفت: یعنی جلو چشم خودم دارند جیبتان
را خالی میکنند. من از حرف تیموری خندهام گرفت. بقیه هم خندیدند و بعد
صدای خندهها بالا رفت؛ آنقدر بالا که بچههای اتاق بغلی آمدند تو. گفتند
چه شده؟ صابری گفت: مرادی و محمدی ضامنهای تیموری هستند، تیموری قسطش را
نداده از حساب اینها برداشت کردهاند. بچههای اتاق بغلی هم زدند زیر
خنده. همین طور خنده بود که به خندهها اضافه میشد. تیموری میگفت: اگر
میدانستم قسط ندادن من اینقدر باعث خوشحالی میشود از همان اول قسط
نمیدادم.