کد خبر: ۲۶۰۱۳۱
تاریخ انتشار:
به بهانه سالروز ولادت با سعادت حضرت «سیدالشهدا (ع)» و روز پاسدار؛

حسین بن علی (ع)؛ بزرگ پرچمدارِ اسلام سیاسی

حسين (ع) اراده خفته جامعه را كه ‏در زير تاثير اعمال بدعت آميز و من درآوردى مذهبى قرار گرفته بود، بيدار ساخت تا مانند تازيانه‏ اى آتش انگيز، بر شانه حكمفرمايان فرود آيد و آن نفوس‏ غافل و بی خبر را بيدار سازد تا خويشتن را در پيشگاه مكتب محاكمه‏ اى ‏آگاهانه كنند و با رهبرى حكيمانه، اراده آنان را از اضطراب و تشويش و ترديد فكرى و اوج شك و ترديد برهاند و آنان را وادارد تا در قبال ‏چارچوب شريعت اسلامى، موضعى استوار و دربرابر انحراف، موضعى‏ قاطع اتخاذ كنند.
حسین بن علی (ع)؛ بزرگ پرچمدارِ اسلام سیاسی
گروه سیاسی، درآستانه ولادت حضرت ابوالفضل العباس (ع) و روز جانباز که فردا (دوم خردادماه) خواهد بود، درحالی امروز، سوم شعبان ولادت اسوه آزادگی و ایثار، حضرت امام حسين(ع) و روز پاسدار است که امسال این روز با یکم خردادماه مصادف شده و این دو روز پیشوازی خواهند بود برای سوم خردادماه، فرخنده روز فتح خرمشهر و البته همزمان با تولد حضرت امام زین العابدین (ع).

به گزارش بولتن نیوز، سرآغازِ بحث التقاط عملی دین و سیاست و سیاستِ دینی به عنوان یکی از مهمترین آموزه های اسلامی شیعی که به ویژه پس از پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی، برای نخستین بار در طول تاریخ اسلام، نمودی عینی و علنی در کشورمان یافته را شاید بتوان با سالروز ولادت حضرت سیدالشهدا (ع) متقارن دانست. بماند که اسلام از زمان جد بزرگوار آن حضرت، یعنی رسول اکرم (ع)، شریعتی اجتماعی و سیاسی بوده و همانطور که حسین بن علی (ع)، جان عزیز خود و خاندان مطهرش را فدای این راه نمود، حضرت محمد مصطفی (ص) نیز از آغاز، پرچم اسلام دینی و سیاسی تواماً بر سراسر صحرای حجاز به عنوان دارالخلافه تمامی گیتی برافراشت.

با این مقدمه و تاکید ویژه بر اهمیت قیام حضرت امام حسین (ع) علیه حکومت جور و جفای یزید در کوفه در سرنوشت اسلامِ سیاسی، در ادامه نگاهی خواهیم داشت بر قیام سیاسی-اعتقادی آن حضرت علیه حکومت ظلم و جور و از این منظر، تلویحاً بر ارزش ها و ویژگی ها و نقش آن حضرت در تبیین سیاست دینی و دین سیاسی تاکید خواهد گذارد.

سیاستی عین دیانت و دیانتی عین سیاست

نقش امام حسين (ع) با نقش برادر بزرگوارش، امام حسن (ع) در تبیین تاریخی اسلام متفاوت است. در دوران ‏امام حسين (ع)، ترديد مسلمانان در صحت جنگ و مشروع بودن آن از ميان ‏رفت. در اين مرحله، مسلمانان با تجربه امام على (ع) به عنوان نمونه اعلاى‏ حكومت عدل اسلامى، به سر مى‏ بردند و مي دانستند، پيروزى بنى اميه، پيروزى‏ اشرافيت جاهلى بوده است كه با رسول اكرم (ص) و يارانش دشمنى عميقى ‏داشتند. اشرافيتى كه رسول خدا كوشيد تا آن را از ميان بردارد و پايه‏ هاى ‏اسلام را بر ويرانه‏ هاى آن بنياد گذارد. پس نبايد از كراهتى كه مسلمانان از بنى اميه داشتند، و از تجاوزطلبى و نخوت و بلند پروازى و كينه جوئى ‏شان كه‏ حاصل روحيه جاهليت آنها بود حيرت كرد.

حسین بن علی (ع)؛ بزرگ پرچمدارِ اسلام سیاسی

يزيد پس از معاويه بر تخت حكومت اسلامى تكيه زد و خود را اميرالمؤمنين خواند و براى اين كه سلطنت ناحق و ستمگرانه خود را تثبيت كند، براى نامداران و شخصيت هاى اسلامى پيام فرستاد و آنان را به بيعت با خويش فراخواند.

امويان به اسلام گردن ننهادند، مگر براى مصالح و منافع شخصى خود و نخستين كسانى بودند كه آشكارا در تاريخ اسلامى، رسوم و آداب غير اسلامى ‏را بدعت گذاشتند و كوشيدند تا تقلید از شاهنشهان ايرانی و بيزانسی، خلافت را به امپراطور كسرى و قيصر تبديل سازند؛ الگویی که حتی اگر در نمونه های پیش از اسلامی اش (ایران و بیزانس) محاسنی بنابر شرایط و زمان داشت، نمونه اسلامی اش، امکان ناپذیر و غیرممکن بود و حتی اگر نمونه ای حکومتِ نسبتاً عادلانه در برهه های از تاریخ دور ایران و روم وجود داشت، نسخه اموی آن در زمان زندگانی حضرت امام حسین (ع)، نمونه ای جعلی و به دور از واقعیت تاریخی و سراسر ظلم و جور و تجاوز به حقوق مردم و تخطی از عدالت الهی و حتی در تضاد با عدالت زمینی بود.

از آن زمان كه امام حسين (ع) به يقين دانست كه مفاهيم مكتب رسالت زيرپرده روش هاى گمراه كننده دينى كه بنى اميه براى جلوگيرى از سقوط حكومت‏ فاسد خود كشيده بودند، از نظرها پنهان است، نظر خود را در برابر مردم‏ به مرحله اجرا درآورد و پس از آنكه جامعه تحت را تاثير اوضاع و احوال‏ زمان و تاثير شديد تخدير دينى و بيم از سركوبى مادى و تسليم طولانى در برابر فرمانروايان مستبد بازیافت اطمینان حاصل کرد که ديگر ممكن نيست از راه مناظره و گفت و گو و اقناع آنان تغييرى در مردم‏ حاصل شود، با شتاب زمام كار را به دست گرفت و به عمل آغاز كرد.

حسین بن علی (ع)؛ بزرگ پرچمدارِ اسلام سیاسیدر وضعى چنين، حسين(ع) پاى فشرد و هفتاد مرد با زنان و كودكان‏ آن امام (ع) با او به استقامت‏ برخاستند. امام(ع) وضع را تشخيص داده بود و مي دانست كه لشگريان عبيداللّه زياد مانع حركت او خواهندشد؛ در اين صورت، پايان كار فرارسيده بود، امام حسين(ع) می دانست كه او ناچار بايد به فداكارى‏ بزرگ و خونينى دست زند و او تنها كسى بود كه مى ‏توانست چنين فداكارى‏ تاریخی و بزرگی را به ظهور رسانده و امت اسلامى را از نو به حركت درآورد.

او می دانست كه جنگ عادلانه او و شهادت مصيبت ‏بارش، چيزى‏ است كه هر فرد مسلمان را به تجديدنظر و انديشه جدى در زندگانى ‏واقعى خود برخواهد انگيخت و در عين حال، در مجتمع تيره روزى واقعى‏ و افلاس مجتمع را از ميان مى‏ برد و خطرهاى آينده و بيم ناشى از آن را زايل‏ می كند و در ايام حال و مستقبل، با فداكارى منحصر و بى همتاى او، صدق‏نظرش آشكار خواهد شد.

پس حسين (ع) با شهادت مصيبت‏ بار خويش، اراده خفته جامعه را كه ‏در زير تاثير اعمال بدعت آميز و من درآوردى مذهبى قرار گرفته بود، بيدار ساخت تا مانند تازيانه‏ اى آتش انگيز، بر شانه حكمفرمايان فرود آيد و آن نفوس‏ غافل و بی خبر را بيدار سازد تا خويشتن را در پيشگاه مكتب محاكمه‏ اى ‏آگاهانه كنند و با رهبرى حكيمانه، اراده آنان را از اضطراب و تشويش و ترديد فكرى و اوج شك و ترديد برهاند و به اين ترتيب آنان را وادارد تا در قبال ‏چارچوب شريعت اسلامى، موضعى استوار و دربرابر انحراف، موضعى‏ قاطع اتخاذ كنند.

از خلال مدارك قطعى دلايلى كه گفتيم، حسين(ع) مشروع بودن قيام‏ خود را در رويارویى با امويانى كه معاصر او بودند و از دشمنان اسلام شمرده‏ می شدند، اعلام فرمود. پس قيام و قانونى بودن آن با مفهوم اسلامى و حكم شرعى آن در واقعيت مسلم، و با انحراف آن از مبادى اسلام، پيوند دقيق و بستگى‏ كامل داشت.

ازينرو، مفهوم اسلام اگر بر اين مقياس نباشد و اگر با تغيير حكمى به‏ حكمى، و از وضعى كه حاكم است‏ به وضعى ديگر درآيد، تباين و اختلاف‏ دارد. واقعيت‏ حكومت‏ بايد به ناچار داراى يكى از صورت هاى مشروح در زير باشد:

1- حكومت ‏براساس قاعده و تشريح اسلامى بنا شود و همه احكامش‏ را ازين قاعده استخراج كند و كيفيت آن قاعده را رعايت كند و نظريه اسلامى ‏را در زندگى، پايه كار بشناسد و آن را زيربنا داسته و اسلام را در همه جنبه ‏هاى ‏زندگانى اساسى و قانون گذارى و تشريعى، اعمال كند.

2- اين كه از اسلام به منزله قاعده قانونگذارى براى ‏حكومت استفاده نشود و به احكام اسلامى براى اداره كردن زندگانى انسان ‏و تنظيم آن اهميتى ندهد. براين اساس، چنين حكومتى، حكومت دينى نيست ‏بلكه حكومت كافرى است. خواه آن كس كه حكومت می كند و متصدى زمامدارى‏ است، مسلمان باشد يا كافر؛ چه در اين صورت بين مسلمان بودن زمامدار و حكومت اسلامى، هيچ گونه پيوندى نيست. پس، حكومت كافر است اگر چه‏ حاكم مسلمان باشد.

حسین بن علی (ع)؛ بزرگ پرچمدارِ اسلام سیاسی

در یک چنین شرایطی بود که بنى اميه به نابودى نظريه يا ايدئولوژى اسلامى و وارونه جلوه دادن آن‏ دست زدند. مهمترين پيروزى بنى اميه اين بود كه وجدان انقلابى اسلامى را درهم شكستند و تسلط روحى اهل بيت پيامبر را نزد مسلمانان از ميان بردند و احساسات مذهبى مسلمانان را از حساسيت انداختند و به وسيله تسلط مذهبى‏ بنى اميه، يا دست كم، مهار كردن توده هاى مردم براى جلوگيرى آنان از انقلاب و قيام به وسيله انگيزه داخلى، و ايجاد كردن مجوز شرعى براى‏ حكومت‏ خود، شعور مردم را تخدير كردند.

در خلال توطئه ‏هایى كه معاويه براى سلب شخصيت امت انجام می داد، حسين (ع) ناچار بود در مقابل آن توطئه ‏ها موضع گيرد: درمورد وارونه جلوه دادن افكار نظرى اسلام، حسين بن على (ع)، باقيمانده ميراث حضرت رسول (ص) يعنى ياران و انصار و تابعين وى را در دشوارترين لحظات گرد آورد. آنان دعوتش را پذيرفتند و در عرفات گردآمده و هریك هر چه حديث از حضرت پيامبر اكرم (ص) مى‏ دانستند نقل كردند.

حسین بن علی (ع)؛ بزرگ پرچمدارِ اسلام سیاسیاين احاديث بسيار ارزشمند بود و در زمانى نقل شد كه شمشير و قدرت معاويه ‏زندگيشان را تهديد می كرد.

حسين (ع) در پرتو اقدامى چنين دليرانه، اصول و نظريات مشروح در زير را تثبيت كرد و به مردم آموخت كه باقی ماندگان اخيار و صالحان، اخبار پيامبر گرامى را با شجاعتى تمام حفظ كنند و خط صحيح اسلام را در قبال قدرت‏ طاغوت بيان دارند. و اقدام امام در سطح امت، ناديده گرفتن حكومت معاويه بود. حسين (ع) تشخيص داد كه بايد به امت فرصت داد تا خود حدود و وسعت توطئه را كشف ‏كند و به انديشه‏ ها و مفاهيم مربوط به جاهليت كه با اسلام ارتباطى نداشت، پى برد. در چنين صورتى بود كه امت، واقعيت انحراف را احساس می كرد و با اشتياق به حكومت امام (ع) روى مى ‏آورد.

امت از بيمارى شك و ترديد بهبودى يافت بود و در آن وقت هيچكس‏ نبود كه بپندارد امام على (ع) براى خويش می كوشد و براى رهبرى شخصى‏ خود كار مى‏ كند. به اين ترتيب روشن شد كه نبرد امام على (ع) با معاويه مانند نبرد حضرت رسول (ص) با جاهليت، جنگى است كه از اسلام جام ه‏اى تهيه ‏كرده است تا از نو در صحنه مبارزه ‏هاى سياسى ظاهر گردد، بى‏ آنكه احساسات‏ مسلمانان را عليه خود برانگيزد.

اما امت ‏با توطئه‏ هاى معاويه به بيمارى خطرناك ترى نيز دچار شده بود و آن از دست دادن اراده بيان بود. امت درك می كرد اما نمى‏ توانست‏ خود را دگرگون سازد و آن بيمارى را درمان كند. رنج می کشيد اما نمى‏ توانست آن رنج را از خود دور كند و همه چيز در نظرش بى‏ ارزش بود، مگر حيات محسوسش، حياتى كه در آن با ذلت و بندگى ‏و زارى مى‏ گذرانيد. و از اينجا، حسين(ع) مشاهده كرد همه چيز براى اعتلاى اسلام در ميان ‏انبوه غفلت ها كه همه جا را پوشانيده، آماده است.

حسین بن علی (ع)؛ بزرگ پرچمدارِ اسلام سیاسی

حسين (ع) نخستين كسى بود در ميان امت كه راه خود را گشود و با تمام قدرت به اصلاح موجوديت درونى ‏ملت پرداخت و درين راه از بذل هيچ چيز حتى از خون خود و رنج ها و خون ‏امت دريغ نفرمود و اینچنین قیام و زندگانی و حیات معنوی و مادی اش، نمونه ایست از اعتلای اسلام سیاسی. آنچه در عمل بر سر قیام حسین (ع) می آمد اما دیگر اهمیتی نداشت. آری امکان داشت چند صباحی حکومت جور و ظلم یزید و یزیدیان بر زمین ادامه یابد، اما دیگر نه به عنوان حکومتی اسلامی که به عنوان نمونه ای عریان از حکومتی علیه اسلام  و حقیقت و حقانیت. در چنین شرایطی بود که حسین (ع) قیام خود را علنی کرد و بی توجه به نتایج و عواقب لحظه ای و درعین حال هشیار به بی وفایی کوفیان و نیز آگاه به این که نتیجه ظاهری قیام او شهادت خود و تمام خاندانش خواهد بود، به خاطر اسلام سیاسی و سیاست اسلامی تن به این قیام عظیم و تاریخی و تاریخ ساز داد و شد آنچه شد!

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین