به گزارش بولتن نیوز؛ در دوره اسـتبداد صـغیر، در کنار همه محدودیتها، مستبدان، مخالفت با عکاسان را نیز از دیده دور نداشته، سراغ آنها میرفتند و عکاسخانههایشان را غارت میکردند و آنها را کتک میزدند. انگیزهی دشمنی و بدخواهی مستبدان با عکاسان این بود که آنان چه از روی هواخواهی و چـه از دید فروش عکسها، دامـن بـه آتش شور مشروطهخواهی و آزادیخواهی میزدند و از برچیده شدن بساط مشروطه جلوگیری میکردند.
در این زمان محمد علی میرزا در تهران سخت مشروطهخواهان را تعقیب و شکنجه میکرد و در تبریز ستار خان با کارهای قهرمانانه خود، امید بـازگشت دوباره آزادی و مشروطه را نوید میداد و همه دلها و چشمها به تبریز و کارها و دلیریهای ستار خان دوخته بود.چنانکه در این روزها عکس او را پیدرپی در تهران چاپ کرده در دسترس مردم و آزادیخواهان و مشروطهطلبان مینهادند و این موضوع خود عـقدهای در دل مـحمد علی میرزا و پیرامونیان او گردیده بود و تنها چاره را در بستن عکاسخانهها و شکنجه و زنجیر کردن عکاسان میدانستند.
میرزا ابراهیم خان شرف الدوله نماینده دوره اول مجلس در خاطرات خود مینویسد :«یک چندی بود عکس ستار خان را کـه از تـبریز فرستاده بودند، در تهران از روی عکس او عکس برداشته. عکاسها میفروختند و اسباب کسب و روزی و گذران خود قرار داده بودند. دیروز مأموران از جانب دولت آمدند، عکاسخانهها را مهر و موم کردند و التزام گرفتند که عکسفروشی ننمایند. از قراری که میگویند، بعضی از عکاسها را بـرده، چوبکاری کـردهاند و حبس نمودهاند. به مضمون الانسان حریص بما منع، هر قدر در این مورد سختگیری نمایند مردم بیشتر مایل و حریصتر خواهند بود؛هر تدبیری نمایند نمیتوانند مردم را از میل قلبی منصرف نمایند. یکی نقل کـرد زنـی ده تـومان داد عکسی از ستار خان خرید و نـگاهی کـرد،رقّت نـمود و عکس را روی زمین گذاشت،سجده نمود و میبویید و میبوسید.»
در دنبالهی نوشته در یاد کردن پیشامدهای دوشنبه چهارم شعبان ۱۳۲۶ ه.ق مینویسد.
«دیروز جمعی از هواخواهان مشروطه را در بازار گرفتار و حـبس کـردهاند و آن چند عکاس را که به تهمت فروختن و چاپ کـردن عـکس ستار خان گرفتهاند، آوردهاند و در سبزهمیدان کتک زده و چوبکاری و زنجیر نمودهاند.
جامعه عکاسان ایران، در راه آزادی و مشروطه، شهید نیز دادهاند که داستانش بسیار انـدوهبار و دلگـداز اسـت.
عکاس جوان و ناکام خوشسیمایی که شـور و شوق آزادیخواهی و عشق و علاقه فراوانش به دلیریها و فداکاریهای «گُرد آزادی» ایران یعنی ستار خان- سردار ملی- باعث آن شده بود کـه پیـاپی عـکسهای او را چاپ کند و در تهران در میان مردم توزیع کند.
اما او از بدخواهان مشروطه و مستبدان نیز گـاهی در پیـشامدها عکس گرفته بود و چهره و قیافه آنان را میشناساند و به همین جهت پیرامونیان محمد علی میرزا در پی فرصت مناسب بودهاند کـه او را گـوشمالی بـسزا دهند.
این عکاس شهید، که با برادارش در خیابان لالهزار تهران، مغازه عکاسی داشت میرزا جـواد خـان، فرزند مـیرزا حسین خان و برادر میرزا محمد خان بود که سپیس نام خانوادگی «مظهری» را پیدا کـردند.عموی او مـیرزا حـسن خان، مهندس مجلس شورای ملی و مسجد سپهسالار بود.
در روز آدینه بیستم جمادی الآخر ۱۳۲۷ که واقـعه زشـت میدان توپخانه آغاز گردید، بنابر یادداشت برادرش میرزا محمد خان مظهری این عکاس جـوان، هـنگام عـصر برای دیدار عموی خود به مجلس میرود.به هنگام ورود در هشتی مجلس، او را به جرم اینکه زمانی عکس تعدادی از مستبدان را برداشته بود، گرفتند و تـیرباران نـموده و سـه روز نعش او را در یک چاه که در داخل مجلس بوده پنهان کردند.
مادر و برادر و کسان او پس از رفـتن بـه خانهی اشراف و بزرگان از جمله سعد الدوله و دیگران و دوندگیهای فراوان،اجازه گرفتند که نعش بـیچاره جـوان را از مـستبدان پس گرفته و در ابن بابویه دفن نمایند.
در تاریخ بیداری ایران دربارهی داستان کشته شدن این عکاس شهید مینویسد:
«…امـروز طـرف عـصر، صنیع حضرت با جمعی الواط که با اسلحه میباشند، ریختند در عمارت بهارستان و میرزا جـواد خـان عکاس را گلولهباران نموده، چند نفر را هم مجروح نمودند.این جوان مقتول در خیابان لالهزار با برادر خود عـکاسی مـیکرد و در چندی قبل او را به جرم اینکه عکس ستار خان را فروخته است گرفتند. چون در ابـتدای مـشروطه بود و این گرفتاری باعث ایراد شد، لذا او را مـرخص نـمودند، بلکه تـا یک اندازه ایراد هم از شاه شد، و او در کـار خـود مصر بود تا اینکه امروز عصر به تیر اتباع صنیع حضرت این جـوان بـه قتل رسید. مردم متفرق شـده فـرار کردند؛ نعش مـقتول تـا صـبح در جلو عمارت بهارستان ماند. جمعی ریختند در مـدرسهی سـپهسالار و مدرسه را تصرف کردند و طلاب را بیرون کردند…طرف شب حاج حسین آمد بنده مـنزل،اول خـبر قتل عکاس را داد،بعد گفت…»
دربارهی وقایع روز شـنبه ۲۱ همان ماه مینویسد:
«امروز صـبح جـناب حاج جلال الممالک آمده بـنده مـنزل و خیلی محزون و گفت در بین راه مادر و خواهر عکاس را دیدم که گریه و زاریکنان میرفتند بـه طـرف عمارت بهارستان و به مردم التـماس مـیکردند کـه در کفن و دفن آن جـوان هـمراهی کنند؛ کسی همراهی نکرد و بـعضی از مـردم به حالت این دو نفر زن گریه میکردند. عکس این عکاس شهید راه آزادی را در کتاب اختناق ایران چـاپ کـردهاند و ما از آنجا نقل نمودهایم.
منبع: شماره ۶۰ مجله تندیس
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com