به گزارش بولتن نیوز،من به چند دلیل فیلم Edge of Tomorrow با بازی تام کروز و امیلی بلانت را دوست دارم، یکی از دلایل دوست داشتنم این است که در این فیلم قهرمان فیلم -کیج- میتواند بارها و بارها، یک صحنه را تکرار کند و آزمون و خطا کند تا اینکه با تجربه کسب شده و یا با یک تصادف، از یک موقعیت خطرناک عبور کند و مانند انجام یک گیم کامپیوتری به مرحله بعدی زندگی برود.
البته از آنجا که ژانر علمی- تخیلی را دوست دارم، بارها قبل از دیدن این فیلم هم چنین چیزی را تخیل کرده بودم.
کتاب و سینما و وبگردی، بخش قابل توجهی از زندگیام را تشکیل میدهند و پیش از این پیش آمده که به دوستانم گفته باشم که ما نیاز داریم که دو بار زندگی کنیم، در یکی درگیر روزمرهها و تأمین مالی خود بشویم و در دیگری سبکبال، تمام روز مشغول مراقبه و مداقه و تأمل در کتابها و شعرها و فیلمها شویم و به دور دنیا سفر کنیم.
اما چند وقتی هم هست که به این فکر میکنم که ما دستکم به یک عمر دیگر، برای تکرار و بازخوانی آنچه قبلا شنیده و خوانده و درک کرده بودیم، نیاز داریم.
گذر عمر باعث میشود که با زاویه دید دیگری به مسائل نگاه کنیم. در بازه زمانی بین بازخوانیها، ما قطعا دانش و تجربههای کسب کردهایم که شیوه تفسیر و نگاه ما را تغییر میدهد.
در زندگی عادی ما عملا فرصت نمیکنیم که بسیاری از کلاسیکهای ادبی را بخوانیم یا فیلمها را با یک نظم خوب، ببینیم. بنابراین در شرایطی که حتی یک بار هم خوانش و مشاهده، لازمتریها توصیه شدهترینها هم ناممکن است، اصولا چه فرصتی برای مرور باقی میماند!
بنابراین مدتهاست که من با خودم فکر میکنم آیا تا آخر عمرم فرصت میکنم که دوباره آنا کارنینا را بخوانم، کتابهای کودکی را با دقت دوباره بخوانم، علمی تخیلیهایم را با دقت دوباره بررسی کنم و از نکات برجستهای که در آنها میبینیم، یادداشت بردارم و در موردشان بنویسم.
چرا راه دور برویم:
چند سالی است که سایتهای زیادی احداث شدهاند که در آنها میتوانید فیلمها، کارتونها و سریالهای دوران کودکی را دوباره ببینید. فروشگاههای اینترنتی زیادی هم، DVDهای همین آثار را میفروشند.
دیدن دوباره آن آثار، انبوهی از نوستالژیها را برایمان به ارمغان میآورند و البته در کمال تعجب، معانی دیگر را هم برایمان آشکار میکنند.
همین چند روز پیش که ناگهان خاطرهای محو از یک فیلم سوئدی به یادم آمد که زمانی در شبکه دو به صورت قطعههای کوتاه ۱۰ دقیقهای، پخش میشد.
اسم سریال اصلا یادم نبود، اما خوشبختانه چند کلمه کلیدی را در گوگل جستجو کردم و سریال را پیدا کردم:
برادران شیردل:
یوناتان شیردل – اسکورپون – حاکم اشغالگری به نام تنگیل
خوشبختانه فیلم را توانستم به طور کامل دانلود کنم.
کمی در سایتی که فیلم را از آن دانلود کرده بودم، گشتم و چیزهای دیگری هم برای دانلود پیدا کردم، مثلا قسمت اول سریال «در برابر باد».
یادم میآید که در کودکی چندان این سریال را دوست نداشتم، اما وقتی دوباره سریال را دیدم، بسیار از آن خوشم آمد با تیتراژ حماسی:
و آزادی این درفش پاره پاره از جور ستمگران، هنوز در اوج اهتزار است، چون تندر و برق، در برابر باد.
و این هم ۳ دیالوگ خواندنی از قسمت اول سریال
(سریال در دهکدهای ایرلندی تحت اشغال انگلیس رخ میدهد. پدر مری، کلاسهایی در دامنه کوهستان برای کودکان ایرلندی برگزار میکند و در آنها برایشان شعر و داستانها و اسطورههایشان را میخواند و تصور میکند که با کاشتن این «هستههای آتش»، در آینده زمینه آزادی میهناش را فراهم میکند. جوانان ایرلندی اما تصور میکنند که این کار او بیثمر است و فقط یک رؤیای خام است و هرگز نمیشود با تحیل و شعر و حکایت به آزادی دست پیدا کرد و با ستمگر با قوانین خودش مبارزه کرد.)
مری: من خودم شنیدم سربازها به هم میگفتن، این کلاسها غیرقانونیه. پس دیگه نمیشه ادامه داد.
آقای مالوین (پدر مری): بیشتر از این چیز نگو. آیا اگه من از این کار به خاطر ترس دست بکشم، تو نظرت نسبت به من عوض نمیشه؟
- من توی چشم اونها نگاه کردم، بیرحمی و شقاوت رو دیدم.
- روزگار سختی در پیش داریم. ما باید تا جایی که ممکنه روحیه مردم خودمون رو تقویت کنیم. برای همینه که ما با شعارمون عنوان «هستههای آتش» دادیم و برای همینه که انگلیسیها ازش میترسن.
- اونها از جوونهای ایرلندی میترسن.
- نه، اتفاقا این طور نیست. قوانین انگلیسیها در ایرلند به ضرر ماست و سفیدپوشهای ایرلندی با پرتاب سنگی به طرف اونها یا دزدیدن یک گاو چیزی به دست نمییارن، فقط به دست انگلیسیها بهانهای میدن که بیشتر بتازن و کشورمون رو نابود کنن. نه، این راه درستی نیست. مبارزه با ضربه زدن به قوانین اونها مؤثرتره.
مایکل: شرمآوره، تا کی باید پوتینهای اونها را تمیز کنیم؟
آقای مالوین: ایرلند پر از اربابهایی مثل اونه. اگه دستت رو روی یکی بلند کنی، صد تا دیگه میریزن روی سرت.
- علیه همهشون قیلم میکنیم.
- شاید یه روزی مجبور بشیم. ولی این در موقعی است که همه مردم ایرلند با همدیگه متحد بشن.
- یعنی چه وقت؟! تا اون روز برسه ما همه چیزمون را از دست دادیم آقای مالوین. به خفت افتادیم. باید بریم میون سنگها و توی غارها زندگی کنیم. با مغزهای پر از شعر و رؤیا و خیال!
من میدونم که شما اسماش رو گذاشتین هستههای آتش. ولی اینها همهاش رؤیاست.
- ممکنه، ممکنه این طور باشه. شاید «بیوکانن» سقفها را از بالای سرمون برداره، اما هیچ کس نمیتونه آرزوهای ما را از بین ببره. فقط خود ما میتونیم این کارو بکنیم.
- شما در موقعی در مورد آرزو حرف میزنین که کت قرمزا همه چیز ما رو گرفتن …
سکانس بعد از محاکمه مری برای بازپس گرفتن گاو به یغما رفته و تبعید شدناش:
پدر مری (آقای مالوین) خطاب به همسرش: در تمام این سالها من فقط حرف زدم. حرف از هستههای آتش . همهش نقشه آینده بود، ولی الان نمیدونم که واقعا آیندهای وجود داره یا نه. حالا میفهمم که درس دادن کافی نبوده. از این راه ممکنه هیچ وقت به نتیجه نرسیم. شیر و کره و گاو، آزادی ما را تأمین نمیکنه …
و در آخر این پست هم هدیهای برای خوانندههای «یک پزشک» دارم، موسیقی متن یا ساندترک سریال «در برابر باد»
این ساندترک، ۱۱ قطعه دارد با این عناوین که در زیر میبینید:
۱٫ Against The Wind (Theme) (02:35)
۲٫ Seeds Of Fire (Sentencing And Transportation) (06:03)
۳٫ Unfinished Theme (Run For Dignity) (03:05)
۴٫ Six Ribbons (The Courtship) (02:07)
vocal by Jon English
۵٫ Mary’s Theme (04:04)
۶٫ The March Of The Kings Of Laois (03:52)
۷٫ Waltz Theme (The Women Are Chosen) (05:25)
۸٫ Six Ribbons (03:14)
vical by Jon English
۹٫ Dinny And Nigili (02:16)
۱۰٫ Main Theme Major (The Wedding) (03:21)
۱۱٫ Death Or Liberty (The Castle Hill Rebellion And Consequences) (08:31)
یکی از قطعات زیبای این ساندترک، ترانه six ribbons است با این شعر:
If I where a minstrel
I’d sing you six love songs to tell the whole world of the love that we share
If I where a merchant
I’d bring you six diamonds with six blood red roses for my love to wear
But I am a simple man a poor common farmer
So take my six ribbons to tie back your hair
Yellow and brown, blue as the sky, red as my blood, green as your eye.
If I were a nobleman
I’d bring you six palaces with six hundred servants for comforting care
But I am a simple man a poor common farmer
So take my six ribbons to tie back your hair
If I where a minstrel
I’d sing you six love songs to tell the whole world of the love that we share
so be not afraid, my love,
You’re never alone, love while you wear my ribbons tie’n back your hair
Once I was a simple man a poor common farmer I gave you six ribbons to tie back your hair
Tooralee, tooralie
All I can share is only six ribbons to tie back your hair
Tooralee, tooralie
All I can share is only six ribbons to tie back your hair
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com