جدیت و اهتمام مستقل عربستانسعودی علیه بازیگران منطقهای امر چندان بیسابقهای نیست؛ بازیگرانی که گمان میرود از حمایت ایران بهرهمندند یا دستکم در راستای تقویت نفوذ ایران گام برمیدارند. برای نمونه، نیروهای عربستانسعودی (و امارات متحده عربی) در ماه مارس سال ۲۰۱۱ میلادی به بحرین اعزام شدند، زمانی که شورشهای اکثریت شیعیان بحرین علیه پادشاه سنی این کشور به اوج خود رسیده بود. اما این نیروها در نبردها و عملیات مستقیم شرکت نکرده یا نقش قابلتوجهی در سرکوب شورشیان نداشتند. بدینترتیب میتوان گفت مداخله عربستانسعودی در یمن، اگر نوآوری در عملگرایی عربستان نباشد، قطعاً افزایش شدید آن است.
■ ارتباط رویکرد عربستان با احتمال روابط گسترده میان ایران و آمریکا ■
برخی تحلیلگران این تغییر و تحول را به مرگ ملک عبدالله در ماه ژانویه و تصمیم ملک سلمان، جانشین وی، مبنی بر ترفیع عده بیشتری از مقامات دارای ذهنیت و تخصص امنیتی نسبت دادهاند؛ از میان این مقامات میتوان به نسل بعدی شاهزادهها (نوههای پادشاه سعودی) اشاره کرد که دو تن از آنها متعاقباً ولیعهد و جانشین ولیعهد نام گرفتند. اما در حالی که نمیتوان سیاستهای جانشینی را از معادلات سیاستگذاری کنار گذاشت، معقولترین توضیح برای رفتار تهاجمی عربستانسعودی این باورِ ناشیشده از مذاکرات هستهای ایران است که آمریکا قصد دارد روابط گستردهای با ایران برقرار نماید و ظاهراً آن را در خصوص مسائل مختلف منطقهای گسترش دهد.
■ دلسردی عربستانسعودی و کشورهای عضو شورای همکاری خلیجفارس از آمریکا ■
دلسردی عربستان و کشورهای عضو شورای همکاری خلیجفارس از آمریکا به حدی رسیده که آنها اشاراتی درباره قصد خود برای حمایت بیشتر از نیروهای اسلامگرا در سوریه داشتهاند؛ نیروهایی که علیه حکومت بشار اسد (و ایران) عمل میکنند و دقیقاً همان نیروهایی هستند که آمریکا خواستار مهار و نهایتاً شکست آنهاست. و نگرانی آمریکا از این دلسردی عربستان و کشورهای عربی، باراک اوباما را بر آن داشته تا تصمیم به برگزاری اجلاسی با رهبران کشورهای عضو شورای همکاری خلیجفارس در تاریخ سیزدهم ماه می ۲۰۱۵ میلادی بگیرد و از این طریق بتواند هرگونه مخالفت کشورهای عربی با توافق احتمالی هستهای با ایران را به عقب بیندازد و جلوی قدرت گرفتن مخالفان و منتقدان داخلی خود را بگیرد.
■ نقش و تأثیر مسئله فلسطین در روابط اسرائیل با کشورهای عربی ■
اسرائیل نیز، به مانند عربستان و دیگر کشورهای عضو شورای همکاری خلیجفارس، ایران را خطرناکترین رقیب خود میداند و همچنین از قابلاعتماد بودن تکیهگاه آمریکا در دوران ریاستجمهوری باراک اوباما تردید دارد. برخی محافل در اسرائیل، که چنین دیدگاهی دارند، معتقدند که در این شرایط همکاری استراتژیک و افزایش روابط با عربستانسعودی و دیگر کشورهای عربی همفکر با آن به یکی از اهداف امکانپذیر سیاستهای اسرائیل تبدیل شده است. این امید به افزایش روابط در شرایط کنونی این حقیقت را نادیده گرفته است که اگرچه بسیاری از کشورهای عرب سنی از ایران ترس و نفرت دارند، به همان اندازه از اسرائیل هم بیزارند (هرچند ترس از اسرائیل کمتر است) زیرا اعراب با فلسطینیان همبستگی دارند. در نتیجه، حتی روابط دیپلماتیک خنثی (که اکثر کشورهای عربی این روابط را با ایران حفظ کردهاند) میان اسرائیل و کشورهای عربی نیز رد میشود. رئالیستهای عمدتاً راستگرای اسرائیل مسلماً ترجیح میدهند توجهی به مسئله فلسطین در خصوص روابط اسرائیل و اعراب نداشته باشند زیرا حاضر نیستند هیچ تغییر عمدهای در موضع فعلی اسرائیل در خصوص فلسطین را در نظر آورند.
■ منافع بالقوه اتخاذ یک رویکرد منطقهای برای اسرائیل بسیار ناچیز است ■
ارزیابی تهدیدات همگرا میتواند باعث تسهیل در برخی از ارتباطات نهفته و پوشیده میان ردههای امنیتی اسرائیل و برخی از کشورهای عربی منطقه شود که از سایه سلطه ایران نگراناند، و پتانسیل گسترش روابط میان این دو طرف وجود دارد. اما ارزش افزوده روابط علنی و گستردهتر چندان آشکار و بدیهی نیست و منطقی است اگر بگوییم که منافع بالقوه یک رویکرد منطقهای واقعی برای اسرائیل آنچنان خرد و ناچیز است که نمیتواند خودکاوی و تنشهای سیاسی داخلی را که جزء پیامدهای آتی و اجتنابناپذیر این امر هستند توجیه کند.
■ رویکرد منطقهای تنها با انجام برخی اقدامات ملموس از سوی اسرائیل محقق خواهد شد ■
منافع بالقوه این امر هر چه باشد، باید در نظر داشت که رویکرد منطقهای تنها با انجام برخی اقدامات ملموس از سوی اسرائیل در خصوص فلسطین محقق خواهد شد، یا اگر امکان چنین امری وجود نداشته باشد (که فقط هم به اسرائیل بستگی ندارد)، دستکم شواهد قانعکننده بیشتری در قالب اعلام تعهد دوباره برای رسیدن به راهحل دو کشوری، اعلام پشتیبانی از اصول ابتکار صلح عربی، و محدودیت شهرکسازی وجود داشته باشد که اسرائیل مانع اصلی اقدامات منطقهای نیست. با این حال، این امرمستلزم اعمال تغییراتی در خطمشیها و سیاستهاست که دولت جدید اسرائیل تابهحال اقدام خاصی در این باره صورت نداده است. آنهایی که به واقعگرایی خود مینازند شاید به این نتیجه برسند که "بهای” فلسطین به "منافع” منطقهای آن نمیارزد اما دستکم نباید به این تصور بیفتند که دخالت اسرائیل در واکنش منطقهای به چالشهای اسرائیل (خطر ایران، افراطیگری اسلامی، و ضعف آمریکا، یا هر چالش دیگری) جایگزینی برای اقدام در خصوص مسئله فلسطین است.