گروه تاریخ- محسن اکبری شاهرودی،یکی از مقاطع مهمّی که می تواند به عنوان درس آموزترین و پرعبرت ترین مقطع تاریخ بشمار آید،
دوران مشروطه است که باید آن را خواند و در آن تأمل کرد و رویدادهای آغازین و انجام آن را کند و کاو کرد.
به گزارش بولتن نیوز، این روزها همزمان با ایام ولادت حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام، مصادف است با سالروز شهادت فقیه گرانقدر آیت الله شهید شیخ فضل الله نوری قدس سره؛ همان بزرگمرد تاریخ، که درس مقاومت، امر به معروف و نهی از منکر و ایستادگی اسلامی را بر لوح تعلیم، برای جهانیان نوشت و دنیای اسلام را مدیون غیرت اسلامی خود کرد.
آری! او فضل خدا بود بر جهان اسلام و مبارزین راه حق: «ذلک فضل الله یؤتیه من یشاء»
همو بود که به هنگام اوج گيري نهضت مشروطه و به سبب توجّهش به حفظ هويّت اسلامي و به اصطلاح «مشروعه» بودن مشروطه، مورد معارضه مشروطه خواهان فرنگي مآب واقع گردید.
شهید شيخ فضل الله نوري، نفس نفيس خود را در راه حاکمیت مطلقه احکام اسلام فدا كرد و از داري كه يپرم خان ارمني و ديگر آزادي خواهان قلّابي و مزدور انگليس، سر پا كرده بودند استقبال نمود.
از نمونههاي شجاعت، صلابت و مقاومت آية الله شهید شيخ فضل الله نوري، تن ندادن او به پذيرش سلطهي بيگانه، به بهاي از دست دادن جانش بود.
تاریخ، کم به خود دیده است که افرادی اینگونه جان خود بر طبق اخلاص نهاده و با این که بساط عیش و نوش و رفاهشان با کمی عقب نشینی از مواضع، فراهم می شد، کالجبل الرّاسخ، کوه های سر به فلک کشیدهی استوار را شرمنده خود سازند و اسوه شجاعت پیشگان و قهرمانان بشریت شوند.
چه خوب است که گوشه ای از داستان شجاعت شیخ فضل الله را از لسان یکی از دوستان و هم رکابان شیخ شهید به نام مرحوم آیت الله آخوند ملامحمد جواد صافی والد معظم مرجع عالیقدر معاصر آیت الله العظمی حاج شیخ لطف الله صافی نقل کنیم تا تاریخ بداند چه بزرگمردانی، مایه آبرو و عزّت او شده اند. ایشان می گوید: «در ايّامي كه مجاهدين تهران را مسخّر كرده بودند و مستبدّين، چه آنان كه با مشروطه مخالف بودند، يا آنها كه طرفدار مشروطهي مشروعه بودند، مورد آزار و دستگيري و ترور بودند و مرحوم شيخ در منزل خود تحت محاصره بود، سيد عبدالله بهبهاني تبعيد شده و در مورد شيخ احتمال اعدام به صورت جدّي مطرح بود، وقتی در منزل شیخ شهید حاضر شدم، از من پرسيدند: چه بايد كرد؟ گفتم: امروز مشير السّلطنة در بين راه مورد سوء قصد قرار گرفته، مجاهدين به سوي او شليك كرده، او خودش را در كالسكه انداخته، سورچي او را به منزل رسانيده و او فوراً از سفارت روس درخواست كرده، و آنها پرچم روسيه را بر سر منزلش نصب كردند، تا از تعرّض مجاهدين مصون بماند.
فرمودند: يعني ميگوييد من هم به روسيه پناهنده شوم؟!
گفتم: مطلب از اينها گذشته، شما را به ارتباط با سفارت روس متّهم كردهاند و به نام شما نامهاي منتشر كردهاند كه به سفارت روس نوشتهايد؟!
فرمودند: روز عاشورا هنگامي كه حضرت سيّدالشّهداء در مقام اتمام حجّت بر آمد، فرياد ميكردند و هياهو سر ميدادند، تا نگذارند سخنان آن حضرت شنيده شود.
اكنون نيز وضع به همان منوال است، نميگذارند من حرفم را بزنم و از تهمتهايي كه به من ميزنند پاسخ بگويم. آيا جايز است كه من براي حفظ نفس خود به كفّار پناهنده شوم و پرچم روس را بالاي منزلم بزنم؟!
من در نظر كفّار و اجانب از علماي طراز اوّل اسلام به شمار ميآيم - چه باشم يا نباشم - اگر من براي حفظ جان خود پرچم كفّار را بر سر خانهام بزنم، مثل اين است كه اسلام به كفر پناهنده شود!
اگر اينها مرا بكشند، براي من آسانتر و گواراتر است از اين كه از بيم جان خود به كفّار پناهنده شوم.»
و اینگونه بود که در روز میلاد با سعادت امیرالمؤمنین علی علیه السلام، دست استعمار، جان جانان را روانه چوبه دار کرد و با وضع اسفناکی او را به شهادت رساند و هنوز که هنوز است ندای آخرین او: «و هذه کوفة صغیرة» به گوش می رسد و اکنون مضجع او در حریم کریمه اهل البیت علیهم السلام، زیارتگاه خیل قدرشناسان مقام والای این فقیه مبارز است. روحش شاد و راهش پر رهرو باد