ادعای پیروزی عربستان سعودی 2 محور اصلی دارد که هر دوی آنها یک توهم بی ارزش است، ادعای اول تثبیت مشروعیت منصور هادی با استناد به مرجعیت قطعنامه شورای امنیت در مورد وی است. اما واقعیت این است که اگر این ادعا درست باشد، چرا وقتی قطعنامه شورای امنیت به صورت صریح به مشروعیت منصور هادی اشاره کرد، اما جنگ تا چند روز بعد از آن ادامه پیدا کرد، مگر اینکه منظور از این سخن قرار گرفتن در تصمیم جدید بر اساس بند هفتم باشد، این چیزی است که ما بعدا به آن خواهیم پرداخت و خواهیم گفت که به رسمیت شناخته نشدن منصور هادی از سوی انقلابیون یمن تبعات و نتایج بینالمللی در مورد آنها دارد، اما در مورد به رسمیت شناخته شدن وی از سوی سازمان ملل، اتفاق جدیدی نیفتاده است، مگر اینکه مصوبه گذشته با اجماع نظر نمایندگان بوده است، اما تصمیم اخیر که بعد از جنگ صادر شد ، با امتناع روسیه از شرکت در رأی گیری همراه بود. مشخص است که صدور این قطعنامه براساس بند هفتم نیز به ارزش سیاسی آن اضافه نمیکند، چرا که هر مصوبه سازمان ملل بخشی از وقایعی را نشان میدهد که آن را پذیرفته و یا مشروعیت داده است، از این منظر تفاوت ارزش بین قطعنامه اول و صدور قطعنامه دوم تحت بند هفت منشور سازمان ملل در زمینه پیامدهای ناشی از عدم توجه به آن است.
یکی دیگر از عناصر ابهام در ادعای عربستان مبنی بر تحقق اهداف جنگ، پایان دادن به نفوذ ایران در داخل یمن و آب های خلیجفارس است، این موضوعی است که وقایع میدانی آن را رد می کند، چرا که حوثی ها به عنوان یک گروه برجسته در این کشور حضور دارند و حتی از منطق خود سعودیها نمیتوان آنها را در اتخاذ هر راه حل سیاسی نادیده گرفت، این به معنای آن است که نفوذ ایران در یمن آسیبی ندیده و چه بسا تقویت هم شده است، چرا که انقلابیون با وجود جنگ در مناطقی که پیش از این در دست آن ها نبوده است، نیز پیشروی کرده اند. در دریا نیز مشخص است که نزدیک شدن نیروی دریایی ایران به سواحل یمن و گشت زنی در دریای سرخ و همچنین اذعان آمریکا مبنی بر اینکه رهگیری کشتی های ایرانی جزء مأموریتهای دریایی این کشور نیست، همگی دستاوردهای ایرانی است که اگر جنگ عربستان سعودی در یمن نبود، محقق نمیشد. همچنین آغاز مذاکرات آمریکایی و ایرانی در زمینه مرزها و نقشههای حضور دو طرف در آب های خلیج فارس و دریای سرخ فرصتی بود که این جنگ ایجاد کرد و پیش از آن وجود نداشت. تمامی این مسائل و دستاوردهای دیگری که می توان برای ایران برشمرد، مسائلی است که به برکت جنگ عربستان به دست آمده است.
قلدری عربستان سعودی برای استفاده از فرضیه پیروزی در حالی است که این تصمیم در نتیجه درگیری های مستقیم با الحوثی و تهدید امنیتی عربستان سعودی با شلیک موشک به عمق این کشور یا پیشروی زمینی در خارج از مرزهای عربستان که با واکنش یمنیها مواجه میشد، نبود ، بلکه توقف جنگ یک تصمیم پیش دستانه برای جلوگیری از خطرهای اینچنینی بود، چرا که رهبران انقلاب یمن از گزینههای فراگیر خود سخن گفته و پیام های مشخصی در مورد ضرب الاجل پایان ماه اول جنگ صادر کرده بود که به معنی آغاز واکنش یمنی ها به این حملات بود. علاوه بر این ها گذشت تقریباً یک ماه از آغاز جنگ بدون رسیدن به دستاوردهای مشخص سرنوشت ساز، تردیدهای جدی در محافل مختلف از واشنگتن گرفته تا نیویورک و مسکو در مورد فواید آن مطرح کرده بود، این در حالی بود که تهران نیز نسبت به ادامه جنگ هشدار داده بود. به این ترتیب در بهترین حالت ها سرنوشت این قلدری با عدم واکنش انقلابیون همراه بود که این به نتیجه نمود سایر ارکان توجیهات سعودی ها در توقف جنگ بعد از تحقق اهداف بستگی داشت.
دو رکن قابل مناقشه در گفتمان عربستان سعودی در زمینه پیروزی، موضوع ادامه حملات جنگندههای عربستان به مواضع حوثی ها برای ارائه کمک به گروههای داخلی و مخالف آن ها و ارتش است که عمدتا در مقابل آن ها ایستاده اند.این حملات در مناطقی دنبال میشود که حامیان عربستان سعودی قادر به تسلط بر آن نیستند، این در حالی است که سازمان القاعده با تمامی توان و امکانات خود در این جنگ در کنار مخالفان جریان انصار الله و ارتش یمن حضور دارند. سعودی ها نگران این هستند که با آرام شدن اوضاع و توقف جنگ، فضای کشور برای انقلابیون و ارتش مهیا و با ثبات شود. موضوع دوم ایجاد ارتباط بین توقف جنگ با نزدیک شدن به پایان مهلتی است که شورای امنیت برای اجرای بندهای مصوبه خود صادر کرده است، مصوبه ای که قبل از آغاز جنگ و بر اساس بند ششم صادر شده و خواستار عقبنشینی انقلابیون از شهرهای مهم به ویژه صنعا و عدن و تحویل دادن سلاح ها به ارتش و اذعان به مشروعیت منصور هادی و پذیرش طرح خلیج فارس و دعوت به گفتگوها براساس میزبانی شورای همکاری خلیج فارس در ریاض است. بنا به ادعای عربستان با پایان این مهلت انقلابیون در تنگنا قرار میگیرند و نیروی هوایی عربستان به مأموریتهای خود ادامه داده و ادب کردن آن ها در صورت عدم تعامل با مندرجات قطعنامه را دنبال می کنند. این در حالی است که جنگی که با پوشش ائتلاف به رهبری عربستان سعودی و بدون تفویض یا پوشش قوانین بینالمللی آغاز شده است، چگونه می تواند در ادامه به این مشروعیت دست پیدا کند؟
اگر حملات عربستان سعودی را بدون توجه به مهلت قطعنامه شورای امنیت بررسی کنیم، میبینیم که از نظر عامل قدرت یا پیروزی، این حملات هیچ ارزشی ندارد. چنانچه کسی که برای تسلیم رقیب خود وارد جنگ می شود از حملات گسترده به حملات گزینشی و موضوعی منتقل نمیشود، مگر اینکه بخواهد به صورت تدریجی و با حفظ آبروی خود با کمترین خسارتهای ممکن از جنگ فرار کند. تا زمانی که نسخه اصلی جنگ موفق به تسلیم کردن دشمن و تحقق اهداف نشده، نسخههای اصلاح شده نمیتواند پیروزی را کسب کند چرا که قدرت کمتری برای ادامه فشارها بر دشمن دارد. در این شرایط ادامه توقف جنگ عاملی برای تضعیف قدرت مهاجم در ادامه فشارهای میدانی به همراه فشارهای روانی است، در این صورت فشارهای نظامی کمتر می شود و فشارهای روانی به صفر میرسد. این اقدام شبیه کاری است که اسرائیل در جنگ اخیر غزه انجام داد. این رژیم هنگامی که سازش را هزینه بردار دید، آن را به زمان بعد از اعلام توقف جنگ موکول کرد، این رژیم در عین حال حملات گاه و بیگاه خود را ادامه داد تا اینکه جنگ به صورت تدریجی و همزمان با سازشی به دست آید که در لحظه اوج حساسیت جنگ صادر نشده بود و به این ترتیب شکست مفتضحانه ای برای مهاجمان نبود. در اینجا نیز به نظر میرسد ادامه گاه و بیگاه درگیریها تلاشی برای حفظ موازنه میدانی به نفع هم پیمان یمنی و انتظار برای ایجاد سازش است.
ارتباط اعلام توقف جنگ و ادامه حملات هوایی با پایان مهلت به انقلابیون در جهت تسلیم شدن در برابر منصور هادی مهمترین نکتهای است که مقامات عربستان روی آن تمرکز کردهاند، البته این موضوع نیز قابل مناقشه است، به این معنا که از دیدگاه سعودی ها ما طی دو روز آینده در برابر دو احتمال قرار داریم یا این که حوثی ها از شهرها خارج شده و مشروعیت منصور هادی و گفتگوهای سیاسی زیر نظر شورای همکاری خلیج فارس را بپذیرند، یا اینکه شورای امنیت تصمیم قطعی و سرنوشت ساز در مورد یمن اتخاذ میکند که قوی تر و مهم تر از بلوکه کردن اموال نداشته یمن در کشورهای دیگر یا ممانعت از مسافرت یمنی ها به کشورهای دیگر است. این پاسخ می تواند در سطح حملات عربستان سعودی یا آغاز جنگی کامل باشد که این بار تحت نظر سازمان ملل دنبال می شود تا جایی که حوثی ها مجبور به عقب نشینی و تسلیم شوند. اما آیا این واقعیت تحولات موجود است؟
کسی که حوادث و متغیرات مواضع عربستان سعودی را دنبال کند، مشاهده می کند که انتقال مواضع ریاض در عدم اعطای هیچ جایگاهی به علی عبدالله صالح در سازش و راه حل سیاسی تا آغاز گفتگوها با وی و حزب او متغیر بوده است. این کشور همچنین مدعی بوده که ایران هیچ جایگاهی در راه حل سیاسی مشکلات یمن ندارد، اما بعدها پیام های علنی و غیر مستقیم برای تهران می فرستد. پیامهایی که در ضمن آنها توافق شد که تهران از زبان حسین امیر عبداللهیان معاون وزیر خارجه خود قبل از اعلام رسمی عربستان سعودی، از توقف جنگ سخن گوید. همچنین پیگیری مواضع سازمان ملل متحد نشان میدهد این کشور به دنبال تعیین نماینده جدید برای آغاز گفتگوهای یمنی است و مسقط که در ویترین تصمیم سازی برای توقف جنگ بود ، عزم خود را برای آغاز طرح گفتگوها اعلام کرده است. همچنین ملاحظه میشود که ولادیمیر پوتین رئیسجمهور روسیه در مقدمه چینی برای توقف جنگ شریک بوده است. آیا اینها شاخصهایی برای تشدید تنش در یمن است؟ آیا اینها شاخصهای عقبنشینی حوثی ها و تحویل دادن کشور به منصور هادی است؟ خود منصور هادی کجاست؟ آیا تعیین معاونت خالد بحاح از سوی منصور هادی در اوج جنگ به معنی مقدمه سازی برای فرار از کشور و تحویل دادن مأموریتهای ریاست جمهوری دوره انتقالی به وی در صورت پذیرش حوثی ها نیست؟ کسی که برای تثبیت مشروعیت منصور هادی وارد یک جنگ میشود و – به ادعای سعودیها -به مصوبه سازمان ملل مبنی بر مشروعیت دادن به این جنگ دست پیدا میکند، جز با اجبار و شکست از این برگه دست برنمیدارد.
طبیعتاً بین ما و پایان زمان ضربالاجل سازمان ملل چند روز اندک باقی مانده که پاسخ نهایی را خواهد داد و نیازی به تحلیل وجود ندارد. سعودی ها در آن زمان در برابر واقعیت قرار خواهند گرفت، اما همچنان روی این نکته حساب میکنند که احتمالاً سازش ایجاد خواهد شد. آن ها می دانند که شورای امنیت هیچ نشستی جز برای ادامه برنامهها و گامهای خود برگزار نخواهد کرد، کارهایی که خارج کردن یمن از بند هفتم منشور سازمان ملل و رفع محاصره دریایی عربستان سعودی و یا شاید هم رفع تحریمها از این کشور از جمله آنها باشد، اما قطعاً این گامها به دنبال افزایش تنش در یمن نیست.
حدفاصل بین پیروزی و شکست در جنگ یمن –البته در صورتی که منطق عربستان سعودی را بپذیریم و وعدههای آنها در مورد تسلیم شدن حوثی ها یا تشدید اوضاع از سوی سازمان ملل بر ضد آنها صورت نگیرد – پاسخ به این سوال است که اگر جنگ با سازش ضمنی به پایان رسید و برنامه کاری متقابل را برای اجرا به عرصه آورد، اولین قدمی که در مسیر عقب نشینی برداشته می شود، طرف بازنده را مشخص میکند. حال کدام یک از طرف ها زودتر عقب نشینی خود از طرح های متجاوزانه اش را اعلام کرده است، عربستان سعودی یا رقبایش؟ آیا هیچ بیانیه ای از سوی حوثی ها صادر شده که مشروعیت منصور هادی را به رسمیت بشناسد، یا این که بیانیه را از سوی عربستان شنیدهایم که اعلام کننده پایان جنگ است.
عربستان سعودی برنامه کاری را پذیرفته است که آغازگر آن اعلام توقف جنگ و اعلام آمادگی برای کنار گذاشتن منصور هادی است، در مقابل حوثی ها نیز ریاست جمهوری موقت خالد بحاح را پذیرفته اند و همچنین اعلام کردند که مسئولیت امنیت در شهرهای دیگر را به عهده ارتش این کشور که هوادار حوثی ها است، میگذارند. گفتگوهای یمنی -یمنی با نظارت گسترده انجام خواهد شد و محور اساسی آن ایجاد دولتی توافقی جهت زمینهسازی برای انتخابات پارلمانی و ریاست جمهوری و تهیه قانون اساسی جدید بر اساس مطالب مطرح شده از سوی حوثی ها در اعلامیه قانون اساسی است. در اینجا عناوین دیگری شامل طرح خلیج فارس و امثال آن نیز برای خالی نبودن عریضه مطرح می شود.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com