به گزارش بولتن نیوز، مؤسسه تحقیقات سیاست خارجی آمریکا در مقالهای به قلم براندون فریدمن از اعضای اندیشکده صهیونیستی مرکز موشه دایان نوشت: در یکی از بخشهای بحثبرانگیز کتابی به نام سیاست آشوب در خاورمیانه که پیش از ناآرامیهای "بهار عربی” به چاپ رسید، اندیشمند فرانسوی اولیویر روی این گونه بحث میکند که سه "آسیب” بیانکنندهی تاریخ معاصر اعراب در خاورمیانه از سوئز تا ایران است. نخستین آسیب، همان نظام طراحیشدهی اروپایی پس از جنگ جهانی اول بود که به دیدگاه شریف حسین برای تشکیل یک فرمانروایی عرب اسلامی مستقل که از عربستان سعودی تا مرزهای غربی ایران گسترش مییافت، پایان داد. آسیب دوم، تشکیل دولت اسراییل در سال ۱۹۴۸ و ناکامیهای پیدرپی که به دست آن به بار آمد، بود. سپس روی این گونه میگوید که سومین آسیب هنوز هم در حال سر باز کردن است و آن همان از بین بردن برتری سیاسی عرب سنّی در شرق سوئز است. بنا بر نظر روی، این آسیب در دو مرحله روی داد: مرحلهی نخست همان انقلاب سال ۱۹۷۹-۱۹۷۸ ایران بود که منجر به تشکیل جمهوری اسلامی ایران شد. مرحلهی دوم نیز زنجیرهای از رویدادها بود که به موجب اشغال عراق در سال ۲۰۰۳ به رهبری ایالات متحده شکل گرفت و منجر به تسلط یافتن شیعیان بر دولت عراق شد. و مذاکرات هستهای ایران را باید در زمینهی سومین آسیب مورد بررسی قرار داد. دنیا به طور موجهی مذاکرات هستهای ایران را در زمینهی منع گسترش سلاحهای هستهای – که بدون شک این چنین هم هست – میبیند. اما باید گفت که این مذاکرات هستهای در خاورمیانه به چشم تلاشی مرتبط و تفکیکناپذیر در جهت سرپرستی و ادارهی منطقه – که از سوی دنیا مجاز شمرده شده است – و نیز مرتبط با مسئلهی توازن قدرت در خاورمیانه نگریسته میشود.
- مذاکرات هستهای و مسائل منطقهای
اندیشکده گروه بینالمللی بحراندر گزارشی مهم با عنوان "ایران و گروه ۱ + ۵: حل کردن معمای روبیک هستهای” که در ماه مه ۲۰۱۴ ارائه نمود این گونه اظهار داشت که تفکیک کردن مذاکرات هستهای با ایران از مسائل گستردهتر منطقهای (مانند جنگ داخلی در سوریه و شرکت و دخالت ایران در عراق، لبنان، و یمن) یکی از پیششرطهای لازم برای موفقیت مذاکرات، و حتی برای حضور یافتن ایران در این مذاکرات به شمار میرفت. این اندیشکده اظهار داشت که "موفقیت این مذاکرات تنها زمانی امکانپذیر است که ارادهی سیاسی برای تفکیک نمودن توافق – حداقل در زمان حال – با مسائل پیچیدهی منطقهای وجود داشته باشد.”
■ رقبای منطقهای ایران، نگران از تغییر توازن قدرت به نفع ایران در پی توافق هستهای ■
اما در حقیقت، مذاکرات هستهای میان طرفهای شرکتکننده در مذاکرات به هیچ وجه از مسئلهی توازن قدرت در منطقه تفکیک نشد. هرچند با پذیرفتن این مسئله که باید مسائل منطقهای را خارج از حوزهی مذاکرات سال ۲۰۱۳ قرار داد، طرفهای شرکتکننده (یعنی سه کشور عضو اتحادیهی اروپا و سه کشور دیگر) شرایطی را فراهم آوردند که کشورهای رقیب ایران در منطقهی خاورمیانه این گونه برداشت کردند که هرگونه نتیجهی سیاسی که از این مذاکرات به دست آید، به سود و در جهت منافع ایران در مسئلهی توازن قدرت در منطقه است. از همین روی، این احتمال وجود دارد که این توافق هستهای جدید با ایران که به تازگی اعلام شده است، به جای آن که مسئلهی رقابت منطقهای را تعدیل سازد، منجر به پیچیدهتر شدن آن گردد.
■ دیدگاه هنری کیسینجر در مورد مسئلهی هستهای ایران ■
آنگونه که هنری کیسینجر اشاره میکند، در ایران "مسئلهی هستهای به عنوان جنبهای از یک نزاع کلی بر سرِ نظم منطقهای و برتری ایدئولوژیکی قلمداد میشد که از طریق یک سری اقدامات از جمله جنگ و صلح و در گسترهای از مکانها و قلمروهای گوناگون صورت میپذیرفت و از جملهی این اقدامات میتوان به عملیاتهای نظامی و شبهنظامی، پیشبردِ دیپلماسی، اقدام در جهت مذاکرات رسمی، و براندازی سیاسی که در قالبی نامشخص و متغیر انجام میگرفت، اشاره نمود.”
■ دیدگاه اوباما در مورد برقراری تعادل میان ایران و دولتهای عرب سنّی خلیج [فارس] ■
رییسجمهور اوباما در مصاحبهای که در سال ۲۰۱۴ با دیوید رمنیک از روزنامهی نیویورکر انجام داد به این موضوع اشاره نمود که ایالات متحده در پی دستیابی به یک نظم منطقهای [در خاورمیانه] است که بر پایهی ایجاد یک توازن و تعادل میان دولتهای سنّی منطقه و ایران باشد. رییسجمهور اوباما در آن مصاحبه اظهار داشت که "اگرچه این کار تمامی مشکلات را حل نخواهد کرد، ولی اگر ما بتوانیم ایران را واداریم که به نحوی مسئولانه اقدام نماید – نه این که از نهادهای تروریستی پشتیبانی مالی نماید و یا نارضایتیهای فرقهای در دیگر کشورها ایجاد نماید، و در پی گسترش سلاح هستهای باشد – آن وقت شاهد خواهیم بود که تعادلی میان دول سنّی (و یا عمدتاً سنّی) پیرامون خلیج [فارس] و ایران به وجود خواهد آمد که در سایهی آن رقابت و حتی بدبینی وجود خواهد داشت، اما دیگر شاهد جنگهای نیابتی [توسط دو طرف] نخواهیم بود.” به بیان دیگر، رییسجمهور ایالات متحده یک فرایند کوتاهمدت برای جامعهپذیر کردن ایران ترسیم نمود که تأثیری قابلتغییر و قابلتعدیل بر نظم منطقهای میگذاشت.
■ ارزیابی افکار عمومی در رابطه با جزئیات توافق هستهای با ایران ■
در روزها و هفتههای پیشِ رو، افکار عمومی به ارزیابی جزئیات توافق هستهای جدید با ایران که به تازگی اعلام شده است خواهد پرداخت. و این بحثها در مورد شمارِ سانتریفیوژهای ایران (و یا زمان احتمالی "سرپیچی” ایران از تعهداتِ داده شده) و میزان اورانیوم با درصد غنیسازی پایین (LEU) که این کشور اجازه خواهد داشت نگه دارد، و این که آن را به چه شکلی نگه خواهد داشت، و نیز سازوکار و نحوهی بازرسیها، تاریخ پایان یافتن توافق، و نحوهی برداشتن تحریمها خواهد بود. هدف از این بحثها این خواهد بود تا به نقاط قوت (و ضعف) این توافق بپردازد. این بحثها که بیشک دارای اهمیت خواهد بود، بر روی بسیاری از جنبههای گستردهتر مذاکرات هستهای با ایران سایه خواهد انداخت – و این کار موجب میگردد تا اصل قضیه فراموش شده و به مسائل فرعی پرداخته شود.
■ مذاکرات هستهای با ایران، بدون پیش کشیدن نقش ایران در فعالیتهای منطقه؟ ■
مذاکرات هستهای که میان سه کشور عضو اتحادیهی اروپا و سه کشور دیگر با ایران انجام گرفت، به طور تفکیکناپذیری با درگیریهایی که هماینک خاورمیانه را دربر گرفته است مرتبط است. اما از زمانی که مذاکرات از ژوئن ۲۰۱۳ و همزمان با بر سرِ کار آمدن حسن روحانی از سر گرفته شد، برنامهی اقدام مشترک (JPOA) که در نوامبر ۲۰۱۳ در پیش گرفته شد، به بررسی نقش ایران در درگیریهای انجام گرفته در طول منطقه نپرداخت.
در واقع، شش کشور مذاکرهکننده با ایران، مسائل منطقهای را در حین انجامِ مذاکرات هستهای با ایران کنار گذاشتند و در جهت تأیید این ادعا پیش رفتند که کشورهای مذاکرهکننده با ایران هیچ اجبار و یا برنامهای برای پیش کشیدن اقدامات ایران در منطقه در چهارچوب مذاکرات هستهای نداشتند. و این امتیاز بزرگی بود که این شش کشور مذاکرهکننده با ایران به آن کشور اعطا کردند، آن هم بدون آن که امتیازی متناسب و درخور از ایران دریافت کنند.
■ ناراحتی تحلیلگران غربی از دادن امتیازات یکطرفه به ایران ■
این امتیاز یکطرفه [که گروه ۱ + ۵ به ایران اعطا کرد] به نظر میآید همان بحثی باشد که مایکل دوران در مقالهی فوریهی ۲۰۱۵ خود به آن اشاره نمود: "استراتژی سرّی اوباما در قبال ایران.” دوران این گونه گفت که ایالات متحده به دنبال یک استراتژی "مخفیانه و سری” بلندمدت است که هدف آن وارد کردن ایران به نظام بینالمللی سیاسی و اقتصادی است تا از این طریق نظام سیاسی و رفتار منطقهای ایران بهبود یابد. البته پیش از گزارش دوران و در ماه ژانویه ۲۰۱۵، مرکز امنیت نوین آمریکا (CNAS) گزارشی را با عنوان "ذوب شدن تدریجی یخها: بررسی احتمال همکاری با ایران پس از یک توافق هستهای” منتشر کرده بود که نویسندگان آن گزارش برداشت خود از تأثیر یک توافق هستهای بر سیاسی خارجی ایران را این گونه بیان نمودند:
■ توافق هستهای میتواند سیاست و اقتصاد ایران را دوباره پویا سازد ■
از یک سو، اگر یک توافق هستهی نهایی منجر شود که ایران دوباره از نظر سیاسی به جامعهی بینالمللی وارد شود و در نتیجه اقتصاد آن با بهبود چشمگیری همراه گردد، این برای رییسجمهور حسن روحانی و حامیان عملگرای وی به منزلهی یک پیروزی سیاسی بزرگ خواهد بود. در نتیجه، این امکان نیز وجود خواهد داشت تا {آیتالله} خامنهای اختیارات و نفوذ بیشتری در زمینهی سیاست خارجی ایران حتی فراتر از مسئلهی برنامهی هستهای به وی اعطا کند … به بیان دیگر، پیروزی در "پروندهی هستهای” میتواند روحانی و ظریف را قادر سازد تا {آیتالله} خامنهای را متقاعد سازند تا اختیار و آزادی عمل بیشتری به آنها داده و از این طریق ابعاد بیشتری از سیاست خارجی ایران را از سپاه پاسداران انقلاب [اسلامی] باز پس گیرند.
■ ایران از نفوذ منطقهای خود بهترین بهرهی لازم را در مذاکرات هستهای برد ■
البته دشوار است که بتوان با قاطعیت گفت که آیا دولت اوباما آنگونه که در گزارش مرکز امنیت نوین آمریکا به تفصیل به آن پرداخته شده و توسط مایکل دوران نیز بیان شده است، به عمد منافع منطقهای را خارج از مذاکرات هستهای قرار داد تا بدین ترتیب از توافق هستهای به عنوان سکوی پرشی برای همکاری منطقهای گستردهتر با ایران استفاده کند، و یا قضیه چیز دیگری بوده است. به هر حال، قضیه هرچه که بوده باشد، ایران توانسته است که از نفوذ و اقدامات خود در عراق، لبنان، سوریه، و یمن بهره برده و از آن به عنوان اهرمِفشاری جهت معامله در جریان مذاکرات هستهای استفاده نماید. به بیان دیگر، ایران با خارج نمودن قضیهی رفتار منطقهای خود در جریان مذاکرات هستهای، توانسته است تا از نفوذ منطقهای خود به عنوان سیاست هویج و چماق بهره برد.
■ توافقِ اعلامشده دست ایران برای افزایش نفوذ خود در منطقه را باز خواهد گذاشت ■
ایران از مسئلهی تغییر دادن رفتار منطقهای خود به عنوان سیاست هویج در قبال سه کشور عضو اتحادیهی اروپا و سه کشور دیگر که با آن کشور گفتگو نمودند استفاده نمود. ایران میتواند به لحاظ تاکتیکی رضایت ناشی از حل شدن بحران هستهای آن کشور را با موضعی که مبتنی بر همکاری بیشتر و رویارویی و برخورد کمتر باشد ترکیب سازد. اگرچه به این دلیل که مسائل منطقهای بخشی از مذاکرات به شمار نمیآیند، ایران هیچ گونه اجباری برای تغییر دادن رفتارش نخواهد داشت. در نتیجهی این توافقِ اعلامشده، محدودیتهای اقتصادی از روی ایران برداشته خواهد شد و ایران میتواند قدرت خود را بر منطقه تحمیل کند. و برعکس، اگر توافق هستهای به دست نمیآمد، در آن صورت ایران موقعیتی نمییافت تا بتواند درگیریهای منطقهای را برانگیزد، و یا از نفوذ و تأثیر خود در مسائل اعراب به عنوان چماق استفاده کند – آن هم در حالی که همزمان با این کار، با جسارت بیشتری برنامهی هستهای خود را به پیش برد.
■ آیتالله خامنهای تمایلی برای گفتگو با آمریکا در مورد مسائل منطقهای ندارد ■
البته سیاست هویج ایران برای رهبر ایران {آیتالله} علی خامنهای (رهبر معظم) سرابی بیش نیست. ایران هیچ تمایلی برای تبادلنظر در مورد مسائل منطقهای با ایالات متحده ندارد. بلکه ایشان بیشتر مایل است تا در عوضِ دادن اندکی امتیاز در مسئلهی هستهای، کاری کند تا تحریمها برداشته شوند. ایشان در خطابهی نوروز خود در ۲۱ مارس ۲۰۱۵ این گونه رک و راست اظهار داشتند:
دومین نکته در رابطه با مذاکرات در حالِ انجام با دولتهای اروپایی و آمریکا در مورد مذاکرات هستهای این است که ما تنها در مورد مسئلهی هستهای با آمریکا مذاکره میکنیم و نه در مورد هیچ مسئلهی دیگری. و همه باید این را بدانند. ما با آمریکا در مورد مسائل منطقهای گفتگو نمیکنیم. اهداف آمریکا در منطقه به کلی متضاد با اهداف ماست. ما خواستار امنیت و صلح در منطقه هستیم. ما خواستار این هستیم تا مردم خودشان کشورهای خود را اداره کنند. سیاست آمریکا در منطقه این است که ناامنی به وجود آورد. به [اوضاع] مصر، لیبی، و سوریه نگاه کنید. دولتهای خودخواه – به سرکردگی آمریکا – حملات متقابلی را علیه بیداری اسلامی که توسط ملّتها پدید آمد آغاز نمودهاند. این حملات متقابل در این زمان نیز ادامه دارد و به تدریج در حال پدیدآوردن وضعیتی اسفبار برای ملّتها است. این هدف آنهاست که به کلی با هدف ما در تضاد است. ما در مورد تمامی مسائل با آمریکا گفتگو نخواهیم کرد. ما نه در مورد مسائل منطقهای و نه در مورد مسائل داخلی و نه [عین عبارت ایشان] در مورد سلاحها با آمریکا گفتگو نمیکنیم. مذاکرات ما با آمریکا محدود میشود به مسئلهی هستهای و این که ما چگونه میتوانیم از طریق دیپلماسی به توافق دست پیدا کنیم.
■ رهبری خواستار آزادی عمل هستهای و تبدیل ایران به قدرت نخست در منطقه ■
{آیتالله} خامنهای تمایل دارد تا ایران توافقی با شش کشور مذاکرهکننده داشته باشد که دربرگیرندهی آزادی عمل ایران در زمینهی هستهای باشد و از سوی دیگر برطرفکنندهی برخی از پیامدهای دردناکی باشد که به واسطهی تحریمها بر اقتصاد ایران تحمیل شده است. رقیبان منطقهای ایران، پیام {آیتالله} خامنهای را از یک سو به عنوان بیان هدف ایران در مخالفت با نفوذ آمریکا در منطقه، حتی پس از دستیابی به توافق هستهای تعبیر میکنند؛ و از سوی دیگر، آن را به عنوان تحقق اهداف آن کشور برای تبدیل به قدرت هژمونیک در منطقه برمیشمارند – که ایران نیز باور دارد نقش طبیعی آن کشور در منطقه همین است.
■ ظریف: ایران کشوری قدرتمند و تأثیرگذار در منطقه است ■
محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه و مذاکرهکنندهی اصلی ایران [در مذاکرات هستهای] در مصاحبهای که در ماه فوریه به طور گسترده در رسانهها بازتاب داشت، اظهار داشت "برخی از دوستان منطقهای ما بر این باورند که با حل شدن مسئلهی هستهای، نقش ایران در منطقه افزایش خواهد یافت. اگرچه باید به این نکته اشاره نمود که جایگاه ایران به عنوان یک کشور قدرتمند و تأثیرگذار در منطقه یک واقعیت است، و تأثیر و نفوذ جمهوری اسلامی ایران بهرغم تبلیغات رسانهای رژیم صهیونیستی و بسیاری کشورهای دیگر در منطقه کاملاً مشهود است.” ظریف در ادامه اظهار داشت که سیاستهای ایران در افغانستان، سوریه، و عراق تردیدناپذیر است. دیدگاه روحانی و ظریف در این که ایران قدرت برتر در منطقه است، مشابه دیدگاه {آیتالله} خامنهای است.
■ ظریف: ایفای نقش ایران در منطقه به سود دیگر کشورها و همسایگان ماست ■
ظریف همچنین اظهار داشت که مسئلهی هستهای یک سری موانع برای ایران بر سرِ راه عملی ساختن "نقش حقیقی آن کشور در منطقه” پدید آورده است، اما هنگامی که مسئلهی هستهای برطرف گردد، این موانع نیز برداشته خواهد شد. ظریف این گونه میگوید که ایران کشوری بسیار قدرتمند و تأثیرگذار است، ولی از قدرت خود برای آسیب وارد آوردن به منافع دیگر کشورها استفاده نمیکند، بلکه [برعکس] قدرت خود را برای پیشبردِ صلح، همکاری، و دوستی به کار میگیرد. ظریف دوباره به این مطلب اشاره نمود که "این مسئله به سود تمامی کشورهای منطقه و همسایگان ما در خلیج فارس خواهد بود که ایران بخواهد نقشی در منطقه ایفا کند و این نقش به زیان منافع دیگر کشورها نیز نخواهد بود.”
■ ایران در پی تبدیل شدن به قدرت نخست منطقه، آمریکا خواستار برقراری توازن قدرت ■
- قمار بزرگ
تمایل ایران برای برداشتن موانع بر سر راه آن کشور برای تبدیل شدن به رهبر منطقهای در خاورمیانه با دیدگاه باراک اوباما مبنی بر ایجاد یک تعادل و توازن – البته به رهبری ایالات متحده – میان دولتهای عرب سنّی (به اضافهی اسراییل) و ایران همخوانی و همسویی ندارد. از نظر دولتهای عرب سنّی، حتی اگر ایالات متحده در محدود ساختن برنامهی هستهای ایران برای مدت ۱۰ تا ۱۵ سال موفق گردد، و نیز در مسئلهی تعادل برقرار کردن در مورد قدرت منطقهای ایران نیز به موفقیت برسد (همانگونه که در مصاحبهی رمنیک که در بالا به آن اشاره شد)، زمانی که مدتزمان اجرای توافق به پایان رسد، ایران آزاد خواهد بود تا در صورت تمایل به سلاح هستهای دست پیدا کند، و با این کار قدرت ایالات متحده برای برقراری تعادل و توازن در منطقه محدود خواهد شد. و در آن صورت، ایران به یک قدرت منطقهای هستهای که نمیتوان جلوی آن را گرفت تبدیل خواهد شد.
■ امید اوباما برای تبدیل ایران به کشوری مسئولیتپذیر در سطح بینالمللی ■
گویا دولت اوباما بر روی این مسئله شرطبندی کرده است که ایران تا آن زمان [(پایان توافق)] جامعهپذیر شده باشد و از یک خرابکار خطرناک و انقلابی به شریکی میانهرو و سازنده در مسائل بینالمللی تبدیل شده باشد. به بیان دیگر، این احتمال وجود دارد که دولت اوباما بر روی این مسئله شرطبندی کرده باشد که سرعتِ ایجاد دگرگونی در رفتار مدنی و سیاسی ایران بیشتر از سرعت پیشرفتهای هستهای آن کشور باشد. در این سناریو، انتظار میرود که رفتار منطقهای ایران تغییر یابد، و دلیل آن این است که این کشور این گونه پیش خود محاسبه میکند که منافعی که از مشارکت کامل در جامعهی بینالمللی به دست خواهد آورد، بیش از منافعی است که از دنبال کردن یک سیاست خارجی انقلابی (و تجدیدنظرطلب) به دست خواهد آورد.
■ رهبری تغییر رفتار جمهوری اسلامی را نمیپذیرد■
البته باید گفت که این شرطبندی اوباما، قدرت هویت ملّی انقلابی ایران که در طول این ۳۶ سال گذشته شکل گرفته است را دستکم میگیرد. این فرض که رفتار سیاست خارجی ایران میتواند اجتماعپذیر شده و تغییر یابد، در واقع بدین معناست که رفتار آن کشور منحصراً بر پایهی انگیزهها و محرکهاست تا بر پایهی ترکیبی از انگیزهها و هویت. {آیتالله} خامنهای حتی این خواسته که رفتار جمهوری اسلامی و نه خودِ جمهوری اسلامی تغییر کند را ردّ میکند. ایشان این نگرش را در راستای انجام "انقلاب نرم” در ایران، و حمله از پشت به نظام اسلامی ایران برمیشمرد.
{آیتالله} خامنهای در سخنرانی ۱۲ مارس ۲۰۱۵ خود خطاب به مجلس خبرگان ایران اظهار داشت: "زمانی که آنها [(غربیها)] میگویند که ما باید رفتارمان را تغییر دهیم، معنای آن این است که ما باید عناصر و ارکان اصلی جنبش خود را به دست فراموشی سپرده و هیچ تلاشی برای حفظ آنها انجام ندهیم. معنای تغییر رفتار [از دیدِ غرب] این است. و این همان چیزی است که – در برخی نوشتهها و سخنرانیها – از آن به عنوان مذهب اقلیتها نام برده میشود. این به معنای کاستن از ارزشها و ایدهآلهاست که آن نیز به نوبهی خود منجر به نابودی جنبهی درونی اسلام میگردد. این مذهب اقلیتها به معنای حذف کامل مذهب خواهد بود.” البته اینها تنها سخنان رهبر معظم ایران نیست؛ بلکه این سخنان بیانگرِ یک دیدگاه بخصوص است که ساختار و نهاد حکومت و دولت ایران از سال ۱۹۷۹ بر پایهی آن شکل گرفته است. ارزشهای انقلابی شیعه که بخشی اساسی از هویت ملّی ایران را شکل میدهد، موجب میگردد که شرطبندی بر روی احتمال جامعهپذیر شدن ایران و تغییر یافتن رفتار آن کشور به چالشی بسیار بزرگ و دارای ریسک بالا تبدیل گردد.
■ نارضایتی شدید متحدان سنتی آمریکا از پیامدهای آتی توافق هستهای ■
این شرطبندی به نظر میرسد که حتی برای متحدان منطقهای تاریخی ایالات متحده نیز پذیرفتنی نباشد، آن هم در دو سطح. نخست، این که بگوییم ایران در آینده و پس از آن که جامعهپذیر شد و رفتارش را تغییر داد و شاید حتی پس از پایان پذیرفتن مهلت توافق به سلاح هستهای نیز مسلح شد، تهدیدی برای همسایگان خود به شمار نخواهد آمد، یک مسئله را نادیده گرفته است. و آن این است که یک ایران هستهای که کسی جلودار آن نیست – حال چه میانهرو شده باشد و چه نه – توازن قدرت در منطقه را دگرگون خواهد ساخت. این فرض همچنین این واقعیت را نیز نادیده گرفته است که نخبگان ایرانی در طیف سیاسی، و حتی تندرویان و اصلاحطلبان، "نقش حقیقی ایران در منطقه” را در چهارچوب رهبری منطقهای میبینند – که البته دولتهای عرب سنّی و اسراییل این را غیرقانونی و غیرمجاز شمرده و نمیپذیرند. دوم و شاید حتی مهمتر آن که، برنامهی اوباما گویا یک فرض بلندمدت را دربر میگیرد که نتایج و پیامدهای آن مبهم و نامعلوم است، و با این کار در واقع از امنیت کوتاهمدت متحدان منطقهای خود [(دولتهای عرب سنّی و اسراییل)] مایه میگذارد.
■ سعودی و دولتهای عرب سنّی، نگرانِ ایرانِ پس از توافق ■
- اصلاح در توازن قدرت
حسین امیرعبداللهیان معاون وزیر امور خارجه در امور آفریقا و اعراب در مصاحبهای که در ژانویه ۲۰۱۵ انجام گرفت، اظهار داشت که "برخی کشورها” نگران این مسئله هستند که یک توافق هستهای شرایطی را پدید خواهد آورد که ممکن است به پدید آمدن یک "آرایش جدید” در منطقه بیانجامد. امیرعبداللهیان همچنین اظهار داشت که برخی در جهان عرب بر این باورند که انجام مذاکرات هستهای با ایران بدون پرداختن به مسائل منطقهای هیچ فایدهای ندارد.
■ رقیبان منطقهای ایران، نگرانِ پیامدهای آتی توافق هستهای ■
سعودیها و دیگران این احساس را دارند که ایران پس از توافق به سرعت به نظام سیاسی و اقتصادی بینالمللی وارد شده، اقتصاد خود را احیا کرده، و از پشتیبانی تلویحی آمریکا برای افزایش نفوذ خود در جهان عرب بهره خواهد گرفت. آنها همچنین نگران این مسئلهاند که تا زمانی که مهلت [انجام] توافق پایان میپذیرد، نفوذ منطقهای ایران به موجب عواملی مانند گذشت زمان و پشتیبانی تلویحی آمریکا، جنبهی قانونی به خود گرفته و ایران آزاد خواهد بود تا بلندپروازیهای هستهای خود را دنبال کند. به بیان دیگر، رقیبان ایران [در منطقه] بر این باورند که این توافق به ایران کمک خواهد کرد تا آن کشور قدرت نسبی خود را در منطقه افزایش دهد.
■ مذاکرات هستهای به طور تلویحی مسائل منطقه را نیز تحتالشعاع قرار داده است ■
مذاکرات هستهای با ایران که پایهی آن در برنامهی اقدام مشترک در نوامبر ۲۰۱۳ طرحریزی شد، به صراحت به مسائل منطقهای نمیپردازد، اما باید گفت که در واقع همین بافت منطقهای بوده است که نحوهی شرکت طرفهای مذاکرهکننده در این مذاکرات را تعیین کرده است. پس از گذشتِ پانزدهمین ماهی که مذاکرات آغاز شده است، حضور و نفوذ ایران در سه پایتخت افزایش یافته است: بغداد، دمشق، و صنعا – و البته حضوری پررنگ و همیشگی در بیروت. فؤاد عجمی در اواخر دههی ۱۹۷۰ به صورت اجمالی نوشت که هر جا که قدرتی افراطی وجود داشته باشد، ایستادگی و پایداری [در برابر آن] پدید خواهد آمد.
■ پشتیبانی ایران از متحدان منطقهای خود، با وجود فشار بر اقتصاد آن کشور ■
ایران بهرغم کاهش شدید در بهای نفت که حدود ۷۰ درصد از درآمدهای دولت ایران را تشکیل میدهد، و نیز با وجود شبکهای از تحریمهای بینالمللی که جامعهی بینالملل بر روی آن کشور تحمیل کرده است، توانسته است تا نفوذ خود در جهان عرب را افزایش دهد. ایران از بیثباتیهایی که در پی خیزشهای مردمی در سال ۲۰۱۰ و ۲۰۱۱ در جهان عرببه وجود آمده است – که رهبر [معظم] ایران از آن به عنوان "بیداری اسلامی” نام میبرد – بهره برده است. ایران همچنین اراده و اعتبار خود را از طریق سرمایهگذاری سنگین خود در کشورهای عرب شیعهی متحد خود نشان داده است. گفته میشود که ایران در بین سالهای ۲۰۱۱ تا ۲۰۱۴ چیزی بین ۱۵ تا ۱۹ میلیارد دلار برای پشتیبانی مستقیم از رژیم بشار اسد در سوریه خرج نموده است.
■ با وجود فشار اقتصادی، ایران مخارج دفاعی و نظامی خود را افزایش میدهد ■
بودجهی سال مالی ایران در حال حاضر ۲۹۶ میلیارد دلار است (بر پایهی ۷۲ دلار به ازای هر بشکه نفت، در حالی که بهای نفت در حدود ۵۵ دلار در نوسان است) و پیشبینی میشود که رشد اقتصادی ایران در این سال صفر باشد. اما حتی با وجود این، ایران مخارج دفاعی خود را به میزان ۳۳ درصد نسبت به سال پیش افزایش داده است. به بیان دیگر، با وجود مشکلات فراوان برای تأمین مخارج دفاعی و پشتیبانی از متحدان منطقهای خود در عراق، لبنان، و سوریه، ایران همچنان به سرمایهگذاری در جهت اعمال نفوذ خود در منطقه ادامه میدهد – که از جملهی این مخارج میتوان به تأمین ادوات [نظامی] برای حوثیها (و یا همان شیعیان زیدی) به منظور در دست گرفتن یمن اشاره کرد که به موازات مذاکرات هستهایِ در حال انجام صورت میپذیرفت.
■ ایران در پی پشتیبانی و گسترش اصول شیعه در برابر ایدئولوژی سنّی ■
ایران بر این باور است که منافع آن کشور در دولتهای همسایهی عرب مشروع و قانونی است. منافع ملّی ایران را ترکیبی منحصربهفرد از عملگرایی و ایدئولوژی انقلابی شیعه شکل میدهد. ایران به سازماندهی، آموزش، مشاوره، و مسلحسازی شبهنظامیان شیعه در عراق پرداخته است و این گروهها نیز در جبهههای نبرد در حالِ عقب راندن تهاجم دولت اسلامی (داعش) به عراق که در ژوئن ۲۰۱۴ روی داد میباشند. دولت اسلامی نمایانگرِ یک هویت انقلابی سنّی است که به نحوی خصمانه و کینهتوزانه مخالف شیعه است؛ و ایران نیز از سوی دیگر، دفاع از حرمهای مقدس شیعیان در عراق را به عنوان منافع ملّی حیاتی خود در نظر میگیرد. در واقع، پشتیبانی و گسترش هویت انقلابی شیعه، اصلی است که ایران بر پایهی آن نفوذ خود در جهان عرب را گسترش میدهد.
■ ایران و پشتیبانی از اماکن مقدس شیعه و/یا جمعیت شیعه ■
با این وجود، ایران همچنین بر این باور است که ادامهی نفوذ خود در عراق به منظور اطمینان حاصل کردن از این مسئله که دولت عراق و نیروهای نظامی آن وابسته به ایران هستند، در واقع منافعی حیاتی برای ملّتی به شمار میرود که هشت سال جنگ با عراق را پشت سر گذاشته است. ایران نیز مانند عراق، چهارچوب اقدامات خود را بر پایهی شرکت در سوریه و لبنان و حفاظت از اماکن مقدس شیعه و/یا جمعیت شیعه بنا نهاده است. به هر ترتیب، این مسئله نیز روشن است که ایران پشتیبانی از بشار اسد در سوریه و حزبالله در لبنان را به عنوان ابزاری برای وصل شدن و ارتباط یافتن با بازیگران منطقهای و بینالمللی در دستور کار خود قرار داده است، و این مسئله که مشکلات منطقه افزایش خواهد یافت و یا تحت کنترل در خواهد آمد به این بستگی دارد که این متحدان چگونه در جهت منافع ایران عمل کنند.
■ عملیات "توفان قاطع” سعودی در واکنش به توافق هستهای اعلامشده ■
دولتهای عرب سنّی و به ویژه عربستان سعودی، دخالت ایران در جهان عرب را نامشروع و غیرقانونی میدانند. و شاید اتفاقی نباشد که زمانی که چهارچوب سیاسی برای توافق هستهای ایران در پایان ماه مارس در حال تدوین بود، عربستان سعودی عملیات نظامی خود با عنوان "توفان قاطع” را آغاز نمود تا کنترل حوثیها بر یمن را از دست آنها پس گیرد. روزنامهی محافظهکار ایران با نام جمهوری اسلامی از رقابت امنیتی شکلگرفته پس از بهار عربی میان ایران و عربستان سعودی به عنوان رقابتی "شدید، گسترده، بنیادین، و استراتژیک” نام برده است. بنا بر نظر عجمی، مطمئنترین نشانهی تشدیدِ این رقابتهای امنیتی منطقهای، موفقیت سعودی در ایجاد یک گروه متحد و واحد متشکل از دولتهای سنّی در پشتیبانی از عملیات نظامی آنها به منظور بازپسگیری دستاوردهای حوثیها در یمن، و نیز محدود ساختن پشتیبانی ایران از این گروه و متحدانِ آن بوده است. نمایش نظامی نیروهای سعودی در یمن در طول هفتهی گذشته را میتوان تغییری غیرمنتظره در رفتار استراتژیک سعودی برشمرد.
■ ایران، عربستان و آمریکا، هریک در پی اهداف خود در خاورمیانه ■
- در مورد توازن [قدرت] و مشروعیت
ایرانیها میخواهند شاهدِ به حداقل رسیدن نفوذ آمریکاییها و در نهایت خروج آنها از منطقه باشند، و دلیل آن این است که آنها ایالات متحده را به عنوان مانعی تاریخی بر سرِ راه تحققِ نقش "حقیقیشان” به عنوان قدرت منطقهای میبینند. ایرانیها همچنین میخواهند تا اقتصاد خود را به حالت اول دربیاورند و به بیشترین میزانِ آزادی عمل در رابطه با فعالیتهای هستهای و نفوذ منطقهای خود دست یابند. آنها به دنبال توازن و تعادل [قدرت] در منطقه نیستند. سعودیها و دیگران هنوز به دنبال این هستند تا خود را با تغییراتی که در خیزشهای مردمی بهار عربی، و نیز اشغال عراق در سال ۲۰۰۳ آغاز شد سازگار سازند. آنها [(دولتهای عرب سنّی)] مایلاند تا نفوذ ایران در مسائل [دنیای] عرب به پایینترین میزان رسیده و در نهایت به صفر برسد. آنها میخواهند تا برنامهی هستهای ایران شفاف باشد. دولت اوباما نیز مایل است تا نوعی تعادل و توازن [قدرت] میان رقیبان [منطقهای] به وجود آورد و بر این باور است که توافق هستهای مهمترین گام در جهت اعمال این تغییرات است، البته به این شرط که این توافق به نحوی متقاعدکننده ایران را از مسیر دستیابی به سلاح هستهای بازدارد.
■ رقابت میان ایران و عربستان سعودی ممکن است شکل خشنتری به خود بگیرد ■
رقیبان منطقهای ایران هماکنون به طور فعالی در برابر تلاشهای انجامشده برای برقراری یک توازن قدرت جدید [در منطقه] و دادن نقشی گستردهتر به ایران ایستادگی میکنند. این فرایند تازه آغاز یافته است و احتمال دارد که به تشکیل سریع نیروهای نظامی، افزایش درگیریهای غیرمستقیم (در یمن و جاهای دیگر)، سیاست لبهی پرتگاه و خطرپذیری، و سرنگونیهای سیاسی متقابل و نیز خرابکاریهای نظامی (از جمله سرکوب اقلیتهای قومی و مذهبی) بینجامد. ناآرامیهای خشونتآمیز اعراب ایران در استان خوزستان حین یک مسابقهی فوتبال در اهواز میان یک تیم ایرانی و یک باشگاه عربستان سعودی ممکن است پیشدرآمدی بر اتفاقات ناگوارتر در آینده باشد. ایالات متحده بر روی مسئلهی بسیار مهمی شرطبندی کرده است و حال باید دید که آیا این شرطبندی به نتیجه میرسد و یا ایالات متحده سهم خود [در این مسائل] را از دست خواهد داد.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com