به گزارش بولتن نیوز، کتاب «مردی شبیه آسمان» که به کوشش حسین آذرنیا، مدیرعامل سازمان فرهنگی هنری شهرداری تبریز تدوین شده است، بیستم فروردین ماه، همزمان با روز شهادت سیدمرتضی آوینی رونمایی خواهد شد.
این کتاب دربردارنده مجموعه خاطرات اطرافیان و همراهان شهید آوینی است که طی سالهای حضور وی در گروه تلویزیونی روایت فتح، نسبت به مستندسازی سالهای حماسه و دفاع اقدام کرده بود.
سیدمرتضی آوینی بعد از آشنایی با آراء و نظریات حضرت امام خمینی(ره) اهتمام هنری و فرهنگی خود را در خدمت گرفتن هنر خود در راه معرفی هنر انقلاب اسلامی به عنوان یک مقوله نظری آغاز کرد و آثاری را تولید کرد. تولید مستندهای شش روز در ترکمن صحرا، سیل خوزستان، خان گزیدهها، حقیقت، با دکتر جهاد در بشاگرد، هفت قصه از بلوچستان، با تیپ المهدی در محور رأس البیشه، شیر مردان خدا! کرب و بلا در انتظار است و مجموعه مستندهای روایت فتح از جمله آثار او در حوزه فیلم است.
وی سالها مدیریت مجله سوره را برعهده داشت و آثار قلمی متعددی را در مقابله تهاجم فرهنگی سامان داد. آئینه جادو، توسعه و مبانی تمدن غرب، گنجینه آسمانی، یک تجربه ماندگار، فردایی دیگر، حلزونهای خانه به دوش، رستاخیز جان، آغازی بر یک پایان، فتح خون، امام و حیات باطنی انسان، با من سخن بگو دوکوهه، مرکز آسمان، نسیم حیات، سفر به سرزمین نور و انفطار صورت(درباب مبانی نظری هنر) از جمله آثار مکتوب وی به شمار میرود.
سیدمرتضی آوینی، 20 فروردین سال 72، حین بررسی لوکیشن مستند شهری در آسمان در فکه بر اثر انفجار مین به شهادت رسید و روز شهادتش به نام روز هنر انقلاب اسلامی نامگذاری شد.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com
مير حسن محمودپور به دنبال رمانهاي "عيار زبردست"، "خبرچين معركه گير" و "راز باغ اقدسيه" از جديدترين رمان خود با عنوان "ناجيان سبلان" رونمايي كرد. رمان ياد شده به ژانر وحشت با محتواي متافيزيك از تقابل و ماجراهاي متوالي انسان و جن پرده برميدارد. دنيايي سرشار از هيجان و كنشهاي خارق العاده.
برگهايي از ناجيان سبلان؛ میان بلاتکلیفی و سر در گمی، همهمهای به گوش میرسید. متحیرانه خود را به صداها که به مراتب بلندتر از قبل شنیده میشد؛ رساند. هر چه مسلطتر میشد؛ واضحتر میشنید. اصواتی گنگ و نامفهوم آمیخته به ژغژغ جمعی که از قحطی رهیده باشند. مجادله و کشمکشی به راه بود. حیرت و سرگردانی، هراس و شگفتی و احساسی از این دست حال مختنق را بدتر میکرد. باژگونگی تا بدین حد را توقع نداشت. آری بیم معقول. بیم و هراسی که در آن وقوع خطر واقعى وجود داشت و سرزنشى متوجهاش نبود. به یک باره سکوت محض حاکم گشت. به این میماند که مرگامرگ آمده. لحظاتی از سینا غافل شده و حال متوجه حضورش شده بودند. این بار میدید و میشنید! با این که از سخنان آنها هیچ چیز دستگیرش نمیشد اما میفهمید که دیگر وهم و خیالی در کار نیست. مرعوب بیپناه، پریشان حال و مستاصل، اندک اندک خود را رها کرده و وا گذاشت...
. ..تنها بودن و تنها ماندن فقط به وقت تنهایی میسر است. اوقاتی که با شکوه شکل میگیرد و در انتها به نظم و نسج افکار میانجامد. شاید! خلسه و تکلیفی از سبک و سیاق خلق و خوی. بنابراین دیده نشده کسی تا ابد سر بسته و در خود گرفتار بماند. رویگردانی و انزوا و پرهیز از ارتباط با دیگران خواهی نخواهی گذراست. به این میماند که روزگاری داریم بی دیروز و بی فردا. چرا که سرشت آدمی با روزگار و روزگاریان آمیخته و تنیده است. دچار شدهها میگویند رازی که با کسی در میان گذاشته شود؛ محال است در پس پرده بماند. افشای اسرار، همیشه با حرارتی عجیب شروع میشود و ربطی به خوب گوش کردن شنونده ندارد.