■ تحلیلی عمیق از تهدیدات جهانی■
این گزارش که اولین گزارش در نوع خود به شمار میرود حاوی تحلیلی عمیق از تهدیدات جهانی است که منافع آمریکا و توانایی نیروهای مسلح این کشور جهت غلبه بر این تهدیدات را در معرض خطر قرار میدهند. در این گزارش نتیجهگیری شده است که به طور کلی نیروهای مسلح آمریکا هنگام مواجهه با دو نزاع همزمان قادر به کسب پیروزی نیستند حال آنکه چنین هدفی یک هدف راهبردی طولانیمدت به شمار میرود. در این گزارش ذکر شده که با اینکه تروریسم یک تهدید جدی محسوب میشود اما روسیه و چین بزرگترین تهدید را متوجه امنیت ملی آمریکا میکنند.
■ تصویری واضح از کاستیهای موجود در نیروهای مسلح آمریکا■
«رندی فوربس» از اعضای کمیته نیروهای مسلح مجلس نمایندگان آمریکا در رابطه با شاخص فوقالذکر میگوید: «شاخص سال ۲۰۱۵ اندیشکده بنیاد هریتج درباره قدرت نظامی آمریکا یک منبع ارزشمند برای همه کسانی است که به قابلیتهای نظامی آمریکا علاقهمندند. این شاخص تصویری واضح از کاستیهای موجود در زمینه قابلیت، ظرفیت، و آمادگی نیروها ارائه میدهد و خسارات وارده در طول سالها کاهش غیرمسئولانه بودجه را به تصویر میکشد. من همه سیاستگذارانی که به وضعیت فعلی تشکیلات نظامی ما ـ و چگونگی ارتقای آن ـ علاقهمندند را به مرور این شاخص توصیه میکنم.»
شاخص مذکور سه مؤلفه قدرت نظامی آمریکا را مورد تجزیه و تحلیل قرار میدهد: قابلیتهای هر یک از شاخههای تشکیلات نظامی آمریکا، ماهیت و شدت تهدیدات منطقهای عمدهای که این شاخهها ممکن است مجبور به مقابله با آنها باشند، و محیطهایی که شاخههای مذکور باید در آنها دست به عملیات بزنند (حضور/عدم حضور متحدان، چالشهای جغرافیایی، و غیره).
به گفته «داکوتا وود» ویراستار این شاخص، عدم تأمین نیروی انسانی کافی و کمبود تجهیزات از دلایل کسب رتبههاتی ضعیف بودهاند. در سال ۲۰۱۴ ارتش و نیروی تفنگداران دریایی تنها توانستند به ترتیب ۷۶ درصد و ۶۹ درصد نیروهای مورد نیاز را مستقر سازند. به همین نحو، تعداد شناورهای نیروی دریایی کمتر از حد نیاز این نیرو بود. در ضمن، نیروی دریایی با ۹۲ درصد ظرفیت مورد نیازش فعالیت میکرد.
■ روسیه و چین مهمترین تهدیدهای پیش روی آمریکا■
در سال ۲۰۱۴ روسیه، تروریسم در خاورمیانه، ایران، تروریسم در افغانستان و پاکستان، چین، و کره شمالی همگی سطح مشابهی از خشونت و پرخاشگری را متوجه آمریکا کردند. قابلیتهای نظامی روسیه و چین باعث شده تا این دو کشور در شاخص فوقالذکر در رده بالاتری از لحاظ میزان تهدید قرار گیرند. تروریسم در افغانستان و پاکستان نیز یک تهدید جدی قلمداد میگردد، زیرا به طور بالقوه میتواند پاکستان را به حدی بیثبات سازد که تسلیحات هستهای این کشور به دست سازمانهای تروریستی بیفتد.
■ خاورمیانه نامطلوبترین محیط عملیاتی آمریکا■
محیطهای عملیاتی در سه منطقه عمده ـ اروپا، خاورمیانه، و آسیا ـ بر اساس منافع حیاتی آمریکا ردهبندی شدهاند. بر اساس شاخص مذکور:
- اروپا با توجه به وجود متحدان مطلوبنظر، ثبات سیاسی، و زیرساخت مطلوبترین محیط عملیاتی برای آمریکا به شمار میرود، اما وضعیت نامطلوب نیروهای نظامی آمریکا در این منطقه باعث بروز نگرانیهایی شده است.
- عدم ثبات سیاسی که در قالب وضعیت موجود در سوریه و عراق متجلی شده است گریبانگیر منطقه خاورمیانه شده و این منطقه را به نامطلوبترین محیط عملیاتی تبدیل کرده است و باعث بروز نگرانیهای جدی در این رابطه شده است.
- ائتلافهای نظامی دوجانبه موجود در آسیا یک مزیت بزرگ به شمار میروند آن هم در منطقهای که در صورت عدم وجود چنین ائتلافهایی یک محیط عملیاتی متوسط قلمداد میشد.
■ ارزیابی سالانه وضعیت «قدرت سخت» و شرایط راهبردی آمریکا ■
آمریکا از یک نیروی نظامی جهت محافظت از خاک خود در برابر حمله و همچنین محافظت از منافع خود در خارج از کشور برخوردار است. این نیروی نظامی از کاربردهای ثانویه نیز برخوردار است که از جمله میتوان به کمکرسانی به مقامات غیرنظامی در صورت بروز فاجعه یا بازداشتن معاندان از تهدید منافع آمریکا اشاره کرد. اما هدف اصلی این نیرو آن است که در صورت نیاز، اراده آمریکا را به صورت فیزیکی به دشمن تحمیل کند.
با توجه به اهمیت این مسئولیت مندرج در قانون اساسی باید به طور منطقی فرض را بر این گذاشت که دولت از برخی معیارهای استاندارد و سازگار بهره میگیرد تا به اوضاع مربوط به امور امنیتی پی ببرد و وضعیت تهدیداتی که متوجه منافع آمریکا هستند، محیطی که نیروهای نظامی آمریکا در آن در راستای دفاع از منافع فعالیت میکنند، و وضعیت نیروهای نظامی را مورد ارزیابی قرار دهد. مایه تأسف است که چنین مسئلهای در مورد دولت صادق نیست. واشنگتن در میان گزارشهایی که حاوی نظرات و دیدگاهها درباره این موضوعات هستند غوطهور است، اما این گزارشها فاقد انسجام و تکرارپذیریاند و بیطرفانه نیستند.
رهبران ما در نبود یک معیار استاندارد و سازگار نمیتوانند وضعیت فعلی نیروهای نظامی را به گونهای کارآمد ارزیابی کنند یا خطرات راهبردی مرتبط با توانایی کشور جهت دفاع از منافع ملی و حیاتی خویش را درک کنند. در نبود چنین معیاری عموم مردم آمریکا نمیتوانند بفهمند که وضعیت امنیتی کشور سال به سال بهتر میشود یا بدتر.
«شاخص قدرت نظامی آمریکا» که توسط اندیشکده بنیاد هریتج منتشر گردیده تلاش دارد تا با ارزیابی سالانه وضعیت «قدرت سخت» آمریکا و شرایط راهبردی مربوطه، خلأ موجود در این زمینه را پر کند. اولین نسخه این شاخص که در سال ۲۰۱۵ منتشر شده است مبنای ارزیابیهای آتی خواهد بود و نسخههای جدید این گزارش علاوه بر ارزیابی اوضاع در سال مربوطه به بررسی تغییراتی که در مقایسه با سال قبلتر از آن رخ دادهاند نیز خواهد پرداخت.
■شاخص مذکور به ارزیابی چه مواردی میپردازد؟ ■
شاخص مذکور به ارزیابی سهولت یا دشواری عملیات در مناطق کلیدی میپردازد و در این راستا ائتلافات موجود، ثبات سیاسی در منطقه، حضور نیروهای نظامی آمریکا، و وضعیت زیرساختهای کلیدی را مدنظر قرار میدهد. تهدیدات بر اساس رفتار و قابلیتهای فیزیکی بازیگرانی که منافع ملی و حیاتی آمریکا را به چالش میکشند مورد ارزیابی قرار میگیرند. وضعیت قدرت نظامی آمریکا از لحاظ قابلیت یا مدرن بودن، ظرفیت عملیاتی، و آمادگی جهت انجام موفق مأموریتهای محوله سنجیده میشود. این چارچوب یک منبع مرجع برای آن دسته از سیاستگذاران و مردم به شمار میرود که میخواهند بدانند آیا آمریکا از قدرت نظامی کافی جهت دفاع از منافع ملی خویش برخوردار است یا نه.
هنگام بحث درباره قابلیت تجمیعی و گستره قدرت نظامی مورد نیاز جهت پرداختن به تهدیداتی که متوجه منافع امنیتی آمریکا هستند باید به روشنی دانست از چه منافعی باید دفاع نمود. دولتهای مختلف در طول چند دهه گذشته به سه مورد از منافع حیاتی به طور مداوم اشاره کردهاند:
آمریکا جهت دفاع مؤثر از این منافع در سطح دنیا نیازمند یک نیروی نظامی دارای اندازه مناسب یا به قول پنتاگون «ظرفیت» مناسب است. با توجه به فاکتورهای بسیاری که در این زمینه دخیل هستند تعیین حد و حدود یک نیروی نظامی مناسب کار دشوار و پیچیدهای است. با این حال، دولتهای مختلف، کنگرههای مختلف، و کارکنان وزارت دفاع در دورههای مختلف دست به چنین کاری زدهاند و یک اصل ثابت و عجیب را در این زمینه تعیین نمودهاند: توانایی اداره دو جنگ عمده یا «رویداد منطقهای عمده» به طور همزمان یا در فاصله زمانی نزدیک به هم ـ لازمه پرداختن به «دو رویداد منطقهای عمده» در این شاخص مدنظر قرار گرفته است.
■ توانایی اداره دو جنگ عمده یا «رویداد منطقهای عمده» به طور همزمان■
مفهوم اصلی چنین لازمهای آن است که آمریکا باید قادر به درگیری و شکست کامل یک دشمن عمده باشد و همزمان از قدرت لازم جهت شکست دادن یک دشمن عمده دیگر برخوردار باشد تا بدین ترتیب مانع آن شود که رقبا از فرصت به وجود آمده بهرهبرداری کنند. در جریان جنگ سرد، آمریکا هر ۱۵ یا ۲۰ سال با بحرانهای عمدهای مواجه میشد و همزمان از نیروهای رزمی قابل توجه در اروپا و چند نقطه دیگر برخوردار بود. اندازه کل نیروها با مدل «دو رویداد منطقهای» همخوانی داشت. بر همین اساس، ارزیابی ما بر مبنای تکاپوی نظامی فعلی آمریکا جهت درگیری و شکست همزمان دو رقیب عمده صورت میگیرد.
معیار دو رویداد عمده که در این شاخص مورد استفاده قرار گرفته از طریق بررسی نیروهای مورد استفاده در جنگهای عمدهای که آمریکا از زمان جنگ جهانی دوم به بعد در آنها شرکت کرده و همچنین از طریق مرور مطالعات دفاعی عمده که در طول ۳۰ سال گذشته توسط دولت فدرال انجام گرفتهاند تعیین گردیده است. ما به این نتیجه رسیدیم که یک نیروی مشترک آماده و سازگار با مدل دو رویداد عمده (که به صورت (که تمام وقت آماده خدمت است) متشکل از این موارد خواهد بود:
- محیط عملیاتی در سطح دنیا
این شاخص دنیا را به عنوان محیطی در نظر گرفته که در آن نیروهای آمریکایی جهت محافظت از منافع آمریکا دست به عملیات میزنند و بر همین اساس با توجه به وجود منافع حیاتی مشترک و بازیگرانی که قادرند این منافع را به چالش بکشند بر سه منطقه ـ اروپا، خاورمیانه، و آسیا ـ متمرکز گردیده است.
- اروپا: اروپا عمدتاً یک محیط باثبات، بالغ، و دوستانه است و قدیمیترین و نزدیکترین متحدان آمریکا در این منطقه قرار دارند. آمریکا در قالب معاهدات، روابط اقتصادی قوی، و پیوندهای فرهنگی ریشهدار با اروپا پیوند خورده است. شرکای آمریکا در منطقه از ثبات سیاسی برخوردارند، دارای اقتصادهای بالغ (اگرچه بدهکار) هستند، و از نیروهای نظامی نسبتاً مدرن (هرچند رو به کاهش) برخوردارند. حضور طولانیمدت آمریکا در منطقه، وجود زیرساختهای حمایتی و پشتیبانی مناسب در اروپا، و چارچوب اقدامات هماهنگ که در قالب ناتو فراهم گردیده باعث شدهاند تا این منطقه به یک محیط کاملاً مطلوب جهت انجام عملیات نظامی تبدیل شود.
- خاورمیانه: برعکس، خاورمیانه به شدت گرفتار جنگ و منازعه است. این منطقه تحت حاکمیت حکومتهای خودکامه است و شمار فزایندهای از تروریستها و دیگر عوامل بیثباتکننده در آنجا فعالیت میکنند. اگرچه آمریکا همکاریها و اتحادهای محکمی را در منطقه ایجاد کرده است، اما چالشهای امنیتی و سیاسی مرتبط با ناآرامیهای پایاننیافته بهار عربی، ظهور تروریسم فراملیتی، و تهدید هستهای بالقوه ایران منافع واشنگتن را در احاطه خود قرار دادهاند. تجربه نظامی آمریکا در منطقه و زیرساختهای پایگاهی که این کشور در طول ۲۵ سال گذشته ایجاد و حفظ کرده است تا حدودی در برابر این چالشها موازنه ایجاد کردهاند.
- آسیا: وسعت آسیا که ۳۰ درصد کل خشکیهای جهان را تشکیل میدهد ویژگی بارز این قاره به شمار میرود. اگرچه برخی متحدان طولانیمدت آمریکا که از ثبات و اقتصادهای پیشرفته برخوردارند در این منطقه واقع شدهاند، اما دوردست بودن منطقه باعث شده است تا انجام عملیات توسط آمریکا در این منطقه از لحاظ زمانی و انتقال نیرو سخت و دشوار باشد.
■ قدرت نظامی آمریکا در حال حاضر در سطح «متعادل» قرار دارد■
با خلاصهسازی ویژگیهای مربوط به هر منطقه میتوان دریافت که چگونه میتوان این مناطق را از لحاظ چالشهایی که آمریکا در راستای دیکته قدرت نظامی خود و تداوم عملیاتهای رزمی روبروست مورد مقایسه قرار داد. به طور کلی قدرت نظامی آمریکا در سطح دنیا در حال حاضر در سطح «متعادل» قرار دارد. این بدان معناست که آمریکا باید بتواند در صورت نیاز قدرت نظامی خود را در هر نقطه از دنیا دیکته کرده و بدون آنکه با مخالفت چشمگیر یا ریسک بالایی مواجه شود از منافع خود دفاع کند.
- تهدیداتی که متوجه منافع آمریکا هستند
ما در جریان ارزیابی تهدیدات آن دسته از بازیگرانی را که فاقد توانایی فیزیکی کافی جهت تهدید جدی منافع امنیتی حیاتی آمریکا هستند مدنظر قرار ندادیم. در نتیجه تعداد عوامل تهدیدکننده که از قابلیت تهدید و الگوی رفتارهای تحریکآمیز برخوردارند و باید مورد توجه برنامهریزان دفاعی آمریکا قرار گیرند به ۶ عامل کاهش یافت. در این شاخص رفتارها و قابلیتهای نظامی عوامل مذکور از ۵ جهت ارزیابی گردیدهاند.
هر یک از این ۶ بازیگر در طول سال ۲۰۱۴ به ویژه از رویکرد پرخاشگرانهای برخوردار بودند و میان قابلیت فیزیکی و قدرت یا انسجام آنها یک رابطه متقابل وجود داشت. نتایج درجهبندیهای ما در قالب نمودارهای زیر ارائه گردیدهاند.
■ اکثر بازیگران تهدیدات فزاینده ای را متوجه آمریکا میکنند■
ویژگیهای کلی هر تهدید با ترکیب ارزیابیهای رفتاری و قابلیتی مشخص گردیدند و در قالب مقیاسهایی که بین «شدید» و «ضعیف» متغیرند رتبهبندی شدند. اکثر بازیگران تهدیدات «فزاینده» ای را متوجه آمریکا میکنند حال آنکه روسیه و چین با توجه به گستره و دسترسی نیروهای نظامیشان تهدیدات «بزرگ» قلمداد میگردند.
با اینکه همه تهدیدات از لحاظ رفتار و اثرگذاری بر مناطق پیرامون خود کاملاً مشکلآفرین قلمداد میشوند، اما روسیه و چین با توجه به سرمایهگذاریهایی که در حوزه مدرنسازی و توسعه سریع قابلیتهای نظامی تهاجمی خویش صورت میدهند به ویژه نگرانکننده هستند.
به کره شمالی نیز باید از نزدیک توجه شود. دلیلش البته این نیست که این کشور از توانایی شایانی در زمینه بکارگیری مستقیم قدرت متعارف رزمی علیه آمریکا برخوردار است، بلکه دلیلش آن است که این کشور دارای تسلیحات هستهای است و قادر است به کمک این تسلیحات پایگاههای آمریکا و متحدان مهم امنیتی و اقتصادی این کشور در منطقه را هدف قرار دهد. به علاوه، هرگونه جنگ متعارف میان کره شمالی و کره جنوبی پیامدهای عمیقی برای اقتصاد جهان به همراه خواهد داشت.
به همین نحو، تروریسم در افغانستان/پاکستان از قابلیت بالایی جهت به راه انداختن یک جنگ تمامعیار میان پاکستان و هند (که هر دو از قدرتهای هستهای به شمار میروند) برخوردار است و در صورت دست یافتن اسلامگراهای افراطی به زرادخانه هستهای پاکستان هر دو کشور مذکور حتی ممکن است در معرض تهدیدات هستهای قرار گیرند.
■ ایران میتواند منافع امنیتی آمریکا را در معرض تهدید قرار دهد ■
نهایتاً اینکه ایران و گروههای تروریستی گوناگون فعال در خاورمیانه در صورت دستیابی به قدرت فیزیکی بیشتر جهت قدرتنمایی نظامی در خارج از منطقه میتوانند منافع امنیتی آمریکا را بیش از آنچه اکنون مشاهده میشود در معرض تهدید قرار دهند. با در نظر گرفتن همه این موارد، تهدیدات جهانی که در سال ۲۰۱۴ متوجه منافع ملی و حیاتی آمریکا بودند در سطح «زیاد» ارزیابی میشود.
- وضعیت قدرت نظامی آمریکا
ما نهایتاً قدرت نظامی آمریکا را در سه حوزه مورد ارزیابی قرار دادیم: قابلیت، ظرفیت، و آمادگی. ما ارزیابی جداگانه نیروهای نظامی را به عنوان شفافترین شیوه جهت پیوند دادن اندازه نیروی نظامی، برنامههای مدرنسازی، آمادگی واحدها، و قوای رزمی کارکردی هر یک از نیروها (زمینی، دریایی، و هوایی) انتخاب کردیم. ما قابلیت هستهای آمریکا را به عنوان یک ماهیت جداگانه در نظر گرفتیم، زیرا این قابلیت از خود سلاحها گرفته تا زیرساختهای مربوطه که کاملاً متفاوت با زیرساختهای مربوط به قابلیتهای متعارف هستند یک قابلیت منحصربهفرد به شمار میرود.
سه حوزه مورد ارزیابی (قابلیت، ظرفیت، و آمادگی) در راستای پاسخ دادن به این سؤالات که آیا آمریکا از قدرت نظامی مدرن کافی برخوردار است و آیا واحدهای نظامی در صورت نیاز قادر به انجام مؤثر عملیات نظامی هستند یا نه نقش کانونی ایفا میکنند.
■ ظرفیت عملیاتی نیروهای مسلح آمریکا کاهش یافته است■
عدم سرمایهگذاری کافی در طول سالهای متمادی، اجرای ضعیف برنامههای مدرنسازی، و تأثیرات منفی کاهش بودجه (یعنی کاستن از هزینههای مالی) بر آمادگی و ظرفیت باعث شده تا تنزیل قوا به ویژگی مشترک همه نیروهای نظامی و قابلیت هستهای آمریکا تبدیل شود. با اینکه نیروهای نظامی آمریکا از ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ به بعد شدیداً در افغانستان، عراق و دیگر نقاط درگیر بودهاند، اما تجربیات حاصله هم ناپایدار بوده و هم مربوط به شرایط مشخصی هستند. همچنین، تجارب ارزشمند رزمی با گذشت زمان از بین میروند، زیرا نظامیانی که شخصاً تجارب مذکور را کسب کردهاند به تدریج ارتش را ترک میکنند. البته چنین تجاربی تنها در مورد عملیاتهای مشابه در آینده اهمیت مییابند (عملیاتهای ضد شورش در عراق و عملیاتهای متعارف عمده علیه کشوری نظیر ایران یا چین اساساً متفاوت هستند). بنابراین، اگرچه نیروی مشترک فعلی در ارتباط با برخی عملیاتها باتجربه به حساب میآید، اما در عین حال یک نیروی پیر است و ظرفیت عملیاتی آن نیز رو به کاهش است.
ما قوای نظامی و نیروی هستهای را بر اساس معیارهایی که در گزارش کامل به تفصیل شرح داده شدهاند مورد ارزیابی قرار دادیم و آنها را در پنج گروه دستهبندی کردیم. این گروهها از «بسیار ضعیف» گرفته تا «بسیار قوی» دستهبندی شدهاند. این دستهبندیها بازتابدهنده لیاقت و شایستگی تک تک اعضا یا حرفهای گری نیروها یا به طور کلی قوای مشترک نیستند و قدرت نظامی آمریکا را در مقایسه با دیگر قوای نظامی در سرتاسر دنیا ارزیابی نمیکنند. این دستهبندیها در واقع سلامت یا دوام سازمانی، برنامهای، و تجهیزاتی قدرت نظامی سخت آمریکا را مورد ارزیابی قرار میدهند.
در پایان بررسی ما این نتیجهگیریها ارائه شدهاند:
- توان ارتش در سطح «جزئی». ارتش از لحاظ ظرفیت و قابلیت در سطحی پایینتر از سطح متوسط («جزئی») قرار گرفت و از لحاظ آمادگی نیز (آنگونه که توسط ارتش گزارش شده بود) در سطح نسبتاً پایین قرار گرفت. ترکیب این سه سطح باعث شد تا توان ارتش در سطح جزئی ارزیابی شود.
- توان نیروی دریایی در سطح «جزئی». نیروی دریایی از لحاظ آمادگی در سطح نسبتاً قوی قرار داشت اما این امر قابلیت آتی نیروی دریایی را محدود میکرد. به تأخیر انداختن عملیات تعمیر و نگهداری کشتیهای جنگی باعث شده تا این کشتیها همچنان در دریاها حضور داشته باشند، اما این امر در آینده نزدیک بر قابلیت نیروی دریایی در زمینه استقرار نیروها تأثیر خواهد گذاشت. نیروی دریایی از آنجا که از لحاظ قابلیت (به خاطر برخورداری از پلتفرمهای قدیمی و برنامههای نامناسب مدرنسازی) امتیاز پایینی را کسب کرد و از لحاظ ظرفیت نیز در سطح «جزئی» بود در نتیجه در حال حاضر تنها قادر به رفع نیازها و مقتضیات است.
- توان نیروی هوایی در سطح «قدرتمند». نیروی هوایی پروازهای بسیاری را عملیاتی میکند و تعداد هواپیماهایش به میزان شایانی فراتر از تعداد مورد نیاز جهت همخوانی با مدل دو رویداد منطقهای عمده است. اما این نیرو یک نیروی قدیمی و فرسوده است و برنامههای مدرنسازی آن نیز دردسرآفرین هستند. با این وجود کسب امتیازات بالا از لحاظ ظرفیت و آمادگی باعث شدند تا نیروی هوایی در مقایسه با دیگر نیروها در بهترین وضعیت قرار گیرد.
- توان نیروی تفنگداران دریایی در سطح «جزئی». نیروی تفنگداران دریایی از لحاظ آمادگی از بالاترین سطح برخوردار بود، اما حتی در این حوزه نیز این نیرو به گفته خودش با مشکلاتی روبروست. با اینکه این نیرو از کفایت رزمی عالی و بسیار خوبی برخوردار است، اما تجهیزات قدیمی، برنامههای نامناسب جایگزینی خودروهای زمینی کلیدی، و تنزل قوا باعث شده تا این نیرو با موانعی روبرو گردد. پیشرفت این نیرو در زمینه جایگزینی پرندههای خویش یک نقطه درخشان در فرآیند مدرنسازی این نیرو به شمار میرود.
- قابلیتهای هستهای در سطح «جزئی». مدرنسازی، آزمایش، و سرمایهگذاری در شالوده عقلانی/استعدادی این بخش از جمله عوامل عمدهای هستند که برای قوای هستهای آمریکا مایه دردسر شدهاند. پلتفرم شلیک در این بخش از وضعیت خوبی برخوردارند، اما این بخش به مجموعه بسیار محدودی از تسلیحات (از لحاظ تعداد طرحها) و مدلهای کاملاً قدیمی وابسته است که این امر آشکارا با برنامههای تهاجمی کشورهای رقیب در تضاد است.
■ جایگاه نظامی آمریکا در سطح جزئی و حداقلی قرار میگیرد■
به طور کلی باید گفت جایگاه نظامی آمریکا در سطح «جزئی» قرار میگیرد. این گزارش نتیجهگیری میکند که نیروی نظامی آمریکا در حال حاضر جهت رفع نیازهای مربوط به یک منازعه منطقهای عمده کفایت میکند و در عین حال میتواند به فعالیتهای گوناگون مرتبط با حضور و درگیری در منازعات بپردازد. این آشکار همان چیزی است که ارتش آمریکا اکنون در حال انجام آن است و در طول دو دهه گذشته نیز انجام داده است، اما این نیرو جهت انجام فعالیتهایی فراتر از این با مشکلاتی روبرو خواهد شد و مطمئناً از تجهیزات کافی جهت پرداختن تقریباً همزمان به دو رویداد منطقهای عمده برخوردار نیست. کاهش مداوم منابع مالی و متعاقباً تنزل نیروی نظامی باعث شده تا این نیرو تحت فشارهای چشمگیری قرار گیرد. فرآیندهای اساسی نگهداری و تعمیر به تعویق افتادهاند؛ واحدهای کمتری (عمدتاً پلتفرمهای نیروی دریایی و نیروهای عملیات ویژه) در معرض فرآیند استقرار عملیاتی چرخشی و طولانیمدتتر قرار میگیرند، مهلت استفاده از تجهیزات قدیمی تمدید میگردند و فرآیندهای برنامهریزی شده جایگزینی دردسرآفرین هستند. تأثیر تجمیعی چنین فاکتورهایی نیروی نظامی آمریکا را به نیرویی تبدیل کرده که در مقیاس جزئی قادر است ملزومات دفاع از منافع ملی و حیاتی آمریکا را برطرف سازد.
متن کامل این گزارش را میتوانید از لینک زیر دانلود نمایید:
گزارش راهبردی شاخص قدرت نظامی آمریکا
انتهای پیام/
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com